دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

نوستالژی (Nostalgia)، خاطره‌انگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را می‌توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه‌است. واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاه‌است، تعریف کرده‌است.
(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پدیا)

آخرین نظرات
  • ۲۷ آذر ۰۰، ۰۹:۳۴ - S
    سلام

چوب و فلک

جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ

لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

نظرات (۲۲۹۹)

  • دختر تنها
  • مبینا جون بیشتر از تمرینات بگو

    مبینا بیشتر از تنبیه هات بگو

    سلام

     

  • دختر تنها
  • آقای محمد اولا من مسخره کردم  

    هرکی میاد دروغ های رو میبافه بعد میگه من تنبیه شدم

    اینا مارو  مسخره میکنند منم گفتم بیام اینارو مسخره کنم

    بسه ترو خدا کم دروغ بگید😐

    آقای ناشناس اولا داشی که تو کامنت قبلیم گفتم پسر پدرم هست و داداش ناتنی من هستش و من معمولا میگم تک فرزندم چون داداشم معمولا دانشگاه و هر ۴ ماه یک بار میاد

    و من گفتم از سری پیش که براتون خاطره گذاشتم تا الان ۱۰ بار تنبیه شدم  سوال دیگه ای نداری ؟

  • ناشناس شمارهn
  • مبینا میگن آدم دروغگو کم حافظه میشه ها زاس میگن تو تو پیام قبلیت گفتی ۲۰ بار تنبیه شدم ولی الان گفتی ۱۰ بار اونجا گفتی یه داداش دارم بعد گفتی تک فرزندم ، بعدم قوه تخیلت خیلی قویه پسشنهاد میکنم درزمینه درسا خرجش کنی اینقدر دروغ نبافی به هم ملتم خر فرض نکنی 

  • انشا الله یک آدم حسابی میخوام باشم
  • ببینم اینجا سایت خالی بندیه یا خاطرات دهه شصتیا ، خواهشا برین کمی مطالعه بکنین بعد بیاین اراجیف به هم ببافین .

    درسته در زمان قدیم خیلی جاها به عنوان تنبیه از فلک استفاده میگردند و امروزه هم به ندرت شاید بعضی خانواده ها استفاده کنند ، و فلک میکردند که که بدن بچه آسیب جدی ای نبینه و کسی نفهمه ، آخه یه چیز بگین که بگنجه ، کدوم پدر مادرین که کاری کنن که آبروشون بره ، و دلشون بیاد که عفت دخترشونو لکه دار کنند ، توروخدا میخواین دروغ بنویسین بنویسین ولی دیگه ارزش پدرو مادرتونو پایین نیارید .

    از آدمین میخوام‌داستانهای‌ که دروغ محض هست را چاپ‌ نکنه.مثل دختر تنها. و..... این سایت مثل قبلش نیست دیگه . خیلی بد شده.

    پاسخ:
    چشم.
    نظرات رو محدود کردم

    مبینا بیشتر از تنبیه هات بگو

    واقعا متاسفم سایت پر شده از آدمهای مریض احوال یکی مثل پری که میاد تلگرام میگه سلام بعد بلاک میکنه 

    پاسخ:
    درست میشه.

    سلام یومی ایمایی شماره واتساپ تو بده تا ببینم چی میشه

     

  • یومی ایمایی
  • آقا/خانم کاملا جدی هستم من خیلی دوست دارم اونکاری که گفتید رو انجام بدم ولی کسی برام انجام نمیده خیلی دوست دارم فلک شم و کف ستی بخورم یا حتی اسپنک شم ولی انجام میدم برام🥺🥺😬واقعا می‌خوام تنبیه بشم به هر روش حتی حاضرم یه نفر منو بدزده و اونقدر منو به روش های مختلف بزنه تا احساس راحتی کنم.کسی هست که بتونه اینکارو برام بکنه؟؟

    من کاملا جدی هستم تو نمیتونی به ما دستور بدی تف تو روحت که فلک کف دستی و از این چرت و پرت ها آدم شدی یا نه اگه راست میگی خودتو معرفی کن 

    نام :

    نام خوانوادگی:

    محل سکونت 

    شغل پدر مادر و خودت

    اگه جرئت داری این هارا بگو من کاملا جدی هستم مسخره

    از تمام کسانی که در سایت هستند خواهش میکنم به حرف این آدم روانی گوش ندن

  • کاملا جدی هستم
  • چه خبره اینجاااااا

    بعضیاتون بدجوری باید ادب شید.... مخصوصا اوناییتون که معلومه دروغ میبافین تو کامنتا. تنبیه لازمید.

    هرکدومتون پا میشین میرین پیش یه بزرگتر، بهش میگین فلکتون کنه. ۵۰ ضربه با ترکه ۱۰ ضربه با کمربند. ۱۰ تا هم کف دستی. میگید از تنبیهتون فیلم بگیرن بزارن تو یه پیج ناشناس اینستا. آیدی پیجو میزارین اینجا تا همه تنبیهتونو ببینن. کامنتا هم باید باز باشن. اینکارو که کردید بعدش میگم چیکار باید بکنید

    حالا پسر ها که حقشونه کتک بخورن ولی دخترها چرا اونا که خیلی لطیف هستند❤❤❤❤❤❤

    خانم مهتاب خیر اینستا ندارم خواستید روبیکا نصب کنید آیدی روبیکا بدم اونجا بیاین آیدی تلگرام هم زدم خانم سمیرا شما هم اگه تلگرام دارین آیدی گذاشتم بیاین تلگرام اگه هم ندارین آیدی روبیکا بدم روبیکا نصب کنید 

    یک مادر عزیز این آیدی هم غلط است یا دارین مسخره میکنین و اصلا تلگرام ندارین یا هرچی من آیدی تلگرامم گذاشتم خیلی هم واضح و دقیق است اگر خواستین خودتون پیام بدین اگر هم نخواستین آیدی الکی نذارین لطفا دوست داشتین به آیدی گذاشتم پیام بدین آرزو اسمم است 

    منم دخترمو که ۱۳ سالشه تنبیه میکنم  

    منیره جان اینستا نداری؟ 

    @masoumee6543 اگه اون نمیاد به این پیام بدین

    خانم فاطمه گه خوردی نظر میدی من ۳۰ سالمه و  سه تا بچه دارم دو تا اش بزرگن و دانشگاهی هستم فقط یکی ۱۱ یا ۱۰ سالشه من برای اون از تنبیه استفاده میکنم چون تو درس هاش تنبلی میکنه 

    کسی گفتن آیدی تلگرام میخوان متاسفانه من تهران ندارم وای اینیستا گرام دارم آیدی اینیستا گرامم سرچ کنید فاطمه نجفلو این رو پایینش میار به همون پیام بدید Fate -m-1389 تاریخ تولد دخترم 

    یک مادر عزیز آیدیتون غلط است نمیاره من آیدی میذارم شما پیام بده مادرهای دیگه هم در خدمتم در صورتی که واقعا قصد مزاحمت ندارن aashegh6

    @banoo98p تلگرامم اگه خانوما خواستید درمورد تنبیه سوالی بکنید بیاین

    اگر شما هم تنبیه بدنی میدونید بگید 

    اگه مادرهایی که دختراشون تنبیه میکنن هم می خوان بیشتر با هم در این مورد صحبت کنیم تلگرام شون بزارن تا اونجا صحبت کنیم

     

    منم دخترام که 14و12ساله اند رو تنبیه بدنی میکنم و خیلی روشون تاثیر گذاشته هردوشون رو باهم تنبیه میکنم چند روز پیش کوچیکه  حرف زشتی به بزرگترش زد و مبینا دختر بزرگم هم کارای خونه رو  که بهش سپرده بددم درست انجام نداد هر دوتاشون رو کامل لخت کردم خواهرمم خونه مون بود دخترای اونم بودن گفت الان دخترات تنبیه کن تا دخترای منم ببینن و درس عبرت بشه براشون و جرئت همچنین کارایی رو نداشته باشن منم قبول کردم بعد اینکه لختشون کردم اول خوب با سیم باسن شون رو سیاه کردم و بعد یک کفگیر داغ روی باسن دختر بزرگه م گذاشتم و قاشق داغ هم روی جلوش و روی باسن دختر کوچیکم هم یه قاشق داغ گذاشتم بعد با کمک خواهرم توی باسن هر دوشون فلفل ریختم و توی باسن هرکدوم شون یه شیافت گذاشتم و بعد اینکه خواهرم و دختراش رفتن به سینه هاشون و لبه های جلوشون گیره زدم و میکشیدم و پرتشون کردم توی اتاق و گفتم حق ندارید لباساتون رو بپوشید و اون روز کاملا لخت بودن و بعد هر چند ساعت اسپنک شون میکردم و کارای خونه هم همه شون به عهده شون بود اون روز پدرشون نبود پدرشون که اومد اونم فلک شون کر د

     

    کاربر1371 تلگرام دارید؟ 

  • دختر ایرونی
  • چه دروغ هایی اینجا نوشته میشه 

    فکر نمی کردم انقدر آدم خیال باف و مازوخیسم تو کشورمون باشع

    من ترو نمیخورم بعد کم کص بگو لطفن خا باوا تو یه شل مغز بیشتر نیستی 

    اصن از کجا معلوم شوما چندنفر یکی نیسین😂

    باوا تو هنو دهنت بو شیر میدع بعد میگی تنبیه مجازی رو مخت تاثیر گذاشته بیا برو تو کوچه😂

    فاطمه خانم گه نخور اگه تنبیه نمیگی زر نزن 

    شما مشکل روانی دارید لازم دارید خودتون به یه روانشناس نشون بدید 

    بله منم نیاز دارم به چیزی که خانم یا آقای          گفت 

    یکی تنبیه خیلی دردناک برای دختر ۱۲ ساله

    تنبیه خیلی خیلی خیلی خیلی دردناک بگید برای دختر ۱۱ ساله لطفا فقط تنبیه ب‌گید نگید چجوری باهاش خوب باشم فقط تنبیه 

    م

    زهرا خانم بیاین تلگرام صحبت کنیم persp1360

    من تنبیه خواستم در ضمن خیلی دردناک باشه خانم /آقا  ****

    من تنبیه خواستم در ضمن خیلی دردناک باشه خانم /آقا  ****

    زهرا خانم به نظر من تنبیه بدنی نکنینش درروحیش تاثیر بدی میذاره اما به جاش یا باش منطقی صحبت کنین ، یا گوشیشو بگیرین از دستش یا اینکه اگه کاره بدی کرده بش بگین اگه دیگه نکنی و ببینم بچه خوبی شدی برات هرچی دوس داری میخرم ویا اینکا پول توجیبیشو قطع کنین برای یک هفته یا یک ماه ولی به هیچ وجه از کتک زدن استفاده نکنین شاید به طور موقت درست بشه ولی در طولانی مدت تاثیر بدی در ذهن بچه میذاره و دیگه باتون دوست نیست .

    تنبیه بدنی براس تنبیه دختر 15 ساله بگید لطفا 

    سلام من باید خودمو تنبیه کنم تنبیه هایی بگید خودم بتونم رو خودم اجرا کنم (دلم بیاد )

    بابا کم چرت و پرت بنویسین

    طرف اومده قصه نوشته اره 10 سال پیش من توی مدرسه ناظم با شلنگ میخ دار منو شونصد هزار ضربه فلک کرد بعد سرپا از سقف آویزونم کرد بعد ...

    بابا خداوکیلی قصه میخواهید بنویسید یه ذره طبیعیتر بنویسی

    بعضیا یه چیزایی نوشتن که اصن توی شکنجه هم همچین کاری نمیکنن با آدم

    والا

    سلام میخوام یکی از تنبیه های دردناکمو بگم من ۱۶ سالمه خواهرم هم چند ماه از من کوچیک تره یه بار من‌و خواهرمو دزدیدن و دیدن که بابام پول نداره که بشون بده من‌و خواهرمو بردن تو یه اتاق و گفتن بالان تنه هاتونو لخت کنین اگه نمیکردیمما رو مینداختن پیش سگاشونمن و خواهرم لباس و سوتینمونو در آوردیم اون اتاق خیلی سرد بود خلاصه ما رو بستن به یه تخت یکیشون با انبر دست اومد بالا سر خواهرم با اون انبر دست نون سینه خواهر من محکم فشار دادم بعدش نوبت من بود برای منو خیلی محک تر فشار دادن یکیشون کمربندش در آورد و سینه های منو خواهرمو آنقدر با کمربند زد که سرخ شده بود سینه هامون بعدش ما رو بزور بردن زیر آب سرد دوش حموم بعدش یهو یکی ما رو از پشت زد و بیهوش شدیم و بهوش اومدم دیدیم توی بیمارستانی خلاصه خیلی بد ما رو زدن

    آره مادر ناتنی ام شوهر نداره خواهر ناتنی هام رو هم تنبیه میکنه اما کمتر چون دختر های خودشن اما دوست ریحانه که مادر ناتنی ام ما را با هم به سرپرستی

    گرفت ریحانه ام رو خیلی تنبیه میکنه عین من

    ......
    اخی عزیزم خیلی ناراحت شدم خب به پدرتون بگید 

    خواهر های ناتنی تون چند ساله شونه؟اونا رو هم تنبیه میکنه یا فقط شما؟

    سلام 

    پسر عمه ام که خیلی با من لجه و دستش سنگین (۱۲ سالگیم اونموقع هنوز نیومده بودم به این خوانواده)(مادر ناتنی و خواهر ناتنی هام )من  گوشی شو شکستم اما از قصد نبود پام رفت روش بعد اون هم عصبانی شد فقط گلاسه شکس اما وقتی فقط من و پسر عمه ام خونه بودین اون تصمیم گرفت منو اذیت کنه یکدونه لب پلاستیکی تهیه کرد و زد به لبش من کا خواب بودم بیدار شدم دیدم پاهام بسته است دوستام بسته است بعد پسر عمه ام که لب پلاستیکی داشت با زور گفت من دوست دارم من با تعجب گفتم چرا اینجوری حرف میزنی گفت مریض شدم من خنگ هم باور کردم بهم گفت باید با هم س*س کنیم و لب بگیریم من گفتم س*س چیه اونم به من گفت بعد با  اون لب منو از لب بوس کرد اما لبش به لبم نخورد بعدش گفت حالا وقت س*س من ترسیدم میخواست شلوارم رو بکشه پایین که کفت شوخی کردم بعد منو باز کرد و اون لب رو در آورد 

    بعله تاکید میکنم (نامادریش و خواهر نا تنی هام) همش برای شش روز )

    ...... 

    😐خاطراتت واقعی بود؟

    یعنی واقعا همچنین ادم های ظالمی هستن 🤦‍♀️

    سلام من میخوام بدترین خواهرمو بگم 

    من الان ۲۳ سالم هست و هنوز تنبیه بدنی میشم یک سرس که از ۲۰ نمری ۴ نمره آورده بودم مادرم امتحان را دید و گفت برو اتاق الان منم میام با یک ضرب فلفل پودر فلفل دسمال و سورنگی اومد و گفت لخت شو منم لخت شدم پودر فلفل رو با آب قاطی کرد اینقدر هم زد تا سفت شد و بعد به شکل دایره در آورد و گذاشت تو واژنم بعد روش چسب زد بعد سر فلفل قرمز سیاه رو برید با میله رو کرد تو کونم تا جا باز کنه بعد تا فلفل رو گذاشت تو کونم از بالا فشار داد و من به شدت س سوخت بعد چسب رو محکم از واژنم کند یه جوری که نصف موهای واژنم رو از دست دادم بعد توپ فلفلی  و در آورد بعد با میله داغ چپ و راست سوراخ واژنم رو سوزوند بعد با یک چیزی که ملموس کش بود ۵۰ ضربه به واژنم زد بعد ۱ ساعت ولم کردم بعدش با خوراکی اومد و گفت ببخشی بیا اینارو خریدم تا باهام دوست بشی منم فهمیدم نقشه ای تو سرش هست اونارو نخوردم ولی خواهرام رو صدا کردم و اونا هم اومدن اون خوراکی هایی که ادرار آمور بود با زور به خورم دادان البته لخت بودم بعد مادرم به زهرا و سمانه و رونیکا و روزیتا)خواهرم و دختر خاله هام ) گفت هر بلایی میخواین سرش بیارین روزیتا و رونیکا (دختر خاله هام)که با من دشمنی دارن یک جوری واژنم رو بشگون گرفتم که تا ۳۰ دقیقه داشتم گریه میکردم خواهرام هم اومدن و چوب کردن تو مقعدم بعد مادرم منو تو اتاق زندانی کرد و گفت تا ۴۲ ساعت یعنی ۲ روز باید شاشتو نگه داری منم از نجاست خیلی چندشم میشه مادرم بعد ۴ ساعت اومد تو اتاق من که جیبم داشت میرخت رفتم افتاد به پاش جلوش زانو زدم و پاشو بوسیدم گفتم مامان التماست میکنم بزار برم دستشویی بشاشم گفت نه گفت بخواب به پشت خوابید قبلش یک پارچه انداخت زیرم و گفت پاهات رو باز کن منم باز کردم بعد من که لخت لخت بودم یک پارچه گذاشت رو واژنم گفت ۸۰ ضربه اسپینگت میکنم اگه شاشت بریزه بیشتر میکنم هر قطره شاش ۵ ضربه اضافه میشه من ۵ قطره شاشیدم و ۲۵ ضربه اضافه شد سرجمع ۱۰۵ ضربه اسپینگ  خوردم اونم به شونه مخصوص بعد دوباره تو اتاق زندانی کردم تا ساعت هشتم شاشیدم به خودم تازه دستشویی ۲ هم داشتم شلوارم رو عوض کردم بازو از تو اتاق یک کلید زاپاس پیدا کردم و درو باز کردم رفتم پی پی کردم و تا خوایم بخورمش مادرم از پشت منو گرفت گفت چه قلطا منم داشتم سکته میکرم گفت برو تو اتاقت یک زره از پی پی ام آورد و با کمک خواهرم به خوردم دادن برای این که تف نکنم بعد اینکه دادن خوردم رو دهنم چسب زدن 

    اینم بود خواطره من (نامادریم و خواهر ناتنی هام)برای یک روز نیست برای یک هفته است 

    نرگس زر مفت میزنی

    سلام من خیلی دوس دارم تنبیه شم ولی به صورت حضوری نمیتونم یکی پیدا نمیشه منو مجازی تنبیه کنه به صورت داستانی

    سلام میخوام یکی از بدترین تنبیه هامو بگم یه بار داشتم شب تو شهر راه میرفتم که دو تا پسر اومدن منو خفه کردن از پشت بعدش منو انداختن تو ماشینشون بعدش که بهوش اومدم دیدم به یه تخت بستم بعدش اونا لباس های منو با قیچی بریدن حتی سوتین منو هم در آوردن بعدش شروع کردن با کمر بند سینه های منو زدن سینه های من قرمز شد بعدش دیدم یکیشون قیچی آورد چشتون روز بد نبینه با اون قیچی نوک سینه منو بریدن زیر بغل من هم مو داشت یادم رفته بود بزنم با دست مو های زیر بغل منو کندن بعدش منو بلند کردن بستن به ستون از پشت تا میتونستن شکم و سینه منو با کمتر بند میزدن یادم رفت بگم قبل اینکه نوک سینه منو ببرن با انبر دست محکم نوک سینه های منو فشار میدادن خلاصه بعدش منو بیهوش کردن و بهوش اومدم دیدم هیچکس اونجا نیست و فقط سوتین من کنارم بود 

  • دختری از جنس بهار
  • من ۱۶سالمه امتحان ریاضیمو از ۱۰ یک اووردم به خاطر اون

    خوب شما محتویات فلفلو داخلش بریزید بعد درش بیارید 

  • دختر از جنس بهار
  • میتونید به جلوشم ضربه بزنید

    یا مثلا یکی از تنبیه های رواج مامانم اینه که نوک سینه رو نشگون میگیره اگه صدا ازت در بیاد یه سیلی میزنه یا به صورت یا به سینه 

    یا میتونید مثلا برای یه ماه کل کارای خونه رو به دوشش بذارید اگه کوتاهی کرد اسپنکش کنید 

    لطفا مادرهایی که بچه هاشون رو تنبیه میکنن بیان پی وی تلگرامم به کمک شون نیاز دارم

    eeelllaayrdbkgdhwy3@

    لطفا مادرهایی که بچه هاشون رو تنبیه میکنن بیان پی وی تلگرامم به کمک شون نیاز دارم

    eeelllaayrdbkgdhwy3@

    بین تنبیه هم خیلی مقاومت میکنه یه بار که فلفل تو باسنش کردم چند بار درش اورد یا هم میره تو اتاق در رو قفل میکنه زنگ میزنه مادربزرگش اون بیاد نزاره دعواش کنم ولی باید ادب بشه واسه مقاومتش چه تنبیه ای در نظر بگیرم؟؟ بگم خواهرم بیاد کمکم کنه واسه تنبیه ش؟ یا از پدرش کمک بگیرم؟ 

    دختری از جنس بهار

    چیکار کردی که مادرتون اینجوری تنبیه ت کرد 

    همیشه همینجوری تنبیه ت میکنه؟ چند سالته؟ 

    ممنون دختر از جنس بهار تنبیه های خوبی بود ولی کاری که کرده خیلی اشتباه بوده جوری که اگه به پدرش بگم میکشتش

    جز اینا تنبیه دیگه ای هم باید در نظر بگیرم اگه روش دیگه ای هم میدونی بگو 

  • دختر از جنس بهار
  • نامادریم

    میتونید لخت لختش کنید بدون هچ پوششی ۷۰ ضربه با ترکه به باسنش بزنید ۳۰ ضربه هم به جلوش بعد با استفاده از ۴تا گیره ۲تا به نوک سینه هاش بزنید ۲تا هم به لبه های جلوش به مدت ۲۰ دقیقه سرپا وایسا با همون گیره ها بعد ۲۰ دقیقه گیره ها را میتونید بازش کنید یا مثل مادر من به ارومی بکشینش که این خیلی دردناکه بعدش یه فلفل بردارید سرش را بکنید اگه سوراخ کونش تنکه یکی از انگشتاتونو واردش کنید و کمی تکون بدید تا جا باز کنه بعد فلفلو واردش کنید بعد از بالا فشار بدید تا محتویاتش داخلش بریزه بعد گذشت ۱دقیقه اجازه بدید بره دستشویی و خودشو بشورع سوزشش به طور عجیبی دردناکه من وقتی مامانم اینو روم اجرا میکنه شبا از شدت سوزشش خابم نمیبرع این تنبیه هایی که گفتم بخشی از تنبیه هایی هست که مادرم روم اجرا میکنه

    یه تنبیه خیلی دردناک واسه دختر ۱۷ ساله بگید 

    پودر فلفل یا خود فلفل؟ 

    تنبیه های شما ها به گرد تنبیه های من نمیرسه مامانم همیشه با فلفل تنبیه میکنه میریزه تو دهنم آتیش میگیرم یا هم چند بار منو گذاشت رو تخت شلوار و شرتمو پایین کشید کپل هامو باز کرد و فلفل رو تو اونجام فرو کرد و فشار دهد و کپل هامو بست از سوزش داشتم میمردم رفتم دستشویی آب میزدم بد تر میشد خیلی بد بود 

    محمد حوصله ات شد این همه بشینی داستان بسازی  همه رو ساده لوح فرض کردی

    محمد چند تا فیلم مسخره دیدی عین همنو واسی خودت خیالبافی کردی فکر کردی ما نمی فهمیم اگه فکر ابروی خودت نیستی به فکر  ابروی دیگران باش هر به چی فکرت رسید ننویس زشت

    من یه سیلی آروم زدم به دختر داییم زن داییم اینقدر عصبانی شده بود خیلی ه. دختر داییم سوسوله منم چون مکعب روبیکمو شکست یه سیلی آروم زدم به صورتش رفت به زنداییم گفت بعد زن داییم اومد تو اتاقم گوشم رو گرفت پیچوند که گوشم قرمز شد بعد گفت تو یه نره خر چه غلطی کردی؟ گفتم مکعب روبیکمو شکست خب بعد گفت این مکعب روبیکت خیلی کم رنگ شده و دختر منم بچس گفتم خب من مکعب دوست داشتم گفت تو یه نره خر به دختر عزیز من سیلی زدی؟ پدرتو درمیارم گوشمو کشید پیچوند خیلی درد داشت بعد با تمام زورش یه سیلی خوابوند تو گوشم گفتم گه خوردم غلط کردم گفت نه تو یه گاو نر باید ادب شی اومد جلوی همه فامیل به پشت خوابوند منو گذاشت رو مبل گفتم چیکار میکنی دیدم از درخت خونمون چوب کنده و آورده یکی با اون چوبا زد تو باسنم گفت آخخخخ صدام تا دو خونه اونور تر میرفت گفت ۵۰ ضربه میزنم بعدشم با سیخ داغ رو میذارم رو جلوت گفتم غلط کردم گه خوردم هیچی دیگه ضرباتو میزد هی ۱ هی ۲ میگفت بشمر میمردم و میخوردم باسنم ازش خون میومد عین اسلایم و ژله تکون می‌خورد حسابی زدش ۵۰ تا تموم شد گفتم من دیگه دست رو دختر بلند نمیکنم گه خوردم گفت نه سیخارو آورد گذاشت رو بیضه هام خیلی درد داشت دخترشم از بالا گوشمو می‌کشید پسر داییمم سیلی میزد عین خر کتک خوردم بعد که تموم شد جلوشون زانو زدم و تعظیم کردم دختر داییم نشست رو کمرم بعد گفت راه برو گفتم چشم راهش بردم تا ۲ ساعت عین خر میبردمش تا وایمیسته وایمیستادم چون کمرم درد می‌گرفت با کمر بند باباش رو گردنم میزد یا گوشمو می‌میپیچوند در حالت لخت هم میبردمش بعد گفت سریع برو یکی زد رو باسنم گفت برو حیوون گفتم چشم خیلی خسته شدم گفتم بسه دیگه خواستم لباسامو بپوشم گفت به مامانش مامان اذیتم کرده مامانش اومد گوشمو پیچوند بعد ۲ تا کپل باسنمو کشید یه چوب تو مقعدم گذاشت گفتم غلط کردم راه میبرمش گفت با همین حالت ببرش و گرنه بیضه هاتو میکشم گفتم چشم مامانو بابام خونه نبودن دختر داییم میزد هی رو باسنم میگفت چه باسن تر و تمیزی بعد که مامانو بابام اومدن یکی زد محکم رو بیضه هام که داشتم میمردم رفتم تو اتاق لباسامو پوشیدم مامانم گفت مرسی زن داداش ازش مراقبت کردی دیگه از اون روز به بعد جلوی دخترا کج و راست میشم وگرنه فلک باسن میشم دلم میخواد بگیرم دختر داییمو باسنشو بزنمکه جر بخوره 

  • الهام تهرانی
  • کسی هم سوالی داشت میتونه بیاد اینستاگرامم

    elham_tehrani61

  • الهام تهرانی
  • من به شذت معتقدم به این تنبیه و یه دحتر 13 ساله دارم که برای تنبیهش از چوب و فلک استفاده میکنم و به خصوص از وقتیکه انلاین شده بیشتر هم استفاده میکنم و درس هاش خیلی بهتر شده

    با سلام خدمت همه امیدوارم که حالتون خوب باشه من دیشب رفتیم خونه مادر شوهرم با مادر شوهرم بحثم شد رفتیم خونه شوهرم من رو به زور گرفت  برد در اتاق ام دست و پامو بست و یک سیخ داغ کرد گذاشت رو بدنم بعد منو با 355ضربه اسپنک کرد (تنبیه در باسن )از باسنم خون میومد مردم از درد الان هم باسنم ورم کرده گفته اگه به کسی بگم بیشتر منو میزنه الانم معلوم نیست کجا رفته نمی‌دونم چه کار کنم لطفا کمکم کنید

  • از فلک نه خوشم میاد نه بدم
  • من یک دخترم ولی دردوران دبستان زیاد فلک شدم یکیار اول دبستان به دلیل گزفتن نمره ۱۱ از دیکته ۳۳ ضربه معلم جلوی بچه های کلاس به کف پام زد خیلی خجالت کشیدم . وسال دوم سه بار یکبار که از ناظم برای ناخن بلند و لاک سرصف ۱۰۰ ضربه فلک شدم و دردفترهم البته ببخشید کمی بی حیاییه ولی ۵۰ ضربه به باسن لختم اسپنکم کرد . و یکبار دیگم چون من خیلی به فارسی و انشا علاقه داشتم یکباز اول سال بود تا کتابارو بمدن دادن نشستم تا اخر کتابو خوندم و تمام تمرینا و تکالیفشو انجام دادم و فرداش برای تشویق و خودشیرینی بردم به معلمم نشون دادم معلمم فکر کرد که دارم دروغ میگم و از سال بالاییا گرفتم بردم پای تخته خوابوندم روزمین پامو گذشت تو فلک و به تعداد صفحات کتاب فارسی زد به کف پام ، یاومه تایه هفته نمیتونستم راه برم درست ، سال سومم که یه معلم دیوونه چت مغز داشتیم چشتون روز بد نبینه همه بچه هارو شکنجه میکردا ، مدهاشونو میکشید ، خودکار لای انگشتاشون میذاشت ، باورتون نمیشه بچه هارو لخت مادرزاد میکرد و با شلنگ میزدشون و منم از این قاعده مستثنی نبودم ولی البته سه ماه بیشتز معلممون نبود بعد به خاطر شکایت های خانواده های ما به زندان افتاد . که تواین سه ماه من فک کنم ۱۰ تا ۱۵ بار طعم تلخ کتکاشو چشیدم 😬🤦‍♀️

    سلام من دیروز فلک به باسن شدم توسط دوست مامانم و خود مامانم چون تازه وارد مدرسه تیزهوشان شدم و نمره یه امتحان ریاضیم ۱۷ شد مامانم عصبی شد فکر میکنه نمره ابتدایی باید با تیزهوشان یکی باشه منو برد خونه دوستش دوست مامانم خودش دخترش که اسمش مهساست رو همینجوری تنبیه کرده بود اونم تیزهوشانه بخاطر این تنبیه کرد چون امتحان فارسیش ۱۶ شده بود منو مامانمون هم خونشون رفته بودیم چون دعوتمون کرده بودن یهو بعد از شام دیدم مامانش گفت خب مهسا بیا اینجا دراز بکش رو مبل منم تعجب کرده بودم بعد به مامانم جریانش رو گفت مامانم هم همکاری کرد و مامانش گفت من فیلم بگیرم چون معلمش گفت باید یه تنبیهیش کنید البته نگفته بود تنبیه بدنی و نگفته بود فیلم بگیرید ولی مامان مهسا این کارو کرد و دستو پاشو به کمک مامانم بست و شلوار و شرت رو پایین کشید و بهش گفت جلوی علی اینکارو میکنم که حسابی تنبیه شی و شروع کرد با خطکش فلزی به زدن رو پا و باسنش اولین ضربه رو به کپل راست باسنش زد مهسا گفت آی خدا باسنم منم جا خوده بودم داشتم از خنده میمردم بعدی رو زد کپل چپش هی میگفت آخ مامانم غلط کردم بعدی همینطوری آی مامان گوه خوردم بعدی آی مامانی باسنم میسوزه ولی مامانش گفت حقته هر کدومو میزد باسنش مثل ژله تکون می‌خورد و میگفت آخ کونم هی میزد بنده خدا من دیدم اول باسنش سفید بود دلم میخواست خودم بزنمش اینقدر زد مامانش باسنش قرمز شد یکم خونی شد بعد به من گفت یکی بزنمش گفتم چرا من ؟ گفت این دختره خیلی پر رو شده با دستت بزن منم از خجالت داشتم میمردم یکی آروم زدم گفت محکم یکی محکم زدم مهسا گفت ه مامانی نه  بعد شرت و شلوارو بالا کشید دیروز هم من به همین شکل تنبیه شدم و مهسا ازم فیلم گرفت و باسن منم عین ژله تکون می‌خورد منو مهسا خوب تنبیه شدیم و باسنا سرخ و خونی من واقعا خجالت کشیدم شرتمو دادم پایینپ

    بار اولی که فلک شدم یادم نمیره

    دردش وحشتناکهههه

    یبار توی دبیرستان بودم که مشق های ریاضیمو رو یادم رفته بود

    معلم گذشت کرد

    ولی بعدش امتحان ریاضی بود

    معلم هم خوب درس نمیداد ولی امتحان خیلی سخت میگرفت من اصولا نمره هام خوب میشد ولی امتحان ریاضی خیلی سخت میگرفت و من هم نخونده بودم

    جوابا که اومد از همه پایین تر شده بودم

    نمره 11

    معلم هم گفت بیا پا تخته

    رفتم

    گفت بخواب کفش و جوراباتو در بیار

    نمیدونستم قضیه چیه تاحالا فلک نشده بودم

    کفش و جورابمو در اوردم و دراز کشیدم

    پامو گذاشت توی فلک

    گفت هر نمره 5 تا میشه 45 تا

    15 تا هم بخاطر تکالیفت

    60 ضربه با کمربند فلک میشی

    تا ضربه 5 تحمل کردم ولی بعد اون افتادم به التماس

    دردش خیلی خیلی زیاد بود

    به 60 که رسید کف پام گز گز میکرد داشتم از درد میمردم

    دیگه بعد اون همیشه تکالیفمو انجام دادم و از ریاضی دیگه فلک نشدم ولی خب بقیه درس ها هم بود

    در کل خیلی درد داشت خیلییییی

    حالا این کتک ها خوبه سمیه آناهیتا و النابچه ها من تو یتیم خونه سالاری بزرگ شدم اونجا یه روز درس نخوندم حالم بد بود بعد معلممون خانم سلمانی اومد داخل تنبیه های ما سیلی فلک پا و فلک باسن باشرت خیلی افتضاح بی شرت حتی جلو جلورو هم دیگه مگه چه کردی بودی میزدن منم نخوندم بودم صفر گرفتم معلم گفت با پشت و جلوت خداحافظی کن منم اصلا حوصلشو نداشتم گفت حالا تهش یکم اسپنک میکنه میره ولی دیدم ۲۰۰ تا اسپنک درحدی باسن گوگولی سفیدم بدون مو و جوش هرچی سرخ در حد کپل راستم که سیاه شده بود بعد گفت جلو گفتم خانم گوه خوردم جلوش تعظیم کردم گفتم خانم غلط کردم گوه خوردم یعنی ۲۰۰ رو جوری زد که صدامو ۲ کوچه اونور تر شنیدن تاره آخر اسپنک گفتم با صدای بلند از ته دل گفتم آییییییییییی کونننننننممممممم نوبت جلو شد گفتم خانم تروخدا ترو جان مادرم گفت نه تو باید تنبیه بشی لبه های بزرگ اونجام مو کشید یک توپ تیغ تیغی مثل جوجه تیغی اونجام گذاشت تا یک روز گفت حق در آوردنشو نداری من داشتم میمردم بعد خون میومد در حدی که انگار تیر خورده بودم با صدای بلند گفتم آیییییی ک........ بعد داشتم دعا میکردم یک بازرس یک آدمی یکی بیاد ببینه وضع منو تازه آخرش دهنمو با دستمال یه پارچه بستن رو میز بودم دستو پامو بسته بودن لخت لخت گذاشتنم همون جا تا یک روز فردای اون روز همه خواب بودن یه بازرس اومد گفت چخبره این دختر چرا اینجوریه و مسئول اینجا کیه معلممون اومد گفت حقشه بازرس گفت چیکار کرده گفت نمرش صفر شده بازرس اومد اون خانومو برد تو کلانتری من دیگه اونجا نبودم ولی بعضی از بچه ها میگفتن معلممون رو بردن زندان برای ۲ سال حکم شلاق هم به اندازه ضرباتش به من شلاقش زدن به مهسا دوستم بود گفت جلوت چیشد؟ اون توپ رو درآوردم دیدم خونی اصلا میز و زمین همه خونی شده بود جلوم نابود شده بود رفتم جراحی کردم با پول همون معلم خداروشکر پدرشو درآوردن دیگه جلوم خوب شد از یتیم خونه اومدم بیرون یه خانم مهربونی منو به سرپرستی قبول کرد به نام حلیمه خیلی خانم خوبی بود مثل مادرم بود ۳ سال پیش فوت کرد من الان ۳۰ سالمه و دارای یه دختر ۳ ساله هستم و واقعا نمیتونم بهش کار هایی که باهام شده رو بگم خودم بچمو اصلا نمیزنم تا الان هم یه ضربه رو دستش نزدم واقعا ما تو شکنجه گاه بودیم تا یتیم خونه و پرورشگاه من موقع اون تنبیه که چه عرض کنم شکنجه ۱۱ سالم بیشتر نبود واقعا یه دختر ۱۱ ساله الان یه سیلی خورده؟

    سلام بچه ها من النا هستم اومدم با یک خاطره افتضاح پسر عمو من خیلی بی تربیت هی میره فیلم های سوسکی میبینه بعد فکر کنم خیلی دلش می‌خواست که ک....رشو تو ........یک دختر ببره بعد اومد من اون وقت ها بچه بودم از این چیزها سر در نمیاوردم بعد اومد گفت بیا یک بازی کنیم گفت بیا ل...ت شیم و دکتر بازی کنیم گفت دکتر بازی چه ربطی به ل...ت شدن داره گفت چون مثلا اونجا ها درد میکرد منم قبول کردم خیلی اسکل بودم بعد اومد ک...رشو کرد.......تو دیگه این خلاصه من گفتم چه غلطی میکنی گفت دکتر ها به این نتیجه رسیدند که اینجوری درمان میشه خیلی آدم بی شعوری بود بعد من به مامانم گفتم اینجوری کرده منو مامانم اعصابش خورد شد با بابام دعواش شد و اینا بعد که زن عموم فهمید یه تنبیه افتضاحی کرد اومد یک روز لختش کرد جلو فامیل بعد هی لختشو نشون فامیل میداد و عکس و فیلم گرفت دیگه پسر عموم از اون غلط ها نکرد. خیلی خاطره آشغالی بود.

    راستی یک خاطره از تنبیه وحشتناک منو دختر خاله هام دو تان اسماشون غزل و عسل هست اونا دو قلو هستن ۱۷ سالشونه من خودم هم ۱۷ سالمه و خواهرم ۱۵ سالشه یک روز منو دو تا دختر خالم داشتیم فیلم خش دار نگاه میکردیم بعدش هم رفتیم اینستا دو تا پسر رو اسکل کردیم بعد خواهرم هم حسودی میکرد و میدید دختر خاله هام با منن گفت ما چه کار هایی کردیم بعد خاله و مامانم مارو بهمون یواشکی چشم بند زدن و مارو با طناب بستن باسن های منو دختر خاله هامو تا جایی که می‌شد اسپنک کردن بعد ما ها رو لخت لخت بدون هیچی لخت کرده بودن چشمامون هم بسته تو حموم برده‌ بودنمون تا جایی که اسپنک می‌خوردیم اسپنکمون کردن جوری که بعضی جا های باسنم سیاه شده بود منو دختر خاله هام و خواهرم هممون پوستمان سفید و خوشگل منم خیلی پشتمون دوست داشتم اما سرخ و سیاه شد خیلی ناراحت بودم حالا اینا هیچی پسر خاله ام از ما فیلم و عکس گرفته بود یعنی داشتم دیوونه میشدم بعد مامانم اومد با سیخ های داغ کباب داشته بودیم زد قشنگ به جای جیشم که تا ۱ روز دستشویی نمیتونستم بکنم بعد مامانم پسرخاله ام رو برد تو اتاق گفت چا فیلم گرفتی و اینا بعد اون پسرخاله ام رو که گوش هاشو کلن نابود کردن و لباس براش نذاشتن فقط یه شرت داشت که اونم توش جیش کرده بود بهش گفت تو اگه بیای بیرون لخت هستی بنده خدا تا ۲ روز نتونست بیاد بیرون از اتاق

    از کتک که نگو من تا یک روز کتک نخورم مامانم ولم نمیکنه منو تو اتاق لخت میکنه جای جیشمو ویشگون میگیره جوری که اصلا راه نمیتونم بعدش برم جای پی پی ام هم که جوری میزنه که هر روز قرمزه من خیلی ناراحتم همیشه هم گریه میکنم.

    سلام من فاطمه هستم و 16 سالمه و یه خواهر دارم که 12 سالشه اسمش نازنینه . خواهرم بدنش سفیده و موهاشم طلایی و منم سبزم و از اون لاغر ترم البته اون جاق نیست . من یه مریضی دارم که دوست دارم هم فلک بشم هم فلک بکنم . یه روز که مامان و بابام سر کار بودن و منو خواهرم هم تنها بودیم . من سر کلاس آنلاین بودم و تصور و صدام فعال بود بعد دیدم خواهرم یه دفعه اومد تو و داد زد انتر احمق و در رفت منم اصلا ندونستم چرا بعد معلمم گفت مشکلی پیش اومده منم گفتم نه و ادامه دادم . بعد از اینکه کلاسم تموم شد اومدم تو حال و دیدم داره با کامپیوترش کار میکنه بهش گفتم خودت بگو کجات بزنم  اول خواست بگه دست گفت کف پا گفتم چرا گفت  چون اصلا درد نداره بد بخت نمیدونست فلک چیه منم از خدا خواسته گفتم باش رفتم یه طناب آوردم و پاشو بستم به میز کوچیک خونمون اونم گفت چیکار داری میکنی منم گفتم هیچی فقط میخوام در نری بعد یه کش آوردم و شسته پاهاشو بهم بستم بعد گفتم حالا با چی بزنم یه دفعه به فکرم افتاد که با سیخ بزنمش بعد رفتم از تراس یه سیخ نازک و خوب اوردم رفتم تو حال .گفتم خب اون حرف بدی که زدی 8 حرف بود ضربدر چهار میشه 40 و شروع کردم ده تای اولو متوسط زدم که از همون اول نیفته بعد از ده تا خندید و گفت خیلی اروم میزنی گفتم برات دارم ده تای بعدی رو محکم تر زدم فهمیدن دردش گرفته بعد رفتم یه کم اب آوردم ریختم رو پاش گفت داری چه غلطی میکنی منم جوابشو ندادم و شروع کردم اون شمارد تا 30 بعد دیدم بغظ کرده خندیدم بهش و گفتم دیدی درد داشت بعد افتاد به غلط کردن وقتی یکم خواهش کرد یکی محکم زدم بهش دیدم افتاد گریه و جیغ زد وقتی میشمرد هی خواهش میکرد پاهاش قرمز شده بود بعد پاشو دراوردم و تازه به خودم اومدم ولی به روی خودم نیاوردم یکم باهاش خرف زدم بعد از اینکه مامانم اود خواهرم بهش چیزی نگف ولی مامانم پرسید چرا کف پات قرمزه خواهرمم گفت هیچی و رفت

    سلام من سمیه هستم و18 سالمه حدود 4 ماه پیش خانوادم منو برای تعطیلات به شهرستان فرستادن و من رفتم خونه خالم که حیاط داره من یه دوختر خاله با دوتا دختر دایی دارم که اسم دختر خالم صباح و اسم دوختر دایی هامم فرشته و پریساس این دوتا خیلی مریضن و همیشه برای من و دختر خالم مشکل درست میکنن و ما بخواطرشون همیشه کتک میخوریم ولی خیلی سادن و میشه به راحتی گولشون زد مثلا وقتی اومدم شهرستان اونا و بقیه فامیل اومدن.منو دختر خالم اینستا داریم و لی مامانامون نمیدونستن و اون دوتا رفتن و به خالم گفتن و گفتن با اینستا مخ پسرا رو میزنیم و چند تا عکس که مال خودشون بود رو نشونش دادن. وقتی مهمونا رفتن خالم موی هردمونو گرفت و پرتمون کرد تو انبار که خیلی سوسک داره منم یه سم برداشتم و ماسکمو زدو دختر خالم تا چند دقیقه فقط جیغ زد منم با اون سم چند تا رو کشتم به هر حلب بعد از نیم ساعت خوابمون برد.صبح یه دفه دیدم یه لیوان اب سرد ریخته شد رو پا و سر و دلم وقتی بیدار شدم دیدم پاهام تو فلکه دیدم منو صباح فقط سوتین و شرت تنمه خیلی ترسیدم یه دفعه دیدم دو تا ترکه انار و انجیر رو پله هاست و دوتا سیخ رو پیک نیکین بعد دیدم خالم اومد تو حیاط کفت خب میبینم که اینستا نصب میکنین صباح پرید وسط و گفت مامان غلط کردم ببخشید تا خواست بگه دیگه تکرار نمیشه خالم داد زد خفه شو بعد ادامه داد پنجاه تا با انار میزنم پنجاه تا با انجیر اگه داد بزنین این سخارو هرجا دلم بخواد میزارم منم گفتم چشم . خالم از پشت دسامونو بسته بود به میله پنجره منو دختر خالم خیلی خوشگلیم . ون بدنم سفیده و صباح سبزس و سایز پای هر دومون 38 به خاطر همین خیلی تو فامیل معروفیم و بخواطر همین دختر دایی هامون حسودی میکنن که البته اونا هم زشت نیستن به هر حال خالم شروع کرد اولی زد به من منم گفتم یک وقتی زد به صباح اون گفت 2 بعد خالم سیخو گذاشت رو انگشت پاش اونم داد زد ولی خیلی بلند نبود خالم گفت گفتم نفری پنجاه تا بد شروع کرد وقتی انار تموم شد گفت خب الان نوبت انجیره بعد یکزد بهم منم با بلند ترین صدام جیغ زدم بعد یکی در زد گفتم شاید شوهر خالمه ولی دیدم خالم تنها برگشت احساس کردم پاهام داره خون میاد بعد خالم اومد دهن جفتمونو بست فهمیدم اومدن سرمون بعد خالم سیخو اورد گذاشت زیر باسنم منم بخواطر پارچه دهنم تونستم جیغ بزنم مال صباح گدذاست زیر سوتینش و دوباره شروع کرد وقتی تموم شد پا و دسمونو باز کرد بعد رفت تو و درو بست ماهم یکم موندیم اولش خواستم برگردم خونه ولی قسم خوردم باید انتقام بگیرم اون روز اصلا نتونستم راه برم همه پام کبود و خونی بود

    آقا من شوخی کردم فقط می خواستم ببینم واکنش ها چیه

    این مطلب رو یه جا خونده بودم می خواستم ببینم واکنش ها چیه

    خیلی ها ارزو دارند پسر باشند اموقت تو جوراب زنانه  متاسفانه خیلیها عوضی بدنیا می ایند منظورم کلی بود نه فقط تو کمی تاریخ بخوان انوقت می فهمی مردها چه بوده اند دیگه هوس جنس مخالف نمی کنی

    من یه پسرم و خیلی جوراب زنونه دوست دارم

    شما ها چی

    با همتون مخالفم کتک و تنبیه بدنی خیلی بده و این کار شما نشان از سادییمی یا مازوخیزمی بودنتونه

    اون زمانا واقعا قوانین سخت گیرانه و بی رحمانه بود.

    اسم چوب و فلک میاد یاد دوران بچگیام میوفتم مخصوصا دوران ابتدایی بیشتر فلک شدم.یاد دارم سوم ابتدایی بودم معلم ریاضیمون یه خانمی بود که خیلی خوب درس میداد اما توقع نمره های خوب هم داشت مخصوصا وقتی جدول ضرب میپرسید خیلی حساس بود که خوب جواب بدیم. چند دفعه از من هم پرسید اما چون تند تند سوال میکرد و من استرس گرفته بودم یه چند تایی رو اشتباه جواب دادم.چشمتون روز بد نبینه خانم معلم عصبانی شد چون قبل از من هم از چند نفر پرسیده بود جدول ضرب خوب جواب نداده بودن. از صندلی بلند شد چوب بلند و نازکشو برداشت اومد اول یکم جلومون راه رفت سرشو تکون داد بعد پرسید چرا جدول ضرب جواب دادنتون این شکلیه و این چه وضعشه؟؟؟؟!!!!!

    منو دوستام هم که اون زمان پسربچه های ۸ یا ۹ ساله بودیم کلی ترسیده بودیم حتی بقیه بچه هایی که قرار نبود تنبیه بشن و نشسته بودن سر جاشون هم ترسیده بودن و دلشون برا ما میسوخت چون انگار قرار بود فلک بشیم و فلک هم واقعا تنبیه سخت و دردناکیه حتی یک ضربه اش...

    خانم معلم یکم دیگه مکث کرد بعد به منو چند نفر دیگه گفت کفشا و جوراباتونو در بیارید و دراز بکشید رو زمین...یالا

    ما هم چاره ای نداشتیم اینکارو کردیم.

    اما من نزدیک بود گریه ام بگیره..

    ما چند نفر دراز کشیدیم رو زمین و خانم اومد بالاسر یکی از دوستام گفت چند تا غلط جواب دادی؟

    اونم گفت خانم اجازه ۴ تا. ولی دیگه تکرار نمیشه.

    خانم: ساکت! ۴ تا... تعداد غلط هاتون ضرب در سه میکنم چوب میخورید. 

    بعد رفت دفترشو نگا کرد تا ببینه واقعا هر کس چند تا غلط جواب داده..

    بعد اومد سراغ دوستمو ترکه رو گذاشت وسط کف پاهاش. به دوستم گفت میشمری!

    بعد ترکه رو بلند کرد تقربیا نیم متر برد بالا و فرد آورد رو کف پاهای دوستم که کنار من دراز کشیده بود و پاهاشو نگه داشته بود...

    دوستم فریاد زد.. آآآآه ...یک.. و پاهاشو ناخودآگاه آورد پایین

    خانم عصبانی شد و گفت دفعه بعد هر کس پاهاشو بیاره پایین جریمه میشه دور حیاط باید بدوئه.

    خلاصه با هر بدبختی بود ۱۲ تا چوب خورد دوستم و به سختی رفت نشست سر جاش.

    نوبت من رسید.

    من خیلی واقعا ترسیده بودم می دونستم لحظات سختی در انتظارمه اما قبلا هم فلک شده بودم به خودم گفتم اینم تموم میشه تحمل کن. ولی واقعا سخت بود اما هر جوری بود تحمل کردم و تموم شد بالاخره

    اینو فرناز درست گفتی ولی خیلی ها همین رو هم قبول ندارند

    چیزی که خود ادم به دست بیاره قابل احترام و ارزش هست و میشه بهش افتخار کرد جنسیت چیزیه که بی اختیار به ما داده شده و کسی تلاشی برای جنسیتش نکرده که بخواد بهش افتخار کنه پس لطفا ازش سوء استفاده نکنید این حرفها خجالت داره واقعا

    پاسخ:
    احسنت

    RRPG قسمت اخر حرف شما درست ولی منظور من خانمهای پر مدعا است نه همه زنها بخصوص انهایی که فکر می کنند از مردان بالا ترند که شامل همه نمی شود پس برداشت بد نشود

    باسلام مجدد خدمت همه ی دوستان گرامی و اقای ناشناس

     

    اقای ناشناس الان دیگه واکسن کرونا اختراع شده به جای این که ایده تون برای تولید برق رو به ایران و جهان معرفی کنید بگید که الان حتی به یک زن هم واکسن نزنن و فقط به مردها بزنن و همه ی زن ها با کرونای هندی و الفا و... بمیرن و فقط مردها بمونن و هوش و اختراع و سربازی رفتن و... شون تاببینیم میتونن با هوش و اختراع و شجاعت دریاییشون ایا میتونن چیزی اختراع کنن که بتونه عمرشون رو زیاد کنه و جلوی پیر شدن و مردنشون و یک کلام جلوی منقرض شدن انسان رو بگیره یا نه 

    اینو گفتم برای این که بدونید اگر زن عقل و هوش و اختراع و شجاعت و توانایی و قدرت سربازی رفتن و شهید شدن و برابری با مرد رو نداره انسان برای ادامه پیدا کردنش بهش نیاز داره 

    پاسخ:
    درسته
    بین زن و مرد از نظر شأن و منزلت (اگر نگوییم زنان قابل احترام تر هستند) هیچ تفاوتی نیست. آنچه هست تفاوت در خلقت آنهاست.

    دختر تنها اسپنک یعنی دیوانگی محض بهش فکر نکن

  • دختر تنها
  • نظرتون درباره اسپنک چیه ؟

    ولی خانم اناهیتا الان  صد سال از زمان دوران قاجار گذشته وشما می دانید  الان در چه زمانی زندگی می کنید قصدم فقط یاد اوری بود نه چیز دیگر امیدوارم به کارتان فکر کنید و اینکه بد اموزی نداشته باشد

  • آناهیتا امینی راد
  • با سلام به نظر من تنبیه چوب و فلک لازمه و من ازش زیاد استفاده میکنم برای دخترهام برای ادب و تربیت خوب جواب میده

    خوب شد دیگه کسی اظهار نظر نکرد بهترین کار همین برای همیشه گود بای

    ارمیتا فکر نکن برای من افتخار که با تو حرف می زنم  انهم با یک  دختر 11 کلاس کهیک هزارم منهم سواد ندارد  ولی وقتی چرت وپرت می گی مجبورم جوابت را بدهم چون همه چیز را از عینک کوچک خودت  میبینی و ممکن چهار نفر بخوانند باورت کنند ولی  بیشتر برای انها می گویم نه برای تو اول از تاریخ فقط اسم چهار تا دختر که کاری انجام نداده اند ونقششان کوچک بوده می دانی و انها را با مردان بزرگ تاریخ ما مقایسه می کنی که خیلی خنده دار به فرض بخواهی پوراندخت را با داریوش وکوروش مقایسه کنی مانند این می ماند  که پروین اعتصامی را با حافظ و فردوسی قیاس کنی در حالیکه پروین را با شهریار که همسطح و معاصر اوست می شود مقایسه کرد نه با حافظ که انفاقا من همشهری او هستم و از پشت بام خانه امان باغ ارامگاه او را می بینیم یعنی 200 متر فاصله  در مورد ذست گلهایی که زنان سیاست پیشه و ضررهایی که به کشور ما زدند یک کتاب می توانم بنویسم نمونه اش عامل حمله چنگیز خان به ایران بودند و او هم نصف تمدن ایران را نابود کرد از جمله کشته شدن عطار نیشابوری بدست مغولان در حالیکه چنگیز قصد حمله به ایران را نداشت وهمین  طور کنار رفتن امیرکبیر که با دسیسه مهد علیا مادر ناصرالدبن شاه و اطرافیانش صورت کرفت  ودها مورد دیگر که نمی خواهم اسم بیاورم شاید غیبت بشود و در مصر 2500 سال حکومت دست مردان بود تمدن مصر سقوط نکرد فقط یکبار بدست یک زن بنام کلوپاترا افتاد  وبا حمله روم وانتونی دولت مصر سقوط کرد وکلوپاترا خودکشی کرد حال از تاریخ بگذریم در مورد اختراع نیروگاه برق من رویش بیست سال کار کردم وطرحش را اماده کرذم واماده اجراست و نیازی ندارم  روی اختراعم دوباره کار کنم  وتحقیق کنم  و فقط منتظر فرصت برای اجرای ان هستم بله من وقت زیاد دارم چون عملا از قبل با کمک نیروی فکرم میلیاردر شدم بدون انکه کاری کرده باشم حتی اگز اختراعم را نفروشم باز هم نیازی به پول ندارم چون ارقبل پولدار شدم زن و بچه هم ندارم که بخواهم خرج انها را بدهم من دایم در اینترنت در حال تحقیق هستم در هر موضوعی که فکرش را داشته باشی و فقط چند دقیقه توی این سایت می ام در ضمن ورزش هم انجام می ذهم ودر اینترنت  هم کارهایی انجام می دهم نقاشی هم می کشم که نمونه هایی را در اپارت گذاشتم خلاصه اوقاتم پر است و فقط از دختر و زنهایی بدم می اید که بخوهند ادای کارهای مردان در بیاورند وگرنه با زنها مشکلی ندارم و کاری به کارشان ندارم همان طور که 49 سال سراغشان نرفتم  پنجاه سال دیگه هم خدا کریم من ادعا دارم اگر ادیسون برق را اختراع کرد من ساده ترین روش تولید برق را اختراع کردم نیازی هم به تحقیق  بیشتر به قول شما ندارم ازموده را ازمودن خطاست شما هم هر کاری که دلت خواست انجام بده ولی از من نصیحت دنبال کار بیهوده نرو این اخرین کامنت است به شرط انکه اگه خواندی جواب ندهی  چون ممکن من به دیگران جواب بدهم ولی با شما نه چون سطح فرهنگت پایین  انهم شاید بخاطر سن کم و احساسی بودنت  باشد نمی خواستم اینگونه جوابت را بدهم ولی شبیه کامنت خودت جوابت را دادم حالا اگر خواستی   به این ادرس در گوگل برو  بنویس - رمبو ایرانی و رمبو امریکایی  اپارات -عکس و فیلم  مرا می بینی مال ده بیست سال قبل بد نیست قهرمان کشور خودت را ببینی به شوخی گفتم 

    ناشناس انقدررررر سطحت پایینه از هم کلام شدن باهات خجالت میکشم. الان اومدم مطمئن بشم پیامم رو خوندی دیدم یه سری چرت و پرت دیگه نوشتی واگرنه من رو چه به هم صحبتی با آدم بی سواد و پر مدعایی مثل تو.

    تو فقط یک دروغگوی پر مدعا هستی همون طور که گفتم کسی که در حال کشف باشه همش تو این سایت نمیچرخه و با ۴۸ سال سن افتخارش شکست دادن یه بچه ۱۶ ساله تو بحث نیست. هر چند شکست ندادی و این توهماتته. 

    اگر نمیخوای وقت گرانبهای خودت رو صرف کنی به قول خودت😂 چرا هر روز میای مینویسی آرمیتا این جوری اون جوری؟ من تو این دو روز مشغول کارهام بودم یادم هم از تو نیومد ولی تو😂😂😂 

    اره حتما مطمئن باش به جای میرزاخانی رازهای کهکشان ها رو کشف خواهم کرد چون خیلی علاقه مندم به فضا روزی خواهد رسید که اسمم به گوشت بخوره

    خر های  مصری هم میدونن جلال الدین در مقابل مغول ها ایستادگی کرده تو فکر کردی اطلاعاتت خیلی بالاعه؟ ولی این چه ربطی به پدرش داره؟ و آیا اون مقامات ایرانی که با جلال الدین به جنگ بلند شدن و باعث شکستش شدن مرد نبودن؟

    از شاهنامه دو نفر گفتم فقط اگر بخوای بیشتر هم هست مثل گرد آفرید و فرانک و خیلی های دیگه ولی من نمیدونستم ماری کوری و مریم میرزاخانی و آرتمیس و یوتاب هم اسمشون تو شاهنامه هست میشه آدرس بدی؟😂😂😂😂

    آرتمیس اگر فرار کرده باشه به قول خودت یه فایده داشته حداقل فرارش ولی سلطان محمد و مقاماتش باعث شدن کشور چند صد سال بدبختی بکشه

    خسرو پرویز توسط ((پسرش)) کشته شد و این باعث هرج و مرج و ضعیف شدن ایران و در نهایت شکستش مقابل اعراب شد ولی دختر خسرو پرویز به پادشاهی رسید فکر کنم اسمش پوراندخت بود و همه میگن توی اون یک سال و خوردی که پادشاه بوده لیاقت های زیادی از خودش نشون داده و اسمش به عنوان یک زن عادل و خداپرست ثبت شده.

    در کلام آخر بزرگی میگه هرگز با یک نادان بحث نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد(از جمله شخصیت)

    من اشتباه کردم با توی نادان بحث کردم قبول دارم که بزرگترین اشتباه زندگیم بود هم کلام شدن با آدمی پست مثل تو

    با سگ های کوچه اگر بحث میکردم به معرفت و دانش دست میافتم که خدا هیچ موجودی رو بیهوده خلق نکرده

    ولی وقتی با تو بحث میکنم میگم خدایا این چیه خلق کردی به چه درد میخورد واقعا؟ کرم فایده اش از تو بیشتره حداقل به درد کشاورزی میخوره یکمی

    دیگه هم چرند نگو که اختراع کردم و فلان کردم جوابت رو توی بند دوم همین پست دادم در این مورد.

    یک نکته دیگه این که اگر میخوای جوابی بدی حرف های خودم رو به خودم برنگردون

    😏انسان بی سواد دروغگوی پر مدعای بی فرهنگ(هرچند توی انسان بودنت هم شک دارم)

     

    ارمیتا هم به  جرگه حریفان شکست خورده من در این سایت پیوست مانند 

    عزیزم اوا جون مرسی

    نه ۲۰ تیر به دنیا میان سه قلو. ن اسمشونم می ذاریم مایسا و سایا و لنا 

    ارمیتا خوب شد  که رفتی و این سایتو ار وجود خودت پاکسازی کردی ولی دو ریال بگیر راجب تاریخ اظهار نظر نکن اگر دوتا کتاب تاریخی خوانده بودی می فهمیدی که پسر همین سلطان محمد خوارزم شاه یعنی سلطان جلال الدین شخصا با مغولان در کنار رودخانه سند جنگید و خود چنگیزخان شخصا  شاهد نبرد او بود بطوریکه بعد از انکه او عده زیادی از مغولان را کشت چنگیز خان  گفت اگرمن صد تا جنگجو مانند جلال الدبن داشتم دنیا را فتح می کردم حالا تو بشین راجب چند تا دختر غیر واقعی در شاهنامه بنویس قهرمانان ما واقعی اند مال شما  افسانه و خیال پردازی پیف

    خیلی خوشحال شدم  رفتی سراغ درس ومشقت مرا از زحمت جواب دادن به خودت  راحت کردی اخه حیف وقت گرانبهای من نیست که انرا صرف جواب دادن به  ادمهای کوته کم سواد بکنم دیگر وقت مرا نگیر واسم مرا نیاور که با هرکی حرف زدم توخالی از اب درامد برو دلت را باهمان میرزا خانی دلخوش کن شاید تو بجای او راز کهکشانها رو کشف کنی و نامت را ارمیتا بیکارو دوله بگذارند عزت زیاد با دیوار حرف میزدم بهتر بود

    ناشناس😂😂😂😂😂مراقب باش کشورهای رقیب ندزدنت🤣🤣 انقدر حرف های تاریخی زدی تاحالا فکر میکردم دارم با یه آدم با سواد حرف میزنم با خودم گفتم چجوری یه آدم با سواد همچین تفکراتی داره؟ نگو این سطح تفکر پایینت به خاطر همین دانشگاه نرفتنت بوده

    کسی که اختراع میکنه روزی ۲۰ ساعت در حال مطالعه و تحقیقه نه این که روزی ۵ ساعت تو این سایت در حال بحث کردن باشه

    مریم میرزاخانی رازهای کهکشان ها رو داشته کشف میکرده اینو از حرف های یک دانشمند فیزیک شنیدم پس بی اطلاع حرف نزن 

    اون بازی با اعداد رو هم اگر واقعا بازی بود چرا ۱۰۰۰ تا مرد دانشمند ریاضی نتونستن انجامش بدن؟ لطفا مریم میرزاخانی رو زیر سوال نبر چون در حدی نیستی که در موردش حرف بزنی

    کوته فکر تویی اینو همه میگن مگه نمی بینی نظرات پایینی رو؟

    نه از حرف آدمی مثل تو ناراحت نمیشم چون ارزشی نداری و منم کارهای مهم تری دارم 

     من به طور اتفاقی یه روز که حوصله نداشتم با اینجا آشنا شدم که ای کاش نمی شدم و حرف های مزخرف تو رو نمیخوندم 

    ولی این دیگه آخرین پیام من تو این سایته چون باید برم به درس و مشقم برسم

    👋👋👋👋👋👋👋👋

     

    ارمیتا مگه هرکس دانشگاه می رود با سواد است من به دلایل شخصی نتوانستم دانشگاه بروم ولی حاظرم با همه اساتید دنشگاه در زمینه اقتصاد سیاست هنر تاریخ و مذهب و فلسفه وروانشناسی گفتگو کنم چون من سه برابر سن تو کتاب خوانده ام وتحقیق کرده ام بنابراین حرف بیهوده نمی زنم مگر با فکر من از راه غیر کلاسیک بعنی از راه تجربه و روش مخترعین بزرگ تاریخ مانند لوناردو داوینچی بهترین روش تولید برق را اختراع کردم  که اگر خارجیها بفهمند طرح مرا روی هوا می برند ولی برای انکه انگ ضد و طن پرستی بمن نزنند طرحم را به انها نداده ام در حالیکه در ایران بمن گفته اند انرا دنبال نکن وقت تلف کردن است  وکسی حمایتت نمی کند اینرا در مرکز استعدادهای درخشان بمن گفتند حتی ایده های دیگری هم دارم که مسکوت مانده مانند طرح اسکناسهایی که پاره نمی شوند و ضد گلوله سبک و ارزان وحالا منتظر فرصت جدید هستم بنابراین من بدون معلم ایده هایی دارم که صد تا استاد ودانشجو حتی  به فکرشان هم نرسیده  در مورد مریم میرزا خانی اینقدر ریاضیدان بزرگ داریم که ایشان در میانشان شاید در رده بالا باشند ولی علمشان منجر به اختراعی ندیدم بشود مگر بازی با اعداد من خودم ارز ریاضی خوشم نمی اید به هر حال حرفهایی زدی که به این نتیجه برسم با کوته فکران نباید هم صحبت شوم البته امیدوارم ناراحت نشوی در ضمن تا یادم نرفته بگویم در زمینه قدرت فکر کارهای عجیب وغریب  زیادی انجام دادم که اگر بگویم یاورتان نمی شود و تا حدی با نیروهای ماورایی غیر بشری در ارتباطم یا بهتر بگویم انها با من در ارتباطن حتی در خیابان یکبار مرا غیب کردند وذر جای دیگر ظاهر کردند و این واقعه اتفاق افتاد انهم روز روشن بنابراین از نظر انها من یک ادم معمولی نیستم ولی شما هر جور دوست داشتین فکر کنید 

    ناشناس ماجرای ترکان خاتون و بازرگانان مغولی رو من هم میدونستم ولی چیزی از بی عرضگی محمد شاه کم نمی کنه و فرار اون رو توجیه نمی کنه.

    در مورد انگلیس من هم میدونم ملکه مقام تشریفاتی هست و چیزی نگفته بودم در موردش اما در مورد فنلاند چه ربطی داره که جمعیت کم و فلان درسته که شرایطش خوبه اما کشورهای اروپایی اغلب این شرایط رو دارن ولی آموزش فنلاند اوله و شادترین مردم جهان فنلاندی ها هستن.  حالا چون کابینه زن هستن تو نمیخوای قبول کنی اروپا توی قرون وسطی که هیچ پیشرفتی نداشت مرد حتی میتونست همسر خودش رو بفروشه اما توی ایران باستان به زن ها مهربانو و به مردها مهربان می گفتند به معنی نگهبان مهربانو  و اون زمان همه چیز ایران بود ولی با گذشت زمان زنها توی اروپا جایگاه بالاتری پیدا کردن و اروپا پیشرفت کرد حتی توی همون فنلاند یک روز در سال یه دختر نوجوان نخست وزیر میشه تا به دختراشون بگن چه توانایی هایی دارن اونوقت ایران...

     و توی ایران روز به روز زنها پایین آمدن و ایران روز به روز پسرفت کرد و تا وقتی افرادی مثل تو باشن این وضع ادامه خواهد داشت . همسر بابک رو هم من خیلی جاها اسمش رو دیدم ولی به قول خودت تاریخ رو ولش کن همین الان رو نگاه کن 

    ضمنا تو کسی نیستی که بخوای در مورد جواب دادن یا ندادن من اظهار نظر کنی در مورد برق که گفتی میشه بگی کجا درس خوندی رشته ات چیه و رتبه کنکورت چند بوده؟ تو حتی اسم خودت رو بالای نظرت ننوشتی

    اره واقعا راست میگی تو ایران جای پیشرفت نیست چون مردهای جنسیت پرست دارن اداره اش میکنن

    ضمنا من توی پست اولم کلی راجع به این که مردهاجلوی پیشرفت زنها رو گرفتن توضیح دادم ولی تو باز حرف خودت رو تکرار کردی حرف تو کله این بشر فرو نمیره که نمیره

    حرف و نظرت نشان بی فرهنگی ته هر کی تو این سایت اومد یه چیزی بهت گفت مردی که زن براش ارزش نداشته باشه هیچی نیست به قول بابام  مردی پادشاهه که زنش هم ملکه باشه

    اینو از پیشرفت کشورهای اروپایی و جایگاهی که زن پیش اونا داره میشه فهمید 

    خدا رو شکر توی خانواده ما مردهایی مثل تو نیستن واگرنه من دق میکردم بابای من ده هزار بار بیشتر از من مدافع حقوق زنانه ( لازم به گفتن که رتبه ۶۰ کنکور بوده و منم تیزهوشان میخونم امسال می رم یازدهم)

    بیشتر از این وقتم رو برای یک آدم بی فرهنگ تلف نمیکنم شاید بهتر باشه برم درسم رو بخونم شاید بتونم مردهایی مثل تو رو سرجاشون بشونم همون طور که در مورد مریم میرزاخانی حرفی نداشتی بزنی 

    فقط لطفا اون رتبه و دانشگاهت رو بگو 

    منم دیگه حرفی نمی زنم چون فایده نداره با تو حرف زدن مثل آب در هاون کوبیدنه و از اونجایی که منم آدم جوشی هستم نمیخوام خودم رو حرص بدم

     

     

    فقط در مورد ارتمیس یک توضیح کوتاه بدم که یکی نام الهه اساطیر یونان است و دیگری همان  است که ذر جنگ سالامین  از جلوی یونانیها به قول تاریخ عقب نشینی قهرمانانه انجام داد البته بخاطر این فرار جان عده ایی  از سربازان ارتش ایران را نجات داد برای همین می گویند عقب نشینی قهرمانانه ولی  بقیه اسامی که در شاهنامه امده اند همه افسانه هستند مانند رودابه و سودابه حتی خود رستم و سهراب که فردوسی انها را خلق کرده

    ارمیتا لازم جواب درست وحسابی بدهم اول در مورد تاریخ من کتاب بابک خرمدین را کامل خوانده ام ندیدم زن بابک جنگیده باشد فقط شاید در کنار بابک حظور فیزیکی داشته باشد در مورد خشایارشاه واقعا بزرگترین اشتباهش همین کار بوده که منجر به شکستش شد در جنگ سلامیس در جنگ دریایی وگرنه وقتی  زن را فرمانده کنی بهتر از این نمی شود یعنی فرار کردن از مقابل یونانیها در مورد محمد خوارزمشاه بهتر بدانی عامل حمله چنگیز به ایران دخالت بی جای دو زن یعنی همسر غایر خان و ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه بودند در سیاست و ماجرای کشته شدن بازرگانان مغول در ایران بوده که بخاطر دخالت بیجای ایندو منجر به حمله چنگیز به ایران شد که البته داستانش طولانی است  شما هم حوصله خواندن نداری پس نمی گویم در ضمن من تاریخ را دقیق خوانده ام ازکی تا به حال شخصیتهای افسانه ایی جزو تارخ واقعی محسوب می شوند که ما نمی دانستیم مانند ذختران رستم ارتیمس که وجود خارجی نداشته اند نکند داستانهای شاهنامه را واقعی میدانی در مورد کشور فنلاند  وکلا کشورهای اسکاندیناوی انها بخاطر شرایط جغرافیایی و جمعیت کم نسبت به کشورهای دیگر وضعیتشان بهتر است و این ربطی به کابینه زن ندارد چون عملا مردها ان کشورها را اداره می کنند مانند انگلیس که ملکه حالت تشریفاتی دارد و نخست وزیر انرا اداره می کند در ضمن در اروپا ایالتها بصورت فدرالی اداره می شوند ومستقل هستند و زیاد به پایتخت وابسته نیستند حتی اگر نخست وزیر  و وزیر هم هم نداشته باشند بلدند بدون انها هم خودشان را اداره کنند در مورد پیشرفت علمی من  معتقدم هر چه تعداد اقایان در دانشگاه کمتر شود ما عقب مانده تر می شویم که شدیم و دلیل عقب ماندگی ما اشغال دانشگاها توسط دختران هست بخاطر سربازی نرفتن انهاست  مگه نمی بینید در المپیادهای علمی در خارج همیشه مدال اوران 99 درصد پسر و تعداد کمی دختر هستند حالا هی بشینید خودتان را الکی بالا ببرید ارمیتا خانم واقعیت همیشه تلخ تقصیر من هم نیست بخوانید فکر کنید و  جواب  هم ندهید چون حرف حق جواب ندارد من دیگه حرفی برای گفتن ندارم من انچه شرط بلاغ است گفتم  گاه بشنو گاه نشنو  در ضمن من اگر تعریف از خود نباشد یک روش جدید تولید برق اختراع کرده ام که ساده ترین روش تولید برق در جهان است ولی متاسفانه در ایران نمی شود چیزی اختراع کرد ولی  اگه خارج بوذم انرا عملی می کردم انوقت می فهمیدید من کی بودم  در ضمن ان حرف اخرت مصداق خودت بود نه من چون من یک ادم خود ساخته هستم و زیاد صلاح نمی دانم اینجا وقتم را تلف کنم

    بانو آرتمیس زربانو و خواهرش بانو گشسب(دختران رستم) بانو خرمدین (همسر بابک) و خیلی های دیگه مثال فرماندهان شجاع زن هستن

     محمد شاه خوارزمشاه هم از حمله مغول ها فرار کرد.

    ضمنا اصلا تاریخ رو ولش کن همین الان هم فنلاند که مقام اول آموزش و پرورش جهان رو داره و شادترین مردم جهان هستن تمام کابینه اش زن هستن  سنگاپور کشور به اون عقب مانده ای رو الان ببین چی شده با رئیس جمهور زن

    ببین عربستان از وقتی محدودیت هاش رو برای زنها برداشتن چقدر پیشرفت کرده

    و حالا وضعیت ایران ما😊

    مقصر شما نیستید مادرتونه که تربیتتون نکرده

     ناشناس فکر نمی کنی وقتی تعداد زیادی حرف های مشابهی میزنن حق با اوناس؟ ضمنا تمام حرف ها رو جواب میدی پس نگو حوصله ندارم الکی کلاس نذار

    حالا در مورد جوابهات: اولا اگر قرار باشه تاریخ رو جدی نگیریم پس شما هم روزنامه های سال ۱۹۰۵ رو جدی نگیر. منم اسم همسرش رو میدونم ولی کار به نام کسی که هیچ کاری نکرده تمام نمیشه . حتما مسئله های بدون پاسخ ریاضی رو هم شوهر مریم میرزاخانی حل کرده؟ در مورد خشایار شاه از بی عرضگی شاه بوده ربطی نداره این همه فرمانده های زن موفقیت به دست آوردن ولی خب وقتی مخالف منافع تون باشه قبول نمی کنید که...

    در مورد مدال هم اره چون از نظر شما مردها اصلا زنها ارزش ندارن که مدالشون بخواد مهم باشه. کی گفته ورزش دخترانه نیست؟ از لحاظ شما زن بوی قورمه سبزی و بچه داری معنی میده آره؟

    سخته به کسی که نفعش توی قبول نکردن چیزیه اون چیز رو قبولوند

    ارمیتا اصلا حوصله جواب دادن ندارم جون شماها خیلی شبیه هم حرف می زنید ازطرفی فقط جهت اطلاع بدانید که رادیوم که ماری کوری کشف کرد داستان جالبی داره  چون روزنامه های سال 1905 معفتدند پیر کوری هم شوهر شیمی دان او هم در اینکار سهم داشته  ومعلوم نیست سهم کدام یک بیشتر بوده پیر کوری یا مادام کوری علتش هم اینست که پیر کوری شوهر مادام کوری چند روز بعد این کشف به خاطرتصادف با کالسکه کشته میشه وبعد هم چیز به نام مادام کوری تمام می شه و درمورد فرمانده زن در زمان خشایارشاه  تمام هنرش فرار در مقابل یونانیها بوده نه مقاومت انطور که من خواندم پس جایی برای بالیدن وجود ندارد بقیه هم  مقداری داستانسازی است زیاد تاریخ را جدی نگیرید چون من تاریخ را کامل خوانده ام بیشترش ساختگی است و واقعیت ندارد در مورد مدال گرفتن دخترها چون بیشتر ورزشها دخترانه نیست مدال گرفتنشان خیلی هیجانی ندارد 

    ضمنا همین ماده رادیو اکتیو که کل جهان الان داره روش می چرخه و باعث این همه پیشرفته رو ماری کوری کشف کرد که یک زن بود بعدشم کی گفته که فقط مردها به جنگ میرن؟ تاریخ رو نگاه کنی توی همین دفاع مقدس هم کلی شهید زن داشتیم. توی ایران باستان کلی فرمانده زن داشتیم. بانو یوتاب که مقابل اسکندر جنگید و کشته شد به خاطر وطنش ولی اون خائن که راه رو به اسکندر نشون داد آیا مرد نبود؟ دوره اشکانیان بهترین دوران ایران بوده که همه سردمداران توی اون زمان زن بودن. اینم بگم ماندانا مادر کوروش کبیر کسی بود که نخستین مدرسه رو توی ایران بنا کرد. انقدر هم این سربازی کوفتی رو توی سر ما نزنین من همین الان حاضرم برم سربازی و به خاطر وطنم بجنگم و بمیرم چون میدونم اگر واقعا کسی برای وطنش بجنگه اجرش پیش خدا ضایع نمیشه

    آقای ناشناس حتی اگر اختراعات زنها کمتر از مردها باشه دلیلش اینه که مردهایی از جمله خود شما در طول تاریخ به زنها حکمرانی میکردن که اجازه نمیدادن اونها استعدادهاشون رو شکوفا کنند. وقتی مردی به دخترش اجازه نمیده که به مدرسه بره اون دختر چطور میخواد استعداد خودش رو شکوفا کنه و کار بزرگی رو برای بشریت انجام بده؟ وقتی تو جامعه ما مرد می تونه در مورد سر کار رفتن یا نرفتن زنش اظهار نظر کنه  و بهش اجازه نده چطور اون زن میتونه تو اجتماع نقش فعال داشته باشه؟ چطور بانوی ورزشکاری که توسط همسرش ممنوع خروج میشه و برای رفتن به مسابقه باید از اون اجازه بگیره میتونه توی میدان ورزش برای کشورش کسب افتخار کنه و مدال بگیره؟

    اوا یادم رفت بگویم من پیشگو نیستم ولی در مورد اینده زیاد تحقیق کرده ام و  می دانم از جمله اینکه ترامپ دوباره برمی گردد البته بعد ار ترور بایدن  و جنگی هم در راه است گه سرنوشت دنیا را عوض می کند جزییات را نمی گویم  چون می دانم حوصله خواندن ندارید  تمام

    اوا حوصله داری اینهمه نوشتی  من که حوصله جواب دادن ندارم ولی این حرفهایی که زدی مفتش هم گرونه خیلی وقت تاریخ مصرف این حرفها تمام شده فقط  برای دلخوش بودن خودتان خوب  کمی هم خنده دار بود به خصوص در قسمت اختراعات لابد  برق و هواپیما را زنها اختراع کردند که  ما نمی دانستیم  می دانستی اگر مردها نبودند برای مسافرت به شهرهای دیگر باید از گاری استفاده می کردیم و هنوز در دوران عهد بوق بودیم اختراعات زنها در برابر اختراعات مردها مانند قطره ایست در برابر دریا کافی است هر چه در اطرافت هست را یکبار دیگر ببینی البته زنها هم در جایگاه خودشان محترمند و کارهای خوبی انجام داده اند ولی مقایسه کردن  کارهای انان با  کارهای مردها اشتباه بزرگی است چون ابروی خودشان می رود و من این وسط فقط ناظر هستم پس موضوع را فراموش کنید 

    آقا اصلا جوکی ناشناس🤣

    ولی خدایی خیلی نازگل خانوم و رومینا خانوم باحالن دمتون گرم👍😁

    آرزو خانم تیلدا اسم خیلی قشنگیه الان بچتون بدنیا اومده؟

    ولی خداییش یه چیزی بگم سر دلم مونده کدوم بی فرهنگی میگه زنا کمتر از مردان؟

    اولا زن ها خیلی از اختراعات مهمو کردن مثل اره گردغلط گیر کامپایلر و زبان برنامه نویسی کوبول منورهای رنگی ماشین ظرفشویی فیبر ضد گلوله کِولار

    اصلا میدونی چیه میدونی چنتا شهید زن تو ایران بودن؟ تو خارج هم زنها میرن سربازی همون غذایی که میخوری هم زنها درست میکنن فک میکنی میری بیرون میای خونه میبینی لباسا شسته غذا آماده همه جا برق میزنه فرشته ها اومدن برات تمیز کردن؟ البته از حق نگذریم اینکه گفتم فرشته تمیز کرده دروغم نگفتم همه اینکارا و فرشته ای بنام زن کرده زنها این دوره هزار برابر مردها سواد دارن هم اختراع میکنن هم باهوشم هم سرکار میرن هم نقاشن و... نمیگم مردها بدن ها یا کند فهمن مردها خوبن ولی مردهایی مثل جناب ناشناس/داریوش/ارمیتا بود یا آناهیتا نمیدونم/مهشید/آرش لاکردار اینقده اسم داره دستام باد کرد

     

    این فرد حالا کسایی مثل ایشون که هنوز نفهمیدن هر جنسیتی به نوع خودش در دنیا تاثیر گذاشته کند فهم و نفهم هستن الان ولی خدایی آقا آرمان خیلی لایک دارن هفقط اونجایی که گفتید به من توهین کردی کردی چرا به آرزو توهین میکنی

     

    احساس کردم دارم فیلم هندی تماشا میکنم خعلییی خفن بود👍😁

    تاباشه ازین مردا یسری مرد بیغریت رختن تو کوچه خیابون با اون چشمای ناپاکشون یه سری هم اصلا نمیفهمن زن چیه

    خب دیگه اها یه چیز یادم رفت ناشناس تو احیانا پیامبری استغفرلله که ادعای آینده نگری میکنی اینقده کوته بینی که نمیتونی ببینی که جنسیت ها‌ باهم چه از نظر ای کیو چه از نظر اراده فرقی ندارن فقط حالا آناتومی بدم مردها قوی تره و زنها ضعیف ترن البته خیلی از زنها قدرت خیلی بالایی دارن داشتم میگفتم اینقده کوته بینی که اینو نمیفهمی بعد میای آینده نشون میدی؟ میدونی داوینچی از نظر نقاشی انیشتین از نظر هوش بیل گیتس از نظر پول هم باشی باز هم یه نوجوون مثل نازگل خانوم و رومینا خانوم و طناز خانوم و اصلا یه خانم جوون مثل آرزو خانم صد هزاااار برابر شریف تر و ارزشمند تر و با فهم و شعور تر از توعن وسلام پیام تمام

    سلام.

    ما دهه شصتی ها زیاد کتک می خوردیم.

    کلاس سوم یه ناظم خُل داشتیم که هر وقت بچه های یه کلاسی شلوغ می کردند نفری ۴ تا چوب کف دست اون بچه ها میزد، ۶ تا کف دست مبصر!

    من و دوستم ثلث دوم مبصر بودیم. یعنی تقریبا هفته ای دوسه بار قبل اومدن معلم به کلاس، پای تخته سیاه از آقاناظم خطکش میخوردیم. تا اینکه دوستم به معلم مون گفت و چون درس جفتمونم خوب بود ناظم مون وساطت شو قبول کرد. البته نه اینکه دیگه کف دست ما چوب نزنه؛ فقط به جای ۶تا، ۲تا میزد!  ولی همچین محکم میزد و کف دستام جوری با همون ضربه چوب ورم میکرد که چند دقیقه ای نمیشد مدادمو دست بگیرم و چیزی بنویسم.

     

    یه بار هم کلاس پنجم، مشق دوستمو نوشتم. خانم معلم فهمید و نفری ده ضربه شلنگ کف دستمون زد.

     

    کلاس اول ابتدایی فقط تو کلاس ما رو میزدن. اگر هم دیر می کردیم از کتک معاف بودیم. اما از کلاس دوم به بعد، تقریبا ماهی یک یا دوبار دیر میکردم و با بقیه هم مدرسه ای ها وامیستادیم تو صف خطکش خورها. ناظم، گاهی مدیر، گاهی هم معلمها به نوبت میومدن و هر کس بسته به حال خودش بچه ها رو تنبیه می کرد. واسه دیر اومدن اکثرا با ترکه کف دستامون می زدن ولی گاهی شلنگ و کمربند هم به کف دستهامون میزدن.

     

    یکی از بچه محلهامون که پسر خوبی بود و وقتی ما اول بودیم اون پنجم بود؛ چند سال بعد داوطلبانه رفت جبهه و شهید شد.

    مرسی ناشناس هم بایت پاسخت هم واسه اینکه هویت منو فاش نکردی کاش لایق گفت و گو با شما بودم اما غم انگیزه که نیستین بازهم سپاس

     چه ادمهای عجیبی و چه مزخرفاتی اینجا نوشته میشه 

    راضیه مامانت از ت راضیه 

    سلام خاطرات خیلی خوبن :-) 

    خانم بی نام حدس می زنم که باشید ولی اسم نمی اورم  ولی من هر چی گفتم حتی یه نفع خود خانمها بوده  مانند واجب نبودن کار کردن خانمها در بیرون خانه چون اگر نیاز نداشته باشند فقط جسم و روح خود را فرسوده می کنند به هر حال این کار یه موضوع  اختیاری است و بقیه مسایل و امیدوارم کسی برداشت بد نداشته باشد گفته بودم دیگه کامنت نمی نویسم ولی بخاطر شما نوشتم امیدوارم شاد و موفق باشید  ازشما  و همه خداحافظی می کنم جالب بدانید فاصله خانه ما تا ارامگاه حافظ فقط 200 متر

    همین که پاسخ دادید یه دنیاست ناشناس عزیزم

    ممنون بابت تبریکت ناشناس خیلی خوشحال شدم 

     در مورد بقیه چیزا نمیدونم منم مثل بقیه 

    بازم یه دنیا ممنون که رومو زمین ننداختید فکر کردم ناراحت شدین از اینکه ناراحت نیستین ممنونم

    بی نام ممنون از اینکه جواب دادین ولی یه عنوان اخرین جواب وکامنت مینویسم که من معتقدم دنیای مردها و زنها خیلی باهم متفاوت واختلاف از زمین است تا اسمان شاید من بیهوده تلاش کردم دیدگاه  انها را بهم نزدیک کنم و حالا هم چون نتیجه عکس گرفتم از اینجا می روم نظر شخصی من اینست که اصلا ار رور اول ایده خلقت بشر به شکل زن ومرد اشتباه بوده و بهتر بود همه یا مرد بودند یا زن و تفاوت جنسی نبود  وبعد هم  ایده امدن انسان روی کره زمین نتیجه بدی داشت انهم جنگ وخونریزی که فرشتگان به خدا پیشاپیش گفته بودند ولی گوش شنوایی نبود و خدا کار خودش را کرد به قول شکسپیر دنیا یک صحنه تاتر ولی من می گویم دنیا یک صحنه تاتر که کارگردانش خداست وفیلمنامه انرا از قبل نوشته ودر سر اخر هم قرار است اخرین جنگ دنیا رخ دهد که من فکر میکنم در ماههای اینده رخ می دهد وشکل دنیا عوض میشود این را از ان انجایی می گویم که نبروهای ماورایی  کمی در من ارتباطن   ومن هم با نیروی فکر با انها سروکار دارم پس منتظر عوض شدن دنیا باشید که سرنوشت همه تغییر می کند باز هم ممنون از اینکه این اخرین نوشته مرا خواندید خواندیدگرچه ما روز پسر نداریم  ولی  روز دختر بر شما مبارک  خدانگهدارکامنتها را می خوانم ولی ممکن جواب ندهم 

    سلام ناشناس عزیزم بابت تاخیر در پاسخگویی متاسفم

    میدونم که دیر جواب دادن دلخور میکنتتون و حق دارید 

    اما خب یکم به حرفاتون فکر کنید 

    اینا دلیل اصلیش مردم جنس مخالف و....

    اینکه خانمها حق کمتری داشته باشند چیزی رو درست نمی کنه

    باید حکومت درست باشع برای اینکه حکومت درست باشه آدم های اون حکومت درست باید باشن و برای درستی ادماش باید دلاشون پاک باشه دورو نباشن 

    واقعا ناشناس عزیزم اینکه سربازی و محافظه کاری کم مسئولین اون به زنها مرتبط نیست 

    اینکه انقدر کار داشتن سخت شده تقصیر شخص یا یه گروه مردم نیست 

    منم ناراحتم منم مثل شما سرافکندگی برادر یا ... برام خوشحال کننده نیست 

    اما تقصیر یک مرد یا زنی که بعد از کلی تلاش کار پیدا کردن نیست 

    تقصیرات از اینه که حکومت مدارا تو کارشون درست نیستن حالا به دلایل مختلف یکی خوب مدیریت نمی کنه یکی سو استفاده میکنه و....

    ناشناس عزیزم ما زنها هم مشکل. های زیادی داریم شما ها هم دارید 

    اما مشکل یه گروه نیست 

    من با این حرفا قصد توهین نظر شما رو نداشتم اما چون عزیز بودید برام نظرمو گفتم و بازم بابت تاخیری که در پاسخگویی داشتم عذر میخوام میدونم که دلخور شدید واقعا منظوری نداشتم

    خوب شد جواب ندادین منهم دیگه حرفی برای گفتن ندارم برای همیشه میروم تا دیگه دچار برذاشت اشتباه نشوید

    یلدا بی نام و RRPJ یک جواب کلی بدهم بعدشم خداحافظ من قبول دارم محدودیتهایی برای دخترها و خانمها هست که ناشی از دین ومذهب هم هست حتی در ادیان غیر اسلام مانند کشیش نشدن زنان در  دین مسیحیت و  محدودیتهایی در دین یهود ولی همین دین امتیازهایی به دخترها و زنها داده که به مردها نداده مانند نرفتن به جنگ همین یک مورد را بنشینید حساب کنید در طول تاریخ چقدر جنگ شده وخانمها از این قضیه جان سالم بدر برده اند و برعکس مردها کشته داده اند ایا اینجا دین به ضرر زنها رای داده مطمعنا نه  ایا قضیه مهریه به ضرر اقایان نبوده ایا سربازی به ضرر پسرها نبوده من خودم سال 1370  به سربازی رفتم  و دیدم چند نفر جانشان را از دست دادند برای نمونه به اشتباه مربی اموزشی یک نفر با اسلحه تیر بار کشته شد ویک نفر دیگر در ماموریت تصادف جانش را از دست  داد  و موارد زیاد دیگه که  شاید من ندیدم ایا قانون سربازی به نفع پسرها بوده البته نه  منهم قبول دارم شماها هم مشکلاتی دارین مانند بی نام که باید ریشه یابی کند  چرا این اتفاقات افتاده چون قانون از این کارها حمایت نمی کند در مورد اعتیاد پسرها چه می گویید که چند برابر دخترهاست می دانید چرا چون ازادی انها بیشتراز دخترهاست و گرفتار  دوست بد و اعتیاد می شوند در مورد امنیت اجتماعی وقتی  در ادارات به دخترها شغل می دهند و به پسرها نمی دهند انها می شوند بیکار و الاف وبعددر  خیابان مزاحم مردم می شوند خلاصه موارد زیاد است ولی من حرفهای شما را رد نمی کنم  ولی این روزها بعضی چیزها از تعادل خارج شده که بخاطر ضعف مدیریت دولتی است به هر حال من قصد مجادله و ناراحت کردن کسی رو ندارم ولی چون نامم را اوردید جواب دادم  ولی اگر بخواهید دیگر چیزی نمی نویسم در مورد سنم هم راست گفتم 48 سال  را تمام کردم 

    واقعا دخترا یکم امنیت ندارن توی این جامعه 

    بعد میگی همه چی به نفع دختراس 

    واقعا حفظ ادب سخته توی این شرایط 😒🤦‍♀️

    میدونی ناشناس تو دختر. نبودی تو مثل من زیر ین ده سالگیت نه بار بهت تجاوز نشده 

    میدونی ناشناس تو ندیدی چیزی که من دیدم 

    من دختر بودم اما جز ظلم از دنیا چیزی ندیدم 

    میدونم باورت نمیشه اما خب بزودی خودکشی میکنم و این دنیای به قول شما مناسب و عالی برای زنان رو به شما. میدم 

    اما فکر نکن فقط به تو ظلم شده من هیچوقت چیزی نداشتم 

    خانواده نداشتم حالا پارتی دانشگاه به چه دردم میخوره 

    و صد چیز دیگه که میگید برابری فقط بچه بازیه دنیا کلش الکیه تهش خودتونم میفهمین ناشناس عزیزم اما خب قشنگ نبود دنیا حداقل به کام من 

    با پارتی و ... نمیشه. همچیو درست کرد اما شاید با انسانیت بشه

    RRPJ باهات موافقم آقای ناشناس اینکه به  یه دختر نابغه توی یک روستا حتی اجازه نمیدن خواندن و نوشتن یاد بگیره و ۱۴ سالگی به زور شوهرش بدن دلیل نمیشه که دخترا هوششون کمه 

    اینکه پدر یه دختری که توی ورزش فوق العادس بهش اجازه نمیده که برای مسابقات کشوری به کشور های دیگه سفر کنه دلیل نمیشه که دخترا استعداد هیچ کاری رو ندارن 

    همین برنامه ی ستاره ساز یعنی فقط توی کشور ما فقط پسر ها استعداد فوتبال دارن؟؟؟ هیچ دختری استعداد فوتبال نداره؟

    بعد بگین چه ظلمی در حق دخترا شده 

    بعد بگین تبعیض وجود ندارد 

    واقعا برای ناشناس و آدمای مثل اون متاسفم 😒😒😒😒😒 

    ناشناس واقعا؟😂 

    حداقل یه چیزی بگو آدم باور کنه. بچه ی ۵ ساله هم با این حرفات می‌فهمه چند سالته😂 

    یا سنتو الکی میگی 

    یا با این سنت هنوز به بلوغ فکری و عقلی نرسیدی 😂 .

    توی دانشگاه چی به نفع ماست؟ 

    واسه سر کار رفتن چه پارتیی داریم؟ پسرا پارتی ندارن؟ 

    خوبه شما دو سال سربازی میرین هرجا بحث تبعیض بشه بگین 😒😒 

    (توی کره ی شمالی اختلاف سربازی دختر و پسر ۴ ساله اینجا که ۲ ساله 😂🤦‍♀️) 

    و اما ظلم در حق زن ها:

    ۱_ دیه و ارزش جان زن ½ مرده

    ۲_ مادری که ۹ ماه بچه رو حمل می‌کنه ، درد زایمان رو تحمل می‌کنه ، به بچش شیر میده و ... اسمش توی کارت ملی بچش نیست یعنی فقط نقش یه دایه رو داشته 

    ۳_ همون مادر حق نداری بچشو بکشه و اگه بکشه اگر تقاضای قصاص بدن قصاص میشه ولی پدر اون بچه می‌تونه بچشو بکشه و به هیچ عنوان قصاص نمیشه 

    ۴_ دختر ۹ ساله ای که بخاطر یه مرد ۴۰ ساله حجاب می‌کنه 

    ۵_ مادر بچه حق نداره بدون اجازه ی پدر بچه رو بیرون ببره و می‌تونه بخاطر شکایت کنه (تا اونجایی که من شنیدم) 

    و .....

    من نه حقوق خوندم نه خیلی از این قوانین اطلاعات دارم ادعایی هم ندارم 

    سنم هم چیزی نیس که بخام از اینا اطلاعات زیادی داشته باشم 

    ولی من چیز های پیش پا افتاده رو گفتم که هزار بار بیان شده فقط خواستم یادآوری کنم برای شمایی که به کل فراموش کردی 

    اول اقای ناشناش من به خاطر این گفتم اقای ناشناس چون اسمتون رو ناشناس نوشته بودین و از صحبت هاتون معلوم بود که مردین

    لطفن شماره ایه هایی که گفتید رو بگید تا مراجعه کنیم

    سوم شاید بدونید در زمانی دختر ها اجازه ی درس خوندن نداشتن و زن ها هم اگر مجبور به انجام کار های خونه نبودند شاید میتونستن چیز های زیادی اختراع کنن 

    و این که به نظر میاد زن ها باهوش ترن چون از صحبت هاتون فهمیدن که مرد هستید ولی شما نفهمیدید

    و ملاک برتری انسان به تقواست نه مرد و زن بودن حجرات ایه 13

    و در اخر هر کس یه نظری داره و نظرات متفاوت هستن پس دیگه لطفن این بحث رو ادامه ندید با تشکر

    راستش منهم خیلی حوصله کامنت نویسی ندارم چون سنم دارد وارد نیم قرن ذوم می شود واشاللله بعد  نیم قرن سوم و چهارم  و حتی پنجم من راهش را بلدم  ولی هر چی فکر کردم نفهمیدم کجا به زنها ظلم شده همه چیز الان به نفع انهاست از دانشگاه گرفته تا کار دادن به انها انهم با پارتی بازی تا سربازی نرفتن واقعا که خیلی زیاده خواهی هم حدی دارد

    من قبول دارم تا حالا خیلی در حق خانوما ظلم شده وما نباید در برابر این تبعیض ها ساکت بمونیم 

    ولی لزومی نمی‌بینم بخام با آقای ناشناس در این باره بحث کنم 

    بله شما درست میگید 😊‌‌

    الان خوبه که حرفتونو تایید کردن؟ الان راضی هستین؟

    اگه خدا بخواد دست از ثابت کردن برتری مردا بر میدارین؟ 

    فک نمی‌کردم یه سری انقد عقده ای و بیکارباشن که پاشن بیان توی سایتی که اصلا در مورد زن و مرد نیس بحث برتری مرد رو باز کنن و سعی کنن همه رو قانع کنن😒 

     

    دوستان  انقد با آقای ناشناس بحث نکنین نظرشون واسه ی خودشون طرز فکر و نظر آقای ناشناس چه فرقی به حال ما داره که الکی بخوایم وقتمونو تلف کنیم 

    ولی واقعا برای خودم متاسفم که هنوز توی جامعه افرادی هستن که اینجوری فکر میکنن 😒💔 

    یلدا درست می گی اون عده که می خوان ادای مردها رو در بیارند از خود راضی اند و خیلی زشت از مردها تقلید می کنند  و به درد  هیچی نمی خورند  ولی بقیه بد نیستن و حرف من شامل حال  همه نمی شود

    یلدا درست می گی اون عده که می خوان ادای مردها رو در بیارند از خود راضی اند و خیلی زشت از مردها تقلید می کنند  و به درد  هیچی نمی خورند  ولی بقیه بد نیستن و حرف من شامل حال  همه نمی شود

    من نمی‌فهمم شما واقعا چرا اینقدر با آقای ناشناس بحث میکنین

    این آدم ارزش بحث کردن نداره 😒

     

     

    بله آقای ناشناس حق با شماست زن ها به هیچ دردی نمی‌خورند(((: 

     

     

  • ناشناسی با نقاب سیاه
  • قبل از اینکه من ناشناس باشم شما  از من ناشناسترین  به خاطر اینکه من نفهمیدم شما زن هستید یا مرد به هر حال اسم و رسم مهم نیست مهم سخن است که باید سنجیده گفته  شود اینکه به چه کسی رای بدهید من خودم هم نمی دانم چون رای دادن مانند هندوانه ایست که تا بازش نکنید نمی فهمید رسیده یا نه وکلا رای دادن در تمام دنیا مسخره است وباید از طریق ازمون وکارشناسی شده افراد خوب را انتخاب کرد نه از طریق حدس وگمان فرض کنید شما یک مسافر یک هواپیمای مسافربری باشید که خلبان ندارد ومی خواهند بار روش ریاست جمهوری خلبان انتخاب کنند شما حاظرید سوار ان هواپیما شوید  من نه البته شما مختارید مانند همه رای بدهید از طریق تحقیق از سوابق انها در مورد زنها موضوع طولانی است ولی اگر قران را کامل بخوانید در بعضی ایات به صراحت به برتری مرد اشاره شده که متاسفانه شماره ایات را فراموش کرده ام و اینکه یک ایه را بخوانید و یکی را نخوانید درست نیست همچنین اشاره صریح امام علی در نهج البلاغه حال همه اینها هم به کنار  خودتان به دستاوردهای بشری نگاه کنید وی ک ترازو بگذارید در زمینه هنر علم اختراعات و ابداعات و اکتشافات ایا سهم زنان و مردان باهم برابر بوده به هیچ عنوان کفه مردان بسیار سنگین تر  ار زنان بوده و بقیه حرفها راجب برابری البته  فقط درزمینه  تقوا درست و در سایر زمینه ها همش شعار  مردها  همیشه  از زنان جلوتر بوده اند مگر انکه بخاطر سربازی پسرها  تعداد دخترها در دانشگاها بیشتر شود که این یک تبعیض اشکار بر علیه پسرهاست  که باید اصلاح شود

    سلام خدمت همگی اولن اقای ناشناس شما اگر جرعتشو دارید خودتون رو کامل معرفی کنید تا بدونیم باید به کی رای بدیم برای انتخوابات 

    دومن شما که میگید این مرد ها بودن که از کشور دفاع کردن این مرد رو یه مادر که ارزش و مقامش از هزاران مرد بیشتره تربیت کرده و جوری تربیت کرده که بتونه برای کشورش مفید باشه

    سومن اگر مردی به جبهه رفته با رضایت مادر همسر یا زن های دیگه رفته و مطمئنن دعای اونا هم پست سرش بوده 

    چهارمن اگر به جای مرد ها زن ها به جبهه میرفتن چه کسی پسر به دنیا می اورد و ازش یه سرباز برای کشورش میساخت؟؟؟

    اینجوری اگر تو همه ی جنگ ها زن ها شرک میکردن دیگه کسی نبود که بچه به دنیا بیاره و جمعیت رو افزایش بده 

    پنجمن اگر زن توی خونه نباشه خونه به هم میریزه و اینکه خیلیی از مرد ها مثل کسایی که معتاد هستن که اکثرا زن هاشون کار میکنن و زندگی رو مدیریت میکنن 

    و اخر اینکه هیچ کس نگفته که مرد کاملا از زن برتری داره و در قران کاملن به این موضوع که هر دو با هم برابر هستن اشاره شده خیلی هم زیاد

    برای مثال سوره روم ایه 30 :زن و مرد از فطرات یکسان انسانی برخوردارند سوره ال عمران ایه 195 ارزش کار زن و مرد یکسان است سوره نحل ایه 80 خانه محل ارامش و زن مدیر خانه است در ایه 58 و 59 احترام به دختر در قران تاکید شده و پیامبر هم حدیثی دارند که میگه بوی بچه بوی بهشت است و جز مومنان کسی دختران را دوست ندارد توی سوره لقمان ایه 14 قران بیشتر زحمات مادران را به فرزندان یاد اوری میکند و در سوره ی نسا ایه 19 هم قران مردان را به معاشرت نیکو با زنان موظف میکنه 

    ما این همه ایه واضح توی قران راجب ارزش زن داریم و به اقاهایی که نظرشون مثل اقای ناشناس هست توصیه میکنم حتمن به قران و ایه هایی که گفتم مراجعه کنن و دیگه به خودشون اجازه ندن که حرف خدا رو زیر سوال ببرن و بگن مرد از زن برتره😒😒😒

    زهرا جان کاملا درکت میکنم

    بالاخره نوبت من شد....

    _ بجنب لخت شو کلی کار دارم

    چون فاصله داشتیم در هم باز بود سریع فرار کردم

    کمتر از ۵ دقیقه تونست بگیرتم برد تو اتاق

    _ فکر کردی زرنگی 

    + خانوم اخه چرا باید بخاطر کار نکرده تنبی شم

    _ اگه اینکارو نکردی بالاخره برای دروغ که تنبی میشی یالا بلند شو بریم تو سالن اصلی اونجا می خوام کتکت بزنم

    + خااانوم تورو خدا

    _ ببند دهنتو

    سالن اصلی خیلی بزرگ بود و کل بچه های پرورشگاه اومدن

    _ دخترای گلم ایشون باید تنبی میشد و چون فرار کرد اینجا جلو همتون تنبیش میکنم

    جوراب شلواری و شورت و دامنتو در بیار

    + چشم

    _ از پله برو بالا بخواب روی تخت

    _ ۱۵۰ ضربه اسپنک میشه با کمربند 

    _ نه یه جوری بخواب که باسنت جلو چشم همه باشه

    + وایییی نه خانوم

    یه دونه زد تو گوشم جوری که صداش تو کل سالن پیچید

    دستامو بست و باسنم جلو همه بود

    _ هر ضربه رو میشماری 

    + ااااااااااااااای ۱ واییی خانوم گوه خوردممم ۲ ااای خانوم خیلی درد داره تورو خداااا۳

    _ ۱۴۷ ضربه مونده هاا

    + ااااااای ۴ ........اااااااااااااای خااانوم دارم میمیرم ۹۹.....وای خانوم غلط کردممممم ۱۴۸اااااای خانوم بسه دیگههه ۱۴۹ اااااااااخ ۱۵۰

    _ خوب نگاه کنید ببینید چقدر سرخ شده سرپیچی کنید همتون این شکلی میشید

    _ حق نداری تا ۱ هفته توی کلاسای تفریحی شرکت کنی یا شام بخوری تو اون فاصله باید بری کتابخونه و درسا رو بخونی 

     از ترس گفتم چشم

    ولی تا دو روز به زور می تونستم بشینم

     

     

    و آقای احمدی نژاد دستم رو گذاشت رو بخاری از سوزشی که داشت جیغ زدم ولی اون بهم پس گردنی زد که از درد گفتم آیی

    بعدم گفت : یه لنگه پا وایسا تا زنگ بخوره 

    گفتم : چشم 

    بعدم تا عصر تو اتاق رفتم و برای نهار نرفتم چون انقدر جای باسنم درد می کرد که نگم براتون 

    عصر که شد زنگ کتک خورد آقای عسگری به خانم عباس زاده گفته بود به من ۱۰۰ تا بزنه همه تو صف تنبیه بودن و من اولین نفر بودم نفر های بعدی رو که نمره نیاورده بودن و تقلب کرده بودن رو ۷۰ تا زد ۲۰ تا رو که هرروز خانم عباس زاده می زد یعنی آقای عسگری گفته بود ۵۰ تا بزنه  😤😤😤

    عباس زاده برای من ۱۲۰ تا زد 

    آی یک آی خانمم دو آی خانم جانم .................... نود و نه خانم جان تروخدا  صد خانومی نکن .............  ۱۱۳ خانوم جانم ترو جان من ...... ۱۱۹ آ ی آخ ۱۲۰ بس کنید 

    خانم عباس زاده گفت : چون التماس زیاد کردی ۳۰ تا اضافه می زنم 

    ترو جان خودتون 

    گفت نه خیرم 

    ۳۰ تارم زد دیگه خونی میومد که مجبور شدن ببرن منو بیمارستان 

    بردن کلی منو و خانم صیادی(مدیر پرورشگاه) سوال پیچ کردن

    بعد از اون ماجرا من دوبار دیگه هم اونجوری شدم و منو بردن بیمارستانش 

     

    می خوام یه خاطره بگم از آقای محمودی نژاد ؛ 

    یه روز گفت از درس ۳ می پرسم تا ۱۵ گفت نخونید تنبیه میشید منم تصمیم ‌گرفتم نخونم چون همیشه کره ایم خوب بود ، فردا شد و رفتیم سر کلاس برگه هارو آوردن جلومون و گذاشتن تو هر برگه اسم های مختلفی بود که ما تقلب نکنیم

    گفت : فقط ۳۰ دقیقه فرصت دارید کل کلمات رو به طوری که گفتم انجام بدید 

    منم شروع کرده به نوشتن من اولین نفری بودم که نوشتم و دادم برای همین برای من رو سریع سعی کرد 

    با داد گفت : زهرا           

    من خیلی ترسیدم فوری که سریع گفتم : ببخشید 

    گفت تنبیه میشی (من خیلی از کتک می ترسیدم به خاطر همون شروع کردم به گریه کردن )

    گفت : ببر صداتو

    دستمو گذاشتم رو دهنم ولی همچنان گریه می کردم 

    گفت : مانتو ، شلوار ، شرت رو درار

    گفتم : آقا تروخدا 

    گفت : هیچ بخششی در  کار نیست سریع 

    من که نه راه پس داشتم نه راه پیش چشمی گفتم و در آوردم 

    گفت : با ترکه ۶۰ ضربه به ساق پا و با کمربند ۷۴ ضربه به باسن 

    من داشتم سکته می گفتم گفتم آقا به جون مادرتون قسم 

    گفت : نخیر سریع 

    خوابیدم رو میزش و شروع کرد به زدن 

    آی یک آقاجان آی دو تروخدا آقاجان ....... ......... آی شصت آقا تروخدا غلط کردم  ..........آیی آخ ترو خدا هفتاد و یک بس کنید آقا جان هفتاد و چهار آقاجان من بس کنید لطفا گفت تموم شد .دو دقیقه استراحت داد و گفت از ترکه می گذرم ولی به خانم عباس زاده می گم ۱۰۰ ضربه به باسن بزنه ، فقط شرت رو بپوش و وایسا جلوی بخاری تا بیام 

    شرت م رو کشیدم بالا ولی تا به زخم هام خورد جیغ زدم راه افتادم که برم سمت بخاری رفتم و آقای محمودی نژاد پشت سرم داشت می اومد 

    گفت دستت رو بزار رو بخاری 

    ادامه دارد ........

    سلام من زهرا هستم من هم توی پرورشگاه بزرگ شدم الان من ۳۸سالمه و بازم این کتک هایی که شما خوردید رو من ده برابرش رو خوردم  . می خوا مربی هامون رو بهتون معرفی کنم .     

    خانم عسگری مربی ورزش . خانم فاطمی مربی زبان انگلیسی.  خانم عباس زاده مربی کتک زدن (همه ی معلم ها ما رو کتک می زدن ولی خانم عباس زاده باز یک ساعت رو مشخص کرده بود که مارو کتک بزنه ) خانم دهقان مربی خیاطی . آقای هاشمی دکتر دختران و آقای احمدی نژاد مربی کره ای 

    این کتکایی که شما خوردین در برابر ما هیچه

    من تو یتیم خونه بزرگ شدم..

    سال ۱۳۶۹ ، ۱۳ سالم بود و دهه شصت تو اوج کتک بود

    ما یه لباسای خیلی خوشگلی داشتیم فقط وقتی بازرس میومد میذاشتن بپوشیم یا وقتی کسی بچه ای رو میاورد به یتیم خونه یا بهتره بگم مرکز شکنجه...

    یروز بازرس میومد و لباس ما بلوز استین بلند سفید و دامن مشکی و جوراب شلواری سفید بود 

    - سارااا سارا بجنب چیکار میکنی سه ساعته اون تو الان خانوم وحیدی میاد میبرتمونا بجنب

    + باشه دیگه اخرشه

    - لباساتو بگیر بپوش

    + باشه

    - افرین بچرخ ببینم خوبه

    -ساارااااا این چیه رو لباست

    + کدوم؟

    - یه لکه نارنجی رو بلوزته

    + بدبخت شدم وحیدی میکشتم

    - چیکارش کردی اخه

    + اون دفعه که بازرس اومد نهار ماکارانی داشتیم فکر کنم اثر اونه....

    - بدبختت میکنه اخه مگه دو سالته ریختی رو لباست

    صدای پای خانوم وحیدی...

     _ دخترا بیاید پایین بازرس اومدن

    + چشم

    _ صبر کن ببینم سارا 

    + ب بله خانوم

    _ این چیه رو لباست هاااان؟

    + خانوم غلط کردم ای ای خاانوم گوشمم

    _ خفه شو سارا بتمرگ تو اتاق تا بازرس بره 

    + چ چ چشم

    بازرس رفت...

    خانوم وحیدی دست منو گرفت برد تو اتاق تو هر اتاق دو تا دختر بودن

    + سلام

    _ این چیه رو لبااااست چند بار گفتم لباس باید تمیز باشه ؟

    + خانوم گوه خوردم

    _ لباساتو در بیار تنبیت کنم

    - خانوم تورو خدا کاری با سارا نداشته باشین خانم توروخدا تقصیر اون نبود

    _ تقصیر من بوده پس؟

    - خانوم تقصیر من بود سر نهار دستم خورد به دستش ریخت رو لباسش

    _ به حساب توم میرسم نگران نباش

    + خاانم تقصیر محبوبه نبود 

    دو تا با ترکه زد تو کمرمون

    _ خفه شید جفتتونو تنبی میکنم سارا لخت شووووو

    + چشم

    _ ۵۰ تا با ترکه اسپنکت میکنم همه رو باید بشماری محبوبه بیا اینور نگهش دار تکون نخوره هر تکونی که بخوره ۱۰ ضربه به تو اضافه میشه

    -چشم

    )دلم نمیومد ولی مجبور بودم)

    -اااااااایک اااااخ دو

    ادامه دارد...

     

     

    میخوام یه خواطره بگم                                                                   من یه دختر خاله هم سن خودم دارم یه روز داشتیم حرف میزدیم که بهم گفت از فلک شدن خوشم میاد منم هرچی بهش گفتم که به خودت اسیب میزنی قبول نکرد یکی دو ماه گذشت و پدر و مادر هردومون با هم رفتن سفر و ما رو هم گذاشتن پیش هم  بعد از چند ساعت حوسلمون سر رفت اونم گفت میای جرعت حقیقت منم قبوا کردم بعد جرعت به من افتاد اون گفت باید چند تا یخ بکنی تو لباست و تا وقتی که اب نشه در شون نیاری منم انجام دادم بعد از چند دقیقه جرعت افتاد به اون منم چون خیلی عزیت شده بودم گفتم باید 50 ضربه با چوب فلکت کنم اونم با کمال میل قبول کرد منم رفتم و از انباری دو تا چوب بیارم و بعد پاهاشو به چوب با طناب بستم بعد اب سرد ریختم رو پاش چوب راستش پا های دختر خالم خیلی نازکه و کف پاهاشم سفیده منم با چوب 50 تا زدم بهش خیلی جیغ کشید و ای و اوی کرد منم اصلا توجه نکردم بعد که پاهاشو باز کردم دیدم پاهاش ورم کرده و یه  کمی هم خون میاد بعد بهش گفتم دیدی چه دردی داشت تا تو باشی و دیگه از این چیزا نخوای اونم گفت عیب نداره و ازون موقع به بعد دیگه با هام جرعت حقیقت بازی نکرد و چیزی هم به کسی نگفت

    اقا یا خانوم Fffff شما داستان تعریف میکنی ؟

    اگه خودتون بودید که اصلا امکان نداره اگه یکی از همکلاسیاش بودین پس یعنی همسنش بودین بازم امکان نداره خخخ

    سلام

    من در دوره تقریبا جدید درس خوندن خودم دهه هفتادیم و در دهه ۸۰ به مدرسه رفتم ، در زمان ما تنبیه بدنی به طور کل منسوخ شده یود ولی معلم سوم دبستان ما که انگار توی عهد قجرگیر کرده بود تنبیه میکرد اونم از نوع بدنی ، اونم تحقیر کننده ..‌‌

    همه روهم تنبیه میکرد ، اونم نه یکی دوتا سیلی و یه لنگه پا کنار دیوار وایسادنا ، نه ... تنبیهش فلک و اسپنک و شلاق به کمر و خودکار لای انگشتان دست که تعداد ضرباتم نسبت به کار هر دانش آموز از ۱۰۰ تا ۵۰۰ متغیره ... البته اکیپ ما که ۷ نفر بودیم بیشتر همه تنبیه میشدیم ، اکیپ باحال مدرسه بودیم دیگه یادش به خیر ، باهم تصمیم میگزفتیم برگه امتحانیو سفید بدیم ، باهم کلاسو میپیچوندیم ، باهم مدرسه رو میپیچوندیم ، تکلیف می موشتیم یا نمینوشتیم و بازی میکردیم و ... ، البته این روی خیلی خوش داستان بود ، روی بدش تنبیه بعدش بود وروی بدترش تنبیه یکی از ما جلوی همه بود و اینکه به یکی دیگه از اکیپ بگن بره فرد تنبیه شونده رو تنبیه کنه 🤦‍♀️

    حالا اگه بخواین تنبیهاته خودمو براتون تعریف میکنم .

    بگو کاملشو خو 

    من یبار مامانم با ترکه خیس 40 تا محکم زد کف پام بار اولی بود که فلک میشدم

    یبار دیگه هم چند ماه بعدش 20 تا فلکم کرد

    خیلی درد داشت

    تاحالا همین دو بار رو فقط فلک شدم

    اگه خواستین کامل تعریف میکنم براتون


    زمستان سال ۱۳۵۲-یتیم خانه فلاحتی 
    پشت پنجره اتاق وایساده بوده بودم و خطوط فرضی روی شیشه بخار گرفته میکشیدم.
    نوک انگشتام از سردی پنجره سِر شده‌ بود، دست از سَر پنجره برداشتم ،دستام رو توی جیب ژاکت سبز و گشادی که پوشیده بودم ، فرو بردم تا گرم بشن.
    زهرا و مریم خواب بودن، انگار داشتن خواب هفت پادشاه رو میدیدن‌ ، منم خیلی خوابم میومد ولی فکر و خیال نمیذاشت که بخوابم.اصلا انگار نه انگار که فردا قراره به خونه‌ی جدید بریم،البته نمیدونم چجور جاییه ولی فکر کنم هرجایی هست بهتر از اینجا باشه،هیچکس خبری از اون بیرون نداره.
    یعنی کِی صبح میشه که بتونیم از اینجا بریم ،بریم یه جایی که دست خانوم فلاحتی دیگه بهمون نرسه.
    الان حتما میپرسید فلاحتی کیه؟ خانوم فلاحتی مالک این یتیم خونه‌یی هست که ما توش زندگی میکنیم،البته اگه بشه اسمش رو گذاشت زندگی،بیشتر شبیه شکنجه گاهه تا خونه! اون خیلی بداخلاقه،کوچکترین کاری که برخلاف میل باطنیش انجام بشه ، فوری تنبیه میکنه. اسمش که میاد بدنمون به رعشه میوفته.
    کسی هم جرعت حرف زدن نداره. اگه به کسی حرفی بزنیم داغمون میکنه.
    یه بار اینکارو با یکی از بچه ها کرد و یه قاشق فلزی رو داغ کرد و روی زبون و باسنش چسبوند،بیچاره حسابی سوخت و اینم شد درس عبرتی برای ما که مبادا در مورد این خونه و رفتارای اون پیش کسی حرف ببریم و تعریف کنیم.
    اینجا دخترایی که ۱۸سالشون میشه رو به جایی دیگه میفرستن.یه خونه دیگه،ولی امیدوارم اونجا مثل اینجا نباشه.
    .
    .
    .
    صبح با تکون دست مریم از خواب بیدارم شدم.
    +هی باتوعم،بیدار شو دیگه،الان فلاحتی میاد، ببینه خوابی کتکت میزنه
    -عه نکن،حالا بیدار میشم
    و پتو رو کشیدم رو سرم
    زهرا لگدی با پاش به پهلوم زد
    *هوووش بیدار شو دیگهه
    از زیر پتو بیرون اومدم،موهام رو زدم پشت گوشم و گفتم
    -هوووش به خودت،مگه حیوونم اینجوری صدا میزنی،اه خودشون دیشب مثل خرس خوابیدن حالا نمیذارن مام یکم بخوابیم‌
    صدای سوت خانوم فلاحتی که نشونه بیدار باش بود و از بیرون می‌اومد ،هی نزدیک و نزدیکتر می‌شد. باعث شد مثل برق گرفته ها از سرجام بلندشم. 
    سریح لحاف و تشکم رو که هنوز روی زمین پهن بود رو به کمک زهرا و مریم جمع کردم و گوشه اتاق گذاشتم.
    دستگیره در پایین و بالا شد و قامت خانوم فلاحتی توی چهارچوب در نمایان شد. قدی بلند و چهارشونه و صورت لاغر و استخونی داشت.،کت و دامن سورمه ای رنگی پوشیده بود با موهایی که تا سر شونه‌اش کوتاه کرده بود.
    خانوم فلاحتی: شما سه نفر امروز قرار بود برید خونه جدید؟
    زهرا جواب داد: بَ بله خانوم، کی میریم؟
    خانوم فلاحتی:فعلا نمیتونین به اونجا برین.کنسله
    جلو رفتم و گفتم: آخه چرا؟ 
    خانوم فلاحتی عصبی شد، ترکه ای که همیشه توی دستش بود رو به طرفم گرفت و گفت : 
    به توعم باید جواب پس بدم؟ هااااان!
    سرم رو زیر انداختم،جرعت حرف زدن نداشتم.

    خانوم فلاحتی: الانم زود لباساتون رو بپوشید و بیاید بیرون ، طبق روال قبلی تو کلاسا شرکت میکنین تا تکلیفتون معلوم بشه.
    و از اتاق خارج شد.
    همونجا روی زمین نشستم و زانوهامو بغل کردم و گفتم
    اَهههه،اینم شانسه که ما داریم،خدایاا کی میشه از این جهنم بریم بیرون و خلاص شیم. 
    زهرا اومدم کنارم نشست
    +گریه نکن سحر، ما بالاخره یه روزی از اینجا میریم بیرون،نگران نباش. الانم بلند شو لباستو بپوش،نشنیدی فلاحتی چی گفت
    سرم رو تکون دادم. با گوشه آستینم اشکامو پاک کردم.
    بلند شدم. لباس فرمم که شامل بلوز سفید ، سارافون سورمه ای و جوراب شلواری سفید رنگ بود رو پوشیدم. زهرا و مریم هم لباسشون رو پوشیدن و آماده شدن.
    موهامم زدم پشت گوشم و با یه گیره نگه داشتم که هی نیاد جلو چشمم.
    اینجا همه دخترا موهاشون کوتاه بود و تا سرشونه‌هامون بود.خانوم فلاحتی اجازه نمیداد که بیشتر از این بلند بشن، و خودش هرماه موهامون رو کوتاه و مرتب میکرد.
    کفشام رو پوشیدم ، همراه مریم و زهرا از اتاق بیرون رفتیم.
    از ساختمونی که حکم خوابگاه رو داشت بیرون اومدیم. و بسمت ساختمون کناری که کلاسای مختلف اونجا تشکلیل میشد رفتیم.
    اینجا زمین بزرگی حدود ۱۰۰۰متر خارج از محدوده شهر بود، که دورتادور اون با دیوارای بلند احاطه شده بود و فقط یه در داشت که اونم ۲۴ساعته آقا رحیم که نگهبانه اینجاس، مواظب بود که هیچ احدی از اون بدون اجازه خانوم فلاحتی وارد یا خارج نشه.
    دوتا ساختمون اصلی اینجا هست،که یکیش خوابگاه و غذاخوریه و کلی اتاق داره و یه ساختمون دیگه که کلاسای درس و خیاطی و... اونجا تشکیل میشه.
    مریم از پشت سرم گفت: عه سحر،صبر کن یه لحظه
    چ-چیشده؟
    عه وایسا تکون نخور!
    و بعد تار مویی رو که با نوک انگشتاش گرفته بود رو جلوی چشمم تکون داد و گفت:
    بفرما،اگه اینو فلاحتی دیده بود که یه چوب و فلک مهمونش بودی.
    -واییی،خداروشکر تو دیدی،یه بار دیگه قشنگ لباسم رو چک کنین مویی چیزی روش نباشه!
    زهرا و مریم‌سرتا پام رو نگاهی انداختند و زهرا گفت:
    نه چیزی نیست،بیا بیریم.
    از راهرو نسبت طولانی گذشتیم و به طبقه بالا رفتیم. وارد اتاقی که کلاس اونجا تشکلیل میشد و بقیه دختراهم اونجا جمع بودن شدیم . 
    اتاقی حدودا ۱۵متری ، که توی دو ردیف نیمکتهای چوبی چیده شده بودند. بالای کلاس‌ ، میز آهنی قرار داشت که معلم پشت اون مینشست و تخته سیاهی که به دیوار نصب شده بود.
    بخاری نفتی هم وسط کلاس کنار میز معلم بود برای گرم شدن کلاس.
    پشت نیمکت‌ها نشستیم. من و زهرا کنار هم، و مریم هم پشت سرمون نشست.
    کنار گوش زهرا گفتم:
    -کاش امروز نپرسه وگرنه من هیچی بلد نیستم،اه .الان باید تو راه خونه جدید باشیم ولی هنوز اینجاییم.
    زهرا : انقد نق نزن سحر ، کاریه که شده. حالام نگران نباش من حواسم بهت هست.
    -هوف باشه
    در همین حین آقای عزیزی تنها دبیر مردی که اینجا زبان خارجه تدریس می‌کرد وارد کلاس شد. آقای عزیزی دو رگه بود،پدرش ایرانی و مادرش آمریکایی. 
    با دیدنش همه ساکت شدیم و از جامون بلند شدیم.
    آقای عزیزی سرجاش نشست و گفت: بشینید
    و بعد دفتری که روی میزش بود رو باز کرد و شروع کرد به حضور و غیاب کردن.
    خیلی خب اول درس جدید رو میدم و بعد میپرسم.
    و بعد شروع کرد یکسری کلمات خارجکی رو به زبون اوردن و ماهم با صدای بلند همراه با اون تکرار می‌کردیم.
    .
    .
    .
    بالاخره بعد از یک ساعت بدون وقفه درس دادنش تموم شد.
    آقای عزیزی: خیلی خب بچه ها،برا امروز کافیه. الان درسای هفته پیش رو میخوام بپرسم. 
    همهمه‌ای توی کلاس به پا شد. یکی از بچه ها گفت: 
    آقا،میشه امروز نپرسید
    آقای عزیز با جدیت گفت: خیرر
    و بعد بسمت تخته سیاه رفت، چندتا کلمه پشت سر هم و ردیفی روی اون نوشت.
    آقای عزیزی: خیلی خب ، اسم کسایی که صدا میزنم بیان پای تخته و معنی هر کلمه رو روبه روی اون بنویسن.
    وایی دل تو دلم نبود،کاش منو صدا نزنهه ،وایی خدا
    دست زهرا رو گرفته بودم و از استرس فشار میدادم.
    به لبهای آقای عزیزی چشم دوخته بودم
    آقای عزیزی: سوگول ، هاجر، عاطفه، سمیه و 
    نگاهی به افراد حاظر تو کلاس انداخت،و بعد نگاهش روی من ثابت موند
    آقای عزیزی: و سحر. بیاین پای تابلو
    آب دهنم رو قورت دادم،نگاهی به زهرا و مریم انداختم و با استرس از جام بلند شدم. معنی چندتاشون رو بلد بودم ولی ...هووف
    هرپنج نفرمون پای تخته وایسادیم،از اول به نوبت بچه ها کلمه های خودشون رو معنیش رو نوشتن و سرجاشون نشستن. نوبت به من رسید.
    همینجور وایستاده بودم. آقای عزیزی گفت:
    زود باش،معطل چی هستی
    -هی هیچی
    گچ رو از پای تخته برداشتم، ده تا کلمه بود.
    معنی دوتاش رو که بلد بودم نوشتم ولی تو بقیه‌ش مونده بودم.
    آقای عزیزی اخماش رو توهم کرد و گفت:
    +منتظر چی هستی پس،زودباش بنویس
    سرم رو زیر انداختم
    -آقا بَ بلد نیستم
    +بلد نیستیی؟ اینا درسای هفته پیشه!!یعنی چی؟
    -ببخشید
    +که بلد نیستی هان؟ هرکدوم از این کلمه ها ۵نمره داره، ۸تاش رو جواب ندادی،به ازای هرکدوم که جواب ندادی ، ۵ضربه با کمربند اسپنک میشی. مجموعا ۴۰ضربه
    -نه آقا توروخداا ببخشیید
    +حرف نباشهه،زود باش لباستو بزن بالا ،اگه لفتش بدی بیشتر میزنم
    -نه نه 
    جلوی بقیه خجالت میکشیدم ولی ناچارا سارافونم رو دادم بالا و شلوارم رو تا زانو کشیدم پایین.
    آقای عزیزی گفت: دولا روی میز
    -چَشم
    روی میز خم شدم،حالا باسنم روبه روی چشم دخترا قرار گرفته بود.
    آقای عزیزی اومد روبه روم و از داخل کشوی میزش کمربند چرمیش رو برداشت و روبه من گفت: دستات رو صاف روی میز بذار
    و به نماینده کلاس گفت: بیا اینجا دستاش رو محکم بگیر ،تکون نخوره
    سمیه که نماینده کلاس بود و هیکل نسبتا درشتی داشت جلو اومد و روبه روی صورت من ایستاد و دستام رو سفت گرفت.
    آقای عزیزی میز رو دور زد و پشتم ایستاد.
    کمربند رو دور دستش چرخوند و گفت
    +خووووب ببینید، این سزای دانش آموز تنبل ودرس نخونه. این دفعه از روی شرت اسپنک نمیکنم تا حسابی ادب بشی‌.
    و شرتم رو خودش کشید پایین،از برخورد دستش به باسنم تکونی خوردم . داشتم از خجالت آب میشدم.
    -واایییی نهه
    +هیسس حرف نباشه، هرضربه ای که میزنم میشماری
    دستش رو برد بالا و بعد کمربند رو محکم روی کپل راستم کوبوند. از درد چشمام رو بستم
    -عاییییییی ی..ک
    ضربه بعدی خیلی محکمتر از ضربه قبلی روی کپل سمت چپم خورد
    -عاااااخخخ دو
    و ضربات بعدی که هر کدوم به نوبت روی باسنم خورده میشد و مثل ژله تکون میخورد
    -وایییی اخخخ سهه....عایییییییییییی کو*نم چهار.....واایییی اخخخخخ پنج....عایییییی شییییییش.... عایییییییییییییییییییی هفت....عاااااااااخ عیییییی هشت‌....وایییییییی نه.....عااااااخخخخخخخ ایییییی ده
    آقای عزیزی: تازه اولشههه،موندهه که التماس کنیی
    -عایییی آقا توروخدااااا نزنید ببخشییددد 
    خفه شوو
    پوست سفید باسنم سرخ شده بود و گِز گِز میکرد.
    هر ضربه ای که به باسنم میخورد حسابی میسوخت و درد داشت
    آقای عزیزی کمربند رو محکم کوبوند به باسنم،هر ضربه جای ضربه قبلی میخورد و درد وحشتناکی داشت
    -عاییییی ییییییی
    آقای عزیزی: بشماررر
    اشک توی چشمام جمع شده بود
    -عاااییییییی یازده.... عاییییی ببخشییییددد آقا دوازده......عاییییی کو*نم میسوزههههه عایییی سیزده....اخخخ چهارده....عاییییییییییییییی پونزده....عاخخخ توروخدا اقا بسههه ببخشییییید شونزدههه
    آقای عزیزی: حقتهههه، باااید بسووزییییی 
    -عایییی اخخخخ بسهه توروخدااا
    آقای عزیز: من میگم کی بسهه نه توو، بشماار
    -اخخخخخخخ عایییی هفده....عاییییی هجده ....اخخخخخخ عاییی نوزده .... عااااایییببببببببببیییییی بیستتتت
    از درد دستام رو از دست نماینده که گرفته بود کشیدم ولی اون خیلی محکمم دستام رو گرفته بووود
    آقای عزیزی دستش روی باسن داغ و متورمم کشییید
    -عاخخ میسوزه
    تروخدا آقاا ببخشیید
    آقای عزیزی: خیر بخششی در کار نیست،تا تو باشیی سرکلاس من درس خونده حاظر بشیی
    و بعد کمربند رو تو هوا تاب داد و محکم روی باسنم کوبوند
    -عاییی عاییی سوختممم عاییی
    آقای عزیزی: بشمااار
    و شروع کرد به ضربه زدن
    - عاییییییییی بیست و یک.......عاااااخخخخخ بیست و سه....واییییی عایییییی میسووزهههه بیست و پنج........عااخخخخخخ توروخدااا ببخشییددد بیست و هفتت....عاییییی سوختمممم کو*نممم واییییی بیست و نه....عاییییییییییییی سییی

    عرق کرده بودم و باسنم حسابی سرخ شده بود و میسوختتتت
    این آخراش دیگه با گریه و التماس خواهش میکردم نزنه ولی انگار نه انگاررر
    -عاییی اقا توروخدااا ببخشیددددد عاییییی سی و یک....توروخدااا بسهههه میسوزهههههه عاییییی سی و دوو.... وایبببیییی عاخخخخ کو*نمممم سوختممممم سوختممم...
    آقای عزیزی با کمربند کوبوند به میز ،صدای وحشتناکی داد و گفت:
    +بشمااااررررر
    -عایییییییییی سی وسههه.....وابیییییی عاااااااخخخخ سی و چهاررر....عایییی ببخشیییییییدددددد سی و پنجج...وایییی میسوزهههههه سی و شیشششش... عآااااااخخخخخخخخخ کو*نم سی و هفتتت....عااخخخخخخخ عایییییی سی و هشتتتت.... واییی بسه توروخداااات اییییی سی و نه.....عاییییییییی چهل

    آقای عزیزی کمربند رو روی میز انداخت
    به باسنم که حسابی سرخ شده بود اشاره ای زد و گفت
    +خوب حواستونو جمع کنیید،اینم نتیجه درس نخووووندن
    و روبه نماینده گفت که دستام رو ول کنه و سرجاش بشینه .
    و به منم گفت 
    +هی تو،میری همینجوری اون گوشه دیوار می‌ایستی تا زنگ بخوره 
    -چَ چشم
    صاف شدم،از درد آخی گفتم. پشتم حسابی میسوخت و ورم کرده بود. 
    میخواستم شرت و شلوارم رو بالا بکشم ک آقای عزیزی گفت:
    دست نزن، سارافونت رو بالا بگیر و همینجور گوشه دیوار بایست.
    از خجالت نمیتونستم تو چشم بچه ها نگاه کنم. همونجوری که آقای عزیزی گفت گوشه دیوار رفتم وایسادم. 
    ادامه دارد...

    https://t.me/khaterevadastanefalakvaspankk

     

     

    الهام خانم مگه شما در زمان قاجار زندگی می کنید  نکنه برگشتید به عقب زشت این حرفها

  • الهام تهرانی
  • به نظر من فلک یه تنبیه مناسب هست که البته بیشتر برای خدمتکارا انجام میشد البته من یادم هست بچه بودم  مادر بزرگم چند باری خدمتکارش که یه خانم بود رو فلک کرد

    من هم گاها استفاده میکردم برای بچه هام خیلی موثر هست

    خانم فرشته کارتون از بیخ غلطه

    دختر و پسر فرقی نمیکنه کلا نباید بچه رو اینطوری زد

    اینطوری مطمئن باشید فرزندتون نمیتونه به عنوان یه رفیف روی شما حساب باز کنه و خیلی اتفاقات و مشکلاتش رو به شما نمیگه

    اینو در نظر داشته باشید که افراد خشن و سادیسمی اخلاقیاتشون ریشه در کودکیشون داره اکثرا

    افراد خشن در یه خانواده خشن بزرگ شدن متاسفانه🤷‍♀️

    بهتر میست تجدید نظر چنید توی نوع تنبیهتون؟

    فرشته خانم کارتون صد درصد درسته کاش منم پسرتون بودم:)

    چی شده خانم سحر

    بچه ها من یه مشکلی برام پیش‌ اومدا کمکم کنین

    فرناز خانم آیدی شما بالا نمیاد شما لطف بکن به این آیدی پیام بدهaashegh 678 تلگرامم است منتظرم 

    فرناز خانم آیدی تلگرامتون اشتباه است هرچی میزنم نمیاره همچین آیدی درستش رو بذارین 

    خانم فرشته کارتان صد در صد اشتباه  دوست دارید بجه هایتان ضعیف و ترسو بار بیایند چرا کتابهای روانشناسی را نمی خوانید

    سلام من فرشته هستم دوتا پسر دارم که هروقت می خوام تنبیه شون کنم از فلک و شلنگ استفاده می کنم درسته

    من هم چند باری توسط مامانم فلک شدم بخاطر درس هام و با مادرم تنها زندگی میکنم متاسفانه خیلی درد داره 20 ضربه هر بار که فلک میشم با ترکه میزنه 

    فرناز 14 تهران

    ایدی تلگرام farnazjamshidy

    اره هانا جون من دعات میکنم تا جدا شی من خودم تجربه طلاق رو دارم خیلی ناراحت کننده است

    خانم ملیکا زیاد خودتان را ناراحت نکنید جنگ هرچه بود تمام شد ولی پیشگویان گفته اند جنگ بزرگ دیگری در راه است که احتمالا زیاد پای ایران هم به وسط کشیده می شود   و به ان جنگ جهانی سوم  هم گفته اند  که امیدوارم زمان ما نباشد که حتما هست

    نه معلوم کار خانم ها سخت تر

    می دونی وقتی با هزار امید چهار پسرت رو بزرگ می کنی بعد با دست نودت تحویل دشمن می دی و جنازه تیکه تیکه شدنشون رو جمع می کنی چه حالیه

    می دونی وقتی جنازه پدر و برادرت تنها کردهای زندگی ت رو یک دختر هفده ساله توی قبر می ذاری و از اون موقع کرد زندگیت می شی چه حالیه

    می دونی بعد از سالها انتظار به عشقت برسی اما روز بعد ازدواج بره جبهه و بعد از کدتی سختی جنازش رو برات بیارن چه حالیه

    می دونی دختر بچه باشی و همه بابا ها دم در مدرسه بیان دنبال بچه شون بابا نداشته باشی چه حالیه

    می دوتی با همه این ها باز هم برای خدا سرت بالا باشه و حتی جلوی بقیه اشک نریزی چه حالیه

  • محمد ایتیوند
  • سلام

    بله آقای ناشناس صد در صد قوم کورد یکی از اصیل ترین قوم های ایران زمینه 

    . دمت گرم کاش همه مردا مثه شما فک کنند 

     

    علی اگر به قول تو اینچنین باشه ادم عقلشو از ذست داده بره خودشو تو جنگ به کشتن بده می شینه عقب جبهه  زنده می مونه بهشتم می ره در ضمن من گفتم ارزش هر دو کار بالاست  در ضمن طوری حرف می زنی ادم فکر می کنه نازگل داره جواب می ده

    سارینا یه خورده بخونی اطلاعات عمومی ات می ره بالا

    مشکل شون حل شد دیگه هم نیاز نیس نظر بدی

    واقعا بلد نیستی با یه مرد 28 ساله چطوری حرف بزنی واقعا کی به تو ادب یاد داده؟

    این رو بفهم یه زن 26 ساله خودش عقلش می رسه چی کار کنه که زندگیش نپاشه مثل تو و این داریوش نیس عقلش از همتون بالا تره

    فعلا که تونستیم کاری انجام بدیم

    واقعا برای یه همچین ادمی متاسفم 😒

    ناشناس تویی که میگی نقش اون خانم پشت جبهه با مردی که گلوله خورده یکی نیست و ادعای دین هم میکنی باید یادت باشه که پیامبر حدیث دارن که تیری که یک رزمنده از کمانش پرتاب میکنه ثوابش با همون افرادی که این تیر رو هم درست کردن و اوردن و کمکش کردن این تیر رو پرتاب کنه یکیه و فرقی نداره

    ادعای دین میکنی بعد حرفات با حدیث های پیامبر یکی نیست

    سارینا اولا درست حرف بزن

    دوما فکر میکنم یه زن 26 ساله خودش بلده چیکار کنه

    سوما مرض داری این شکلی درباره دیگران حرف میزنی؟

    ارمان خیلی هم شوهر خوبیه بهترین مردیه که تو عمرم دیدم خیلی هم دوسش دارم با هیچکی عوضش نمی کنم طلاق هم هیچوقت نمیگیرم

    شما هم یه لطفی کن دخالت نکن

    سلام

    من کلا نصف این ماجرا ها رو خوندم 

    ارزو میشه لطفا دست از این لوس بازی ها برداری و طلاق بگیری همچین شوهری به دردت نمی خوره 

    ارزو این شوهرت یه وقت سگی گازش نگرفته اگه گرفته ببرش کارش رو انجام بده

    نازگل انقد تلاش نکن به هیچ جای نمی رسی

    فکر کنم معنی تقسیم کردن کار ها رو نمیدونی😏🤣

    ملیکا کسی منکر نقش خانمها در زمان جنگ نیست ولی ایا کسی که مستقیما در جنگ می جنگه وحتی ممکن گلوله بخوره و کشته وزخمی یشه با کارهای پشت جبهه  خانمها برابر  معلومه اصلا نیست ولی قبول دارم مکمل هم هستند و باید هر دو باشند ولی برابر نیستند زن ومرد هم همینطور باهم ار نظر حقوق برابر ولی مشابه نیستند یعنی قرار نیست هرکاری مرد انجام داد زن هم همان کار انجام دهد بلکه مکمل هم هستند وباید تقسیم وظایف باشد تا همه چیز در هم برهم نشود 

    ملیکا جون کاملاااااااااا باهات موافقم

    حس میکنم نظرات داره میره توی جاده خاکی ... :/

    هر مرد رزمنده ای یک مادر داره که تربیتش کرده و ازش بخاطر ایران و اسلام گذشته

    یک خواهر داره که زحمت هاش رو بی جواب نذاشته و از غیرتش محافظت کرده

    یک معشوقه داره که از مردی که تمام وجودش گذشته سختی های بی شوهری نبودن شوهر طعنه های مردم سختی های چندین بچه رو تحمل کرده

    زن هایی که بشکه های،چند کیلو نفت رو جابجا می کردن و توی برف شدید پشت بوم رو پارو می کردن و غش می کردن تا مردشون برای ایران بجنگه

    دوستان راجب حقوق زنان بحث نکنید چون اون کسی که شعور داشته باشه درک می کنه مادر و خواهر و... 

    و اون کسی هم نداشته باشه سرنوشت مجبورش می کنه درک کنه

    اره مشخصه اقای ناشناس😏

    در هر صورت اقای ناشناس شما مشخصه که اطلاعات زیادی دارید درباره تاریخ و بیشتر صحبت هاتون درباره تاریخه و خیلی هم خوبه🙂

    مشکل ما اختلاف توی فکر و نظراتمونه که متفاوته هر کسی نظری داره و بحث ما بی فایده ست و بوده 

    در هر صورت اگه بی احترامی ای کردم یا حرف بدی زدم معذرت میخوام🙂❤

    رومینا حرفهات چیز جدیدی نداشت جز تکرار حرفهای قدیمی و طرفداری از  خودتان که اساس بنیان ندارد منم حوصله جواب ندارم قبلا زیاد باهم حرف زدیم بی فایده است ادامه دهیم من دیگه زیاد اینجا نمی ام

    اقای ایتیوند اگر زنها زن باشند و توی کارهای مردها دخالت نکنند ماکه مشکلی با انها نداریم  البته این روزها بعضی مردها هم ابروی مردانگی را برده اند صبح تا شب دارن توی صدا وسیما اشپزی می کنند یا توی سریالها خودشان را جلوی زنها هالو و کم سواد و ترسو  نشان می هند که مایه ابروریزی اند اگر  انها تاریخ این کشور را خوانده بودند نظیر  کریمخان زند و نادر شاه حالشان از خودشان بهم می خورد که اسم خودشان را مرد گذاشته اند  راستی اقای ایتیوند می دانستی اقوام کرد جزو اصیل ترین قوم ایرانی هستند چون تاریخ باستان را خوانده ام می توانم  خلاصه بگویم - وقتی هفت هزار سال پیش قوم اریایی از شمال سیبری یا روسیه کنونی بخاطر سرما مهاجرت کردند به جنوب وقتی به فلات ایران رسیدند سه شعبه شدند اولین انها در شمال خراسان ساکن شدند که پارتها بودند شعبه دوم به طرف غرب ایران رفتند یعنی به طرف کوهستان کنونی کردستان ودرانجا ساکن شدند به دلیل حفاظت  کردن کوهستان در مقابل حمله قوم سومر و اشوریان که به مادها معروف شدند یعنی به احتمال بسیار زیاد کردهای کنونی ایران همان قوم ماد هستند که اصیل ترین قوم ایرانی هستند وبعد شعبه سوم اریایها همان قوم پارس هستند که در فارس ساکن شدند   وبعدها سه قوم پارس و ماد وپارت با هم متحدشدند وبه فرماندهی کوروش امپراطوری هخامنشی بوجود امد که بزرگترین امپراطوری زمان باستان بود اینهم خلاصه بوجود امدن قوم کرد که شجاعت انها به ریشه زمان مادها و دوران باستان می رسد اینکه من از خاله زنک بازی بعضی مردها بدم می اید خواندن همین تاریخ گذشته است که چه بودیم حالا چه شدیم

  • محمد ایتیوند
  • درود بر شما ناشناس عزیز . والا تازگیا این برابری اومده همه چی بهم ریخته . در قدیم عروس یه خونه باید پای مادر شوهرشو میشست و همه چیز احترام داشت عروس یه خونه حرمت خواهر شوهر و مادر شوهر رو داشت ولی الان متاسفانه مرد ها به زن ها گوش میدن و نه سر به خواهر نه پدر و حتی نه مادر میزنن. مرد رو مرد گفته بودن زن رو زن . آدم اگه تو زندگیش گوش به فرمان زنش باشه همچیش از دست میده مثلا خانواده . به یاد قدیما که مرد مهمون میبرد خونه و زن مهمان نوازی میکرد فقط ولی الان متاسفانه مرد جرات نمیکنه خواهرشو مادرش و دعوت کنه چون زنش قهر میکنه . لعنت بر هر کس که به زن رو میده😒😒

    مرد همیشه برتر بوده ولی الان یه عده زن صفت با حمایت از زن دارن حرمت مردا رو میشکنن . تا وقتی که زن گوش به فرمان مردبود همه چیز قشنگ بود 

    خیلی خوشحال شدم آقای ناشناس عزیز که فهمیدم مردایی مثل شما هنوز هستن . دمت گرم 

    ناشناس حرف حق برابریه 

    مگه نمیگن دین اسلام دین برابریه؟پس یعنی همه باهم برابرن

    اختراع بحثش جداست ربط به عقل اون فرد داره مثلا خانم مریم میرزاخانی اون عقلش زیاد بوده دلیل بر این نیست که همه دخترا مثل اونن 

    ادیسون که برق رو اختراع کرد عقلش زیاد بود دلیل بر این نیست که همه پسرا مثل اونن

    همکاری توی کار های خونه وظیفه ست کسی که زن میگیره کلفت نگرفته که کارای خونه رو اون فقط بکنه باید همکاری باشه 

    اگه بحث شما اختراعه که زنا هم خیلی چیزا اختراع کردن 

    در هر صورت اگه یه اقایی چیز بزرگی رو اختراع کرده دلیل نیست که همه اقایون مثل اون باهوش و خوب باشن

    و نصف دانشگاه ها هم دختر نیستن اگه پسرا بلدن مثل دخترا درس بخونن قبول شن و نیاز نباشه سال اول برن سربازی که عقب بیوفتن

    در هر صورت اینکه زن و مرد برابرن بحث خیلی طولانی ایه و اگه شما هم یکم با درک و عقل باشی میفهمی که همه برابرن

    البته جایگاه مادران  زنان هم خوب است البته به شرط انکه نخواهند ادای مردها را در بیاورند

    افرین براقای ایتیوند عاقبت یک ادم پیدا شد که با عقل و منطق حرف زد نه با احساس اگر همه مردها اینطور فکر می کردند زنها ودخترها اینقدر پایشان را گلیمشان درازتر نمی کردند کافی است به اختراعات وابداعات قرن بیستم نگاه کنید می بینید بالای 99 درصد کار مردها و پسرها بوده واین فقط ادعا نیست واقعیت است که جنس مخالف قبول ندارد خوب نداشته باشد خودمان که خودمان را قبول داریم اقای ایتیوند اصلا به حرف این و ان  اصلا توجه نکن حرف حق همیشه حق است می خواهد کسی خوشش بیاید یا نیاید

    واقعا که.....😒😒

  • محمد ایتیوند
  • مرد کاملا بر زن برتری داره 

    ما لر ها ضرب المثلی داریم که میگه پشت پشت پدر است و مادر رهگذر است😁

    با آقای ناشناس موافقم👌👌👌 

    حرفاتون خوندم ارزش جواب دادن ندارد  چون دیگه نمی خوام دیگه وقتمو ایتجا تلف نمی کنم چون فقط فهمیدم هیچ ارزش برای برای حق وحقوق جنس مخالف خودتان ندارید فقط طرز حرف زدنتان با بقیه فرق دارد  ولی محتوا یکی است یاذتات نرود وقتی جنگ شد این مردها بودند که رفتند جنگیدند وکشته  و معلول دادند حال شما بگویید چند زن در جنگ مستقیم کشته دادندبه غیر از بمباران شهرها و اگر الان راحت بر علیه مردها حرف می زنید از امنیتی که مردها درست کردند کلا ناسپاسی از خصوصیات اغلب زنهاست البته نه همه وخیلی چیزهای دیگه مانند سربازی نرفتن دخترها که دلیل پر شدن دانشگاهها از دخترها شده و متاسفانه کشورمان بخاطر همین موضوع روز به روز عقب مانده  می شود ولی خودمان متوجه نیستیم وحرفهای زیادی هست ولی حوصله جواب دادن  ندارم چون کسی نمی پذیرد من از خودم دوست ندارم تعریف کنم ولی وضعیت اقتصادی را کنونی را ده سال پیش پیش بینی کردم و الان بوقوع پیوست وخیلی چیرهای دیگه  والان هم زیاذ از حد اینجا حرف زدم که مخاطبی نداشت مانند اینکه برای دیوار حرف زدم فقط اخرین پیشگویی را بگویم که در سال 1400 به بعد اتفاقات جدیدی می افتد که دنیا عوض خواهد شد

  • دختر بیچاره
  • میخوام خاطزاته تنبیه شدنم رو بگم براتون ... اول بگم پدر و مادرم آدم های روشن فکری هستند و تابه حال من رو نزدن ولی من و خواهرم که البته خواهرم ازمن یک سال بزرگتر است به مدته ۳ سال است که در در یک کشور دیگری برای تحصیل تنها مستقل هستیم، تت مارسال همه چی خوب بود خوب که نه عالی بود و تنها مشکلمان دل تنگی و دوری از خانواده .... ولی از پارسال که دانشگاه ها تعطیل شدند و همه چی مجازی شد و رفت و امد ها تعطیل شد ، من تازه فهمیدم خواهرم چه خوی وحشی و سادیسمی ای دارد ، بعد از گذشتویکماه یک سری قانون برایم وضع کرد :  ۱ . حرف زدن با تلفن به ازای هر دقیقه بیشتر از یک ربع ۱۰ ضربه فلک به پای برهنه زیر دوش آب یخ .    ۲ . وظیفه ظرف شستن کلا با من و اگر لحظه ای بعداز اتمام غذا بگذرد و منوهنوز شروع به شستن ظرف ها نکرده باشم به ازای هر دقیقه دیرکرد ۱۰ ضربه با شلاق به کمر لخت و یک شب تا صبح از دست آویزان از سقف .  ۳ . شب ها ساعت ۹ شب برای من خاموشیست و باید ۸و ۵۵ دقیقا به درون تختم بروم و در تابستان با لباس پشمی و زیر سه چهارتا پتو بادست و پای بسته و زمستتن بدن لخت مادرزاد با دست و متی بسته به تخت بسته شوم و از ۹ تا ده با شلنگ به ترتیب به گرده و باسن و پشت ران و پشت ساق و کف پا هرکدام ۱۰۰ ضربه درصورتی که در طول روز به حرفش گوش نداده باشم . و ....

    لطفا حرفامو با لحن خوب بخونید 💓💓💓

    نقطه نقطه قشنگم تو خیلی شیرینی من چی و ببخشم اخه دختری من اومدم اینجا تو بهترین خاطره ام از اینجا بودی من کی باشم بخوام ببخشم 

    و اینکه 

    حرف های اقای آرش و پیمان جزو تلخ ترین و تاسف بار ترین حرفاس و اقای ناشناس اگر مایلید بقیه حرفتونو بنویسید اکرم نیستید و مایلید ازین بقول شما کودستان برید اما قبلش حرفهایی که میزنم رو بخونید پذیرفتن و نپذیرفتنش هم به عهده خودتونه و من نمیتونم کل زندگیمو با حضور توی جر و بحث واسه تغییر عقیده مردم صرف کنم بنابراین اگر بدون توهین تونستید حرف بزنید و تیکه انداختن به رومینا ارمان نازگل و هر شخص دیگر رو و خراب کردن شخصیت یک انسان مستقل رو کنار بذارید یعنی شما ادب یک گفت و گوی رو دارید و ادم میتونه باهاتون صحبت کنه این نکته اول 

    دومیش : شما با گرفتن حق خانمها نمیتونید حق مردها رو برگردونید حالا خواهی بپذیرید یا برعکس 

    سوم : از نظر دینی ازدواج کاری مقدسه پس به روابط درست اقا ارمان با خانمش احترام بذارید چون از اساس کاری درست و مقدسه 

    و اینکه پیامبر من مردی که الگومه به زنانش احترام میگذاشت و حتی تو خونه زنان را همراهی میکرد همه دقت کنید میگم در کار خونه قابل مشاهده واسه اونایی که کار خونه رو عار میدونن

    در ضمن جزو حقوق زن اینه که برای انجام. کار خونه خدمتکار در اختیارش باشه و تنها وظیفش ایجاد آرامش توی خونه هست پس انقدر کار خونه رو به بیخ گوش زن ها نچسبانید بهتره دقت کنید این مردا هستند که یکی از حقوق خانمهاشونو رو بجا نیاوردن بجا اینکه مدام با گفتن اینکه این کارا خاله زنکو و غیره هست اعصاب کسایی که اینجان به طور کامل خط خطی کنید 

    بی زحمت این وظیفه ای هم که مردا بجا نمیارن بعد از تایید صلاحیتتون گوشزد بکنید اقا ناشناس و بفرمایید که این از لطف زنان هست که این امر رو انجام میدهند 

    و در مورد عشق و عاشقی باید بگم احساس مقدسی هست و هرکس اجازه اظهار نظر در موردشو نداره ترجیح میدم که در مورد این امر مقدس اظهار نظر نکنم 

     

    بعدشم کسی که اظهار سواد میکنه جزو بی سواد ترین افراد محسوب میشه 

    کسی که به سواد برسه متواضع و فروتن میشه و ادعایی نمیکنه 

    و در مورد این که بچه بدرد نمیخوره باید بگم بچه روح پاکی داره و رحمت زندگیه 

    و زیباترین هدیه از خداست 

    خدانگهدار

    سلام ببخشید من مدتی درگیر درس و مشق اینا بودم فرصت نداشتم بیام بعدم فکر نمی کردم اصلا کسی کاربری منو یادش باشه و اینکه من آدمی نیستم که خودمو بگیرم و اگر از نظر شما من  ادمیم با طرز فکر نادرست من به نظرتون بخاطر اینکه بزرگترید احترام میذارم اما متاسفانه قابل قبول نیست 

    الان در خدمت شمام

    و اینکه ریحون جان خودت یه خلاصه بگو چی شده بود من نبودم 

    سلام میخوام بدترین تنبیهمو بگم 

     

     

     

     

     

     

     

     

    خب راستش من مادر و پدرم تا حالا یه سیلی هم بهم نزدن و الهی بمیرم واسه همه شماهایی که کتک خوردید اشکم واقعن در اومد

    وقتی من از اینجا رفتم فکر همه شما را خواندم  از جمله خانم حنانه قبلا گفته بودم قدرت خواندن فکر ادمها را از راه دور دارم بخصوص که کامنتهای من با دیگران را می خواندی بخصوص با ارمانها و فکر کردی من چقدر کوچک بودم که شماره کارت دادم در حالیکه من محتاج این گونه ادمها نیستم وگفتم جدیدا میلیاردر شدم و اگر دادم می خواستم ازمایش کنم ایا حرفشان با عملشان یکی است دیدم نه همش حرف است وبعد راجب ان دو دختر نوجوان هم فقط مانند خودشان حرف زدم  ولی شما خانم حنانه فکر اشتباه کردی و اگر ناراحت نمی شوی  بدان خودت را برای من گرفتی و جواب ندادی بهتر از شر ادمهای بی منطق  هم راحت شدم  خیلی خوشحالم که این وبلاگ هم بسته شد و از ادمهای عجیب وغریب خلاص شدیم  این  اخرین کامنت من بود و دیگه جواب نمی دهم 

    آقای ناشناس من ترجیح میدم به درستی یا غلطی چیزی که نمیتونم تاثیری روش داشته باشم فکر نکنم.به نظرم وقتی میتونم کارای تاثیرگزارتری بکنم تلف کردن وقته

    با گذشت زمان می فهمید پیشگویی من درست بوده یا نه  چون با امدن محمود و ترامپ جنگ جهانی سوم شروع می شود البته بعداز مردن بایدن

    سلام ناشناس محمود شما دیگه مهره سوخته هست ترامپ هم مهره سوخته هست. این دو تا هیچ وقت برنمیگردن

    دریا راست می گی برای همین داریم از اینجا می رویم چون موضوع دیگه ایی برای حرف  زدن وجود ندارد

    وااای تورو خدا بس کنید این مزخرفاتو.هرکسی رییس جمهور بشه یا رهبر جهان واسه من یکی اصلا مهم نیست چون هرچی باشه ما کاری از دستمون برنمیاد جز اینکه به زندگی تو هر شرایط مزخرفی که برامون فراهم میکنن ادامه بدیم.واقعا موضوعات بهتریم به جز تفاوت زن و مرد و اداره کشور واسه حرف زدن  وجود داره واقعا حوصله دارین که گیر دادین به این چیزای از پیش تعین شده

    نازگل با رفتن تعطیل شد نه تو حالا فهمیدی من کی بودم فکر نکنم بفهمی

    فقط می تونم بگم تا ظهور اقا صبر می کنم و هیچ اتفاقی جز جنگ در ایران نخواهد افتاد 

    شما هم چرت و پرت نگو

    می بینم با رفتن ما این وبلاگ بسته شد

    این اخرین کامنت من و اخرین اینده گویی من است بعد از کناره گیری من  از ریاست جمهوری  بخاطر  نداشتن حوصله  اداره مملکت  فردی بنام محمود جایگزین من خواهد شد وشما خواهید گفت کاش من شده بودم چرا چون بعد از مدتی دز سال اینده کشور درگیر جنگ خواهد شد که جزییاتش را نمی گویم ولی اوضاع مدتی خراب خواهد شد ولی در جنگ نهایی ایران پیروز می شود انهم در زمانیکه دوباره ترامپ برمی گردد در ضمن بایدن نیز فبل ار چهار سال می میرد البته و  محمود و ترامپ اخرین روسای جمهور ایران و امریکا خواهند بود و بعد دنیا با امدن افراد جدید به شکل دیگری اداره خواهد شد واوضاع بهتر خواهد شد این بود اخرین پیشگویی من برای همیشه خداحافظ اینرا هم بدانید من قصد ناراحت کردن کسی را نداشتم فقط حقیقت را گفتم 

    رستا یا زهرا فرقی نمی کنه در مورد انچه گفتی فکر نکنم چنین چیزی باشه من که تا حالا ندیدم رومینا گفتی حتی یک رای هم نمیاورم پس ان یک رایی که خودم به خودم می دهم حساب نمی شود و در مورد گفته ابتین به هر حال عده ایی رای خواهند داد حتی اگر کم باشند شاید منهم انصراف بدهم ولی اگر من  هم نباشم می دانم جایگزین  روحانی کیست  شما هم می شناسین نام کوچکش محمود است که دوباره به ریاست جمهوری می رسد  اینهم پیشگویی من

    ناشناس مطمعنم یدونه رای هم نمیاری اخه کی به چنین روانی ای رای میده؟XD

    مطمعنم حتی نمیزارن شرکت کنی چه برسه به اینکه برنده بشیXD

    اگرم بشی که احتمالش صفر درصده میریزیم بیرون اعتراض تا اینکه کلا جمع کنی وسایلتو بری

    ناشناس نه فقط تو بلکه مردم به هیچکس دیگه رای نخواهند داد

    همتون سر تا پا یه کرباسین

    همه با هم تحریم انتخابات1400✌

    رستا نیستم ولی حالا هرجور راحت هستین صدام کنین... 

    ممنون که بخشیدین. 

    نظری راجب اهدافتون ندارم، امیدوارم موفق باشین هرکاری که میکنین. 

    و بله گاهی زن ها از همه حتی مرد ها هم خطرناک تر میشن

    رستا اسم واقعی را نمی گویم  عیبی نداره هرچه می خوای بگو اینجا یک سایت  ازاد حرف بد که نمی زنی که کسی ناراحت بشه ممکن بامن هم موافق نباشی ولی نظرت هر چه باشه حداقل برای خودت مهم ولی حیف شد که نمی توانی بخاطر سن رای بدهی گرچه من زیاد موافق رای دادن خانمها نیستم چون  عده ایی از انها فقط  مصالح خودشان را در نظر می گیرند  و کاری به  اوضاع مملکت ندارند

    هدف من از امدن دوباره این بود که شما شخص اول ریاست مملکت را در اینده بشناسید و اگر ارزویی  دارید بگویید شاید بتوانم عملی کنم من می خواهم اگر رای بیاورم دوباره مجد وعظمت ایران باستان را احیا کنم و امپراطوری پارس را بر سراسر خاورمیانه احیا کنم همانطور که در گذشته بودیم ولی بخاطر اینکه مردان ما از مردانگی عقب نشینی کردند و زمام امور بدست خاله زنکوها افتاده  ایران هم روز به روز ضعیف تر شد تا جاییکه همه برای ما قلدری می کنند هدف من ضعیف نشان دادن جنسیتی خاص نیست ولی تا مردان ما مرد واقعی نشوند ایران ایران نمی شود و زنها باید کمی کوتاه بایند چون اینکار به نفع همه است حتی به نفع دخترها و زنها پس من روی رای شما حساب باز می کنم حالا باید ببینیم در اینده چه می شود وگرنه وضع افتصاد روز به روز بدتر خواهد شد

    بهرحال دلیلی که اومدم دوباره اینجا این نبود که بازم دعوا بشه.

    اومدم عذر بخوام. اگه توی این مدت حرکت اشتباه یا حرف بدی زدم. از حنانه جون، رومینا جون، ریحانه جون و... که اسماشون زیاده عذر میخوام. حتی، مخصوصا، از ناشناس هم عذر میخوام. 

     

    تشکر

    سلام امیدوارم منو یادتون باشه.

    آقای ناشناس یه سوال. چرا من باید به کسی رای بدم که با زن ها اینجوری برخورد میکنه؟ هرچند الان نمیتونم رای بدم ولی اگه میتونستم هم نمیدادم.

     

    پ.ن: الان یه چیزی حدود یه ساله که آقای ناشناس میخوان برن. محض اطلاع گفتم:/

    ناشناس یا هر اسمی که داری اتتماد به سقفت تو حلقم😂

    خوبه همینجوری رویا داشته باش منم بچه بودم میخواستم یه جادوگر مهربون بشم😂😂

    ولی قوه تخیلت خیلی بالاست🤣😂

    ریحانه یادم رفت بگویم قبل از رفتنم از اینجا می خواهم بگویم قصد کاندیداتوری ریاست جمهوری رادر شش ماه اینده را دارم  و از انجایکه تو این مدت مر اخوب شناختید انتظار دارم به من رای بدهید تا شما را به حق و حقوق واقعی  شما برسانم اولین اقدام من بعداز ریاست جمهوری جلوگیری از پر شدن دانشگاهها توسط دخترها  2 کاهش اشتغال خانمها به منظور  متعادل شدن اشتغال مردان و زنان 3 ممنوع کردن رانندگی تفریحانه دخترها مگر برای کارهای ضروری به منظور جلوگیری از شلوغی سروصدا والودگی هواست و همچنین اقدامات دیگر امیدوارم همه شما به من رای بدهید فعلا از اینجا میروم تا در جاهای دیگر تبلیغ کنم منتظر رای شما هستم بخصوص ریحانه و طناز

    سلام من همون ریحانه ام 

    و این ناشناس هنوز هم داره میاد و میره و قراره از این تیمارستان بره 😂🤦🏼‍♀️🤦🏼‍♀️

    من مادرم دیروز به رحمت خدا رفت😭 یهنی قبلش منو فلک کرد🦶هرکه میخواد براش دعا کنه یک نقطه اینجوری⬅️⬅️.➡️➡️بفرسته🙏

    عههه واقعا؟؟؟برعکسش کنم وااای یعنی انقدر ادم بدی هستی؟؟!!!🤣🤣🤣🤣

    اره همون بهتر بری از دیوونه خونه در بیاد اینجا🤣🤣🤣

    رومینا مگه یادت رفته اینجا دیوونه خونه است در مورد من هر چی فکر کردی برعکسش درست بود بهتر برای همیشه بروم از این تیمارستان خداحافظ تا ابد جواب نده

    الهی بگردمم بیچاره انقد هیچکی به هیچیش توجه نمیکنه اینجوری شدهXDDDDDDDDDDDDDD

    رومینا دخترک فضولچی ای کیو تو 250 مال من بالای 10000 هزار چون اختراعی کردم که تا بحال هیچکس نتوانسته انجام دهد در زمینه تولید برق ناراحت شدی

    خواهش میکنم کاری نکردمXD

    زحمتیم نداشت عذاب وجدان نگیر بهم زحمت دادیXD

    رومینا زحمت کشیدی تو کار مردم سرک می کشی نکنه کارت همینه قبلا مستقیم گفته یودم لازم نیود بروی ببینی ولی من یک اسم مخفی هم دارم که اسم اصلی من اون نه این و این یکی را نمی توانی بگویی مگر انه

    بروی پایین پایین از کامنتهای من و خانم حنانه بفهمی  اسم اصلی من چیست راهنمایی اینکه اسم ایرانی نیست

    اسمت جواده شماره کارتتو زدم تو همراه بانک

    اره من زیر خط صفرم که ای کیوم 205عه

    هیچ مادر بدی وجود نداره

    منهم روز مادر  و زن را تبریک می گویم ولی فقط  برای ان عده از مادران و زنهایی که خوب هستند شامل بدها نمی شود 

    رومینا منهم بکسال سعی کردم  تو رو ار عالم دیوانگی بیرون بیاورم نشد که نشد برگشتی سر خانه اول  و قبول دارم در این زمینه موفق نشدم اگر کمی باهوش بودی می فهمیدی اسم اصلی من چیست که متاسفانه زیر خط صفر

    سلاممم

    روز زن و روز مادر رو به همتون تبریک میگم 

    عه راست میگی مهرداد یادم رفته بود🤣🤣🤣🤣

    بله اقا محمد منظورم شما و اقای علی بود

    خواهش میکنم❤

    وای وای یعنی هیچی ادب یادش نیست حتی اگه زور ادم هم برسه که نباید کاری کنه اقای عقل کل🤣🤣🤣🤣

    دیدی سگ ها هم وقتی دعواشون میشه سگ بزرگتر چون زورش میرسه میبره دقیقا موضوع تو همینه

    اقا محمد من و چند تا از دوستام نزدیک ۱سال ازگار سعی کردیم این اقا که اسم واقعیش هم نمیدونیم یکمی عاقل شه ولی نشد 

    محمد من با علی حرف زدم نه با تو هیچ علاقه ایی هم با هم صحبت  شدن با تو ندارم اگر همان محمد چند ماه پیش باشی قبلا خودت را شناساندی پس راجب من نظر نده 

    من توهین نکردم جوابتو داد عین خودت در ضمن من هر کی هستم به خودم مربوط به شما مربوط نیست

    شما هرچقدر میخوای توهین کن

    من مشکلی ندارم

    محمد پسرک دخترنما که زورت به عمت نمی رسه  خفه ابروی هرچی پسر بردی برو روسری سرت کن اسم محمد را هم بردار که ابروی اسم محمد راهم بردی ترسوی بزدل   بابا و مامانت  دلش خوش تو رو پسر به دنیا اوردند ازیک  دختر بی عرضه تری

    پیمان تو میگی برام اسم انتخاب میکنید بعد خودت میای سوتی میدی؟

    تا جایی که یادمه ناشناس و داریوش بودن که رمبو بودن پس تو این وسط چی میگی؟

    اگه واقعا داریوش نیستی پس یه شیادی 

    اگه هم هستی که بازم خاک تو سرت

    رومینا حوصله داری هی میای برای من اسم انتخاب می کنی مهرداد یادت رفت 

    علی چه استدلال های سطح پایینی اوردی دوست مامان تو هر قدر هم نزدیک باشه چقدر پررو که تو کارهای خانواده شما دخالت می کنه ذوما مگه اون به اندازه یک سر سوزن برای تو احترام قایل که تو بخوای به اسم بزرگنر بهش احترام بزاری اون ارزش تو رو از هر چیزی که میدانی پایین تر می داند بعدشم خودت با پای خودت میروی خانه اشان که تحقیرت کنه منهم احترام می دانم ولی به کسی که بمن احترام بگذارد  کسی پاشو کج بزاره اونوقت می فهمه با کی طرفه اون موقع بزرگتری کوچکتری گفتن مسخره است باید جلوی ادم زورگو ایستاد حالا هرکی می خوات باشه قبلا هم  گفتم حتی در مدسه نمی گذاشتم مدیر و معلم بهم زور بگن چه برسه تو کوچه و خیابان تازه من تعجب می کنم پسرها چطور زورشان به چند زن نمی رسد مگر انها چه دارند که شما ندارید بخصوص که بچه هم نیستید واقعا  خواندن نوشته های  شما مایه ابروریزی است حالا  اگر راست باشد در ضمن احترام  گذاشتن جای خود ولی  در مقابل  بی احترامی دیگران باید ایستاد من اگر زن همسایه ایی مانند تو داشتم از ترس من جرات نمی کرد تو چشام نگاه کنه چه برسه  به اینکه فکر دیگری بکنه ناسلامتی شما پسرید نه دختر می خواهید مرد واقعی یعنی من را ببینید بروید به این ادرس در اینترنت - رمبو ایرانی و رمبو امریکایی اپارات -انوقت تفاوت را می بینید و بعد به  کارتان فکر کنید ادم نباید خودش خودش را تحقیر کند چه برسد به دیگران

    حیلی ممنون رومینا خانوم بابت همدردی

    البته اگه واقعا منظورتون من بودم😅

    ارش/داریوش/ناشناس/پیمان/اناهیتا/باران/مرجان/بی نام/سحر/مهشید 

    امممم اسم دیگه ای یادم نمیاد انقد اسمات زیاده یادم رفته فکر کنم همینا بود چیزیو اگه جا انداختم بگوXD

    فقط برات متاسفم 

    همین!!

    اااخی بگردم چقدر بد تنبیه شدید وای فکرشم وحشتناکهXD

    علی ولش کن ادم رو 

    احترام توی مخیلش نمیره

    راستی رفتی تو لینک دیسکورد؟

    اگه نتونستی بری لینکتو برام بفرست

    اون دوست مامانم هم غریبه محسوب نمیشد چون خیلی وقته با هم دوستن یه جورایی مث خاله ام میمیونه و احترام به بزرگتر هم واجبه پس حرف مفت نزن

    بعدش هم خانم غریبه فرق داره با مادر و عمه ی آدم
    من خودم خانم غریبه ببینم سرمو میندازم پایین چون یه چیزی دارم به اسم حیا
    وقتی هم مادرم تنبیهم کنه چیزی نمیگم چون یه چیزی دارم به اسم ادب شاید شر باشم ولی مث تو بی تربیت نیستم
    این هم هیچ ربطی به آبروی پسرا نداره اتفاقا پسره کتک میخورن دعوا و کتک کاری راه میندازن هر پسری تو عمرش هم میزنه هم میخوره و دعوا میکنه تا با این سوسول بازی هات داری آبروی پسرا رو میبری
    پسری که تاحالا دعوا و کتک کاری نکرده باشه و کتک هم نخورده باشه پسر نیس

    پیمان اولا من نگفتم لذت میبرم گفتم عین خیالم نیس چون خیلی شَر و شیطونم
    بعدش هم احترام به بزرگتر واجبه اگه تربیت داشتی اینو میدونستی

    ابروی هرچی مست بردی باز اونا یه ابرویی دارن تو از کوچیک کردن خودت جلوی یک زن چی بدست اوردی نکنه زورت به او نرسید خیلی دلم می خواست عمه ایی شبیه تو داشتم ببینم جرات می کرد فکر بد بکند انوقت فرق مرا با خودت می فهمیدی اون عمه از ترس پاش به لرزه می افتاد ولی تو به خودت افتخار می کنی چه بر سر خودت اوردی  اقا محمد یه وقت بزرگ شدی اینها را برای زنت تعریف نکنی ها وگرنه زنت به چه چیزت افتخار کنه  از ما گفتن بود می خوای قبول کن  می خوای قبول نکن ولی ابروی پسرها رو نبر اینها خط قرمز ما هستند

    تو اگر زاهد و عبدی چه به من

    من اگر مست و خرابم چه به تو؟؟؟

    وقتی ابروی پسرها رو میبری به همه ربط پیدا می کنه تو از عمت میترسی در حالیکه در خانواده ما اصلا چنین چیزی نیست جدا شما ها ابروی پسرها را بردید بعد با با  اب وتاب تحقیر شدن خودتان را می نویسید حالا بابا و مامانتون به چیز شما افتخار کنند به ضعیف بودنتان من همسن شما بودم خانمی جرات داشت بمن نگاه چپ بکند حتی خانم معلمها بعد شما لذت می برید که خودتان را کوچک می کنید چه چیزی به دست می اورید جر حقارت

    من خودم الان میخوام داستان فلک شدنمو بگم

    من خودم بچه ارومی هستم و زیاد با کسی کاری ندارم اما یبار خیلی بد فلک شدم.

    رفته بودم خونه عمم و خودم بودم و عمم

    من کلا بچه با ادب فامیل هستم اما اون روز امتحانم رو خراب کرده بودم و فرداش هم یه امتحان داشتم و حال و حوصله درس خوندن نداشتم.

    این عمم خیلی قانونمنده و بهم گفت چرا درستو نمیخونی تو که فردا امتحان داری چرا نمیخونی؟

    گفتم دلم میخواد ولم کن چیکارم داری؟

    گفت آره؟ اینجوره؟

    یالا بخواب رو زمین

    گفتم برای چی؟

    گفت بخواب تا بهت بگم

    دیدم رفت کمبر بند شوهرشو اورد و گفت پررویی که میکنی و درس نمیخونی هر کدوم 30 تا جمعا 60 تا

    گفتم شصت تا چی؟

    دیدم صندلی و طناب اورد گفت 60 تا فلک

    گفتم فلک دیگه چیه ؟

    /فت بخواب تا بفهمی

    پامو محکم بست و شروع کرد زدن

    تازه فهمییدم چی به چیه

    قشنگ و دقیق میزد وسط پام و هرچی میگفتم مگه گوش میکرد؟

    خلاصه 60 تارو خوردم و خواستم برم که گفت کجا؟

    گفتم مگه نگفتی فقط 60 تا؟

    گفت اون مال فلک بود الان باید بیای قاشق داغ بزارم

    گفتم بیخیال این کارا چیه؟؟؟

    گفت یا میای تنبیه میشی یا به بابات میگم به من بی احترامی کردی

    گفتم صدرحمت به قاشق باشه 

    گفتم کجا میزاری؟

    گفت کف پات 

    فهمیدم که قراره به فنا برم

    قاشقو زیاد داغ نکرد ولی همونقدر هم خیلی درد

    داشت

    این اولین باری بود که اینجور تنبیه شدم

    پیمان به تو هیچ ربطی نداره

    چه بر سر این پسرها امده که از تحقیر شدن بدست زن همسایه لذت می برند حالا  مامانتان  باید به چیز شما افتخار کنند حالم بهم خورد

    کامنتهای زیر را که بخوانی می فهمی یک عده ز تحقیر شدن خودشان لذت میبرند  و با اب وتاب  انرامی نویسند اینهم بیماری روانی قرن بیستم پسرهایی که خودشان را از دخترها کمتر می دانند مایه ابروریزی هستند

    نازگل بهتر که میروی  خوشحال شدم  امیدوارم بروی که برنگردی منهم میروم چون اگر بمانی عاقبت دیوانه می شوی 

    سلام

    آقا من میخوام یبار به یه بهونه ای مامانم جدی فلکم کنه
    شاید فک کنین سادیسم مادیسمی چیزی دارم ولی نه خوشم نمیاد از تنبیه شدن بلاخره درد داره ولی این فلک برا جالب شده میخوام فقط یه بار امتحانش کنم ببینم چقدر درد داره چه حسی داره
    نمیدونم چی رو بهونه کنم
    یبار که یکی از امتحان هام خراب شد بش بگم یا یبار که فرداش امتحان سخت دارم بگم درس ازم بپرسه هر سوال غلط مثلا 2 تا بزنه
    نمیدونم اصلا چجوری بش بگم!
    راهنمایی کنید بقیه تنبیه هارو مثلا مداد لاانگشت میشه آدم خودش بکنه خودم یبار کردم فقط محض اینکه ببینم دردش چقدره که تو این فیلما نشون میده که خب فهمیدم دردش چقدره و امیدوارم هیچ کس از جمله خودم جدی جدی اینطوری تنبیه نشیم در آینده، خیلی درد داره 😬
    اره دیگه میخوام به یه بهونه ای مامانم فلکم کنه ببینم چقد درد داره چه حسی داره فقط نمیدونم چی رو بهونه کنم و چی بش بگم

    محمد کجا حرف بزنیم؟
    همینجا خوبه؟
    یا بریم دیسکورد؟ من دیسکورد هنوز هم دارم بصورت قاچاقی ولی اینبار حرفه ای تر جاسازش کردن 😂

    سلام اخرین کامنت من داخل این سایت

    من داخل جای هستم که رومینا جون و ارزو جون و طناز جون اونجا هستیم و اصلا ارزش ما به ارزش شما نمی خوره ترجیح می دم دیگه اینجا نیام 

    من فقط جواب ارزو جون، طناز جون، رومینا جون، و از طرف ارزو جون و طناز جون  جواب اقا ارمان ها رو می دم

    باید بگم ارش تلاش نکن هیچ چیزی نمیشی

    خداحافظ 

    سلام علی خیلی از خاطرت خوشم اومد دوست داری باهم صحبت کنیم؟

    چون من خودم فلک میشم و میفهمم چی به چیه

    البته نظر خودته میتونی بگی نه

    سلام
    من علی ام یه بچه خیلی شر و شیطون و لج باز
    15 سالمه و میخوام خاطره بگم براتون
    خاطره اولین باری که فلک شدم(خخخ)
    شاید بگین چرا این انقد خخخ میذاره خب باید بگم چون من خیلی چش سفیدم و بعد هربار که دعوام میکنن یا کلا از این قبیل، اصلا ناراحت نمیشم فقط هر هر میخندم
    من مامانم خیلی مهربونه وقتی عصبانی میشه فقط داد میزنه سرم و دعوام میکنم یا دیگه فوق فوق فوقش یه نیشگونم میگیره xD
    ولی مامانم با پیام رسان و قندشکن مخالفه شدییییید
    این قضیه مال 2 3 ماه پیشه
    یبار مامانم میفهمه که من دیسکورد دارم و بعد که تحقیق میکنه میفهمه که دیسکورد نیاز به قندشکن هم داره پس کل کامپیوترمو زیر و رو میکنه تا بلاخره قندشکنمو با این که خیلی حرفه ای مخفیش کرده بودم پیدا میکنه
    بعد تازه اوضاع بدتر هم میشه وقتی دیسکوردو باز میکنه و میبینه من با چند تا آدم غریبه بزرگتر خودم هم چت میکنم :/
    دیگه اونموقع کارد میزدی خونش در نمیومد نشست و نقشه کشید برای من بدبخت :|
    یبار که بابام خونه نبود یهو گفت: علی علی بدو برو از نجار سر کوچه یه چوب بلند و نسبتا کلفت بیار چاه گرفته
    منم از همه جا بیخبر لباس پوشیدم و شال و کلاه کردم و زدم بیرون و از نجاری سرکوچه یه چوب بلند و نسبتا کلفت(حدودا به قطر 4 یا 5 سانت) گرفتم چوبش هم خیلی محکم بود. مامانم هم چند روز قبل نگو که یه ترکه بلند یاس از خونه مادرجونم میاره خونه و قایم میکنه 😬
    مامانم زورش بهم نمیرسه به هرحال چون من دیگه تقریبا زورم زیاد شده
    همین که برگشتم خونه دیدم همه جا جمع و جور و مرتب و آرومه
    نگو آرامش قبل از طوفان xD
    اومدم داخل و دیدم دوست مامانم که باهامون همسایه اس اونجا نشسته
    سلام کردم بعد به مامانم گفتم بیا این هم چوب
    گفت خوبه
    گفتم چاه چی شد؟
    گفت حل شد
    شک کردم!
    راه افتادم رفتم سمت اتاقم همین که خواستم برم تو اتاق دیدم در قفله!
    گفتم مامان چیزی شده؟
    یهو دیدم مامانم در ورودی خونه رو هم قفل کرد و کلیدشو در اورد
    فهمیدم اوضاع یه جورایی مشکوکه
    دیدم دوست مامانم دو تا صندلی اورد و چوبی که از نجاری گرفته بودم رو از سوراخ تکیه گاه دو تا صندلی رد کرد جوری که تو ارتفاع حدود 80 90 سانتی ثابت بشه
    مامانم گفت یالا بخواب زمین زیر این چوبه 
    من خوابیدم
    گفت جوراباتور در بیار(از بیرون اومده بودم هنوز جورابام پام بود)
    به آنی فهمیدم قضیه چیه ولی دیر شده بود
    همین که اومدم پاشم دوست مامانم به کمک خود مامانم البته نگه داشتن و به زور پاهام گرفتن و همینجور که من شلنگ تخته مینداختم به زور پاهامو گذاشتن رو چوب(همون فلک) و با یه طناب پاراکورد محکم بستن
    خیلی ترسیده بودم گفتم اخه چرا؟ و هی شلنگ تخته مینداختم جوری که نزدیک بود صندلی هارو برگردونم
    مامانم گفت حالا واسه من پیام رسان و قندشکن میریزی اون هم مخفیانه؟؟؟
    قلبم وایساد
    تنبیه سختی در انتظار بودم
    شروع کردم هی پامو تکون دادن که از شر صندلی خلاص بشم ولی نمیشد فقط چند بار نزدیک بود صندلی رو چپه کنم
    مامانم گفت اگه صاف بشینی و هی تکون نخوری به بابات نمیگم وگرنه به بابات همه چی رو میگم
    خب لازم نبود کسی بم بگه فلک شدن بهتره یا اینکه بابام بفهمه چون اگه اون میفهمید قطعا فاتحه ام خونده بود
    شل شدم! گفتم باشه
    مامانم به دوستش گفت یه جوری آماده اش کن که هی تکون نخوره تا یه فلک حسابی بکنمش پسره فلان فلان شده رو
    دوست مامانم اومد جلو و جورابامو در اورد با حالت معصومانه گفتم تروخدا دیگه پابرهنه نه با همین جورا فلک کنین
    دوست مامانم گفت عه؟ زرنگی؟ با جوراب درد نداره
    خلاصه جورابامو به زور در اوردن 
    مامانم ترکه دراز یاس رو برداشت و حسابی زیر شیر آب خیسش کرد
    ترکه رو که دیدم ترسیدم ولی با خودم گفتم درد نداره که بابا
    مامانم اومد و ترکه رو گذاشت رو کف پامو و گفت 15 تا بخاطر پیام رسانت و 15 تا بخاطر اینکه با غریبه حرف زدی و 30 تا هم بخاصر قندشکن میزنم.
    گفتم بزن 100 تا بزن اصلا
    درد نداره
    ترکه رو برد بالا بعد اورد پایین چشمتون روز بد نبینه ترکه عین موشک نقطه زن هوا رو شکافت و شترق خورد کف پام
    تا مغز استخونم سوخت
    جیغ زدم مامان ببخشید غلط کردم دیگه اینکارو نمیکنم نزن غلط کردم
    شترق
    شترق
    همینجوری یه 30 تا زد و بعد ترکه رو گذاشت کنار
    فک کردم دلش نرم شده دیگه تموم شد یهو دیدم با کمربند اومد
    یا خدا 😂
    گفت چون همه ی اینارو ازم مخفی کردی 30 تای دیگه رو با این میزنم 
    زد و زد و زد تا 60 ضربه تموم شد
    پاهام جلز ولز میکرد به معنای تمام نابود شدم
    گریه میکردم

    دوست مامانم پامو باز کرد و من چهارزانو رفتم تو اتاقم
    بعد اینکه دوست مامانم رفت، مامانم اومد و نشست پیشم و شروع کرد پاهامو مالش دادن خیلی میسوخت کف پام ولی با مالش آروم شد
    بعد گفت اینکار رو فقط بخاطر خودت کردم
    منم بعد 1 هفته که خوب شدم دوباره شدم عین سابق شرو شیطون
    و الان هم به این خاطره میخندم اصلا هم کینه ازشون به دل ندارم
    ولی قرار شد از اون به بعد، برای تربیت من، تشویق و حایزه که سر جاشه ولی برای تنبیه، دعوا کردنو و نیشگون حذف شد بجاش تا شیطونی کنم برای تنبیه مامانم منو میبره خونه دوستش و اونجا یه فلک مشتی نوش جان میکنم xD
    مامانم عقیده داره تشویق باید در کنار تنبیه باشه حالا تا قبلش تنبیهم دعوا و نیشگون و توقیف شدن موبایلم بود ولی الان فلک اومده بجاش و اتفاقا من راضی ترم 😂 چون حاضرم فلک رو تحمل کنم ولی گوشیم توقیف نشه xD
    حدود یه ماه بعد این اتفاق هم برای بار دوم فلک شدم و از اون موقع تاحالا هنوز بار سوم نرسیده
    بار دومم به این صورت بود که یه امتحان راحت رو خراب کردم و 16 ارودم چون شب قبلش به خیال اینکه آسونه هیچی نخونده بودم
    مامانم هم منو برد خونه دوستش و اونجا یه ازای هر 25 صدم زیر 19 که گرفته بودن 5 تا با ترکه فلک شدم یعنی کلا 60 تا اگه اشتبا نکنم.
    دیگه از این به بعد روال تنبیه اومده دستم هرموقع مامانم بگه پاشو آماده شو بریم اونجا من خودم با آرامش تمام و بصورت خودجوش xD
    آماده میشم
    میریم اونجا
    سلام میکنم
    جورابامو در میارم
    میخوابم
    پامو میذارم رو فلک
    فلک میشم
    جورابامو میپوشم
    خدافظی میکنم
    میام بیرون 😂
    خیلی ایزی و برام هم مهم نی چون چند روز بعد دوباره میشم همون علی قبلی xD
    از دستشون هم ناراحت نیستم واقعا
    وقتی گوشیم توقیف میشد بیشتر ناراحت میشدم 😂

    بهزاد ارام تر اول بگو کدام بهزاد هستی همین بهزادی که 15 سالشه  وبا برادرش و مامانش تنها زندگی می کنه یا کس دیگر دوما تو منظور مرا بد برداشت کردی من زن ستیز نیستم بلکه می گویم هر کس باید در جایگاه خودش باشد نه مرد زن شود ونه زن مرد به نظر من ریشه  بسیاری از مشکلات کنونی جامعه ما از این تغییر و جابجایی وظایف زن ومرد شکل گرفته برای نمونه  بیشتر زنها بیرون کار می کنند برای سرگرمی و  تفنن و برای اینکه بیکار نباشند انوقت خانواده هایی را می بینی که نون اور خانه یعنی مرد با داشتن زن  وچند بچه بیکارند و با فقر زندگی میکنند به نظر تو اگر شغل ان زن مال مرد بود بهتر نبود و جلوی فقر گرفته نمی شد در ضمن  من ازاد اندیشم نه ان چیزی که به من گفتی احساسی جواب نده اول فکر کن و اطرافت را ببین نمونه ایی را گفتم حتما می بینی

    خانم مهشید وخانم اناهیتا ممنون که نظرات مرا پسندیدید پیشنهاد خوبی هم دادید راجب جنبش اگاه کردن افکار عمومی البته مخالفینی هم  خواهد داشت که همیشه هستند ولی ما به انها  اهمیت نمی دهیم

    آرش خجالت بکش مرتیکه زن ستیز هرچند که تقصیر تو نیست مقصر انقلاب بود که همچین مردای زن ستیز و حروم لقمه ای مثل تو رو تو دامنش پروروند ای کاش میشد بفهمی چقد شخصیت زن تو این 43 سال تحقیر شد نمونش مامان خودم دوبار گشت ارشاد دستگیرش کرد بخاطر اینکه خواست آزاد باشه خواست از کوچکترین حق خودش که انتخاب پوششه بهره مند شه ولی امثال تو و اون جوجه بسیجیا نزاشتین 

    الانم مهم نیست چه غلطی میخای بکنی میخای لوم بده فوقش از اطلاعات میان میبرنم ابایی ندارم در راه ازادی کشورم هزینه بدم

    به نظر من حرفهای اقا ارش کاملا منطقیه  و بعضی ها بی جهت  و  بدون استدلال مخالفت می کنند من  که کاملا طرفدار شما شدم به نظر من شما در این زمینه جنبشی راه بیاندازید تا ما طرفدار شما شویم 

    طناز رومینا کوچولوهای عقب مانده  تو همه زمینه ها از مردها عقب ترین بی خود هم  لاف نزنین که هیچی نیستین  اگه ما مردها نبودیم شما هنوز در عصر حجر زندگی می کردین کامپیوتری هم نیود که بیاین الکی از خودتان تعریف کنید همه چیزو مردها اختراع کردند جز چندتا چیز الکی

    جناب یه کسی

    شما میگی فلک برگرده خوب میشه؟اون فامیل شما هم که بی تربیته حتما تربیتس خوب نبوده پدر و مادر باید کنترلش کنن چرا میکی فلک دوباره باید برگرده میدونی چقدر مشکل ایجاد میکنه این فلک برای پسر ها؟؟؟؟

    دیشب بخاطر دیربرگشتن از کتابخونه 10تا سیلی خوردم از مامانم خداییش دستشم سنگینه عین چی جاش میسوزه

    بعد گفت تا یه هفته همه ظرفارو میشوری و مسئولیت نظافت خونه با توعه من بدبخت اگه یه ذره زودتر میومدم این همه تنبیه نمیشدم😭

    والا

    الان خانوما از هر جنسیت مردی مرد ترن مرد بودن به جنسیت نیست اگه اون شکلی بود با سگ فرقی نداشتید

    والا

    بشر به این پررویی آخه ؟

    به اون داریوش عزیزت بگو من رانندگی میکنم ، نقاشی میکشم و هرکاری دلم بخواد میکنم اونم هیچ غلطی نمیتونه بکنه😂

    ارش اسم جدید مبارک🤣آناهیتا اسم قشنگیه مبارک باشه🤣

    یجوری مرد مرد میکنین انگار زنا کاری نمیتونن بکنن

    نسل الان خداروشکر برای خودشون مَردیَن

    بابا الان بزرگترین بازیگر هالیوودو زنش یجوری کتکش زد و بعدشم مهریه شو گرفت و آبروی بدبختم برد که من خودم دهنم باز موند زنه چقدر جرئت داشته🤣

     

    "رومینا"

    با منی؟!
     

    نمیدونستم این سوالمو کجا مطرح کنم ولی گفتم خب سوالم یه جورایی به پا ربط داره بعد فلک هم به پا ربط داره گفتم اینجا بگم!
    حتما دیدین اونایی رو که کفش بدون جوراب میپوشن
    من خیلی دوس دارم کفش بدون جوراب هم بخاطر تیپش هم بخاطر اینکه راحته جوراب اذیت میکنه پا رو ولی مشکلم اینه که کفش رو که بدون جوراب پام میکنم پام توش خیلی عرق میکنه هم خودم چندشم میشه هم ضرر داره هم بو میگیره کلا یه وضعی جوری که بیشتر 4 دقیقه نمیتونم تحمل کنم
    حالا سوالم اینه اونایی که کفش بدون جوراب پاشون میکنن چیکار میکنن که پاشون عرق نکنه؟؟؟؟ من کفشم قسمت های پارچه ای زیاد داره که هوا در جریان باشه ولی هوا به کف پام نمیرسه از اونجا عرق میکنه وگرنه بقیه پام هوا بش میخوره عرق نمیکنه! تنها مشکلم کف پامه
    چیکار باید کرد؟ آیا کفی کفش خاصی هست که مث اسفنج باشه هوا به کف پای آدم هم بخوره که کمتر عرق کنه هم مث جوراب باشه اون یه کوچولو عرق رو جمع کنه؟؟؟
    لطفا راهنمایی کنید واقعا برام سواله

    ارش واقعا که کم اوردی با یه اسم دیگه اومدیXDDD

    خجالت بکش

    به قول طناز جون پدربزرگ چنگیز خان مغولم بود میرفت تو اتاقش به کاراش فکر میکرد

    واای طنازی عاشق این حرفت شدمXDDDDDD

    مُردم تا قسمت نظر رو پیدا کنم xD

    از نظر من فلک باید برگرده به مدارس ولی نه با اون شدت و با یک سری قوانین
    مثلا بخاطر دلایل بی جهت کسی فلک نشه مثلا اگه کسی بیشتر از 5 بار مشق هاشو ننوشت یا اگه کسی بی ادبی خیلی بدی کرد یا مثلا بیشتر 3 تا امتحانو خراب کرد
    و اینکه یه سقفی برای تعداد ضربه ها باشه مثلا 20 تا برای دبستان و 50 تا برای راهنمایی
    فقط با ترکه باشه و لوله گاز و کمربند و این چیز میزا نه!
    تا بار سوم جلوی جمع نباشه توی دفتر معاون باشه مثلا
    حالا چرا میگم فلک باید باشه؟ چون واقعا بعضی بچه ها دیگه کلا رد دادن با مشاوره و تشویق و اینا آدم نمیشن(دیدم که میگم) مثلا خودم یه پسر عمه دارم هم خیلی درسش بده(کلاس اولو تجدید شد) هم خیلی پر رو و بی ادبه حالا با وضع درسیش کاری ندارم شاید توان ذهنیشو نداره ولی دیگه برای پر رو بازی ها و بی ادبی هاش واقعا باید یه فکری کرد مشاوره هم بردنش ولی درست نشده انگار اصلا نمیخواد درست شه اخه یه ذره بچه چه رویی باید داشته باشه که با 8 سال سن برمیگرده به من خرس گنده با 18 سال سن فحش «ک دار» بده؟! :/
    خب این بچه باید یبار تنبیه شه تا آدم شه این با دعوا و داد و فریاد و مشاوره و تشویق و هیچ کدوم آدم نشد خب این کافیه 1 بار فلک بشه(ولی با شدت و تعداد ضربات کم متلا 15 تا یا 20 تا آروم چون بلاخره بچه اس اگه راهنمایی بود یه چیزی ولی خب بچه اس هنوز نباید زیاده روی کرد) تا ادب بشه

    واقعا اقا ارش و داریوش درست می گن رانندگی ما دخترها از روی تفریح شهر رو به جهت شلوغ کرده هوا رو الوده می کنه  و سروصدا درست می کنه من موافقم حرفاتون هستم حالا هر کس خوشش نیامد نفع خودشو در نظر می گیره نه جمع

    نازگل جونم باهم حرف زدیم دیگه؟فکر نکنم الان مشکلی نداشته باشی گلم

    طناز اتفاقا بخاطر من برگشتی  می گی نه کامنت قبلیت را بخوان  حالا عیبی دارد فقط امدم بهت بگم بدون اجازه من حق رانندگی نداری فهمیدی و این یک قانون وگرنه مجبورم به داریوش بگم نذاره نقاشی هم بکشی 

    دقیقاً طناز جون👌🏻🤣

    الهی دورت بگردم خوشگلم😍

    از گوگل پیدات کردم ولی از کجا چت کنم باهات؟

    ببخشید اخه نمی دونم 

    من داخل این برنامه ها نمیام زیاد

    رومینا جون نمیشه اونجا گروه زد؟ 

    وای ارزو جون مردم کی این قنده عسل به دنیا میاد🌈

    آرش یجوری میگه من برم دیگه انگار ما کشته مردشیم این بره خودمونو میکشیم

    برو به سلامت 🤣 

    منم دیگه حوصله ام سر رفت  اینجا  هم دیگه ادم درست و حسابی  پیدا نمی شه که باهاش حرف بزنم برای همیشه خداحافظ 

    طناز معلومه چی میگی من که نفهمیدم  چی گفتی یه مدت نبودی حالا همش  هم چرت و پرت می گی مطمعنی از نظر فکری سالمی

    من یه مدت سرم شلوغ بود نیومدم وگرنه نه تو نه عکسای فیکت نه جد آبادت و نه پدر و پدر بزرگ و پدر پدر بزرگم نمیتونن به من بگن چیکار کن چیکار نکن

    یه سوال چرا عین پلانکتون تو باب اسفنجی میخندی🤣🤣🤣🤣

    طناز فکر نکنم کسی جرات کرد بمن توهین کنه چون صد برابر بدترشو خورد و حالا اونا هستن  که جرات افتابی شدن ندارن  و از ترس من پاهاشون به لرزه افتاده من از تبار ارش کمانگیرم نه چنگیز و در مقابل یک مشت بچه کم نمی اورم خانم کوچولو  این افکار سودی به حالت نداره اولین شکست خورده من خود تو بودی که فرار را برقرار ترجیح دادی و من ماندم با این  که تعداد شما چند برابر من بود یو هاهاهاهاها من شکست ناپذیرم عکسم را که دیدی

    سلام

    خوبین؟😘🙃

    آرش خداییش  پدربزرگ چنگیز خان مغولم اگه بود با اینهمه توهین مطمئنم سرشو مینداخت پایین میرفت تو اتاقش به کارای بدش فکر میکرد🤣🤣🤣

     

    ارمان در روایات الحکایات اورده اند روزی گوسفندی به ادمی رسید گفت تو گوسفندی ادم به او گفت اگر من گوسفندم پس تو چه هستی گوسقند گفت من ادمم ادم گفت اگر ادمی پس چرا شبیه گوسفندی گوسفند گفت به همان دلیل که تو ادمی و من می گویم گوسفند امیدوارم فهمیده باشی وموضوع همین جا برای همیشه تمام  می شود چون از این به بعد من فقط با ادمهای جدید حرف می زنم یعنی تازه واردین و علاقه ای به همصحبتی با  عقب مانده ها رو ندارم در ضمن حکایت را از خودم بود جالب بود نه حالا می فهمی با بیسواد طرف نیستی  می توانم جوابت را بدهم

    الهی من دورت بگردم 

    امدم 

    رومینا جونم اسمت رو چی نوشتی؟ می خوام باهات چت کنم

    تو می ری با کسای می گردی که اهل زدن هستن

    ارمان   ارزو نازگل برای صدمین بار بگم یک ذره هم دوست ندارم با  شماها هم صحبت  کنم  اصلا من شماها را جزو ادم حساب نمی کنم  موجودات بی سوادی  که وقتم را با شما ها تلف کنم معلوم نیست چه  هستین که حتی به درد موزه هم نمی خورید گفتم که کلی کلاسم پایین امد با پشت کوهی ها حرف زدم من با اشخاص  دیگر مانند بهزاد حرف می زنم یک گوسفند می اید اسم مرا می اورد وفضولی می کند به شما چه من به او چه می گویم بروید  به همان پشت کوه علف میل کنید چکارتان به اینجا اینجا یک سایت ازاد  جای شما را هم تنگ نکردم بدتان می اید نخوانید مانند یک خیابان پهن است که شماها بمن بگویید تا تو نروی مانمی توانیم از این خیابان رد شویم منهم می گویم چقدر پررو هستید جاده باز است هرچه می خواهید بروید و بیاید چکار بمن دارید  در ضمن ارمان خصایل خانوادگی خودت را به دیگران نسبت نده علوفه بیارم خدمتتون در ضمن نازگل من دوست ندارم با کسی که شعورش زیر  خط استاندارد حرف بزنم دیگر به بچه ها جواب نمی دم بنابراین چرت و پرت ننویس من با هر کی صحبت کردم تو زرد  از اب درامد باز هم بگویم شماها ارزش جواب دادن هم ندارین 

    نازگل جونم دلم برات تنگ شده بود عزیزکم

    اره منم نگران رومینام اصن پیداش نیست دلم براش تنگ شده

    نازگل جان من میخوام تخته گچیو دانلود کنم تو از اکانت گوگل هم نتونستی بیای؟از اکانت گوگل که حتماااا میتونی تونستی خبر بده منم ایدیمو بدم بهت

     

    سلام 

    عزیزم ارزو جون باهاش هم کلام نشو ارزش ما رو نداره 

    اقا ارمان ما داریم ارزش خود مون رو با با ادم 100 ساله اما از ذهنی 1 ساله صحبت می کنیم پس هنوز مونده تا به ما برسه داریم با بچه هم کلام میشیم خب بچه کوچولو هیچی نمی فهمه ولش کنید

    ارش اخه تو ابرو داری هرکس هم باش می خونه می فهمه بچه کی 

    خیلی دوست داری بحث ادامه بدی 

    داخل فامیل تون کسی باهات راحت؟

    هرکسی راحت باشه باتو کینه به دل می گیری اتو استفاده می کنی

    اما من و امسال من اتو مون چیزای سنگین هست این ها رو به عنوان شوخی و زندگی خوب حساب می کنیم😎

    نه من رفتم ببینم فضول من کی 

    رفتم ببینم کی میاد بگه از دست شما فرار کردن

    عزیزم ممنون 💘

    من واقعا نگران رومینا جون هستم

    کجاست؟ 

    درست صحبت کن مرتیکه دیوث هر چی میخوای به من بگو به ارزو چیکار داری

    اون گفت گوسفند چون داره کم کم واقعیتارو میگه 

    مرتیکه بی غیرت

    ارمان کوچولو بهت گفته بودم مواظب حرف زدنت باش ولی از حدت عبور کردی  گوساله  مگه من  نگفته بودم  دیگه جواب هر ادم عوضی پشت کوهی تازه به دوران رسیده بی پدر ومادر را نمی دهم چرا وضعیت خودت را به دیگران نسبت می دهی مگه نگفته بودم اسم مرا نیاورید چون کاری به کار شما ندارم و بروید همسن و سالان خودتون نازگل و رومینا حرف بزنید پس چرا زن عوضی تو اسم مرا اورد و اسم خودش را بمن نسبت داد گوسفند اسم من است یا نام خودش  اصلا در شان من نیست با ادمهای  کم سواد تازه به دوران رسیده XD  مانند شما هم صحبت شوم خوشتان نمی اید کامنتهای مرا نخوانید چقدر پر رو و عوضی هستید می توانستم جواب بدتر بدهم ولی من مانند شما پشت کوهی و بی شخصیت نیستم تا همین  جا هم کلی کلاسم پایین امد با شما هم کلام شدم  تا جواب بدهم نا سلامتی ما اینجا ابرو داریم مانند شما بی شخصیت   و بی سواد نیستیم هزیان گویی شما دلیل مهمی دارد شب بیداری و روزخوابی دیگر اسم مرا نیاورید که شاید جواب ندهم ولی هرچه بگویید مستقیما به خودتان برمی گردد چون جلوی شما مدتها اینه بوده خبر نداشتید جواب بدتر هم می توانستم بدهم ولی ارزشش را ندارید 

    ارش خفه خون بگیر مرتیکه عوضی هر چی هیچی نمیگم میگم خودتون بس میکنید 

    گاو هفت جد و ابادته کره خر 

    خفه خون بگیر ارزو هم باهات بحث نمیکنه دیگه 

    مرتیکه بی پدر و مادر معلوم نیست چیه کیه انقد از خود راضیه 

    کلاسم پایین امد از بس با بی کلاسهای تازه به دوران رسیده حرف زدم

    فکر کنم نازگل و رومینا از دست گاو همصحبتشان از اینجا فرار کردند تا سرو کارشان به تمارستان نکشد خانم کوچولو

    واااای ارش مرسی که کامنت میزاری یه بهونه ای میشه واسه خنده🤣🤣🤣🤣

    حتی نمیدونی XDکی استفاده میشه و معنیش چیه🤣🤣

    خوبه لاقل ما جغدیم مثل تو گوسفند نیستیم🤣🤣🤣🤣

    بهزاد جان استثناء ارش درست میگه رومینا و نازگل خیلی به من و همسرم کمک کردن خودت کامنتای قبلیو بخونی متوجه میشی گلم🙂

    بهزاد کامنتهای  قبلی ارزو   وارمان را بخوان بیماریXDDDDDDDDDD دارن از بس مانند جغدها شبها بیدارن  و صبحها می خوابن  هزیان می گن بنابراین اهمیتی بهشان نده  البته مدتی زیر نظر کارشناسان  نوجوان روانشناسی این سایت بعنی نازگل و رومینا بودند  ولی فایدهایی نداشت بدتر هم شدند من که ناامید شدم 

    فداتشم بهزاد جان

    عزیزدلم به ارش توجهی نکن قربونت مشکل مغزی داره🤣🤣🤣🤣

    افرین به مادرت واقعا خیلی مادر خوبی داری خدارحمت کنه پدرتو عزیزم حتما مادرت خیلی سختش بوده بزرگ کردن بچه اونم پسر بدون پدر 

    ااااخی بیچاره دختر خالت😂❤

    اره جلوی کسی تحقیر کردن بچه نتیجه عکس داره دقیقا مادرت درست میگه

    نازگل و رومینا کجایید شما دوتا😂دلم براتون تنگ شده عزیزای دلم❤❤

    تقریبا ۵ماه مونده تیلدا به دنیا بیاد واااای دارم ذوق مرگ میشم کاش دو روز طول میکشید تا بچه بیاد😂😂😂

     

    بهزاد سختگیری بیهوده نتیجه عکس می دهد من خیلی ها را دیدم بخاطر معلمین عقده ایی به اصطلاح سختگیر اصلا ترک تحصیل کردند و اینده اشان خراب شد ه مگر هر کس در تحصیل  ودانشگاه  موفق بوده زور بالای سرش بوده برای نمونه خودم تا حالا چند تا اختراع  بزرگ داشته ام که  کسی  تا حالا انجام نداده ولی کسی هم نگذاشتم بهم زور بگه منظورم معلمین زمان مدرسه بوده خودم راه موفقیت را پیدا کردم 

    ولی با همه سخت گیری و جدیت و بی رحمی که تو وجودشه اصلا مارو جلوی جمع نمیزنه چون معتقده این کار نتیجه عکس میده و باعث تحقیرمون میشه برعکس خالم که همیشه دخترشو جلوی فامیل سیلی میزنه دلم براش میسوزه

    آرش من بعضی وقتا از مامانم متنفر میشم اینجوری نیس از تنبیه شدن خوشم بیاد ولی بهت نگفتم که مامانم معلم ششم ابتداییه کلاسشو اونقد خوب اداره میکنه که نه کسی دغدغه نمره داشته باشه و نه بی انضباطی تو کلاسش هست گاهی وقتا اونارو جریمه میکنه ولی خداروشکر همه ازش راضین دوما مامانم همیشه همه چیزوواسمون فراهم میکنه تنهایی و بدون پدرمون بار زندگیو به دوش کشیده اون ازمون توقع داره درس بخونیم واسه خودمون کسی بشیم و یک عمر راحت باشیم ماهم باید به حرفاش گوش بدیم تو انتظار داری ازش سرپیچی کنم؟ اون حق زیادی به گردنمون داره پس حق داره تنبیه کنه گوشمونو بپیچونه اگه سخت نمیگرفت معلوم نبود بعد مرگ پدر چه بلایی سرمون میومد آرزوخانم مرسی از لطفتون من همیشه سعی کردم پسر حرف گوش کنی واسه مامانم باشم ولی خداییش بعضی وقتا زیاده روی میکنه بهش میگم مامان من دیگه بزرگ شدم تا کی میخای منو بزنی؟میگه تا وقتی مجرد باشی و توخونه بمونی میزنمت پس به جای شکایت پسرحرف گوش کنی باش 😄😄

    عزیزممم بهزاد جان گلم مادرت خیرخواهته فداتشم

    افرین درستو خوب بخون که هم بیست بشی هم مادرت خوشحال شه هم خودت خوشحال شی هم مادرت دعوات نکنه عزیزدلم

    مادر خیلی خوبی داری قدرشو بدون

    بچه باید تنبیه بشه گاهی اوقات که یاد بگیره بعدا خودش از مادرش تشکر میکنه و همه بچه ها هم تنبیه شدن کم و زیاد داره 

    بهزاد یادت نره مامانت داره تو رو از حالا ترسو  و  ضعیف بار می اره البته بنظر می ات خودت  هم بدت نمی ات وگرنه نمی امدی اینجا این هم نوعی بیماری روانی است 

    سلام چشمتون روز بد نبینه امروز صبح مامانم ازم اجتماعی پرسید و از ده تا سوال دوتاشو بلد نبودم مامانم گفت رو تخت دراز بکش دستامو به تخت و پاهامو با طناب بست گفت بخاطر هر سوال که بلد نبودی ده تا میزنم کف پات  و گفت بعد از هر ضربه میگی معذرت میخوام، مرسی مامان که منو تنبیه کردین..مدت ها بود مامان به کف پام نزده بود واسه همین خیلی استرس داشتم مامانم یه چوب بلند سخت که از قبل خیسش کرده بودو از تو اتاقش اورد و گفت وای به حالت اگه جاخالی بدی دوبرابر میزنمت خداروشکر جاخالی ندادم و مامانمم زیاد محکم نزد دمش گرم بعد اینکه کف پام حسابی قرمز و متورم شد گفت فردا دوباره ازت میپرسم ایندفه اگه بلد نباشی داغت میکنم و با کمربند سیاه و کبودت میکنم الانم دارم عین سگ میخونم تا دوباره کتک نخورم برام دعا کنین بچه ها مرسی

    رومینا  نازگل تا یادم نرفته بگویم از علایم هزیان گویی همین XDDDDDDDD گفتن است به بخاطر شب بیداری است مواظب باشد سر و کارتان به تیمارستان نکشد این بیماری واگیر دار است من که رفتم  ولی شما مواظب خودتان باشید  ولی فکر می کنم  گرفتید چون زیاد پرت وپلا می گین عاقبت مصاحبت با ایندو نفر معلوم است  مجنون شدن

    مارو باش به کی گفتیم بره هنر منو ببین  کسی که هر از پر تشخیص نمی ده  همان بهتر که بری با همسن و سال خودت رومینا و نازگل حرف بزنی و کاری با من نداشته باشی هرگاه بزرگ شدی اعلان کن دیشب متوجه نکته جالبی شدم و ان موضوع ساعت درونی ادمهاست که اگر بهم بریزد انسان به هزیان گویی می افتذ مخصوصا کسانی که شب بیدارند صبحها هزیان می گویند و بیشتر حرفهایشان چرت و پرت است چون متابولیسم بدنشان بهم می ریزد حالا می فهمم چرا هنر مرا با بچه هشت ساله اشتباه گرفتی در ضمن نازگل بدون گل اگر تو  یک هزارم  این نقاشی را توانستی کپی کنی من این نقاشیت را ده میلیون می خرم چون شما هنوز نمی دانید نقاشی  قهوه خانه ایی مینیاتور چیست چه یرسد انرا بکشید الیته نقاشیت را برای بچه ارمان هرگاه بدنیا امد بفرست شاید خوشش امد البته وقتی به مهد کودک رفت

    رومینا جان گفتم به ارزو که بده خیاط خودش بدوزه فعلا برای به خیاط پیدا نکردیم ولی لج کرده بود اماده شو میخواد منم لج کردم گفتم نمیشه بخریXDDDDDDDخودم یادش میوفتم میرم دوباره بهش میگم ببخشید که اذیتت کردم

    اره بابا بیخیال داریوش

    ارزو بد نیست از دیروز صبح بیمارستانهXDD

    همش چیزای ترش میخوره فشارش میاد پایین جز چیط ترشم نمیتونه چیز دیگه ای بخوره بازم فشارش میاد پایینXDD

    رومینا جان اره جانان هم قشنگه ولی تیلدا خیلی شیکه 

    میزاریم به دنیا اومد اگه بامزه بود هلما خوشگل بود تیلدا اگه جفتش بود بازم تیلداXDDDتیلدا بیشتر دوست داره ارزو

    سلاااااااااااااااااااام

    خوبین

    ارزو جونم خوبی؟کوچولو خوبه؟

    نازگل جونم خوبی عزیزم؟

    ببخشید نبودم اصن وقت نداشتم بیام اینجا

    اااخی چه خوب که اشتی کردید :)

    اقا ارمان لباس گرونه لباس بچه هم گرون تر میتونستید بدید خیاط

    اقا ارمان ول کنید این داریوشو خیلی بی فرهنگه و سطح پایینه اصلا در سطح شما نیست

    نازگل جون اره عشقم از طریق اکانت گوگل هم میشه اومد من بیشتر وقتا از اکانت گوگلم میرم

    ارزو جون اره تیلدا خیلی شیکه هلما هم حس خوبی میده به ادم

    اسم مانلی هم من خیلی دوست دارم 

    من اسو و ایسان و نبات و جانان خیلی دوست دارم

     

    نازگل جان الان تقریبا ۴ماهمه

    مرسی عشقم 

    فداتشم من مرسی از ارزوی خوبت دورت بگردم

    همان بهتر که من از این مهد کودک بروم برای همیشه هرکیو برق می گیره ما رو چراغ نفتی ببین با کیا دارم حرف می زنم همه عقب مانده ذهنی این نازگل هم  الکی من بهش گفتم کارشناس روانشناسی باورش شد از بس بچه است نفهمید سر کاری گفتم حالا هی می ات چرت وپرت تحویل می ده نقاشی مهد کودکی می کشه با  نقاشی من مقایسه می کنه ان یکی ارمان هم عقلش در همین حدوذ بیشتر نیست از دم بچه هستند فقط تعجب می کنم من در میان این بچه ها چه می کنم بله باید بروم از این دیوانه خانه که ادماش مانند جغد شبها بیدارند و روزها می خوابند خوب معلومه باید چرت و پرت تحویل دهند همه چیز  اینجا رنگ وبوی تیمارستان را می ذهد خداحافظ ارمان ده ساله و نازگل بدون خانم هنوز خیلی مانده خانم شوی از کی تا حالا به بچه 13 ساله می گن خانم می گویند دختر نوجوان وراج خداحافظ برای همیشه نازگل بدون خانم و ارمان که وقتم را برای جواب دادن بتو تلف کردم ارزش جواب دادن نداری

    عزیزم تا اون موقع کلی اسم پیدا می کنی

    حالا چند ماه شده 🥺

    چشم میرم و سعی می کنم پیداش کنم

     داریوش هرکسی دست و دلبازی داره اما به شکل های مختلف 

    پیجت رو دیدم نقاشیت جذاب نبود من الان از کلاس ٢ ابتدای می رم کلاس طراحی و نقاشی ولی بهتر تو می کشم 😎

    بهتر بقسه پیج هات رو نبینم 😒

    دیگه درباره چیزی با بی عقل این چنل نمی خوام صحبت کنم

    خدا شفا بده 🤲🏻 

     

     

     

    خوشگلم دوست دارم یه کوچولو خوشگل ناز بامزه و بانمک و دست و دل باز مثل پدرش بیاری بهترین آرزوها رو براش دارم✨

     بو ف ارمان دیدم چقدر ذست و دلبازی حتی برای خودتان نزدیک بود بخاطر نخریدن یک لباس بچه کارتان به جاهای باریک  کشیده شود انوقت من انتظار داشتم بک ریال از جیب مبارک بیافتد عجب ساده ایی بودم من  اگه من محتاج بخیلی چون تو بودم الان از گشنگی زنده نبوذم  که جوابت را بدهم  فقط خواستم ابرویت را ببرم که رفت جلوی همه در مورد نقاشی لاف نزن من بهترین شاگرد استاد عارف بودم که بهترین نقاش رنگ وروغن ایران بود وخودش می نشست به عنوان مدل ومن او ر ا می کشیدم حتما مال کس دیگری را دیدی و اشتباه گرفتی  چون خیلی ها این نقاشی را کشیدند حالا نظرت را راجب دوبله  فیلم من بگو  به این ادرس -دوبله ابوطالب و ابوسفیان در فیلم محمد رسول الله - لابد بعد می گویی من بهتر از ان بلدم بگویم اگر راست می گویی بگو 

    منو ارمان فکر کردیم برای اسم

    گفتیم به دنیا بیاد بامزه و با نمک بود میزاریم هلما

    خوشگل بود تیدا یا تیلدا 

    تیلدا بیشتر دوست دارم

    این شکلی بهتره

    نازگل جان خواهر زاده م تخته گچی داره ازش پرسیدم گفت از اکانت گوگل هم میشه وارد شد

    میگه که تو گوگل بزنی تخته گچی بعد رو اولین چیزی که برات میاره و ورود به عنوان مهمان بعدشم پیداش کنی رومینارو

    البته اگه خودت میخوای عزیزدلم

    اره نازگل جان میدونم

    لیدا رو حذف کردیم معنیشو دوست ندارم

    تیلدا و تیدا خیلی دوست دارم

    نمیدونم واقعا 

     

    ارزو جون برای اسم کوچولو تون یه چیزی می خوام بگم ♥️

    دیدی می گن ظاهر رو نگاه نکن باطن رو نگاه کن 

    الان قضیه اسم همینه

    شما به معنی اسم نگاه کنید نه به اسمش🙏🏻😘

    نه اقا ارمان من بهش گفتم نمی تونم وارد بشم اما طناز جون باهاش ارتباط داره

    اقا ارمان زیادی باهاش صحبت نکنید ارزش خود تون رو میارید پاین البته داریوش ارزشی نداره

    واااااای نقاشیت اینه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    انقد از خودت تعریف کردی گفتم حالا چی کشیدی

    برادر زاده م وقتی هشت سالش بود عین اینو فروخت

    بهتره سر دست و دل بازی بحث نکنیم چون ارزو میدونه چقد دست و دل بازم

    من 1ریال هم به تو نمیدم

    اگه گدا نیستی چرا انقدر این حرفو میگی؟

    ارمان ادرس نقاشی درستش اینست  در گوگل- میناتور هفت خوان رستم خوان سوم  اپارات

    ارمان ادرس نقاشی درستش اینست  در گوگل- میناتور هفت خوان رستم خوان سوم  اپارات

    ارمان الان هم خیلی فرقی با گدا نداری چون حق مشاوره دیگران را خوردی  یه ابم روش عیبی ندارد چون خودم بدون کوچکترین زحمتی با قدرت فکر خودم میلیادر شدم پولت را برای خودت نگهدار عاقبت فقیر نشی من فقط میخواستم ازمایش کنم ببینم خسیسی یا دست ودل باز که همه چیز معلوم شد فیلم برباد رفته را دیدی ابرو بر باد رفت به هر حال من  با هر کی حرف زدم تو زرد از اب درامد جز یکی ذو نفر واقعا این روزها اذم با فرهنگ خوش سخن  با سواد کم پیدا می شه من که ندیدم اگر سراغ داری بگو بیاید با من حرف بزند تا بفهمی کجا کار قرار داری در هر موضوعی که بخواهد حرف بزند و اطلاع کسب کند ار تاریخ و جامعه شناسی تا روانشناسی و هنر و اقتصاد راستی اسم هنر اوردم می خواهی یک نمونه نقاشی مرا ببینی برو به این  ادرس-نقاشی مینیاتور هفت خوان رستم اپارات -

    معلومه در سطح سوادت نیستیم این که خیلی واضحه اگه در سطح تو بودیم که الان سر کوچه گدایی میکردیمXDDDDDD

    خوب رسیدید به همان حرفی که من  زدم یعنی در سطح سواد من نیستید که من جوابتان را بدهم مخصوصا این اقا پسر که فکر می کنه زن گرفته بزرگ شده ولی  واقعا کلاسم را پایین اوردید که مجبور شدم وقت گرانبهایم را صرف جواب دادن به  تازه به دوران رسیده ها کنم نازگل تو هم  واقعا باورت شده روانشناسی همش چرت و پرت می گی کاری کردید که حتی رومینا هم از دست شما فرار کرد رفت وگرنه از هم صحبتی با شما دیوانه می شد

    قربانت نازگل جان

    اره عزیزم بیخیالش ادم در این حد بی سواد و بی فرهنگ واقعا ندیده بودم

    نازگل جان شما از رومینا خبر داری؟فکر کنم تو یه برنامه ای باهم هستید نگرانشم

    مچکرم اقا ارمان 

    فقط می تونم بگم ما شخصیت مون بالا تر از این حرفا هست که بخوایم با تو هم کلام بشیم 

    ترجیح می دم بقیه کامنت هات رو نخونم چون سطح من بالا تر از اون چیزیه که فکر می کنی

    نه به من ربط داره نه به تو که می خوان تا ساعت چند بیدار باشن

    خب خوبه خودت فهمیدی ارزشت به ارزش ما زن ها نمی خوره اقای 100 ساله 😏

    اقا ارمان باید بگم ما ارزش زیادی داریم و وقت های گران بهای داریم پس برای همچین ادمی حدر ندیم بهتره 🌹

    افاده ها طبق طبق  سگها به دورش وق وق  من کجا با شما ها بد حرف زدم نمونه اش را بگو مگر انکه خودتان برداشت بد داشته باشید که این به شعور و فرهنگ پایین شما برمی گردد و کم سوادی گفتم که من قدرت خواندن فکر  دارم  و خیلی وقت  پیش فهمیدم باید  با شما نباید  همکلام نشوم با نام پیمان یادتان نیست و زود خودم را کنار کشیدم حالا هم اگه فضولی شما نبود با شما حرف نمی زدم ناسلامتی ما اینجا ابرو داریم کلاس داریم اگر می شود پایینش نیاورید چون حوصله جواب ندارم

    ارزو خانم اقای عاقلXDDDDDD

    تواگه با فرهنگ بودی باهات خوب رفتار میکردم مگه خودتم نمیگی با هر کی مثل خودش ؟؟؟منم مثل خود باهات حرف زدم

    وگرنه رومینا و نازگل رو ببین ازشون خانومی و با شخصیتی میباره منم مثل خودشون باهاشون رفتار میکنم

    ارمان بچه کوچولو نصف منهم سن نداری اگر به ادرسی که دادم  میرفتی می فهمیدی گنده تر از دهنت حرف زدی میتوانستم یک جواب متناسب بهت بدم ولی اینجا یک رسانه عمومی است با کوچه وخیابان فرق دارد اگه شعور و فرهنگ داشتی می فهمیدی هرچی به عقلت می رسید را نباید بگی ولی من حرمت خانمت و دیگران را کردم جواب دیگری بهت ندادم وگرنه ابرو برایت نمی ماند در زمینه عقل داشتن به اندازه کافی همه فهمیدند شما و خانمت چقدر عقل  وشعور دارید در حد بچه های پنج  شش ساله لجباز  در ضمن من تو و خانمت ارزو را مخاطب قرار ندادم با اشخاص دیگر حرف می زنم بدتان امد نخوانید مجبورتان که نکردم بخوانید و جواب بدهید این را هم بدانید اگر تا حالا با کسی ازدواج نکردم بخاطر اینکه خودم  تا حالا نخواستم و چند نفر خواهان من بودند ولی من قبول نکردم  من مانند تو نیستم که با زن گرفتن خودم را کوچک کنم چون از ذختران پر افاده خوشم نمی اید در ضمن برای من کسر شان دارد با عقب مانده هایی مانند شما هم کلام شوم  چون خیلی کلاسم پایین می اید واین حرفها را فقط جهت اطلاع گفتم که فکر نکنی نمی توانم جوابت را بدهم  حال اگر شما جواب ندهید موضوع همین جا تمام می شود به شرط انکه در کامنتهای من که مربوط به شما نمی شود فضولی نکنید و جواب ندهید هرگاه گفتم ارمان ارزو  انوقت جواب بدهید

    مواظب حرف زدنم نخوام باشم باید کیو ببینم؟

    عزیزم بزرگی به عقله نه به سال

    از عقده هاته دیگه عقده هاتو داری خالی میکنی

    در هر صورت زندگی مشترک معنیش این نیست که زورمون بهم برسه معنیش باهم بودنه مشورت کردنه عشقه و من هر چقدرم توضیح بدم حالیت نمیشه به دلیل کند ذهن بودنت و بی عقلیت 

    ولی بیخیال واقعا در سطحی نیست که باهات صحبت کنم

    ارمان  مواظب حرف زدنت باش با کی حرف میزنی تو در مقابل من جوجه ایی بیش نیستی می گی نه برو خودت ببین   به این اذرس- رمبو ایرانی و رمبو امریکایی اپارات- انوقت می فهمی چقدر در برابر من بچه ایی در زمانی که تو هنوز به ذنیا نیامده بودی سال 71 من دوره کماندویی و تکاوری میگذراندم پس دهن گشادت را ببند تو زورت به زنت هم نمی رسد انوقت می خواهی مانند تو خاله زنکو باشم در ضمن شما به کامنتهای من جواب می دهید در حالیکه مخاطب من شما نیستید منهم ناچارم جواب لوس بازی هایتان را بدهم

    ناشناس ببند دهنتو مرتیکه ی پدر و مادر اصن به تو چه فضولی میکنی بی فرهنگی واقعا 

    من با ارزو خوشبختم به تو و امثال تو هم مربوط نیست تو چی از روانشناسی میدونی جز چرت و پرت گفتن و همینجوری یه چیزی پروندن الان میفهمم هیچکس تورو نمیگیره واسه همینه تک و تنهایی دیوونه شدی

    من و ارزو دلمون میخواد تا صبح بیدار باشیم تا صبح فیلم ببینیم به احمق هایی مثل تو هم مربوط نیست زندگی شخصی خودمونه هر کاری بخوایم میکنیم

    من و ارزو به خاطر این میایم اینجا که دو تا بچه عاقل و با درک و شعور هست 

    رومینا جان کجایی گل دختر؟

     

    ساعت 7 صبح موقع فیلم دیدن به جغد بگی خنده اش می گیره بدبخت کسی که با تو زندگی می کنه همه  چیزتون برعکس روانشناسان این سایت هم نتونستند شما  رو عاقل کنند

    نازگل جان اره عزیزم هلما خوبه دارم فکر میکنم شاید اسمشو عوض کنیم تیلدا یا لیدا خیلی شیک تره شایدم هلما خوبه خیلی سخته اسم گزاشتن

    اره ما خوب خوبیم الان داریم فیلم  میبینیم تموم شه من میرم میخوابم ارمان میره سرکار بیچارهXDDDاز ساعت 2 داریم فیلم میبینیم بگردم خسته و کوفته باید بره سرکارXDDD

    نازگل میبینی این ناشناس چقدر ادم چیزیه هی کامنتاشو میخونم از خنده غش میکنمXDDDDDDDDD

    ببین کی به کی میگه به دکتر احتیاج داره خودشو صدتا روانشانسم نمی تونه خوب کنه ما که نا امید شدیم از شما ولی مادر سالاری عجب پدیده خنده دار و مسخره ایی فقط برای خنده خوب

    سلام

    اقا بهزاد صبر و تحمل رو برای شما خواهانم 

    اما مادرتون کار درستی نمی کنن 

    اصلا مادر سالاری زیاد خوب نیست اما یه وقت فکر نکنید مادر تون قصد اذیت شما رو دارد 

    اره اقا بهزاد به این توجه نکن 😒

    رومینای خوشگلم خبری ازت نیست بیا لطفاً کامنت بذار متوجه حضورت بشم

    ارزو گلم هلما چطور؟ 

    رابطه تون خوب؟ 

    بهزاد جان معلومه مادرت یه مادر نمونه ست عزیزم

    به حرف های ناشناس/داریوش/ارش/مرجان، هم توجه نکن(همشون یکین) اون خودش بیشتر از همه نیاز به دکتر داره 

    من فکر میکنم شما پسر خوبی هستی مادرت واقعا مادر خوبیه عزیزم هر کاری میکنه برای خودت و برادرته

    رومینا ی گلم کجایی عشقم؟خبری ازت نیستم عزیزکم

    بهزاد مطمعنی حالت خوب می خوای از تحقیر شدن خودت بنویسی بد نیست یه تست روانشناسی بدی بعدشم گفتی تو خانواذه های شما مادر سالاری  هست باور می کنی ارزو داشتم برای یکبار هم شده در میان همچین خانواده ایی بودم وعمدا خرابکاری می کردم ببینم مادر سالار ها چه می کردند ایا جرات داشتند بمن نگاه چپ بکنند انوقت قیافه مردهای ترسوی این خانواده ها دیدنی بود و برای من جای تعجب دارد از چه چیز این خانمها می ترسند ولی  حیف هنوز تجربه نکردم  منظورم کلی بود شما نبودید

    من از مامان و بابام راضیم شده باشه منو کتک بزنن یک روز با بچه داییم و هم کلاسیام با زی میکردیم پسر داییم خونه ما امده بود ما هم سنیم هردومون 12 سالمونه بعد که بچه ها رفتن بابام برای اینکه گل های خونمون شکسته بود ما رو فلک کرد انقدر درد داشت داییم هم گفت خیلی کار درستی کرده من تعجب کردم هردومون را 100 ضربه فلک زد دیگه یعنی 20 روز نمیتونستیم از خونه بیایم بیرون یا دوست بیاریم خونه خودمون....... 

    سلام من تازه با سایت اشنا شدم و ترجیح دادم خاطراتمو باهاتون در میون بزارم من بهزادم 15 سالمه و یه دونه داداش کوچیکتر از خودم دارم به اسم آرتین که 12سالشه منو داداشم با مامانم تنها زندگی میکنیم مامانم به شدت رو تربیت ما حساسه و اگه صلاح بدونه بدترین شکنجه هارو روی ما انجام میده تا اصولش زیر پانره مخصوصا رو رفت و آمد و رفیق بازیامون.خونه ما یه قانون سفت و سخت داره که با بقیه خونه ها فرق داره و اون دیکتاتوری و مادرسالاریه و این نه تنها تو خونه ما بلکه تو کل فامیل هست و مادر خانواده یه شخص مقدسه که همه اعضای خانواده باید ستایشش کنن و ازش تبعیت کنن من و آرتین از بچگی از مامانمون حساب میبریم و بدون اجازش آب نمیخوریم شاید باورتون نشه ولی مامانم برای هر تخطی از قوانین یه تنبیه خاصی مد نظر قرار داده و معتقده بچه از 4سالگی باید تنبیه بشه و گاه و بیگاه کتک بخوره تا لوس و سرکش بار نیاد و تنبیه من و داداشمم از همون سن شروع شد بعضی وقتا از بس با تحکم و بی رحمی باهامون رفتار میکنه فکر میکنم نامادریمونه و ذره ای عاطفه نداره ولی اون همیشه هوامونو داشته و تروخشکمون کرده وقتی پدر بالا سرمون نبود برای اینکه خرج مارو دربیاره همش کار میکرد درسته خیلی خشن و جدیه ولی واقعا مادر دلسوزیه و من به داشتنش افتخار میکنم به محض اینکه تنبیه شدم میام و تو سایت بهتون میگم

    شما دیگه چه ادمهای عجیب وغریبی هستید اسمتون توی کتاب گینس بنویسید 

    قربونت نازگل جان

    اگه میخواستم بیاد پیشم که میرفتم یه جای اسون😒😂

    تقصیر اونه سرزده میاد خونه برادرش😂😂😂

    اره من و ارمان معمولا تا صبح بیداریم دم صبح هم میریم پارک قدم میزنیم معمولا بعدشم تا ۲ظهر میخوابیم😂😂😂😂😂😂

    واقعا خیلی خوشحال شدم 

    انشاءالله دیگه دعوا و قهر نباشه 

    ماشاءالله منم تا به حالا بیدار بودم 😅

    عجب کلکی هستی ارزو جون جای رفتی که اصلا به ذهن جن هم نمی رسید

    راحت بخوابد شب خوش🌹

    ذیگه نبینم اینو را پیداتون بشه ها ابروی هرچه عشق وعاشقی رو بردید

    اااخی نازگل جان چه مهربونی 

    دیشب ساعت 10،11اینا بود رفتم خونه برادرم دیدم اونجاستXDDDDD

    دیگه انقدر خواهش کردم اشتی کرد اون پیرنه م خریدیم :)))

    البته خودش میگه از رودروایسی داداشت باهات اشتی کردم هاXDDDDD

    تا الانم بیدار بودیم فیلم میدیدیم دیگه اون رفت بخوابه من گفتم بیام اینجا بگم بهت

    هیچ کس مثل شما ندیده بودم هیچ کس

    واقعا ارزو جون دلت گریه نخواست یعنی واقعا کامنت ها تون رو خوندم اشکم در امد واقعا خیلی جالبید

    ارزو جونم درست صحبت کن هرچی باشه شوهرت

    گلم تو باید با افکارت به من نشون بدی اون خصوصیت های زن رو داری تا منم خصوصیت های تو رو داشته باشم 😘

    ارزو جون الان اقا ارمان داره نشون میده مهتاجه بهت پس روش رو زمین ننداز 

    قربونت برم قند عسل داره به دنیا میاد قهر رو بذار کنار

    خواهشا به خاطر من برگرد به زندگیت 🙏🏻🙏🏻😭

    ارمان ببند دهنتو 😭😭

    وقتی پیاماتو سین نمیکنم یعنی نمیخوام اینجا هم باهام حرف بزنی 😭

    خیلی ناراحتم ازت خیلی زیاد

    واقعا مرد هم مردهای قذیم

    واقعا خنده دار نیست هنوز بچه به دنیا نیامده سر لباس او دعوا می کنند  شاید اصلا اندازش نشه یا خودش مدل شو ذوست نداشته باشه بزارین به انتخاب خود بچه بخرین مسخره نیست مانند بچه ها شدین میرم از دستتون به سازمان ملل شکایت می کنم

    ارزو برگرد دیگه اصن دیگه حرف خواهرمو نمیزنم جلوت میریم اون پیرنه م برای هلما میخریم تورو خدا برگرد خونه بدون تو بی مزه س

    یه دونه از پیامامم سین نکرده 

    نازگل جان من دوسش دارم ولی برنمیگردم

    نه خونه مامانمم نه پیش دوستام

    ارزو جون گلم زن نقش صبر ارامش و تحمل رو داره داخل خانواده 

    اما مرد نقش عصبانیت و کار و داره داخل خانواده

    پس باید ارامش خودت رو حفظ کنی و برگردی به زندگیت برسی

    این حرف حساب نمیشه که دارین بچه دار میشید بعد برای این مسائل کوچک دعوا می کنید؟ 

    ارزو جون اگر واقعا شوهرت رو دوست داری برو پیشش

    اقا ارمان یا خونه مادرش میره یا پیش دوستاش 

    ارزو انتظار بیشتری دارم ازت♥️

    رومینا جان من کوتاه نمیام حقشه تقصیر خودشهبره با همون خواهرش باشه من که براش اهمیتی ندارم لوکیشن گوشیمم خاموشه پیدام نکنه

    چند روز قبلشم میخواستم یه پیرن واسه هلما بخرم خیلییییییییییییی خوشگل بود نزدیک ۶۰۰تومن بود ارمان نزاشت بخرم هیچی نگفتم 

    دیگه سر اینکه همش خواهرم خواهرم میکنه عصبی شدم دیگه صبرم نداشتم یه جورایی هم از لباسه ناراحت بودم هم از خواهرم خواهرم کردنش😒😒همه عصبانیتمو روش خالی کردم

    اونم اونهمه منو زده منم یبار بزنمش هیچیش نمیشه

    بره با همون خواهرش باشه 

    نه نازگل جان زیاده روی نکردم حقش بود😭😭😭😭

     ارمان حالا بیا خوبی کن اگه معنی عشق یعنی این چیزی که ما می خوانیم می خوام صد سال سیاه نباشه  ابرو هرچه عشق بردید خودتان را تحقیر می کنید بعد دم از عشق می زنید به زن جماعت رو بدی رو سرت سوار می شود خودت دبدی حداقل از خودت دفاع می کردی 

    اقا ارمان حق میدم ارزو جون زیاده روی کرده 

    ولی شما هم در هر صورت باید می خریدید 

    الان ارزو جون رو میشناسید میاید خونه تلفن کنید به ارزو جون بگید چیزی نیاز نداری؟

    * ارزو عزیزم فکر نمی کنی کارت بیش از اندازه بد بوده؟ *

    ارزو جون اگر فکر می کنی با معذرت خواهی غرورت میشکنه با کاری که کردی غرور اقا ارمان شکسته 

    مرجان/داریوش/ارش/باران/سحر/بی نام

    یه لطفی بکن دهنتو ببند انقدر حرف بیخود نزن 

    ارمان با راهنماییهای جانبدارانه رومینا و نازگل از خانمت به این روز افتادی خفت ازاین بالاتر در ضمن  من مرجانم نه داریوش مگه سواد ندارین در ضمن روزی که زن و مرد روی هم دست بلند کنند  و حریمها شکسته شود فاتحه ان زندگی خوانده می شود خبر نداشتین به هر حال پیشبینی من در مورد شما درست از اب در امد برگشتین سر خانه اول 

    خب نازگل جان من عصبی شدم از سرکار خسته اومدم بعد اونم اینجوری کرد

    باور کنید لبم از دیروز باد کرده اخه با دست چپش زد که حلقه دستشه یه انگشتر دیگه م دستش بود

    رومینا جان من عصبی شدم میدونم اونم اذیته درد میکشه ولی خب خودش بچه خواست

    من کلیم زنگ زدم از پریروز ۳۷۱۴بار زنگ زدم جواب نمیده که نمیدونمم کجاست لوکیشن گوشیش خاموشه

    داریوش ببند🤐🤐

    اقا ارمان به نظرم بیشتر شما مقصرید شما نیدونید ارزو جون با خواهرتون مشکل داره بعد اذیتش میکنید؟

    من بودم همون غذا هم نمیدادم

    نازگل جون راست میگه منم بودم اس ام اس میدادم

    اشتی کنید این چیزا ارزش نداره

    اقا ارمان کارتون اشتباه بود که همش پز خواهرتونو دادید

    ارزو جون شمام کوتاه بیا دیگه چند وقت دیگه این جیگر به دنیا بیاد که نمیتونید انقدر جحر و بحث و قهر کنید

    اقا ارمان درسته خسته بودید ولی جای ارزو جون بودید چیکار میکردید؟

     

     

    عزیزم مرجان جان شما دهنت رو ببند

    داریوش تو حرف نزن به تو چه ما زن ها چی کار می کنیم 

    تو چی می فهمی 

    ارزو جون و اقا ارمان اگر شما برای این مسائل کوچک هی دعوا کنید هیچی دیگه هروز از هم می خواین جدا باشید

    واقعا ارزش داره به خاطره غذا دعوا کنید؟ 

    اقا ارمان پز خواهرت رو به ارزو جون می دی؟ 

    حقم داره ارزو جون جای ارزو بودم زنگم نمی زدم اس مس می دادم  اصلا محل نمی گذاشتم 

    می خوام بگم قدر زنت رو بدون خیلی مهربون خیلی صبور خیلی اعتماد به نفس داره و خیلی چیزای دیگه که من نمی دونم 

    ارزو جون عزیزم کارت اشتباه بود و باید از اقا ارمان معذرت خواهی کنی 

    چون غرورش شکست میگه من الان یک خانواده رو دستم پدر دارم میشم شوهر هم که هستم چرا اخه ارزو باید این کار رو بکنه

    داریوش خفه شو مرتیکه احمق تو چی از زندگی مشترک میدونی؟چی از عشق میدونی؟چی از همکاری میدونی؟چی از مشورت میدونی؟چی از احساس میدونی؟

    هیجی نمیدونی

    به تو چه زن من رانندگی میکنه یا نه هاا؟اصن به تو چه اااانقدر سرک میکشی تو زندگی ها انقدر بیشعور و بی فرهنگی

    کسی برای تو تعریف نکرد که ایراد میگیری میتونی نخونی 

    رومینا جان خوبی گلم؟ارزو گفت کارم داری بیام یعنی از پریروز اولین حرفمون بود زنگ زد گفت بیا وبلاگ رومینا کارت داره بعدشم قطع کرد😂😂😂

    اااااخی ارزو جونم😢😢

    بگید اقا ارمان بیان باید صحبت کنیم😐

    خانم ارزو من بودم که روز اول گفتم بیایی اینجا ولی به حرفهای من گوش نکردی خوب نتیجه این شد دوباره برگشتید سر خونه اول حالا هم دیگه نیا اینجا لوس بازیهایت را بنویس بخصوص که از خط قرمز هم عبور کردی تا اقا ارمان بفهمد به زن جماعت رو بدهد سوار ادم می شوند به نظر من شما واقا ارمان فرقی با بچه های پنج شش ساله ندارید  انهم از نوع لجبازش بنابراین امیدی به خودتان نداشته باشید این را یک ادم با تجربه می گوید

    با رفتن من این سایت تقریبا تعطیل شده حالا می فهمید من کی بودم در ضمن دیر کسی حق نوشتن لوس بازی هایش را  اینجا ندارد بد اموزی دارد به ما چه شما چه می کنید مگه من نگفتم رانندگی ممنوع

    سلام مرسی نازگل جان و رومینا جانمم💗💗💗💗

    وااای بچه ها از پریروز با ارمان قهرم 

    اومد خونه شب ساعت۱۱ اینا بود گفتم بهش بره سوسیس بخره اول کلی بحث کردیم کع گفت من خسته م و اینا منم گفتم منه حامله ۱۱شب برم خرید؟؟؟؟

    اخرش زنگ زدم بیارن اونم همش غر میزد گشنمه منم حوصله نداشتم اونروز هیچی درست نکرده بودم

    سوسیسو اوردن سرخ کردم روشم پنیر ریختم اوردم واسش گفت همین؟؟؟؟

    گفتم گشنته میتونی بری بیرون غذا بخوری زیادیتم هست خواهرت حامله بود غذا درست میکرد؟؟؟؟

    اونم گفت اون حالش بد بود سه قلو بودن بچه هاش منم گفتم هر چی حوصلتو ندارم بحث نکن

    گفت یکم از اون خواهرم یاد بگیر چه غذاهایی درست میکنه منم کیفمو ورداشتم رفتم بیرون درم محکم کوبیدم 

    اونم اومد پشتم میخواستم سوار ماشی شم گفت وایسا  چطور میتونی رانندگی کنی نمیتونی بری خرید؟

    منم زدم تو صورتش گفتم برو به همون خواهر روانیت بگو برات خرید کنه گفت درست صحبت کن 

    منم گفتم نمیخواممممممم برو اونور ارمان میخوام برم 

    اونم گفت به سلامت

    از پریروز زنگ میزنه جواب نمیدم نمیخوام ببینمش

    به نظرتون چیکار کنم

    گلم انشاءالله هیچ کس مشکلی نداشته باشد 

    اگر مشکل داشتید در خدمتم 

    من خیلی کم می تونم بیام اخه بین دوستام شایعه شده بود که من دیگه دوستش ندارم موقعی فهمید که داخل مسافرت بود بعد بهونه من رو می گرفت منم امدم پیشش تا یک هفته 1 دقیقه ولم نمی کنه فقط موقعی که خواب

    عزیزان این جا فقط برای مشکل حل کردن نیست اگر مشکل دارید مثل قبلا باشید اگر مشکلی بود هستم

    دیدید با رفتن من دیگه کسی اینجا نیامد خودتان خواستید 

    مرسی نازگل جونم :*

    باشه عزیز دلم منم کم میام چون کسی نیست مشکلی داشته باشه

    خداکنه بازم بیان کسایی که مشکل دارن

     

    عزیزم رومینای خوشگلم چشم می مونم 😘

    فقط کم می تونم بیام این هفته ببخشید 

    نازگل باید می گفتی اقا ارش بلد نیستی بگی خانم نازگل به هر حال هر برای همیشه خداحافظ 

    نازگل جونم مرسی عزیزدلم امیدوارم همیشه تو تمام مراحل زندگیت موفق باشی❤

    ارزو جون الهی شکر که خوبین❤

    اره نازگلی جون بمون دلتنگت میشم❤

    ارش بلد نیستی بگی نازگل خانم 

    ارزو جونم الهی شکر که هم خودت هم هلما خوبید 😍 

    وظیفه هست عزیزم 

    قربونت بشم چشم به خاطر تو هم که شده میام کارم داشتی بدون هستم و میام

    سلام

    رومینا جان و نازگل جان ممنون من خوبم هلما هم خوبه مرسی از احوال پرسیتون فرشته های مهربون🧡

    مرسی نازگل جان عروسکم امیدوارم موفق باشی همیشه کاشکی میموندی نازنینم🧡

    نازگل نشنیدی  وقتی نفر یک جا معطل کسی می شود بعد که او را میبیند می گویئ دوساعت معطل شما نشستم درحالیکه شاید فقط ریع ساعت منتظر بوده  این عادت ایرانیهاست که اغراق می کنند حالا من فقط 950 سال بیشتر گفتم راستی گفتی داری میروی خوب منهم کاری ندارم  و برای همیشه می روم قصد من ناراحت کردن شماها نبود ولی از حرفهایم برداشت درستی نداشتید و احساسی جواب می دادید فکر کنم با رفتن ما  این وبلاگ بسته شود

    همه بچه ها این جوری هستند 

    ما با افکار مون باید اروم شون کنیم نه با داد و چیزای دیگه 

    تو که گفتی من ١٠٠٠ خورده ای سن داری حالا میگی ۵٠ سالم؟

    پس معلوم دروغ گویی بیش نیستی

    اقا حامد شما مشکلی خاصی ندارید و می تونید خود تون رو کنترل کنید نیازی هم به بنده ندارید

    من یک قولی می خوام بگیرم از شما 

    باید قول بدید تا زنده هستید  «ان‌شاءالله عمر ١٠٠ ساله» از هانا جون محافظت کنید و دیگر نزنید شون

    اقا ارمان شما هم مشکل تون حل شد خداروشکر 

    شما هم باید قولی بدید 

    باید قول بدید زیادی غیرتی نباشید وتا زنده هستید «ان‌شاءالله عمر ١٠٠ساله» از ارزو جون محافظت کنید و دیگر زدن رو کنار بگذارید

    هانا جون شما ارایش نکن هم اقا حامد شما رو نمی زند هم شما شکل زیبای خودتون رو دارید

    باید هانا جون قول بدی دیگه ارایش نکنی و کمی غذا درست کنید

    ارزو جون تو باید شوهرت رو بشناسی می دونی چقدر غیرتی پس کارای که غیرتیش میکنه رو نکن

    باید ارزو جون قول بدی دیگه کارای نکنی که غیرت اقا ارمان بزن بیرون

    همگی من رو حلال کنید 🙏🏻 

    من معذرت می خوام از کسای که بهشون توهین کردم

    ارزو جون امیدوارم خیلی دختر خوبی بیارید موقعی که امد حتما از طرف من ببوسش

    هانا جون تو هم بچه میاری موقعی امد چه پسر چه دختر ببوسش

    رومینای قشنگم ان‌شاءالله همیشه در درس هات موفق باشی و به ارزو های قشنگت برسی

    طناز جون شما هم سلام من رو به گل دختر تون برسونید

    ممنون از همه که به من لطف داشتن

    با اجازه همگی من برم 

    خدانگهدار 🙋🏻‍♀️

    برای بقیه هم بگویم من منظورم بچه های شلوغ جیغ جیغو بود نه همه بچه ها 

    حامد فکر نکن با یک بیسواد حرف میزنی تو یک صدم منهم سواد و اطلاعات نداری بیست سال هم از من کوچکتری اصلا حوصله شروع صحبت هم باهات ندارم چون می دانم اخرش کم می اوری مانند بقیه چرت و پرت تحویل می دی من به کسی که خودشو در مقابل زنها باخته چه بگویم  تازه باید کلاس اموزش مردانگی باز کنم  و با ادمهای کج فهم   مانند شما هم صحبت شوم  که فکر نمی کنم از این کار نتیجه ایی بگیرم  ولی همکارم اقای داریوش این کار را انجام می دهد و قبلا داده 

    ارش تو هم خودت زمانی بچه بودی و بچه به معنی عشقه به معنی توحید واقعی کسی که نه دروغ میگه نه کار خلاف میکنه نه حرف مردم براش مهمه زندگی واقعی رو باید از بچه ها یاد بگیریم

    باشه طنازجونم الانم رفتم ریکوستتو باز کردم ❤😃

    من واقعا نمیخواستم دوباره اعصبابمو خرد کنم پاشم بیام جوابتو بدم آرش ولی بچه خیلیم خوبه البته بعضیا لیاقتشو ندارن

    رومی جونم  درست شد مشکل از وای فای خومون بود

    چه خوب که اشتی کردید 

    چقدر می ترسه از شما هانا جون در حدی که میگه یک سال نزن من رو من بچه میارم 

    ارش حواسم نبود زده ارش وگرنه کامنت تو رو نمی خوندم می خوام جواب یک روانی رو بدم

    من پسر داییم و نوه عمه ام به دنیا امدن وای که چقدر من دوس شون دارم 

    تو معنی عشق رو نمی فهمی و درک این رو نداری که من برات توضیح بدم حالا هم با زبون خوش میگم از این وبلاگ خارج شو و دیگر وارد نشو اگر هم میشی کامنت نده نه با اسم خودت نه با اسم دیگر

    ارش خوبه لاقل میدونی به تو مربوط نیست پس دهنتو ببند . شما رئیس وبلاگی؟نیستی پس به تو مربوط نیست ناراحتی کامنتای منو نخون.مرد یعنی کسی که رو قولشه کسی که به بقیه احترام میزاره کسی که نظرات بقیه رو گوش میده.باور کن تمام خانم ها از کسایی مثل تو مرد ترن. من کامنتاتو خوندم عجب اعجوبه ای هستی.

     

    اره رومینا خانم نظر هانا برام خیلی مهمه 

    حتما.سعیمو میکنم

    اره اشتی کردیم .رفتم گل خریدم با یه سرویس برلیان چند وقت بود دوسش داشت رفتم خونه مامانش بعد کلی منت اشتی کردیم😂😃

    حرفم زدیم باهم گفت اگه تا یه سال نزنی منو بچه میاریم😃😃😃😃😃خداکنه بتونم خودمو کنترل کنم🙂

    زنگ زد وکیلش طلاقشم کنسل کرد 🙂اخه از اون شب خیلی باهاش سعی کردم خوب باشم

     

     

    خانم صبا بچه بدرد چی می خوره همش جیغ و داد راه می اندازه یکیش پشت دیوار خانه همسایه ما هست نمی زاره بخوابیم 

    سلام ارش تو راست میگی خدمت کار همه این کارایی که گفتی رو میکنه ولی بچه برات نمیاره 

    اره نمیشه تو دوستای اقا ارمانم نبودی که بگم گفتن دوستشم هک کنیم

    طنازی اگه کنارش گزینه ستینگ داره بزن روش باید ایمنش کنی منم بعضی از بازیامو باید ایمن کنم

    اگه نداره که واقعا نمیدونم دیگه

    حالا با یه اکانت دیگه بیا اگه ستینگ نداره کنارش 

    اگه اونم نشد واقعا نمیدونم ولی میتونی بری تو مایکت اگه صفحه داری کامنت بزاری

    وقتی روم رو بستن خیلیا اومدن اونجا نوشتن

    اقا حامد واقعا خیلی خوبه که انقدر به زنتون اهمیت میدید

    اگه هم سعی کنید کم کم البته یهو نمیشه کمتر عصبانی شید مشکلتون حل میشه

    هانا جون اشتی کردن؟

    اقا حامد اگه به وضعیت فعلی راضی هستی دیگه مشکلت چیه چرا نق می زنی بله من کاره ایی نیستم ولی اگر کار زنها رو تو خانه انجام می دی اینجا ننویس ابروی مردها رو میبری  اینجاش بما مربوط می شه بداموزی داره 

    رومی آخه نمیشه که هم من هم آرمان

    میزنه خطا صفحه ایمن نیست هیچکاریم نمیتونم بکنم

    ارش شما چیکاره ی زن منی که ایراد میگیری؟؟؟؟؟؟

     

    خانم نازگل من زود عصبی میشم ولی اگه هانا کارایی که دوست ندارمو نکنه بخدا هیچی نمیشه تابستون امسال نه دعوا داشتیم نه قهر هم درساش خوب بود هم باهم خیلی خوب بودیم

     

    من به نظر هانا احترام میزارم دوست نداره ظرف بشوره چون دستاش اذیت میشه منم مشکلی ندارم من که نمیخوام اذیت شه 

     

    یا غذا درست کردن خسته ش میکنه چون باید همش تو اشپزخونه وایسه خیلی کارا نشسته نمیشه منم نمیخوام اذیت شه ولی گفتم که غذاهایی که دوست داره رو بعضی وقتا درست میکنه غذاهایی که اسونه 

     

    طنازی چی مینویسه؟

    شاید هکت کرده باشن با یه اسم دیگه اومدی یا با همون اسم؟

    روی دانلودم کردم نمیشه نمیدونم چش شده😣

    سلام طناز جونم

    نه بابا عشقم اشکالی نداره♥️

    عزیزم من همین الان تو تخته بودم نه مشکلی نداره

    اصلا نمیتونی وارد شی؟

    خب دانلودش کن اگه با اکانت گوگل میومدی🙂

    ارش اگه حرفی با من زدی فک نکنی جواب ندارم ارزش نداری حتی کامنتتو بخونم همین که اسمتو دیدم رد شدم انقدر پستی😂😏

     رومینا نازگل منو باش که از شما کارشناس مجرب ساختم دیدید بدون من نمی توانید کاری انجام دهید بخاطر انکه مانند من قدرت خواندن فکر مقابل را ندارید با توجه به تجربه ارمان ارزو که جواب خوبی مرا با بدی دادند من دیگر در مورد اقا حامد و خانم هانا دخالت نمی کنم چون بعضی ها ارزشش را ندارند کمکشان کنی بعدشم مدل زن شما چیست از صبح تا شب برود بیرون خوش بگذارند شب هم بیاید هم غذای اماده بخورد دست به سیاه و سفید هم نزند بفرمایید اقا پیشخدمت است تمام  شد رفت  پی کارش نمونه اش را همین جا دارید می بینید ولی اینکار اخرش جدایی است این نوع دخترها مانند بچه های پنج ساله فکر می کنند در ضمن رومینا با این هوشت حالا فهمیدی من کی هستم تو دیگر ارزش جواب دادن نداری

    اخی دلش می خواست دختر باشه 

    از نظر تو مرد یعنی چی؟ 

    یعنی دستور بده ظالمیت کنه بزنه این یعنی مرد اره؟ 

    زن غذا بپزه بشور بیار کلفتی بکنه این یعنی زن؟

    خاک تو سر کسی که زندگی اش این باشه

    اقا حامد هم خیلی کار خوبی کرد

    همه مرد ها مثل تو نیستند خوب هستند تو اصلا ابرو داری

    رومینا جونم سلام

    بابت دیشب ببخشید 

    ولی تخته گچی من مسدود شده و نمیتونم وارد شم

    آرمانم همینطور

    واسه توهم شده؟

    دیدی گفتم از اولم معلوم بود خودتی

    ادم پست تر و عوضی تر از تو ندیدم

    اقا حامد نوشته بودی در خانه ظرف می شوری اشپزی می کنی اگه می خواستی همه اینکارها را خودت تنها انجام بدی دیگه زن می خواستی چکار فقط می خواستی ابروی مردها رو ببری در ضمن من ارشم نه مهسا مرد هم مردهای قدیم

    خانم رومینا اصن نمیشه

     

    نازگل خانم خب من عصبی مییشم همونجوری که اون عصبی میشه یه ماه قهره

    وای که چقدر من منتظر این جیگر هستم 💗

    مهسا جون این چه طرز حرف زدن چرا انقدر نا امیدی ایش

    اقا حامد شما مشکلی ندارید ولی هانا جون داره مشکلش اینه که شما برای زدن زیاد روی می کنید درکش کنید 

    اقا ارمان هم مثل شما ولی مشکلش حل شد می دونست زیاد روی می کنه اما شما هنوز نمی دونید و کامل قبول ندارید این مهم بود

    هانا جون عزیزم قهر کردنت فایده ای نداره در کنار شوهرت بودن مهم مشکلت سریع حل میشه انشاءالله 

    ببخشید من دیر به دیر می تونم بیام این چند وقت

    سلام اقا ارمان خوبید؟ ارزو جون بهتره؟هلما گل خوبه؟

    اوووه اقا حامد چه بد ولی دوست باشید باهم این شکلی زندگیتونم بهتره

    مهسا خانم این چه طرز حرف زدنه اصن ما از شما نظر خواستیم؟؟رویمنا خانم و ناگل خانم کمک کنن کافیه

    بعدشم مگه من و هانا بیکاریم همش بیایم هانا کلاس و ازمون داره منم کلاس دارم الانم که هانا قهره

     

    رومینا خانم اخه یبار فهمیدم با یه پسر چت میکرد از اون موقع حساس شدم 

    چند بار رفتم درو باز نمیکنه

     

    اره نازگل خانم 

    نازگل خانم الان که بیرون نمیریم معمولا ولی قبلا که میرفتیم صبح و عصر که هانا دانشگاه بود روزایی که منم کلاس داشتم وایمیستادم کلاسش تموم شه باهم بریم خونه 

    ولی روزایی که کلاس نداشتم اگه خونه نامرتب بود مرتب میکردم و هانا علاقه خاصی به کاپوچینو داره میومد درست میکردم براش یا بستنی هم خیلی دوست داره بعضی وقتا هم کنار بستنی چیزی میزاشتم

    چون ادم میاد از دانشگاه خونه بهم ریخته ببینه خوب نیست

    بعدشم میرفتیم درسی که استادا یاد داده بودن اشکالی داشت میپرسید بعدش من ازش میپرسیدم

    بعدشم استراحت میکرد من شام درست میکردم بعد شامم میرفتیم پارک

     

    من چیزی از هانا نمیخوام چیزاییو که حساسم انجام نده خیلی عصبی شم دست خودم نیست میزنمش ولی اگه عصبانی نشم زیاد در حد دعواعه 

    بعد همه اینا هم برای اشتی براش یه چیزی میخرم

     

    زندگیمون زیاد مشکلی نداره نمیدونم چرا هانا اومده 

    بعد هانا تو کلاسای من خیلی درس میخوند معمولا من از اولین ترمی که باهاش بودم دوسش داشتم

     در مورد اقا حامد و خانم هانا دیدید پیش بینی من درست بود 90 درصد کلید مشکل دست هانا خانم هست ودر واقع مشکل را بیشتر ایشان درست کردند حالا باهم به غیبتشان معلوم شد  ایشان اصلا علاقه ایی به رفع مشکل با اقا حامد ندارند و دنبال چیزهای دیگر هستند و فقط  وقت ما را تلف کردند

    خانم مینا حوصله ات سر رفته دنبال بهانه می گردی بچه تو اذیت کنی انوقت مشاوره هم می خواهی بجاش چند تا کتاب بخون یا توی اینترنت  جستجو کن مطالب را پیدا می کنی انوقت می خواهی روش زمان قاجار را دنبال کنی اینم نسل جدید ما هر کی روبه جلو می ره ایشان صد سال برمی گرده عقب انوقت می گیم چرا عقب مانده هستیم

    سلام مینا جون

    پسرتون چند سالشه

    و اینکه به هیچ عنوان تنبیهش نکنید بدتر زده میشه

    به جاش اگه گوشی یا تبلت داره بگیرید یا از تلویزیون یا تو حیاط رفتن محرومش کنید

    بعد بگید درس بخون اگه دبستانه خیلی خوب شی اگه دبیرستانه بالای 18شی

    نشی مثلا یه چیزیو که دوست داره محرومش کنید

    و نازگل جون راس میگه از اینده بگید مثلا شغل خوب داشته باشی پول داری خونه بزرگ داری البته اگه بچه باشه اینا جواب میده

    اره نازگل جونم منم برنامه ریختم هیچ کاری نکنمXDDD

    البته که  منم مثل هانا جون خورش اینا دوست ندارم درست کنم مثلا ساندویچ اینا دوست دارم چون 6ود33 خورشتی نیستم

     

    منم مطمئن شدم راس میگه رومینا جون اصلا زنها دوست ندارند کار کنن

    سلام مینا جون 

    مینا جون خب نخون دلیل نمیشه تنبیه اش کنی شما باید با صحبت و محبت بهش بگید درس بخونه نه تنبیه

    مثلا اینده خوب رو براش تعریف کنید بگید اگه درس بخونه اینده ات این میشه و...

    شما حتی نمی دونید چه جوری تنبیه اش کنید بعد می خواید بچه رو تنبیه کنید

    هر چند سالش هم که باشه 

    سلام دوستان من پسرم درس نمی خونه می خوام فلکش کنم میشه بگید چیکار کنم و چطوری پاهایش را ببندم و کجا بیشتر بزنم که دردش بگیره لطفا جواب بدید 

    مهسا خانم من دیگه مطمئن شدم شما داریوش و ارش هستی اخه کدوم زنی دلش نمیخواد شوهرش بهش کمک کنه

    نازگل جونم میدونم عزیزم ولی لحن واقعا مهمه مثل اگه اب میخواد کسی به جای اینکه بگه' اب بیار برام ' میتونه بگه' میشه واسم اب بیاری '

    لحنی که تند باشه ادمو اذیت میکنه و باعث لجبازی میشه

    به نظر من اشتباه اقا حامد همه کارهای خونه رو انجام میده باید بزاره ظرفها و همه چیز بهم ریخته بشه تا خانم هانا هم سهم خودش را در کارهای خانه انجام بده وتمام اینها تقصیر سیستم اموزش و بی پرورش ماست که وظایف زنانگی ومردانگی را اموزش نمی دهند در ضمن اقا حامد نگفت در دانشگاه چه رشته ایی را درس می دهند

    اقا حامد قهر کردن یه زن چیز معمولی هست و همه مرد ها می دونن باید چه کار کنند

    با تلفن نه میرن استقبالش 

    زن و شوهر انقدر باید باهم خوب باشن که فکر خیانت و طلاق رو نکنن 

    هم مرد هم زن فرقی نداره 

    مثلا اگر شوهر موقعی که میاد خونه همیشه قهوه یا چای و... می خوره زن بلافاصله که امد براش درست کن 

    مثلا اگر زن موقعی که قهر می کنه برای اشتی گل یا هرچیز دیگری می خواد شوهر برایش بخر و به استقبالش برود و از او معذرت خواهی کند

    کار خوبی می کنید 

    اخه چرا این جوری می گید اگر هم اون موقع برای لوس بازی این کار و می کرد ولی الان خیلی جدی میشه

    عزیزم رومینا جون هر زن و شوهری داخل این وضع باشه این مدلی صحبت می کنه مثل ما دانش آموزان نیست عزیزم

    ارزو جون خوبی الان؟

    هانا جون دلیل قهر کردنت فکر می کنم زدن اقا حامد باشه که بی موقع و الکی بود «اگر این جوری باشه بهت حق میدم»

    ارزو دارم استاد سخت گیری نداشته باشم🤲🏻

    اقا حامد برای چی اینطور فکر میکنید؟!

    رو درس و رابطه و ارایش باشه ولی گوشی نه اگه گوشیشو چک میکنید چرا اون گوشیتونو نمیکنه؟ اونم نگران رابطه هاتونه

    باشه قبل 8خونه بودنو حق دارید واقعا اوضاع جامعه افتضاحه یه خانم تنها نباید تا دیروقت بیرون باشه

    بلهههه دقیقاااا رابطه دو نفره و کارها هم دو نفره

    اااخی چرا قهر کرده خب برید دم خونه مادرش انقدر منت بکشید تا اشتی کنه

    سلام اقا حامد به نظرم باید به هانا خانم اعتماد کنید شما از کجا میدونید که اگه سخت گیری نمی کردید باهمه پسر را دوست میشد یا گوشیش خود هانا خانم بچه که نیستند دوست پسر داشته باشند قبل ساعت 8 خونه باشه رو راست میگید جامعه الان خرابه ولی بهش اعتماد کنید بهتره منم اگه  جا یهانا خانم بودم ناراحت میشدم دیگه هانا خراب که نیست دوست بشه با همه ولی زندگی خودتون ببخشید دخالت کردم 

    نازگل خانم

    به نظرم کارا باید تقسیم شه مثلا هانا دوست داره غذا درست کنه ولی نه پلو خورش مثلا بعضی روزا اون چیزایی که دوست داره درست میکنه

    و برای مهمونی ها هم اون دسر درست میکنه من غذا 

     

    من به همه سختگیرم دختر و پسر هم نداره هانا هم سر کلاس با بقیه فرقی نداره

     

    من کلا سختگیرم و این سختگیری همه جا بهم کمک کرده مخصوصا سر کلاس ها نمیگم جدیم جدی با سختگیر فرق داره اتفاقا فضای کلاس ها خیلیم خوب و شاده و بچه ها (به غیر از هانا)مشکلی با سختگیریم ندارن 

     

    رومینا خانم

    خب کار هانا اشتباه بوده

    من اگه بهش سخت نگیرم که با کل پسرای دانشگاه دوست میشه

     

    من تو رابطه هاش و گوشیش و درسش و ارایش اینا سختگیرم 

     

    تو خونه فقط قبل 8خونه بودن و ارایش و گوشیشه

    درباره دانشگاه هم رابطه هاش و درسش 

     

    هانا نمیتونه بیاد 

    قهر کرده رفته خونه مامانش زنگم میزنم جواب نمیده 

     

    اره من کمک کردنو دوست دارم رابطه دو نفره س اگه مجرد بود خودش کارارو بکنه ولی الان باید تقسیم شه

     

    اونم تو صحیح کردن برگه ها کمکم میکنه چون من الان برای کسایی که میخوان لیسانس بگیرن درس میدم هانا فوق لیسانسشو داره میگیره

     

    برای خودشم خوبه دوره میشه

     

    اقا حامد قصد ما کمک هستش

    ولی اگه واقعا میخواید

    لحن حرف زدنتون تنده

    هانا { غلط کرده }

    میتونستید بگید هانا کار اشتباهی کرده

    هانا جون وقتی خودت خیلی خوشگلی چرا ارایش میکنی؟

    اقا حامد سختگیری برای شاگرد و بچه ست نه برای همسر!!!!!!

    میتونید تو درساش سختگیر باشید

    ولی هانا جون همسرتونه نه بچه تون !!نه شاگردتون!! 

    اگه یکی از کلاساش با شما بود اون موقع سر کلاس و درس میتونید سختگیر باشید ولی نه توی خونه!

    بحث درس و کلاس و خونه باید جدا باشه 

    چه خوب که کمک میکنید این خیلی خوبه

    لطفا بگید هانا جون هم بیاد باهم حرف بزنیم

    اقا حامد خیلی هم کار خوبی کرده که گفته می خواست مشکلش حل بشه

    خب هانا شوهرت با همین قشنگی می پسندتت چرا ارایش می کنی که شوهرت دوس نداره و باعث اختلالف تون میشه

    چه خوب شما دوسش دارید هانا جون نگاه کن دوست داره تو چی

    سختگیری خوب نیست که افتخار می کنید سعی کنید سخت گیر نباشید

    هانا جون زشت مثلا زنش هستی این کار ها رو تو باید بکنی قول بده این کار ها رو تو دیگه می کنی

    نه نگفته بود ولی یه چیزی شما به همه سخت می گیرید یا فقط به هانا جون 

    ممکنه هانا جون رو کامل بشناسید اما دلیل نمیشه سخت گیری بکنید

    اگر برای تحصیلش سوال اضافه می دید ندید عدالت برقرار باشد

    شما زندگی تون و دانشگاه رو جدا بگذارید 

    هانا غلط کرده اومده اینجا حرف زده

    نازگل خانم من سر یه چیزایی حساسم که خودشم گزارش داده😒یکیش رنگ کردن موعه و لنز گزاشتن یا ارایش زیاد  نمیخوام بکنه میگم وقتی خودت خوشگلی چرا باید اینکارارو کنی میریم خونه مادرم یا مادرش هم نمیزارم ارایش کنه تو خونه هم نمیزارم فقط برای عروسی یا عقدی چیزی اونم خیلی کم

     

    اره من دوسش دارم اونو ولی نمیدونم 

    من کلا سختگیرم خودش شاگردم بوده میدونه چقدر سختگیرم تو همه چی سختگیرم

    ولی مثلا کمکش میکنم هانا از اول ازدواج تا الان یه دونه ظرف نشسته یبار غذا درست نکرده همه رو من میکنم 

    نمیدونم گفته یا نه هانا هنوزم داره ادامه تحصیل میده و من سر اون نمراتشم سختگیرم و باید بشینه درس بخونه و من ازش بپرسم یا نمونه سوال بدم بهش

     

    رومینا خانم و نازگل خانم منتظر جواباتون هستم

    واقعا مهسا جون 

    ارش و داریوش هم از این حرف هامی زدند 

    اصلا یادم رفت رفتم تو فکر یه چیزی دیگه اصلا همه چی رو فراموش کردم بعد یادم امد بعد هم دیگه کامنت شما رو خوندم و متوجه شدم

     

    سلام حتما رومیناجان میتونم نصب کنم مامان بابام بهم گیر نمیدن ولی اگه پسر باشه خیلی ناراحت میشن منم اینکارو نمیکنم دوست ندارم ناراحت بشم

    ببخشید مهسا خانم

    نازگل جونم خود هانا جون گفته بودن استاد دانشگاه هستن همسرشون

    گفتن که یکی از استاد هاشون بودن و با اینکه خیلی مغرور بودن دلشون میخواست همسرشون یا همون استادشون نگاهشون کنه

    نازگل خانم من قدرت خواندن فکر دارم این را از فکرش خواندم 

    مهسا جون این گفته ها رو نگو باعث این میشه که بیشتر بزنن شون 

    از کجا شغل شون رو متوجه شدی؟ 

    سلام اقا حامد ما از هانا خانم چیزهایی می دانیم ولی از شما چیزی نمی دانیم بخصوص که استاد  دانشگاه  هم هستید در چه رشته ایی درس می دهید و چرا رفتارتان با خانمتان به این شکل در امد مگر  او را دوست ندارید و دلیل این همه خشن بودن چیست این را برای خانم رومینا و  خانم نازگل هم بگویید در ضمن بگویم ایا می دانستید  ادمهای خشن در بدنشان هورمون بدی ترشح می شود که سلامت ان فرد را به خطر می اندازد  ایتهم یک نکته پزشکی

    دیدی خانم رومینا طوری کامنت نوشتم که اقا حامد بیاید اینجا  حالا بقیه کارها با شما چون می دانستم می اید بخاطر انکر من هنر خواندم فکر ادمها را دارم ولی من مهسا هستم 25 سالمه نمی دانم چرا مرا با کس دیگری اشتباه گرفتید عیبی ندارد 

    صبا جان من 12سالمه اگه دوست داری دوست شیم و مشکلی نداری حتمااااااا

    عزیزم اره ولی باور نکن 99% ش دروغه

    اخی افرین عزیزم اره بابا پنجم خیلییییییی اسونه

    ولی سعی کن ششمو خوب یاد بگیری چون هفتم کامل شده ی ششمه با مباحث جدید

    عزیزدلم اگه مادر پدرت میزارن تخته گچی رو نصب کن اونجا حرف بزنیم اینجا بخوایم حرف درس و مدرسه و حرفای غیر تنبیه بزنیم بقیه خسته میشن

    اگه گزاشتن نصب کنی بهم بگو ، بهت بگم چجوری پیدام کنی 

    بچه ها راستی معلم تماس تصویری  گرفت داشت سوال میپرسید ازم همه رو درست جواب دادم نوبت اولم همه خیلی خوبه کلاس پنجمم

    سلام  بر نازگل جان و رومینا جان من 11 سالمه من یه سوال دارم چرا بعضی میان اینجا خاطره تنبیه ها شون میگن اسپنک فلک ای خدا چه قسمتی بود من بیام این چیزا رو بخونم رومینا  جون میای با هام دوست بشی شما چند سالتونه

    سلام اقا حامد

    اقا حامد من و نازگل جون تونستیم مشکل اقا ارمان و ارزو جونو حل کنیم

    ولی اونا واقعا میخواستن مشکلشون حل شه

     

    دیگه حرفایی که میخواستم بزنمو نازگل جونم زد😂

    صبا جون چند سالته عزیزم؟

    سلام گلم صبا جون

    عزیزم اینجا سن های مختلفی هستند 

    بستگی به سن خود تون داره

    سلام خوبید نمیدونم چوری تو این سایت اومدم من زدم چوب اینو اورد خیلی تنبیه بدنی بده مامان بابام اصلا منو نمیزنند من 10 اسمم صباست لطفا بچه هاتون نزنید من بابام یا مامانم سرم یه داد میزنم 1 یا۲ روز ناراحتم راستی یه دختر هم سن من هست با هاش دوست  شم

    اقا حامد اینجا اقا ارمان هم همچین مشکلی داشتند اما به خواسته خودشون حل شد

    من یه سوال می کنم از شما

    به چه دلیلی هانا جونم رو می زنید؟ 

    من دلیل این کار اقا ارمان رو متوجه شدم و حل شد 

    شما هم بگید به چه دلیلی که هم خودش قانع بشه هم من و دوستان بتوانیم مشکل تون رو حل کنیم

    و یک سوال دیگه هم شما جواب بدید هم هانا جون

    دوست دارید درکنار هم باشید زن و شوهر باشید هم دیگر را دوست دارید؟ 

    سلام من همسرم هانا هستم گفت بیام اینجا کامنت بدم

    نازگل جان هلما خیلی اذیت میکنه XD

    همش لگد میزنه شیطون بلا

    ارزو میگه بزار بیای بعد اذیتم کنXDDDD

    عزیزززدلم ولی شما و رومینا جان خیلی کمکمون کردید

    یا خدا چرا اخه انقدر حالش بد میشه

    خدا رو شکر از یک طریقی حالش رو متوجه میشیم 

    ان‌شاءالله سریع تر خوب بشه و انقدر حالش بد نشه

    مچکرم اقا ارمان

    ممنون رومینا گلم 

    موافقم رومینا جون

    اقا ارمان شما لطف دارید 

    ولی من کاری نکردم همش زحمات خود شما و ارزو جون بود

     

     

    اقا ارمان لطف دارید

    هعیییی دیگه زدن تموم شد اون همه ادمو کشتن عین خیالشونم نیست

    بیچاره پدر مادراشون وااااااای😭😭😭😭

    نوشته بود تو اینستاگرام

    سالروز بزرگترین حماقت انسانی رو تسلیت میگم

     

    نازگل جان مهم نیست دخترم 

    واااااای خانم هانا منم همسرمو میزدم ولی با کمک نازگل جان و رومینا جان دیگه این اتفاق نیوفتاده حتما بگین بیان

    ببخشید نازگل جان ارزو حالش خیلی بده نمیتونه بیاد منم سرم شلوغه ولی اگه بتونم حتما میام

    واااای بمیرم برات هانا جون 

    حتما بگید بیان

    نازگل جونم چشم منم میام امروز صبح ازمون داشتم بعدشم جایی بودم تا الان اصن نیومدم سعی میکنم بیشتر سر بزنم تا ایشالا حل شه مشکلشون

    خانم مهسا ناراحت نشیدا ولی من فکر میکنم شما همون ارش یا داریوشی اخه تایپت دقیقا مثل اوناست

    ولی قصد بی احترامی ندارم

    عزیزم مهسا جون ان‌شاءالله توفیقی داشته باشم مشکل هانا جون هم حل کنم عزیزم من در حد توانم کمک می کنم ولی دست نمی کشم

    عزیزم هانا جون چقدر بد واقعا ناراحت شدم خیلی سخت ولی درست میشه و شما هم باهام اشتی می کنید و...

    به شرطی که هم خودت و هم همسر تون بخواید مشکل تون حل بشه و حرف طلاق رو نزنید

    امید هم باید داشته باشید 

    بگید بیاد خوب

    اگر بشه ارزو جون و اقا ارمان و رومینا جون هم کمک بدن ممنون میشم ان‌شاءالله شما هم ثوابی ببرید

    سلام ببخشید من از دیشب نیومدم همین که فرستادم هومن اومد بالاسرم دید

    واااااای تمام بدنم کبوده گوشیمم تاحالا نداده بود بهم 

    بهش میگم بیاد 

    من فکر نمی کنم خانم هانا برای حل مشکلش اینجا  امده بود چون  فکرش  مشغول  چیز دیگری است که خودش انرا گفت پول ولی فکر نمی کنم به این راحتی باشد که خودش فکر می کند ان طرف  ماجرا هم خیی ساده نیست هر چه تا حالا به دست اورده تقدیم کند خانم رومینا وخانم نازگل قضیه را فراموش کنید  خودش نمی خواهد 

    هانا جون مرد ها نمی دونن چه جوری ابراز علاقه کننده و هیچ وقت هم متوجه اش نمی شوند

    به روش های مختلفی این کار رو می کنند

    الان همسر شما دارد با زدن و اجازه ندادن ابراز علاقه می کنه

    اقا ارمان از طریق گفتن عشقم و دوست دارم و چیز های که دوست داره ارزو جون ابراز علاقه می کنه

    ولی ما زن ها مثل هم هستیم این واقعیت هست 

    رومینا جون راس میگه

    مهسا خانم لطف داری کاری نکردم

    هانا جون لطفا بهش بگید بیان ارزو جون هم میترسید ولی وقتی گفت راحت شد دیگه

    یه روزی که ارومه و باهم خوبید 

    طلاق نگیر عزیزم مگه چن ساله ازدواج کردید؟

    شاید بهتر شه رفتاراشون 

     

    خانم هانا یاذم رفت بگویم که قانون مهریه دارد کم کم   عوض می شود زیاد روی ان حساب باز نکنید وگرنه دچار دردسر می شوید بخصوص اگر قسطی شود

    خانم هانا چرا شوهرتون اینقدر عصبیه دلیلش چیه بعدشم برای مدتی کوتاه هم شده طبق میل اون عمل کنید بعد که ارام و خوب شد یه تدریج اورا به اینجا بیاورید قطعا با صحبت با ادمهای اینجا شاید تغییر رویه بدهد  چون به اینجا عادت می کند و شاید اخلاقش عوض شود و شما هم کامنت خوب بنویسید ومطمعن باشید کامنتهای قبلی را کسی نمی خواند حتی خود ماهم نمی خوانیم و موقعی که اخلاقش خوب است  به بهانه ایی او را به اینجا بیاورید به هر حال به یک بار می ارزد اگر نشد تصمیم دیگری بگیرید

    واااای نهه نازگل جان کلا میکشتم نمیزاره یه نقطه از بدنم سفید بمونه 

    طلاق حتما میگیرم حتماااااااااااااااا

    مهریه مم حدودا میشه۲۴میلیارد میتونم باهاش خونه و ماشین بگیرم با بقیه شم زندگی کنم

    اصن تو همون دانشگاه هم سختگیر بود کافی بود نمره مون زیر ۱۷شه.....

    من دکترم و الان نمیزاره برم سرکار بعد از طلاق میرم سرکار خرجمو درمیارم

    اقا ارمان نمی دونم چه جوری از شما معذرت خواهی کنم منم گفتم شما زن دارید بازم میگم معذرت می خوام ببخشید 😔

    هرجور راحتید صدام کنید من راحتم فقط ارش رو مخ 

    هانا جون اخی عزیزم خیلی بد ولی طلاق نه

    عزیزم ارزو جون هم می ترسید اما نتیجه اش را خود تون مشاهده می کنید شما هم نترسید 

    اگر می ترسید از طریق تلفن همراه بهشون اطلاع بدید و در کنار شون نباشید که چیزی نشه

    عزیزم مهسا جان شما لطف دارید اما من کاری نکردم

    بازم میگم اقا ارمان ببخشید

    داستان  تنبیهی کوچک برای عبرت
    پسربچه کلاس چهارمی تنبل و بی نظم و بی دقت است
    لوس و جلف 
    همه وقت به خواب یا بازی یا خوردن می گذراند
    پدر و مادر اش هم تا غروب سر کارهستند

    یکروز عصر چهارشنبه میهمان عزیز وارد خانه شد
    پسرخاله که نوجوان کلاس هفتمی زرنگ و باهوش و منظمی بود به خانه شان آمد قرار بود دو روز خانه خاله باشد 
    پسربچه که عصر از مدرسه برگشت پرید بغل پسر خاله اما برای پسرخاله خوشایند نبود.
    پسرخاله خودش رو کنار کشید 
    از بوی عرق و بوی پا حسابی اذیت و کلافه شده بود 
    روز پنجشنبه هم
    پسر خاله ساعت ۶ از خواب پاشد
    دو رو شست و مرتب صبحانه خورد
    اما پسربچه تا۱۰ خوابید 
    سپس مستقیم به آشپزخانه رفت بعد از خوردن 
    به بازی کامپیوتری پرداخت
    پسرخاله که مشغول مطالعه بود. 
    از رفتار پسربچه تعجب کرد
    -تو همیشه اینطوری هستی؟
    -چطوری؟
    - بی نظم تنبل بازیگوش بی ادب پرو لوس !؟
    - اولا پررو و بی ادب تویی دوما به تو چه سوما اره برنامه هر روزمه 
    -بیچاره خاله
    -چی ؟
    -هیچی الان نشون ات می دم
    پسرخاله: ۱ ۲ ۳
    پسرخاله به زور اباد رو از بچه گرفت به زور اون رو انداخت تو حموم 
    پسربچه رو مجبور کرد خودشو و لباسشان بشوره
    بعد که پسربچه از حموم بیرون اومد 
    پسرخاله:چاق شدی ورزش ورزش ورزش
    بعد از خستگی از ورزش 
    سریع اتاق و خونه رو رو تمیز کن 
    پسربچه آقا ولم کن خسته ام گرسنمه
    پسرخاله یقه پسربچه رو میگیره با خشن می گه:
    ببین من از وحشی وحشی ترم 
    حرف رو گوش ندی با چنگالام شکمت رو پاره می کنم خفت می کنم با ناخن ها م سرت رو می برم 
    فهمیدی؟
    پسربچه بیچاره ترسیده بود : آره دقیقا فهمیدم باشه
    بعد از مرتب کردن خانه 
    وقت خوردن نهار رسید 
    پسربچه خسته آمد با تاسف غذا سوپ بود و که اصلا خوشش نمی آمد
    یه کلمه گفت من این غذا رو دوست ندارم
    پسرخاله با خشم : چی ؟ نمیخوای؟
    بزور بهت می دم 
    پسرخاله قاشق رو سعی می کنه بظاهر رو حلق بچه اما نمی شه 
    پسرخاله: ا زهر مار درد گرسنه نیستی 
    از صندلی پرت اش می کنه پایین 
    پس از گرسنگی و تشنگی بمیر
    پسربچه که از صعف حالش بد شده بود 
    گفت ببخشید می خورم 
    حالا دیگه پسر خاله از لج پسربچه رو گرفته بود نمی ذاشت 
    تا اینکه پسر بچه تونست دو قاشق سوپ بخوره 
    حالا تازه تایم درس خوندن بود
    درس سنگین ریاضی با حضور پسرخاله خشن
    پسربچه سرگیجه داشت حالت تهوع و دستشویی 
    یک سوال که اشتباه جواب داد 
    پسرخاله با توپ پر پاهای پسر بچه رو به تخت بست
    محکم با کمربند کف پا های پسربچه رو کبود کرد
    از ضربه ۲۰ کامل از هوش رفت
    پسر خاله ترسید که نمرده باشد 
    اما سر اش را که نزدیک سینه اش کرد صدای قلب اش را شنید
    بند پاهایش را رها کرد
    کمی آب روی پا و سینه و صورت پسر بچه ریخت 
    با او آب قند داد 
    کمی حال پسربچه خوب شد
    پسربچه گفت پسرخاله بامن چه کردی؟ 
    پسرخاله گفت عزیزم من از دلسوزی با یک روز تنبیه خواستم عبرت بگیری که 
    با تنبلی و بی نظمی و بی تدبیری به هیچ کجا نمی رسی شاید الان خوش باشی اما بعد ها بی چاره و ناخوشی 
    پسربچه گفت چرا اینجور آدب ام کردی ؟
    پسرخاله گفت :شک نکن 
    اگه این چند ساعت بهت سخت گذشت 
    اگه خودت رو اصلاح نکنی 
    در آینده روزی هزار بار از این بد تر برات اتفاق می افته 
    خوبه که خودت به خودت سخت بگیری و از خودت شلاق بخوری
    نزاری روزگار شلاق ات بزنه
    چون دیگه فقط اه و درد و ناله می کشی 
    راهی برای نجات خودت نداری
    پس فراموش نکن که باید خودت فریاد خودت برسی
    من از دلسوزی بهت سخت گرفتم
    امااز روزگار بی رحمانه کتک می خوری 
    می فهمی چی میگم؟
    پسربچه:آره درست می گی 
    فول می دم پسر خوبی باشم
    پسرخاله:آفرین 
    حالا بیا پایین آبمیوه و کیک منتظره ته

    دومین خاطره چوب و فلک 
    یه دانش آموز بی نظم و تنبل و پررو کلاس هفتم بودم یه روز صبح از بی نظمی دیر رسیدم ناظم جلو مو گرفت با خودم حدس زدم که با نمره افتضاح دوروز قبل و دعوای دیروز حتما خفه ام می کنه با چرب زبانی خواستم اتفاق تلخ رو رد کنم اما نشد-اقا من به شما حق می دم من با اعدام شدنم موافقم آدم بدرد نخور باید اعدام بشه
    انتظار داشتم بگه نه گلم این چه حرفیه برو سر کلاس دیگه تکرار نشه اما گفت اعدام نه کاری می کنم خودت بری رو چارپایه طناب رو بندازی دور گردنت بمیری ما حال کنیم این رو گفت رفت من دل آشوب بودم زنگ تفریح خورد اما ناظم بچه ها رو جمع کرد گفت می خوام نمایش ببینیدمن رو صدا کرد گفت بخواب رو زمین تازه فهمیدم داستان چیه
    بعد دو تا دانش آموز خرخون این سر و اون سر چوب رو گرفتن پاهامو محکم بهش بستن ناظم با ترکه جلو اومد کفش ها مو در آورد من هم معمولا جوراب نمی پوشم روی پاهام دستی کشیدبعد گفت عاقبت گوساله بی عقل و بی نظم همینه
    ۶۰ ترکه تا ادب شی با اولین ترکه دادم رفت هوا 
    ناظم هم تند تند می زد بچه ها هم نچ نچ کنان و نیشخند زنان تماشاگر بودند من هم با گریه التماس می کردم که دیگه تموم بشه اما حالا که فکر می کنم کاش بجای گریه و التماس از اون حال لذت میبردم 
    ۶۰ ترکه تموم شد پاهای بیچاره وقتی از فلک درآمد سیاه و کبود شده ورم کرده بچه ها دور اش جمع شدند نچ نچ کنان حال می کردندفلک شدم اما هیچ ادب نشدم
    چندوقت پیش ناظم رو دیدم که مثل کیر خر پیر از جایی می گذشت خودم را مخفی کردم فقط خاطرات زنده شد
    پایان

     متن قصه رو کامل بخوانید 
    چوب و فلک گرم
    من زیاد توی مدرسه تنبیه شدم چون تنبل و بی نظم و پررو بودم ولی دو بار تنبیه تاریخی توی ذهنم حک شد چوب و فلک ...اولی کلاس پنجم بودم معلم هیکلی و خشنی داشتیم سرکلاس من و هم طبقه ای ام شلوغ کردیم معلم با پرخاش و لگد و چک انداختمون بیرون به دوستم که لنگه خودم بود گفتم اگه کنار کلاس وایسیم ناظم می بینه بعد مدیر بیچاره می شیم باید خودمون رو بیندازیم بیرون و الفرار از مدرسه که دور شدیم تو پارک خلوت چرخی می زنیم تا ساعت۱۲ می ریم خونه یه نخ سیگار می کشیم و یه فیلم جدید گی میبینیم گفت موافقم تا جایی خوب پیش رفتیم امایه قدم تا پیروزی ناظم نمی دونم بیرون چه غلطی میکرد مچ مون رو گرفت بعد مدیر بیچارمون کردن از نصیحت البته یکی شم تو گوشم نرفتتو نماز خونه زندونی مون کردن نیم ساعت قبل از زنگ بچه های کلاس مون اومدن نماز خونه تا تنبیه ما رو ببینن و درس عبرت بگیرن
    ناظم معلم مدیر هر کدوم حرفی تند به ما زدند
    بعد ناظم گفت سریع دراز بکشید رو زمین بدون جوراب ما هر چه التماس کردیم نشد
    دو تا از بچه ها هم یه میله ای که طناب داشت 
    پاهای بیچاره رو محکم بستن کمی آب هم ریختن رو پاها تا بیشتر زجر آور باشه با کابل نزدیک به ۵۰تا زدن بهمون البته اول ۲۰ تا قرار بود اما چون تکون خوردیم و هم نارفیقم به جای التماس با گریه شدید فحش میداد من با گریه التماس شدید می کردم 
    اما اون خر فحش می داد تا اینکه مخش یه لحظه سر جاش اومد گفت با خودمم با شما نیستم دوباره کار خراب کرد به خودم فحش میدم عوضیها 
    البته خوب بود به ۵۰ تا ختم شد اما یه هفته اخراج شدیم به من خیلی خوش گذشت اون یه هفته کیف کردم مادرم بی سواد بود کاری به کارم نداشت بابام هم ۵سالم بود تصادف کرد و مرداما بعد فهمیدم اون بد بخت کلی عوض شده و راه مون جدا فک کنم خیلی پدرش جدی تربیت اش کرده بود طوری که سر و دست پا شکسته بود زبونش هم بند اومده بود و یه سره آدم شده بود بچه ای که کلاس رو می داشت رو سرش مث میت بی کفن فقط گاه سرش رو تکون می داد می فهمیدیم زنده س مخ درس نداشت ولی ساکت بود معلما هم کمک اش کردن امتحانات پایانی قبول شه و من هیچ
    خاطره دوم از چوب و فلک پست بعد

    مرسی رومینا جان که گفتی  نمیدونستم پزشک قانونی ازم دفاع میکنه

    خانم مهسا نه نههه اصلااااااااااااااا بفهمه اومدم اینجا و درباره ش اونجوری گفتم رسما تیکه تیکه م میکنه مبکشتمم تا حد مرگ میزنتم

    خانم هانا ایا شوهرتان از این سایت اطلاع دارد یا نه اگر می داند  او را به اینجا بیاورید تا با او راجب مسایل روانشناسی صحبت کنیم البته بیشتر صحبت با مشاورین مجرب یعنی  خانم نازگل و خانم رومینا  که قبلا در این کار موفق بودند نمونه اش اقای ارمان وخانم ارزو که وضعیت شبیه شما داشتند و الان تا حد زیادی زندگی شان خوب شده و ارام بقیه کارها را خودشان به شما خواهند گفت ولی مورد اول بررسی اینهمه خشونت است که منشا ان از چیست وشما هم باید همکاری بفرمایید قبول 

    ارش این تویی که نفهمی

    برو بچه دو ماهه بای

    ارمان  حرفهای منو همش  عوضی می فهمی منظور من از  لوس کردن طرفداری کردن لفظی بود  فقط همین پس بهتر من برای همیشه از اینجا بروم  چون عوضی می فهمید  تو می خواستی به یک میلیاردر پول بدهی خوب که ندادی ابروم می رفت همش شوخی بود می خواستم اندازه دست ودل بازیت و ببینم که همه چیزهارو فهمیدم من دیگه به بچه های مهدکودکی کاری ندارم  اگه من نبودم هنوز شما و خانمتان کاسه چه کنم چه کنم دستتان بود و سر گردان بودید من  بودم شما را به ساحل امید رساندم  این داریوش بود که به شما خوبی کرد و رفت ولی شما نفهمیدید بای بای برای همیشه جواب ندین بهتر

    هانا جون 

    به خاطر اینکه کارتون زودتر انجام بشه باید به پزشک قانونی بگید

    پزشک قانونی از هر زنی که توسط همسرش مورد ازار و اذیت قرار داده بشه دفاع میکنه و خیلی سریع کارای طلاقش انجام میشه و این ازار و اذیت فقط شامل کتک زدن نمیشه حتی بی دلیل هم سرتون داد بزنه میتونید به پزشک قانونی بگید

     

    اااااخی😍هلما نازنین ایشالا سلامت بدنیا بیاد گل دختر

    سلام

    من حدودا دو سالی هست تو این وبلاگ هستم ولی هیچوقت نمیتونستم کامنت بزارم

    من 28سالمه و همسرم 30سالشه

    تو دانشگاه اشنا شدیم یکی از استادامون بود خیلی خوش تیپ و خوش قیافه س منی که خیلی اعتماد بنفس دارم و مغرورم ارزو داشتم یبار نگام کنه هیچوقت فکر نمیکردم زنش شم

    ولی اینا ظاهرشه!

    باطنش پره خشم و عصبانیته

    اوایل ازدواج عقد یکی از دوستام دعوت شدم منم رفتم ارایشگاه از صبح و مو و لباس و لاک و ارایش اینا

    بعد حدودا دو ساعت مونده بود به شروع عقد رسیدم خونه

    اولش خیلی عصبانی بود که چرا اینهمه ارایش کردم منم گفتم مثلا عقده ها هیچی نگفت بعد رفتم لباسامو دراوردم لباس دیگه ای پوشیدم رفتم اشپزخونه اب بخورم تازه دید رنگ موهامو (من موهای واقعیم طلایی طلاییه چشامم طوسیه توش خط های زرشکی و مشکیه)

    موهامو خرمایی کرده بود داد زد این چه وضعشه عقد خودت بود چیکار میکردی معلوم نیست از صبح تا حالا چه غلطی میکنی

    منم تا اومدم بگم اروم زشته همسایه ها محکممم زد تو دهنم چشام پره اشک شد

    بعدش گفت لنزم گزاشتی؟صد دفعه نگفتم حق رنگ کردن مو و لنز گزاشتن نداری

    منم انقدر اشکم اومده بود لنزم افتاد

    بعد شروع کرد به کتک زدن همونجا وسط اشپزخونه انقدر مشت و لپد زد تو کمرک که داشتم میمردم بعدشم رفت کمربندش اورد افتاد به جونم 

    هیچی دیگه اونروز عقد دوستمو نرفتیم حدودا ساعت 8رسیده بودم خونه تا ساعت 11داشت کتکم میزد جوری که از حال رفته بودم اونم عین خیالش نبود

    خیلی همو دوست داریم فرداشم رفت یه سرویس طلا خرید گفت ببخشید دست خودم نبود

     

    شبا اکثرا دیر میاد خونه توضیحم نمیده کجا بوده

    بعد من 1دیقه دیر برسم فاتحه م خونده س

    گوشیمم میگیره چک میکنه اونوقت خودش گوشیشو نمیده به من

    میدونم با وضعی که داره ممکنه خیانت کنه ولی چاره چیه

    وکیل گرفتم حدودا دو ماهه کارامو بکنه ازش جدا شم ولی نمیدونم چرا نمیشه چند بار گفت بچه بیاریم منم نمیخوام از این بچه داشته باشم

    خواهرم دکتره گفتم بهش یه ازمایش جهلی بده بهم که مثلا نمیتونم حامله شم

     

     

    دعا کنید زودتر ازش جدا شم

    ارش ارزش جواب دادن هم نداری

    برای افکارت متاسفم من ۲۷سالمه بیام خودمو واسه یه بچه۱۳ساله لوس کنم واقعا که مشکل مغزی در این حد ندیده بودم

    نازگل جان تو جای دخترمی اگر هم ناراحتی میتونم بگم نازگل خانم

    بعدشم من خودم زن دارم 

    مرسی عزیزم🌹

    ارش اولا تو من رو با ارزو جون اشنا نکردی

    دوما یعنی چی خود شو برای من لوس میکنه زن داره تو هم دیگه دعوا بین شون ننداز

    واینکه اقا ارمان اگر قصد شما لوس کردن خود تون برای من هست می تونم بگم واقعا که متاسفم

    اگر هر مردی می خواد به من این جوری نگاه کن همین الان برم

    نازگل دیدی ارمان چقدر بی صفت می ات برای شما خودشو لوس می کنه اگر من روز اول به کمک ارزو خانم نیامده بوذم به اسم مرجان تا به این سایت بیاید و با تو و رومینا اشنا شود تا همین الان داشت دنبال کسی می گشت که مشکلش را حل کند  ختی اگر مشاوره منهم بی فایده بود به قول شما زمینه اشنایی شما و انها را من فراهم کردم ولی بعد از انکه خرشان از پل رد شد خودشان را به کوچه علی چپ زدن که من کاری نکردم و من تنها  از  این موضوع ناراحت شدم  قضیه حق مشاوره هم شوخی بود چون می دانستم یک ریال هم نمی دهند چون مرا به اسم داریوش شناخته بودند ولی ان زمان که  مرا نمی شناخت و فکر می کرد من پیمانم  می توانستم از او پول بگیرم چون خودش گفت رقم را بگویم که من جواب دادم بخاطر پول اینکار را نکردم وگفتم نمی خواهم بنابراین من محتاج پولش نبودم  چون خودم  میلیاردرم  فقط می خواستم ببینم حقشناس است  یا نه که دیدم نه خودش منکر تمام کارهای من شد و اینجا بود که فهمیدم  نباید از روز اول به خانمش راهنمایی می کردم  به اینجا بیاید  و لیاقتش را نداشت  و تا حالا باید می زذن توی سر خودشان  یکی پیدا شود  مشکلشان را حل کند حتی اگر  کار مشاوره ام جواب نداد حداقل شما را با هم اشنا کردم  و اینرا خودشان بهتر می دانند

    ولی به نظر من اسم رودابه قشنگ تر اسم شاهنامه ایست

    عزیزم خوش قدم باشن🥰

    عزیزوم پس اسمش میشه هلما 😍

    یه ادم - منم ارش کمانی بی امانم           که تیری همچو تیغ ارغوانم              بود ایران ز رسم پهلوانان                منم ارش عقاب دشت ایران 

    که ارش دهد تیر بی امان                  بیاندازذش سوی رود روان             برفت تیر ازاد مردان بدور                   بدور اندرون مرز ایران و تور           سر افکنده شد خصم ایران زمین      به خفت برفت و بشد نامید                این شعر را در دوران مدرسه و راهنمایی  گفتم  که البته طولانی تر بود  ولی من خلاصه نوشتم  تا بدانید هدف من بزرگداشت قهرمانان کشور ماست که کاملا فراموش شده اند برای همین نام خودم را ارش گذاشتم تا نام انها یاد اوری شود در مورد مسایلی که گفتی من خودم اشنایی کامل با دین  و حتی تاریخ اسلام دارم بنابراین اگرشما سر خط دین را بدانی من  جزییات  انرا می دانم ومی دانم در حوزه زنان همه چیز به انحراف رفته  وکاملا از اسلام دور شده ایم

    اقا ارمان دیگه همه فمیدیدند چقدر خسیسی ابروت بر باد رفت  فکر کردی اقا پیمان محتاج یک ریال پول جنابعالی است اگر ایشان محتاج شما بودند تا حالا از گشنگی مرده بودند من فقط خواستم شما را امتحان کنم وگرنه ازاول می دانستم دنبال بهانه  خواهی گشت چون قبلا خودت را لو داده بودی  فقط بدان من و اقا پیمان حیلی وقت  میلیادر شدیم و نیازی به یک ریال جنابعالی نداریم انهم از خیر گران شدن زمین و خانه ایی که داشتم به غیر از حساب بانکی که دارم این وسط ابرویت را ارزان فروختی و اما نازگل مگه  من قبلا نگفتم من بودم که خانم ارزو  را که در سایت دیگری به اشتباه رفته بود و کامنت نوشته بود را   به اسم مرجان به اوگفتم به این وبلاگ بیاید و با شما اشنا شود ان زمان فکر می کردم شما شخصیت دارید که بعد فهمیدم اشتباه کردم وحیف زمانی که اقا پیمان برای شما گذاشت چون ارزشش را نداشتید مخصوصا ارمان که علاوه بر خسیسی نمک را خورد و نمکدان را شکست 

    اهای اقا آرش

    آرش کمانگیر مرد بود

    ناموس و وطنشو میشناخت.غیرت داشت.نه که حالا بگم چون داری با زن حرف میزنی بده کلا میگم اصلا فکر کن یه ادم.تو که هی میگی امام علی گفته امام علی گفته بدون خدا هم گفته شما را نه به جنسیت و رنگ و ملیت فرق نمی گذاریم بین تون بلکه به اخلاصتون هست که فرق به وجود میاد.اخلاص حتما نباید دین و ایمان باشه اول از همه انسانیت به قول امام حسین اگر دین ندارید لااقل ازاده باشید.ما در طی زمان این فرق ها پیش اومده که زن باید تو خونه باشه و اینا و این حرف ها وگرنه حقوق زن و مرد کاملا یکسانه.اگر بگم حضرت فاطمه هم زن بود میگی نه چون ایشون حضرت بودن مقامشون والاس ولی ایشون هم به دین و ایمان انسان ها کار داشتند.توروخدا بیخیال این جور چیز ها بشو.در ضمن توی اون حرفات که میگی یکی نمیتونه بهت نگاه چپ کنه و قلدری و اینجور چیزا مگه مملکت بی قانونه؟مگه هرکی به هیکلش بود بهتره؟

    بدون که مملک قانون داره و به هیکل و اینجور چیز ها نیست.

     

    ارش اون داریوش هیچیو تغییر نداد همش زحمات نازگل و رومینا بود

    اها اگه محتاج پول من نیست چرا این 100هزارمین باره که اینو میگی؟

    اره من خسیسم اینو باید ارزو تشخیص بده نه تو که میدونه من خسیس نیستم میریم بیرون هر چی میخواد میخره و یک ذره م نگران نیست بگه الان ارمان میگه چرا انقدر خرید کردی

    من از کسایی که میان پیشم مشاوره پول نمیگیرم جلسه اول و دوم نمیگیرم بعدشم اگه ببینم مشکل مالی دارن بازم نمیگیرم مثل تو و داریوش محتاج نیستم

    ااااااخی نگاش کن عزیزززم مثل بچه دو ساله هاعه خیالاتیه فکر میکنه ادم بزرگیه

    رومینا جان اسم بچه رو میزاریم هلما چون بچه خواهر ارزو پریروز به دنیا اومد اسمشو گزاشتن رومینا

     اولا ارش وضعیت مالی ارزو جون و اقا ارمان خوبه لابد دلیلی داشتن که کارت به کارت  نکردن

    دوما تو مشاوره دادی اما مشکل حل نکردی اونم با راه کار های مسخرت

    سوما تو من و رومینا رو با ارزو جون و اقا ارمان اشنا نکردی

    ارمان حالا ما  که هیچی چیزی گیرمان نمی اید ولی نباید حق مشاوره اقا پیمان را می دادی که زندگی شما را تا حد زیادی  عوض کرد و شما را با نازگل و رومینا اشنا کرد و بقیه ماجرا را که خودت می ذانی لااقل نصف حق مشاوره هایی که خودت می گیری را  کارت به کارت می کردی شماره کارت هم داشتی  ولی از زیرش فرار کردی اقا پیمان که محتاج شما نیست ولی خسیس بازی تا این حد هم خوب نبود  ایشان  زندگیتان را تغییر داد خود شما  تا حالا  مشاوره دادید بعد انها بگویند زحمت کشیدید خداحافظ و بروند یعنی هیچی 

    ارمان دو ریال بگیر حرف  نزن هرچی باشه من ارش کمانگیرم توکی هستی ارمان خالی

    اومده اینجارو تیمارستان کرده حرف مفتم میزنه 

    عه واقعا؟اخه من که سگ نیستم که دلشته باشم ولی تو چون وفادار هستی سگی

    مرسی نازگل جونم 

    اقا ارمان عصبانی نشید چشم من دیگه حواب نمیدم

    مرتیکه بی شخصیت حرف زدن هم بلد نیستی؟

    رومینا و نازگل چرا جوابشو میدید؟این در سطح شما نیست

    خیلی عوضی ای ارش با یه بچه بلد نیستی حرف بزنی اونوقت ادعا میکنی بزرگترین مردی؟

     

    نازگل برای انکه ببینی من  چه کار تبلبغی انجام می دهم  برو نمونه اش را بین در اپارت به ادرس - کار انسانی یک پسر هندی  اپارات - امروز درست کردم گذاشتم 

    نازگل رومینا بلد درست حرف بزنه من مانند خودش جواب می دم

    خدانکنه 

    اقا ارش چه طرز حرف زدن اونم با یک دختر ۱۲ ساله خجالت بکش 

    اولا رومینا همیشه عاقل هست

    دوما تو باید می رفتی تیمارستان 

    سوما منت نزار یه کاری می کنی

    رومینا چرا خصایل خودت را به دیگران نسبت می دهی اگه من نبودم تو الان توی تیمارستان بودی اقلا خصلت وفاداری سگ را داشته باش و اگر نداری خاموش باش 

    اقای ارش/داریوش/و هر کسی که مثل اینا فکر میکنه

    اون چیزی که شماهارو مرد کرده سگ هم نر کرده پس دنبال چیز دیگه ای برای ثابت مردونگیتون باشید

    قربونت برم نازگل جون مهم نیست عزیزدلم

    ارزو جون بالاخره اسم این نبات کوچولو معلوم شد؟

    خانم ارزو کاملا اشنباه برداشت کردید مانند بقیه و این مشکل شماست نه من قثط من قضیه رانندگی را جدی نگفتم که جنبه شوخی داشت که همان را هم نفهمیدید 

    فداتشم نازگلم منم دوست دارم عزیزدلم

    ارش اتفاقا کلا داشتید به همه توهین میکردین

    نازگل من واقای داریوش هیچگاه به هیچ زنی توهین نکردیم می توانی دوباره کامنتها را بخوانی این برداشت غلط شما بود دوما می توانم بگویم اطلاعات دینی من از شما بیشتر است لااقل نهج البلاغه خضرت علی را خواندم و می توانم ادرس بدهم خودتان بخوانید ایشان راجب زنان چه گفته ولی نمی دهم چون لابد ان موقع راجب حضرت علی هم نظر خوب نخواهی داد چون ما از ذیدگاه ایشان صحبت کردیم که  به مذاق شما خوش نیامد 

    ارزو جون و اقا ارمان شما زندگی خیلی خوبی دارید و خواهید داشت مواظب زندگی تون باشید 

    این رو بدونید خیلی ها بدتر زندگی شما هستند پس قدر زندگی تون رو بدونید

    هلی جونم برادر شما به تنهای دارد شما را بزرگ می کند قدرش را بدانید

    رومینای عزیزم ببخشید نتونستم برنامه ای که گفته بودی رو نصب کنم و باهات گفت و گو کنم

    طناز جونم شما هم زندگی خوبی دارید قدرش رو بدونید سلام من هم به دختر تون برسونید

    اقا ارش و اقا داریوش می دونید خیلی توهین بزرگی به خانم ها کردید امیدوارم از خدا طلب بخشش کنید و ما اون موقع شما را می بخشیم

    از همه عزیزان بابت توهین های که کردم معذرت می خوام 

    امیدوارم از حرف های من دعوا بین اقا آرمان و ارزو جون نیوفتاده باشه

    من بعضی مواقع سر به این سایت می زنم که اگر دعوای پیش امد قادر به حل کردنش باشم

    همه عزیزان را به خصوص ارزو جون و کوچولوش رو به خداوند متعال می سپارم

    یاعلی ✋

    خدانگهدار 🙏🏻

    دوست دارم ارزو جون ❣️

    خوب شد با رفتن اقای داریوش این سایت هم سوت  وکور شد و بزودی تعطیل می شود بهتر هدف منهم همین بود ادمهای روانی اینجا افتابی نشوند

    فداتشم

    وااااااای ممنونمممم ارزو جون خیلی لطف داری عزیززززدلم

    محسن به دیوونه بازی خودتون افتخار می کنی اقا سعید درست می گه اینم نسل اینده ما معلوم نیست چه بر سرشون امده اینطور دیوانه بازی می کننند واقعا مایه ابروریزی  پسرها  هستید به ان دوستات هم این را بگو 

    محسن ین دیگه چه دیوونه بازیه می شنید خودتون خودتون کوچیک می کنید یعنی ار یک حیوون کمترید اینم نسل جدید ما

    من با بچه ها دستی فری فایر زدیم بردیم شرطی نوشابه را بردیم بعد رفتیم شرطی فلک بازی کردم گروه ما لولای 11_14_19_20و گروه اونا لولای 9_12_15_31 هرکه اول تیمش میباخت فلک میشد منو زدن🔪لول 14🔪19🔪20🔪همشون لول 31 کشت دیگه فلک شدیمه درد داشت و تموم

    ااااخی نازگل جان قشنگه ولی ما داریم تو فامیل

    بچه اره زیاد میارم حتما البته سخته حاملگی ولی می ارزه

     

    باشه ارزو جونم میگم 

    اسم اصلی من فاطیما هست فکر می کنم فرانسوی هست اسمم چون فرانسوی ها به فاطمه میگن فاطیما فکر می کنم فرانسوی هست ااا درست یادم نمیاد

    ان‌شاءالله پسر هم میاری

    امیدوارم زیاد بچه بیاری 😅

    واقعا موندم واسه اسم

    اخی طناز جون قشنگه ولی ما هلیا داریم تو فامیل و اسم پریسا هم دوست ندارم💖

    رومی گل اسمت خیلی قشنگه معنیش هم همینطور بعدا هم اگه پسر شد میزاریم رامان 💗💗💗💗

    وااای من رامان رو شنیده بودم ولی معنیشو نمیدونستم خیلی قشنگه♥️♥️

    حالا موندم بین هلما و رومینا♥️

    هلما معنیش قشنگ تر از حلماعه😃

    میترسم همش اسمی بزاریم که بعدا خوشش نیاد😔

    نازگلم میتونی اسمتو بگی؟این شکلی که نمیتونم تشخیص بدم قشنگیشو

    ارزو جون خیلییی ممنونم 

    و اسم رامان هم هست که همون معنی اسم منه ولی بزرگترین فرشته مرد

    و من اگه روزی بچه م پسر شد اسمشو حتما رامان دوست دارم بزارم

    بله اسم آئین هم خیلی قشنگه و من خیلی دوسش دارم

    برسام هم قشنگه

    ولی فعلا که این جیگر دخمله

    طناز اقای داریوش دیگه دوست نداره با هر کسی هم کلام بشه  راستش کلاسش پایین می ات  برای همین از اینجا رفت 

    آرش حالا که داریوش به تو پیغام میده خیر سرش🙄بهش بگو اون مردایی که مثل شما نیستن روانی نیستن

    زناییم که مثل مردا زندگی میکنن دوست دارن به شما هیچ ربطی نداره و هیچ غلطیم نمیتونین بکنین🙂

    آخیش بالاخره از شر اینا راحت شدیم🤣🤣🤣

    آرزو جون من خودم اسم پانیذو خیلی دوست داشتم اسم پریسا و هلیا رو به نظرم خاص بودن ولی یه اسمی که بهم روحیه خوبی میده اسم بلوط و حلماست

    تو اسم پسر من واقعا عاشق اسم شایانم

    علی اکبر از خواندن نوشته ایت حالم ازتون بهم خورد مگه روانی هستین خودتون خودتون تحقیر می کنید مگه حیوونید بدبختها

    نازگل جان کاشکی اسمتو میگفتی 

    ااخی چه قشنگه رومی جان 

    من میخوام اگه بچه دومم پسر شد بهم بیاد اسم عشقام

    اون شیطون بلا هم خوبه از الان شیطونیشو نشون داده😂

    اقای ارش اگرم پسر میشد به هیچ عنوان نمیزاشتم داریوش 

    میزاشتم آئین یا سام یا اسم قشنگ

  • علی اکبر
  • من که اصلا فلک نشدم یه چند روز بود پسر خالم میومد خونمون فوتبال داداشم یه سری کاغذا درست کرد و گفت هرکه باخت یه برمیدارم روی کاغذا نوشته بود فلک کف دسی و هیچی دویدن و.... من باختم از پسر خالم و یکی برداشتم شانس ما فلک برداشتم🤦‍♂️پسر خالم فلک کرد که دیگه نزدیک بود گریه کنم اما منم طلافی کردما زدمش بعد من یه پسر 10 ساله پسر خالم 14دو داداشم 15 هست 

    راستی بادم رفت بگویم که داریوش در لحظات اخر که  از  اینجا می رفت بمن پیغام داد که به شما بگویم همیشه مردان در طول تاریخ بالاتر از زنان بوده اند در تمام زمینه ها  از قدرت علم هنر و اختراعات گرفته تا ورزش و چیزهای دیگر مگر  ان مردانی که خودشان را احمقانه از زنان کمتر می دانند و اصلا نیاید اسمشان را مرد گذاشت  چون فقط  ظاهرشان شبیه مرد است ولی بهر صورت تعدادشان اندک است و در پایان از من خواست بگویم او دشمن تمام زنها نبوده وفقط با ن عده از زنان که می خواهند ادای مردها را در بیاورند خوب نبوده به هر حال هر کس حرفهایش را قبول کرد که هیچ و هر کسی هم نکرد به قول معروف می گویند به درک  خانم طناز من برای همیشه از این بیمارستان روانی می روم چون  امده بوذم شما از بیماریهای روحی و روانی نجات بدم 

    ارزو خانم کاشکی بچه تون پسر می شد اسمشو می گذاشتید داریوش  تا همیشه  او را می دیدید  به یاد داریوش بزرگ می افتادین که بزرگ مرد ایران زمین  بود و همتا نداشت  از اینجا  رفت برای روشنگری در جای دیگر تا شاید دیگران بیشتر از شما بهره مند شوند از افکار روشنگرانه اش 

    ارزو جون چه خوب که مرخص شدیدددد♥️

    مرسی خوبم 

    شما خوبید؟کوچولوخوبه؟

    مرسییی ممنون لطف دارید❤

    معنی اسمم میشه پاک  و بی عیب و نقص و اسم بزرگترین فرشته زن اریایی بوده

    و به یونانی و اسپانیایی معنیش میشه به مانند گل سرخ ،زیبا

     

    داریوش  خیلی پررویی

    منتم میزاره سرمون

    الانم برو از اینجا ماجرارو بدتر از این نکن

    آرزو جونم ممنون خداروشکر حالت خوب شد

     

     

    اقا داریوش واقعا کاری کردی که من از تمام مرد ها متنفر بشم نیار اصرار نمی کنم 

    ارزو جون چقدر خوب 😘😍💛

    ارزو جون من خوبم تو خوبی کوچولو مون چطور؟

    عزیزم دکتر ها همین جوری هستند 😒

    ارزو جون من ۲ تا اسم دارم دوست دارم معنی اسم اصلی ام رو بدونی معنی اش می شود فاطمه دوست ندارم اسمم همه جا پخش بشه 😘

    واااای بالاخره مرخص شدمم😃اه بدم میاد این دکترا همش میگفتن فشارت پایینه باید بمونی😒

    رومی گلم خوبی؟♥️

    نازگلم خوبی؟♥️

    طناز خانم خوبین؟گل دخترتون خوبه؟♥️

    اره احتمال زیاد اسم عشقمو میزاریم حلما😍

    امم اره سولماز هم قشنگه باید برم معنیشو ببینم

    رومینا جان و نازگل جان شما هم معنی اسمتونو میگین؟♥️

     

    اقای داریوش/پیمان/جواد/ارش/مرجان من خوندم کامنت های قبلی رومینا جان رو و به نظرم از همون موقع هم عاقل بوده و الانم هست💗

    به نظرم نازگل جان و رومیناجان هر دوشون دخترای باهوش و بادرک و عقلین💓💓

     

    خیلی خوب نازگل رومینا خودتون خواستید دیدید کلمه خانم جلوی اسمتون گذاشتم ولی خودتان نشان دادید لیاقت خانم بودن را ندارید بعدشم من بودم که خانم ارزو را که در سایت کناری بود را با نام مستعار مرجان خواستم به اینجا بیاید وبا هم اشنا شوید قبول نمی کنید از خودش بپرسید رومینا واقعا بد کردم تورا از عالم دیوانگی در اوردم ولی قبول دارم برای نازگل کاری نکردم حالا اگر جواب خوبی را  با بدی می دهید باشد عیبی ندارد اخلاقتان این طوری است کاری نمی شود کرد ولی من دیگه تا ابد نام شما را نخواهم برد چون ارزشش را ندارید

    واقعا مریضی حالم واقعا داره ازت بهم میخوره 

    شما مشاوره ندادید بلکه ما مشاوره دادیم به شما و ارزو جون 

    واقعا حالم از تو بهم میخوره 

    چه پستی واقعا متاسفم برای تو 

    باید بالاخره راستش رو می گفتی 

    اقای داریوش اگه میخواید ازتون تشکر کنم باشه میکنم ممنونم

    ولی با این کامنتتون بیشتر ازتون متنفر شدم

    یه ادم چقدر میتونه بد باشه که با اسم های مختلف تو زتدگی ادم ها دخالت کنه

    و اینم بگم بعد از موضوع برابری زن و مرد که به قول شما ساختگی بود من تقریبا از درس و کارم افتاده بودم و تمام فکر و ذهنم این بود که چطور میشه به یکی فهموند برابریم

    و ۲۴ساعته چک میکردم و با حرفاتون حرصم میگرفت و خیلی حالم بد بود اون مدت 

    تا اینکه با طناز جون چت میکردم حرف بچه و بعضی چیزایی که حالمو خوب میکنه میزدیم یکمی بهتر شدم

    ولی موضوع ساختگی شما نه بهتر نکرد بدتر هم کرد

     

    اااخی اقا ارمان چه اسمای قشنگی

    به نظر منم حلما

    من اگه یه روزی سه تا دختر داشته باشم اسماشون میزارم

    هیلدا و هلن و حلما

    و من سولماز هم دوست دارم

    اقا ارمان وخانم ارزو همچنین خانم نازگل و خانم رومینا این کامنت طولانی مرا بخوانید تا بدانید بدون انکه مرا بشناسید برایتان چه کار کردم  ولی حالا خوشحالید من میروم عیبی نداره خودم قصد رفتن داشتم

    سلام خانم حنانه من دوباره برگشتم حالا دوباره می گویند وای دوباره امد ولی عیبی ندارد این کامنت  طولانی را برای شما نوشتم  ولی بقیه هم می توانند بخوانند تا فلسفه امدن من به این وبلاگها  را بدانند واینکه من چه هدفی داشتم ایا قصدم خودنمایی بوده یا  به منظور دیگری امدم قضاوتش با شما / واما چه شد امدن من به این وبلاگها راستش خیلی اتفاقی اینجا را پیدا کردم  و وقتی وارد شدم متوجه نکات مهمی شدم اول اینجا  وموضوع ان راجب ازار دادن و ازار دیدن بخشی از افراد جامعه است تحت عنوان معلم دانش اموز پدر ومادر  وکودک  وانها می ایند خاطرات خودشان را اینجا می نویسند چه ازار دیده باشند وچه ازار داده باشند بعد که انها را خواندم متوجه نکات ظریفی شدم وان اینکه یک عده از ازار دیدن لذت می برند یعنی مازوخیسمها وعده ایی از ازار دادن لذت می برند یعنی سادیسمها بعد حالا اینجا شده پاتوق اینگونه ادمهایی که مشکل روحی روانی دارند و دارند اینجا را  محل تبلیغ کارهای زشت خود قرار می دهند ودیگران راهم تحریک به کارهای خودشان می کنند بنابراین تصمیم گرفتم با این روند مبارزه کنم وجلوی انرا تا حدی بگیرم ومی توانم بگویم بعد از چندین ما تا حد زیادی موفق شدم حال چگونه از انجا که من در زمینه روانشناسی کارهای انجام دادم هم بصورت تحقیق و هم بشکل تجربی و  غیر حرفه ایی کار کردکم تجربیاتم را اینجا بکار بردم و از روش طبابت ابوعلی سینا بهره گرفتم در حل مشکلات روحی روانی ادمهای اینجا چون می دانستم همه با هم متفاوتند  بنابراین روش علاج انها هم متفاوت است حتی زن با مرد فرق دارد در ابتدا با چند پسر ومرد روبه رو شدم وبا چند کامنت ساده انها را راضی کردم از اینجا بروندبدنبال کارو زندگیشان وگرنه در دام ادمهای بیمار اینجا می افتند وخوشبختانه بدون مقاومت قبول کردند ولی اسم انها را نمی اورم برای حفظ ابرو بعد در سایت کناری متوجه معلمی شدم که از ازار دانش اموزانش می نوشت و لذت میبرد منهم ابتدا با زبان خوب با او حرف زدم ولی سرسختی نشان داد منهم روشم را عوض کردم وتحت عنوان داریوش وارد شدم وخودم را مامور قانون معرفی کردم تا او بترسد و از اینجا برود و خوشیختانه عاقبت خسته شد   و رفت برای همبشه بعد در سایت کناری دیگر متوجه دختری بنام رومینا شدم که 12 ساله بود و دایم از صبح تا شب انجا بود وکارهای عجیب وغریب روزانه را می نوشت متوجه شدم برای اینکه از این حالت بیرون بیاید باید حواس اورا پرت کنم بنابراین بار هم با همان اسم داریوش  امدم موضوعی را مطرح کردم که می دانستم دخترها و زنها روی ان حساسند یعنی حقوق زن ومرد  بلافاصله رومینا وارد موضوع شد وعکس العمل نشان داد ولی کار اینجا تمام نشد  وکسا ن دیگری وارد موضوع شدند یعنی رانندگی نکردن دخترها که من عمدا وبه شوخی کفته بودم تا حواس رومینا را ار موضوع سایت منحرف کنم ولی با امدن انها قضیه جدی شد یکی از انها خانم طناز بود که در مقابل من ایستاد  وجبهه گیری کرد و رومینا هم از اوحمایت می کرد منهم روی حرفم  ایستادم تا انجا که به شوخی خودم را داریوش بزرک نامیدم که افکار مردان ایران باستان را دارم تا انها حرفهای بیشتری بزنند در مخالفت با من و از اینجا رومینا شد یک ادم دیگر و از کنج ان سایت بیرون امد وتا انجا پیشرفت که همه به او می گفتند تو ار سنت بیشتر می فهمی ولی کسی نفهمید من اورا ار ان حال وهوای قبلی بیرون اوردم  ولی بعد خانم طناز دست بردار نبود منهم کمی به شوخی موضوع را طولانی کردم تا به همین امروز تا شما قضیه را فهمیدید بعد در سایت کناری هم باز هم متوجه کسی بنام خانم ارزو شدم که از جانب شوهرش اذیت می شود من با نام مستعار مرجان از او خواستم از وبلاگ کناری به اینجا بیاید چون انجا کسی نبود حرفش را بشنود ولی اینجا خانم رومینا وخانم نازکل بودند ومی دانستم ارزو خانم باید مشکلش را  با انها در میان بگذارد ولی خودم هم با نام پیمان بدون انکه بفهمدکی هستم امدم  و مقداری مشاوره دادم ولی متوجه شدم خانم ارزو بسیار لجبازند و گره مشکل بدست خانم نازگل وخانم رومینا باز میشود بنابراین خودم کنار رفتم تا انها با صحبت کنند تا مشکل ارزو خانم حل شود که خوشبختانه این مشکل  هم تا حد زیادی حل شد  اینطور که خودشان می گویند ولی اقا ارمان خبرندارد من عامل اصلی بوذم از ابتدا با نام پیمان  و جواد البته که حق ویزیتی بمن ندادند و عیبی هم  ندارد چون هدفم حل مشکل ارزو خانم و اقا ارمان بود وحالا می فهمند داریوش چه کاری برایشان انجام داد بنام پیمان  وحالا خوش حالند که من می روم و البته حرفهایی که زدم عکس العمل حرفهای بدی بود که انها بمن می زدند وگرنه من برای دعوا اینجا نیامده بودم هدفم حل مشکلشان بود -و موضوع بعد  امدن خانم طناز بودو دختر خانمی بنام رستا یا زهرا  بعد خانم ریحانه وبعد ورود شما خانم حنانه برای  صحبت با من که اگر خواستید بقیه اش را در کامنت بعدی می نویسم تا حرفهایم  طولانی نشود تا  بعد بدانید چه اتفاقی افتاد  خدانگهدار

    داریوش اگه میخوای بری لاغر برو نیا با یه اسم سخنرانی مسخرتو ادامه بده بعد که لو رفتی اعتراف کنی و بگی آره خودمم و فلانم چون دیگه تابلو شده

    الان از این سایت برو که دیگه ریختتو نبینیم

    تو اگه مرد بودی عوضی یه سال پیش میرفتی  نه  الان

    خیلی بیشرفی خودت فحشم ندی اسمتو و حرفات پر از کثافته بعد به بقیه میگی طرز حرف زدنتو درست کن؟

    جناب M ما چه بگوییم وقتی خودت نمی خواهی خوب بشوی من رهنمایی کردم ولی دوباره می ایی حرفهای بیمارگونه خودت را می زنی توشبیه کسی هستی بجای انکه اتش وجود خودت را خاموش کنی برعکس رویش بنزین می ریزی بعد انتظار داری خوب شوی کاری ندارد خلاف تمام ان کارهایی را تا حالا انجام دادی بده خود به خود خوب می شوی و اولین  قدم پیدا کردن سرگرمی جدید است وگرنه بدست خودت و افکار خودت نابود خواهی شد

    ببخشید چرا دارین اینجا دعوا میکنید؟

    بعدشم یکی منو خواهشاً راهنمایی کنید

    نازگل جان ولش کن باید بره تیمارستان

    عزیززززدلم ارزو هم میگه منم عاشقتم عشقم

    اخیییش بره دیگ بر نگرده

    منم دیگه اینجا نمیام فکر کنم با رفتنم این سایت کم کم تعطیل بشه 

    فاطمیه بر همه تسلیت باد 

    من دیگه از امروز به بعد نمیام 👋

     نازگل هر جور می خوای فکر کن من  بهتر دیگه  جواب ندم عزت زیاد

    معلوم که عاشقتم ارزو جونم 😍

    داریوش من نمی فهمم روانی از نظر تو یعنی چی؟

    از نظر همه روانی یعنی تو و ارش این رو بفهم اگه می خواستی من رو از روانی در بیاری لابد می خواستی من رو پسر کنی به جز این چیزی نیست چون من عاقل هستم 

    نه که حالا تو خیلی عقل داری اول باید حرف زدن یادت بدن

    مرتیکه بزرگی به عقله نه به سال

    چه طرز حرف زدنته با یه دختر بچه؟مردک عوضی مثل اینکه مامان باباش هیچی یادش ندادن

    نازگل اومده بودم شما رو از روانی بودن نجات بدم  ولی نشد دیگه از بس سرسختی نشون می دین

    اول که اشغال خودتی اقا پسر بعدشم برا که بدونی چقدر بچه ایی در مقابل من 22 به سن خودت اضافه کن  تازه میشی اندازه حالای من فکر کردی زن گرفتی بزرگ شدی

    عوضی اشغال نه من بلد نیستم با بزرگترم حرف بزنم اون بلده با ناموس ادم حرف بزنه عقده ای بدبخت چه معلوم بزرگ ترم باشه؟از نظر من یه پسر بچه روانی عقده ای ۷ ساله بیشتر نیست حال ادمو بهم میزنه

    ۹ماه نه تقریبا ۶ماه مونده😃😍

    وااای یعنی کی میشه عشقمو بغل کنم عشق باباشه

    اره حلما فشنگه صونا و کاترین هم دوست داره ارزو 

    نازگل جان ارزو میگه یعنی عاشقتما

    عجبی اعتراف کردی روانی هستی

    خودت گفتی هرکس اینجا پیام بده روانی خب تو و ارش هم روانی هستی 😂😂

    اصلا قرار بود اعتراف کنی روانی 

    شما لطفاً چرت حرف نزن  تو غلط میکنی زندگی اقا ارمان و ارزو جون رو خراب کنی لابد زندگی خودت خراب حسودیت میشه رمبو 😂😂😂😂

    عزیزم تا ٩ ماه دیگه حتما اسمش مشخص میشه به نظر من حلما 😘

    بعدش اینکه ارش و داریوش دفعه اخرتون باشه به ارزو جون میگی ارزو فهمیدی باید بگید ارزو خانم فهمیدید یا باید قرص بخورید تا بفهمید

    راستی خدا به ما عمر کافی داده نه مثل شمار١٠٠٠ سال پس ما الان خانم هستیم شما پیر مرد هستید 

    عیبی نداره اقا ارش خودتو ناراحت نکن  خوب نفهم دیگه از پشت کوه امده  بچه  که زدن نداره محلش نزار

    ارمان ارزو میام به نمایندگی از داریوش با یک مشت کارتو می سازم عوضی یاد نگرفتی با یزرگتر از خودت چطور حرف بزنی کوچولو در ضمن فقط ارزو خالی کو تا خانم بشه جوجه

    داریوش خفه شو مرتیکه عوضی ارزو نه و ارزو خانم مثل اینکه اصلا هیچی حالیت نیست عقده ای کودن

    یعنی خوشم میاد از همه خر تره بعد میگه کسی جواب بده خره😏

    رومینا جان و نازگل جان کامنتاتونو خوندم برای ارزو 

    نازگل:ممنونم ازت دخترگلم که باعث شدی زندگی ما درست شه عزیزدلم❤

    رومینا:عزیززززززدلم کامتت عالی بود خیلی خوب بود گل دختر یعنی کسی بخونه ندونه سنتو واقعا فکر میکنه ۲۲سال به بالایی عزیززززم . ممنونم دخترم ❤

     

    راستی گفتم شاید نازگل و رومینا بخوان بدونن اسم بچه رو چی میزاریم

    بین حلما و هیلدا و برفین و صونا و نادیا و کاترین موندیم😂😅

    بیشتر ادمهای اینجا البته نه همه روانی هستند وگرنه اینجا نمی امدند برای همین می خوام ازاین دیوونه خونه برم به شرط انکه پشت سرم غیبت نکنند اون قرص ها رو خودت بخور تا دیگه اینجا نیای اونایی که با حرف حساب من مشکل داشتند عقده ایی بودند نه من

    اقا اصلا بیخیال داریوش جوابشو ندین ولی من مطمئنم سه روز دیگه میاد میگه من نبودم وبلاگ خلوته و دوباره همون آش و همون کاسه🤣🤣🤣🤣🤣💔

    ولی من یه چیز ته دلم مونده باید بگم

    داریوش یه عقده ای بیشتر نیستی که با تصورات خودتو جلوتر میبری و سنتم مهم نیست چنده آدمای هشتاد ساله هم اینکارو میکنن و انقدر عقده سر دلت مونده دست به تخیلات و خواب های هیجان انگیزت میبری

    من خودم خیلیارو میشناسم بعضیا از اینکار روانی میشن و کارشون به دارو میکشه و بعضیا همنطور تا آخر عمر ادامه میدن و اطرافیاشونو آزار میدن

    یکی از فامیلای خودمم وقتی بچش میفته تا یه مدت قرص مصرف می کنه و انقدر با تخیلاتش پیش میره که واقعا فکر میکنه هنوزم حاملست ولی خوب میشه و در صورتی که این نوع خوبشه و تو نوع بدشی و خودتو بزرگ میبینی

    نمی خواستم دوباره بیام ولی باید جواب محمد  و ارمان شماره 2 شوهر ارزو  رابدهم وقتی می گویم دارم می روم چرا می ایید پشت سر من غیبت می کنید اق محمد هر چند بار می ایی  خودت را افتابی می کنی بعد مانند زنها پشت سر ادم حرف می زنی بتو مربوط نیست اینجا می ایم یا نمیایم اینجا یک سایت ازاد  مال جنابعالی نیست پس حرف زیادی نزن و ارمان شماره 2 اشتباه نشه با کسی دیگه اخه نفهم  بفهم اون کسی که باید گم بشه جنابعالی هستی  یرو دنبال منت کشی  زن ذلیل   خیلی دوست داشتم از روبرو با هم  ملاقات میکردیم ببینم جرات می کردی زر بزنی بچه پررو اگر جواب بدین فرقی با یک خر ندارین

    اخی ارزو جون 😞

    خدا حافظت باشه قشنگم خدانگهدار👋

    خواهش میکنم اقا ارمان کاری نکردم شما هم جای برادر ما 💛

    سلام ما را خدمت ارزو جون برسانید 😘

    پس من هم دیگه واقعا کاری ندارم اینجا

    معذرت می خوام خدمت همه عزیزان

    سلام 

    من هم این اخرزن کامنتم هست فقط میخواستم چیزیو بگم

     

    تو این وبلاگ 

    با ادم های زیادی اشنا شدم

    با عقیده ها،فکر ها،نظرها و اخلاق های مختلف

    و من قبل از اینکه با این وبلاگ اشنا شم نمیدونستم که ادم ها چقدر متفاوتن چقدر اختلاف نظر دارن و مهم تر از همه

    نمیدونستم مرد ها اااانقدر متفاوتن

    یکی مثل ارش مرده یکی مثل داریوش مرد یکی مثل اقا ارمان (ها)مردن یکی هم مثل Mمرده

    و این ها فقط جنسیتشون یکیه 

    نظرها و عقیده هاشون زمین تا اسمون فرق داره 

    یکی مثل داریوش که به نظر خودش مرده و به زن ها اینجوری میگه

    یکی مثل اقا ارمان که رو زنش دست بلند میکرده ولی تا ۳ساعت منت میکشیده

    یکی دیگه هم مثل اقا ارمان که تا اونجایی که من میدونم نمیزاره اب تو دل زنش تکون بخوره و واقعا زنشو دوست داره

    و ارش و داریوش از نظر من شما فقط جنسیتتون مرده ولی زنها از هر کی مثل شما مرد ترن!

    مرد بودن به زور گفتن و دعوا کردن نیست اگه مرد هستید و به قول خودتون سمینار دارید و دیگه نمیاید اینجا چرا میاید؟

    ما اگه از نظر شما هر چی هستیم لاقل رو حرفمون میمونیم

    مگه نمیگید مرده و حرفش،مرده و قولش؟؟؟

    پس کو این مردی که قراره رو حرفش بمونه؟

    در هر صورت من واقعا نگاه بدی به ادم ها نداشتم

    همیشه میگفتم اشکال نداره حتما دلیلی داشته که این کارو کرده

    ولی بعد از اینکه حدودا داره میشه ۱ سال که میام اینجا فهمیدم هر ادمی خوب نیست

    خیلیا از قصد کار هایی میکنن

    اقای داریوش شما از طنازجون و اقاارمان معذرت خواستید

    ولی با تیکه انداختن!!!!

    ادم ها خیلی رنگارنگ و متفاوتن

    و زن و مرد نداره

    بعضی ها فقط جنسیتشون زن یا مرده و واقعا مرد یا زن نیستن

    در اخر هم

    اقای داریوش و اقای ارش اگه چیزی گفتم که ناراحت شدید معذرت میخوام ولی خیلی سعی کردم بی احترامی نکنم

    و نه تنها اینها هر کس دیگه ای اگه بهش بی احترامی کردم معذرت میخوام

    اقا ارمان نگران نباشید انشالا کوچولو و ارزو جون زود زود خوب میشن

    از همتون معذرت میخوام

    و خدانگهدار♥️

    سلام

    رومینا جان و نازگل جان ممنونم از احوال پرسیتون

    نه حالش خیلی بده بیمارستانیم هنوز

    همش میگه چه غلطی کردم بچه خواستم😂

    خداکنه بچه م چیزیش نشه همینطور هم خودش

    واااای داریوش برو گمشو دیگه

    باشه نازگل جانم ممنونم ازت دختر گل

     

    داریوش نامردی اگه باز برگردی

    نامردی اگه برگردی

    نامردی اگه برگردی

    تا حالا ۱۰۰ هزار بار گفتی میرم و دیگه برنمیگردم و بعد دست از پا دراز تر برگشتی حالا اگه مردی و واقعا رمبو هستیو و داریوش بزرگو تو خوابت میبینی برو و دیگه برنگرد

    من نمیگم برو.خودت میگی میرم و دیگه نمیام پس مرد باش و سر حرفت بمون

    این اخرین کامنتم را می نویسم وبرای همیشه میروم   قبل از رفتن خواب دیشب را تعریف کنم خواب دیدم در یک جای تاریک مانند بیابان هستم و ان اسلحه ایی که  را که در عکسم دیدید همراهم بود و ناگهان صداهایی شنیدم که دارد بمن نزدیک می شود منهم با ان اسلحه تیربار مانند رمبو یک رگبار به اسمان زدم  تا ببینم کیست شاید یک  حیوان وحشی باشد  وقتی  همه جا روشن شد  صدای یک زن را شنیدم که فریاد می زد  نه ارمان نزدیک نشو  او داریوش بزرگ خیلی خطرناک  بعد یک نفر را دیدم داشت فرار می کرد و می دوید و من در همان حال از خواب بیدار شدم با خودم گفتم  خوب شد به اسمان تیرانداری کردم وگرنه معلوم نبود چه اتفاق بدی می افتاد به هر حال خیلیخوشحالم اتفاق بدی برای شما نیافتاد و ختم به خیر شد خداحافظ برای همیشه حال باید بروم به سمینارهایم برسم خودتان می دانید با چه موضوعی

    سلام به دوستانم

    هلی جونم خوبه؟

    رومینا جونم خوبه؟

    ارزو جونم خوبه با کوچولو اش؟

    اقا ارمان خوبید؟

    انشاءالله همگی خوب باشید 🌸

    شاید اخرین کامنت من باشه اقا ارمان و ارزو جون اشتی کردند و من دیگر کاری با این سایت ندارم هدف من اقا ارمان و ارزو جون بود که دیگر مشکلی ندارند 

    انشاءالله دیگر مشکلی نداشته باشید 

    حواستون به کوچولو مون باشه ها 😉

    سر می زنم اما زیاد نمی ایم

    شما رو به خداوند می‌سپارم 

    یا علی 

    خدانگهدار👋

    آرش دهنتو ببند الانم گمشو با همون داریوش یا هر سبزیجاتی که مثل خودتن برو بیرون از این وبلاگ 

    راضیه مامانت ازت راضیه

    راستی یادم رفت بگویم دیگه دوست ندارم وقت اینترنتمو صرف جواب دادن به شما تلف کنم 

    این شاید اخرین کامنت من است خانم کدو معلومه خیلی کم اوردی عیبی ندارد  هرچه می خواهی بزن تو سر خودت بمن مربوط نیست شجاعتتان را هم قیلا دیدم ام از ترس من  جواب گوشی را نمی دادید و بجایش پیامک می فرستادبد که مزاحم نشو ادم خنده اش می گیره از ادمهای توخالی  جواب هم ندی بهتره خداحافظ برای همیشه دیگه وقت جواب دادن را ندارم خاموش باشید ولی خوب سرکارتان گذاشتم از بس بچه اید

    یعنی شما مادر هستید؟

    اصلا باور نمی کنم که یک مادر بچه اش را این طوری تنبیه کنه یک لحظه هم باور نمی کنم 

    پسر جوان باشه دلیل نمیشه تنبیه اش کنید اونم این جوری غرورش میشکنه حداقل اسمت رو می نوشتی که بدونیم مادر هستی یا پدر 

    واقعا این کار رو کردی با جگر گوشت؟

    اگر این کار رو کردی که واقعا از شما متنفر میشه پسر تون 

    نمی دونم چی بگم به همچین مادری یا پدری 

    ناشناس شما یه کودک ازار به تمام معنا هستید.

    اون طفلک چه گناهی کرده اینجوری کتک بخوره؟

    هرکاریم کرد باشه. هر کاری . شما چطور میتونید بچه تونو اینجوری بزنید کسی که با همه دنیا براتون فرق داره کسی که از تمام دنیا براتون با ارزش تر و مهم تره .

    فقط میتونم بگم متاسفم.

    ناشناس ، آقا ، خانم ، مادر ، پدر ، ... هرکی میخوای باشی باش ، فرد تنبیه شونده چه دخترو چه پسر ، چه کودک ، چه نوجوون ، چه جوون فرق نداره ، نباید کتک بخوره ، چرا ... چون علاوه بر اینکه روح مریضی پیدا می کنه ، از اون فرد تنبیه کننده متنفر میشه ... درسته از حیطه ادب خارح شدم ... چون حق یه مظلوم رو داشتین میخوردین کتک زدن بچه یل نوجوون یا هرکسی ، یعنی خوردن حق اون فرد و این حق الناس داره ... ولی بابت بی ادبی که کردم هم عذر میخوام

    مهتاب خانوم دیگه دارید از حیطه ادب خارج میشیداا

    تازه از کجا معلوم که من پدرم؟

    نازگل من مهتاب خانوم رو مثال زدم.
    مورد من یه پسر نوجوون بوده.

    آقای ناشناس من کاملا دروغ نوشتم ... داستان نوشتم ... آخه مردتیکه آشغال بی همه چیز تو پدری دیوس روانی ...کی با جیگرگوشش اینجوری می کنه که تو کردی  ... نه تنها من مطمئن قریب به ۹۹ درصد این پیاما دروغ و داستانن ... اصلا تو لیاقت نداری که پدر باشی حیف اسم پدر که رو تو و امثال تو بذارن احمق بیشعور 

    اقای ناشناس شما به عنوان پدر دل تون امد با دختر تون همچین کاری بکنید واقعا متاسفم لطفا همچین کاری نکنید و اینکه بچه رو تحدید نکنید 

    مهتاب جان صبر بالای داشت و شما از صبر مهتاب جان سو استفاده کردید دلیل نمیشه هم تحدیدش کنید هم تنبیه اش کنید

    مگه تنبیه اش کردید باید دست و پاش کار نکنه؟


    سلام من به خاطر حرف های شما با یه سری تخفیف بخشیدمش
    اما به شرطی که اگه دوباره تکرار کنه؛بدتر از این میزنمش.
     

    از تحریم ها فقط منع حمام رو اجرائی کردم
    و از بدنی ها 100تا اسپنک،100تا فلک و 40ضربه به ... رو.
    که اگه خواستید تعریف میکنم.
     

    از همه بدن و اعضاء بدن برهنه ش عکس گرفتم و گفتم که اگه دوباره تکرار کنه به تمامی فامیل و دوستانش نشون میدم.
    و شاید هم حضوری نشونشون دادم...
     

    تازه شما ها میگفتید که از هوش میره؛ولی مهتاب خانوم که خاطره ش رو تعریف کرد و دیدید که از هوش نرفته و سر و بر و گنده داره مینویسه.

    آخه هویج خان من به آرمان بگم بیاد که شب نمیتونی بخوابی از ترس🤣🤣🤣

    بعدشم من خودم نمیخوام وبلاگو خانوادگی کنم وگرنه میومد🤣💔

    اقا ارش از نظر من و امسال من شما هیچی نیستید 

    به اقا داریوش هم بگو شما انقدر بی شعوری که درمورد زن ها بد گویی می کنی؟

    انقدر عقده ای  هستید که یه چیز رو ۱۰ بار تکرار می کنی 

    فداتشم نازگل جون❤

    اخی الهی بگردم دورت هلی جونم❤

      {مظلومانه}😂😂♥️

    ولی خب همش به خاطر خودته مشخصه عاشقته❤

    من یکی از دوستام برادر بزرگتر داره ۱۰۰سال یبارم نگاه نمیکنه دوستمو اصن براش مهم نیست پی درس و دانشگاه و دوست دخترای خودشه😒

    طنازجون ولش کن دیگه این که حالیش نمیشه بزار همینجور بی عقل بمونه در ضمن به اقا ارمان بگو نگی خودم میگم😂😂♥️♥️نه اگه نمیخوای نگو ولی به نظرم بگی خیلی بهتره عزیزمم😘

    خیلی خنده داره وقتی در مقابل داریوش کم می اوری اصلا معلومه چی می گی همش پرت وپلا ان کشورهایی که من اسم اوردم در مورد کرونا بود نه وضعیت اقتصادی دوما این کشورها را عملا مردها اداره می کنند و نقش زنها نمایشی است  مانند ملکه سوما این کشورها بخاطر جمعیت کم وضع اقتصادیشون خوب ما هم اگر جمعیت کمی داشتیم مانند انها می شدیم حالا این اقا ارمان کجا هستند  تا ما از حظورشان بهره مند شویم و چرا  این فکر  راکردی اقا داریوش از اقا ارمان  شما می ترسد این فکر کوذکانه از کجا امد  تا انجاکه من یاد دارم در کامنتهای چند ماه پیش ایشون اسمی از داریوش نیاوردند و او بخاطر بچه دار شدن شما موضوع را رها کرد نه چیز دیگر در ضمن ان عکس  مال زمان گذشته است دهه 70 دوران تکاوری داریوش چرا باید مال  کسی دیگر باشد مگه داریوش عقده ای است که عکس دیگری را بجای خودش بگذارد  یکی از هم دوره ایی های او  چند ماه بعد به اشتباه توسط  یک مربی  اموزشی ناشی بوسیله همین نوع اسلحه  کشته شد و خلاصه به ذست هر کس نمی دهند حالا به ارمان بگو بیاید چند مرد حلاج ارمان شما نصف منهم سن ندارد  و همچنین قدرت بدنی حالا از چه چیزش  باید بترسیم در ضمن منهم نصفه ونیمه بعضی کارهای رزمی را بلدم مانندنانچیکو به ارمان بگو بیاید با هم کاراته بازی کنیم  ولی  بداند من  دست کمی از بروسلی ندارم البته من از طرف داریوش  می ایم چون خودش رفته  کلاس و سمینار بدهد در مورد زنها  شما هم می رفتید بد نبود خیلی چیزها یاد می گرفتید 

    چشم رومینا جونم 💙

    اخی عزیزم بالاخره بهتره توهم حواست باشه 😘

    طناز جون ولش کن دیونه هستند 😏

    داریوش کی باشه که نگاه چپ بهش نکنیم ببینمش در و وری هم بهش میگم نگاه چپ بهش نکنم 😒

    هلی جونم ولی دیگه درس بخون تا نمره ۲۰ بگیری 💛

    خدانکنه نازگل جون 

    آره رفتم بیرون بالاخره در نهایت مظلومیت 🥺

    خلاصه که قرار شد امروز خودش بیاد ازم امتحان بگیره به عنوان جریمه😬😬😬

    طناز جون به نظرم بحث کردن فایده نداره این آقای ار شو داریوش نمیخوام بفهمن بزارین برن به همون کاری های مهمشون برسن🙄

    به قول رومینا 5 دیقه یه بار میان می بینن کی جواب داده باهاش بحث کنن

    ببینن کسی توجه نمیکنه به حرف هاشون خودشون میزارن میرن 

    ارش اصلا این که این عکسارو از کدوم بدبختی برداشتی به کنار 

    آرمانم به کنار

    بابا بیخیال من اونموقع تو دوران دانشگام لاغر یکی دوتا استادو نفله میکردم 🤣🤣🤣🤣

    آرش جان امیدوارم ناراحت نشی ولی خیلی شباهت به خیار داری🤣🤣

    خب ببین من  کلی میتونم نام ببرم ولی وقتم  با ارزش تره و اینکه منو کرفس خطاب کنی فکر نکنم عاقبت خوشی داشته باشه چون اگه یه وقت یهویی از دهنم بپره پیش آرمان ممکنه خیلی خیلی بد بشه 🤣

    دوما تو که اطلاع نداری از دانمارک و آلمان و انگلیس چی میگی؟

    الان آلمان یکی از بهترین فیلم ساز های جهانه و انگلیس وضعش از آلمان هم بهتره تا جایی که کانادا چسبیده به انگلیس و مستمره اون شده 

    دانمارکم که والا رفیق صمیمی من مهاجرت کرده و اونجاست و در این حد بگم که قبرستونشون شبیه بهشته🤣🤣

    لاغر یه چیز بگو نخندیم

    بعدشم انقدر از مردا دفاع میکنی لازمه بگم روحانیم مرده؟🤣🤣🤣🤣

    نازگل جون منظورم این بود که نگو ببخشید عشقم

    اقا ارمان ارزو جون و گل دخترتون خوبن؟

    خانم به اصطلاح شجاع عاقبت عکس و فیلم اقا داریوش را دیدی مال 28 سال پیش یود به نظر شما این ادم می تونه از شما و ارمان بترسه که چرت وپرت  می گویی ان زمان او رعایت حال شما راکه می خواستید بچه دار شوید کرد تا مشکلی برایتان پیش نیاید وار طرفی کسی اسم مرا مستقیم نیاورد و بعد من رفتم می توانید دوباره کامنتهای ان زمان بخوانید  وگرنه کسی جرات نگاه چپ به داریوش را ندارد مخصوصا از نزدیک چون نصف منهم نیستند وقتی فکر شما را خواندم چه فکر کردید کلی خنده ام گرفت 

    مردم می خوان اذیت نشن شما می خوای اذیت بشید؟ چه عجیب 

    خانم ها الکی کسی رو اذیت نمی کنن 😒

    خانم ها رو بد نام نکن 😡

    چه جوری حرف زدم خیلی خود مونی گفتم عزیز گلم 😅

    خواهش میکنم نازگل جونم اینجوری نگو عزیزدلم

    سلام من خیلی دوست دارم برده بشم مخصوصا خانوم ها

    فقط دوست دارم اذیتم کنن مخصوصا از کف پاهام و کف پاهاشونو لیس بزنم.

    ببخشید رومینا جون🙏

    اقا ارمان ارزو جون خوب شد؟😁

    هلی جونم تو چطوری؟

    نازگل جون من به خاطر برادر بزرگتر نگفتم به خاطر چیز دیگه ای هست که اینجا جاش نیست عزیزم

    واااااااااای هلی جون منم یبار این شکلی شدم فرداش ازمون داشتم بعد از مدرسه گرفتم خوابیدم بعدش فیلم دیدم و بازی کردمبعد مامانم میگفت بخون میگفتم بلدم بعد گفت پس باید خیلی خوب بشی (دبستان بودم) منم گفتم میشم بعد اومدم خونه قابل قبول شده بودم XDاصن من تو عمرم قابل قبول ندیده بودم بعد بهش گفتم گفت اشکالی نداره دفعه بعدی بخونXDDDDD

    اره عشقم برو پیشش اینجوری فقط عصبی تر میشه

    تنبیه بدنی و فلک و اسپنک و ... خیلی اثرات بد و مخربی در ذهن فرد تنبیه شونده باقی می گذارد . ولی متاسفانه من جدیدا به بیماری مازوخیسم دچار شدم و رفتم به خانه دختر داییم که اوهم یک دختر فوت فیش هست و دچار سادیسم خیلی شدید است و هردو این بیماریمان رو درواقع مدیون رفتار های واقعا نابه هنجار معلم دبستانمون هستیم . من و دختر داییم ماهایا خیلی باهم صمیمی هستیم و او بسیار دختر مستقلیست و تنها در یک خانه به دور از خانواده اش زندگی می کند و من اکثر اوقات با رضایت خانواده پیش او می روم . و البته او به عناوین مختلف قانون شکنی گوش به حرف ندادن ، مجازات در بازی و بازی و .... من را تنبیه می کند . یکبار یادم می آید برای مجازات یک بازی که من باخته بودم ... ۸۰۰ ضربه فلک شدم ، مجبور شدم یک هفته خونه ماهایا بمانم تا زخم کف پاهایم بهترشود و بتوانم راه روم ... یا  بروم  و در طول هفته نیز البته مرا شلاق به کمر و اسپنک کرده است یا مثلا زنگ به دوستانش یکبار زد وبه خانه اش آمدند . مرا به زور از پشت گرفتنم ، لخت مادرزادم کردند مرا به تخته چوب سفت بستن و اول معذرت میخوام ولی موهای بدنم را شیو کردن برای اولین بار که پوسته بدنم نازک بشه و بعد بلا فاصله با شلاق و پدل و برس مخصوص اسپنک و کمربند هرکدوم ۸۰۰ ضربه به قسمت هاز شیو شده ی بدنم زدند و بعد از آن ماهایا به باسنم و کمرم و گردم سیخ داغ گذاشت و بعد سرنگ پر فلفل را در باسنم فرو کرد میخواستم فریاد بزنم از درد ولی دهنم بسته بود و بعد از به شکل  ۷ پاهامو از هم باز کردند و جوری بستن که پاهام تا نهایت حدش از هم باز باشه و بعد به ۵۰۰ ضربه به آلت تناسلیم زدند و یه پارچه زیر پام گذاشتن که اگه جیش کزدم یعنی به ازای هر قطره جیش ۱۰۰ ضربه دیگه به تعداد ضربات اضافه میشه . کلا در مدت زنانی که پیش ماهایا بودم وتنبیه میشدم حق خوزدن غذارو نداشتم و واقعا درهنگام تنبیه با من مثله برده زفتار می کنه ... من تنبیهاتشو تا جایی دوس دارم ولی از اون به بعد عذاب آوره چیکار کنم که این حالتم خوب شه ؟

    از اسمهایی که اوردین به عنوان زنان برتر خنده ام گرفت و ابرویشان رفت  وقتی انرا با مردها مقایسه می کنم می بینم   یه  مشت  مقابل یه خروار شما اسم 8 نفر اوردی من اسم هشت هزارمرد می اورم که در زمینه اختراعات علم هنر و ورزش همیشه پیشرو بوده اند وفقط شاید تک وتوکی زن هم بوده باشند ولی خیلی کم در مورد نخست وزیردانمارک باید بگویم وضع افغانستان و یمن جنگ زده بهتر  ار انجاست  راجب انگلیس و المان چه می گوییدکه ملکه وصدر اعظم زن دارند و اوضاعشان بدتر از ایران است این حرفها به درد گول زذن بچه ها می خورد

    این موضوعی که  می خوام بگم بمن مربوط نمی شه خانم کرفس البته اگز اقا ارمان ناراحت نمیشه چون  اسم کرفس را خودتان برای خودتان انتخاب کردید من نگذاشتم اولا داستان شما در گذشته یعنی چند ماه پیش به من مربوط نمی شه که چه گذشته ولی تا انجا که می دانم ان زمان اقا ارمان شما  اسمی از داریوش نیاورذ بلکه با اسمی بنام مهسا حرف زد که به هنر شما بد گفته بود و ربطی به داریوش نداشت وهمه چیز تمام شد  وحالا بعد  ازنوشتن کامنت جدید توسط داریوش  وتعدیل کردن مقداری از حرفهای گذشته البته نه به عنوان عذر خواهی بلکه به عنوان هنرمند  شما بجای جواب خوب  حرفهی الکی قدیمی را تکرار کردید وبعد ار اوردن اسم شماره که از سایت برداشته شده بود انهم بدون اجازه وبه داریوش زنگ زده شد تا انجا که می دانم از ترس ذو روز افتابی نشدید و بعد خشم داریوش را دیدید که جوابی به شما داد بدتر از چند ماه پیش ولی از ترس او جوابتان ارام و ملایم بوذ و همه چیز معلوم شد ولی داریوش برای انکه زندگی تان خراب نشود روی  خودش نیاورد وخودش از اینجا رفت حالا این وسط کی از کی ترسید البته امروز داریوش ادرس خودش را داد قبل از رفتن   انهم در اپارات که بروید عکس و فیلم  کوتاه اورا ببینید انوقت معلوم میشود کی از کی می ترسد شما هم اگر ببینید ار حرف خودتان خنده تان می گیرد  ولی داریوش اهل دعوا نبود ولی کسی هم  جرات نگاه چپ به اورا تا حا لا نداشته من خودم یکبار دیدم در خیابان با چهارنفر درگیرشد با کمال تعجب انها فرار کردند چون داشتند می خوردند او در سربازی به رمبو معروف شده بود ودوره تکاوری دیده  بود سال 1371 وان زمان ارمان شما هنوز به دنیا نیامده بود او فقط برایاینکه به اوتهمت خراب کردن زندگی شمارا به او نزنن از اینجا رفت منهم شاید بزودی بروم چون کار دیگری اینجا ندارم من از طرف او صحبت کردم نه خودم که ارشم

    نازگل جون اره میدونم کلن از وقتی که اومدن سایتو نابود کردن مثل انسان های اولیه هم حرف میزنن XD

    افرین جوابشونو نده اونا لیاقت ما رو ندارن بذار برا خودشون خیالبافی کنن

    فکر کنم از بس کسی بهشون توجه نکرده اینجوری شدن

    هلیا جون ارزو جون هم از فشار حالش بد نشد از این (مثلا)  دوتا دیونه خول و چل حالش بد شد 

    منم نمی خوام جواب شون  رو بدم تا حالم بد بشه😒

    نه طناز جون نیاز نیست 

    همین ها هم که گفتی تو فکرن ببینند کی هستند 😂

    الهی بمیرم هلی جونم 

    نترس گلم هرچی باشه دیگه میشی اگه بیشتر داخل اتاق باشی بیشتر تنبیه میشی اگر کم تر خب کم تر هم تنبیه میشی 😔

    برو تشنگی رفع کن 😘

    طناز جون خودتونو خسته نکنین بابا ارش یه ادمه بیکاره میاد یه چیزی میگه میره بهش توجه نکنین بذارین با خیالاتش زندگی کنه

    حیفه وقتتونو براش بذارید

    هدف ارشم همینه میخاد بحثو منحرف کنه میخاد اعصاب ما زنا و دخترا رو خورد کنه شما هم بهش اعتنا نذارید خودش خجالت بکشه بره

    آرش چند روز پیش قدرت بدنی یه زن تو هلند تکذیب شد به قدری که دارن کارهای آماده سازی  میکنن تا تو تیم ملی هلند پیش مردها بازی کنه

    دانمارک دور از کرونا بدون هیچ استرسی داره زندگی میکنه و نخست وزیرش زنه

    خالق و کارگردان سریال اسپانیایی مانی هیست که چهارمین سریال برتر دنیاست الکس پیناست و یه زنه

    نویسنده کتاب بزرگ هری پاتر جی.کی رولینگ هستن و جزو پولدارترین زن های  جهان هستند از طریق این کتاب

    اما واتسون بازیگر معروف انگلیسی دارای چند جایزه ست و جزو نیکوکاران به حساب میاد و در سالی که بزرگترین جایزه آن سالو گرفت در مقابل دوربین و مردم به نشانه اعتراض درباره ضعیف به حساب آوردن زن ها سکوت کرد

    آنجلینا جولی سرپرستی سه بچه سیاهپوستو قبول کرده و سه بچه هم خودش داره در ضمن از همسرش طلاق گرفته و به تنهایی سرپرستی اونهارو داره

    هایده و مهستی خواننده های قدیمی ایرانی به هنگام مرگ یکی از خیابان های نیویورک آمریکا کاملا سیاه شد و مردم فقط پیاده یا با ماشین های سیاهرنگ میتونستن رد بشن

    ۸ مورد مثال از زنان برتر دنیا زدم ، بازم لازمه؟

    سلااااام.خوبید؟

    من هلیام سایت کناری اشتباه نگیرین یه وقت همون که از تابستون میومد و ... .

    میخواستم بگم که به حرفای داریوش و ارش توجه نکنین هر توهینی هم که کردن بدون هیچ وجهی (اصلا انگار وجود ندارن) به کامنتاتون ادامه بدین.اینجوری هر کسیم که باشه از این همه بی اعتنایی و بی عزتی از این سایت میره چه پسر ده ساله چه پیرمرد 90 ساله ://

    از الان دیگه جوابشونو ندین به قول رومینا جون انقدر بیکاره که هر 5 دیقه چک میکنه ببینه کسی چیزی گفته که باهاش بحث کنه یا نه

    بابا بیخیال داریوش تو که دستت برای ما رو شده چرا مقاومت میکنی آخه 🤣

    بگو ترسیدم بگم خب با ما راحت باش🤣🤣🤣

    یاد اونموقع ها افتادم که آرمان اومد یهو حرفتو پس گرفتی 

    یادته؟

    حدود مرداد ماه بود

    به نقاشیام توهین کردی یهو آرمان اومد یه دری وری گفتی از ترس که فکر کردن بهش از خنده  منفجرم میکنه🤣🤣🤣

    آقای آرش ااق داریوش رفت خداروشکر رفت 

    شماهم برو😃

    خدانکنه رومینا جانم♥️

    رومینا جون یه امتحان داشتیم هفته ی پیش بعدش رسما گند زدم بهش برای همون عصبانیه بیشترش به خاطر اینه که شب قبلش داشتم فیلم می دیدم هرچی گفت پاشو برو بخون گفتم بلدم🤦🏻‍♀️ولی بعدش گفت فقط دلم میخواد زیر 17 بشی اون موقع دیگه من میدونم و تو🥺

    منم رسما گند زدم شدم 12😐💔

    رومینا چرا خداروشکر کنم جای تو نیستم؟ البته اگه دوست داری بگو

    خدا نکنه نازگل جون♥️

    راستش میخوام برم ولی می ترسم🥺

    اما خب سعی میکنم برم چون خیلی خیلی تشنمه😂😂🤦🏻‍♀️

     

     

    رومینا جونم چرا باید خدا رو شکر کنه جای تو نیست؟ البته اگه می خوای نگو هر جور مایلی 

    اونقدر هاهم که فکر می کنی برادر بزرگ خوب نیست 

    درضمن ارش و داریوش 😏 دیگه اسم من رو نیارید نمی خوام اسم من در کنار نامحرم و کامنت شما باشه یا هرچیز دیگه فهمیدید 

     

    من با هر کسی  که امد اینجا حرف نمی زنم بخصوص خودتان گفتین کرفسید  انتظار دارید بایک کرفس حرف بزنم شان من اجازه  اینکار را نمی دهد چرا من باید باکسی  که افکارش با من واقا داریوش یکی نیست حرف بزنم قبلا دعواهای شما و اقا داریوش را خوانده ام دیگر حوصله ادامه انرا من ندارم  یکجا همش می گویید جناب داریوش برود در جای دیگر می خواهید با همکار او صحبت کنید واقعا عجیب است حالا خوب صحبت کردیم چه می خواستید بگویید قبلا از سخنان گهربار شما بهره ها بردیم  اگرجواب ندادم بخاطر این بود که ارزش جواب دادن نداشت فکر دیگری نشود که کاملا غلط است این حرفها مال دوران زمان اقا داریوش بود که تمام شد مگر همین را نمی خواستید که او برود خوب رفت دیگر  همان طوری که شما می خواستید و به ارزویتان رسیدید و از حظورش بی بهره شدید البته در بعضی جهات  من ازاقای داریوش من تند رو ترم و در بعضی موضوع ها  نه

    الهی بمیرم برات هلی جونم عشقم 

    حتما از ظهر تا الان خیلی دعوات کرده😔

    خداکنه کم تنبیه ات کنه که انگار من رو تنبیه کرده 😭

    تو هم درکش کن باید جای پدر و مادر و برات پر کنه سخت براش نمی دونه چه جوری 

    عزیزم برو بیرون وگرنه بیشتر عصبانی میشه و بیشتر می زنتت 😔😭

    یه چیزی بگم دیگه هیچی نمیگم

    اگه میگید قبولی خانوما کمه باید بگم که

    ما مدرسمون کلاس ۷،۸،۹،۱۰،۱۱هر سال توی مبتکران کشوری اول میشه ۳،۴سال هم دوم شده من دبستان اینجا نبودم ولی مطمئنم از کلاس اول تا ششم هم همینطور بوده و هست و خواهد بود

    بیشترین قبولی کنکور برای خانم هاست

    و اگه میگید زن ها خوب نیستن به قول هلی جون اگه زن نبود پسری هم نبود

    و اینها ادم هایی هستند که قدر زن و مادرشونو نمیدونن

    در هر حال نفهم همیشه نفهم میمونه

    یه چیزی خوندم یه پروفسوری گفته بود

    کسی که میمیره خودش نمیفهمه و فقط اطرافیانش اذیت میشن ادم های بی شعور هم همینطورن 

    خودشون نمیدونن و نمیفهمن چقدر بیشعور و رو اعصابن و فقط بقیه رو اذیت میکنن

    الهی بمیرم برات هلی جونم♥️

    ولی برو پیشش تا ابد که نمیتونی بمونی

    نبایدم فرار میکردی چون الان عصبی تره بیشتر میزنه

    پس زودتر برو پیشش

    و عشقم مگه چی شده که انقدر عصبیه؟(نمیخوای نگو )

    برای اینکه میای اینجا چیزی بهت نگفت؟

    نگران نباش اصلا هر کاری میکنه به خاطر خودته♥️

    برو خداروشکر کن جای من نیستی♥️

    آقای آرش اگه کنفرانس بین الملی داره چرا اینقد بیکاره که میاد اینجا؟

    و اینکه همون دختر های دانشجو هم اجازه شون دست یه مرده که نهایت پیشرفت یه زنو توی ازدواج‌کردن می بینن

    اگه اجازه خارح رفتن این دختره دست خودشون بود و اجازه میدادن بهشون مطمئن باشین خیلی از مقامات المپیاد هم مال خانم ها بود

    آره گلناز جون اومد کلی هم عصبی بود که چرا حداقل خودم بهش نگفتم🥺

    کلی هم دعوام کرد ترکه رو هم برداشت که بزنه ولی من فرار کردم اومدم تو اتاق درو قفل کردم از ظهر تا حالا هم هنوز اینجام🥺

    یعنی خوشم میاد داریوش هنوزم پیش ماست

    حنانه جون اصلا به خودت زحمت نده جوابشو بدی تا الان مثل اینکه داریوش خیلی بهم ریخته از طرف آرش از خودش دفاع میکنه

    داریوش جان اگه بهت دلگرمی میده دفاع کردنای آرش ما کاری نداریم

    ولی من یه سوال داشتم ، من این وسط کرفسم که آرش اسممو نمیاره یا جرئتشو نداره؟🤣

    شاید ایشون انقدر درگیر کنفرانس های مسخره هستن که وقت نکردن 🤣

     

    خانم حنانه ببینید چطور نازگل و رومینا و هلی حرف می زنند بعد شما بگویید من اداب حرف زدن بلد نیستم  اسمان ریسمان را بهم می بافند بعد هم حرفهای بی ریط می زنند که بیشتر از روی کم سن و سالی وکم اطلاعی انهاست و احساسی حرف میزنند تا عقلانی حالا من چه بگویم اصلا بهتر است حرفهای مرا نخوانند و جواب ندهند

    بابا اقای داریوش به خاطر شرکت در یک کنفرانس بین المللی  اینجا را ترک کرد و معلوم نیست کی برمی گردد  ایشان ار همکاران قدیمی من هستند و سالهاست باهم کار کردیم در زمینه روشن کردن افکار پوسیده وغلط  اشاعه فرهنگ درست که بعضی ها می خواهند انرا خراب کنند  وخودشان می دانند کی هستند این روزها همه چیز بهم ریخته معلوم نیست کی زن کی مرد هدف من و اقای داریوش درست کردن این خط کشی هست  و ما به افکارهم سالهست اشنا هستیم پس این دلیل نمی شود من او هستم و او خود من است واقعا دلایل شما خیلی شتابزده و احساسی است 

    خواهش میکنم گلم 💜

    هلی جونم ولش کن دیونه هستند

    داداشت چیزی بهت نگفت؟

    شما مرد ها نمی دونید برای چی می روید سربازی بعد می روید

    امام حسین جنگید با دشمنان مون تا خانم ها اسایش داشته باشند 

    شما برای چی می جنگید؟

    حرف تون این که ما بجنگیم تا خون امام حسین پای مال شود؟

    من دیگه دلم نمی خواد با ادم بی عقل و بی شعوری حرف بزنم واقعا شعور نداری 

    خانم هلی من منظورم دخترهای دانشجو است که در المپیادها مدال نمی اورند  انهم مگر تک وتوکی  واین دخترها اصلا توی خانه نیستند که کار خانه  کنند و مامانشان بجای انها غذا درست می کند در حالیکه پسرها با سربازی روبه رو هستند و دخترها اصلا سربازی نمی روند پس دنبال بهانه بهتری باشید

    آقای آرش یا داریوش که هر دو یک نفر هستین🙄

    اگه شما اینهمه کنفرانس و اینا داری اینجا چی کار میکنی آخه؟

    اگه به قول خودت سرت خیلی شلوغه چرا هی میای؟ 

    اگه میگی میخوام برم چرا نمیری؟ 

    چرا این همه میای اینجا و چرت و پرت میگی و جو سایتو می‌ریزی بهم؟ 

    بعدشم اینو یادت باشه درخت هرچه پر بار تر سر به زیر تر نه که عین تو هی بیاد و پز بده 

    تو که میگی خارج برای عکس و امضا با من دعوا میکنن چرا موندی اینجا؟ پاشو برو همونجا ببین اصلا تره هم برات کسی خورد میکنه؟😏

    تو که به قول خودت میگی اختراع دارم چرا الان اینجایی؟ آخه یه چیزی بگو آدم باور کنه 😒

    متاسفم برات که اینقد دروغ میگی

    و این رو هم بدون اگه خانم ها توی المپیاد ها رتبه نمیارن چون ما توی کشوری هستیم که یه خانم به جای درس خوندن و پیشرفت کردن باید بره کنج خونه بشینه و کار های خونه ی کسی رو انجام بده عین تو

    میدونی که اگه همون خانم نباشه نه هیچ مردی به دنیا میاد نه موفق میشه اگه خانم توی یه خونه نباشه حتی باهوش ترین مرد توی جهانم نمیتونه کاری بکنه این خانومه که کلی فداکاری میکنه تا مرد به یه جایی برسه آخرشم به آدم ناسپاسی عین تو میاد و درموردشون این چرت و پرتا رو میگه 😒

    مرسی نازگل جون ازم دفاع میکنی♥️

    مرسی حنانه جون ♥️ ولی من اصلا با ارش و داریوش کاری ندارم و حالم از جفتشون بهم میخوره و به نظرم یه بچه ۱۰ساله بیشتر نیستن😒

     

    خانم حنانه با هر کس باید مانند خودش حرف زد  وقتی یک دخنر با بزرگتر از خوش بلد  نیست حرف بزند چطور انتظار دازید جواب خوب یشنود شما دیدید با اقای داریوش چگونه حرف زذ و ایشان جوابش را ندادند و رفتند به نظر می اید اینجا خانمها ار هم حمایت می کنند حال می خواهد حرفش درست باشد یا نباشذ البته اگر در کلاسهای اقای داریوش شرکت می کردید به صورت  کلاسهای انلاین این بی اخلاقیها درست می شد که قبول نمی کنید خلاصه من انچه شرط بلاغ است گفتم  گاه خواهید بشنوید گاه نشنوید بقیه هم  کهحرف زدند حرفهایشان ارزش جواب دادن نداشت  به هرحال روزی یک یا دو بار می ایم  شاید اگر کسی مشکل روحی روانی دارد حلش کنیم واین بستگی به استقبال کسانی که اینجا می ایند دارد البته جز همه شما ها 

    سلام 

    آقا آرش واقعا اینهمه کار انجام میدید بعد در جواب دادن به رومینا به قول خودتون یک دختر خانم نوجوون عاجزید و با توهین و طفره رفتن بحث را عوض میکنید 

    در ضمن 

    کمالات شما توهینه ؟ 

    یعنی حتی از آداب صحبت با یک خانم خبر ندارید عجیبه 

    آه من که تند رو باشه اصلا آما اجازه نمیدم به خودم به کسی توهین کنم شما که کند رو هستید چطور چنین اجازه ای رو به خودتون میدید 

    در هر صورت شما جای پدربزرگ رومینایید عجیبه که در گفتارتون دقت نمی کنید 

    اصلا هرکی میخوای باش اصلا تو ترامپ هستی 😂

    عزیزم شما سوالی به این اسونی رو جواب ندادین اون وقت ما بچه مهد کودکی ها جواب بدیم 😏

    بفهم چی میگی 

    اها دوتا مریض مملکت ما رو بهم ریختن در مورد زن ها فلسفه می‌چینند از بس ببخشیدا خرن اگه می خواین درمورد زن ها بد گویی کنید ماهم درمورد مرد ها بد گویی کنیم حالا هم با زبون خوش می گیم برید وگرنه دیگه مجبور میشیم با بد زبونی صحبت کنیم 

    راس میگه رومینا جونم و طناز جونم 😘

    🤣🤣🤣🤣🤣یعنی خوشم میاد روش کم نمیشه سوال به اون اسونی که منه بچه هفتم تونستم حل کنم( یا به قول خودت مهد کودکی )تویی که ادعا میکنی بزرگی نتونستی حل کنی🤣🤣🤣🤣🤣

    اون سوالو برادرم که کلاس دومه هم حل کرد اونوقت تو نتونستی🤣

     

    اره طناز جون ولی به نظرم جفتشون یکین و بیشتر از ۱۰سال هم سن ندارن 

    مهدکودکین دیگه هیچی حالیشون نمیشه 

    مم واقعا دیگه هیچ جوابی نمیدم

     

     

    کسی که کنفرانس و وبینار و.....میزاره فکر نکنم از لفظ بای بای استفاده کنه

    دوستان به زمان پیام آرش و داریوش دقت کنین

    کلا چهاردقیقه فاصله هست

    و این به این معنیه که اگه آرشم تو این وبلاگ بمونه یعنی داریوش جان هنوز مهمون ما هستن😒

     

    ممنون اقا ارش این لحظات اخر که می روم خوب جوابش را دادی خیلی خنده دار بود فکر کرده بود بزرگ شده من رفتم  بای بای

    رومینا راستی این روزهای کرونایی مهد کودک نمیری راستی 2 ضربدر 2 چند می شود اگه درست بگی میگم مامانت برات پفک بخره

     راضبه مامانت ازت راضیه

    🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣وای داریوش مرررردم از خنده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣اخه تو چرا اینجوری هستی؟

    اگه وبینار داری چرا میای تو این سایت جواب میدی؟🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    منم بابام هر روز ۵،۶تا وبینار و کنفرانس داره ولی واقعی نه مثل تو🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    اگه میخوای پز بدی ما هم پز میدیم ولی واقعی نه مثل تو🤣🤣🤣

    عه؟واقعا؟اینجا مهدکودکه؟اگه تو نبودی مهد کودک درست هم نمیشد چه برسه به اینکه وبلاگ به این خوبی بشه مهد کودک🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    من مطمئنم انقدر بیکاری که هر پنج دیقه یبار میای تو سایت ببینی کسی هست جواب بدی بهش🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    بابا دارم می رم اگه هم بخوام نمی تونم بیام چون اینقدر وقتم پر از شرکت توی سمینار وکنفرانهای بین المللی وداخلی که وقت نمی کنم بیام اینجا  اونم  هم کلام شدن با چهار تا بچه  که اصلا زبان نمی فهمند به هر حال کلاسهای من در سایتهای دیگه  برقرار اگر کسی دوست داشت بیاید شرکت کند به ادرس www. daryosh . com انجا راجب موضات مختلف از جمله اینکه چرا نباید به دخترها رو داد  کهپا توکفش مردها نکنندصحبت می شود در ضمن کلاسهای انجا فعلا انلاین بخاطر کرونا خوب حرفهای من تمام شد من موقتی اومده بودم ببینم اینجا  ادم عاقلی پیدا می شود سر کلاسم بیاید یا نه که متاسفانه کسی را پیدا نکردم در کشورهای دیگر طرفدارانم برای عکس انداختن بامن و امضا گرفتن باهم دعوا می کنند انوقت اینجا بینید چه می کنند خودشان با خودشان دعوا می کنند الحق که خارجیها بهتر قدر گوهر را  می فهمند برای همین پیشرفت کرده اند و انوقت ما  اینجا با خودمان ذعوا داریم و درجا می زنیم  وخاطرش عقب مانده شدیم  در ضمن هر کس هرچه بگوید به خودش گفته در  ضمن در شان من نیست  بیشتر اینجا بمانم چون به مهد کودک  بیشتر شباهت دارد تا سایت ازاد اندیشی  خداحافظ دیگر جواب ندهم بهتر است 

    اره نازگل جون ولش بابا خیلی از خود راضیه فکر میکنه کی هست 😏

    معمولا همیشه ادمای از خود راضی هیچی نیستن😏

    که دقیقا برای داریوش همینطوره...

    همش حرف همش حرف........

    تو اگه خیلی مردی نیا جوابای مارو نگاه کن پاشو برو داریوش

    یه آدم چقدر میتونه نامرد باشه؟

    بس کن برو

     

     

    هلی جونم بد به دلت راه نده عشقم استرس نگیر اصلا نگران نباش عزیزدلم اروم باش هیچی نمیشه عزیزم ♥️♥️

    افرین که گفتی واقعا خیلی شجاع بودی ♥️♥️

    اقا داریوش شما کی باشی که ما از تو بترسیم اصلا هم ترس ناک نبودی 😒

    بعید می دونم خودت باشی 

    هلی جونم نترس شاید دسته گل اب ندادی شاید هم دادی ولی داداشت پشیمون شد از تنبیه ات هر شایدی هست نگران نباش 

    انقدر استرس به خودت وارد نکن

    چه خوب که گفتی 😘

    اطاعت قربان ولی من گند نزدم خودتان به خودتان گند زدید حالا می روم چون از قبل قصد رفتن داشتم انهم نه به خاطر شما  در ضمن با کسی حرف میزنی که در خیابان کسی جرات نگاه چپ انداختن به من را ندارد چون باید از پایین به بالا بمن نگاه کنند و نصف منهم نیستند زمانیکه تو هنوز به دنیا نیامده بودی  1371 من سربازی بودم  و یعد در سربازی معروف شدم به رمبو  اگر نمیشناسی برو توی گوگل  پیدا کن   خودم هم یک عکس تکاوری مانند رمبو  گذاشتم ولی تمی خوام ببینی چون ممکن شب خوابت نگیره به هر حال نمی خوام مزاحم خواب کسی بشوم بنابراین می خواهم بروم تا مشکلات خانوادگی خودشان را به حساب من ننویسند گود بای برای همیشه جواب ندین بهتره

    آره رومینا جون گفتم بهش ولی بعید میدونم امروز بیاد آخه امروز دسته گلی که هفته ی پیش آب دادم مشخص میشه😬😬

    حسابی استرس دارم😬🥺

    اقا ارمان خب بد خبر دادید دوسش داریم 

    کنترلش کنید اب انار نخور ولی هرچی خواست باید بخور

    استرس هم نداشته باشه 😁

    هلی جونم گفتی به برادرت عشقم؟

    اقا ارمان چرا نمیاید تخته؟

    خوشحالم که رفتی داریوش ولی بعد گند زدنت به اعصاب همه

    همه بدن تو خوبی

    دفعه آخرتم باشه درباره طناز صحبت کنی 

    ناراحت شدم و الهی بمیرم چیه راه انداختین؟!عذا گرفتین!😒

    بابا هیچیش نیست واسه یه زن حامله خیلی طبیعیه هی بره بیمارستان😐

    اره رومینا فشارش افتاده از بس اب انار میخوره🤣😒

    واااای خدا بد نده 

    اخه چراااا

    وااای خیلی ناراحت شدم😭😭

    نگران نباشید شما ایشالا هیچی نیست

    احتمالا فشارش افتاده

    اخی عزیزم هلی جون خوشباحالت برادر داری باشه عشقم بگو بهش ایشالا راضی شه اونم بیاد

    وای نه چرا حالش بد شد 🙍

    عزیزم ارزو خیلی ناراحت شدم خیلی

    خدا اشکم در امد 😭😭

    بمیرم برات ارزو عشقم  

    اقا ارمان ۶ دنگ حواستون به ارزو و دختر تون باشه

    آخ الهی بمیرم چرا حالش بد شده؟😰😱

    امیدوارم زودتر حالش خوب بشه1

    نازگل جون فکر نکنم برای این تنبیهم کنه فقط دعوام میکنه میگه دوباره مایه ی حواس پرتیه و اینا😑😂

    ولی خب مهم نیست تصمیم گرفتم بگم بهش

    آره رومینا جون اصلا خیلی حس بدی بود بهش نمیگفتم و قایمکی می یودم

    الانم منتظرم تلفنش تموم بشه برم بهش بگم 

    فقط امیدوارم خودشم قبول کنه و بیاد😐🤦🏻‍♀️

    سلام

    ممنون ستایش جان

    ارزو حالش بده بیمارستانه احتمالا تا جمعه بعد نمیاد من حتی نرسیدم پیاماتونو بخونم اصلا حوصله ندارم فقط نگران ارزو و دخترمم

    بعدا سر فرصت میخونم

    شب همگی خوش

    *سلام 

    آرزو خانم من نمیدوم قبلا با شما حرف زدم یا نه 

    ولی از کامنت هاتون خوندم 

    بچه دار شدین ♡از صمیم قلب بهتون تبریک میگم♡

    امیدوارم عروسیشو با دل خوش جشن بگیرین😘

    افرین نازگل جون😘منم همه رو ۲۰ شدم به جز یدونه ۱۱/۲۵😂😅

    هلی جون بگو بهش بعدشم بگو بیاد اینجا خوبه بیاد اونوقت هیچیتون دیگه از هم پنهون نیست و من مطمئنم حقیقت همیشه درست میکنه همه چیو ❤

    خوشحال میشیم جفتتون بیاین😍

    هلی جونم اگه می خوای بگی بگو ولی 

    اول ارومش کن که با ترکه جدید تنبیه ات نکنه

    بعد بهش بگو بعد بگو من چون دوست داشتم بهت گفتم وگرنه نمی گفتم پس تنبیه ام نکن و بگو اگه دوست داشت بیاد داخل سایت و دعوات نکنه 

     

    خداروشکر این داریوش رفت

    البته امیدوارم چند وقت دیگه دوباره با یه اسم دیگه وارد سایت نشه🙄

    آها راستی تصمیم گرفتم امشب به داداشم بگم که میام اینجا آخه تا حالا نشده هیچ چیزیو ازش مخفی کنم 

    ولی از یه طرف میگم نه

    واقعا نمیدونم چی کار کنم😣

    نظر شماها چیه؟ بگم بهش یا نه؟ 

    نازگل جون خدانکنه عزیزم♥️

    چرا به خودم دروغ بگم وقتی خودش علنا گفت از زندگی من برو بیرون😏

    من فقط یه مامان داشتم اونم شیرین بود درسته منو به دنیا نیاورده بود ولی خیلی بیشتر از یه مامان هم به من هم به داداشم رسید من و داداشم هردوتامون مامان صداش میکردیم اونی هم که منو به دنیا آورده مادر نبوده اصلا لیاقت یه همچین کلمه ای رو نداره

    خدانکنه رومینا جون♥️

     

    من اخرین کامنت را نوشتم دیگه اسم مرا نیاورید  چون جواب نمی دهم

    اقا داریوش من نگفتم تقصیر شما هست من نمره ۱۸ گرفتم 

    رومینا جونم من همیشه بیست می گرفتم در سال حدود ۲ یا ۳ تا گند می زدم الانم یکیش هست ناراحتم به خاطر اینکه همیشه ۲۰ می گرفتم

    ولی بازم خوبه 😁

    ارزو جون کوچولو مون چطور؟

    قهر نکردی؟😂 ببخشیدا اخه خیلی زود قهر می کنی ناراحت نشی ها بازم میگم ببخشید😘

     نازگل  لابد تو نمره 18 گرفتی تفصیر من حالا بنشینید دنبال بهانه بگردید

    رومینا نازگل شما هز چی خبر دارین که هی خراب خراب راه انداختین  من چیزی خراب نکردم  خودشان شروع کردند شما اول بروید کامنت مرا در سایت کناری بخوانید من خراب کردم یا خودشان  انها شروع کننده بودند من حتی جوابشان را ندادم وقتی از چیزی خبر ندارید  الکی حرف نزنید من حتی گفتم موضوع را فراموش کنند من دنبال نمی کنم  انها از قبل باهم سرموضوعات دیگر مشکل داشتند حالا هم گفتم من می روم تا تمام شود بمن چه دیگران باهم مشکل دارند

    نازگل جونم ولشون کن عشقم الان ازمونای ترمت خیلی مهمتره تا این دو تا دیوونه ی بیشعور 

    عزیزدلم ناراحت نباش ۱۸هم خیلی عالیه عزیزززم😘❤👏

    اقا داریوش هرچی گفتی ولی زندگی ۲ نفر رو خراب کردی 

    هم خودت برو هم ارش رو ببر متنفرم از شما دوتا حالم بهم میخوره از تون این هفته بدترین هفته بود

    از اون ور امتحان شدم ۱۸ از این ور گیر دوتا دیونه افتادیم ایش 😫

    داریوش به تو چه من عاقلم یا نه بی خود نظر کارشناسی نده

    تو اگه باغبونی باغچه خودتو بیل بزن!

    خودت از همه بیشتر نیاز داری عاقل شی

    زندگی دو نفرو که خراب کردی 

    لاقل گمشو از این سایت سایتو به گند کشوندی 

    رومینا من نگرانم  داشتی یه کمی عاقل می شدی ولی نشد ما که رفتیم ولی امیدوارم بزرگ شدی  بهتر بشی

    M تو بیماری پیشرفته مازوخیسم داری یعنی بیماری خود ازاری توصیه اول  من اینکه اصلا ان فیلمها را نگاه نکن چون مانند ریختن بنزین روی اتش ذوم اینکه از تنهایی خودت را دربیار وگرنه فکر مالیخولیایی دوباره به طرفت برمی گردد و برمی گردی به حالت اول سوما خودت را چیزهای دیگر مشغول کن و زیاد فکر نکن چون افکار بد انسان را به بیراهه می کشاند بیشتر به دنبال ورزش برو و فراموش نکن تو یک پسری

    هه انقدر پسته که بازم اونده جواب میده معلومه چه بی کاریه😏

    یکی باید اینارو به خودت بگه عقل خودت مشکل داره میخوای بقیه رو درست کنی؟😏اگه به تو باشه که همه مشکل عقلی دارن😏

    ارمان من صد ذر صد نگفتم کار  شما بوده مگر کامنت مرا درست نمی خوانی یک احتمال وجود دارد کار شخص دیگری است که نامش را نمی اورم ولی شما می شناسین کیه به هر حال فرقی نمی کند جواب کامنت مرا  شما بد دادید شماره را فراموش کنید خیلی مهم نیست شماره اوهم دست من است هر گاه بخواهم می توانم به پلیس بدهم ردیابی کنند  چون شروع کننده او بود نه من اصلا به فرض شما نبودید چرا جواب کامنت مرا اینگونه دادید کجای حرفهای من بد بود من امده بوذم اینجا چند نفری را که مشکل روحی و روانی داشتند را علاج کنم و چند نفری را خوب کردم  وعاقل شدند ولی اسمشان را نمی اورم ولی متاسفانه در مورد شما  وچند نفر دیگه نشد چون سرسختی کردید حالا به همین دلیل می خواهم از اینجا بروم در ضمن هرکس هر چه گفت به خودش گفت در ضمن خانم شما ادبیات حرف زدن بلد نیست یک دوره کلاس ادبیات برود بد نیست جواب ندهید اخرین کامنت من خواهد یود فقط اینجا یک نفر عقل وفهمش بیشتر از دیگران بود و ان خانم حنانه بود که بلد بود درست حرف بزند من ایتجا با هر کس مانند شخصیت خودش حرف زدم  بای بای برای همیشه باید به یک سمینار بین المللی بروم دیگر نمی توانم وقتم را اینجا تلف کنم شاید همکار قدیمی من  ارش جوابگوی شما باشد نمی دانم 

    سلام من فقط دوست دارم پاهای دختر رو بلیسم و فلک شم و وقتی یه فیلمی از این چیزا میبینم سیخ میکنم چه کنم؟

    اره نازگل جون

    واقعا که تا اونجایی که من میدونم تو این همه سال که باهمن ۲،۳بار بیشتر دعواشون نشده اونوقت تو اومدی زندگیشونو بهم ریختی واقعا یه ادم چقدر میتونه پست و ...باشه

    البته که قصدش همین بود قصدش خراب کردن زندگی هاست خجالت نمیکشی؟خجالتم خوب چیزیه

    از اول صبح حال همه رو بد کردی

    خداکنه بره دیگه م نیاد😒

    واقعا نمی دونم چی بگم بهت که ارزشش بهت بخوره هرچیزی بهت بگم لیاقتت انقدر نیست 

    ادم چه بیشعور باشه که بیاد زندگی یک نفر رو خراب کنه 

    من دیگه حرف نمی زنم با ادمی مثل تو برو دیگه پیدات نشه 

    راس میگه رومینا اسم خودت رو گذاشتی مرد بزرگ تو هیچی نیستی مرد بزرگ هستی 

    مرد بزرگ کسی نیست که رتبه بالا داره اون کسی که واقعا کاری کرده که همه بهش بگن مرد بزرگ از ته دل 

    برات متاسفم😒

    داریوش تو یه ادم واقعا...هستی زندگی دو نفرو که تا الان باهم خوب و خوش بودن خراب کردی بعد به خودت میگیانسان؟میگی مرد بزرگ؟چطور میتونی انقدر ادم پستی باشی

    داریوش فقط پاشو برو از اینجا فقط حرف نباش عمل کن

    به من هیچ ربطی نداری تو کی باشی فقط میدونم گند زدی به زندگیم

    تهمت میزنی به من و زنم توقع داری خوش و خندون بگم خیلی لطف داری؟

    طناز فکر میکنه من واقعا اینکارو کردم درحالی که نمیدونم واقعا اصلا از کجا باید شمارتو بردارم

    برو فقط تو دست از سر ما بردار

    در ضمن هرکی به کسی خانم یا آقا نگفته دوست داشته ولی تو باید بگی😒

    هرکی می خوای باش فقط برو 

    راس میگه رومینا جونم اول صبحی هم ول مون نمی کنی حالمون رو گرفتی 

    ایش حالم دیگه بهم میخوره ازت چندش  

    بروبابا حالمو بد کردی اول صبحی

    داریوش ازت متنفرررررم 

    حالا هم برو دیگه هی میگی میرم و نمیرم برو .....

    رومینا من مامور بزرگ قانون میچی کامون هستم احترام بزارید

    من امده بودم برای خداحافظی چون می خواهم بروم سفر بنابراین وقت ندارم یاشما مجادله کنم حوصله اش را هم ندارم اگر دیوار فهمید شماهم می فهمید میزان شجاعتتان را هم دیدم من اصلا برای بگو مگو نیامده بودم  دیگه هم دوست ندارم با بچه های پنج ساله مجادله کنم خیلی مانده اقا و خانم شوید از ترس گوشی را  همجواب ندادین لابد می خواهید بگویید شما نبودید به قول مهران مدیری صحیح اگر نبودید پس چرا  ناراحتین  در ضمن قانون این روزها رانندگی نشود نمی فهمید بخصوص برای شما ببین وقت گرانبهایم را برای چه کسانی تلف می کنم جواب ندین بهتر وقت  جواب ندارم در ضمن از روز اول نامشان در کامنتها بدون خانم بود من هیچوقت به کسی که بلد نیست با بزرگتر خودش حرف بزنه خانم نمی گویم من دارم می روم  برای همیشه خبر دار احترام بزارید 

    قربونت هلی جونم 😘خدانکنه عزیززززدلم❤

    ااااه بس کنید دیگه اقای داریوش اصلا به شما چه کی رانندگی میکنه کی نمیکنه تو کیه طناز جونی که بخوای تعیین تکلیف کنید

    طنازجون ولش کن هرچیم بگی حالیش نمیشه تو خودتو ناراحت نکن جواب ابلهان سکوت است ولش کن بابا نفهم همیشه نفهمه اقا ارمان شما هم همینطور💜

    یاسمن جون عزیزم ببخشید که کاری از دستم بر نمیاد و فقط می تونم بگم تحمل بیش از اندازه داشته باش

    نگو هلی جون مادرت اشتباه کرده اون دنیا هم اشتباهی رو که کرده جبران میکنه 

    ولی شما حق نداری با مادرت این طوری صحبت کنی تو هم می خوای وظیفه ات را انجام ندهی و ان دنیا جبران کنی؟ تو فقط بگو مامانم یه دلیلی داشته که رفته به من دروغ گفت تا ناراحت نشم

    بمیرم برات هلی جونم 

    من خیلی ناراحت شدم الهی قربونت بشم 

    خدا صبر بهت بده

    میشه یک بحث رو انقدر کش ندید اگر می گوید چرا شما کش دادید بدونید دارم سعی می کنم مشکل ۲ نفر رو حل کنم اگر اجازه بدید 

    میشه لطفا اسم یک خانمی رو میارید خانم کنارش قرار بدید

    طناز جون می دونی که بحث کردن با همچین ادمی به جای نمیرسی پس نکن

    دوما داریوش طناز نه طناز خانم

    حق رانندگی زن منو تو تایین نمیکنی 

    ممنوع؟

    جدا؟

    خیلی ترسیدیم

    حالا هم برو به هفت جدت تهمت بزن 

    من و زنم یه عمر هرجور شد خیلی خوب زندگی کردیم هرجور بود کاری نکردیم که بعدا ازش پشیمون شیم هرجور بود سعی کردیم خوب باشیم بعد تو میای به ما میگی شمارتو برداشته زنم؟

    زن من بچه داره بیست و شیش سالشه این کارا به فکر بچه هیفده ساله میرسه نه من و زنم

    خانم طناز از ترس جواب گوشیتون نمی دین نترسید فقط می خواستم ببینم خودتون بودین یا نه  شجاعت  حضرت اقا را هم دیدیم در ضمن دیگه حق رانندگی نداری ممنوع شد 

    طناز تمام انچه را توی کامنت برای شما نوشتم و ظاهرش خوب بود و برعکسش بخوانید چون ارزششو نداشتین اینقدر ترسو بودین که جرات جواب دادن به من پشت گوشی را نداشتین و از ترس و لرز   پیامک  زذین چی از جونم می خوای در حالیکه من فقط می خواستم ببینم اون سر خری که اس ام اس زد کی بود ولی تا اسم ردیاب پلیس اوردم که شماره من از سایت دزدیه که بود دو روز از ترس افتابی نشدین حالا اومدین بگین یعنی نترسیدین اون سگی که بمن زنگ زد ذو روز پیش  وخودش می دونه باید بدونه من یک سگ دارم شبیه خودش اگر شما زنگ نزدید پس نباید ناراحت شوید منظورمو  اون یارو خودش می فهمه هر لجنی که باشه فکر کرده نمی تونم جوابشو بدم

    خدانکنه رومینا جون

    مرسی فدات شم♥️

    اشکالی نداره عوضش خودت یه خواهر بزرگتر خوب میشی😍✨

    وای آره خیلی درد داشت

    داداشمو دستمو گرفت یکی با همون ترکه زد روش هم درد داشت هم سوخت داداشم گفت میگم دفعه دیگه با این میزنمت اینطوریه دردش حواستو جمع کن😐🥺

    الهی بگردم یاسمن جون 

    داغ؟ 😱

    فلک؟ 😱

    وای بابا ساواکی ها هم اینجوری نبودن🥺

     

    داریوش اولا آرمان این قضیه رو اصلا نمیدونست

    نمیفهمم 

    رومینا از اولم عاقل بود تو بودی که کمبود توجه داشتی

    باشه فهمیدیم داری میری هرری

    الانم برو خداروشکر کن که آرمان مراعات بزرگتریتو کرد وگرنه جوری میشوندت سر جات که نتونی دیگه حتی اسم این وبلاگو به خاطر بیاری

    عذر خواهیتم که عذر خواهی نبود

    آرمانم اصلا با اون کاری نداشت با تهمتای مسخرت کار داشت

    سلام من یاسمین هستم و ۱۵ سالمه و با برادرم مهرداد زندگی میکنم برادم ۳۰ سالشه و من رو به خاطر کوچیکترین اشتباهی به سختی تنبیه میکنه. بیشتر از اسپنک و داغ استفاده میکنه و کمتر فلک یا فلفل.یه دفعه امتحانم ۱۱شدم اما بهش گفتم که ۲۰شدم.روز بعدش اومد مدرسه و معلممون بهش نمره م رو گفت.وقتی که اومدم خونه، قبل از این که لباس هام رو عوض کنم،گفت که بخواب روی صندلی منم  همونطور که عادت داشتم،لخت شدم و دراز کشیدم روی نشیمنگاه صندلی. رفت و یه ترکه آورد و یکی محکم زد روی باسنم....آآآآآآآیییییییی..... داداشی ببخشید..غلط کردم...دیگه تکرار نمیشه. گفت:

    -پاهاتو بگیر بالا

    منم گرفتم،خــــــــــــــیــــــــلی درد داشت.گفت:<اگه پاهاتو بندازی زمین،یکی محکم میزنم روی باسنت،فهمیدی؟

    +چشم داداشی

    بعد چند ثانیه،انگشتام زمین رو لمس کردن،شــــــــــــتـــــــــتــــــــرق

    -واااااااایییییی......داداشی غلط کردم،ببخشید،دیگه تکرار نمیشه

    ادامه دارد.......

    الهی فدات بشم هلی جون ارزو جون راست میگه توجه نکن تو یه دختر و خواهر خوب و نمونه هستیو مطمئنم داداشت به داشتن خواهری مثل تو افتخار میکنه و تو یه دادشی داری که انقدر خوبه که نیازی به مادر نداری ❤

    من ارزومه برادر بزرگتر داشتم😭

    نگاه کتید اینجا همه برادر بزرگتر دارن الا من😂😔

    عه ؟ اقا داریوش واقعا؟خب خیلی ممنون😂💜

    واقعا؟الهی بگردم ترکه بده لابد با خودش میگه سن بیشتر درد بیشتر 🤣رابطه مستقیم فیزیک🤣

    خدانکنه آرزو جون♥️

    آره منم داداشم همینو میگه تازه رفته از توی باغچه خونه آقا جونم ترکه آورده گفته از این به بعد با این میزنمت🥺

    چه خوب که بچه اولتون دختره😍

    مامان منم قطعا رفته دنبال خوش گذرونیش آخه کی حاضر میشه بچه شیر خواره شو ول کنه و بره و یه هفته بعد خبر ازدواجش بیاد😒

    تازه اون موقع هم که تازه بابام و نامادریم فوت شده بودن من رفتم پیشش ولی گفتش نیا سراغ من نمیخوام زندگی و آرامش و خوشیمو به خاطر شما دوتا خراب کنم😏

    اصلا لیاقت اینکه بهش بگم مامان رو هم نداره😒

    الهی پیشمرگت شم هلی جونم بچه م دختره ولی اگه پسر بود به هیچ وجه نمیزاشتم بزنتش الهی دورت بگردم خیلی سخته ولی تو به دل نگیر اصلااا خوبیش اینه که داداشی داری که مثل کوه پشتته منم چون بچه اخرم خیلی برادرم کتکم میزدن چون با یکیشون ۱۰سال با یکیشون۱۳سال فاصله سنی دارم به قول خودشون فقط کافی بود بهونه دستشون بدم ولی همیشه پشتم بودن. حتما دلیلی داشته مادرت که رفته مطمئن باش❤😘

    مرسی نازگل جان اره عزیزم گفتی عزیززززدلمی تو دخترگلم اره دیگه اگه جای مادرت بودم یعنی ۲سالم بوده زاییدم🤣

    آرزو جون اگه بچه اولت پسر شد بعد دومیش دختر نزار هیچ وقت دست روش بلند کنه🥺

    به خدا خیلی حس بدیه🥺

    بعد اینکه تروخدا هیچ وقت بچه ها تو تنها نزار اگه قرار باشه مثل مامان من بعد از چندماه بچه شیر خواره رو ول کنی و بری دنبال خوش گذرونی اصلا بچه نیار 

    به خدا اینقد درد بدیه بی مادری 

    حتی توی مدرسه هم مامان بابای بچه ها به بچه هاشون میگن با فلانی دوست نشی ها مادر و پدر نداره معلوم نیست چجوری بار اومده

    اصلا شما تنها نه همه ی مامانای عزیز که میان توی این سایت

    تروخدا حواستون به بچه هاتون باشه🥺

    اینکه بعدا بخوان به خاطر این چیزا کلی تیکه و زخم زبون بشنون از بقیه خیلی سخته🥺🚶🏻‍♀️

    نه عزیزم اصلا این طور نیست خیلی هم خوشحالم که دارم کمک میکنم 😁

    گفتم من بازم میام اینجا اما کم تر خیلی کم 

    چقدر خوب که امدی خونتون 

    من واقعا اگر به خاطر شما نبود نمی موندم اصلا هم اذیت نمیشم 

    فکر کنم گفتم انقدر دوست دارم انگار خواهرم هستی 😘❤

    الهی فداتشم نازگلم عشقم برو به خاطر من نمون دلم خیلی برات تنگ میشه ولی هرجور خودت میخوای و اگه اینجا اذیت میشی برو نفسم

    اره دیگه خونه م ارمان زنگ زد معذرت خواهی کرد😊

    نازگل اتفاقا منهم دارم میرم مانند تو فکر می کنم بعد از رفتن ما اینجا سوت وکور می شود و در سایت تخته می شود

    من خیلی اتفاقی داخل این سایت امدم و دیدم که ارزو جون چیزی گفتن و من کامنتی نگذاشتم که اقا ارمان امدند و تصمیم گرفتم رابطه شون رو خوب کنم

     اگر اقا ارمان و ارزو جون باهم خوب بشن کامل، دیگه داخل این سایت نمی ایم چون فقط دلیل موندن من داخل این سایت ارزو جون و اقا ارمان و هیچ بهانه ای ندارم که داخل این سایت بمونم ولی بعضی موقع ها میام

    متشکرم از عزیزانی که از من تعریف کردن ولی من فقط قصدم کمک کردن به اقا ارمان و ارزو جون هست  انشاءالله در کارم موفق بشم که دارم میشم 💜

    ارزو جونم انقدر دل نازک نباش بیا سر خونه زندگی ات داری بچه دار میشی اگر من رو دوست داری انقدر قهر نکن تا موفق بشم در کارم 😘😘

    رومینا تو  جزو چندنفری هستی که من توی این مدت با کمک علم روانشناس ام  تو را از عالم دیوانگی بیرون اوردم و کمی عاقل کردم  فراموش کردی در ماههای گذشته توی سایت کناری توی چه عالمی بودی و  چه کارهای عجیب وغریبی می کردی و کامنتش را می گذاشتی ولی من تو را با موضوع ساختگی  زن و مرد از ان حال و هوا در اوردم و تو حواست به جای دیگر رفت و ان موضوع ها را فراموش کردی و بجایش حرفهای عاقلانه تری زدی وحالا کمی بیش از حد عاقل شدی  چون برعلیه من حرف می زنی  یعنی دکتر روانشناسی خودت عجبا

    اقا ارمان البته اشتباه نشه شوهر خانم طناز  یعنی  شما نبودید صبح زود اس م اس زدید بعد انچه را  که درسایت کناری نوشتم را نخواندید  اگر نخوانده بودید حالا بخوانید من بیشتر حرفهای چند ماه پیش را پس گرفتم ولی شما اولش را خواندید بعد زود غیرتی شدید فکر دیگری کردید کاری ندارد خانم رومینا شاهد ان زمان هست برود بخواند ببیند من یک کلام حرف بد به  شما  و خانم طناز زدم بلی بجای جواب اس ام اس زدید حال می گویید شما نبودید اینهم ساده است چون شماره فرستنده را  دارم انرا گرفتم اصلا جوابی نداد مگر اینه پیامک زد نمی دانم کی بود که من فهمیدم کیست  گفت مزاحم نشو ومعلوم بود پیامک یک زن بود و میترسید گوشی را بردارد به هرحال اگر  به خاطر حفظ حریم شماره نبود شماره را اینجا می نوشتم  تا معلوم می شد شما فرستنده بودید  یا فرد مزاحم  دیگر ی بجای شما بوده به هرحال اگر شما بودید هرچه نوشته ام شامل حال شما می شود  واگر شما نبودید اصلا ناراحت نباشد شامل فرستنده  اس ام اس می شود نه شما  بنابراین فرد سومی دارد دخالت می کند و من منظورم اوست در واقع شک من از انجا شروع شد که بعد از نوشتن کامنت من  در شب برای شما از روز بعد خانم  طناز دیگر اینجا  نیامد شما جای من بودید چه  تصور می کردید  حال که گذشته من فقط نیت خیر داشتم از ان کامنتی که نوشتم ولی نتیجه دیگری گرفتم وشما هم  می گوییداز ماجرا خبر ندارید نباید کلمه اشغال بکار ببرید چون منهم بلدم جواب بدهم ولی نمی دم تا بفهمید من مانند شما نیستم چون شما نصف منهم سن ندارید کلا ادمهای اینجا همه اول حرف می زنند بعد فکر می کنندفکر می کنم باید برای همیشه از اینجا بروم تا از اندیشه های تابناک من بی بهره شوید شاید جای دیگه چند ادم درست وحسابی پیدا کنم فعلا که پیدا  نکردم  گرچه چراغ این سایت را من روشن نگه داشته بوذم و اگر نبودم الان هیچکس اینجا نبود مانندسایتهای کناری سوت و کور بود به هر حال اگر سوتفاهم بود تمام شد شما هم ناراحت نشوید

    اره نازگلی بهتر شدیم تقریبا کاملا خوبیم

    مرسی قربونت بد نیستم جیگرم لگد میزنه شیطون بلا ۴ماه نشده میخواد بیاد😂

    اااه بسه کن دیگه ارش

    ارمان تو هم بس کن تا من میام بیرون از خونه معلوم نیست چه غلطی میکنی گوشیتو حواب نمیدی هزار بار نگفتم با ارش دهن به دهن نشو؟معلوم نیست چیکار میکنی تا من میرم بیرون میای اینجا گوشیتم جواب نمیدی منم میمونم همینجا نمیام خونه تا گوشیتو جواب بدی 

    افرین رومینا گلم خیلی خوبه معدلت😘

     

    اقای داریوش از حرفی که بهت زدم پشیمونم  الان که دوباره خوندم میاماتو منظورتو فهمیدم 💔کاش میشد پیام پاک کرد😂😅

    مرسی نازگل جونم😘عزیزم هنوزم نمیتونی تخته گچیو نصب کنی؟

    اقا ارمان شمام به اعصابتون مسلط باشین این داریوشو ارشو بی نام در حدی نیستن که حتی باهاشون دعوا کنیم😏

    من آرمانم همسر طناز

    داریوش طناز هنوزم به وبلاگ سر میزنه  ولی چون کاری نداره اینجا جواب نمیده اولم اصلا حرفاتو متوجه نشد اومد وبلاگ به من گفت چه خبره شماره کسیو برداشتی تو ، منم که سه روزه گوشیمو نگاه نکردم از هیچی خبر نداشتم خیلی آشغالی داریوش خیلی من نمیزارم طناز بیاد؟ من انقدر بیشرفم که نزارم زنم کاریو که دوست داره انجام بده؟

    از بقین به خاطر حرفایی که زدم معذرت میخوام

    ارش ما همه فیلسوف هستیم تو فقط نیستی چون کوچولو هنوز هستی 

    خیلی رو داری هنوزم خجالت نکشیدی 

    راس میگه رومینا جونم💜

    تو دیگه خیلی رو دار شدی هرچی می خوای می گی 

    یعنی خوشم میاد روش کم نمیشه بی سواد 

    تو اگه با سواد و فهمیده بودی با همه خوب برخورد میکردی

    ممنون اقا ارمان💜

    اره نازگل جون خیلی خوب شدن خداروشکر❤

    مرسی عشقم❤

    ارمان بشین بینیم باه حال نداری اصلا دخترت 1000 بگیرد  به ما چه برای ما اب و نون می شود در ضمن من با هر کس مانند شخصیت خودش حرف میزنم اگر بچه باشد مانند بچه اگر باسواد باشد مانند باسواد و اگر فیلسوف یاشد مانندیک فیلسوف حال خوذت ارزیابی کن  ببین کدامشان هستی  از جوابم می فهمی محال است با یک ادم قهمیده و با کلاس بد حرف بزنم چون من ادم چند شخصیتی هستم ومیتوانم در قالب هر شخصیتی حرف بزنم  و این بخاطر سن بالا وتجربه من است بنابراین کم نمی اورم حالا شناختی در ضمن من قبلا برای شما یک کامنت نوشتم که نخواندی مال چند روز پیش بود همه چیز را نوشتم از خودم وحتی سنم و دیدن خودم در اپارات که ادرس دادم  وقتی ببینی می فهمی ان زمان که من سربازی میرفتم تو هنوز به دنیا نیامده بود یعنی 1371 پس یاد بگیر با بزرگتر از خوذت چه طور حرف بزنی اقا پسر 27 ساله

    بله میدونم رومینا قشنگم 

    خیلی نمره ات خوبه افرین 

     M شما باید پیش مشاوره برید یا به پدر و مادرتون بگید چون یه دلیل خواصی هست که شما به همچین تنبیه بدی علاقه دارید 

    ممنون از همه عزیزان

    ولش کنید ارزش این رو نداره که به خواد با ما صحبت کنه

    ممنون از اقا ارمان

    افرین، به ارش هیچ ربطی نداره قند عسل مون چند میشه نمرش 

    فضول فضولی اش را می کند 😂😂😂

    خیلی رابطه اقا ارمان و ارزو جون خوب شده 

    ارزو یه بار گفت ۷۰ درصد باهام خوبیم ولی الان ۱۰۰ درصد خوبید انشاءالله همیشه خوب باشید که هستید 

    می دونم همه تون خیلی خوبید ولی باید با بعضی ها بد باشیم 

    ارزو جون الان خوبی؟

    ارش به تو چه بی عقل عقده ای برای چی تو همه جی اظهار نظر میکتی به تو چه دخترم نمره ش چند میشه 

    ولش کنید عقده ۲۰گرفتن مونده هنوز تو وجودش

    با نازگل هم درست حرف بزن انقدر بی شخصیتی که اینجوری با یه دختر صحبت میکنی و انقدر بی عقل و کودنی که حتی نتونستی نوشته نازگل رو درست بخونی😏😏😏😏

    ببخشید واقعا اینجوری بهش گفتم ولی من واینمیستم هر چی میخواد به چند تا دختر بگه

    نازگل و رومینا هم جای دختر منن

     

    اگه میشه راهنمایی کنید من خیلی فلک و تنبیه های مربوط به فلک رو دوس دارم.

    خودشم میدونه چقدر کم عقله بعد جواب نداره بده میگه عقلت زیر استاندارده😏😏😏

    اقای داریوش اگه تو اون نوشته تون واسه طناز جون هیچ منظوری نداشتید و تیکه ای منظورتون نبود واقعا تحسینتون میکنم کمتر مردی میاد و اعتراف میکنه و ببخشید بابت اون حرف هایی که زدم و الان هم فکر میکنم که شما و ارش دو تا ادم جدایید

    وااای ارزو جون خیلییی خوشحالم

    ههه ارش واقعا که باید یکی اینارو به خودت بگه😏اره منم معدلمو شدم ۱۹/۹۱ و نازگل جون احتمالا میدونه ازمونای ترم چجوریه تا الان که دادم همه رو ۲۰شدم بقیه ش هم میشم و هیچ ادمی مثل تو باعث نمیشه که هیچ دختری پیشرفتش کم شه و پس رفت کنه

    سلاااااام

    مرسی نازگلم اااافرین دخترم

    ممنونم رومیناجان خدانکنه دخترگلم عه چه جالب پس نمراتتم ۲۰عه

    ولش کن نازگلم من مطمئنم دخترم همه نمره هاشو ۲۰میشه اون پسران که ۱۴میشن

    برادر ارمان معلم هستش چند سال معلم پسر و چند سال معلم دختر میگفت این دخترا جوری باهوشن که من یبارم ندیدم ۱۸داشته باشیم تو اون مدرسه

    ولی یبار من و ارمان باهاش رفتیم سر کلاس پسرا انقدر حواس پرت و شلوغ بودن همش رو سر و کول هم بودن بعدم ازشون پرسید بلد نبودن بردشون پیش مدیر مدیر هم با خط کش زد کف دستشون

    خوشحالم اولین بچه م دختره نیاز نیست با یه دیوونه ای که هیچی حالیش نمیشه سر و کله بزنم

    باسلام من پسر۱۵ساله و فلک دوستم به کف پای دختران هم علاقه‌ی بینهایتی دارم خواهشاً منو راهنمایی کنید.

    نازگل اینقدر عقلت زیر استاندارد که ارزش جواب دادن هم نداری دخنرک فکر میکنه بزرگ شده خودشو قاطی ادما کرده دیگه جوابتو نمی دم جواب ابله سکوت

    عقلت صفر یعنی انقدر نفهمی 

    اقا داریوش یکی دیگه هست تو یکی دیگه هستی 

    دیگه داری عصبانی ام می کنی 

    چه جالب امروز نمره ام امد شده بودم ۲۰ 😏

    تو زر نزن نمی فهمی چی می گی دهنت رو باز نکن

    درست حرف بزن با یه خانم تو ارزش اینو نداری که با من چت کنی 

    هیچی هم که خداروشکر بلد نیستی انقدر نفهمی که منظور جمله اخرم رو نفهمیدی 

    نزار با یه زبون دیگه باهات حرف بزنم ابروت بره 

    ببخشید دوستان مجبور شدم با بعضی ها این جوری صحبت کنم

    نازگل بدون خانم زر نزن اولا من ارشم نه داریوش بعدشم خیلی بچه ایی کوت ا چند سال دیگه بایذ صبر کنی تا شاید خانم بشی نمره 14 هم نمره بدی برای تو نیست شب یلدا از ترس پلیس خانه بودید  انچه هم اخرش گفتی به خوذت بر می گردد دختر لوس

    نازگل گوشیش از ترس جواب نمیده برای همین نمیزاره خانم طناز بیات اینجا

    اقا داریوش چه طرز صحبت داخل شخصی بهش پیام بده اینجا از این کامنت ها نزار خجالت بکشی بد نیست 

    ارش میشه تو دیگه نیای به تو هیچ ربطی نداره هی میای وسط خوش حالی مون رو می گیری بی کار اگر بی کار نبودی هی داخل این سایت نمی امدی برو دیگه بر نگرد مطمئنم ۲۰ میشه همون جوری که گفتی خانم ها رانندگی نمی کنن داخل شب یلدا ولی دیدی که کردن اینم ۲۰ میشه تا چشم بعضی ها در بیاد

    شاید نمره اش  14 بشه که میشه 

    وااااای مبارکهههههه👏👏👏👏👏

    نمیدونید چقدر خوشحالم😃😃

    فداش بشم این گل دخترو که میخواد ۲۰بگیره😉

    قربونش بشم عسلمو نبات😍

    منم ۲۰تیرم😂و دقیقا هم به همین دلیل شدم <20>تیر که گفتن دخترم همیشه نمره ش بیسته😅😂

    نمیدونید چقدرررررر خوشحالم عزیززززززدلم امیدوارم سلامت به دنیا بیاد فندقم😍😍😘😘

    وای عزیزم منم خیلی خوشحالم 😍😘

    برو ارزو رو اروم کن سکته می کنه ها

    ارزو دیدی دختر شد اخر هم من هم شما به ارزو تون رسیدید 💘

    باورت نمیشه چقدر خوشحالم اصلا درسم رو ول کردم 😂

    سلام خوبین همگی؟

    بچه دختره😍😍😍😍ارزو داره سکته میکنه نمیتونه تایپ کنه حتی😂۲۰تیر هم به دنیا میاد گفتیم دخترمون همیشه نمره ش بیسته خوبه ۲۰تیر هم به دنیا بیاد😍👼

    مرسی رومیناجان

    خدانکنه نازگلم من قربونت شم.عزیزدلمی.اره باید کم باشه که فقط متوجه کار غلطش بشه نه اینکه بمیره😂

    ممنون عزیزم.چشم حتما خبر میدم.نه عشقم هر چی میخوای بگو من فکر اشتباهی درباره ت نمیکنم

    یه سگی بدون اجازه من شماره منو از سایت برداشته خودش می دونه کدوم سگیه از ترس من جرات نمی کنه افتابی بشه ترسو بزدل جوابشو دادم می ترسه بخونه

    ارزو جون هر بچه ای باید به دست پدر و مادر تنبیه بشه اگر نشه به مرور زمان فکر می کنه کسی کاری به کارش نداره و به پدر مادر بی احترامی می کنه داشتیم که فرزند پدر و مادرش رو زده 

    اگر قصد تنبیه سختی رو دارید از اول سخت باشه 

    اگر قصد تنبیه اسونی رو دارید از اول اسان باشه

    من به خاطر خودت تون میگم ولی هرجور مایلید 💛

    فکر نکنید ادم ظالمی هستم نه نیستم من هم خودم کم تنبیه شدم فکر نکنید نشدم 

     

     

    وای الهی قربونش بشم من جیگر من ارزو تو چقدر خوبی چقدر خوشحال مون می کنی

    ارزو جون به شوهرت برس سکته نکنه 😅

    نه همیشه مرد زندگی بود ولی بیشتر شد

    ارزو جون افرین نگذار گناه داره بچه ات، شاید بچه گی کودک تون خودت یا اقا ارمان تنبیه اش کنید اما خواهر یا برادر نکن اگر هم کردید مثل این خاطرات نباشه کم باشه 

    ارزو جون خیلی خوشحالم😍😍

    انشاءالله چه پسر چه دختر سالم و تندرست باشه ❤

    حتما خبر بدی ها منتظرم 😘

    وااای ارزو جوووون مبااارکه ایشالا هر چی که هست سالم و سلامت باشه و زیر سایه خودتون بزرگ شه❤

    اوه اوه هلی جان، میخوای در دم دارم  بزنه؟ خب داداشم در کل خیلی داداش گلیه و مهربون؛ اما وقتایی  که عصبانی میشه دیگه نمیتونی بشناسیش من خودم خیلی خیلی دوسش دارم و میدونم که حتی اگه تنبیهم هم کنه،بازم میدونم که همش به خاطر خودمه

    اوه اوه هلی جان، میخوای در دم دارم  بزنه؟ خب داداشم در کل خیلی داداش گلیه و مهربون؛ اما وقتایی  که عصبانی میشه دیگه نمیتونی بشناسیش من خودم خیلی خیلی دوسش دارم و میدونم که حتی اگه تنبیهم هم کنه،بازم میدونم که همش به خاطر خودمه

    ممنونم رومینا جون

    خب خداروشکر که دوباره باهم آشتی کردین آقا آرمان و آرزو جون 

    هلیا جون خودت میگی 11 سالشه خودتم 12 سالته به نظرت یکمی زود نیست؟ اصلا به نظرت اون بچه از این حرف ها چیزی میدونه؟ خیلی بچه اس که به نظرم بهش اصلا نگو چون متوجه نمیشه فقط باهاش همینجوری دوست باش فعلا

    رها جانم بمیرم الهی🥺

    وای چه قد بده دیگه خیلی نامردی و زیاده رویه این میزان تنبیه

    من فقط میتونم یه راهکار بدم بهت اونم اینکه تحدیدش کن زنگ میزنم به اورژانس اجتماعی به جرم کودک آزاری میان می برنت😂

    منم این کارو کردم ولی خب داداشم گفت کی دیدی من بی دلیل تورو بزنم که میخوای به جرم کودک آزاری بگی بیان ببرنم😐😂

    بگردم من دورت.من اگه بچه م پسر بود بعدیش دختر به هیچ وجه نمیزارم دست روش بلند کنه

    آرزو جون ممنونم،به پدر و مادرم هم که میگم،میگن خلاصه برادرته هرکار میکنه برای خودته تازه بعدش عم داداشم به خاطر اینکه چغلی کردم بیست تا سی تا اسپنکم میکنه و داغم میکنه

    اره تازه شده مرد زندگی XD

    واااااای نازگل امروز دکترم زنگ زد گفت فردا برم سونوگرافی جنسیت و تعداد احتمال زیاد معلوم شده

    واااای ارمان رفته بود خرید زنگ زدن اومد خونه نمیتونست وایسا نزدیک بود سکته کنه

    وااااااای خداکنه دختر باشه

    عجب اقا ارمان کمکم می کنه چه مرد خوبی خیلی خودش را کنترل می کنه

    ارزو جون داره باهات راه میاد توهم باهاش راه بیا اگه تو هم به حرف اقا ارمان گوش بدی دیگه حل 

    سعی نه حتما انجام بده چون اقا ارمان هم انجام داد تو هم جبران کن

    باشه نازگلم اخه ادم عصبیه یه چیزی میگه دیگه ما دعوامون میشه میگیم فردا ۶صبح میریم دادگاه بعد جفتمون تا ۲ میگیریم میخوابیم🤣راستی😃 تو ایباب کشی کمک میکنه تا اخر هفته تموم میشه البته باید برم بازم وسایل بگیم اینجا کوچیکه وسایلش کمتره اونجا بزرگتر یه گوشه خونه رو میگیره همه این وسایل🤣🤣

    هلیا جان هر طور خودت میدونی ولی از نظرمن کار درستی نیست با پسری که نمیشناسیش...

    میدونم سنم واقعا کمه ولی هیچوقت اینطوری نشده بودم

    پسر خوبیه عموش خونه رو به ما اجاره داده 

    فقطم یازده سالشه فکر نمیکنم حتی اذیت کردن کسی به ذهنش برسه چون خیلی مهربون بود با همه

    اخی هلیا جان عمه اش خیلی زیاده روی کرده

    آرزو جون راست میگه 

    خدانکنه عشقم 

    ارزو جون دیگه بحث طلاق رو وسط نکش یادت قبلا کامنت گذاشتی من جونم بره طلاق ازش نمیگیرم عاشقشم من یه شب بدون اون خوابم نمیره و ازین حرفا عزیزم تو همین جوری صحبت می کنی ولی عاشق اقا ارمان هستی و حتی نمی تونی تصور کنی

    اگه این جوری نیست بگو اصلا این جوری هم نیست

    هلیا جانم میدونم دوسش داری دخترگلم ولی میدونی چقدر سنت کمه؟البته عاشقی سن و سال نداره ولی بیشتر فکر کن و سعی کن بیشتر باهاش اشنا شی شاید اصن پسر خوبی نبود عزیزدلم

    من به خاطر خودت میگم عزیزم چون خواهرم وقتی ۱۰سالش بود به یه پسری علاقه پیدا کرد تو۱۵سالگی پدرم فهمید و کلی با ترکه زدش ولی اون به کار خودش ادامه داد

    تا وقتی که شد ۲۰سالش و کاملا با تجربه و عاقل بود فهمید پسره تو کارای خلافه😲اون همه دوست داشتن همو پسره میگفت یه روز نبینمت میمیرم ولی همش نقشه بود

    اینو گفتم که از رو ظاهر خوب قضاوت نکنی دوره زمونه بد شده قربونت برم همه میخوان دخترارو اذیت کنن و به بچه هاشون میگن یجوری باهاش دوست شو بعد که میفهمی ضربه خیلی بدی میخوری هیلی اونموقع اذیت میشی من خواهرم ۱هفته بیمارستان بود از فشار عصبی

    اینارو نگفتم که فکر کنی نمیخوام خوشبخت شی یا باهاش دوست شی گفتم که بیشتر فکر کنی عزیزم

    قربونت بشم الان به هیچکس غیر از مادر و مدر و خواهر برادر نباید اعتماد کرد چون اونا تنها کسایین که خوبی بچه رو میخوان پس زود دوست نشو

    نازگل جان اونجا یه تاپ بود منم نشستم روش شاهینم زورش زیاده فقط تاپ میده و همه میترسن من بهش گفتم من چهل تا حاضرم هولم بدی ، چهل تای شاهین خیلی هیجانیه😅

    آخراش من جیغ کشیدم که عمش اومد با چوب زدتش که چرا تند تاپ میدی یهو میفته

    بیچاره تا بعد از ظهر چوم جلو ما زد عمش خجالت میکشید بیاد بیرون از خونه

    فدای تو بشم من نفسم😘

    چه خوب خوشحالم کردی 

    انقدر نگو ارزو جون دیگه نمی یاد منت کشی ها غرورش میشکنه

    کلا خیلی خوش بحالی ات شده ها ولی خوشحالم 

    بچه ها خیلی خاطرات جگر سوزی می‌گذارید 

    باورم نمیشه انقدر بد تنبیه میشید خوندنش هم سخت خیلی وحشتناک 

    اما این جا بگذارید چون اگر نذارید و به کسی نگید افسرده میشید 

    اره نازگل جان ولی از وقتی اومده تو این سایت متحول شده😂الانم که حامله م نمیتونه بزنه.اون کلا برای اینکه اشتی کنم خیلی کارا میکنه گفتم یبار سه ساعت پشت در منت کشی میکرد😍❤

    رها جان خیلی برادرت کار اشتباهی میکنه😐😐😐باید حتما به مادرپدرت بگی

    من بابت هر اشتباه کوچیکی به سختی ازطرف برادرم تنبیه میشم،خواهرم ازدواج کرده ولی هروقت من رو میبینه،بی دلیل تنبیهم میکنه.پدر و مادرم خیلی کاری به تنبیه ندارن اما خواهر و برادر بزرگترم به شدّت تنبیهم میکنن.یه روزی بعد مدرسه،با دوستام رفتیم بیرون،وقتی برگشتم،داداشم خونه بود و خیلی هم عصبانی و آتیشی. گفت بخواب روی زمین،منم خوابیدم (البته از ترسم چون که اگه زود نمیخوابیدم،با ترکه میخوابوندم)گفت پاهاتو بیار بالا منم آوردم،بعدش کمربندش  در آورد گفت ۲ساعت دیر اومدی،به ازای هر دقیقه یکی با کمربند و یکی با شلنگ میزنم، میشه چند تا؟ منم که فقط زار میزدم،آروم گفتم ۱۲۰تا،یکی محکم ززد وسط پام گفت نشنیدم،منم که حسابی دردم گرفته بود،بلند گفتم،۱۲۰تا با هر کدوم،گفت آفرین حالا شروع میکنیم،بعد هرکدوم هم میشماری میگی غلط کردم.

    بعد شروع کرد:آآآآآآیییییییی....یک،غلط کردم،وااااااااییییی.....دو،غلط کردم و همینطور ادامه داد تا صد و بیست. تموم که شد،گفت حالا نوبت شلنگه،دوباره باید بشماری،فهمیدی؟ منم با گریه گفتم چشم داداشی رفت شلنگ آورد،یکی محکم زد کف پام :واااااااااایییییی....یک غلط کردم.ووووووووویییییییی......دو غلط کردم تا همینجور تا آخر. تموم که شد،گفت شلوارت رو درمیاری،میخوابی روی اون صندلی و من هم با همون پاهای فلک خورده رفتم خوابیدم روی صندلی به طوری که قسمت باسنم روی نشیمنگاه صندلی و رو به داداشم بود،رفت کفگیر چوبی رو از تو آشپزخونه آورد،بعدش گفت پاهاتو بیار بالا،منم آوردم،خییییلییی دردم گرفت،گفت همینجوری پاهات بالا باشن،بندازی شون،محکم میزنم روی باسنت،فهمیدی؟ منم با صدای لرزون گفتم بله داداش،یکی محکم زد روی باسنم،آآآآآآآآییییییییی... نشنیدم جوابت رو،منم از ترس بلند گفتم چشم داداش،گفت آفرین،حالا فعلا همینجوری بمون 

    بعد چند ثانیه،یکی از پاهام کشیده شد روی زمین،شــــــــــــــــرررررق، داداشم یکی محکم زد روی باسنم،وااااااااااییییییی....داداش غلط کردم،ببخشید گفت بله،معلومه که غلط کردی،ولی همینجوری تنبیه میشی تا حسابی ادب شی،خلاصه که من چند بار دیگه هم کتک خوردم و مجبور شد ده دقیقه ی دیگه همونجوری بمونم،بعد ده دقیقه داداشم گفت حالا پاهات رو بنداز،و رفت ترکه آورد و گفت حالا نوبت اسپنکه و.. شـــــــــــــــررررق،آااااااااییییییییی.....داداش غلط کردم....بیخود کردم،بیجا کردم،شــــــــــــــــــــــررررررق........آآآآآآآآآخخخخخ.....داداش بیجا کردم،شــــــــــــــــــــــــرررررق......وااااااااااییییییی........داداش گوه خوردم 

    و خلاصه که هر ضربه رو محکم تر از قبلی میزد تا اینکه شد ۶۰ تا

    بعدشرگفت اسپنکت هم تموم شد و رفت طرف آشپزخونه،میفهمیدم داره میره کفگیر بیاره که داغم کنه. بعد چند لحظه اومد،فهمیدم که از همون لحظه که رفته توی آشپز خونه برای آوردن کفگیر چوبی،این هم گذاشته روی گاز و الان حسابی داغ شده،گریم بیشتر شد و گفتم: داداش غلط کردم،ببخشید،معذرت میخوام،توروخدا داغ نه!!گفت اون لحظه که میخواستی بری بیرون خوشگذورنی،باید فکر تنبیه الانت هم میبودی و یکی محکم زد روی باسنم و چند لحظه نگه داشت،جیغ زدم ااااااااااااااااا....... سوختم،داداش غلط کردم،ببخشید گفت هنوز چهارتای دیگه داری و یکی محکم تر زد  و بیشتر نگه داشت،ااااااااااااا..... گوه خوردم داداشی!!غلط کردم،ببخشید!! و عمینطور دوتای دیگه رو هم زد و منفقط جیغ میزدم و غلط کردم،غلط کردم میکردم بعدش رفت و یه فلفل درشت و قرمز آورد و یه برش زد وسطش و فروش کرد توی باسنم،منم بلـــــــــــند جیغ کشیدم و گریه زاری کردم بعد پنج دقیقه فلفل رو درآورد. و بعدش اجازه داد برم تو اتاقم اما قبلش گفت ایندفعه رو تنبیه شدی تا بفهمی دیگه نباید من رو نگران خودت کنی،اگه قبلش بهم میگفتی،خودم می اومدم و با ماشین تو و دوستات رو اینور و اونور میبرد یا اصلا خودم هم همراهتون می اومدم تا تو باشی دیگه بی اجازه ی من کاری نکنی که من نگران و  ناراحت بشم

    من داداشم رو خیلی دوست دارم و میدونم که هرکاری که میکنه،برای خودمه.راستی اونروز بابا ومامانم خونه نبودن

     

    هلیا جون چرا به خاطر تو ... خورد 

    یه سوال ارزو جون واقعا تو از دست اقا ارمان ... می خورید اقا ارمان برای اشتی این همه چیز میز خرید بعد شما رو می زند؟ یکمی عجیب 

    سلام رها جون 

    عزیزم برادر و خواهر تون کار خیلی اشتباهی می کنن برای مسائل به این کوچکی نیازی به همچین تنبیه های نیست عزیزم این روش ها کودک ازاری محسوب میشه 

    ببخشید چند سالتون هست ؟

    اقا ارمان من یکی از کامنت هاتون رو نخوندم که الان خوندم هیچ وقت کلمه محتاج رو به زبون نیارید خداوند ناامید تون نمی کند 

    من بابت هر اشتباه کوچیکی به سختی ازطرف برادرم تنبیه میشم،خواهرم ازدواج کرده ولی هروقت من رو میبینه،بی دلیل تنبیهم میکنه.پدر و مادرم خیلی کاری به تنبیه ندارن اما خواهر و برادر بزرگترم به شدّت تنبیهم میکنن.یه روزی بعد مدرسه،با دوستام رفتیم بیرون،وقتی برگشتم،داداشم خونه بود و خیلی هم عصبانی و آتیشی. گفت بخواب روی زمین،منم خوابیدم (البته از ترسم چون که اگه زود نمیخوابیدم،با ترکه میخوابوندم)گفت پاهاتو بیار بالا منم آوردم،بعدش کمربندش  در آورد گفت ۲ساعت دیر اومدی،به ازای هر دقیقه یکی با کمربند و یکی با شلنگ میزنم، میشه چند تا؟ منم که فقط زار میزدم،آروم گفتم ۱۲۰تا،یکی محکم ززد وسط پام گفت نشنیدم،منم که حسابی دردم گرفته بود،بلند گفتم،۱۲۰تا با هر کدوم،گفت آفرین حالا شروع میکنیم،بعد هرکدوم هم میشماری میگی غلط کردم.

    بعد شروع کرد:آآآآآآیییییییی....یک،غلط کردم،وااااااااییییی.....دو،غلط کردم و همینطور ادامه داد تا صد و بیست. تموم که شد،گفت حالا نوبت شلنگه،دوباره باید بشماری،فهمیدی؟ منم با گریه گفتم چشم داداشی رفت شلنگ آورد،یکی محکم زد کف پام :واااااااااایییییی....یک غلط کردم.ووووووووویییییییی......دو غلط کردم تا همینجور تا آخر. تموم که شد،گفت شلوارت رو درمیاری،میخوابی روی اون صندلی و من هم با همون پاهای فلک خورده رفتم خوابیدم روی صندلی به طوری که قسمت باسنم روی نشیمنگاه صندلی و رو به داداشم بود،رفت کفگیر چوبی رو از تو آشپزخونه آورد،بعدش گفت پاهاتو بیار بالا،منم آوردم،خییییلییی دردم گرفت،گفت همینجوری پاهات بالا باشن،بندازی شون،محکم میزنم روی باسنت،فهمیدی؟ منم با صدای لرزون گفتم بله داداش،یکی محکم زد روی باسنم،آآآآآآآآییییییییی... نشنیدم جوابت رو،منم از ترس بلند گفتم چشم داداش،گفت آفرین،حالا فعلا همینجوری بمون(ادامه دارد....)

    خانم طناز سلام من داریوشم امروز کامنت شما را خواندم یک مطلب نوشتم که اگر خواستید بخوانید در سایت کناری است 

    طناز جان و رومینا جان من نمیدونستم از طریق گوگل اومدم

    بعد رفتم غذا بخورم یهو رفتش و اکانتم برنمیگردهَ

    مشکلی نیست با یه اکانت دیگه درخواست بدم؟

    اشکال نداره عشقم بهم بگو طناز اصلا

    چرا کتک خورد؟

    خب اول تخته گچیو یا نصب کن یا از طریق اکانت گوگل بیا بعد تو بخش جستجو که پایینه صفحه میاد برو و اونجا که جای اسم داره اسم harli_123456

    بزن بعد رو پروفایل بزن و اونجا رو قلب بزن من همین الان قبول میکنم

    قربونت بشم هلیا جونم عزیزم قسم نخور

    میتونی همین الان نصب کنی با طناز جون و من صحبت کنیم؟

    طناز خانم چشم حتما نصب میکنم ولی به جون مادرم قسم راست میگم

    اشکالی نداره صداتون کنم طناز جان؟

    رومینا جان ممنونم ازت 

    اولین باری که اومد داشتیم قایم پوشک بازی میکردیم و من حس میکردم هول شدم

    از یه طرف عذاب وجدانم دارم چون یه بار به خاطرم کتک خورد

    سلام هلیا جون خوبی عزیزم

    راستش من اول باور نکردم ولی الان حس میکنم داری راست میگی

    خیلی سخته عزیزم

    اخی چه پسر خوبیم هست😉

    هلیا جونم خیلی سخته میدونم 

    با اینکه تو وب نمیشه اعتماد کرد به داستانا ولی من واقعا باورش دارم

    میتونی تخته گچیو نصب کنی تا باهم چت کنیم؟

    نمیشه

    خیلی پسر خوبیه

    مطمئنم اصلا تو این کارا نیست فقط فکرش یا درسه یا کمک کردن به بقیه

    خجالت میکشم ازش

    باهاش راحت حرف میزنم ولی نمیتونم اینو بهش بگم 

    ممکنه ناراحت شه

     

    سلام هلیا جون

    عزیزم پس چرا همش می گن اگر رابطه با پسری نداری نزدیکش نشو چون پسر ها می خوان اعتماد به نفس دختر ها رو نسبت به خود شون زیاد کنن تو باید با اعتماد به نفس بالا بری جلوش و هرچی دوست داری بگی احساست رو بگی و کاملا ازش جدا بشی

    نظر من ولی هرجور دوست داری 

    ببخشید اگه زیاد پیام میدم چون علاقه ای به واتساپ ندارم و چیز دیگری همش تو گوگل هستم 😁

    سلام من اسمم هلیاست و دوازده سالمه

    من چند وقتی پیاماتونو خوندم و راستش یه مشکلی دارم که به هیچکس نمیتونم بگم و فکر کردم بتونین کمکم کنین

    میدونم برای سنم واقعا زوده و من واقعا تو این کارا نبودم همیشه فقط با رفیقام بودم و پی عشق و حال با دوستام بودم ولی من چند ماه پیش یه ویلا جدید تو شمال به مدت دو سال اجاره کردیم و رفتیم یه چند هفته ای بمونیم ، همسایه بقل کلی نوه و فامیل بودن که تو یه خونه زندگی میکردن و بعد یه مدت من و دختر عموم رفتیم پیش بچه هاشون که باهاشون باشیم ، اول با چندتا دخترا دوست شدیم و کم کم به اصرار من پسراهم اومدن چون من باهمه راحتم و اصلا برام مهم نیست محرم و نامحرم به نظرم اینا دلیه چون من هنوزم مثل هشت سالگیام میگردم ولی بعد یه مدت احساس خاصی نسبت به یه پسره به اسم شاهین داشتم 

    اعتماد به نفسمو کلا از دست داده بودم و همش کارم گریه بود البته این حسو از اول نداشتما وقتی یهویی این حس اومد سراغم که داشتیم از تپه بالا میرفتیم که من داشتم میوفتادم که شاهین دستمو گرفت و تو چشماش خیره شدم یه لحظه اصلا تو خودم نبودم و بعد یه مدت برگشتیم ولی من هنوز تو خودمم 

    شاهین یازده سالش بود و از من کوچیکتره ولی هیچی برام مهم نیست 

    واقعا خجالت میکشم از اینکارام هیچوقت تو اینکارا نبودم

    نمیتونم بهش بگم و از طرفی از اینکه یه وقت با دخترعموم یا کس دیگه ای باشه ترس زیادی دارم

    وای چقدر خوب 

    خب اقا ارمان اسباب کشی با کمک هم دیگه خوبه مشکلی فکر نکنم باشه

    ارزو جون نمیشه که همش پیشت باشه یکمی دوری اقا ارمان رو تحمل کن

    قربون صدقه چیز اسونی هست و واقعا از ته دل باید بگی 

    ارزو مردا خوش شون نمیاد زیاد غذا درست کنن و فکر می کنن یک امر زنانه هست

    غر رو همه زن ها میزنن ولی ارزو هم قول بده کم غر بزنه

    قهر خب حق می دم خیلی زود قهر می کنه اما خوبه خیلی زود اشتی می کنه 

    افرین به شما ارزو جون تو هم جبران کن

    نمیدونین چقدر خوشحال شدم که برگشتین پیش هم آقا آرمان وآرزو جون

    هلی جونم قدر داداشتو خیلی بدون برای پدر و نامادریتم خیلی ناراحت شدم خدا رحمشون کنه

    آقای ناشناس ، آرش و داریوش قدیما که یادمه پای مردونگیو وسط کشید که مارو از حضور پر از منافع خودش محروم کنه هنوزم با اسمای دیگه میاد و مارو خر فرض کرده🤣

    جناب  داریوش (آرش یا ناشناس ) شما دخالت نکن ، هنوزم تو عهد بوق زندگی میکنی تو چرا؟

    باز الان کمی از مشکلات مازیت کم شده چون یادمه تهدیدای یه بچه پنج سالرو میکردی 🤣🤣

  • ارزو و ارمان💏
  • اشتی کردم نازگلم اخه اومده بود خونه برای اینکه اشتی کنم کلی چیزای ترش خریده بود

    من چه خواسته هایی دارم امم...

    تو اسباب کشی کمک کنه چون واقعا میخوام بچه م اونجا بزرگ شه

    نره سرکار بمونه خونه پیشم

    همش قربون صدقه م بره

    اون غذا درست کنه

    همین💛

     

    خب من چه خواسته هایی دارم

    غر نزنه همش😂(همش میاد و میره غر میزنه از وقتی فهمیده حامله س اینجوری شده)

    انقدرم قهر نکنه😂

    همین💛

    اره رومیناجان بخشش از بزرگاست منم رفتم چیزایی که خیلی دوست داره خریدم واسه اشتی کنون😂اره بابا خیلی گرون کرده

    قربونت برم ارزو جون اشتی کن و بیا خونه تون خواهش می کنم

    اقا ارمان ارزو الان خیلی حساس و در کمترین چیزی که بهش می گید دلش می شکنه

    ارش  فضولی نکنی در روز فلج میشی 

    ارزو جون انقدر دیگه با شوهرت بد صحبت نکن اگر می بینی بد باهات حرف میزنه باهاش بد حرف نزن قشنگ عادت می کنه 

    ارزو جون تو کلا چی می خوای باشه اقا ارمان یا چه خواسته ای ازش داری

    اقا ارمان شما هم سوال بالای رو جواب بدید هر کدوم تون جواب خود تون و بدون توهین به هم بدید

    اقا ارمان اون قهر کرده باشه چه ربطی داره

    من بچه بودم با دختر عموم قهر میکردیم بیشتر وقتا من میرفتم اشتی حتی اگه اون کرده بود 

    یادتون باشه بخشش از بزرگان است 

    حالا گوشیتونو چرا چک نمیکنید ارزو جون مجبوره لیست خریدو اینجا بده

    اره دلاور گرون کرده اون گل فروشیم خیلی پرروعه مامانم امروز میخواست گل بگیره شاخه ای 30تومن بود گفت دو شاخه میبرم 50 میدم گفت نه نمیشه مامانمم یه شاخه اورد قبلنا میرفتیم به من و داداشم مجانی یه شاخه میداد

     

    اِاِاِاِ ارش؟مگه تو نرفته بودی؟مگه تو مشاوره میدادی؟

    هلی جانم خدابیامرزه تشون😔🖤ایشالا خودت و داداشت سلامت باشید😘 اره عزیزم ضایع س همشون یکین سوتیم میدن😂مردن دیگه نمیتونن سوتی ندن انقدر حواس پرتن😂

    ممنون نازگل جان خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه

    مامان خودمم که نمیدونم خیلی وقته ازش خبری ندارم 

    بچه که بودم از بابام جدا شد بعد رفت ازدواج کرد خودش الانم لابد با بچه هاش و شوهرش  داره خوش میگذرونه دیگه ازش متنفرم😒

    خدانکنه آرزو جون 

    آقا مگه آقا پیمان نبود که مشاوره میداد به آرزو جون و آقا آرمان الان این آقا آرش چی میگه باید به حرف های من توجه میکردین؟ 🙄

    این سوتی اولش و بعد اینکه شما نگاه کن این آقای آرش و داریوش و پیمان چه قد شبیه هم حرف میزنن و تایپ میکنن معلومه که اینا همشون یه نفرن

    بعدم شما مگه نرفته بودی؟ 

    و اینکه آقا آرمان خانمت حامله اس توی حساس ترین مرحله یه کوچولو نازشو بخر دیگه 

    با صدای پیرمردی بخوانید من توی نیم قرن گذشته زندگی خودم یه همچین زندگی اشفته ایی مانند شما ندیدم

    دارم مشاوره رایگان میدم نمی خواین نخواین

    ارش تو نظر بیخود کارشناسی نده

    هلی جان بمیرم برات

    اخه فداتشم ما میخواستیم حامله شم بعد بریم خونه ای که به ارمان رسیده اخه اون خیلی بزرگه ما دو نفر اونجا برامون بزرگه و فقط تمیزکردنش سختمون میشد حالا باید یه مستخدم هم بگیریم چون من باید مراقب بچه باشم ارمانم سرکاره کی بقیه کارارو کنه بعد خب بچه اتاق بزرگ میخواد دیگه اونجا اتق و ایناش خیلی بزرگ تره بعد بچه استخر میخواد حیاط میخواد زمین بازی مخصوص کودک میخواد

    بله ارمان میتونم به تو هم هیچ ربطی نداره بخوام همین الان میرم سقطش میکنم

    الان که چیزی نیست تو چطور نمیای واتساپ جوابمو بدی؟1000بار پرسیدم خونه ای یا نه 

    اها یعنی حال بد من برات مهم نیست منم میمونم خونه مامانم تا بچه به دنیا بیاد باز اون حواسش بهم هست درضمن اگه خونه نیستی هنوز مطبی داری میری خونه قره قروت و طعم هندی هم بخر 

    بقیه کسایی که اینجان واقعا ببخشید اینجا بهش میگم واتساپ از پریروز ان نشده اینجا خیلی بیشتر میاد

    اگر انچه قبلا گفتم انجام می دادید اینقدر اختلاف و دعوا نبود مشکل شما اینکه به حرف من عمل نمی کنید برای همین ضرر می کنید بعد نگید من نگفتم تمام حرف من این زن باید زن باشه مرد هم مرد نباید وظایفشان قاطی پاتی بشه اون قدیما این حرفها  اصلا نبود همه کارهای خودشان را خوب انجام می دادند 

    نازگل ارزو میدونه وسایل کجاست

    خب حالش بد شه زنگ بزنه اورژانس باشه من بیشتر بهش توجه میکنم به خاطر بچه

    اره بابا ارزو خودش همه لباسای مهمونیشو میده خیاط ولی اونم گرونه الان باید پول لباس دو نفرو بدم اونم دختر احتمالا

    بعد دختر تل میخواد گل سر میخواد پیرنای خوشگل میخواد گرون تر میشه

    رومینا من برم اشتی؟اون قهر کرده.اره عزیزم میدونم چقدر گرونه همین سوپر دلاور سر خیابون قبلا چقدر ارزون تر بود برای یلدا رفتم شیرینی بگیرم تو همون شیرینی فروشی کنار دلاور اسمشو یادم نیست یه مغازه کوچولو  اونم گرون کرده بود یا اون گل فروشی قدیمیه نه اونی که کنار پارکه اون قبلا گل نرگسو میداد ۵ تومن الان کرده ۴۵تومن

    ولی من نمیخوام این خونه رو بفروشم میخوام بمونه بعدا شاید فروختم ولی اگه خیلی محتاج شدم دیگه مجبورم

    اخی عزیزم هلی جون چقدر سختی می کشی

    خیلی ناراحت شدم 

    خدا بیامرز پدر و نا مادری تون رو 😞

    و اینکه مادر خود تون چی؟

    رومینا جون آره اصلا نمیزاره تقلب کنم 

    چون نمیتونه از خونه هم بره بیرون همش تو خونه اس حتی سر پسش های کلاسی و کوئیز ها هم نمیزاره اصلا هیچ کاری بکنم میشینه بالا سرم 

    البته خیلی باهام کار میکنه و حواسش هست برای همین نیازی به تقلب نیست ولی وقتایی که میگه امروز وقت ندارم خودت برو بخون و منم به هردلیلی نمیشه بخونم بازم نمیزاره هیچ کاری بکنم وعین شمر وایمیسته بالا سرم 

    طناز خانم بله پدر و نامادری من هر دو فوت شدن برای همینم من و داداشم باهم زندگی میکنیم

    بچه ها ولی یه چیزی درسته که آرزو خانم حامله اس و باید بیشتر بهشون توجه بشه ولی به هرحال زندگی خرج داره و همینطور بچه ای که قراره به دنیا بیاد از همون اولش پول بیمارستان و دکتر و آزمایش و اینا هست تا وسایل و چیزایی که باید براش بخرن و اصلا نمیشه که نرن سرکار و بمونن تو خونه 

    آرزو خانم شماهم یه کوچولو درک کنید اصلا باید زودتر اسباب کشی میکردین معلومه که نمیشه با این وضع 

    و اینکه آقا آرمان شماهم یه کوچولو حواستونو بیشتر بدین به خانمتون

    بله اقا ارمان میشه

    اقا ارمان چرا گفتید بچه مو؟ بچه ارزو هم هست

    اقا ارمان درک می کنم داخل این چند وقت چند تا بچه به دنیا امد داخل فامیل مون

    اقا ارمان خیلی دلیل مسخره ای آوردید کاری نداره وسایل ها رو جمع کنید خانم ها از کجا یاد گرفتن مرد ها هم از همان جا یاد بگیرن

    خب گوشی تون رو روی سایلنت نگذارید ارزو مهم تره شاید می خواست بگه حالم بد شد 

    ممکنه با این حال بد شدن و... بچه سقط بشه دختر عمه ام از همین راه بچه اش سقط شد حالش بد شد (اور بالا یا دل در داشت) و شوهرش انگار نه انگار تا اینکه بچه دومیش با کلی قربون صدقه اش بالاخره به دنیا امد نگرانی ایجاد نمی کنم ولی کنارش باشید بد نیست

    می تونید پارچه بگیرید و به خیاط بدید ارزان تره فکر می کنم

    ارزو اگر استرس بگیره بچه هم استرس می گیره هر کاری کنه بچه هم می کنه

    اقا ارمان بلد نیستم راحت جان است

    شما به خاطر کسی که دوسش دارید میتونید هر چیزیو یاد بگیرید

    اینجوری حرف نزنید گناه داره

    دلتون میاد؟یه زن حامله کلی درد و مشکل داره خودش بعد شمام ناراحتش میکنید؟

    چطور میتونید؟اون الان نیاز به محبت و توجه داره نیاز داره کسی نازشو بکشه

    لطفا شما برید برای اشتی و تا اخر هفته نرید سر کار خواهش میکنم

    شما میتونید اسباب کشی کردید این خونه رو  بفروشید

    الانم که خونه خیلی گرونه

    تو همین محله ای که هستید ماهم هستیم دیگه میخواستیم تو خیابون هدایت خونه بخریم ۲۲۰متر متری ۱۰۵ تومن بود (میلیون) خب بفروشید میشه حدودا ۲۳میلیارد خب این خیلی خوبه الان

    در هر صورت باید بیشترین توجه رو الان بهش بکنین

    نازگل جان مرد که کمک نمیکنه بعدشم من اصلا بلد نیستم

    بعدشم اون غلط کرده میخواد بچه مو سقط کنه مگه دست خودشه؟

    من نمیتونم باید کار کنم بچه خرج داره اونروز رفته یه پیرن گرفته اگه دختر بود بپوشه۴۹۸تومن بود که همون ۵۰۰حساب میشه

    جواب تلفنشو ندادم که ندادم سرکار بودم خب اصلا ندیدم

     

     

    اقا ارمان میدونید ارزو چی گفته 

    میدونید انقدر دوست تون داشته که میگه من بچه ام رو سقط می کنم

    خب دوست تون داره پیشش باشید و داخل اسباب کشی کمک کنید 

    چرا جواب تلفنش رو نمی دید نگران میشه 

    اقا ارمان موقعی که یکی بار دار میشه حساس میشه

    سلام من امروز نبودم ارزو گفت کارم دارید بیام تو سایت

    بله؟

     

    ارزو جون حق بهت میدم 

    عزیزم خیلی ها بدتر شما هستند اما طلاق نمی دن

    اقا ارمان خیلی دارید به ارزو جونم ظلم می کنید 

    ارزو شده تا امشب میاد خونه دیگه نزار بره بیرون همون جوری که نمی گذاشت تو بری بیرون

    اگر هم حوصله ات سر رفته برو خونه خواهر شوهرت اون وقت اگه چیزی بهت گفت تقصیر اقا ارمان که نیومد کنار توت بشینه

    چرا دلیل نمیشه؟اگه دوسم داره چرا کمک نمیکنه؟اگه دوسم داره چرا میزنه؟اگه دوسم داره چرا نگفت ببخشید که باهم بریم یجا؟اگه دوسم داره جرا گوشیشو جواب نمیده؟اگه دوسم داره چرا نمیره تو واتساپ ببینه چیزی گفتم یا نه؟اگه دوسم داره چرا تک و تنها میزاره بمونم خونه خودش بره سرکار حال و هول؟اگه دوسم داره چطور نمیگه این شاید چیزیش شه شاید حالش بد شه بمونم پیشش؟

    باشه صبر می کنم 

    ولی دلیل بر این نمیشه از هم جدا شید یا بچه سقط کنید

    امد بگید حتما داخل این سایت بیاد می خوایم باهاش صحبت کنیم بلکه بیشتر تونست پیشت باشه

    نازگل جان صبر کن هروقت اومد اینارو بهش بگو فعلا که نیست از صبح هم نیومده لابد حاضره که کمک نمیکنه

    نه طناز جان لابد بچه به دنیا بیاد بازم میخواد بره سرکار من بمونم بچه بزرگ کنم

    رومینا جونم دخترم میدونم چی میگی ولی وقتی بچه نمیخواد زوری که نیست عزیزدلم

    من وقتی 23سالم بود ازدواج کردم نزدیک 23سالم بود از اون موقع همش میگفت بچه بچه مرداد رفتم ازمایش دادم گفتن منفیه تا همین چند روز پیش که فهمیدم حامله م اون روز خودش خیلی خوشحال بود خودمم همینطور ولی الان میفهمم دیگه بچه نمیخواد 

    یا بچه رو از بین میبرم یا وایمیستم به دنیا بیاد جدا میشم 

    نمیدونم واقعا همش فکرای بد میاد تو ذهنم که نکنه اصلا منو دوست نداره و...

    خونه بابام که بودم مامانم قربون صدقه بابام قربون صدقه خواهر برادرامم قربون صدقه م میرفتن  خیلی خوب بود ولی الان...مگه چی بشه یکم پیش هم باشیم  مخصوصا از وقتی فهمید حامله م

    از اون موقع من تو اتاق دراز کشیدم یا فیلم میبینم یا بیرونم اونم دقیقا برعکس من کار انجام میده

    من دراز میکشم اون تلویزیون میبینیه تلویزیون میبینم دراز میکشه میرم بیرون میمونه خونه وقتیم من خونه م اون بیرونه

    ارزو جون این چه کاری ادم بچه اش رو سقط کنه بخاطر اینکه شوهرش کمکش نمی کنه ترو خدا نکن خواهش ازت می کنم 

    اقا ارمان شما حاضرید بچه تون رو از دست بدید ولی کمک ارزو نکنید 

    ارزو جون خب اسباب کشی به چند نفر نیاز اونم نه حامله 

    اقا ارمان دیگه خیلی داری اذیت ارزو می کنی یه کم عاطفه داشته باش 

    اصلا امروز برید کمک ارزو 

    هلی جونم پدر شماهم فوت شده که میگین بود؟

    آرزو جونم اون طفلک گناه داره بچه یه نعمته اونم موجود زندست نمیشه که منم نمیدونستم وضعتون خوبه واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه برای آشتیتون فقط میدونم اون بچه اگه باشه بهتره

    هلی جون ببخشید فکر میکردم نهمی 

    واقعا نمیزاره تقلب کنی؟ما تو ازمون های مستمر وب کم نیاز نداریم فقط تو ازمونای دی و خرداد لازمه بعد من از فارسی متنفرم ولی معمولا 20یا 19/5میشم بعد مامانم عاشق فارسیه تو ازمون فارسی من همه رو مینویسم میدم مامانم چک میکنه یا اگه نباشه از رو کتاب چک میکنم بعد میفرستمXDهمه ازمونامو چک میکنم بعد میفرستم یا میزنم تو اینترنت اگه بلد نباشم XDولی مامانم گفت واسه ازمونای دی تقلب نمیشه بکنی که من بازم راه تقلب بلدمXDبرای فارسی یکاری انجام دادم که 20شمXDDDD

    باشه عزیزدلم هرجور خودت راحتی 

    ولی داداشت خیلی دوست داره :*

    منم وقتی با مامانم دعوام میشه یکاری میکنه که دلم واسش بسوزه مثلا گریه میکنه یا یکارایی که تایپی توضیحش سخته XDDD

    خوشباحالت برادر بزرگتر داری من خیلی دلم میخواست داشته باشم

    همین توجه و محبت هاش خیلی خوبه اصلا ادم حس میکنه تکیه گاه داره که هروقت مشکلی داشت بهش بگه 

    نه نه ارزو جون بچه تو از بین نبریااااا اون چه گناهی کرده الان قلبشم درست شده این یه گناه خیلی بزرگه مثل اینه که بچه ت الان ده سالش باشه بری بکشیش توروخدا نکنیا خواهش میکنم ازت توروخدا

    طناز جان ارمان هم دکتره هم دندونپزشک خیلی وقته کار میکنه و خداروشکر مشکل مالی نداریم ولی الان مشکل اینه که میخواد از زیر کار در بره

    فدای تو بشم من نازگلم عزیزدلم  بهش بگم میگه خودت میتونی کاراتو بکنی . نهمن اشتی نمیکنم گوشیمم زنگ میزنه رد میکنم بذار حالیش شه اه 

    خیلی دوست دارم بریم اون یکی خونه مون خیلی بهتر و بزرگتره بچه مم اونجا باشه راحت تره براش خونه الانمون 200متره اتاقاشم کمتر از 50 متر ایناس کوچیکه دیگه اگه ارمان براش راحتی منو بچه ش مهمه میاد کمک اگرم مهم نیست من میرم بچه رو از بین میبرم همون بهتر که نباشه تا یه بابایی داشته باشه که راحتی بچه ش براش مهم نیست

    هلی گلم قربونت بشم منم داداشم بهم گیر میداد تا وقتی عروسی کردم ولی به خاطر خودت سخت میگیره

    الهی بگردم طناز جون منم بابام وقتی بود خیلی بهم سخت میگرفت من بابام نظامی بود بعد برای همین خیلی خشک بود داداشم سخت می‌گیره ولی اصلا خشک نیست و خیلی بهم محبت می‌کرد برای همین منم خیلی بهش وابسته ام

    نازگل جون نمیخوام اذیتش کنم و یه دغدغه به دغدغه هاش اضافه کنم

    بعدم من دیگه عادت کردم به این اخلاق هاش خیلی برام سخت نیست بعد اینقد محبت هاش زیاده که دیگه این سخت گیری هاش یادم نمیمونه خیلی اوقات و به دل نمی گیرم 

    طناز جون خب لابد وضعیتی مالی خوبی دارند 

    اگر وضعیت مالی خوبی دارن باید اقا ارمان کنارش باشن 

    هلی جون منم برادرم ۲۲ سالش 

    خرت نمی کنه شاید این طور هست 

    به نظر من هم اصرار نکن نمی تونی جلوی برادرت  وایسی جای تو بودم حتی سیلی هم به هم می زد جلوش حرفم رو می زدم و می گفتم من دیگه بزرگ شدم و حق انتخاب دارم اگر تونستی جلوش وایسی و حتی زدت اون وقت اون از تو می ترسه

    گیر*

    هلی جونم منم همسن شما بودم تا بیست سالگی بهم گی میداد پدرم البته داداشمم بودا ولی پدرم انقدر سخت میگرفت که داداشم اصلا به حساب نمیومد میدونم خیلی سخته 🤣💔

    آرزو جون شما باید با آقا آرمان راه بیاین چون شاید نیاز به همدردی شما دارن و انقدر هزینه ها گرونن که شاید واقعا مجبورن من خودم تو دوران هفت هشت ماهگیم که اوج درد بود داشتم میرفتم دنبال کار چون شغل من و همسرم رسمی نیست و تو خونه نقاشی میکشیم با اینکه فروش داریم ولی بگیر نگیر داره دیگه

     

    خدانکنه نازگل جون

    والا چی بگم 

    خب من با داداشم زندگی میکنم یه جورایی اصلا داداشم منو بزرگ کرده حتی اون موقع هم که بابام اینا بودم بازم من به داداشم بیشتر وابسته بودم تا اونا اگه یه شب بدون داداشم بخوابم تا صبح همش کابوس می بینم

    وقتایی که بهش میگم از کارات خسته شدم و اینا میاد بهم میگه تو که میدونی دوست دارم و عاشقتم میگه خیلی برام مهمی میگه برام مهمه که آینده خوبی داشته باشی برای همینه که اینقد بهت سخت میگیرم و اینا

    یه جوری خرم میکنه دیگه😒😂😂🤦🏻‍♀️

    راستی رومینا جون داداشم 27 سالشع

    ارزو جونم زودتر باهاش اشتی کن منت بزار سرش 

    اقا ارمان این چه وضعیتی 

    ارزو جون نمی دونم چرا انقدر دوست دارم انقدر ناراحت میشم اقا ارمان یه چیزی به شما میگه انگار خواهرم هستی

    ارزو جون راس میگی همه مردا همین جوری هستند 

    چرا یه بار به اقا ارمان نمی گی من دوست دارم می خوام پیشم باشی و کمکم کنی 

    عزیزم هلی جونم بمیرم برات خیلی ناراحت شدم با این کارای که برادر ها می کنن از درس متنفر میشیم 

    هلی جون تو بزرگ شدی نیازی به تنبیه برادرت نداری و اجازه هم از برادرت می گیری چرا

    رومینا جون من زیاد اصرار کنم بهتر نمیشه که بدتر میشه 

    داداشمو با این روشا دیوونه میشه ولی قبول نمیکنه منو دعوا میکنه که چه قد بگم نه نمیشه

    دهمم رومینا جون امتحانامونو غیر حضوریه 

    داداشمم خیلی سخت گیره وقتایی که امتحان دارم میاد می شینه بالا سرم که یه وقت از جایی تقلب نکنم حالا که غیر حضوریه😐

    کتابو میگیره دستش خودشم میشینه جلوم سوالم ازش بپرسم میگه سوالا واضحه خودت باید جواب بدی😕

    یعنی دلم میخواد این مواقع خفش کنم 

    همکلاسی هام همشون گروهی باهم حل میکنن من اینجا می شینم با یه شمر که بالا سرم وایساده😐😂

    اوه اوه نه بهش بگم دیگه واقعا نمیزاره بیام میشناسمش میگه دوباره حواس پرتی و اینا

    باشه هلی جون هرجور خودت میدونی ولی من بودم انقدر اصرار میکردم که دیوونه شه بگه باشه برای مامانمم همینه چیزی بخوام بگه نه

    میگم لطفا لطفا لطفا خواهش میکنم اگه دوسم داری توروخدا خواهش میکنم لطفاااا 

    انقدر میگم که دیوونه میشه میگه باشه 

    اره مامان جونم خیلی خوبه 

    اوووه پس داداشت خیلی سختگیره

    من مامانم میگه امتحاناتو بالای 18 باید بشی همین ولی زیادم سخت نمیگیره که بگه حتمااا 20

    ما مدرسه مون میگه امتحانات مستمر دروس اختصاصی بالای14 دروس عمومی بالا16 امتحانات دی و خرداد بالای 18 و اگه پایین تر بشیم اخطار اموزشی میگیریم

    چون سطحش خیلی بالاعه میگه 14ما 20 مدارس دیگه س

    البته من خداییش فقط یه ازمونمو گند زدم شدم 11/25 XD چون سر ازمون خیلی استرس داشتم بی دقتی کردم بعد همه رو حل کردم بلد بودم فقط از جلو چشم معلم افتادم اما مامانم بهم هیچی نگفت خدارو شکر :)

    داداشت چند سالشه هلی جون؟و چون کلاس نهمی ازموناتون حضوریه؟مال ما انلاینه ولی وب کم باید باز کنیم

    فداتشم اصرار نمیکنم بهت ولی اگه به برادرت حقیقت رو بگی هم خوشحال میشه هم میتونیم باهم حرف بزنیم ببینیم مشکل کجاست ولی هرجور خودت صلاح میدونی عشقم

    خدانکنه آرزو خانم آره مامانم  دم زایمانم شوهرش پیشش نبود البته لیاقتشو نداشت همون بهتر که بابام پیشش نبود😒

    رومینا خدانکنه عزیز دلم♥️

    نه نمیدونه میام اینجا وگرنه سرمو لب باغچه میزنه 

    بهش گفتم گفتش حواست پرت میشه و از درست می یوفتی و اینا🙄

    وای آره منم داداشم تحدید اساسی کرده سر امتحانام😢

    دم مامان جونت گرم😁

    من مامانجونم توی مسائل درسی من حریف داداشم نمیشه😂

     

    خب ارزو جون دیگه واقعا اینجا مشکل از اقا ارمانه بهشون بگید بیان ببینیم مشکل از کجاست عزیزم اره بابا این مردا و پسرا همشون یجورن.خیلی بچه تر که بودم به مامانم گفتم همه بدیا واسه دخترا و زناست پسرا چه بدی دارن هیچ کار سختی انجام نمیدن بعد مامانم گفت همین که پسرن بدترین چسز دنیاسXDالبته به کسی برنخوره بعضیا از مردا و پسرا تک و توک توشون خوب پیدا میشه منظورمون به غیر از اوناست

    هلی جون بمیرم برات عزیزدلم بهش بگو هیچی نداره فقط یه بازی حدس نقاشیه و یه قسمت چت داره میدونه میای اینجا؟بهش بگو بیاد شاید بتونیم مشکلاتتون رو حل کنیم منم بهش میگم که هیچی نداره و بذاره یکم ازاد باشی مثلا 15سالته دیگه بچه نیستی بهت بگه چیکار کنی چیکار نکنی . واااای از دست این امتحانات منم مامانم گفت اگه معدلت کمتر از 18شه عید هیچجا نمیریم باز خداروشکر مامان جونم هست یکم اوضاع بهتره اگه نبود دیگه هیچی بدبخت بودم . الان میگه ولش کن بچه رو بذار حالا فیلمشو ببینه بازیشو کنه از صبح داره درس میخونه XDDD

    الهی بگردم هلی جان عزیززززدلم بیچاره مادرت.بابا یه عمر کار کرده پول داره الان دیگه به خاطر اینکه خونه نباشه کمک نکنه میره سرکار من ارمانو میشناسم اصن همه مردا همینن میرن سرکار خوش بگذرونن به قول سریال مسافران میرن صفا سیتی🤣🤣🤣

    نازگل جون 15 سالمه

    آرزو خانم آره واقعا خیلی بده منم دوست دارم به جای داداش بزرگ تر یه خواهر بزرگ تر داشتم 

    راستی رومینا جون من میخواستم تخته گچی نصب کنم ولی داداشم نزاشت😢🙄

    کلا گیر میده بهم نمیزاره هیچکاری بکنم حتی اینستا و تلگرامم پاک کرد گفت هرموقع امتحانات تموم شد و اگه معدلت 20 شد میزارم نصب کنی در غیر اون صورت تا عمر داری حق نداری نصب کنی اینارو😐😢

    آقا آرمان؛ آرزو خانم دوست داره شما پیشش باشین یکمی بیشتر پیشش باشین

    البته آرزو خانم آقا آرمان بد نمیگه به هر حال بچه خرج داره و باید کار کنن، شما اگه جای مامان من بودین چی میگفتین وقتی سر من باردار بود بابام همش ماموریت بود اصلا پیشش نبود

    حتی زایمان هم که می‌خواست بکنه بابام ماموریت بود😐😂

    اخی هلی چه بددد از دست این برادرای بزرگتر کلا برادر بزرگ تر به نظر من چرته منم دارم بچه بودم اذیتم میکرد الان برای تلافی زنشو اذیت میکنم😂

    نازگل من قهر کنم به این زودیا اشتی نمیکنم دیشبم نذاشتم بیاد خونه ولی امروز صبح حالم بد شد پشیمون شدم نذاشتم بیاد خونه ولی خودم رفتم دکتر به اونم چیزی نگفتم لز صبح هم چند بار زنگ زد جواب ندادم یکم دیگه م میرم خونه خواهرم که اومد خونه من نباشم 

    طناز جان این نمیفهمه که خداروشکر دیشب نبود خونه مامانم یکم راحت بودیم با فامیلا اخی عزیززززدلم خداحفظش کنه گل دخترتو

    من هفته دیگه میرم دکتر ببینم معلوم شده جنسیتش یا نه

    رومینا جان دخترم من سعی میکنم ولی ارمانو ببین خواهرم که حامله بود شوهرش همش خونه پیشش بود و قربون صدقه ش میرفت برادرمم همش پیش زنش بود اه😒🙄😂

    اونم به جای اینکه بمونه خونه بیشتر میره سرکار میگه پول میخواد بچه تو اسباب کشیم کمکم نمیکنه من که نمیتونم همش خم شم وسایل جمع کنم گفتم حالا که اینجوری شد همینجا میمونیم😅😂

    طنازی خوبی؟خوش اومدی😂 نه بابا من کاری نکردم 😘خب دیگه کامل میدونی جریان چیه 

    وااای ارزو جون مثلا قرار بود این یلدا باهم باشین 

    اقا ارمان چه دلیلی داشت که جواب نمیدادین ؟زنتون حامله س چرا بهش نمیرسین؟چرا درکش نمیکنین؟به جای اینکه برید خونه مادرتون باید ازش معذرت خواهی میکردید و باهم میرفتید

    بسه دیگه همش قهر و دعوا فکر اون بچه مظلومو بکنید که قراره بیاد بین دعواهای شما

    به خاطر بچه تون هم که شده دعوا نکنید 

    از همین امروز که ۱دی هست تا ۹دی هیچ دعوایی نکنید من تا ۹ دی نمیتونم بیام ازمونامون شروع شده ولی ۹دی استراحته اونروز میام تمام پیاماتونو میخونم امیدوارم دعوایی نباشه

    طناز جان من الان سه ماه و یه هفته اینامه

    اخی پس رومینا رو میشناسی دختر خوب و مهربونیه نازگل هم همینطور

    پیاما زیاده حوصله خوندن ندارم الان حالم بده بعدا میام جواب میدم

    سلام طناز جون 

    اقا ارمان ۲۷ سالش 

    ارزو جون ۲۵ سالش 

    رومینا جون ۱۲ سالش 

    خودم ۱۳ سالم

    ارزو جون خیلی وقت پیش امد و یک تیکه از دعوا هاشون رو برای ما به اشتراک گذاشتن و ما گفتیم که به اقا ارمان بگید بیاد البته خیلی محترمانه میگفت همسرم بعد امد و ما داریم سعی می کنیم مشکل شون رو حل کنیم طناز جون مثال نزن این طوری باعث میشه اقا ارمان بیشتر یاد بگیرن یا ارزو جون 

    هنوز به ماه نرسیده هفته ای هم فکر نکنم شده باشه

    موقعی که اقا ارمان امد می خواستن دست روش بلند کنن بعد از خواهش و التماس ما پشیمون شد و دعوا کرد 

    به نظر من خیلی خوبه از طریق دوست داشتن می زنه ولی دیگه به حرف من گوش دادند و فقط دعوا می کنن ولی گفت قول نمیدم خب این خیلی خوبه که میگه شاید نتونم رو قولم باشم 

     

    من تا اونجا که لازم بود در جریان قرار گرفتم

    آقا آرمان و آرزو جونم من بیست و شیش سالمه و یه دختر بیست و یک روزه دارم اسم همسرمم آرمانه و دقیقا این مشکلو داشتم ولی به صورت کمش

    دست روم بلند نکرد هیچوقت ولی تو دوران حاملگیم دوبار به شدت ناراحتم کرد که یه بار عذر خواهی کرد و یه بارم به لطف رومینا جونم آشتی کردیم من از تیر ماه که فهمیدم حاملم با رومینا جون در ارتباطم

    من میفهمم که به شدت عاشق همین و تا اونجایی که من متوجهشدم رابطتون زیاد خوب نیست و به نظرم هردو باید باهم راه بیاین 

    آقا آرمان منم با همسرم همین مشکلاتو داشتم ولی مثل اینکه تونستیم حلش کنیم و قانون بزاریم که فامیل محرمه و کنارش نشستن و گرم گرفتن باهاش مشکلی نداره

    شماهم به نظرم باهم راه بیاین چون دنیا ارزش نداره ثه واسه دوروز زندگی اینطوری هدرش بدین

    در ضمن ببخشید من پیامارو هول هولکی خوندم اگه جایی اشتباه کردم و آرزو جونم میتونم بپرسم چند ماهته؟

     

     

    یکمی منو در جریان اتفاقات قرار میدین؟😅♥️

    اخی عزیزم هلی جون خیلی ناراحت شدم  چند سالته 

    ارزو جون و اقا ارمان شما که دعوا می کنید خود تون تنها نیستید از جمله مادر پدر تون و خواهر برادر تون هم در دعوای شما شریک هستند به خدا خیلی ناراحت میشم شما قهر یا دعوا می کنید باور تون نمیشه من از الان تا صبح بیدارم که بشنوم باهم اشتی کردید 

    خب اقا ارمان شما هم ارزو رو درک کنید حامله هست نیاز داره یکی هی نازش رو بخر این همه زنگ زده انگار نه انگار خب حامله هست فکر می کنه می خوای خیانت کنی و همین فکر ها باعث میشه حالش بد بشه 

    سلام دوستان من طنازم

    خیلیاتون شاید منو نشناسین

    تقریبا چند ماهیه سر نزدم امروز گفتم بیام ببینم چه خبر😁

    نازگل و آرزو جون 

    به خاطر پرسپلیس نبود اعصابش خورد بود سر همون هی گیر میداد

    همون طور که داداش من خیلی فوتبالیه و پرسپولیسی هم هست

    من خیلی فوتبال دوست ندارم ولی خب از حرص داداشمم که شده می شینم نگاه میکنم کلی چرت و پرت میگم داداشمو غیرتی میکنم اونم پامیشه یا منو میکنه تو اتاق یا کلا تلویزیونو خاموش میکنه😂😂

    دیروز که پرسپلیس باخت داداش من خیلی اعصابش خورد بود و شروع کرد گیر دادن به 

    نشسته بودم گفت این چه طرز نشسته درست بشین😐

    یا مثلا دوستش قرار بود بیاد اونجا من هنوز لباس نپوشیده بودم داداشم داد زد میخوای همینجوری بیای جلوش؟ پاشو یه ‌چیز بپ

    منم قهر کردم ورفتم اتاقم دیگه نیومدم بیرو

    خلاصه بعدش دوست داداشم که اومد فهمید ما قهریم خواست آشتیمون بده اومد هرچی در زد من فکر کردم داداشمه جواب ندادم اینم فکر کرد اتفاقی افتاده که جواب نمیدم هرچی صدام میکنه درو باز کرد اومد داخل😂🤦🏻‍♀️

    منم با تیرشت و شلوارک همینجوری جلوش هنگ کردم بنده خدا خودش خجالت کشید رفت بیرون😐🤦🏻‍♀️

    منم از خجالت دیگه نیومدم بیرون کلا اون بنده خدا هم یه ربع بعدش 

    داداشم اومد داخل اتاق اول یه نر و ماده خوابوند زیر گوشم😢

    بعدشم کلی دعوام کرد که مگه نگفتم لباس بپوش و اینا😔

    کلا دیروز خیلی بد بود🥺

    اولیش این اتفاقا و اینا بعدشم امتحانم که رسما خراب کردم🥺🤦🏻‍♀️

    داداشم این متحانو گفته بود خراب کنی یه تنبیه اساسی میشی ولی واقعا وقت نشد بخونم اصلا

    میدونم داداشمم پوستمو میکنه ولی حداقل خوبیش اینه که تا هفته ی دیگه که بره مدرسه نمی فهمه چه گلی کاشتم🥺🤦🏻‍♀️

    نازگل جان چی مهمتر از همسر ادمه؟بعد زنگ بزنه من دیر جواب بدم دعوا میکنه

    نازگل ۲۳۶بار زنگ زدم معلوم نیست کدوم گوریه الانم من خونه مامانمم اون خونه مامانش(قهرم)اومد خونه گفت حاضری بریم گفتم لازم نکرده تو بیای خودم میرم تو هم برو خونه مامانت😒😒

    ارش اگه می خوای دورغ بگی جوری دورغ بگو که هیچ کس از دروغت بو نبره

    عجب ... هستی تو اگر روانشناسی خونده بودی به من نمی گفتی که به مادرم بگم مشاوره برای رومینا و خودم بده خودت مشاوره می دادی من انقدر سر کار پدر مادرم رفتم و کتاب هایشان رو خواندم که حفظ شدم

    دیگه عقلت رو کامل به همه نشون نده

    برو برو وای هی می خواد بره نمی ره بیکار الاف معلوم تو از من کوچیک تری داری رویا بافی می کنی 

    ارزو جونم دیدی مرد ها نمی تونن جلوی زن ها گریه کنن به همین دلیل خوشحالی هاشون هم نمی تونن جلوی زن ها بروز بدن پس نمی تون جوابت رو بده درکش کن مثلا همسرش هستی باید درکش کنی 

    ابروش رو نباید ببری ولی اقا ارمان هم باید حواس شون باشه

    اگه می خوای جوابت رو بده انقدر زنگ بزن تا دیونه شه منم همیشه این کار رو با دوستام می کنم انقدر عصبانی میشن منم می خندم دیگه از خنده های من خنده شون میگیره

    اقا ارمان زود ناراحت می شی برای سلامتیت خوب نیست ولی من مانند تو نیستم که سطح فرهنگم رو زود بیارم پایین تو نصف منم سن نداری و  من چون دیدم اینجا همه بچه هستند جز یکی دو نفر از اینجا رفتم بمن می گی بیسواد من جزو  ده با سواد ایران هستم در هر زمینه ایی که فکر کنی از هنر گرفته تا تاریخ و روانشناسی حتی روانشناسی زنها و مردها تا تاریخ ایران باستان تا الان همه را از  حفظم حتی در زمینه سیاست  و جغرافیا  حتی چند اختراع هم دارم گه یکی از انها خیلی بزرگ یعنی اگر ادیسون برق رواختراع کرد من ساده ترین روش تولید برق را اختراع کردم  انهم با کمی اب و پمپ که متاسفانه در ایران به اختراع اهمیت نمی دهند و باید به خارجیها نشان بدهم خلاصه در تمام زمینه ها کتاب خوانده ام انوقت تو اسم الیس بال برای من می اوری متنفرم از مردهایی که خودشان را از زن کمتر می دانند تا جاییکه شنیدم گفتی عقل پسرها پنج سال کمتر از دخترهاست چهار تا گتاب بخوان ابروت نره این موضوع بیشتر شامل خودت می شود که هنوز به سن بلوغ نریسیدی چون اگر کتاب خوانده بوذی می فهمیدی این مسله مال زمان  بلوغ دخترها وپسرهاست وبعد ازان قضیه برعکس می شود بعنی عقل دخترها راکد وکند میشود و از 18 سالگی پسرها هوششان چند برابر می شود واطرافت را نمی بینی هر چه اختراع شده کار پسرها ومردها بوده  خانم الیس بال کدامش را اختراع کرده نکنه هواپیما  وماشین را ایشان اختراع کرده ما نمی دانستیم بگذریم بی فایده است ادامه بدهم ولی بدان این سایت ازاد و مال جنابعالی نیست می توانی نخوانی مجبورت هم نکردم جواب نده حالاهم اگر می روم بخاطر شما نیست شان من اجازه نمی دهد با هر کسی هم کلام شوم البته من با کسی دعوا ندارم ولی اگر  به زور باشد منهم  بگی نگی دارم برو به این ادرس  و فقط خودت تنها ببین عکس من وکمی فیلم که در اینترنت گذاشتم عکس تکاوری من سال 1371   اذرس - رمبو ایرانی و رمبو امریکایی اپارات  و یک نقاشی من به ادرس -مینیاتور هفت خوان رستم خوان سوم- اابته قصد پز دادن ندارم فقط می خواهم طرفت را بشناسی

    ارمان بس کن😐تو سر کاری، سرکار که نمیرن تو گوشی. ماشالا نه واتساپ جواب میدی نه زنگ میزنم جواب میدی. نمیگی زن حامله م چی کار میکنه ؟اینجا هم که بیشتر از واتساپ میای گفتم اینجا بگم بلکه ببینی😒

    هلی جونم چرا عزیزدلم؟برادرت نباید همچین کاری کنه پرسپولیس به ما چه 

    وای هلی جون چرا خیلی ناراحت شدم

    وای چرا مردا اعصاب شون خراب میشه رو زنا خالی می کنن بدون دلیل البته اقا ارمان به خودتون نگیرید شما که خوبید با دلیل می زدید و به خاطر دوست داشتن می زدید و دیگه کنترل تون رو به دست اوردید یکی مثل برادر هلی جون اخه چه ربطی به هلی داشت که ۲ تا سیلی به زد 

    هلی جون تو باید به پدر مادرت میگفتی

    ارش تو غلط میکنی چنین نظری داری تا حالا ندیده بودم یه احمق خودشو احمق تر نشون بده

    هه😏واقعا نمیشناسی خانم الیس بال رو؟یعنی انقدر بی سوادی؟😂اولا تو گوگل نیست تو کتابای سطح بالاعه به درد توعه احمق نمیخوره دوما سواد نداری زر نزن😏😏همش خدافظی میکنه و برمیگرده 😂قشنگ معلومه علاف و بی کاره🤣

    در ضمن

    اخرین یلدا قرن همگی مباارک امیدوارم امشب خیلی خوب باشه براتون💜

    رومینا جون آره خیلی بد بود اصلا داوره قشنگ معلوم بود خریده شده

    انیمه میگی ناراحت شدم بیشتر به خاطر داداشم بود 

    آخه داداشم خیلی زیاد فوتبالیه و البته شدیدا پرسپولیسی 

    به خاطر بازی دیروز اعصابش خیلی خورد بود همش به من گیر میداد کلی هم دعوام کرد و قشنگ دوتا سیلی ازش خوردم 

    خیلی بد بود اصلا

    رومینا جون آره خیلی بد بود اصلا داوره قشنگ معلوم بود خریده شده

    انیمه میگی ناراحت شدم بیشتر به خاطر داداشم بود 

    آخه داداشم خیلی زیاد فوتبالیه و البته شدیدا پرسپولیسی 

    به خاطر بازی دیروز اعصابش خیلی خورد بود همش به من گیر میداد کلی هم دعوام کرد و قشنگ دوتا سیلی ازش خوردم 

    خیلی بد بود اصلا

    ارزو خانم منهم در مورد شما همین نظر را دارم جواب ابلهان سکوتاست برای همین که می خواهم بروم در ضمن این بیس بال کیه که فقط خودت تنها میشناسیش چند روز در گوگل وقتت را تلف کردی  اسمش را پیدا کنی جواب ندین  جواب نمی دم از این به بعد هر کس  راجب من حرف بزنه انگار به خودش گفته بروم در جای دیگر شاید بتوانم ادم با سوادی پیدا کنم  حالا بنشینید ضبح تا شب راجب خودتان بنویسید والسلام تمام

    چشمتون بی بلا فسقلیا 

    وااای خودمم دارم میمیرم اصلا باورم نمیشه قربونت دخترگلم

    ااااای جونم رومینا جان خودمم خیلی ذوق دارم 

    خدا امشب رو بخیر بگذرونه

    چشم ارزو جونم 

    وای الهی جونم خدا دارم میمیرم از خوشحالی 

    اقا ارمان این چه وضعیتی هست برای ارزو جون ساختی ارزو دوست داره ور دلش بشینی بیا ور دلش بشین  

    وای عزیزم انشاءالله سالم و تندرست به دنیا می اید 

    موفق هم میشه انشاءالله

    چشم ارزو جون من دیگه چیزی نمیگم مرسی ارزو جون لطف دارین اخی منم تیری ام واااااای بی صبرانه منتظرم ببینم جنسیتش چیه

    وای هلی جون دیدی؟ااااااااااااه اصلا بازی بلد نیستن هلی جون من ولی اصلا ناراحت نشدم چون برای یه بازی که یکی دیگه میکنه و برد و باختش فرقی برای ما نداره ناراحت شیم ناشکریه اونوقت خدا میگه برای این ناراحتی یه بلایی سرت میارم بفهمی واسه چی ناراحت شی .البته من زیاد ندیدم چون مامان جونم اومده خونم از پنجشنبه همش پیش اون بودم و من مطمعنم همون داریوشه

    رومینا و نازگل خواهش میکنم یک کلمه دیگه م باهاش حرف نزنید انقدر بی سواده که الیس بال رو نمیشناسه

    یلداتون مباااااااارک امیدوارم بهترین لحظات رو امشب سپری کنید

    نخندم بهش؟چشم نازگلم منم دخمل میخوام ولی هر چی خدا بخواد البته امکان چند قلو باشن

    رومینا جان تیر،مرداد به دنیا میاد جنسیتشم حداکثر تا سه هفته دیگه معلوم میشه

    ارمان سر کاره همش بعد قبل از حاملگیم میموند ور دلم نمیگه بمونم خونه پیش زن حامله م XD

    ارش فکر نکنی ارمان کم اورده دیشب بهش گفتم هیچی نگه بهت جواب ابلهان خاموشیست!

    مرسی از ارزوی قشنگت رومینا جان امیدوارم به هرچی میخوای برسی دخترم

    سلام علیکم پس از مدت ها برگشتم

    وای خدا چرا هر دفعه یکی میاد اینجا و اینارو میگه؟ 

    آقای آرش با عرض معذرت از شما ولی من احساس میکنم شما همون داریوش همون حرف ها و همون مدل نوشتن و تایپ کردن🙄

    میخوای بری هم برو دیگه برا چی هی برمیگردی؟😐

    الصا ولش کنین اینارو

    پرسپلیس چرا دیروز باخت؟ 😭😭💔💔

    اشتباها دوبار تکرار شد

    انگار عقده خانم شدن داری هنوز باید چند سال صبرکنی برای تو و رومینا هنوز زود شما هنوز جوان هم نیستید  من دیگه بر نمی گردم

    انگار عقده خانم شدن داری هنوز باید چند سال صبرکنی برای تو و رومینا شما هنوز جوان هم نیستید  من دیگه بر نمی گردم

    درست حرف بزن انگار اصلا نمی فهمی داری با ۳ تا خانم صحبت می کنی اولا مامانت نه مادر تون ثانیه ان خانم یادت رفت فهمیدی یا بکنم تو عقلت

    من برای ادم های خوب مشاوره نمی گیرم برای دیونه های مثل تو میگیرم سعی می کنم برای تو بگیرم 

    عجب ادمی هستی ۲ روز پیش گفتی رومینا و نازگل خوبن الان می گی مشاوره بگیرم 

    باشه فهمیدم خیلی بزرگی 😏

    برو دیگه کاری هم به رومینا و من و ارزو و اقا ارمان نداشته باش 

    امیدوارم فهمیده باشی دیونه هستی

    نازگل جواب نده تا من بر نگردم منظورم دانستن تاریخ 2500 ساله است که تو ازش بی اطلاعی  خودم نزدیک نیم قرن سن دارم

    ارش شاید دوست نداشته باشن اسم کودک شون رو داریوش بگذارند به بعضی ها مربوط نیست 

    حتما بهشون بگید بیان ما خوشحال میشیم البته اگه مثل رانندگی دروغ نباشه به قول خودت تون شوخی ، می ترسم خودت بیای جای ارش کمانگیر ،خودت مسخره کن نمی دونم بچه ای یا پیر مرد ۱۰۰۰ ساله 

    برو ببینم با این حرف هات کی بهت تبریک میگه پیر مرد ۱۰۰۰ساله 

    خودت گفتی من از قدیم هستم لابد ۱۰۰۰ ساله هستی

     نازگل من داشتم می رفتم رومینا امد حرف زد نازگل به مامانت بگو دوتا وقت مشاوره بده یکی برای خودت یکی برای رومینا امیدوارم کسی دیگه نیات حرف بزنه وگرنه مجبورم بازهم  وقت مشاوره از مامان نازگل بگیرم برای سومین بار بای بای

     نازگل من دارم میروم ولی باز  یادم رفت بگویم به مامانت که مشاوره بگو یه وقتم  هم برای تو کنار بزاره برای  مشاوره یه دختر به سن تو خوب نیست اینقدر پرت و پلا  بگه باز هم بدرود 

    سلام خوبین

    یلدا همگی مبارک امیدوارم امشب به همتون خوش بگذره 

    اخی ارزو جون شوهر خیلی خوبی داری

    همش منتظرم معلوم شه بچه ت دختره یا پسر کی به دنیا میاد؟کی معلوم میشه جنسیتش؟

    امیدوارم اگه دختر بود دختری موفق شه و رو حرفش وایسه و نیاز به هیچ پسری نداشته باشه

    و اگه پسر بود مرد بشه نه مثل ارش و در اخر هر کدومشون بود موفق شن تو همه چی و به همه ارزو هاشون برسن

    رویاها تاریخ انقضا ندارن باید نفس بکشی و دباره شروع کنی

    نازگل جون اشکال نداره عزیزدلم

    دیدید این ارش جونش به اینجا بسته س دلش نمیاد بره لطفا هیچی بهش نگید نفهمه دیگه نفهم و خیالاتی

     نازگل من به قدمت تاریخ سن دارم نیازی به تبریک شب یلدای تو ندارم

    واقعا راست می گین ارزششو نداشت وقتمو صزف اینجا کردم با دیوار حرف می زدم بهتر بود حالا میروم در جای دیگر شاید دو تا ادم با سواد پیدا کنم فعلا که تیرم به سنگ خورده من فقط امده بودم برای روشنگری نمی خواهید نخواهید در همان تاریکی جهل بمانید فقط در حرف اخر شما اقا ارمان وخانم ارزو اگر بچه شما پسر بدنیا امد به یاد من اسمش را بگذارید داریوش تا همیشه به یاد من بیافتید فقط قضیه رانندگی را به شوخی گفتم جدی نبود فقط اقا ارمان زیاد دندانت را فشار نده اگر بریزند خرج دندانپزشکی خیلی بالاست و تازه می شوی مانند پیرمردهای هشتاذ ساله انهم در جوانی اینهم جواب انچیزهایی که گفتی و من جوابت را ندادم  الیته شوخی گفتم ناراحت نشین دیگر حرفی نمانده فقط خانم حنانه شما تنها خانم عاقل این سایت بودید به نسبت دیگران  جواب ندین بهتر وگرنه اینبار ممکن خود داریوش بیات بدرود 

    شب یلدا رو به همه ی عزیزانم تبریک میگم به جز ارش 🍉

    ارزو جون از اقا ارمان نخند بیچاره داره سعی می کنه تو ناراحت نشی ظلم ازش بخندی برعکس باید ازش تشکر کنی

    افرین ولی منم دوست دارم دختر بشه 😅

    تا چندین ماه دیگه ببینیم دختر یا پسر حتما خبر بدید 😉

     

    اره بابا ولش کنید هیچی حالیش نیست😏

    نازگل جان عزیزززمی فعلا که گذاشتیم کنار جفتمون یعنی تمام سعیمونو میکنیم

    ارمان عصبانی میشه تا میخواد چیزی بگه دندوناشو رو هم فشار میده یه وقت چیزی نگه😂

    البته مهم فردا شبه.پس فردا میام میگم چی شد چون از ساعت ۸ممنوع کردن بیرونو ما خونه مامانم میمونیم و اونجا نمیشه زیاد رفت تو گوشی😂

    عزیزززززززم اره بچه کلا خیلی خوبه هما جوره ش من دیگه برام دختر پسر بودنش فرقی نداره برای همه مادرا فرق نداره بچه همه جوره ش عزیزه

    ببخشید رومینا جونم 

    راس میگی ولش کنیم 

    من که واقعا دیگه حرفی ندارم و می خوام مشکل ارزو جونم و اقا ارمان رو حل کنم 

    اقا ارمان خیلی خوبه تا الان رو غیرت تون پا گذاشتید😍

    ارزو جون عشقم لطفا تو هم لجبازی رو کنار بزن ♥️

    وای خیلی خوش حال میشم وقتی درمورد بچه تون صحبت می کنید🤩❤️

    خیلی وقت دیگه نمی تونیم مشکل اقا ارمان و ارزو جون رو حل کنیم😓

    خانوم نازگل و رومینا جان ❤بنظرم به ارش محل ندید بزارید هر چی دلش میخاد بگه مهم اینه که نفهم نفهمه هر چی هم بهش بگید نمیفهمه بزارید تو روشنفکری هاش غرق بشه 😄😄

    چرا مرا با داریوش اشتباه می گیرید فیلم وعکس داریوش در  اینترنت هست با ادرس  رمبو ایرانی رمبو امریکایی اپارات  اگر ببینید متوجه می شوید  اخر من چه شباهتی به داریوش دارم  در ضمن با داریوش درست حرف بزنید چیز خطرناکی دستش یه کم هم تکاور

    نازگل جون من فقط تخته رو دارم حالا اگه نمیشه اشکالی نداره شاید حجم گوشیت زیاده اگه نمیتوتی مهم نیست گلم

     

     

    رومینا جون پیدا کردم برنامه رو اما هرکاری می کنم نصب نمیشه 

    جای دیگه نمی تونیم اشنا بشیم

    تو دیگه چه ادمی هستی داری کفر می گی 

    بچه ها شما بگین کی اگر مقام بالای داشت می گفت بای بای یا می امد داخل همچین سایتی 

    دیگه حالم داره ازت بهم می خوره ارش کمانگیر مثل شما نیست بعدشم ارش کمانگیر خودش مقام بالای داره نیازی به شما نداره

    منم جدم امام رضا هست دلیل بر این نمیشه که منم از اطرافیان اقا امام رضا هستم یا حضرت هستم 

    ما زن ها یه چیزی داریم که مردا ندارن شعور، ماشاءالله مردا شعور شون صفر البته مرد های مثل ارش نه مثل اقا ارمان افتخار میکنم زن شدم یکی مثل ارش نشدم 😏

    به زبون فارسی و ترکی میگم خوش امدید

    خوش امدید

    خوش گلدین 

    خانم ریحانه من نمی دونم چرا همه مرا با داریوش اشتباه می گیرند ولی من او را می شناسم  وافکارمن شبیه اوست  وار طرف اومن ماموریت دارم اینجا حرف بزنم حال اگر نمی خواهید  من می روم در ضمن من حرف بدی نزدم که کسی ناراحت بشود واگرهم خودم  را جای شما بزارم حقیقت را می پذیرم تا اینکه بخواهم جبهه گیری کنم انهم بدون دلیل من فقط در غیاب او انجام وظیفه کردم و حالا هم می روم جای دیگر لازم نیست نازگل اینقدر نارحت شود بالا و پایین بپرد و اسم امام زمان را بیاورذ  اگر بارگران بوذم رفتم ولی اینبار شاید خود داریوش برگردد معلوم نیست ولی  بهش می گم نیاید اینجا از حرف حق بدشان می اید حالا بروید راجب موضوعات دیگه خرف بزنید فعلا بای بای 

    اقا ارش به نظر من تو همون داریوشی و بیشتر از این خودتو تخقیر نکن برای امثال تو متاسفم! تو به قول خودت مردی اره؟ از نظر خودت همینی!حالا که فکر میکنی مردی انقدر خودتو کوچیک نکن مرده و قولش مگه نه؟ پس تو مرد نیستی!مگه نگفتی میری از این سایت؟؟دلت طاقت نیاورد خودتو تخقیر نکنی؟

    متاسفم برات!همین!

    نازگل جون راست میگه شماها نبودید مهد کودکی هم درست نمیشد😝😝😝

    اقا ارش به چه زبونی بگیم خوش امدید یه بار دیگه در مورد زن ها اینجوری حرف زدید دیگه بهتون نمیگم اقا ارش و مجبور میشم به زبونه دیگه ای با هاتون حرف بزنم

    از اقا امام زمان می خوام مرد های  مثل اقا ارش رو با دعا ها شون از بین ببرن الهی امین 

    از هم خونی های عزیزم خواهش می کنم بعد از پیام من اگر اقا ارش درمورد زن ها بد جور صحبت کرد ما هم به زبون خودش با هاش صحبت کنیم تا بفهمه چی میگیم

    سلام به همگی 

    خدا رو شکر که یک اسم داشتم و دارم 

    اقای ارش ببخشید شما حرف حسابتان این است که مرد ها برتر اند ؟

    اقای داریوش هم که همان ناشناس خودمان هستند و طرز تفکرشان مشخص 

    من از شما فقط یک سوال دارم که میدانم قادر به درک آن نیستید چون خودتان ذهنتان را بستید 

    خودتون رو جای ی زن بذارید بعد همه حرف هایی که میزنید رو تکرار کنید خودتون حستون رو بیان کنید 

    نازگل گفتم هیبت  نه قیافه زشت فرقش را نمی فهمی

    اقا ارش خیلی اعتماد به نفس داری 

    یعنی انقدر زشتی که من ازت بترسم خوبه اعتماد به نفس داری که در همه حال زشتی

    با شما مهد کودک شروع شد شما از همه کوچولو ترید هم از عقل هم از رویا 

    من از یاوران داریوش بزرگ بودم و ماموریت داشتم در غیاب ایشان اذهان عموم را اگاه کنم و حال ماموریتم را انجام دادم و به پایان رسید دیگر نمی توانم وقتم را برای نازگل و رومینا تلف کنم  که هنوز بزرگ نشدند باید به سایتهای دیگر هم بروم تا همه از افکار روشنفکرانه من بهره مند شوند فکر نمی کردم اینجا اینقدر بچه مهد کودکی داشته باشد نازگل اگر مرا از نزدیک دیده بودی از هیبت من  از ترس ذهانت بند می امد  و  اینطور گستاخانه  چرت و پرت  نمی گفتی حنانه خانم شما از همه عاقلتر بودید ولی باز هم مانند بقیه حرف می زنید ارزو خانم  هم  حرفهای شما بی ارزش بود چقدر در گوگل سرچ کرده بودی اسم چندنفررا پیدا کنی هیچکدامشان در سطح ادیسون گراهام بل و برادران رایت و ارش نبودند

    نازگل جونم اره چند تا میاره شما بزن رو اونی که یه تخته سبز رنگه که روش علامت خنده {:) } کشیده شده منم خوشحال میشم عزیزدلم اینم بگم دور تخته نوار قهوه ای روشنه و اگه تو مایکت دانلود میکنی اولیه

    خدانگهدار قشنگم

    رومینا عزیزم اسم دقیق برنامه رو میگی اخه هزار تا برنامه میاره بالا 😅

    خوشحال میشم باهم اشنا بشیم ❤

     

    ممنون از حرفاتون مثل خمیری روی مخم نشست 😌

    جالب بود ولی حقیقی نه

    بدرود

    اقا ارش از دیونه گی خودتون نگید برید که دیگه اسایش همه رو گرفتید همه راضی هستند شما برید استقبال تون هم می کنند خوش امدید دیگه نیاید 

    والا رهبر انقدر بد نیست مثل شما که بگه نسل زن ها رو نابود می کنم ولی بدون یک روز میرسه زن ها مرد ها رو نابود می کنن اگر پیش تون بودم با همین سن کمم همچین  خورد تون می کردم تا به غلط کردن و التماس بیفتید 

    شما حرف هاتون خنده داره نه ما اقای ارش بی عقل

    ممنون رومینا ی قشنگم عزیز دلم باشه من نصب می کنم ولی بگو از کجا نصب کنم

    خانم حنانه ارزو نازگل و رومینا  من زیاد قصد ماندن در اینجا را ندارم چون فایده ایی ندارد من با کسانی سر وکار دارم که  بیشتر ار فکر کردن حرف می زنند البته این از خصوصیات تقریبا همه زنها ودخترهاست و قوه گویایی انها از تفکرات انها بیشتراست برای همین است که خیلی از خودشان تعریف الکی می کنند در حالیکه خودشان هم می دانند که چقدر توخالی هستند مانند بادکنک ارزو  خانم از زنانی گفت که هیچکس انها را نمی شناسد حنانه خانم خیلی زود وشتایزده نتیجه گیری می کند خانم نازگل هم حرفهای نامربوط می زند و رومینا خانم هم حرفهاش خیلی خنده دار فقط به درد بچه های کودکستان می خوره اصلا ولش کنید فقط در اخر کلام بگویم سعی کنید اول فکر کنید بعد حرف بزنید نه اینکه  اول حرف بزنید  و بعد از حرف خودتان خنده اتان بگیرد فراموش نکنید اگر فقط یک مرد واقعی وجود داشته باشد ان مرد برای شکست دادن تمام زنهای پر مدعا کفایت می کند و ان کی نیست جز من  ارش و رهبر من داریوش بزرگ می توانید جواب ندهید تا  همین جا تمام شود بدرود

    نازگل جون من خیلی دوست دارم خیلی دختر خوبی هستی میتونی برنامه {تخته گچی}رو دانلود کنی اونجا بیشتر باهم اشنا شیم؟اگه میتونی بهم بگو بهت بگم چجوری پیدام کنی عزیززم

    وای آقا ارش

     دقیقا چرا چند تا موضوع رو قاطی میکنید 

    این با رانندگی مرتبط نیست 

    درضمن اگر وظیفه زنها تو خونه موندن و تحت اختیار مرد بودن باشه

    وظیفه شما آقایون چیه 

    ما فقط باید مردان رو تمکین کنیم ؟ لطفا چیزی بگید آدم بتونه بپذیره 

    و حتما وظیفه ی مردان تمکین شدن به هر قیمتیه

    خیابون رو نگاه کنید پر ازین مرداست و وظایف مردونشون قابل مشاهدس بفرمایید تماشا کنید 

    من واقعا از این تفکر کلافم چون بی دلیله 

    بی دلیل دارید توهین میکنید و بی دلیل .... بگذریم

    اووووووه چخبره اینجا فکر کنم مجبورم زود به زود تر بیام

    ارش

    خانم الیس بال  داری بیماری جذام رو اختراع کرد

    خانم رزالیند فرانکلین رمز حیات رو کشف کرد و نقش بسیار مهمش کشف شکل دی ان ای هست

    خانم سارا سیگر با همه فرق داشت و چیزای خیلی مهمی درباره فضا کشف کرد

    خانم سارینیا سریساکول از وقتی اتش نشان شد تعداد اتش نشانان زن دو برابر مرد ها شد و باعث شد بیشتر جاها اتشش خاموش شه 

    خیلی زیادن و بقیه رو گذاشتم بعدا بگم باید برم دکتر 

     

    خانم حنانه خدا زن ومرد مانند هم نیافریده بلکه فرقهایی گذاشته تا وظایف مانند هم نباشد اگر قرار بود هرکاری مرد کرد زن انجام دهد یا هر کاری زن کرد مرد انجام دهد یکباره همه را یکسان زن یا مرد خلق می کرد اینکار را نکرد تا زن ومرد مکمل هم باشند نه شبیه هم البته کمک کردن کار بدی نیست ولی باید خط زن بودن مرد بودن را حفظ کرد وگرنه مانند اروپا می شویم که معلوم نیست انجا کی زن است کی مرد و خانواده از هم پاشیده و خشونت بالاست بخاطر عمل نکردن به وظایف مردانگی و زنانگی 

    جناب ارش ته این بحث میخواید به چه نتیجه ای برسید 

    میخواهید بگید مردا برترن ؟ 

    در ضمن با یکم مطالعه متوجه اختراعات بانوان و .... خواهید شد متاسفانه اطلاعی ندارید بنظرم کمی تحقیق شما رو به جواب برسوند

    و ااینکه میخواید با استفاده از غرایز مردان و این چیزایی ازین قبیل ارزششون رو بیارم پایین تازه با دلیل نه اینکه بی دلیل بگم 

    ولی نه من مثل شما نیستم چون هر چیزیو خدا قرار داده شما هم در جایی نیستین که بانوان را فرماندهی کنید هیچکسی نیست در این. جایگاه و هر کس مسئول خودشه

    اقا ارش اگر رو اختراع زوم کردین بزارید بگم براتون

    اقا ارش شما فقط میرید می بینید خود تون چه اختراعی کردید اما ما خانم ها میریم میبینیم مرد ها چه اختراعی کردن زن ها چه اختراعی کردن 

    مرد ها ماشین اختراع کردن هوا رو الوده کردن 

    زن ها دارو اختراع کردن یک دنیا رو سالم کردن 

     

    ارزو جونم مرسی خیلی لطف داری

    بابا ول کنید این ارشو اینم یکی مثل داریوشه که فکر میکنه داریوش بزرگه

    اگه به دین و اینا اعقاد دارید تو دین اسلام گفته که زن و مرد برابری دارن ارش تو کی هستی که بخوای تعیین تکلیف کنی؟رییس جمهور مملکت که نیستی بله گفتن که فردا چون یلدا هست از ساعت شیش عصر به بعد نباید کسی بره بیرون البته مطمعن نیستم شنیدم فقط

    ولی تو کسی نیستی که بخوای برای ما تعیین تکلیف کنی

    میتونی کتاب {داستان های خوب برای دختران بلند پرواز}رو بخونی که ببینی خانم ها چه کارهایی کردن که 5جلد هم داره ولی همین کتاب برای پسر ها هم هست که هم قطرش کمتره هم تعداد جلدش 2 تا هست

    در هر صورت ادم های بی عقلی مثل تو زیادن و من دیگه نمیخوام ادامه بدم چون تو در شان خانم ها نیستی

    هیچ خانمی نه تنها من در شان نازگل جونمم نیستی

    ولی حالا من بقیه رو نمیدونم میخوان باهات بحث کنن یا نه ولی من واقعا دیگه هیچکاری باهات ندارم

    نازگل خانم مردها برق اتومبیل هواپیما کشتی تلویزیون رادیو کامپیوتر تلفن موبایل وهرچه در اطرافت می بینی اختراع کردند شما چی اختراع کردید البته اگر منهم از خودم تعریف نکنم چند اختراع کوچک وبزرگ دارم که قبلا برایتان نوشتم که اگر ادیسون برق را اختراع کرد من ساده ترین روش تولید برق را که با کمی اب و پمپ کار می کند اختراع کردم که اگر خارج بودم الان ادم معروفی شده بوذم چون در ایران به اختراع اهمیت نمی دهند در شبکه 2 هم زنها الکی از خودشان تعریف می کنند وخودشان را بالا می برندخودشون هم می دونند هیچی نیستند اتفاقا من اینگونه زنها متنفرم

    نه خیر اقا ارش یادم نرفته شده ۵ میلیون بدم که پای حرفم باشم مثل اینکه شما فراموش کردید خانم ها حرف می زنن پای حرفشون هستند و من امشب و فردا شب میرم بیرون تا دهن بعضی ها بسته بشه 

    روزبخیر جناب آرش 

    امیدوارم این تبار شما رو سرافراز کنه 🌻🌻 

    باید یاد آوری کنم همین افرادی که نام بردید برای ناموسشون جان دادن نه اینکه از راحتی اونا بکاهن چرا ؟ چون پشت یه تیکه آهن ننشینند و....... 

    در مورد اینکه خانم ها تو موارد دیگه برن باید بگم بحثش کاملا جداست 

    و مرد هایی که تو کار به خانمشون کمک می کنند

    اول از همه نظافت خونه وظیفه خانمها نیست و اینکه اگر کمونیست نباشید و پیامبر رو قبول داشته باشید و مطالعه کرده باشید متوجه میشین که ایشون در کار به همسر کمک میکرد 

    کار عار نیست برادر من اتفاقا مهر و صمیمیت هم بیشتر میشه با همیاری

    نازگل خانم نکنه یادت رفته امشب و فردا شب بیرون رفتن یعنی یک میلیون پول دادن  برای کرونا البته بیشتر برای راننده ها پس به فرمان  من باید پول ودین نمی دونم چرا هرکاری می کنم نمی توام جدی حرف بزنم همش با شوخی چیز می نویسم

    اقا ارش ما خانم ها هم از مرد های مثل شما بد مون میاد چون نمی فهمید ارزش خانم ها بالا تر 

    بله شما نمی فهمید ما چی میگیم چون عقل تون نمی رسه به حرف های ما سعی می کنیم حرف بزرگ گونه نزنیم که بعضی ها بفهمن 

    دلیل بر این نمیشه چون مهارت های مثل ارش کمانگیر دارید شما هم از اطرافیان ارش کمانگیر باشید 

    بزنید کانال ۲ می بینید خانم ها مهارت های زیادی دارن

    حنانه خانم من ارش از تبار مردان بزرگ ایران زمین هستم وافکارم از نشات گرفته  ازمردانی است که وسعت امپراطوریشان از چین تا کرانه های یونان ودریای مدیترانه بود نه مردهایی که توخونه مانند زنها اشپزی می کنند بعد فکر می کنند روشنفکرند بعد می گویند ان مردها نسلشان تمام شده نه اقا ارمان همه مانند شما در مقابل دخترها کم نمی اورند البته من دشمن زنها و دخترها نیستم بخاطر اینکه از حرفهایم برداشت غلط می کنید و زود جبهه گیری می کنید البته من مانند  تمام مردان بزرگ ابران باستان در تمام رشته های رزمی مهارت دارم از جمله رشته تیرو کمان و اسب سواری و یکی از دلایل ضعیف شدن کشور ما در عرصه جهانی  افکارخاله زنکویی بسیاری از مردان ماست که خودشان را از دخترها کمتر می بینند من به کسی که می گوید عقل پسرها پنج سال از دخترها عقب تراست چه بگویم لابد هواپیما و ماشین و برق را زنها اختراع کردند اصلا ولش کنید چه فایده این حرفها را برای شما میزنم نه شما حرف مرا می فهمید و نه من  در ضمن من برای زنهایی که خانم هستند ونمی خواهند پا تو کفش مردها کنند و ادای مردهای در بیاورند احترام قایلم  و فقط با زنهایی بدم که برای مردها قیافه می گیرند مانند بازیگران  زن لوس وننر سینما البته نه همه

    رومینا جان اره عزیزم دیدم خیلی باحاله.عشقم نظرت کاملا درسته مهربونم تو هم مثل نازگل مهربونی عروسکم من عاشق تو و نازگلم خیلی بچه های خوب و بامزه و مهربونی هستید عشقای خودمید خیلیم با درکید نسبت به سنتون امیدوارم اگه بچه م دختر شد مثل شما دو تا شه

    عزیزم به نظرم نظراتت کاملا درسته و مرسی از نظرای قشنگت

    خواهش میکنم نازگل عروسکم

    اقا ارش شما مثل اینکه نمی دونید امروز فوتبال هست و فردا هم شب یلدا و روز پرستار هست خیابان ها شلوغ تر از همیشه میشه و زن ها هم بیشتر بیرون میرن شما هم نمی تونید چیزی بگید اگر اینجوری بود که شما می گید داخل اخبار می گفتن ماشاءالله از بس تاریخ خوندین داخلش موندین 

    دیگه کاری نکنید دهن تون رو ببندیم 

    اقا ارمان راس میگه چی کاری ارزو هستی که بهش امر می کنی

    جناب آرش هر کس اختیار خودشو داره 

    شما هم نهی میکنی و هم حرفتون بی دلیله پذیرفتن حرف بی اساس غلط تر از خود حرف هست 

    نمیخوام جر و بحث کنم چون میدونم تهش حرف رو میپیچونید و. موضوع عوض میکنید ویا حرف نامربوط رو پیش میکشید 

    فقط بدونید 

    اول حرفتون ظلمه چون حقوقی رو منع میکنید

    دوم هر چیزی که گفته بشه شما نظرتون تغییر نمیکنه چون تعصب خشکی نسبت بهش دارید 

    سوم با دید خط کشی شده و بی دلیل هست 

    چهارم آداب گفت و گو رو رعایت کنید خوشحال میشم بفهمم نظرتون دقیقا از کجا سرچشمه میگیره 

    پنجم من با کسی دشمنی ندارم کسی جبهه گیری نکند لطفا

    ارش حرف دهنتو بفهما اصلا به تو چه ارزو چیکار میکنه چیکار نمیکنه تو چیکارشی ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟اخی بیچاره مغزش عقب مونده هنوز تو اون دورانه نمیدونه همه اونا مردن XDDDDD

     

    ارزو خانم از امشب تا صبح و فردا شب انچه را  گفتم را انجام خواهی داد رانندگی ممنوع واین را بدان هرکه بامن در افتاد ور افتاد افرین به سحر خانم که از من حمایت می کنند این منم ارش کمانگیر دوم بزرگ مرد ایران زمین

    سلام صبح همگی بخیر

    نازگل جون من با تمام نظراتت موافقم

    و ارزو جون و اقا ارمان شما الان جدا نیستید و {ما} محسوب میشید رابطه ازدواج سخت و دشواره و نیاز به کمی از خواسته های خود گذشتن داره

    مثلا ارزو جون دوست دارن با پسر عمو،عمه،خاله و دایی شون حرف بزنن و ... ولی چون اقا ارمان خوششون نمیاد باید از این خواسته شون بگذرن چون رابطه زوج تشکیل دادن

    نه تنها ارزو جون

    اقا ارمان شما هم ممکنه بخواید با دخترعمو،عمه،خاله و داییتون حرف بزنید و بازی کنید و ... ولی چون ارزو جون دوست ندارن و یجورایی غیرت خانم هاست باید از این خواسته بگذرین چون الان هر کدوم از شما مجرد نیستین اون دوران گذشته که با هر کی میخواستید هر کاری میکردید شما رابطه زوج تشکیل دادین

    این یه نمونه خیلی کوچیکه و چون بسلامتی دارید مادر پدر میشید خیلی مساِءل سخت تری پیش رو دارین

    و همون جور که نازگل جون گفت شما بچه بیارین همه میخوان نگاش کنن پس اقا ارمان سعی کنید در دوران نوزادی فرزندتون کمی غیرت رو کنار بذارید لطفا

    فرزندتون فقط باید از شما عشق ببینه فقط عشق اگه میخواید دعوا یا بحث کنید بخوابونیدش بعد یا برید تو اتاق دختر/پسر عزیزتون از شما ها باید یاد بگیره عشق رو زندگی کردنو همه چی رو از شما باید یاد بگیره به خاطر اینده فرزندتونم که شده این کاراتونو بذارید کنار لطفا

    بچه مخصوصا دختر نیاز داره عشق رو یاد بگیره و الگوش شماهایید 

    مثلا شما هر روز بشینید دو ساعت تموم بگید که کتاب خوندن خوبه وقتی یه کتاب دستتون نبینه انگار که یک لحظه هم حرف نزدید

    به نظرم بهتره شما فیلم {اتش بس 2} رو ببینید که احتمال خیلی زیاد دیدید

    در هر صورت من میخوام به شماها کمک کنم همین و من هیچکارم یه بچه که نه میشناسیدش نه چیزی فقط دلم میخواد اون بچه خوشبخت شه و همچنین شما 

    همین :)

    سلام به همگی 

    ممنون از ارزو جونم خدانکنه عزیزم

    حنانه قشنگم ممنون بابت نظر خوبت 

    سحر خانم دیدید که شما حرف حق نمی زنید و ما حرف حق می زنیم

    سلام روز بخیر 

    آقا آرمان و ارزو جون میخواستم در مورد مسائل شما نظرمو بگم ایشالا مورد قبول باشه 

    در مورد غیرت آقا آرمان بنظرم با دید منطقی تر و بازتر مسائل را بررسی کنند و همچنین کنترل هیجانات که نیازمند همراهی ارزو جون هم هست بدست بیاورند میتوانند غیرتشان را به اعتدال برسانند تا ارزو هم اذیت نشود 

    البته ضرورت اینکار به جهت مستحکم تر شدن روابط عاطفی تون هم هست 

    در مورد موارد دیگه با مطالعه حقوق زوجین راحتتر میتوانید با یسری موضوع ها کنار بیاین چون زمانیکه دو نفر ازدواج میکنن مسائل مربوط به خودشونو با فردی دیگه. شریک شدند و باید طرف رو هم در نظر بگیرن 

    و گاهی در یسری مسائل کوتاه بیاید و یا با هم توافق کنین که جفتتون راضی باشید ❤❤❤❤❤❤

    و اینکه سحر جان و همینطور آقا. آرش 

    لطفا اگر مسئله ای هست واضح و با دلیل منطقی بگید 

    نه فقط به صورت یه امر و دستور 

    البته اگر قصدتون بحث و گفت و گو هس در غیر اینصورت دیگه حرفی نمیمونه 

    🌻🌻🌻🌻  

    نازگل بنظرم تو خیلی مهربونی اصلا جور عجیبی حرفات حس قشنگی بهم میده 🌻❤❤❤❤❤❤❤❤❤ممنون بابت این حس قشنگ 

    روز بخیر

    سحر خانم اینطور نیست خیلیم حرفای خوبی میزنه.ارش کیه که بخواد برای من تعیین تکلیف کنه؟

    خواهش میکنم عزیززززم.قربونت برم انقدر که تو مهربونی😍❤.

    سحر جان عزیزم عقلت به بعضی حرف های بزرگ گونه نمیرسه حرف نزن

    اقا ارش کی باشه که بخواد به یک مملکت دستور بده والا همه به حرف رهبر گوش میدن کی به حرف اقا ارش گوش میده 

    سحر جان گفتم عقلت نمیرسه اگر میرسید میفهمیدی اگر رتبه بالای داشت ریاضی اش خوب بود نمی گفت ضرب  اگه بهم می گفتین جواب می دادم اونم چی ضربی اسون ترین ضرب

    اقا ارش سحر خانم داره باعث میشه به شما بی حرمتی کنم کنترلش کنید

    نازگل خانم چرا الکی همه چیز را بهم ریط می دهی حرف من چه ربطی به حضرت علی ع داشت و حضرت فاطمه تهمت خودش گناه بزرگی است

    ارزو خانم  بیشتر حرفهاش چرته در طرفداری از کارهای عجیب وغریب شما بیشتر کارهای شما ادم را یاد بچه های مهد کودکی می اندازه و دعواهای بچه گانه  کی می خواین بزرگ بشین در ضمن اقا ارش گفته نباید رانندگی کنید از فردا شب 

    سحر خانم خیلی دل نازکی و اینکه داخل استان ما از این قانون ها نداره 

    ما زن ها هم حقی داریم داشتم از حق زنانه ام استفاده می کردم داشتم از طرف بقیه خانم های حرف میزدم که اینجا نیستند جواب بعضی از مرد ها رو بدن والا بعضی از زن ها هم که مثل مرد ها هستند 

    انتظار نداشتم که هم خونیم طرف حق رو نکنه 

    والا سحر خانم مثل اینکه شما چرت و پرت می گید

    امام علی ع می فرمایند از حق تون تا پای جون دفاع کنید

    ممنون از ارزو جونم که دفاع ازم کرد 

    انشاءالله اقا ارمان قولم می دید

    سحر خانم دیگه دوست ندارم بیشتر بگم که بیشتر خجالت بکشید و اینکه بگم دارید به حضرت زهرا هم توهین می کنید و به مرد های که مثل اقا ارش و سحر خانم هستند بگویم که این دنیا به خاطر حضرت زهرا به وجود امده قدر خانم ها رو بدونید 

    من دوست دارم زندگی اقا ارمان و ارزو جونم رو نجات بدم به بعضی ها هم مربوطی نیست

    مرسی رومینا جانم😍. باشه عزیزم سعی میکنیم

    نازگل جان مرسی قربونت😘. باشه من سعیمو میکنم. ارمانم میگه باشه ولی قول نمیده .عشقم میدونم سیسمونی چیه😅منظورم خط اخر کامنت اولت بود دخترم.حالا ولش کن بیخیال

    سحر خانم معلوم هست چی میگی؟کجای حرفای این بچه چرت و پرته؟😐😐

    نازگل خانم معلومه چی می گی دیگه زیادی چرت و پرت می گی وگرنه می گم نازگل بدون خانم در ضمن همانطور که اقا ارش گفت رانندگی دخترها ممنوع و این یک قانون و از فردا شب لازم الاجراست 

    انشاءالله بچه تون سالم به دنیا می اید ولی تا اون موقع دعوا و... رو باید کنار بزنید

    اقا ارمان شما از موقع بارداری ارزو جون تا حدود ۸ سالگی فرزند تون باید غیرت تون رو کنار بزنید 

    چون پسر دایی پسر عمو و... بهش نزدیک میشن و مخصوصا شب یلدا و موقع به دنیا اوردن فرزند تون خب همه می خوان نگاش کنن و شما هم بهش نگید بیا این ور یا چشم غرش برید بزارید راحت باشه 

    ارزو جون تو هم اگه اقا ارمان این کار و کرد لج بازی رو کنار بزنید می تونی لوس بشی براش اما لج بازی نکن به خاطر فرزند تون 

    یاد تون نره اقا ارمان غیرت تون رو کنار بزنید

    میدونم خیلی سخت و کامل نمی تونید غیرت تون رو کنار بزنید اما اگر نتونستید و شروع کردید به... کم بزنید ارزو رو

    ارزو جون وسایل نوزاد که کامل میشه بهش می گن سیسمونی می تونی داخل گوگل سرچ کنید متوجه بشی

    سلام 

    ااای جااانم.قدم نورسیده مبااااارک😍ایشالا با دل خوش بزرگش کنید این عسلو👶

    ارزو جون مادر شدنت مبارک عزیزم❤

    اقا ارمان مدر شدنتون مبارک❤

    اری دیگه دعوا و کتک کاری ممنوعه🚫

    به خاطر بچه تون👼👼👼

    اره نازگل جان به خاطر بچه ش هم که شده باید رعایت کنه.عزیزم منظور خط اخرتو متوجه نشدم.احتمال زیاد دختره ولی فعلا سفید میگیرم که جه دختر چه پسر بتونه بپوشه.اره ما خیلیم مخالف هم نیستیم.مثلا اگه ارمان بگه بریم خونه مامانم امروز منم باهاش میرن خونه مامانش ولی بعضی وقتا لجبازی حال میده

    عزیزم سحر جان متوجه منظور ارزو نشدی 

    ارزو میگه من همش بیرونم بعد اقا ارمان اینجوری بگه که ارزو نره بیرون 

    عزیزم داخل کامنت های قبل اقا ارمان گفته بود بر خونه خواهرش اونم رفت پس یعنی انقدر هم برعکس حرفش حرف نمی زنه توجه داشته باشی بعد نظر بدی بهتره 

    راستی ارزو سیس مونی انقدر زود نخر بزار بفهمی بچه دختر یا پسر بعد سیس مونی بخر عجله نکن

    اقا ارمان راه حل مشکل شما پیدا شد از انجا که  مشکل شما لجبازیه ارزو خانم شما هر کاری را خواستید برعکسش را یگویید برای نمونه بگویید ارزو برو خانه خواهرت او هم  لجبازی می کند می گوید اصلا نمی روم یا بهش بگو فورا برو بیرون اوهم می گوید حالا که می گویی نمیروم ولی قضیه انجا خنده دار می شود که بگوید دیدی به حرفت گوش دادم باشه می روم

    اقا امان تا جای که می دونم شغل خوبی دارید و از تمام مسائل با خبرید 

    ارزو جونم اقا ارمان نباید دیگه دست رو تون بلند کنه باعث روان کودک میشه از یک طرف اگر دست رو بچه بلند کنه مادرش میگه بیا من رو بزن کاری با بچه ام نداشته باش از یه طرف دیگه اگر دست رو شما بلند کنه بچه میگه من رو بزن بابا کاری با مامان نداشته باش 

    سعی می کنم سوپرایز تون کنم ولی اگر کنج کاوید بدونید زن در اون زمان ول می کنه میره بیرون شاید برگرد شاید ۱، ۲ روز خونه پدرش باشه

    اره خداکنه دختر باشه. نه من بازم بیرونم امروز خونه خواهرم بودم فردا خونه برادرم پس فردا خونه مامانم بعد دوباره اون یکی خواهرم بعدم باید برم وسایل بگیرم واسش وااااای😃😃😃

    نه من نمیزارم کاری با بچه م کنه هر کاری میخواد با من کنه ولی با بچه م نه

    😂😂😂ارمان پای تلویزیونه خوندم براش چی نوشتی. میگه وگرنه چی؟

    انشاءالله دختره 

    منم از این عادت ها دارم 😅

    اقا ارمان بچه تربیت می خواد اما با مهربونی 

    دیگه نه باید دست رو ارزو بلند کنید و داد بزنید 

    راستی ارزو جون چقدر اقا ارمان گفت خونه باش این مواقع به درد میخوره

    اگر هم خواستید بچه تون رو که انشاءالله دختر باشه تربیت کنید با مهربونی 

    از گل نازک تر به هیچ کدوم شون نمی گید وگرنه ...

  • ارزو و ارمان💏
  • قربونت نازگلم اره اصلا فکرشم نمیکردم به این زودیا واااای منم خیلی خوووشحالم خداکنه دختر باشه.عشقم پرسیده بودی چرا لج میکنم عادتمه هر چی میگه منم نظرم اون باشه باید مخالفشو بگم😂

    مرسی نازگل جان😂عزیزم بالاخره بچه تربیت نیاز داره!

    نه بابا نازگل چرت میگه مگه من میزارم بچه مو اذیت کنه😂

    اقا ارمان حواستون باشه از گل نازک تر دیگه نباید بهش بگید 

    وگرنه با من طرفید

    وای اقا ارمان راست میگید چقدر خوشحالم کردید 

    ارزو جون دیدی می گفتی کو تا مادر بشم 

    ارزو جونم مبارک باشه مادر شدنت خیلی خوشحالم 😘😍❤

    اقا ارمان پدر شدن تون مبارک 

    کار کردن تون هم مبارک😅

    نازگل جان چند روزی بود بالا میاورد و دل درد داشت

    امروز رفتیم سونوگرافی

    گفتن حامله س 😺😺😺😻😻😻🤰🤰🤰👼👼👼از خوشحالی دارم میمیرم

    چشم میپرسم جوابشو میگم

    خانم نازگل و همچنین خانم رومینا شماها خوب هستید ولی همه مانندشما فکر نمی کنند و به دنبال رقابت وکنار زدن مردها هستند من با انها مشکل دارم نه با شما مانند زنهایی که پا توی کفش  اقایان می کنند ومردها را بیکار می کنند اصلا  ولش کنید در مورد سوال هوش و ریاضی اصلا حوصله ندارم فکر کنم چون اینقدر فکرم را  صرف چند اخنراع کردم که کمی دچار خستگی ذهنی شدم ولی غاقبت بزرگترین اختراع ممکن را انجام دادم یعنی اگر ادیسون برق را اختراع کرد من راحت ترین روش تولید برق را اختراع کردم ولی مگر در ایران می شود از کارت نتیجه بگیری ادارت دولتی هزار سنگ زیر پایت می گذارند که نتوانی از کارت نتیجه بگیری این را یک مهندس دولتی که طرحم را دید گفت  که بهتر دنبال اختراع نروم چون کلی باید پول خرج کنی اخرش هم هیچی اگر من خارج بودم الان معروف شده بودم ولی حوصله خارج رفتن هم ندارم درسته ریاضی بلد نیستم ولی به روش تجربی اختراعی کردم که هزار تا فیزیکدان  هم نتوانستند انجام دهند در ضمن خانم رومینا انچه نوشتی کاملا درست بود اگر اجرا می شد خوب بود

    چی شد چرا 

    خب شما از طرف من ازش بپرسید جوابش رو بدید 

    و اینکه ارزو جون میگه شما بعضی موقع ها مجبورش به چند کار می کنید که اون میشه لج بازی

    شما از نظر من مشکل بزرگی ندارید من خیلی ها رو دیدم که مشکل داشتند اما بدتر شما خیلی بدتر شما خیلی زود اشتی می کنید  اگر کمی کنترل کنید هم ارزو جون هم شما اقا ارمان اشتی می کنید

    نازگل جان ارزو مریضه و ما هنوز کامل خوب نشدیم هنوز بحث هامونو داریم.لج کردنو باید از اون بپرسی😂تقصیر اونه😊😂

    رومینا جان کاملا درست داری میگی افرین!ولی من نمیگم مالک ارزو هستم ولی  به هر حال شوهرشم باید بهش بگم چیکار کنه 

    اقا ارش این سوال ریاضی نبود!هوش بود و با کمی دقت حل میشد.اگه دقت کنید من اصلا مساوی نذاشتم که بخواین جواب بدین!هیچ سوال هوشی با هیچ ماشین حسابی حل نمیشه!افرین که تو تاریخ خوبین من اصلا دوست ندارم.بالاخره سلیقه ایه

    من میخوام یه چیزی درباره انسان ها بگم

    انسان ها دوست دارن مالک همه جی باشن....

    مالک ماشین...

    خونه...

    زمین...

    و حتی همسرشون!...

    به خاطر اینکه کمی زمینشون بزرگتر باشه جنگ میکنن...

    هزاران انسان رو میکشن...

    وبعد که میبرن..

    و زمین بیشتری دارن احساس قدرت میکنن...

    فکر میکنن خوشبختی به ایناست...

    در حالی که خوشبختی یعنی دل کسیو نشکنی...

    کسیو ناراحت نکنی...

    اشکشو در نیاری...

    به این میگن دوست داشتن و خوشبختی!!!

    اینا کاملا غلطه

    وقتی خوشبختی که انسان باشی!

    وقتی خوشبختی که دل بچه ها رو خوشحال کنی!

    وقتی خوشبختی که نذاری کسی از دستت گریه کنه!

    وقتی خوشبختی که ازادانه زندگی کنی!

    همه ما ازادیم!چون تو زندان نیستیم!ولی ازادانه بودن فرق داره!

    ما مالک کسی نیستیم که بگیم چیکار کنه چیکار نکنه!

    اینو برای همه گفتم مخصوصا اقا ارمان و ارزو جون

    اقا ارمان شما مالک همسرتون نیستید!!!!!!

    ممنون اقا ارش لطف دارید 

    خوشحالم که متوجه شدید خانم ها خوبن اگر هم بگید فقط شما خوبید میگم نه خیر اگر من خوب باشم همه زن ها هم خوبن

    از گفتار تون انگار ادم بزرگی هستید ولی از ریاضی انگار کوچیک تر من هستید 

    اقا ارمان و ارزو جون من زیاد متوجه نشدم چرا اقا ارمان با شما لج دارن چرا شما ارزو جون با اقا ارمان لج دارید این رو بگید ممنون میشم 

    خانم نازگل من توی کامنت نوشتن کم حوصله هستم برای همین تند تند می  نویسم بعضی کلمه ها جا می افته البته هنوز یه کم زود ولی خوب خانمید دیگه در ضمن خانم رومینا اگر منفی نداشت با ماشین حساب جواب را می دادم اصلا عدد منفی چه کاربردی دارد  اگر می گفتید 5 ضربدر 7 چند می شد حتما می گفتم چون از ریاضی خوشم نمی اید ولی تاریخ را با  همه جزییاتش بلدم فعلا خداحافظ 

    اقا ارش شما یادتون نمیاد ولی من خوب یادم 

    ولی الان چی که به رومینا جون گفتید رومینا 

    افرین به استعداد تون

    من دیگه تمایل ندارم در این بحث صحبت کنم ولی بقیه هرجور دوست دارند 

    اقا ارمان و ارزو جون رابط تون خوب شده واسم عجیب شد

    خانم نازگل اصلا یادم نمی اید اسم شما را اورده باشم که بخواهم خانم بنویسم یا ننویسم اگر هم ننوشتم شاید اشتباه تایپی بوده واما خانم رومینا هرکس در یک زمینه استعداد دارد یکی ریاضی یکی دیر شیمی ودیگری فیزیک یکی هم مانند من در هنر ولی هوش من در زمینه های دیگر است مانند اختراع کردن یک نیروگاه برق  که فقط با کمی اب  و پمپ کار می کند ولی  هنوز در جایی مطرح  نکردم   و همچنین در زمینه هنر و شعر ولی در ریاضی ضعیف هستم بنابراین رشته درسی ام را به انسانی تغییر دادم  بدون نیاز به معلم همیشه نمره اول بودم فقط امتحان می دادم وکل تاریخ را از حفظم دوما من کلی حرف زدم منظورم خودم نبود شما هم ممکن ریاضی بلد باشید ولی نتوانید یک بیت شعر بگویید یا  بگویید اولین پادشاه ساسانی که بود البته در گوگل راحت پیدا می شود یک نمونه شعر من                    از یاری باد ابرها باران شد          از عشق زمین برفها ریزان شد       کوه از سردی اب دانه را بیرون کرد    نهرها چون یک مار در چمن پیچان شد   رود باقدرت رفت تاکند خواب زمین                                 شاخه خشک درخت از پیش تازان شد                                          بارانها ریزند برچمن بر کوهسار   چشمه اب زلال غلغلان شادان شد     باد امد به سفر ابر را از جا راند    نور ازپی ان اسمان تابان شد        کوهساران شد سبز چون چمن رویش کرد                                       بلبل از امدنش چون گلان شادان شد                                                    نفس باد  صبا باز امد به چمن      شد شکوفه خندان از ازل رنگان شد       رومینا من این شعر را کلاس دوم راهنمایی گفتم

    اقا ارش اگه دختر و خانمی نبود پسر و مردی هم نبود

    این مادره که بچه میاره

    این مادره که بزرگ میکنه

    این مادره که زحمت میکشه

    و دلیل موفقیت هر مردی زن یا مادرشه

    بذارید یه مثال بزنم

    من پدرم شغل و کار و ایناش خیلی خوبه همیشه هم میگن به خاطر مادرمه که موفقه اگه مادرم نمیموند خونه مارو بزرگ کنه و به کارای خونه و ما برسه پدرم مجبور بود همش نگران خونه و ما باشه در نتیجه نتونه به کارش برسه و موفق نشه

    و اقا ارمان راست میگن ثابت شده که پسرا کم هوشن و عقلشون کمتره اگه شما راست میگین که باهوشین جواب این سوال رو بدین (فقط اقا ارش جواب بدن)

    ۱۲۳×۳۴×۷۸۵×۶۷۸-×۴۵۰-×۱۲

    ۴۵۰و۶۷۸منفی هستند

    یه راهنمایی:دقت کنید سوال هوشه!

    خب اقا ارش اگر نظر غلط شما این هست بگذارید چیزی بگویم که واقعا خجالت بکشید

    شما اگر مرد محترمی بودید بلد بودید کنار اسم من که گفته بودید یک خانم می گذاشتید

    خداوند چیز های در وجود ما زن ها و دختر ها گذاشته که هیچ وقت در وجود شما نیست 

    ما دختر ها و خانم ها خوب بلدیم شما مرد ها رو له کنیم اما نمی کنیم 

    و اینکه خیلی توهین بزرگی دارید می کنید. می دونستید ارزش مادر بالا تر از ارزش پدر هست هرکسی یک مادری دارد و شما هم به مادر خود و هم به بقیه مادر ها توهین می کنید 

    اگر  عقل زنها یا مادر ها کم پس چه جوری بزرگ تون کردن شک نکن اگر آنها عقل نداشتند شما بدتر بودید

    اقا ارمان اینکه گفتید عقل دخترها پنج سال جلوتر از پسرهاست مال زمان نوجوانی وبلوغ  است ولی بعد قضیه برعکس می شود یعنی از سن بیست سالگی به بعد  عقل و هوش پسرها انچنان عقب ماندگی را جبران وبعد سرعت می گیرد که دخترها به گرد پای پسرها نمی رسند و مگر اندکی کافی است اطرافتان را ببینید هر چه اختراع و اکتشاف شده کار مردها بوذه ار برق گرفته تا تلفن ماشین کامپیوتر تا هواپیما و کشتی زنها چی اختراع کردند جز جند تا اختراع کوچک ودر المپیادهای علمی هم پسرها پیشتازند و95 درصد مدالها را می اورند حالا باز هم بیاییم خودمان را کمتر بدانیم در خیابان هم از بس ارام رانندگی می کنند اغلب ترافیک در ست می کنند 

    نازگل جان شما بچه ای ارزو مشکلی نداره ولی 18سال به بالا باشه پدرمو در میاره XD 

    کسایی که میگن رانندگی خانم ها خوب نیست کاملا غلط فکر میکنن من که خودم مردم دارم اینو میگم هزاران بار شده که تو خیابون دیدم که رانندگی مرد ها چقدر بده و بیشتر وقت ها همسرم رانندگی میکنه حتی تو جاده و به نظرم دقت و تمرکز و درک خانم ها بیشتره و حتی ثابت شده خانم ها  و دختر ها عقلشون پنج سال از ذهنشون بیشتره و مردها و پسرها پنج سال کمتر

    من اینو گفتم فقط و دیگه م نمیخوام در این باره صحبت کنم فقط در همین حد کافیه

    اقا ارش از نظر من مرد ها نباید رانندگی کنن چون چندین بار مرد ها می خواستن به من بزنن ولی همچین حرفی نزدم بقیه زن ها هم حرفی نمی زنن ولی بعضی موقع ها باید گفته بشه 

    و اینکه اگر ابرو تون وسط ابروی ما هم وسط 

    پس متوجه صحبت تون باشید 

    خانم حنانه شما گفتید جمع نبندم و اینکه اگر زنها به طرف شغل مردانه بروند چه ضرری بمن می رسد اولا پای ابروی ما به وسط می اید ودقیقا به همان دلایلی که اگر من چیزی به ضرر خانمها بگویم شما و خانم میسا ممکن است هست ناراحت شوید چون خودتان را زن می دانید  در حالیکه منهم می توانم بگویم اسم شما را نیاوردم  و جمع گفتم وضرری یه  شخص شما نمی رسد بنابرین طبق حرف خودتان شماهم نباید ناراحت شوید و باید بگویید بمن ربطی ندارد ولی نمی گویید

    ممنون اقا ارمان شما لطف دارید 

    اما باید با یک دختر یا یک زن این طوری صحبت نکنید ارزو جون خیلی ناراحت میشن یک خورده سنگین تر بگید این گفتار تون رو ناراحت نشید من به خاطر ارزو جون گفتم

    میسا وعلی جوابتان اینست اول گفتم با رشته پزشکی مشکل ندارم چون زن ومرد ندارد چون جوابت پر کینه بود منهم شما را قابل ادامه موضوع نمی دانم چون شخصیت  خودتان را پایین اوردید  -                      علی اقا چشم باز کن اطرافت را ببین اگر خودت را محق می دانی یک سری به یک اداره دولتی بزن یا همین پیشخوان های دولتی که دم دست تعداد کارمندهای  دختر و پسر را یشمار ببین چگونه به نفع دخترها پارتی بازی شده .شغل ها را دارند به انها می دهند وحق 50 درصدی پسرها را نادیده می گیرند وخر چی شغل پیش پا افتاده برای پسرها مانند فتوکپی گرفتن وجاروکشی در حالیکه پسرها هم به دانشگاه می روند درس می خوانند در حالیکه همان جا هم نسبت دخترها به پسرها 65 به 35 به نفع دخترهاست چرا  چون پسرها باید سربازی بروند دخترها نه هر چه می خواهند در کنکور شرکت کنند بعدهم فکر می کنند از پسرها باهوش ترند که بیشتر دانشگاه می روند در حالیکه جو نامیدی در پسرها بخاطر نبود شغل وپارتی بازی به نفع دخترها روز به روز بیشتر می شود تا جاییکه خیلی هنر کنند یک ماشین بخرند در خیابان مسافر کشی کنند همه جا به انها اجهاف می شود چرا مدیران دولتی خق50 درصدی انها را روز به روز کمتر می کنند چون فرهنگ دختر دوستی باب شده چند میلیون معتاد پسر داریم و تعداد کمی دختر علتش بیکاری پسرهاست سریالهای شب را ببین گویا صدای وسیمای زنهاست همش راجب انها صحبت میشود وحتی نام سریالها همه دخترانه شده مانند کیمیا وارش نرگس هانا  خیلی دیگه گویا انها موجودات درجه یک شدند پسرها درجه دو و تازه فیلم نامه ها را طوری می نویسند که دخترها دایم در حال دانشگاه رفتن هستند  و پسرها در حال کار خلاف و در کلانتری در حالیکه بالای 95 درصد مدال های المپیادهای علمی در خارج کشور را پسرها می اورند و اندکی دخترها ایا شده برای پسرها سریال بسازند البته من نمی گویم دخترها هم مشکل ندارند انها هم مسایلی دارندو باید حل کرد و لی مسایل پسرها زیر بنایی است حال بجای حمایت بیا بگو امده ام خودم را مضحکه عام وخاص می کنم چشم ریز بینت را بارکن کلاهمان را باد نبرد که مدتی است برده 

    نازگل میدونی خیلی گلی؟

    اگر موفق باشید ما داشتیم مشاوره به ارزو جون و اقا ارمان می دادیم 😉

    پس لطفا بقیه مسائل را کنار بزنید و زندگی اقا ارمان و ارزو جون رو نجات بدیم البته خودشون نجات میدن ما فقط نظر میدیم ولی ممکنه با این نظر ها با هم خوب بشن و دیگر هیچ مشکلی نداشته باشن 

    اقا محمد علی متاسفم از خدای منان برایتان صبر می خواهم

    اولا انگلیسی که نوشتم فقط یه غلط داشت اونم باید never رو تو جمله منفی میآوردم   (negative sentences)ولی بعدش خواستم درستش کنم نشد 😊 بعدشم شما باید بدونی کسی که میخواد پزشک بشه باید  اینگلیسیش خیلی خوب باشه 😁😝

    بعدشم رشته ای میخوام برم اکثرا مردا توش فعالیت میکنن برای  ساعت کاریش و رشته خیلی حساسی هست ولی خب چون عاشقشم این چیزا برام مهم نیست بعدشم من ناراحت نشدم و برام مهم نیست که شما مشکل دارید یا ندارید😒🙄  و از انسان هایی مثل شما بیزارم و حتما باید به یه  روانشناس مراجعه کنی بنظرم و درضمن پیشنهاد میکنم وقت گران بهاتو و روشن فکری هاتو  بری تو یه سایت دیگه حروم کنی اه 🙄🙄

    سلام روز بخیر 

    آقا آرمان و آرزو عزیز برای مشکل شما بنظرم بالابردن سطح دانایی تون در زمینه حقوق هسمر نسبت به هم مقدار زیادی از مشکلاتتون را برطرف می کند و از انجاییکه شما زوج هستید مسلما نمیتوان از عبارت کارمن فقط مرتبط به.خودم هست استفاده کنید چرا که حق زوجیت بر این اساسه که در مسائل همدیگر را همراهی کنند و مطلع باشند و در مورد مسائلی چون غیرتی شدن آقا آرمان و کنترل هیجانات نگاه باز تر و واقع بینانه تر به مسائل و اندکی همکاری ارزو جون مشکل را برطرف می کند 

    ❤❤❤❤❤

    جناب علی من حرفتون رو خوندم دیدگاه باز و درست شما قابل تحسینه حداقل با دید خط کشی شده و تحریف شده بررسی نمیکنید و این مسئله بسیار  خوب است من با شما موافقم

    🌻🌻🌻🌻🌻

    آقا آرش لطفا جمع نبندید ممکنه تعدادی این رفتار را داشته باشند دلیل بر عموم جامعه نمیشه و در ضمن هر کس مسئول رفتار خودشه این موضوع که برخی رعایت نمیکنن خب ممکنه جالب نباشه

    و ما باید نگاه خودمون رو کنترل کنیم ولی از نظر شرعی هم مردم باید حجاب چشم بگیرند و در مردان باید بیشتر باشه این حجاب 

    و اینکه در کار مردانه زنان بروند سود و. یا ضررش در نهایت به خود آنها خواهد رسید شما چرا نگران هستید 

    گاهی ممکن در مسائل بدنی و قدرتی استعداد داشته باشند من خودم در مسائل فنی مستعد هستم اما در نهایت بخاطر دید غلط جامعه نه تنها من بلکه خیلی افراد دیگه باید از هنرشون دست بکشن؟ 

    منظورم از فنی کار بدنی نیست هوش فنی اینجا لحاظه  

     🌼🌼🌼🌼🌼

    و اینکه نهایت این بحث ها جز حرف نامربوط نیست چون مدام موضوع را عوض میکنید و طفره میروید لطفا در بحث هایی که نتیجه مهم باشد یا همدردی باشد با موضوعات پیش پا افتاده اعصاب همدیگرو انقدر زیبا ترمیم نکنید 😌😂 

    موفق باشید همگی

    اقا پیمان شما واقعا ادم خوبی هستید معمولا مردم به خاطر پول این کارو میکنن اما شما نه .قشنگ معلومه

     

    سلام به همگی من دیروز فلک شدم اونم با ترکه تر خیلی درد داشت کسی تابحال ترکه تر خورده ؟

    دوستان چوب و فلک خیلی درد داره تروخدا قدر زندگی های بدون تنبیه و مجازاتتون رو بدونین تو خونه ی ما تنبیه یه چیز خیلی رواله ولی اصلا خوب نیست خیلی خیلی ترکه درد داره

    سلام به همگی من دیروز فلک شدم اونم با ترکه تر خیلی درد داشت کسی تابحال ترکه تر خورده ؟

    میسا خانم اصلا انچه نوشتم درست نبود خودم فهمیدم شما ناراحت نشوید من در رشته پزشکی مشلی با شما ندارم چون ادمهای دل پاک به این رشته گرایش دارند فرقی هم ندارد مرد باشند یا زن امیدوارم  در این رشته موفق باشید فقط با زنانیکه در رشته های مردانه وارد می شوند مشکل دارم مخصوصا با این مامورین بهداشت که این روزها می ایند در مغازه ها برای فروشنده های مرد قیافه می گیرند شانس اوردند من فروشنده نیستم 

    اقا ارمان نمی دانم  خیلی کم ولی  اصلا نمی خوات زحمتتان می شود فقط می خواستم بگم من نامم داریوش نبود

    باشه اقا پیمان ولی ما اصلا بانک سپه و قوامین نزدیکمون نیست اما چشم اگه دیدم حتما

    چقدر بریزم؟

    اقا ارش هرچند وقت یبار میای توی این وبلاگ اولین پیامتم اینه که دخترا رانندگیشون بده.این همه تصادف تو ایران داره رخ میده و حتما پشت فرمون همشونم دختران طبق گفته های شما

    و اینکه هیچوقت رویای یک نفر رو خراب نکن نکه به اون ضرر برسه بلکه خودتو مسخره خاص و عام کردی

    و اخر یک چیز میگم که ما همه باید اونو یاد بگیریم

    پارامتر های مقایسه انسان ها چه زن و چه مرد نه بر اساس زور و بازو قدرت و قد بلتد بلکه بر اساس انسانیت اون هاست......

    میسا خودم هم می دانستم انگلیسی نوشتنتان الکی بود بنابراین الکی جواب دادم بدبخت ان کسی که شما جراحش باشید از حالا  باید برای ان ادم  فاتحه بفرستیم  در ضمن چه فایده  وقت گرانبهایم را صرف جواب دادن به شما  کنم 

    خیلی جالبه آقا آرش شما که خیلی به خودتون مغرورید حتی writing و Grammar رو کاملا مشخصه که بلد نیستید البته منم یه چند اشکال نوشتم از قصد ولی مشخصه که نفهمیدید و دیگه وقتم رو با بحث کردن با شما هدر نمیدم 🙂🙂🙂چون فهمیدم انسان هایی که نمی فهمند وقتی براشون بخوای یه چیزی رو توضیح بدی مثل آب تو هاون کوبیدن هست (البته منظورم با شما نبود ها)به هر حال۰۰

    آها راستی مرسی که من رو برای رسیدن به هدفم (جراح قلب❤ )مصمم تر کردید🌷🙏 

    misa i am sorry  for you cant speak english you speak persian i am speak jermany

    Mr Ⓐ︎Ⓡ︎Ⓐ︎Ⓢ︎Ⓗ︎it isnt important for me that what do you thing or say and I'm sorry a lot for you in my opinion the world without girls be dark 🙂💔and I'm sorry about your future just I wanna tell to you that maybe at future  or maybe  never you got it 😝🤪because  your mad really 

    Tnx

    Just this!!!

    خانم رومینا عیبی ندارد  توی این سایتها ازاین اتفاقات زیاد می افتد و چون نامها زیاد شده  ادم با کس دیگر اشتباه می گیرد  اصلا من برای اینکه بگویم نامم ارش وداریوش نیست شماره دادم وگرنه ادم پولی نیستم حتی ارزو خانم هم گفت شماره بده من ندادم فقط بخاطر اینکه اقا ارمان مرا با داریوش اشتباه گرفت گفتم تا معلوم شود اسم اصلی من جواد در ضمن نگران نباشید من در این شماره حساب  کم دارم و حساب اصلی جای دیگر است 

    اقا جواد(پیمان)من معذرت میخوام ازتون من از این داریوشه خیلی بدم میاد و فکر کردم شما اون هستید کنترلمو از دست دادم من معذرت میخوام .این سایت جوریه که با هر اسمی میتونن بیان.چند ماه پیش یه پسر اومده بود با اسم من و میگفت من پسرم به خاطر همین اول همه زود قضاوت کردن ولی فهمیدن که اشتباه فکر کردن.در هر صورت من معذرت میخوام:)

    چطور شماره کارتتون رو گذاشتین؟؟حتما خودتون هم میدونین ممکنه چه کار هایی با کارتتون بکنن و گذاشتید فکر نمیکنم نیاز باشه بگم.حتما خودتون بیشتر از من میدونید دیگه شما دو سال هم از بابام بزرگترین پس خیلی بیشتر تجربه دارین

    من نمی دانم چرا با کس دیگر اشتباه گرفتید من نه پیمانم و نه داریوش تا  انجا که من می دانم من ارشم

    کامنت مرا درست خوانده بودید می دیدید من بکسی حرف بد نزدم  بعد هم میسا چه اسم عجیبی من تا حالا این اسم را نشنیده بودم تازه افکار تابناک من تازه به نفع خودتان هم هست خطر تصادف کمتر می شود

    واقعا که ظرفیت شما چقدر کم است وچقدر هم زود   کم می اورید  بجای استدلال دهانتان به انچه برازنده خودتان است الوده می کنید در شان من نیست با شما هم  کلام شوم منو باش که فکر می کردم  اینجا با ادمهای فرهیخته روبرو می شوم ولی با کم سوادان رو یه رو شدم من همین دیروز از یک کنفرانس بین المللی در مورد حقوق بانوان برگشتم انجا از اندیشه های تابناک من بهره ها بردند تا جاییکه برای امضا گرفتن از من باهم دعوا می کردند ولی  درکشور خودم اینطور حرف می زنند واقعا جای تاسف دارد حال اگر نمی خواهید می روم در جای دیگر روشنگری میکنم تا دلتان بخواهد سایت فراوان است اخر اقا ارمان انها بچه هستند شما چرا خودتان را هم سطح بچه های  کم سن سال کردید و اگر نمی توانید با استدلال حرف بزنید سکوت کنید حداقل ابرویتان نمیرود در ضمن همین چند وقت پیش بود نزدیک یک راننده ناشی دختر نزدیک بود با من تصادف کنم حق ندارم اعتراض خودم را به گوش جهانیان برسانم با استدلال حرف بزنید

    چشم اقا ارمان و لطف دارید

    نازگل جون اینجور ادما خیلی زیادن که فکر میکنن خودشون خیلی خوبن همین داریوش با ایم ناشناس پیمان و سروش و داریوش میومد و همش میگفت قدم 195عه همه نگام میکنن کسی جرعت نداره باهام کاری کنه و ....

    ولی من مطمعنم بالاخره یه روز ثابت میشه زن و مرد برابری دارن و تمام این ادم ها میفهمن مطمعنم 

     

    اقای داریوش فکر نمی کردم اصلا اینجوری باشید 

    فقط می خواستید خود نمایی کنید از این ادم ها متنفرم 😒

    والا دروغ گو هم که هستید 

    اقا داریوش شما هم مثل اقا ارش هستید از زن متنفرید ولی همه زن ها هم از شما متنفرن 

    دستون دردنکنه از من دفاع کردید 

    ولی اقا ارش خوب بدونید این جور حرف زدن اداب خودتون رو نشون می دید 

    و اینکه ادم های مثل شما خیابان ها رو شلوغ می کنند چون همین طور که اداب صحبت کردن را با یک نوجوان و یک خانم رو نمی دونن اداب رانندگی هم نمی دونن

    داریوش(پیمان)واقعا فکرشم نمیکردم یه مرد انقدر حقیر باشه

    ارش تو گوه میخوری اینجوری حرف میزنی واقعا که داری با یه دختر بچه حرف میزنیا

    اره رومینا جان میشناسم دخترم دقیقا کنار بهینه شما هم نظر بده من و ارزو عاشق نظرات شما و نازگل هستیم خیلی بامزه اید

    نازگل حان رومینا راست میگه ول کن این ارش رو ادم های اینجوری که طرز فکر و عقلشون پایینه زیاد هست.من تو اشپزی بعضی وقتا که میرم کمک ارزو میگه برو بیرون تو سلیقه نداری XD

    امروز ارزو نمیره بیرون چون فعلا خوابه XDولی دیشب بهش گفتم امروز نره جایی عصر باهم بریم اگه دیگه داشت میمرد از تو خونه موندن

     

     

    باشه اقا ارمان هر چور راحتید. ا چه جالب ما تو خود شیدایی هستیم ساختمون ارام (احتمال زیاد میشناسید کنار بهینه)

    نازگل جون اصلا جواب این ارش رو نده چند وقت پیش هم نمیدونم بودی خودت یا نه چند تا مردی که تو دوره قاجار موندن و فقط سنشون زیاد شده و عقلشون عقلشون رشد نکرده  میومدن اینارو میگفتن.ادم واقعا حرصش میگیره که چقدر ادم هایی هستن که فکرشون در این حد غلطه

    اقای داریوش (پیمان)برات متاسفم فقط مرده و حرفش.اومدی جای یه ادم دیگه به یه زن و شوهر اطلاعات دادی واقعا .....

    سلام 

    آرش خان فقط وای بحالت یبار دیگه اینجوری درباره خانوم ها حرف بزنی حتی به شما یاد ندادن چطور با یه خانوم محترم صحبت کنی کاملا مشخصه در ضمن تو نگران خودت باش که در آینده مثلا میخوای چه گلی به سر این مملکت بزنی 

    من اصولا به پسر ها بی احترامی نمیکنم ولی خودت مجبورم کردی 😒😒😒😑😑😑

     نازگل من حرف حساب زدم  حرف حساب که جواب ندارد الکی صندلی دانشگاهها را هم پر کرده اند مملکت به عقب ماندگی افتاده  شبیه هندوستان شدیم

    اقا ارش اصلا هم این طور نیست چرا دوست دارید همش به دختر ها و خانم ها  توهین کنید

    به نطر من نباید زنها ودخترها  رانندگی کنند چون الکی خیابانها رو پر ماشین می کنند و با رانندگی بدشون همش ترافیک درست می کنند هوا را هم الوده می کنند

    من حرفهام تمام شد ولی من داریوش بوذم خداحافظ  موقتی امده یودم 

    ممنون اقا ارمان شما لطف دارید

    ارزو جون شما می تونی اعتماد به نفس اقا ارمان رو نسبت به خودتون زیاد کنید تا میرید بیرون نگران نشه 

    و اقا ارمان شما نظر ارزو جون رو زیاد به خودتون جلب کنید تا همش دوست داشته باشه خانه باشه و پیش شما باشه و مثلا باهم غذا درست کنید تا ارزو جون دوست داشته باشه خودش تنهای غذا درست کنه

  • ارزو و ارمان
  • قربونت رومینا جان ایشالا مادری خود.نظر لطفته

    اقا پیمان من خیلی مغرورم یعنی حاضرم سختی بکشم ولی نرم منت کشی از ارمان

     

    رومینا جان مرسی قربونت لطف داری عزیزم ما قرعه کشی نمیکنیم میریم خونه مامان ارزو احتمال زیاد چون خونه مامان من دعوا میشه.عزیزززم ما تو خیابون شیدایی کوچه قوام هستیم

     

     

    ارزو خانم اگه کامنت قبلی مرا خوانده باشید متوجه نکته مهمی می شوید من و شما در یک موضوع مانند هم هستیم و ان اگر ناراحت نمی شوید مساله غرور است من بخاطر ان تا به حال تنها هستم و شما هم مقداری با ان درگیر هستید البته در روانشناسی به غرور خودشیفتگی هم می گویند که تقریبا همه ادمها دارند فقط درجات ان متفاوت هست یکی بخاطر زیبایی دیگری بخاطر قد دیگری بخاطر هوش و موارد دیگه که گاها مشکل درست می کنند و روابط ادمها را بهم می ریزد که به نظر من اگر من و شما میزان انرا کمتر کنیم بسیاری  ازمسایل  خودمان  حل می شود بسیاری از ادمهای خودشیفه ختی بخاطر خود  جنگ راه انداخته اند حتی جنگ جهانی و برایشان مهم نبود چه قدر  ادم می میرند پس بدانید متواضعی با خودش احترام هم می اورد و مردم از ان فرد خوششان می اید

    اقا ارمان نظر شما شاید درست باشد ولی دیگه از من گذشت چون سال دیگه وارد نیمه قرن دوم  می شوم یعنی پنجاه سالگی البته اگه مرا می دیدید فکر می کردین سی سال هم ندارم البته یک عکس جنگی دارم و در اینترنت گذاشتم و یه کمی کار  نقاشی دوبله و تقلید صدا که در اپارات گذاشتم بخواهید ادرس می دهم 

    سلام سلام صبح همگی بخیر

    چقدر کامنت گذاشتید من این چند وقت نبودم

    اخی ارزو جون خواهر شوهرتون واقعا... اتفاقا اسمایی که انتخاب کردین خیلیم قشنگ و نازه.واقعا اقا ارمان خوبن من جاتون بودم به حرفشون گوش میدادم.اوووووه سه ساعت منت کشی خوش به حالتونه با این شوهر خوب.عزیززززززم ایشالا زود زود مادر میشی.

    اقا ارمان شما واقعا شوهر خوبی هستین ولی برای یلدا به نظرم بهترین کار قرعه کشیه منم مامان بابام اوایل عروسیشون این مشکلو داشتن و هر کدوم میرفتن پیش مامان بابای خودش تا اینکه مادر پدر مامانم رفتن شهرستان و ما تقریبا بیشتر سال ها خونه مادر پدر بابام هستیم چون همه فامیلا چه فامیلای مامانم چه فامیلای بابام از خارج میان خیلی خوبه.ااا شما دروسید ما هم دروسیم کجاش هستید دقیقا؟اگه میخواید نگید مهم نیست.

    اخی اقا پیمان ولی نظر من اصلا این نیست به نظرم ازدواج بهترین اتفاقیه که توی زندگی ادم میوفته بهترین و مهم ترین من و ارزو تو چیزایی هم شباهت داریم و مخصوصا تو تربیت بچه که مهمترین مسئولیت پدر و مادر هست این مشکلاتمون هم میگن به خاطر اینه که هنوز اولایل ازدواجتونه تقریبا دو سال ایناست ازدواج کردیم ولی نظرامون عقیده هامون خیلی شبیهه 

    نازگل جان عزیزم وقتی پیام میدادی و نظر میدادی خیلی خوب بود اگه میتونی یا درسات زیاد نیست من و ارزو دوست داریم نظراتو بشنویم دختر گلم

    راستش با خواندن سرگذشت اقا ارمان و ارزو خانم  وحتی اطرافیان از خودم راضی هستم که اصلا سراغ زن گرفتن نرفتم انهم تا 48 سالگی البته این عقیده را از سن بیست سالگی داشتم ولی حالا می فهمم اشتباه نکردم   و کاملا جوان مانده ام و ریلکس روزگار می گذرانم به نظر من ازدواج اساسا کار اشباهی چون دنبای زنها  و. مردها کاملا متفاوته وهیچ شباهتی باهم ندارند بنابراین اصلا نمی توانند همدیگر را یشناسند بهتر است هر کس برای خودش زندگی کند دخترها برای خودشان پسرها هم برای خودشان وکاری بکار هم ندشته باشند البته ممکن با نظر من موافق نباشید ولی من تا اخر می روم ولی باز بگویم منظورم شما اقا ارمان و ارزو خانم نیستید کلی این حرف را زدم و از قبل اعتقاذ داشتم چون نمونه مانند شما را خیلی زیاد دیدم ولی اصلا به دخترها در خیابان نگاه هم نمی کنم حتی اگر زیبا باشند حتی یکبار هم عشق کسی را به دل نگرفتم واین کار هر کسی نیست ولی جالب است دخترها زیاد مرا نگاه می کنند چون از نظر قدی بلند هستم و برای دیدنم باید سرشان را بلند کنند   و البته مو هایم بلند مانند سرخپوستها

    الهیییی من بمیرم برات خب چرا خودت نمیای منت کشی؟😂

    نگاه کنید الانم خونه نیست😂😂

    مرسی نازگل جان دو ساعت داشتم با خواهرم دعوا میکردم حالا اگه بالاخره خونه پیداش شه خودش میره میخونه

    واقعا اینطوری فکر میکنید اقا پیمان؟باشه ممنون از کمک و راهنماییتون  

    باشه اقا پیمان ممنون از راهنمایی هاتون💙

    منم امیدوارم با گذشت زمان همه چیز درست بشه

    ایشالا عزیزم ایشالا مادر شدن خودت دخترم

    نازگل جان فردا نه خواهرم وقت دکتر داره باید برم پیش خواهر زاده م بمونم

    اره واقعا خوش باحالم بود

    اقا پیمان!!!!!!!!!!!!!دقیقا چرا این فکرو میکنید؟؟خب طول میکشه

     اقا پیمان و خانم ارزو دیگه تقریبا همه چیز رو  فهمیدم  مورد عجیبی دیدم من اگر تا فردا صبح هم حرف بزنم تقریبا بی فایده است دوست داشتم کمکتان کنم ولی یک طرف قضیه  سرسخت تر از انست که با حرف بشود تغییر داد من چهار چوب تغییرات را گفتم ولی کسی نیست اجرا کند به هر حال کامنتهای من همیشه هستند  می توانید بخوانید و حرف دیگری ندارم امیدوارم اوضاع زندگی شما بهتر شود خدانگهدار

    ارزو جون انشاءالله بچه دار هم میشی 😘

    خب می تونی فقط فردا نری بیرون شاید کمک کنه بهت

    ۳ ساعت منت کشیدن خیلی دیگه خوش به حالیت شده😉 

    حالا نازگل کوتا وقتی بچه دار شم. نه بابا زیاده روی خواهر دیوونه شو ندیدی🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️نه ارمان بازم نازمو میکشه قهر میکنم میرم تو اتاق در رو قفل میکنم یبار دقیقا سه ساعت منتمو میکشید😊خیلی خوبه😘همش میاد و میره نازم میده گوش میدم به خیلی حرفاش ولی به بعضیاشون نه😅😅😅😅

    ارزو جون موقعی که بچه دار شدی حاضر نیستی ۱ دقیقه هم ازش دل بکنی دوست داری صدای گریه اش رو مدام بشنوی

    اقا ارمان دیگه خواهرتون خیلی زیاده روی میکنن

    دیگه ارزو جون فرق میکنه اونجا خونه بابا بود ناز رو می خریدن اما اینجا نه باید ناز شون هم بخری 

    بازم میگم به حرف شوهرت گوش کن دیدی که چی به خواهرش گفت

    نازگل جان من حوصله بچه ندارم میخواد همش گریه کنه بزرگتر که شد خودم مراقبشم🤰👼🤱

    نه اونجوری نیست که نه ماه تو خونه کی لباس بخره میتونم برم بیرون ولی کمتر 

     چرا دقیقا گوش کنم به حرفای ارمان؟؟🤷‍♀️من به حرف بابامم گوش نمیدم. اره ارمان خیلی خوبه😍

    اصلا هم کار خوبی نمیکنه مجبورم میکنه😒

    خواهرش دیوونه به تمام معناست و من نمیخوام اصلا پیشش باشم. ارمان اومد خونه خواهرش بعد خواهرش گفت بچه میخواید بیارید اسمشو چی میزارید ارمان گفت پسر بود رامان دختر بود هلن یا هیلدا بعد گفت نظر کی بود ارمان گفت هر دومون ولی نظر اخر با ارزو بود. گفت از اول هم معلوم بود سلیقه اونه🙄 بعدشم گفت عزیزم میخوای حامله شی هیکلت بهم نریزه😏منم کیفمو ورداشتم رفتم ارمانم اومد. بعد کار براش پیش اومد رفت مطب.

    اصن نمیشه باهاش موند بعدم ارمان بهش پیام داد که کارش واقعا خیلی بد بوده بدون اینکه به من بگه پیام داده منم گوشی ارمان دستم بود دیدم گفته واقعا خیلی خوبه ارمان😍😍😍

     

    ارزو جون هر زنی از اشپز خانه بدش میاد چون جای کار کردن خانم هاست و اگر تو از بچه ات مراقبت نکنی کی بکنه پرستار خیلی بد همه بچه ها دوست دارند مادر بزرگ شون کنه بعد تو چه جوری میگی من ۲ روز دیگه مادر میشم تو که نمی خوای از بچه ات مراقبت کنی پس اقا ارمان حق داره نگرانت بشه  

    راستی باید موقع بار داری داخل خونه باشی و از الان تمرین کن چون ۹ ماه داخل خونه باید باشی  پشیمونت نمی کنم که بچه دار شی میگم تمرین کن

    ارزو جون عزیزم من اون موقع ها شاید شبانه روز بیرون بودم پیش فامیل و... ولی الان یک هفته ای یک بار میرم بیرون خیلی بیشتر تو بیرون بودم منم پدرم اجازه نمیده تا اینکه عادت کردم 

    ارزو جون تو شوهر خیلی خوبی داری الان داری جلوی این همه ادم به خواهرش چی میگی چیزی بهت نمیگه پس قدر شوهرت رو بدون و به حرفش گوش کن 

    تو باید از درست کردن غذا لذت ببری نه بگی من درست نمی کنم کار درست هم اقا ارمان می کنند که شما رو به چند چیز مجبور می کنند 

    اگر مجبورت میکنه غذا درست کنی به خاطر اینکه جلوی مهمون یا خودتون دست پختت خوب باشه و...

    اگر مجبورت میکنه پیش خواهرش باشی دوست داره باهم اشتی کنید دوست بشید پس به حرف های شوهرت گوش کن و ناله هم نکن

    ارمان منم عاشقتم

    اقا پیمان حتما ادرس بدید ببینم و من صبح ساعت 5پامیشم و ساعت 6با دوستام قرار میزاریم میریم جایی مثل کوه یا جاهای تفریحی و من برای بچه م پرستار میگیرم و ارمان خونه میمونه پیش بچه ش چون من ادم خونه نیستم و حوصله نگهداری بچه رو ندارم و واقعا نمیدونم چیکار کنم بعضی وقتا ارمان در خونه رو قفل میکنه کلیدارم میزاره پیش خودش که نذاره  برم بیرون ولی خیلی زود اینکارو دیگه نکرد چون باعث افسرده شدنم شده بود من و ارمان خیلی میریم سفر تو سال قبل تقریبا هر ماه دو تا سفر دو هفته ای میرفتیم و اونم خیلی سفر دوست داره ولی به خاطر این وضع نمیزاره بریم و به منم اجازه تنها رفتن نمیده از این اخلاقش متنفرم اه من سعی میکنم کم کنم ولی اونجوری افسرده میشم و بعد از اینکه با دوستام میرم بیرون میرم خونه فامیلا الانم خونه خواهر دیوونه ارمانم ارمان گفته برم این مشکلم هست که همش میگه برم پیش خواهرش خیلی خواهرش مشکل داره میگه بلکه باهم خوب شید من صد سال سیاه نمیخوام باهاش خوب شم به بعضی کارا اجبارم میکنه مثل اینکه با خواهرش باشم یا غذا درست کنم غذا اماده هست بگیره سرخ کنه من از اشپزخونه متنفرم و یه اخلاق بد دیگشم اینه که تو قهر دیر میاد منت کشی دلم براش یه ذره شده ولی غرورم نمیزاره برم منت کشی و اگه چیزی مونده که میخواید بدونید و جواب ندادیم بگید بهتون جواب بدم

    سلام من امدم بگویم این چند روز که کامنتهای شما را خواندم و اول کامنتهای روز اول ارزو خانم که خیلی گله از برخورد فیزیکی داشتند ولی حالا با صحبتهای اقا ارمان منوجه شدم الان وضع حداقل از یک وضعیت بهتر شده یعنی برخورد تهاجمی به گفتگوی استدلالی دارد تغییر می کند واین تقریبا همان چیزی یود که ارزو خانم به دنبال ان یود حال می ماند روش گفتگوی لفظی و کوتاه امدن طرفین والیته کمی بیشتر خانم ارزو چون به نظر می اید این عادت ترک خانه انهم صبح زود یه مقداری غیر عاذی است ومن تا بحال در بین اطرافیان واقوام وخویشان خودم هم ندیدم به نظر می رسد فلسفه ازذواج را خیلی درک نکردید  و  چندان اهمیتت نمی دهید واینکه ازدواج با زندگی مجردی خیلی فرق دارد وبنظر می رسد شما به دیگران و خانواده خودتان بیشتر تعهد دارید تا به اقا ارمان واین خوب نیست البته منهم خواهری دارم که مانند شما بما خیلی وابسته است ودر شهر اهواز زندگی می کند وان اوایل زیاد به شهر ما شیراز می امد وشوهرش زیاد چیری نمی گفت ولی خودش  عاقبتمتوجه موضوع شد که دارد افراط می کند کم کم مسافرتهایش را کم کرد وحالا فقط سالی یکبار بیشتر پیش ما نمی اید حال شما هم همین کار را انجام دهید می دانم نرک عادت سخت است و حتی خودم هم بیشتر از شما عادتی هستم ویه بخاطر همین موضوع عادتهای بد نتوانستم تا سن بالای 45 سال ازدواج کنم و تنها با مامانم هستم چون می دانستم ان عادتها برای زن  من مشکل درست می کند یکی از ان عادتها مسافرت نرفتن است  و  دیدن تلویزیون  بیش از حد است که البته انرا کم کردم ولی به نظر من شما هم اراده کنید وبه تدریج زمان خارج از  خانه را کم کنید وبخصوص بهترین زمان برای تمرین  در خانه ماندن زمان امدن بچه شماست انوقت دست خودتان نیست و باید در خانه برای بچه وقت بگذارید به نظر من کلید 90 درصد مشکل شما ذست ارزو خانم است  ومن فهمیدم اقا ارمان چیز زیادی از شما نمی خواهد جز اعتدلال در رفتار شما پس همه چیز دست خودتان است فقط باید بخواهید به نظر من گذشته را فراموش کنید و احساسی عمل نکنید  تا درایت و عقلانیت اینده را بسازد در ضمن در محیط خانه را شاد کنید وبا هم بنشینید فیلم وسریال کمدی نگاه کنید و حتی ورزش کنید در ضمن بگویم ما از پشت خانه مان می توانیم باغ جهانما را کنار ارامگاه حافظ هست را ببینیم خودم هم شعر می گویم ونقاشی هم کشیدم ودر اینترنت گداشتم دوست دارید ببینید ادرس بدهم

    اقا پیمان ممنون از کمکتون باشه ما از امروز سعیمونو میکنیم ولی نگاه کنید ارزو از الان بیرونه من 7پاشدم دیدم نیست تو یه کاغذ نوشته بود صوبونه و نهار تو یخچاله میرم خونه مامانم ببینید از 6 صبح بیرونه

    ارزو به خدا منم دوست دارم عزیزم عشقم اگه دوست نداشتم که برام مهم نبود پیش کی میشینی و کی میای خونه

    نازگل جان مگه بچه دو ساله م نگرانم شه چند وقت دیگه مادر میشم  و اقا پیمان من ادم خونه نیستم باید هر روز حداقل نیم ساعت برم بیرون اون اوایل کرونا ارمان خیلی میترسید نمیذاشت پامو از در بذارم بیرون ولی بعد بزور رازیش میکردم هرروز پنج دیقه بیشتر (الانم خونه برادرمم)میدونید من ارمانو دوست دارم همیشه هم میترسیدم نذارن بهم برسیم  و درباره لحن ارمان زود عصبی میشه منم واینمیستم هر چی میخواد بگه من نگاه کنم😂منم دو برابرشو میگم بعد اونم دوبرابر من همینجوری دعوا طول میکشه😂من یبار یه ماه باهاش حرف نزدم اون اوایل ازدواج بود و منم فکر میکردم مثل خونه بابامه نازمو بکشن و برای یلدا من میخوام پیش مامانم باشم اونم همینطور قرعه کشیم نمیشه چون اونوقت اون یکی ناراحت میشه ما دو تا یلدا باهم بودیم یکیش جفتمون پیش مامانم بودیم اون یکیش هر کدوممون پیش مامان خودش  گفتید کرونا رو در نظر داشته باشیم ما اوایل نمیرفتیم جایی تا اینکه طاقتمون تموم شد و بازم رعایت میکنیم (مخصوصا ارمان)من میرسم خونه حموم الکل میگیرم😂😂انقدر الکل مالیم میکنه سرفه م میگیره😂چشم ما از فردا شروع میکنیم بازم ممنونم ازتون

     و بازم بگم من عاشقشم و حاضر نیستم ۲روز ازش دور بشم💏💗

    در ضمن بمن بگویید اقا پیمان وارزو خانم با با چیرهایی که گفتم موافقید و از فردا اجرا می کنید چون سعی کردم راه حل کلی بدهم و هردو طرف راضی باشید ولی باز هم بگویم اطرافیان شما هم باید به شما کمک کنند که ان احترام متقابل به خانواده وپدر ومادر همدیگر است که در فرصت یلدا زمان خوبی است البته کرونا را در نظر داشته باشید و بدانید احترام احترام به دنبال می اورد 

    اقا ارمان وخانم ارزو هدف من کمک به شماست و به دنبال پول نبودم و همینطوری اسم کارت اوردم به نظر من ریلکس بودن در زندگی خوب ولی بیش از حدش  هم زندگی رو از هم می پاشونه ببینید وقتی دونفر با هم ازدواج می کنند باید بدانند شرایط زمان مجردی و تاهل با هم فرق داره بسیاری از کارهای زمان مجردی که بیشتر بودن  با دوستان انهم تا ساعات دیر وقت کار درستی نیست بخصوص در شرایط کنونی بنظر من شما باید بیشتر باهم باشید تا با دوستان از این جهت اقا ارمان درست می گه ولی برای ماندن در خانه باید سرگرمی هم داشته باشید وباید به ان فکرکنید مانند دیدن فیلم و سریال یا نقاشی کشیدن بخصوص اگر در اینده به سلامتی بچه دار شدید سرگرم بچه داری به نظرمن ارزوخانم نمی گم کاملا ولی بیرون رفتن را به تدریج کمتر کنید در زمینه بودن در محفل خانوادگی با بودن پسر عمو ودختر عمو وبقیه چون از بچگی با هم بودند مشکلی نیست ولی به هر حال بودن خود شما اقا ارمان دوستی  با انها را بیشتر می کند  و نباید زیاد نگران بود چون همه بزرگترها هم حظور دارند موضوع دیگر لحن کلامتان با یکدیگر است که باید از تندی وتیزی خارج کنید که از حالت تهاجمی بیرون بیاید برای نمونه نگویید بزار بیام خونه می دونم چه کار کنم بگویید حالا می ام خونه راجب موضوع صحبت می کنیم هر دو یک معنی می دهد ولی یکی حالت تهاجمی دارد ولی دیگری مهربانانه  و تا لحن حرف زدنتان را عوض نکنید لجبازی تمام نمی شود به نظر  من کلید مشکل بیشتر در دست خانم ارزوست یعنی اول در خانه بیشتر بمانید و سرگرمی برای خودتان درست کنید  لحن کلامتان را دوستانه کنید در این صورت اقا ارمان رفتارشان متعادل می شود برای یلدا هم قرعه کشی کنید تا کجا بروید تا کسی ناراحت نشود شماره کارت من اگه اقا ارمان بده می گم نه شوخی کردم هدف من نزذیک شدن دیدگاه شما به هم است و تا موفق نشم نمی گم من برای وصل کردن امدم نی برای پول وجیبم امدم

    ارزو جون لطفا اگر می خوای غیرت اقا ارمان کم بشه داخل خانه باش وقتی نباشی نگرانت میشه و اینکه غیرتش هم بیشتر میشه چون فکر میکنه میری کنار پسر و حقم داره بگه سر ساعت ۱۰ خونه باشی

    خب می تونید یک سال با خانواده اقا ارمان و یک سال هم با خانواده ارزو جون باشید 

    درسته اقا ارمان خیلی به خاطر مسائل کوچک دعوامون میشه

    ارزو یعنی میگی من نگران تو نیستم؟؟؟؟؟؟؟اخه اقا پیمان شما هم حق بدید من ناراحت شم هر روز بیرونه الانم همینطور اصن خونه پیداش نمیشه بعدشم برای غیرت من نمیتونم وایسم نگاه کنم اون بره بچسبه به پسر غریبه😐برای قبل ده خونه بودنشم خودتون میدونید مملکت امن نیست هزاران هزار اتفاق ممکنه بیوفته و نازگل جان من رئیسش نیستم نگرانشم و خیلی تصمیم ها هم خودش میگیره مثلا یه دعوا دیگه ن داریم سر اینکه تو یلدا اون میخواد بره خونه مامانش منم میخوام برم خونه مامانم باز تو عید صبح خونه مامان منیم شب خونه مامان ارزو ولی یلدا اینجوری نمیشه به نظرم سر چیزای بیخود و الکی دعوا میکنیم

    اقا ارمان من الان حق رو به ارزو جون میدم راس میگه همه جا گفتن ببخشید ولی شما هم  رئیس نباید باشید درسته صاحب ارزو جون هستی ولی همه ی کار های ارزو رو شما میگید بکنه

    تحدید نمی کنم ارزو جون رو ولی حقیقت اینه که بعضی موقع ها تصمیم رو باید خود ارزو جون گرفت

    XDDDاقا پیمان اگه میخواید شماره کارتتونو بدین

    اقا پیمان تو مهمونی ها من و پسرعمو دختر عمو و پسر عمه دختر عمه و دخترخاله پسرخاله و دختر دایی پسر دایی ها باهم بزرگ شدیم و ارمان کارش کاملا غلطه که میگه من نرم پیش اونا حالا هفته دیگه شب یلداعه ببینم چه داستانی میخواد درست کنه هر سال سر یلدا و عید و بقیه مراسما ما دعوا داریم طبق معمول و گفتید که با نظر هر دومون باشه و ما قانون های خونه رو با همفکری هم گذاشتیم و مشکل دیگه م با ارمان اینه که میگه قبل 10خونه باش :/ من یجا خوندم گفته بود تو رابطه زن و شوهر نه خواهر برادر هم باشید نه پدر مادر نه رییس رابطه زن و شوهری فقط زن و شوهر باید باشید ولی ارمان انگار رییسمه!! من شاید بخوام تا  2با دوستم بیرون باشم هرچیم بهش میگم نمیفهمه میگه من دوست ندارم تا نصف شب بیرون باشی مثلا نگرانمه :/ 

     

    اول به نازگل بگم اگه مامانت هم بیات و مشاوره بده خیلی خوب ولی من از زاویه ایی حرف می زنم که مغمولا مشاوران کمتر به ان شاید بپرذازند  خیلی خوب که شما اقا ارمان وارزو خانم مشکل مالی ندارید نون منم رفت تو روغن شماره کارت بدم برای ویزیت نه شوخی کردم  حال برسیم یه مشکل شما خیلی وفتها راه مشکلات خیلی ساده است ولی ما بلد نبستیم مانند نمونه بگم اوایلی که من کامپیوتر خریده بودم دایم کامپیوتر من خراب می شد و برنامه هاش بهم می ریخت ومن چند هفته در گیر درست کردنش می شدم ولی نمی شد ولی وقتی خواهرزاده ام از تهران می امد و فقط بایک تیک زدن مشکل را حل می کرد از سادگی ان خنده ام می گرفت حال مشکل شما هم همینگونه است شالوده وستون اصلی خانه شما که دوست داشتن یکدیگر است پابرجاست می ماند رنگ امیزی و جزییات که کسی خانه ایی را یخاطر رنگ امیزی خراب نمی کند بلکه با تغییر رنگ وسلیقه انرا زیبا می کند حال شما باید کمی تغییر سلیقه بدهید یعنی در سبک زندگی کمی تغییر بدهید تا با زندگی هم هماهنگ شوید و هر دو طرف راضی باشید نه فقط یک نفر برای تغییرات باید از شخصیت جنس هم اطلاع داشته باشید همان کتاب  را که گفتم و کتابهای شبیه انرا دوباره بخوانید متوجه نکته ظریفی خواهید شد ارزو خانم بسیاری از رفتارهای اقا ارمان در بیشتر مردها وجود دارد ومختص اقا ارمان نیست مانند غیرتی بودن که نمونه واضحش خودم هستم واگر مردی نداشته باشد جای تعحب دارد ولی میزان ان متغیر است در یک مرد زیاد ودر دیگری کمی کمتر ولی اصلش وجود دارد ونمونه ان رفتن مردها به جنگ ایران و عراق در حالیکه می توانستند نروند وزنها بروند بجنگند وکشته بدهند ولی غیرت مردانگی اجازه نمی دهد زنها بجای مردها بروند به جبهه ودر مسایل دیگرهم همینطور ولی قبول دارم نباید بیش از حد افراط کرد و شما در مهمانی ها  اگر رعایت کنید مشکلی پیش نمیاید البته این روزها کمی رعایتش کمتر شده بخصوص در خانواده های مرفه ولی رعایتش سخت نیست  که نا محرم ها کنار هم ننشینند  البته متاسفانه در خانواده های خودمان هم این موضوع را می بینم بحر حال دین ما اسلام هست و باید رعایت کنیم حال می خواهد کسی خوشش نیاید خوب نیاید بهتر است خانمها کنار هم بنشینند اقایان هم با هم چیز سختی نیست که بخاطرش خودمان را ناراحت کنیم مرحله بعد تغییر لحن کلام است که اگر تا اینجا برایتان خوب بود بگویید تا ادامه بدهم یا نه و در کامنت بعدی برایتان می نویسم بایک تغییر کلام چگونه همه چیز عوض می شود و معجزه می شود حال تا ا بنجا موافق بودید یا نه این راه حل  اولمشکل اول شما بود وشما ارزو  خانم براحتی می توانید انرا حل کنید  وعادی می شود

    نازگل جان من داشتم کامنتارو میخوندم اصلا اون پیام پنجشنبه ت رو که گفتی کجا زندگی میکنیم ندیده بودم ما تهران هستیم توی دروس اگه تهران باشی میشناسی احتمالا ولی بعد از بچه دار شدن میریم فرشته دخترم قبل از 10خونه بودن از اول ازدواج بهش گفته بودم قبل از 10خونه باشه یجور قانون ماننده مثل قانونی که ارزو گفت میام خونه گوشی جفتمونو میزارم تو اتاق خاموش ولی الان به خاطر این اوضاع که همه کارا با اینترنته اینکارو نمیکنم و اینم بگم ما تو خونه قانون هایی گذاشتیم که جفتمون باهاش موافقیم شاید اینو اقا پیمان بدونن خوب باشه

  • ارزو و ارمان💏
  • اقا پیمان وضع مالیمون خداروشکر خوبه از پدر ارمان یه پنت هوس بزرگ رسیده بهش که ما گذاشتیم بعد بچه بریم اونجا و ارمان نمیزاره من کار کنم ولی حوصله م سر میره باهاش میرم سر کار و ما وقت خالیمون یا مهمونیم یا بیرون یا فیلم میبینیم و ارمان عادتی داره معمولا (به جز تو وضع الان کرونا) میومد خونه گوشی منو میگرفت با گوشی خودش خاموش میذاشت تو اتاق اگه کسی کاری واجبی داشت خونه رو میگرفت و بله من هنر خیلی دوست دارم و خیلی نقاشی میکنم

    خب..

    من و ارزو همو میشناختیم و از طریق یکی از دوستام که اون نامزدش همکلاس ارزو بود اشنا شدیم و ازدواجمون با عشق بود نه با زور ومرد و زن برابری دارن ولی من نمیگم که زنا کارای ما رو بکنن ما کار زنا ولی من تو کارای خونه معمولا کمک میکنم ربط به برابری یا اینا نداره عشق که باشه اینا اهمیتی نداره مرد باشی یا زن به اون یکی کمک میکنی و مردان مریخی زنان ونوسی رو من خیلی سال پیش دیدم ارزو هم دیده شاید ۵،۶سال پیش 

    اقا پیمان اگر به مسائل ریز تری کشیده بشه  قطعاً سوال های میکنید که اقا ارمان و ارزو جون دوست ندارن ما بفهمیم فقط مشاور که می خواهد مشکل شان را حل کند دوست دارند بفهمند اونم به دلیل اینکه سریعا مشکل شان حل شود

    بله رومینا جان مادرم خیلی خوبه 

    اگر به خودتون میگید که مادرم اصلا مشاوره نمیده بلکه داخل این هفته ۵ نفر رو اشتی داده البته سوء تفاهم نشه اقا پیمان

    ارزو واقا ارمان فعلا این مقدمه را  دقت بخوانید تا برسم به راه حل  این روزها روابط مردها وزنها که ازدواج کرده اند از این جهت شکراب می شود که دو طرف هیچگونه شناخت ابتدایی از هم به عنوان مرد بودن و زن بودن ندارند و طی یک عرف قدیمی با هم زیر یک سقف می روند بدون انکه زن مرد بشناسد ومرد زن را وبعد اختلافها از همین مرحله شروع می شود وبعد طی گذشت زمان حتی به دوست نداشتن یکدیگر منجر می شود واختلافها زمانی به اوج حود می رسد که خانواده های انها هم با هم اختلاف فرهنگی داشته باشد واینجاست که دخالت اطرافیان شروع می شود و بجای انکه اتش اختلاف بوجود امده را با اب خاموش کنند روی ان از روی نااگاهی بنزین می ریزند وانرا شعله ور تر می کنند که گاه به طلاق ختم می شود ودوطرف زیان می بینند  و راه جلوگیری از ان بعد از دوست داشتن یگدیگر شناخت زن از خصوصیات مرد و شناخت مرد از خصوصیات زنانگی است مانند اینکه در اسلام مرد ریاست خانواده را داردو زن مدیر ومعاون در داخل خانه که متاسفانه تبلیغاتی که در کشورهای اروپایی وحتی در فیلمها و سریالهای انها می شود جای زن ومرد گاها عوض می شود واین خودش مشکلات جدید درست می کند که موضوعی طولانی است ومن نمی خوام وارد ان شوم چون از موضوع  شما دور می شویم همانطور که کفتم موضوع سر عدم شناخت همدیگر است که منجر به اختلاف می شود و حق و حقوق هم را رعایت نمی کنند که در این زمینه کتاب معروفی است بنام مردان مریخی و و زنان ونوسی که اگر بخوانید خیلی از هم شناخت پیدا می کنید  وبعد می شود وارد موضوعهای ریزتر شد این فعلا بود یک مقدمه کوتاه که اگر خواستید وارد مسایل ریزتر می شویم

    ارزو شاید حدود 11 و12 ظهر بتوانم بیایم اینجا اگر کاری پیش نیاید فقط یک سوال شما مشکل مالی هم دارین یا نه وضع مال خوب وخود شما خانه دار هستید یا کار می کنید منظورم از خانه دار خانه نیست و اوقات فراغت شما وارمان چگونه می گذرد  برای در  اینترنت زیاد می روید یا کم واهل هنر وسینما هم هستید

    اقا میلاد دیگه کار  از کار گذشته ما که نتوانستیم چیزی پاک کنیم 

    سلام دوستان .کسی میدونی مطبی ک اینجا نوشته میشه چگونه پاک کنم  شمارمو نوشتم الان نمیخوام شمارم باشه اگه کسی میدونه راهنمایم کنه

    من یه چیزی میگم بعد دیگه چیزی نمیگم تا مشکل رف بشه انشاءالله

    اقا ارمان شما  ماشاالله مرد با  شخصیتی هستید من به عنوان یک نوجوان شما رو روانشناس کودک میدونم که میتونه خیلی کمک کنه ولی خودش نیاز به کمک داره یا شما دندان پزشک هستید دکتر هستید و من شما رو خیلی مرد با شخصیتی میدونم ولی با این کارتون ذهنم از شما بد میشه اما هنوز بد نشده و انشاءالله نخواهد شد 

    البته بهتون بر نخوره من به عنوان یک خواهر به شما میگم

    چشم من چیزی نمیگم ارزو جون امیدوارم زود زود رابطه تون خوب شه

    نازگل جون چه خوب که مامانت روانشناسه احتمالا رابطه ش باهات خیلی خوبه

    مرسی نازگلم

    اقا پیمان من دقیقا ساعت ۷ سریال میبینم و اصلا هم نمیتونم نبینم و ارمان روانشناسی کودک خونده و اگه میشه ساعت دیگه ای رو بذاریم مثلا صبح ها من لز ساعت ۷تا ۲ظهر زود زود چک میکنم ولی بعدش کارام زیاد میشه

    بازم ممنون

     ارزو خانم شما قبول کردین و اقا ارمان قبلا قبول کردند و من یخاطر اعلان امادگی ایشان قبول کردم الیته بگویم من زیاد اهل کامنت نویسی نیستم و بیشتر کامنتها را می خوانم وکمتر اینجا می ایم ولی بخاطر مشکل شما امدم در ضمن قبلا قبل از شما چند ماه پیش چند نفر دیگه که فهمیدم مشکل روحی روانی دارند ومشکل مازوخیسمی داشتند وذایم از صیح تا شب توی این سایت بودند که چه کسی چه کسی را زده من انها را انها را قانع کردم ازاین سایت بروند دنبال کارو زندگی چون اینها  برای انها نون و اب نمی شود وانها رفتند حالا شما کامنتهای مرا بعدالظهرها ساعت 7 شب اگر خانه  باشید بخوانید  وحول وحوش 11ونیم به بعد ولی صبح ها نمی توانم مگر جمعه البته خلاصه می نویسم که زود تمام شود به جمعه نمی کشد امیدوارم اقا ارمان هم باشد ولی بیشتر صحبتم با شماست چون با نیروی فکرم متوجه شدم کلید در دست شماست والبته اقا ارمان در مرحله بعد البته چون خودشان کتابهای روانشناسی خوانده اند  حرفهای مرا  راحت تر  می فهمند ولی قبل از هرچیز ان داستان جوکی را گفتم یکبار دیگر بادقت بخوانید کلید مشکل شما در ان است من ساعت 7  شب می ایم یا کمی زودتر

    باشه اقا پیمان من و رومینا جون صحبت نمی کنیم اما مطمئن باشید طرف دار حق هستم و ارزو جون به عنوان یک زن در مقابل یک مرد ضعیف است پس هوای ارزو جون رو بیشتر داشته باشید البته با اجازه اقا ارمان

    البته مادر خودم مشاوره و روانشناس هستش 

    باشه اقا پیمان شما ساعت بگین ما هم میایم

    اقای پیمان اگه میتونید کمک کنید خیلی ممنون خیلی لطف میکنید ولی ارمان هم باید نظر بده

    در ضمن من کمی دیر به دیر به سایت می ایم بنابراین برای جواب دادن من کمی باید حوصله داشته باشد و ساعت امدنم به سایت را می گویم تا شما باشید

    اول بگویم خانم نازگل و رومینا شما فعلا چیزی نگویید و صبر کنید ببینید من می توانم مشکل  را از روی تجربه حل کنم یا نه اگرنشد شما بیایید در ضمن علی اقا ارزو و ارمان تخیل نیستند واقعی اند کاملا مشخص

    ارزو خانم واقا پیمان من می توانم مشکل شما را حل کنم چون خیلی در زمینه روانشناسی تحیقیق داشتم و مانند ارمان کتابهای زیادی خواندم و البته در زمینه قدرت فکر کار کرده ام وکاملا این دو روز فهمیدم شما دونفر چه تیپ شخصیتی دارید  و ریشه مشکل را فهمیدم وحتی فهمیدم در چطور خانواده ایی بزرگ شدید من سنم بالای چهل سال   و دهه پنجاهی هستم جالب عین نمونه مانند شما را در اطراف خودم دیدم یعنی ازدواجهایی که تیپ خانوادگی انها با هم هماهنگ نیست ومی توانم به شما کمک کنم ولی اولین شرظ خواستن شماست دوم انجام دادن  درست انچه به شما می گویم وسوم کمی کوتاه امدن طرفین و دست از    لجبازی کشیدن بگذارید یک جوک بگویم متوجه شوید  یک بار در یک کوچه تنگ دوماشین بهم می رسند و هیچکدام راضی نمی شوند عقب بروند تاراه باز شود تا اینکه یکی از دو راننده ازروی لجبازی یک روزنامه بالا می اورد که بخواند تا به طرف روبه رو بفهماند من دنده عقب نمی گیرم بلافاصله ان یکی راننده هم سرش را بیرون می اورد می گوید داداش اگه جدول روزنامه را نمی خوای بده من حلش کنم حالا ببینید اگر اگرتا ابد یکی کوتاه نیاید راه باز می شود هرگز حالا فرض کنید یک راننده اقا ارمان باشد ودیگری خانم ارزو بنظر شما کدام باید دنده عقب بگیرند این را بعد از موافقت شما برای حکمیت من می گویم اگر قبول کردین می گویم اگرنه که هیچ  در ضمن من کاملا بی طرف هستم ولی انچه گفتم باید دقیق انجام دهید وگرنه برمی گردید سرخانه اول حال جواب دهید می خواهید یا نه

    اقای علی من یه زن ۲۵ساله م و ارمان یه مرد ۲۷ساله و نازگل یه دختر ۱۳ ساله و ما حداقل خودمون میدونیم سه نفر جداییم ولی شما هر طور تخیلت میکشه فکر کن

    والا اینجور که پیش میره انگار نازگل و ارمان و ارزو و اینا همشون یک نفرن

    خدایا.....

    نازگل عزیزم قربونت من خوبم دخترم اومدم خونه فقط جحر و بحث کردیم و ۶،۷تا ظرف شکوند😂😂😂😂

    ارزو جون عزیزم حالت رو به ما بگو من خیلی نگران تون هستم که یک وقت دعوا بین تون نشه به خاطر این مسئله کوچک اقا ارمان  درسته خیلی غیرتی هستید ولی دلیل نمیشه به هر دلیلی ارزو جون رو بزنید البته ارزو جون شما هم نباید در مورد شوهر تون این جوری صحبت کنید اگر قصد اشتی رو دارید به حرف ما توجه کنید اقا ارمان نه شما دست بلند کنید رو ارزو جون و نه ارزو جون شما با شوهرتون این جوری صحبت کنید ممنون 

    معذرت می خواهم در اصلاح جمله اول شما مارو چی فرض کردین؟

    اخه شما مارو چی فکر کردین؟

    ارزو و ارمان

    چرا شما باید بیاید توی وبلاگ اینجوری اختلافتونو به اشتراک بگذارید؟

    چرا ارمان که انقدر رو زنش حساسه اومده اینما نه تنها چیزی بهش نگفته بلکه نشسته تازه چت هم میکنه

    خواهشا مارو گوسفند فرض نکنید

    اصلا منطقی نیست

    هست به نظر شما؟؟؟؟؟

    اقا ارمان خواهش کردم گفتم ترو خدا 

    این دفعه رو گذشت کنید 

    نازگل و رومینا نمیشه که چیزی بهش نگم  الانم ساعت نه و چهل و شیش دیقه س باید قبل ده خونه باشه ببینم کی پیداش میشه و منم کاریش دارم خودتون میبینید که چی میگه بعدشم معلوم نیست با ساناز چیکار میکنه هنوزم که نیومده خونه

    اقا ارمان منطقی باشید چه جوری انقدر زود خودش رو برسونه

    و اینکه میگید کاری میکنم پشیمون شی از اومدنت بعد میگید قبل ساعت ۱۰ خونه باشه 

    و یک سوال شما کجا زندگی می کنید اگه دوست ندارید نگید و همین جوری پرسیدم

    ترو خدا التماس میکنم کاری با ارزو نداشته باشید خواهش میکنم ارزو جون شما هم اروم باشید ترو خدا کاری با ارزو نداشته باشید 

    سلام شب همگی بخیر

    وااای چخبره

    اقا ارمان توروخدا خواهش میکنم کاری با ارزو جون نداشته باشید لطفاااا خواهش میکنم توروخدا همینجا با صحبت حل میکنیم خواااااهش میکنم

     و ارزو جون شما هم بیخیال دیگه یکاری کردن شما ببخش

    تورو خدا بسه با صحبت حل کنید نه با جنگ و دعوا و کتک کاری  یکم باهم بهتر بتشید هر دوتون منم مثل ناز گل جون طرف حقم و الان به نظرم یجورایی جفتتون مقصرید 

    باشه ارزو من الان چیزی نمیگم فقط بیا خونه کاری میکنم پشیمون شی از اومدنت زود تر هم بیا قبل ده باید خونه باشی معلوم نیست هر روز هرروز با اون ساناز چه غلطی میکنید

    اقای پیمان ارزو گفت من چجوری هم دکترم هم روانپزشک و نازگل عزیزم ما خیلی سعی کردیم ولی اشتی نمیشیم کلا مگه تو بتونی اشتیمون بدی عزیزم

     

    بنظر من ارزو خانم اگه می خواهید مشکلتان حل شود لحن کلامتان را عوض  کنید حتی مال شما هم اقا ارمان من که می خوانم حالت ستیزه جویی بمن دست می دهد چه برسد به دیگران  چون لحن کلام برای همه مهم است ومال شما کمی تند و تیز است انرا عوض کنید معجزه اش را می بینید در غیر اینصورت مشکلتان  تا ابد حل نمی شود تجربه اطرافیانم را دارم که   می گویم ناراحت نشوید راستی جوکی که قبلا نوشتم خوب بود 

    ارزو خانم اوایل ازدواج تون مادر شوهرتان با هاتون بد بود اما اقا ارمان طرف شما بود پس نمیشه به خاطر این دلیل کوچک شما کنار هم نباشید 

    و بعد اقا ارمان فکر نکنید من طرف ارزو یا شما هستم  در واقع من طرف حق هستم پس به خاطر اینکه طرف شما هستم دست رو ارزو خانم بلند نکنید و ارزو خانم شما هم از این حرف ها نزنید من شده ۱۰۰ سال هم باشه شما رو باید اشتی بدم خواهش میکنم اقا ارمان اروم باشید و ارزو جون امد خانه دعوا و... نکنید و به جای این کار ها با هم صحبت کنید

    ارزو خانم شوهرتون رو تحدید نکنید که بدتر و اینکه لطفا بهش توهین نکنید اقا ارمان شما هم اروم باشید بنده خدا ارزو چه گناهی کرده که انقدر باید اذیت بشه خوشتون میاد جای ارزو باشید 

    ناز گل جان تقصیر تو نیست دخترم عزیزم میدونم میخوای اشتی بدی

    ارمان لااقل تو مجازی باهام خوب باش به خدا یبار دیگه این شکلی حرف بزنی جلو این همه ادم همینجا خونه ساناز میمونم کلا نمیام خونه 

    اقای پیمان ارمان دندونپزشکی خونده توی دانشگاه اینا ولی با خوندن کتابای روانشناسی روانشناس هم شده و بگم مطب نداره تو اینستا پیج داره و مردم از اونجا وقت میگیرن و .. ولی بیشتر از همه خودش به روانشناس احتیاج داره 

    سحر جان نمیشه که تقصیر منه خواهرش هر چی میگه هیچی نمیگم اون به مامانم تیکه میندازه 

    اقا ارمان اروم باشید ارزو جون منظورش این بود که میام خونه صحبت میکنیم اروم باشید 

    اقا ارمان چه طوری هم روانپزشک شدید هم دندانپزشک مگه  چند سال درس خواندید ایندو رشته اصلا ربطی بهم ندارند خانم ارزو شما قضیه تیکه پرانی را فراموش کنید حالا یک جوک قدیمی می گم تا فضا عوض بشه یک بار یک نفر میرود به یک مغازه به مغازه دار می گوید اقا شما هزار تا میخ دارید مغازه دار می گوید نه باز ان فرد دوباره فردا می رود به همان فروشنده می گوید هزار تا میخ داری او هم دوباره می گوید نه خلاصه چند بار میرود ومی گوید وجواب نه می شنود اینبار مغازه دار می رود هزار تا میخ می اورد و در مغازه اش می گذارد اینبار به ان فرد می گوید بله هزارتا میخ دارم ان یکی هم می گوید وای شما  چقدر زیاد میخ دارید بعد هم خداحافظی می کند میرود حالا خنده دار بود یا نه  من که  دربچگی خیلی به این جوک می خندیدم  هنوز هم ناراحتید ای بابا خیلی زندگی رو به خودتون سخت گرفتید ول کنید بابا بخندید دنیا دوروز بیشتر نیست همش اخم من هنوز به جوک خودم می خندم

    اقا ارمان وارزو خانم قرار بود اینجا محل برقراری روابط خوب یاشه نه اینکه دوباره برگردین سر خونه اول  بحرحال این مسایل کوچک را نباید بزرگ کرد اگه قرار باشه برای هر حرفی که اطرافیان می زنند با  هم جنگ وجدال کنید که سنگ روی سنگ بند نمی شود ولش کنید کی چی گفته 

    ارزو خانم اروم باشید من قصد دارم شما رو اشتی بدم بعد با این حرفم دعوا انداختم بینتون ارزو خانم اروم باشید و اقا ارمان ببخشید خواهش میکنم دعوا نکنید ارزو خانم اقا ارمان فکر کردن بقیه متوجه بشن بهتره

    نازگل نگو ببخشید دخترم 

    ارزو حرف دهنتو بفهم ها هیچ غلطیم نمیتونی بکنی بعدشم به تو چه که چی گفتم مامانت ماشالا دهنش زیپ نداره خودش بهت میگه

    هاااا ارمان تو به مامان من تیکه پروندی؟؟؟؟؟؟؟؟بذار بیام خونه حالا چی گفتی

    اخی ناز گل جان عزیزم مهربونم ببین ارمان یاد بگیر فسقل بچه از تو مهربون تره😂

    ببخشید اقا ارمان ولی من خیلی ناراحت میشم رو ارزو خانم دست بلند میکنید با اینکه میدونم خیلی دوسش دارید و قصد همچین کاری هم ندارید بازم میگم ببخشید

    اخی عزیزم :)

    من دوست ندارم بفهمه ولی بفهمه ....

    اقا ارمان من ۱۳ سالم هست 

    می تونم بپرسم چرا دوست داشتید بفهمن که شما دعوا تون میشه

    خانم نازگل شما خیلی مهربونی چند سالته؟باشه ما سعی میکنیم ولی فکر نمیکنم بشه اخه صبح مامانش اومد اینجا سر زده منم تیکه پروندم بفهمه دعوامون میشه😂

    اقا ارمان من اصلا ناراحت نشدم و اینکه خب خانم ها لج بازی کردن جز  اصول شون هست شما هم سعی کنید کنتر لتون رو از دست ندید 

    و اگر بشه باهم امروز صحبت کنید مشکلات تون رو بهم بگید و تا ۲ هفته دعوا ... نداشته باشید خواهش میکنم الان یکی از خواسته های من از خدا این است که انشاءالله دیگه دعوا و... پیش نیاد بین تون

    خانم نازگل شوخی کردم ببخشید اگه ناراحت شدید

    ما خیلی خوبیم کم پیش میاد دعوامون شه اونم اگه گوش بده دعوامون نمیشه البته منم زود کنترلمو از دست میدم  و عصبی میشم اگه گوش بده که اتفاقی نمیوفته تقصیر کارای خودشه

    نه اقا ارمان من نمیگم هیولا هستید منظورم از این هست که میترسه ارزو جون این است که دعوا شون می کنید و دست روش بلند میکنید میترسه ازتون خیلی

    خانم ناز گل اتفاقا من خیلی خوشحال میشم نظر میدید لطفا بدید و غلط کرده بترسه مگه من هیولام😂

    رومینا جان با صحبت اگه حل میشد که خوب بود حل نمیشه و اره من به خاطر ارزو با مادرم خیلی بحثم میشد ولی الان خیلی باهم صمیمین ااای جااانم همه مردا و پسرا غیرت دارن یکی کمتر یکی بیشتر باشه عزیزم باهم میایم ولی فعلا ارزو خوابه😂

    سلام اقا ارمان مرسی ارزو جون لطف داره💓

    به نظر من کار شما کاملاااا غلطه و هر چیم باشه شما نباید دست رو زنتون بلند کنید مخصوصا که دوسش دارین همه چی با صحبت حل میشه و واقعا خوبه که قبول دارید زود عصبی میشید و من با بیشتر حرف های ناز گل جون موافقم💕 و من با حرف خانم سحر اصلا ناراحت نشدم نظرش برای خودش محترمه 💗و چه خوب که وقتی مادرتون ارزو جونو اذیت میکرد طرف همسرتون بودید این واقعا خیلی عالیه😃 و میدونم که غیرت دارید هر مردی غیرت داره من برادرم که ازم کوچیکتره هم همش میگه چیکار میکنی با کی حرف میزنی و ...😒 و اگه هر دوتون باهم بیاید بهتره

    اقا ارمان می دونم خیلی زیاد نظر میدم ولی ارزو جون خیلی از شما می ترسند به خاطر همین دارم خواهش میکنم اروم تر باشید سعی کنید زیاد ازتون نترسه

    نه خانم ناز گل چیزی نشده بود من دیروز تا دیروقت مشاوره داشتم بهش گفتم بره خونه خواهرش تنها نباشه اونم از خدا خواسته رفت بعدم شب رفتم اوردمش

    ببخشید اقا ارمان اتفاقی افتاده که پیش خواهرشون هستن و پیش شما نیستند

    خانم سحر اصلا طرز حرفتون درست نیست اون سنش کمه و ممکنه ناراحت شه حتی اگه شوخی باشه😐 من روانشناس کودک هستمو دندانپزشک نه تاثیری نداره از نظر خودم 

     و خانم نازگل ممنون خدا رفتگان شمارم بیامرزه🖤 بله قبول دارم کاملا توهین نکردید که منم ناراحت نشدم

    راستی ارزو خونه خواهرشه نمیتونه بیاد ولی حتما فردا پس فردا با هم میایم👫

    اقا ارمان خدا رحمت کند پدرتون  رو و خواهش میکنم ارزو خانم به تذکر های شوهرتون گوش کنید و الان الهی شکر خوب هستید چقدر خوب که قبول دارید کنترل تون خیلی زود از دست می دید 

    ما خیلی از چیز ها رو نمی دونیم که انشاءالله تا اون موقع دیگه کنترل تون رو از دست نمی دید و من معذرت می خوام بابت توهین های که به شما کردم اقا ارمان

    اقا ارمان فکرکنم رومینا رفته گل بچینه ولی عاقبت می ات  مانند زنهای  چهل ساله حرف میزنه ولی سنش خیلی کم شوخی کردم ولی بنظرم حالا که قرار ارزو خودش اشپزی کنه بهتر انواع غذا ها رو در اپارات ببین خیلی ساده اموزش می دهند مخصوصا میران نمک و اندازه ادویه راستی شغل شما چیه اقا ارمان وایا ان شغل روی اخلاق شما زیاد یا کم

    خب

    خآنم سحر من و آرزو خیلی تحقیق کردیم و یه عآلمه مستخدم پیدآ کردیم زن هآشون رو آرزو مشکل دآشت چون هم سن خودش بودن تقریبآ و میترسید خیآنت کنم😏 من چندین بآر تذکر دآدم که لآقل بآ خودش انقدر خوب نبآش ولی گوش نمیکرد من خودمم قبول دآرم زود کنترلمو از دست میدم ولی سعیمو همیشه میکنم که کآر بدی نکنم

    خآنم نآز گل

    خیلی سعیمو میکنم خیلیم تذکر میدم ولی نمیدونم چرآ گوش نمیده اصلا 

    من خیلی به مآدرم وآبسته بودم چون پدرم وقتی خیلی بچه بودم فوت کرد بگذریم ولی اوآیل ازدوآج مآدرم بد بود بآ آرزو و من به خآطر آرزو رو حرفش حرف زدم و طرف آرزو رو میگرفتم

    اینو به خآطر اون حرفتون گفتم که غیرتم برآی این بآشه که کسی چیزی بهش نگه

    و مثل اینکه کسی اینجآ هست به اسم رومینآ عزیزم ممنون میشم شمآ هم نظرتو بگی آرزو خیلی ازت تعریف میکرد💜

    لطفا هم الان سراغش نرید که به ما گفته ما که چیزی نمیگیم فقط خواهش میکنم ارزو جون رو نزنید اگر هم از غیرت می زنید بزنید اما خیلی کم

    اقا ارمان هر مردی دوست داره زنش فقط به خودش اعتماد کنه و دوسش داشته باشه ولی ارزو جون شما رو خیلی دوست داره و حاضر هر کاری بکنه تا شما ناراحت نشید ولی خب ارزو جون هنوز کار دستش نیومده اگر هم می خواید خواهرتان به ارزو جون چیزی نگن بگید زنم یه اشتباهی کرده 

    نگاه کنید هر مردی غیرت داره به خصوص مرد های مثل شما و نامردی انقدر بزنیدشون ارزو رو یکم کم تر و اروم تر، که حداقل ناراحت نشه از دستتون 

    و اینکه جلوی بقیه لطفا چیزی بهش نگید البته بهمون گفت که هیچ وقت ابروش رو نمی برود و داخل خانه هم اگر می خواید به عنوان یک شوهر تنبیه اش کنید ولی اروم و کم چون خانم ها به شدت خیلی زود ناراحت و دلشون می شکنه

    و لطفا غیرت تون بیشتر برای این باشه که کسی به ارزو جون چیزی نگه

    سلام اقا ارمان خوب شد که امدید به نظر  من سو تفاهم و برداشتهای شتابزده کمی زندگی را برای شما و ارزو خانم تلخ کرده البته من قصد  دخالت در زندگی شما راندارم ولی بعضی مسایل را راحتتر می شود  حل کرد تا با اوقات تلخی و خشونت بخصوص اگر کسی دیگری را دوست داشته باشد برای من خیلی عجیب که بخواهد با او رفتار بدی داشته باشد  اوردن مستخدم یک پیر مرد از ابتدا اشتباه بوده مگر برای کارهای باغبانی وگرنه غذا درست کردن کار مستخدم زن است ولی به هر حال قصد ارزو خانم کمک خیرانه به او و دخترش بوده  واین روزها متاسفانه زیاد می بینیم  که مانند ذختر و مادر دستفروشی می کنند  در خیابان بخاطر فقر  ومن وقتی می بینم خیلی ناراحت می شوم و ارزو خانم هم  حتما همین حس را داشته ودر مسایل دیگر مانند غیرتی بودن با خود کنترلی جلوی شیطان خشم را بگیرید که حضرت علی گفته خشم کلید تمام شرهاست و عاقبتش تباهی است ودر جای دیگر گفته اند خوش اخلاق ها وارد بهشت می شوند امیدوارم مسایل کوچک را زیاد بزرگ نکنید  و مسایل کوچک را بی اعتنا ازش بگذرید تا زندگی شما روز به روز بهتر شود موفق باشید

    خآنم نآز گل

    غذآ رو به خآطر خودش میگم که تو مهمونیآ غذآ درست میکنه اَز تیکه هآی خوآهرم نآرآحت نشه (من به خوآهرم تذکر میدم ولی خوآهر شوهره دیگه😂)  کنآر پسر دیگه ای بشینه من وآقعا کنترلم و از دست میدم خودشم میدونه به شدت غیرتیم 

    غیر از همه اینآ من عآآآشقشم خودشم میدونه خیلی دوسش دآرم یه تآر موشو به دنیآ نمیدم و همه اینآ برآی خودشه که اگه عآشقش نبودم هرگز برآم مهم نبود

    سلام اقا ارمان لطفا احساس و حساسیت خود را کمی کم کنید

    اشکال نداره که غذا شور یا بد بشه من جای شما بود حتما از همسرم تشکر میکردم 

    یا مثلا اشکال نداره که کنار پسر عمو یا... بشینه فقط شما تذکر بدید و انتخاب را با ارزو جون بگذارید 

    و کمی مدارا با ارزو جون کنید البته تصمیم با خودتون هست من فقط به عنوان یک خواهر به شما گفتم 

    سلآم من همسر آرزو هستم گفت بهم که بیآم اینجآ میخوآین صحبت کنین

    در خدمتم

    دقیقا عزیزم.بزرگترا منشا اش هستن.

    اره عشقم دقیقا همینه :)

    یا استرس هم از وقتی شروع میشه که مادر پدر میگن باید بیست شی

    رومینا جون دقیقا با تک تک حرفات موافقم.منم از وقتی دروغ گفتم که مامانم برای صادق بودنم عصبانی شد.

    ناشناس همونجور که هلیا جون گفت باعث میشه رابطه ش خراب شه باهاتون و باعث میشه بهتون دروغ بگه

    منم از وقتی دروغ گفتنو شروع کردم که مامانم وقتی راستشو گفتم عصبانی شد

    و این بزرگترا هستن که باعث میشن بچه کار بد کنه وگرنه همه بچه ها تا قبل از اینکه بزرگترا رییسشون بشن پاک و صاف و خوش قلبن

    این بزرگتران که میگن فلان چیزو نگو بجاش الکی بگو

    اینو نگو

    اونو بگو

    اینکارو نکن

    اونکارو نکن

    و...

    و ایناس که باعث بدی بچه میشه

    و میتونید باهاش صحبت کنید یا نهایتا گوشیشو بگیرید همین

    بعدشم این پسر تو دوره حساس نوجوانی هست که زندگیشو میسازه لطفا بهتر باهاش برخورد کنین

    ناشناس من یا هر کس دیگه ای اینجوری تنبیه بشه غیر از اسیب جسمانی بیشتر رابطتون رو باهاش خراب میکنید.بعدن دیگه هیچ وقت نمیتونید با هم صمیمی بشید

    و اینکه پسرتونه ایا؟

    برام قابل درک نیست واقعا.نمیخواید تجدید نظر کنید؟

    دشمنتون که نیست میخواید شکنجش بدید

    تا حدودی خبر داره؛نظر شما چیه؟؟

     

    به نظرتون اگه شما اینطور تنبیه بشید چه قدر درد میکشید؟؟ 

    وایییی ناشناس مگه اون بچه چکار کرده که میخوای اینجوری تنبیهش کنی نذار که خاطره بدی از نوجوونیش داشته باشه و اینکه آیا پسرتون هست آخه فک نمیکنم هیچ پدر و مادری غیر از شما دلش بیاد که بچشو ایجوری بزنه به نظرم بد ترین کار ممکن رو می کنید چون شخصیتش نابود میشه منم فقط میتونم بگم متاسفم.هر کاریم کرده باشه این همه تنبیه بازم زیاده.الان خبر داره که قراره اینجوری تنبیه شه؟

    یکم بیشتر فکر کنید.

    نفس خانم کار مامانت خیلی غیر عادیه مصداق بچه ازاریه نمی دانم چه باید کرد راهها بسته است برای کمک 

    ناشناس واقعا که خیلی کارتون زشت و بده خیلییییییی

    چطور دلتون میاد

    اون بچه هر کاریم کرده باشه نباید انقدر تنبیهش کنید

    من واقعا دیگه حرفی ندارم باشما اگه مادرشی که بعیده باشی برات متاسفم

    ارزو جون عزیزم دیدی هیچی نشد افرین که گفتی باشه بگید بیان صحبت کنیم با جفتتون


    رومینا خانوم
    این هایی که شما گفتی قسمتی از تنبیهشه.
    که شامل 3مورد میشه.
    *توقیف گوشیو کامپیوتر
    *منع از حمام به مدت 4ماه
    *حبس در اتاق به صورت تمام برهنه به مدت6ماه(در جمع هم همین حالت هست.)
     
    تازه جنسیت من به چه درد شما میخوره؟

    اما تنبیه سومم به صورت شفاف ضربه به آلت تناسلی و... هاشه اون هم با مشت.
     

    اره رومینا جان گفتم بهش

    فقط گفت باید زودتر میگفتی ولی هنوزم دیر نشده

    خودشم حالا میاد یکم سرش شلوغه

    ناشناس شما کی هستید

    بی نام بابابم موافقه

    وااای رومینا جان خیلی باهاش صحبت کردم ولی میگه من مادرتم

    خواهرمو معمولا میبره گوشه دیوار یه چوب خیلی بزرگ داره انقدر میزنتش که یا از حال میره یا سیاه میشه

    پشت دستیاش خیلی درد داره

    کل دهنت پر خون میشه

    بیشترم اسپنک میکنه بعضی وقتام جلو کسی تنبیه میکنه که به قول خودش کاملا ادب شی مثلا ما یبار مهمونی بودیم بهش بی احترامی کردم انقدر جلو همه پشت دستی و سیلی زد بعدم گوشمو پیچوند انداخت تو اتاق اسپنکم کرد

    رفتیم خونه گفتم مامان ابرومو بردی گفت حرف بیخود نزن برو تو اتاقت تا بیام رفتم تو اتاق اول گوشیمو گرفت بعدم با سیم اسپنک کرد دوباره اسپنکاش بیشتر به خاطر این درد داره که خمت میکنه پایین کمر درد و سر درد میگیری اگه خم نشی و مقاوت کنی کمربند میاره میزنه رو کمرت تا از درد خم شی

    بعدم تا دو ماه نذاشت تنها برم بیرون گوشیمم توقیف بود خودمم تو اتاق زندانی و تا یه هفته هر روز کتکم میزد تا ادم شدم

     

    ناشناس هر کاریم کرده باشه دلیل نمیشه به این شدت بزنید

    اون نوجوونه منم نوجوونم دقیقا حس و حالشو میتونم درک کنم

    تو سن نوجوونی خیلی اشتباه ها پیش میاد خیلی زیاد 

    من نفهمیدم منظورتونو اگه میشه واضح تر بگین

    ناشناس دختری یا پسر؟

    و هیچ مادر یا پدری دلش نمیاد بچش از هوش بره

    اون نوجوونه فقط توجه و محبت بی قید و شرط میخواد

    تو دوران نوجوونیش لطفا خواهشا در این حد نزنینش

    چرا یکار دیگه نمیکنید

    مثلا اگه کارش خیلی بد بوده گوشیشو تا دوماه بگیرید

    و اگه تنها میره بیرون تا یکی دوماه اجازه ندید بره

    یا نذارید تا چند وقت فیلم ببینه چیزای اینجوری بهتره

    اگرم میخواید بزنینیش نهایتا 50 تا

    یا اگه خیلی بدنش محکمه 100تا 100 دیگه نهایتشه 

    ولی بازم هر طور صلاح میدونید

     

    اقای محمد اینکه گفتم با دختر باید قهر کرد چون بدترین تنبیهه براش به نظر من 10000000تا هم بزنیش به اندازه قهر اذیت نمیشه و شما پسری و اینو هیچوقت نمیتونی کامل درک  کنی ولی از نظر من پسرا دوست ندارن جلو کسی تنبیه شن

    نفس جان چرا مامانت اینجوری میکنه؟تاحالا باهاش صحبت کردی؟

    و

     لطف داری عزیزززم  :*   ارزو جون گفتید به همسرتون؟

     

    من خودم فهمیدم تنبیه کردن هیچ ربطی به سطح مالی خانواده نداره الان خود ما جزو طبقه متوسط جامعه هستیم ولی من فلک میشم و کف دستی می خورم ولی تنبیه واقعا بده هرچقدرم که باشه من خودم از بچگی فلک شدم که همیشه دردش خیلی زیاد بود البته بیشتر اوقات هم کف دستی می خورم اگه کسی بچه داره تنبیهش نکنه من خودم تاحالا کلی ترکه خوردم خیلی درد داره لااقل هم می خواین تنبیه کنین خیلی کم بزنین منم خیلی وقتا کم تنبیه میشم ولی بعضی وقتا هم نه درهر صورت تنبیه خیلی بده مخصوصا فلک من خودم یه بار کارنامه میان ترمم یکم بد شد رفتم خونه بعد مادرم گفت میدونی وقت چیه گفتم تروخوا گ این دفعه دفعه ی اخره قبول نکرد گفت پاهاتو بزار تو چوب گفتم نه قلط کردم از ترسم پابرهنه رفتم تو کوچه یه نیم ساعت بعد برگشتم خونه فک کردم ابا از اسیاب گذشته ولی نه ننه م گفت حالا دو برار می زنم سی چهل ضربه با ترکه زد بعدم گفت بخاطر کارت باید بری تو انباری اخه ما خونمون قدمییه انباری دمه دره کشان کشن رفتم بعد یه یه ساعت بعد اومد دررو باز کرد ولی پاهام خیلی درد می کرد

  • محمد هستم یک پسر
  • جناب من بلد نیستم ایدی ایتا بشازم اگه شما ایدی دارید بفرستید

    آقا محمد من ایتا دارم اگر آیدی ایتا داری بده.
    خوشحال میشیم.

  • محمد هستم یک پسر
  • به نظر من دردناک ترین بخش تنبیه شما خود تنبیهتونه

    میدونید چقدر دردناکه توسط پدر و مادر خودت تنبیه بشی

    لطفا این حس رو درک کنید

  • محمد هستم یک پسر
  • می خواید توی تلگرام صحبت کنیم؟

    اینجور معلوم نیست چه کسی که میاد و پیام کی میاد و میره؟

    من ایدیم اینه

    M_a_m_a_d84

    به نظرتون دردناک ترین قسمت تنبیهم کجاشه؟

  • محمد هستم یک پسر
  • اصفهان

    محمد اهل کدوم شهری؟

  • محمد هستم یک پسر
  • خوب اگه خانوم نیستید اقای ناشناس.من ۱۶ سالمه.اینایی که میگن دخترو باید قهر کرد باهاش پسرو زد اخه چرا مگه پسر ها دل ندارن.چون پسرن کتک بخورن مشکلی برایشان پیش نمیاد؟اخه این چه استدلالیه؟؟؟

    من خودم مطمئنم پدر و مادرم اصلا تنبیهم نمیکنن چون خودمم اخلاق خوبی دارم و اگر اینجوری تنبیه بشم والا احتمال زنده بودنم هم کمه

    محمد 
    اولا از کجا فهمیدی من خانومم؟
    ثانیا کدوم تنبیه رو منظورتونه که دور کننده است؟
    ثالثا چند سالتونه؟

    بعدش هم یه سوال داشتم اگه کسی اینطوری تنبیهتون کنه؛چی کار میکنید؟
    و به نظرتون چه قدر درد میکشید؟

  • محمد هستم یک پسر
  • سلام خانوم ناشناس خواستم بهتون بگم که لطفاً این کار رو نکنید این اصلاً برای پسر شما نمیتونه خوب باشه اون رو از شما دور میکنه اینکه شما میگید چون پسر باید تنبیه بشه اصلاً درست نیست پسرها هم مثل دختر ها روح دارند احساسات دارند اینجوری که نمیشه لطفاً این کار را نکنید

    بی نام عزیز 
    این مراحل رو طی کردم.
    تازه زدن لجبازی به دنبال داره؛اما به شرطی که کم باشه...
    ناراحت میشه و میگه اینکه چیزی نیست اما وقتی خیلی شدید باشه به لجبازی منجر نمیشه چون میدونه که اگه لجبازی کنه یه تنبیه هایی در انتظارشه که تاب تحملشون رو نداره.

    از ترس تنبیه هم که شده لجبازی نمیکنه و دوباره اون کار رو تکرار نمیکنه.

    موافقید؟؟

    ناشناس شما باید زشتی کارش را برایش توضیح دهید شاید جلوی دوستاش جو گیر شده ان کارها  را کرده معمولا نوجوانها برای جلب توجه هر کاری می کنند و نمی توانند نه بگویند حتی معتاد می شوند بنابراین با روانشناس  1480 رایگان تماس بگیرید زدن لجبازی به دنبال دارد و نتیجه عکس دارد

    نفس مامانت بیش از حد بتو سخت می گیره از حالت تعادل این رفتارها خارج اصلا  چرا بابات دخالت نمی کنه جلوی بد رفتاری مامانت بگیره

    رومینا خانوم

    خطوط قرمز من رو رد کرده؛میخوام خط قرمز رو رو بدنش بندازم تا دیگه یادش نره... 

    چندین بار بهش تذکر دادم؛

    نمیتونم بگم چی کار گرده آبروش میره.

    خـب از حال بره؛به هوش که اومد دوباره ادامه میدم.

     

    شما گفتی کودک آزاریه

    اون نوجوونه؛تازه یه بارش این اسم رو نمیگیره.

     

     

    اما تنبیه سومش خیلی گفتنی نیست؛بیشتر باید تجربه کرد...

    اینطور بگم که مربوط به پسر بودنشه.

     

    اگه فهمیدید توضیح بدید اگه هم نفهمیدید بگید بیشتر توضیح بدم.

     

    منتظر جوابهاایتان هستم.

     

    ناشناس هر کاریم کرده باشه دلیل نمیشه انقدر بزنیش

    تنبیه سوم چیه؟

    و با این چیزایی که شما گفتی قطعا از حال میره

    میشه بگی اون طفلک چیکار کرده؟

    باشه تو اینترنت نمیذارم...

     

    اصلا هم زیاد نیست

    آخه شما نمیدونید چی کار کرده که...

     

    شما پیشنهادتون چیه؟؟

    شما فکر کنید بد ترین اشتباهاتی که یه نوجوان میتونه بکنه.

    راستی نمیخواید بپرسید تنبیه سوم چیه؟!!!

    سلام سلام

    جناب ناشناس چههههههههه خبره 

    یدونش هم زیاده آخه چجوری دلتون میاد بجاش باهاش حرف بزنید قانع بشه 

     

    ناشناس این چه وضعشه کودک ازاری مگه

    مگه چیکار کرده اون بچه بدبخت

    بعدشم بهت پیشنهاد میدم نذار تو اینترنت چون به سرعت نور پیدات میکنن و دستگیر میشی مثل خانومی که در حین کتک زدن بچه ش فیلم گرفت و دستگیر شد

    من تصمیم خودم رو گرفتم؛

    ۸٠٠ضربه تنبیه براش در نظر گرفتم؛۵۰۰ضربه اسپنک با کابل۴لا که اگه خیلی اذیت شد به دمپایی متوسل میشم...

    بعد ۲۰۰ضربه فلک با همون کابل

    و۱۰۰ضربه تنبیه دیگه

     

     

    البته از تمامی مراحل فیلم میگیرم تا به موقع بذارم تو اینترنت تا کاملا تحقیر بشه و خاطره تی ماندگار به جا بمونه... 

     

    خوبه دیگه ها؟؟

    زیادش نکنم که؟

    هلی جون  هر چی هست قدرشون بدون من ارزومه برادر بزرگتر داشته باشم حتی اگه هر روز و هر ثانیه دعوام کنه

    هلی جون میتونی برنامه تخته گچی رو نصب کنی بیشتر باهم حرف بزنیم؟اگه میتونی دانلود کردی بهم بگو که بگم چجوری میتونی پیدام کنی عزیزززم

    هلی جون مامان من سر چیزای بیخود میزنه

    مثلا اگه تلویزیونو بدون اجازه ش روشن کنم با دمپایی میوفته به جونم

    رومینا جان من داداشم یه عادت داره سرش بره حرفش نمیره بگه تا یه هفته بغل بی بغل عین یه هفته حق ندارم برم بغلش و اینکه دلتم نخواد همچینم چیز تحفه ای نیست

    نفس جان خیلی هم چیز عجیبی نیست منم 15 سالمه ولی هنوز کتک میخورم از داداشم و به نظرم تنها راهی که میتونی انجام بدی که کتک نخوری اینه مه به حرف مامانت گوش بدی البته اینم بگم که مامانت هرچی میگه و هرکاری میکنه برای خودته و خیر صلاحتو میخواد قدرشو بدون

    سلام 

    من 16سالمه

    ولی هنوز هم مادرم کتکم میزنه

    خیلیم بد میزنه برای نیشگون یجوری میپیچونه بدنمو که به غلط  کردن میوفتم

    دیشب خونه مادربزرگم بودیم همه فامیل هم بودن بعد مامانم جلو همه به خاطر اینکه غذام یکم ریخته بود رو دامنم چنان زد تو گوشم که گوشم سوت کشید از خجالت داشتم میمردم

    خواهرم 18 سالشه و اونم هنوزم تنبیه میشه

    البته شدید تر از من چون بزرگتره

    مثلا هفته پیش امتحانم رو 17/75شدم 

    یه کشیده ای زد که داشتم میوفتادم

    بعدم لختم کرد با برس100تا اسپنک کرد

    انقدر محکم میزد اسنم هی تکون میخورد 

    منم همش میگفتم غلط کردم ماماااااااااان تو رو خدا مامان ببخشید مامان گوه خوردم از این به بعد درس میخونم

    بعد که 100 تا شد نیم ساعت حدودا ولم کرد به حال خودم بعد اومد نیشگون بگیره

    برای نیشگون میزارتم رو پاش سر و کمرمو خم میکنه پایین پاهامم میبنده

    سر نیشگون وقتایی که سخگیری کنه میگه صدات در بیاد داغت میزارم

    دیروز ولی نگفت

    ولی انقدر نیشگون گرفت که کبود شدم

    توروخدا اگه کسی راه حلی داره که نزنتم بگه

    رومینا جان خیلی بیشتر از سنت میدونی و حرف میزنی گلم :)

    باشه عزیزم سعیمو میکنم بهش بگم امروز

    اره هلی جان منم با رومینا موافقم حرفش درست و عاقلانه ست

    اوه ناشناس اصلا حواس ندارم

    نه منظورم این بود که قهر برای دختر بده و شکستن غرور برای پسر 

    مثلا جلو کسی فلک شه

    وای اره هلی جون خیلی بده من بچه تر که بودم مامانم قهر میکرد بعد خودش دلش تنگ میشد بعد دو دیقه بوسم میکرد😂😂😂 من ارزومه برادر بزرگتر داشته باشم ولی واقعا نمیشه یجور فانتزیه

    خانم آرزو منم با نظر رومینا موافقم باید  صحبت کنید با همسرتون شاید یه سوء تفاهمی براش ایجاد شده یا هرچیزی بهترین راه صحبت کردنه

    رومینا جون راست میگی بدترین تنبیهی که هست همون قهر کردنه. من حاضرم کلی کتک بخورم از داداشم ولی باهام آشتی باشه و حرف بزنه باهام. بدترین تنبیهی که داداشم میکنه آتیه که میگه تا یه هفته از بغل و بوس خبری نیست. متنفرم از این تنبیه خیلی وحشتناکه🥺

    بی نام نظرتون رو خوندم...
    اما به نظرم بعضی اوقات باید تنبیه بدنی  در حد اعلی انجام بشه؛تا خاطره بشه برای طرف و به هیچ وجه من الوجوه دوباره نره سمت اون کار.

    رومینا منطورم در این مورد نبود؛شما گفتید بدترین تنبیه اسپنک جلوی بقیه است؛
    من پرسیدم که اینطور همه دم و دستگاهش دیده میشه...
    برای شخصیت و... هاش بد نیست؟

    اما شما جوابی ندادی... 

    ناشناس ببخشید جوابتو ندادم فکر نمیکردم نظر من اهمیتی داشته باشه

    خب من خودم چون نوجوونم تقریبا بدترین تنبیه باهام حرف نزدنه البته چون دخترم اینجوریه پسرا فکر نمیکنم براشون فرقی داشته باشه

    به نظر من برای پسر زدن به کمر هستش چون واقعا دردش وحشتناکه به نظر من با یه چیزی مثل سیم هم سیمی سیم شارژر و سیم جاروبرقی بیشترین درد رو داره 

    ولی حالا هر طر خودتون صلاح میدونید :)

    ناشناس جوابت را من داده ام پایین بخوان

    رومینا خانوم که جواب ما رو نداد؛البته اگه میداد خیلی بهتر بود.


    کسی نظر دیگه ای نداره؟!!

    ناشناس اگر قضیه قانون عکس العمل را بدانی اصلا دنبال تعداد ضربه و  اینکه با چی بزنی نمی رفتی چون عاقبت ممکن است به شکل دیگر به خودت برگردد و انوقت پشیمان می شوی حالا هر کس که می خواهد در مقابلت باشد بچه یا کس دیگر که می خواهی بزنی من چیرهایی می دانم که اگر می دانستی از وحشت  ان حتی یک ضربه هم نمی زدی چون عکس حتما اجرا می شود حال خود دانی

    خانم حنانه حرفهای شما کاملا  درسته ولی قضیه ارزو  هم کمی پیچیده به نظر می اید وکارهای شوهرشان عجیب نه به علاقه اشان و نه به دست بلند کردن ادم گیج می شود چرا ادمها این دوره زمونه رفتارشان این شکلی شده 

    خواهش میکنم ارزو جون عزیزم کاری نکردم بله کم کم همه چی خوب میشه

    ولی شما حتما باید بهشون بگید هر دوتون بیاید باهم حرف بزنیم درستش کنیم

    اخی بچه ایشالا مثبت میشه دفعه بعد

    بله کارما واقعیه

    من 12 سالمه

    رومینا جان دخترم ممنون از راهنماییت گلم نمیدونه ولی من تقریبا همه چیو میدونم فکر میکنم عشقم میترسم بهش بگم مطمعنم میکشتم مطمعنم

    اره گلم کم کم باید خوب شیم

    و اره برای بچه من دوماه پیش رفتم ازمایش اینا دادم ولی جواب منفی بود حالا گذاشتیم دوباره بعد کرونا

    و اره عزیز دلم من به رابطه کارما اعتقاد دارم

    چند سالته عزیزم؟

    حنانه جان عزیزم واکنش هاش...

    مثلا یبار تو خیابون رسیدیم به همکارم خیلی حرف زدم باهاش و خندیدم تا اینکه گفت پاشو بریم بسه دیگه تا رفتیم تو ماشین زد تو دهنم خودش ورزشکاره دستش قویه محکمم زد دهنم خون اومد گفتم چته دیوونه گفت همینه که هست این کی بود گفتم همکارم گفت دیگه بدتر انقدر زد تو دهنم و سیلی زد که وسط راه گفتم بزن کنار گفت نمیزنم منم در و باز کردم ترسید پرت شم گفت باشه صبر کن زد کنار منم همونجور با گریه رفتم خونه بابام خواهر و خواهر زاده م بودن مامان بابام بیرون بودن منم کل ماجرارو به خواهرم گفتم و بقیه شو دیگه نمیتونم بگم...

    این یکیک از واکنشاش

    یا وقتی تو مهمونی هستیم فقط چشم غره میره منم جمع تر میشینم

    عزیزم ما همو خیلی دوست داریم خیلییی زیاد جوری که بره ماموریت منم باخودش میبره میگه دلم تنگ میشه برات یا من شبا حتما باید پیشش بخوابم وگرنه خوابم نمیبره

    بی نام اره با یکم رعایت درست میشه ولی ادم از دستش در میره بعضی چیزا

    ناشناس اسپنک من بچه بودم برادرم خیلی میکرد و بیشتر از همه سیم شارژر درد داشت و تعداد هم بیشترین حد 100تا ولی باید ببینی که بدنش چجوریه بدن من زود سرخ و کبود میشه برادرم نهایتا100تا میزد ولی بعضیا با 100تا یکمم چیزیشون نمیشه نشونه شدید درد اینه که جیغ بزنه غلط کردم و کاملا جای سیم مونده باشه و مشکی شده باشه از کبودی شاید برای بعضیا 300تا یا بیشتر این اتفاق بیوفته

    بذارید یه خاطره بگم..

    من ازمون ریاضی داشتم کلاس هشتم بود

    هیچی نخوندم

    برادرم گفت بخون ازت بیست میخوام هاا

    من گفتم بلدم نمیخونم 

    گفت باشه فقط تو زیر بیست بگیر گفت 19/99هم تنبیه شدیدی میشی

    من رفتم سر ازمون به زور تقلب و اینا شدم 13

    اومدم خونه دم در نذاشت بیام کیفمو باز کرد دید 13 شدم

    (همه سفر بودن فقط من و برادرم بودیم)

    کشیده خوابوند تو گوشم کفت اینه بلدم؟بلد نبودی چی میشدی دو تا زد تو دهنم گفت برو تو اتاقت تا بیام

    من میدونستم قراره بمیرم

    اومد تو اتاق خوابوند منو رو تخت

    همه لباسامو دراورد 

    هیچی تنم نبود سیم شارژر گوشیمو ورداشت

    گفت حداقل 70تا میزنم چه با یدونه سرخ شی چه نشی اگه احساس کردم بازم نیاز داری میزنم

    این اولیو زد اااااااااااااااااااایییی

    همینجوری میزد و من جیغ و اشک

    رسید به بیست تا کبود بودم رفتم پارچه اورد دست و پا و دهنمو بست

    هیچی دیگه همینجوری میزد من اشک میریختم

    رسید به 70 تا دهنمو باز کرد گفت نگاه کن چی شدی 

    گفتم  داداش ببخشید غلط کردم از این به بعد میخونم اونم ولم کرد

    بعد که مامان بابام اومدن به دست اونا هم فلک شدم

    ببخشید خیلی حرف زدم

    :)))))

     

    سلام سحر جون 

    میدونید خب میشه تفاوت ها رو برای تکامل صرف کنیم و از اون تفکرات  و اعمال متفاوت میشه  نتیجه مناسب تری ساخت 

    ما قرار نیست با نسخه کپی شدمون زندگی کنیم چون آدما منحصر به فرد هستن 

    و  تنها راه اصلاح گفت و گو کردن اونم به روش مسالمت آمیزه طوریکه که طرفمون واقعا بشینه گوش بده 

    و خب ما خیلیامون گاهی یک نظر رو داریم ولی متاسفانه روش بیانشو بلد نیستیم

    و در نهایت نتایج این موضوع گاهی جالب نیست 

    ما از تفکرات و انتظار های هم آگاه باشیم و همو بشناسیم و درک کنیم خب مطمئنا در یسری موضوعات تغییر رویه میدیم 

    و خب در نهایت در کنار هم با تمام تفاوت ها خوشبختیو احساس میکنیم 

     

    کسی نمیخواد جواب منو بده؟؟

    اسپنک با چی دردش بیشتره؟
    چند ضربه بزنم به نظرتون؟
    200ضربه خوبه یا کمه؟؟

    خیلی نیاز دارم؛بهم کمک کنید لطفا.

    حنانه خانم خوب شد که امدین وراهنمایی می کنید ولی همینکه ارزو خانم وشوهرش به هم علاقه دارند خیلی خوب و پایه اصلی را دارند برای بقیه مسایل با هم کنار بیابند چون از نظر فرهنگی باهم  کمی اختلاف دارند مانند غیرتی بودن اقا و ریلکس بودن ارزو  که به نظر من اگر  کمی رعایت کند  به خصوص  در برخورد با جنس مخالف وحتی اقوام وخویشان خود به خود همه چیز درست می شود گرچه ترک عادت کمی  سخت گرچه خودم هم در میان اقوام وخویشان خودم هم این رعایت نکردن بعضی مسایل را میبینم که کم کم عادی شده ولی شما سعی کنید رعایت کنید تا همه چیز عادی شود بقیه صحبتها با خانم حنانه 

    چه رمانتیک💟😉

    خوب پس میشه درستش کرد

    میدونید ارزو چون غیرتی هستن برای همین اصلا کاری رو پنهانی نکن چون ممکنه برداشتش اشتباه بشه 

    پس کار به جاهای باریک نمیکشد 

    بنظر منم صحبت کردن بهترین راهه و اینکه باید در نظر بگیری چجوری در نهایت عصبانیت میتونی ارومش کنین 

    و رگ خوابش هم دست خودتونه با یکم سیاست و صبر میتونی رفتارشم به اختیار خودت تغییر بدی یکم باهاش باید بسازی اگر مسئله فقط غیرتش باشه با یکم سختگیری میشه درستش کرد 

    و خب منم یکی از اعضای خانوادم مثل همسر شما غیرتیه 

    ولی خب بازم من تو جمع خیلی بگو بخند میکنم اما خب همسر وضعیتش فرق داره اما با خصوصیت اینجوری اشنام 

    بنظرم  یکم موقع عصبانیت احساساتشونو تحریک کنید و ببین نتیجه داره یا نه 

    فکر کنم خودتون اروم و دورنگرا باشین 

    اما خب در همه موارد سکوت نکنید گاهی با شوخی و مهربونی بهش بگو حرفاتو

    همدیگه رو هم دوست دارید پس چی بهتر از این که باهم حرف بزنین باهم به اوج عشق برسید💟😉

    اما تو حرف زدن مراقب باشین جبهه نگیرن حس کنه حمایتش می‌کنی  در کل با حرف زدن و دقت به طرز لحن و .... همه چی حل میشه قشنگم

    ولی بازم من جای شما بودم اصلا تحمل نمی کردم البته سکوت میکردم چون جزو خصوصیاتمه در اوج ناراحتی فقط زل بزنم به طرفم از این لحاظ مثل شمام ولی ناراحتیام با عصبانیت فرق داره  گاهی طرفم سطح اعتماد رو خرد کنه برای پنهان کردن ناراحتی عصبانی میشم 

    راستی  برای سنم باید بگم دهه هشتادیم 

    یکم اطلاعاتم کمه در مورد واکنشای همسرتون حوصله داشتید بازم بنویسی خوبه هم برای خودتون هم ایشون هم روابطتتون 

    ارزو جون از نظر من با صحبت درست میشه 

    و سعی کنید کارایی که دوست ندارنو انجام ندید 

    و رابطه تونو خیلی صمیمی تر کنید گفتید 70%دیگه بشه مثلا 80% کم کم اوکی شید

    بعدا هم که اگه خواستید بچه بیارید باید رابطه تون خیلی خوب باشه

    و سعی کنید هیچ دروغی هیچکدومتون نگید

    دروغ فقط رابطه تونو بدتر میکنه

    میدونن که میاید اینجا؟

    و شما هم همه چیز رو میدونید؟

    هر چی خوبی کنید بهش بهتره

    رابطه کارما هستش

    خوبی کنی خوبی میگیری

    بدی کنی بدی میگیری

     

    سحر خانم مرد خیلی هست و ماهم که تحقیق کردیم فهمیدیم خیلی این اقا خوبن و روزایی که دعوامون میشه من  به عنوان قهر وسایلمو ورمیدارم میرم خونه بابام بعضی وقتا نمیزاره برم اینجور وقتا من میرم تو اتاق اونم میشینه تو هال پای تلویزیون تا شب هم معمولا حرف نمیزنیم ولی اون اقا که بودن اشتیمون میداد سریع 

    حنانه جان عزیزم همسرم به شدت غیرتیه خیلییی جوری که حتی میگه بیرون نباید ببینمت با پسری که نمیشناسم اولا خوب بود فقط در حد دعوا بود کم کم شروع شد قبلشم گفت بهم که بار دیگه با کمربند میزنمت ولی من توجهی نکردم ولی دیدم که میزنه 

    و عزیزم شما چند سالته؟

    تا حدی که یواشکی حقوق بیشتر میدادم بهش یا برای دخترش لباس میگرفتم میدادم یا بعضی وقتا میگفتم بشینه برش قهوه میبردم یا روزای تعطیل و عید میگفتم نباد از اینجور کارا

    رو چی حساسه...مثلا تو مهمونی بشینم پیش یه مرد دیگه دقیقا کنارش البته به جز برادرم و پدرم مثلا پسرعمو اینا سر این خیلی حساسه همون جا میبرتم تو اتاق فقط دعوا میکنه و میگه دعا کن پات به خونه نرسه

    یا تو مغازه اینا اگه فروشنده مرد بود خیلی باهاش بگو بخند کنم

    بیشتر غیرتیه و خیلی وقتا هم باهم خوبیم میتونم بگم 70%مواقع خوبیم خیلی خوب

    عزیزم شکایت؟؟؟؟؟؟؟؟ عمرا هر دومون عاشق همیم من بمیرمم جدا نمیشم ازش 

    عزیزم اشکالی نداره

    من خیلی دوسش دارم اونم همینطور و همیشه میگه دوست  نداشتم برام مهم نبود با کی میگردی که ناراحت شم

    بذارید یه خاطره بگم

     

     

     

    چند سال پیش عید رفتیم خونه مامانماولای ازدواج بود نمیشناختم اخلاقاشو

    منم رفتم پیش پسر عموم

    باهم رفتیم تو اتاق دراز میکشیدیم خاطره های بچگیو میگفتیم

    اونم اومد تو اتاق یهو منم توجهی نکردم

    بعد گفت پاشو بیا بیرون 

    گفتم چرا چیزی شده میخوام با فربد راحت باشم

    گفت بیا بیرون بهت میگم

    منم رفتم بیرون گفت بیا کارت دارم

    (اگه سریال شهرزاد رو دیدید خونه هاشم و جمشید چجوری بود ما هم از ارث جد پدرم یه خونه تقریبا اونجوری بهش رسیده خیلیم قدیمیه بعد دیدید که انگار چند تا خونه تو یه خونه بود)

    منو برد تو یه قسمت دیگه کلا خیلی دعوام کرد خیلیی منم هیچی نمیگفتم فقط گریه میکردم 

    ولی بعدش بغلم کرد و اشکامو پاک کرد

    گفت نبینمت دیگه اینجوری اگه تکیه گاه میخوای یا کسی که بهت محبت کنه خودم هستم

    این اولین بار بود 

     

    راستی ارزو جون و سحر عزیزم چقدر از اینکه میتونم با شما ها حرف بزنم خوشحالم ببخشید که دیر اومدم جوابتونو بدم 💟😍

    و آقا میلاد لطفا فردی که تنبیه میشود رو در نظر بگیرید فکر کنم در اینصورت تغییر رویه میدید

    سلام روز همتون بخیر 

    چشم سحر جان ببخشید یکم مشغله داشتم فرصت نشد بیام 

    و اینکه اگر بخوام خودمو جای آرزو جون بذارم 

    این رفتار بیش از اندازه برام غیر قابل تحمل هست چون توهین چه بدنی چه هر مدل دیگری برام به معنی رد شدن از خط قرمزام هست 

    کسی که از خط قرمز من رد شه تا ابد از زندگیم خط میخوره 

    من جای شما بودم به هر قیمتی شکایت میکردم از همسرم 

    و اون کمربند هم در حلقوم ایشان جای میکردم 

    اما فقط یه سوال 

    منظورتون از توجه چیه 

    و تا چه حد توجه 

    و تا چه حد گرمی و صمیمیت با مردی که استخدام کرده بودید 

    تمام اینا دلیل بر کتک زدن نمیشه ولی اگر بگید شاید بشه روابط تون رو ترمیم کرد 

    واینکه غیرت و حس غریزی همسرتون رو بهر هیچ وجه تحریک نکنید چون حساسه طبق حرفتون  و واکنش تند نشون میده 

    حس حمایت رو در ایشون برانگیخته کنید طوریکه فکر کنه تنها کسی هستی که در کنارش غرورش حفظ میشه 

    و بیشتر رو چه مسائلی حساسه 

    و برای رام کردن همچین آدمی غرورتونو حفظ کنید 

    چون اینجا قضیه تون فرق داره ایشون همسرتونن نه مالک یا صاحب 

    و این حق رو نداره هر رفتاری کنه 

    البته بیشتر از هم گسستگی خانواده بخاطر همینه که حس راحتی و اطمینان ندارن یکی از عوامل 

    ایشالله بشه با رفتار  ایشونو درست کرد اگر نشد بهترین راه همون شکایت هست 

    و اگه سختتون نیست بیشتر در مورد روابطتتون حتی نقطه ضعف یا چیزی که واسه شوهرتان و خودتون اولویت هست رو بگید  و همینطور چیزایی که لازم میدونید 

    چون من هیچ شناختی ندارم پس با توجه به شناخت  شما باید ببینیم چه کنیم 

    توکل کنید به خدا حل میشه ایشالله عزیزم 

    صبح و روز همتون پر از شادی 😍😍

     

    حنانه خانم شما هم نظر بدین بخصوص در مورد مشکل ازاده کم پیدا هستین

    ارزو خانم البته من دخترم ونامم سحر  ولی بهتر بی نام باشم در مورد شما برای من جای تعجب داره که اولین باره می بینم کارهای خانه شما را یک مرد انجام می داده نه یک خانم در حالیکه اینهمه خانم وجود داشته و هردو کار اشتباهی کردبد و اشتباه اول را شوهرتان انجام داده که مستخدم مرد اورده و شما هم نباید از همان روز اول قبول می کردین وخیلی عجیب که شوهرتان به این قضیه حساسیت داشته چرا مستخدم خانم نیاورده بهر حال شکاکیت این روزها خیی داره به روایط زن ومرد صدمه می زنه ولی حالا گذشته وتنها راه  الان بدست اوردن اعتماد منهم در اطرافیان خودم این نوع شکاکیت را در چند مورد دیدم ولی بعد از گذشت مدتی زمان وفراموشی کم کم درست می شود ولی به نظر من تا می توانید حواس اورا به چیرهای مختلف ببرید مانند صحبت کردن راجب فیلمها و سریالهای تلویزیون وچیزهای دیگه تا قضیه کم رنگ شود ولی به نظر سر منشا مشکل شما نبودید نباید خودش اینکار را می کرد امیدوارم توانسته باشم کمی کمک فکری کرده باشم فقط کمی بگذارید زمان بگذرد ببینید چه می شود 

    رومینا
    خوب اینطوری که همه دم و دستگاهش دیده میشه...

    برای شخصیتش و... ها بد نیست؟؟

    بی نام شما دختری یا پسر؟

    ممنون از راهنماییت و من چون برادر بزرگتر دارم و از بچگیم خیلی روم حساس بوده و حدودا ده سال ازم بزرگتره خیلی درباره ارمان تحقیق کرد و پدرمم که جای خود ولی هیچکی نگفت دست رو زن بلند میکنه فقط برای من اینجوری میکنه وقتاییم که باهم خوبیم فیلم میبینیم یا میریم بیرون یا میریم خونه فامیلا وقت تحقیق همه ازش تعریف کردن و ماه های اول ازدواج هم خوب بودیم بعد از اینکه به اون اقایی که میومد کارارور میکرد توجه میکردم اینجوری شد متاسفانه

    خانم ارزو چرا شوهرشما اینقدر خشن شاید بخاطر مسایل شغلی باشه وایا با همه این طور خشن برخورد داره  یا فقط باشما بحر حال باید قبل از ازدواج تحقیق می کردید که حالا دیر شده ولی بنظر من در زمانی که کمی خوش اخلاق با او راجب مسایل مختلف صحبت کن وحالت دوستانه با او داشته باش و از او نظر بخواه  و سعی کن  بهانه ایی بدستش ندهی  و بگو این کاری که انجام دادم خوب یا نه  و نظرش را بخواه اینطوری با هم بیشتر صحبت می کنید ونتیحه بهتری می گیری

    ناشناس به نظر من اسپنک حلوی کسی به خاطر اینکه اذیت میشه جلو کسی تنبیه شه 

    سلام به نظرتون
    بدترین تنبیه برای پسر نوجوون چیه؟
    فلک؟
    اسپنک؟

    یا چیز دیگه ای...؟

    لطفا هر کسی این متن رو میخونه نظرش رو بده.
    به جوابش خیلی نیاز دارم.

    مهدیس خانم خاطرات بیشتری بزارین 

    بی نام من که گفتم به مادم و مادرشوهرم گفتم حتی مادرشوهرمم طرف منو گرفت ولی وقتی رفتیم خونه حدودا یک ساعت  اینا داشت کتکم میزد با شلنگ و کمربند بعدم گفت دفعه بعد زنده نمیمونی اخه قبلا گفته بود به کسی بگی یکاری میکنم به گوه خوردن بیوفتی ولی من گفتم هیچ غلطی نمیتونه بکنه که کرد

    خانم ارزو خانه از پای بست ویران است عجب  پدر و برادری داری مامانت هم همینطوره او هم کاری نمی کند چه اوضاع بدی همه اطرافیانت اخلاقشان بد است 

    اقای محمد علی خیلی بد فلک شدین هم به خاطر سیگاری که دروغ بوده هم به خاطر نمره من نمیفهمم چطور دلشون میاد بچه رو بزنن 

    چند سالتونه؟

    وای ارزو جون خیلی بده ولی به نظر من هر چیم پدرتون طرفداری همسرتونو بکنه و حتی از شما اگه ناراحت شه باید بهش بگین 

    میتونید یه روز که باهم خیلی خوبید بهشون بگید که درد داره یا نمیدونم بگید خیلی بده زشته و چطور دلت میاد یجوری بگید دلش بسوزه

    چوب و فلک واقعا بدترین تنبیه دنیاست . من همیشه نمراتم بیسته ولی یکی از ماها نمراتم خیلی کم شده بود بعد ننه م اومد کارنامه مم رو گرفت بعد من رفتم به خانه که دیدم ننه ام جلوم وایساده و میگه این چه نمراتیه منم بهش گفتم حتما یه اشتباهی شده تروخدا تازه دوهفته پیش فلکم کردین غلط کردم قول میدم که یه اشتباهی شده بعد بهم گفت برو بشین تو اتاقت منم سریع رفتم تو اتاقم شب شد و اقام اومد ننه م بهش کارنامه ماهانه ام رو نشون نش داد بعد اون خیلی عصبانی شد بعد به مادرم گفت که بره ترکه و چوب رو بیاره از اونجایی که اقام محکم میزنه اون فلک خیلی درد داشت و زیاد هم زد هیچی دیگه یه فلک اساسی شدیم تو حیاط خونه بعد دیگه کشان کشان رفتیم تو خونه فکر کنم یادم رفت بهتون بگم من یه خوار دارم که هشت ساله شه ولی اونو تاحالا فلک نکردن ولی  فکرکنم که اونم تنبیه خواهد شد پایام اون شب خیلی قرنز شده بود و خیلی هم درد میکرد 

    بی نام خواهر برادر که دارم ولی به اونا نمیگم اونام زندگی خودشونو دارن انقدر درگیر زن و شوهر و بچه ن نمیشه گفت به پدرم که عکرا بگم چون طرفداری همسرمو میکنه :(

    من از بچگی از همه کتک میخوردم خصوصا برادر بزرگترم و پدرم

    ولش کنین این میلاد رو واقعا مریضه میخواد بگه ایشون رو ببرین منزل بچه هاتون رو براتوت تنبیه بکنه واقعا متاسفم 

    سلام مهدیس جون میشه برامون خاطرات بیشتری بگذارید

    خانم ارزو اصلا برادر وخواهر نداری که ازت حمایت کنند وچرا پدرت کاری نمی کند خیلی عجیب 

    رومینا جان حق طلاق با اونه من خر فکر میکردم ادمه حق طلاقمو نگرفتم 

    همیشه میگفت به کسی بگی یه کاری میکنم به گوه خوردن بیوفتی منم فکر کردم هیچ غلطی نمیتونه بکنه به مادرم و مادر شوهرم گفتم اونام کلی دعواش کردن بعد که رسیدیم خونه انقدر با کمربند و شلنگ کتکم زد فکر کنم حدود یک ساعت و نیم داشت میزد کبود کبوووود شده بودم  بعدم گفت دفعه دیگه بگی انقدر میزنم تا بمیری منم از اون موقع جرعت ندارم بگم

    نه دخترم راحت باش 

    ارزو جون چرا به مادر یا پدرتون نمیگید؟یا چرا جدا نمیشید؟مردی که دست رو زنش بلند کنه به نظر من به درد یه عمر زندگی نمیخوره البته ببخشید قصد بی احترامی نداشتم فقط نظرمو گفتم

    بعد وقتی که اقام اومد مامانم بهش همه چیز رو گفت بعد گفتش که خطاه خیلی سنگینی کردی حالا باید برات یک خاطه بسازیم که دیگه ازین کارا نکنی بعد اونم  گفت بخاطر این کار باید اخر هفته به من توکارا کمک کنی منم اصلا حوصله نداشتم بعد بهم گفت یا فلک یا این منم گفتم کار چون اقام با شلنگ فلک می کنه اونم زیاد و محکم

    یاد یکی از فلکام افتادم تو مدرسه بایکی لج افتادم که داستان درازی داره ولی یه روز جوری که من نفهمم توی کیفم یدونه سیگار انداخت اومدم خونه شانس همون روز مادرم می خواست کیفم را بشوره وقت تکوندن کیفم این سیگار افتاد بیرون اومد بهم گفت این چیه گفتم نمی دونم بخدااااا ولی خب شماهم اگه بودین باور نمی کردین گفت خب الان می دونی وقت چیه گفتم تروخدا . بخدا نمیدونم چیه این بعد رفت ترکه رو اورد پاهامم بست به چوب دقیق نمی دونم چنتا ولی یه 15یا20تایی فک کنم حالا بیشتر یا کمتر فلکم کرد پاهام خیلی درد گرفت ولی دیگه یاد گرفتم که دیگه مواظب اطافم باشم اینم یه درسی شد برام.

    سلام 

    من یه زن ۲۵ ساله هستم

    خیلی همسرم بد کتکم میزنه خیلییی اصن حالیش نیست سر کوچیکترین چیزا مثل شور شدن غذا میندازتم رو زمین با کمربند میوفته به جونم:(

    خب من فقط یک سال و نیمه ازدواج کردم اون اوایل یه اقایی میومد کارارو میکرد ولی همسرم دید من خیلی بهش توجه میکنم(پیر بود گناه داشت)بیرونش کرد منم حدود ۴ماهه غذا درست میکنم هنوز دستم نیومده بعضی چیزارو غذاهام کم پیش میاد خوب بشه خوب بشه میگه مامانت اینجا بوده کمک کرده؟ 

    کسی راهنماییم کنه ممنون میشم :)

    تلگرام بالا نیامد که نیامد ولش کنید نمی شه

    اقا میلاد ادرس تلگرامتون اشتباهه چون اصلا بالا نمیاد

     

    آقا میلاد پی وی رو فک کنم اشتباه گذاشتی بالا نمیاد شما به این پی وی پیام بده تلگرام sohila453

    راضیه مامانت ازت راضیه

    حنانه جون فکر میکنم مهدیس جون منظورش من بودم که گفتم داداشش خیلی دوسش داره عزیزم فکر کنم

    سلام 

    خوبی مهدیس عزیزم ؟

    من کلا در جریان موضوع نیستم متوجه نشدم چیو دوست داری قشنگم ؟

     

    اره حنانه جون کلا خیلی هم دوست داریم😘

     

    چه باحال هلی جون😂خوشحال میشم خاطراتت رو بزاری

    اوخی... مهدیس جون داداشت خیلی خیلی دوست داره که اینقد مراعاتتو کرد... داداش من بود دمارمو در می یاورد...

    من مامانجونمو خیلی دوست دارم ولی وقتی به قول خودش دسته گل به آب میدم میره به داداشم میگه... داداشم توی جمع هیچی بهم نمیگه ولی وقتی بریم خونه حسابم با کرم الکاتبینه... بعد به مامان جونم میگم نگی به داداش ها... میگه باشه نمیگم بعد که داداشم میاد اونجا میپرسه هلیا امروز چی کار کرده؟ مامانجونم میگه چی بگم والا😐بعد که بهش میگم میگه من نمیتونم دروغ بگم... داداش منم از همین سوء استفاده میکنه و همیشه می پرسه از مامان جونم😂🤦🏻‍♀️

    ولی هرچی که باهش من خیلی دوسش دارم به هیچ عنوان نمیتونم دوریشو تحمل کنم... از الان عذا گرفتم اگه بخواد ازدواج کنه تکلیف من چی میشه... من باید چی کار کنم... حتی یه بارم به خاطرش نشستم گریه کردم که داداشم گفت من که نمیتونم تورو از خودم دور کنم و کلی باهام حرف زد تا آروم شدم

    مهدیس جون واقعا داداش خوبی داری قدرشو بدون من از خدامه برادر بزرگتر داشته باشم خیلیم دوست داره معلومه قشنگ :)

    سلام🤗
    خب اول بگم که خانواده من کلا خیلی کم و نهایتا تا سی ضربه میزنن ولی دفعه پیش چندتا از نمراتم کم شده بود و برای همین زیاد زدن. 

    خب حالا یه خاطره دیگه من چندوقت بود که توی روبیکا با یه پسری آشنا شدم و فقط باهم در مورد درس و مدرسه صحبت میکردیم بعد یه روز داداشم گفت یه لحظه گوشیتو میاری منم اصلا حواسم نبود و دادم بهش برادر من هم هیچوقت گوشیمو چک نمیکنه ولی از شانس من همون لحظه پسره پیام داد🤦
    داداشم دیدو گفت:
    -این کیه؟
    -کی داداش؟
    -اینی که بهت پیام داده😡
    منم هیچی نداشتم بگم دیگه سرمو انداختم پایین
    گفت برو تو اتاق تا نگفتمم نمیای بیرون منم رفتم تو اتاقو نشستم گریه کردم داداش من رو گریه خیلی حساسه و ببینه گریه میکنم خیلی نارحت میشه صدا گریمو که شنید اومد تو بغلم کرد و گفت این چه کاریه آخه؟مگه تو نیاز به محبت کسی داری که اینکارو کردی؟
    منم گفتم نه ولی خواستم تجربه کنم
    بعد داداشم دوباره جدی شد و گفت میدونی که باید تنبیه بشی چون کار بدی کردی
    منم سرمو تکون دادم چون خودمم قبول داشتم کارم اشتباه بوده
    بعد داداشم رفتو ترکه اورد و بهم گفت شلوارتو بزن بالا و ۲۰ ضربه به ساق پام زد که واقعا درد داشت بعد هم بغلم کردو ازم خواست دیگه همچینکاری نکنم بعد من گفتم توروخدا به مامان بابا چیزی نگو داداشمم دلش سوختو گفت باشه نمیگم😉

    باشه ستی جونم راستی عشقم درسات خوبه؟پنجم خیلی اسونه

  • ناشناس ۱۰۰۰
  • مهدیس بیشتر خاطره بزار

    ممنون رومینا جونم

    راستی من از این به بعد با اسم رزی میام❤

    اره ستایش جون عزیزم مگه میشه یادم بره دوستیم

    سلام

    رومینا جون منو یادت میاد 

    من اسمم ستایش 

    ۱۱ سالمه ولی کلاس ۵

     

    مهدیس درس  خوندن خوب ولی به اندازه نه اینقدر که بعضی خانواده ها  اینقدر شورش کردند انهم بخاطر  نمره بچه ازاری می کنند 

    حنانه جون منم خوشبختم عزیز دلم

    مهدیس جون منم هفتمم و میدونم الان فشار روته رو هر هفتمی یا دهمی هست به خاطر ورود به یه جای دیگه میتونستی بگی بقیه بچه ها هم کم شدن یا ازمون سخت بود من ماه قبل فیزیکمو شدم 11/25 درحالیکه کمتر از 18 نشده بودم تا اون موقع مامانم اصلا نزد فقط گفت یروز وقت بزاریم ازمونو حل کن دوباره وقتی حل کردم درست حل کردم همه رو و فهمید از استرس و بی دقتی بوده و خیلی بد کتک خوردی عزیزم 

    خوشحال میشم بازم تعریف کنی

    سلام،مادر،پدر و حتی برادرم(۳ سال ازم بزرگتره) من رو تنبیه میکنن برادرم خیلی دوسم داره و اگر بزنه هم خیلی کم و آروم و بعدش هم از دلم در میاره پدرم واقعا محکم میزنه و خیلی دردم میگیره اما مادرم خیلی خیلی محکم و سخت میزنه و هیچ توجهی هم به گریه ها و التماس هام نمیکنه. 

    تنبیه هام فلک ، اسپنک و کفدستی هستش به هیچ وجه بهم سیلی نمیزنن تا به صورتم آسیبی نرسه و بیشتر فلکم میکنن. 

    خب حالا میخوام یک خاطره واقعا وحشتناک از تنبیهم بگم که خیلی درد داشت. 

    من کلاس هفتم هستم و امسال در امتحانات مجازی نمره ۱۲ در ریاضی گرفتم که خیلی بده واقعا اول که بهشون گفتم پدرم یک عالمه من رو نصیحت کرد که واقعا حوصله سر بر بودن😂بعدش مادرم به پدر و برادرم گفت که برن بیرون تا من و خودش تنها باشیمو کسی نتونه واسطه شه بعد خیلی عصبانی بهم گفت دراز بکش رو زمین بعد هم پاهامو گذاشت تو فلک وای که چقدر ترسیده بودم بعد گفت

    ریاضی چند شدی؟

    گفتم ۱۲

    گفت یعنی چندتا کمتر از بیست؟

    گفتم ۸ تا

    گفت پس من ۸۰ ضربه به کف پاهات میزنم تا بفهمی،هر بار که پاتو تکون بدی ۵ ضربه اضافه میشه اومد با ترکه بزنه که یه نگاه کرد و انداختش زمین و رفت کمربند چرمی بابامو اورد و شروع کرد زدن 

    اه و ناله های منم شروع شد

    آاااااخ........ آخ غلط کردم....... آخ به خدا دیگه درس میخونم......... آخ مامان توروخدا........ همینجوری زد مامانمو من التماس کردم تا ۸۰ ضربه تموم شد بعد پاهامو باز کردو من زودی فرار کردم رفتم که مامانم گفت

    کجاااا؟

    من گفتم تموم شد دیگه مامان 

    گفت نخیر هنوز مونده😈

    سریع منو اورد و گفت من برای همچین نمره ای فقط یه فلک کوچولو نمیکنم مونده هنوز منم خیلی ترسیده بودم هیچی دیگه مامانم گفت دراز بکش رو تخت و لخت شو منم همه لباسامو در اوردم بعد گفت ۸۰ تا هم با ترکه اسپنک میشی و شروع کرد به زدن بعد دیگه تموم شد و گذاشت برم. 

    بعد برادرم اومد خونه و حدود ۵۰ تا سوال ریاضی بهم داد و گفت که سه روز وقت دارم همشو حل کنم هر یک سوال اشتباه ۳ تا کفدستی میخورم که ازون سوالا ده تارو اشتباه نوشتم و سی ضربه هم کفدستی خوردم🤕

    اگه دوس دارین بگین تا من خاطرات بیشتری بزارم 🤗

    حرف جالبی بود

    اما درستیش غیر ممکنه 

    جناب ناشناس من متوجه نشدم از ناشناس 2 منظورتون چیه اما بهرحال من با شخص کار ندارم نظرتون رو خوندم و در موردش نوشتم 

    و یک کلام لپ کلام اینکه مردها برترند بخاطر جنسیت یک حرف کاملا اشتباهه با جنسیت چیزی رو نمیشه قیاس کرد 

    و... رومینا سلام از آشنایی باهات خوشبختم 😘💟 چشم منم خودمو درگیر نمیکنم قشنگم 💟😘💟

    شب همتون خوش

    البته من ناشناس 2 هستم با کسی دیگه اشتباه نگیرین نمی خوام این موضوع و باز کنم چون منم مانند رومینا حوصله اش را ندارم  ولی به  نظر من بعضی دخترها و زنها بیهوده تلاش می کنند خودشونو با مردها برابر کنند مانند اینکه بگوییم چون مس وطلا  هردو رنگشان زرد است باهم یکسانند در حالیکه مس خاصیت جداگانه دارد طلا هم جداگانه فقط اذمهای احساسی  وبی منطق ایندو را برابر می دانند به نظر من این موضوع را بپذیرید و همین جا ختم کلام کنیم چون نه شما حرف مرا قبول خواهید کرد و نه من خلاف انرا می پذیرم

    حنانه جون نظرات ناشناس میزان عقل و فکر و درکشو نشون میده تو خودتو ناراحت نکن میزان شخصیتشو نشون داد

    ناشناس هر جور دلت میخواد فکر کن منم حوصله بحث باهاتو ندارم چون از پیامات معلومه چجور ادمی هستی

    راستی از این دست شعرا زیاد هست هم برای دختر هم پسر 

    ولی خب چیزی نیست که بشه اساس یک نظر رو بر اون بنا کرد 

    چون نه منطقی هست نه از لحاظی مورد قبول 

    بهرحال امیدوارم که کمتر به این خط کشی های جنسیتی فرهنگی مذهبی ملیتی و ..... ادامه بدید 

    دنیا از اول بدون محدودیت بود با این دست تفکرات محدودش نکنیم

    سلام 

    جناب ناشناس حرفتون خیلی ناراحت کننده بود 

    اول بگم ما خاله زنک و  خبر چین نیستیم و این که کسی چنین رفتاری کند ربطی به جنسیت ندارد بلکه  نشانه ضعف شخصیتی فرد متقابل هست 

    دوم هر کسی نظرات خودشو دارد و حق بیان اون برای تمامی انسانها هست ولی  توهین به شخصیت دیگران با نظر دادن فرق دارد 

    سوم که با لحن خوب بخونید چون با لحن خوب نوشتم🙏🙏🙏

    روز همگی بخیر

    منهم موافقم بیشتر مازوخیزمیها و سادیسمی ها خیال پردازند 

    سلام من هم یه دخترم . بیشتر نظرات رو خوندم و همش دروغ بود بنظرم والا تو این دوران کی میاد بچشو بزنه؟ من که نه بابام نه مامانم هیچوقت دست روم بلند نکردن . آقا ارش هم دروغ میگه اصلا بیاید خودتون نظرات خودتون رو بخونین ایا باورتون میشه؟

    در ضمن جمله ات کاملا شبیه اریسا در سایت کناری بود که گفتی نظرت برای خودت محنرمه او هم گفته بود

    رومینا توهم بچه ایی فکر می کنی بزرگ شدی گول چند نفر که ازت تعریف کردند نخور

    ناشناس حوصله ندارم باهات بحث کنم فقط برات متاسفم که هنوز تو اون زمان موندی  و فقط سنت زیاد شده و عقلت مونده رشد نکرده

    اریسا کیه؟

    تنبیه تو خانواده ی ما هم است من خودم هم چندین بار فلک شدم ولی بیشتر کف دستی خوردم اونم تازه نه خیلی محکم فقط در حد یه تنبیه ساده که اشتباهاتم را بفهمم ولی یه بار فلک سختی شدم و حتی نمیتونستم راه برم . کلا من اگه نمره ی پائین بگیرم فلک میشم اگه کار اشتباهی بکنم کف دستی . 

    رومینا در ضمن جمله ات مال خودت نبود از اریسا بود 

    رومینا نظر شما هم برای خوذت خوب برای کسی نسخه ننویس کسی اهمیت نمی دهد ما اجازه نمی دهیم کسی به خط قرمز ما نزدیک بشه چون ما اتشیم و خطرناک و زنها ودخترها نباید در مورد ما اظهارنظر کنند این روزها زنها ودخترها از ملایمت ما پررو شده اند ولی ما خاله زنکو نیستیم 

    ناشناس نظرت برای خودت محترمه

    رومینا قدیما پسرها می افتادند دنبال دخترها می گفتند پسرا شیرند مسل شمشیرند دخترا موشند مسل خرگوشند هیچکی نمی نونه به ما پسرها زور بگه مگر انکه خاله رنکو باشه در ضمن مسل را اشتباه نوشتم چون در کی برد کامپیوتر س سه نقطه ندارد فکر نکنید سواد ندارم

    اقای ارش یعنی دخترا غرور ندارن؟اتفاقا خیلیم غرور دارن و نباید ضربه بخوره به روحشونو اینکه پسرا تنبیه نشن به نظر من عقیده ای کاملا اشتباهه

    سلام آقا آرش اسمتون میزاشتن دهه ۹۰ .

    دهه۸۰ ها بیشتر به دهه نودی ها شبیه انتا دهه هفتادی ها

    سلام اسم من ایناز هست من ۱۳ سالمه و اکثر نظرات رو خوندم ولی فک کنم بیشترش دروغ بود و اقا ارش که اسمتون دهه۷۰ هست خاطرتون واقعیه؟ من نه تاحالا اسپنک یا فلک نشدم ولی یه بار از مادرم ۳ تا کف دستی خوردم خیلی درد داشت . ولی فلک حتما دردش خیلی زیاده😳😳😣😣😣

    در خانواده ما کوچکتر ها تنبیه نمیشن و مخصوصا پسرا که اصلا تنبیه نمیشن چون غرورشون میشکنه ولی چون من خیلی بازی گوش هستم بیشتر تنببیه میشم ولی تا الان بیشتر خواهر بزرگترم شیما اسپنک و فلک شده البته اون اشتباه های خیلی بزرگی میکنه یبار دوست پسر داشت و برادر بزرگم فهمید و خودش لختش کرد و اسپنکش کرد

    راستش من پسر هستم و اسمم هم آرشه البته در خاطره زیر نوشتم لختِ لخت ولی شرتم رو در نیاوردم ولی خیلی تحقیر شدم ولی به پدر ها و مادرها پیشنهاد میکنم برای ادب کردن بچه هاشون یا فلک کنن یا اسپنک حالا شاید بعضیا بپرسن اسپنک چیه؟ اسپنک کردن یعنی با یک وسیله به باسن لخت شخص ضربه بزنند و من دهه ۸۰ هستم ولی اسمم رو نوشتم دهه۷۰ تا با اون یکی دهه۸۰ قاتی نشه ولی این رو بدونید که خاطره من کاملا واقعیه

    سلام من ۱۵ سالمه و بیشتر خاطرات رو خوندم و فکر کنم همش دروغ بود ولی میخوام یه خاطره واقعی تعریف کنم.

    من هفته پیش به دلیلِ ۱۰ گرفتن در ریاضی (آنلاین)توسط برادر بزرگترم ۲۰ضربه اسپنک شدم خیلی درد داشت و خیلی هم جلوی اون یکی خواهز بزرگترم تحقیر شدم و قرار شد ۱۰ ساعت کامل هم لختِ لخت باشم و همه هم مسخرم میکردند و این خاطره کاملا واقعیه

    سلااام وای اینجا چه خبره چند وقتی بود نمیتونستم بیام چوب و فلک 

    سال سوم دبستان بودم یکبار نمره ریاضی ۱۲ شدم .معلممون ی خط کش ۵۰ سانتی داشت برداشت و اومد بالای سرم .گفت بلند شو .خیلی ترسیده بودم گعتم خانم ببخشید.گفت پاشو .دستم را بالا گرفتم با خط کش دستم را صاف کرد .و شروع کردن به زدن .هر ضربه ای که میزد خط کش را روی دستم نگه میداشت که درد بشینه.ضربه پنجم را که زد دستم را کشیدم و نشست.معلممون دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت چرا نشستی گفتم خانم خیلی درد دارد بدون صدا گریه میکردم گفت پاشو سه تا دیگه بزنم و بعد بشین گریه ها تو بکن.سه تا دیگه هم محکم تر از ۵ تا قبلی زد.خیلی درد داشت.هنوز دردش یادمه 

    کیا توسط یک شخص نا شناسبا سوءتفاهم فلک شدن؟خاطراتتونو بگید

    خانم حنانه نه ولی اگر کسی بخواهد زور بگوید جلویش کم نمی اورم حالا هر که می خواهد باشد می خواهد البته در خیابان کمتر کسی جرات می کند با من در گیر شود چون اغب قدشان تا شانه های من هم نمی رسد ولی تا حالا اغاز کننده هیچ دعوایی نبوذم مگر یکبار که نزدیک بود با چند موتور سوار تصادف کنم که با چهار نفر در گیر شدم ولی وقتی فهمیدند کم نمی اورم  و دارند می خورند فرار را برقرار ترجیح دادند  ولی کلا از دعوا خوشم نمی اید ولی وقتی جایی می خوانم یکنفر می نویسد کسی اورا ازار می دهد واو از خودش دفاع نمی کندخیلی از ان فرد ضعیف بدم می اید که ار قدرتش اصلا استفاده نمی کند واجازه می دهد به او زور بگویند 

    آقا سامان شما اهل کتک کاری هستی ؟

    یعنی بزن بهادرید👊💪

     

    اصغر مگه تو جند سالته که زورت به یک پیرزن نمیرسه به همین راحتی می زاری تحقیرت کنه من جای تو بوذم نمی گذاشتم حتی نگاه چپ بهم بیاندازه البته احترامشو داشته باش ولی نذار تحقیرت کنه نا سلامتی تو پسری نه دختر البته نوشتن همین کامنت هم زشت بود حالا نمی دانم واقعی بود یا نه

    منم خیلی توسط مادر بزرگ نا تنیم فلک می شم اون به من می گه که باید من تو زیر زمین زندگی کنم .به من یه اتاق تو زیرزمین داده من خونه ی او هیچی ندارم بیشتر وقت ها هم در زیر زمین را قفل می کند . بعد پاهامو می بنده به یه تخت فلزی بعد فلک می کنه با وسایل مختلف عین ترکه و کمر بند و ......خلاصه خیلی درد داره.

    ناشناس چطور دلت میاد بخوای این کارو با دخترت یا هرکس دیگه ای انجام بدی؟؟

    من داداشم با اینکه بعضی اوقات تنبیهم میکنه ولی هیچ وقت به این خشنی برخورد نکرده البته حتی با همون طور کمی هم که تنبیهم میکنه بعدش پشیمون میشه و یمره به گوشه دور از چشم من اشک میریزه. واقعا دلت میاد یه همچین کاریو انجام بدی؟ 

    نه نکنید 

     این روش فلک کاملا اشتباه و مال زمانهای قدیم و دخترتان عقده ایی می شود و روح و روانش اسیب می بیند و روایط وشما و دختران هم ذر اینده خراب می شود در ضمن روز قیامت هم باید جوابگو باشید 

    به نظر شما برای تنبیه دختر فلکش کنم که درد بیاد

    موافقم آقای سامان و...

    ممنون لطف دارید نظرات خودتون بهترند

    مریم خانم از وضغیت فعلی تا چه حد راضی هستی این خیلی به شما کمک می کند متوسط  کم خیلی کم و یا اصلا در ان صورت ایا حاظری برای همیشه ازش جدا بشی چون این موضوع خیلی مهم در ان صورت با تماس با مدد کاران سازمان بهزیستی راحت می توانی از او جدا شوی و اگر اونخواهد شرط تغییر رفتار او را بخواه انهم در حظور مددکاران اجتماعی و امضا بگیر بنظر من بجای پلیس باید با مدد کاران تماس می گرفتی ادمهای خوبی هستند و با حوصله موضوع شما را دنبال خواهند کرد وحتی به خانه ات خواهند امد  واز نظر قانونی حمایتت می کنند امتحانش کن خلاص می شوی از وضعیت فعلی نظرات خانم حنانه هم خوب است دنبال کن  

    مریم جان  برای نامادری تون نامه بنویس 

    حتما ازش انتقاد نکن میتونی یک شعر قشنگ پیدا کنی و بنویسی و بهش بدی 

    بعدش زیرش بنویسی که بهش تقدیم می کنید 

    و شما ده سال بهشون گفتین سلام و خدافظ اینبار به جای اینا ازش بخواه نوشته تو بخونه

    یا یک جایی بگذار که مطمئنی میبینه و میخونه 

    واینکه طی یک روز که نمیتونی تغییرش بدی زمانبر هست 

    سعی ات رو بکن اما اگر نشد خودت را آزار نده 

    اینکار رو بکن لطفا و بعدش عکس العملشون رو بهم بگو اگر میتونی 

    آقا سامان نظرتون رو خوندم فکر خوبیه اما میدونی باید روابطشون بهتر بشه و بعدش آنقدر نزدیک بشن مریم جون 

    میدونید بعضی افراد از طریق حس لامسه احساسشان را انتقال می دهند  مثلا اینکه دست طرف مقابل را بگیرند یا با فشار دادن آرام دست طرف مقابل  ابراز محبت  کنند یا چیزایی مثل این 

    بعضی با نگاه و بعضی با کلام و هر کس با یک روش 

    البته مریم جان بنظرم نامادریتون در. زندگی کم توجه و تقدیر شدن دیدن

    شاید نیاز دارن به تقدیر به توجه 

    فعلا بنظرم نامه بنویس و بهش بگو بخونه و عکس العملش رو بهم بگو اگر مشکلی نداری 

    ممنون💐💐💐

  • فقط خدایم را دارم
  • خانم حنانه من به جز سلام و خداحافظ و چشم و التماس برای اینکه دیگه کتکم نزنه هیچ حرفی نمی‌زنیم باهاش حتی دریغ از یه کلمه خشک و خالی و اونم به جز توهین و فحش و تهدید و دستور هیچ چیزی به من نمیگه... آقای سامان برای کاری که نکرده ازش تشکر بکنم؟؟؟؟؟ من کارای خونه رو اکثرا خودم انجام میدم

    بنظر من یک راه وجود دارد که می تواند مریم انجام دهد وشاید نتیجه بدهد و ان نقطه شروع رابطه باشد با نامادری شاید کمی عجیب باشد ولی عکس العمل او هم جالب خواهد بود برای یکبار وحتی چند بار امتحان کنید یعنی بعد از خوردن غذا بدون انکه حرفی بزنید خیلی ارام دستش را بلند کنید و با احترام  ببوس وبعد بروید مطمعنا با تعجب می پرسد چرا دستش را بوسیدید و انوقت شما جواب دهید خوب بخاطر اینهمه زحمتی که تا حالا کشیدید و برای من غذا درست کردید اگه شما نبودید من نمی دانستم باید چکار می کردم بقول معروف حس عاطفه اش را تحریک می کنید البته  ضرر ندارد ویا در غذا در ست کردن کمی کمکش کنید این هم خوب فقط بدی اش اینکه یه وقت نگه از حالا توغذا درست کن بحر حال تصمیم با خودت باید حواسش را به چیزهای عاطفی پرت کنی

    حرف زدن فقط با کلمات نیست گاهی یک نوشته گاهی یک کادو و گاهی یک اخم گاهی یک اشک میتونه حرف باشه 

    بنویس 

    ولی مراقب باش که اگرم انتقاد میکنی ازشون چیزای خوبی که دارد راهم بگویی 

    به خاطر اینکه موقعی اذیتت نکنه 

    و اگر کم باهاش حرف میزنی توی همون فرصت های کم حرف هایی که توی گلویت مانده رو بزن 

    مریم جان گاهی افرادی که در سن نوجوانی هستند میدونی خیلی حساس تر میشوند 

    و خب نامادریت ممکنه خیلی از رفتارای بدش رو با قصد قبلی انجام داده باشه اما گاهی اوقات ممکنه اینطور نبوده باشه 

    و اینکه شاید نا مادریتون به افسردگی مبتلا هست که از عوارضش میشود به همین پرخاشگری اشاره کرد 

    که در اون صورت باید حال و هوایش عوض بشود و سعی کنی ایشون رو خوشحال کنی 

    و اینکه نامادریتون تیپ شخصیتیش چطوری است و نقطه ضعف ؟ خط قرمز ؟ و اعتقاداتش (منظورم فقط دینی نیست ) 

    میدونید با وجود دانستن اینها میتونید سر صحبت هاتون بیاریدش 

    یا عامیانه تر بگم طوری بچزونیشون که نتونن حتی آخ بگن 

    البته مریم جان حواستون باشه که منظورم جنگ کردن نیست 

    منظورم اینه که خیلی محتاط باش اما اینا هم در گفت وگو حالا چه کلامی و غیر کلامی در نظر بگیر

    ولی مطمئن باشید که نامادریت هم اینکه بهتر باشه رو دوست داره 

    حواست باشه با در نظر گرفتن ویژگی های نامادریتون دلشو نشکنی هر چی باشه شما مریمی نه فردی مثل نامادریتون

  • فقط خدایم را دارم
  • بابت اینکه نبودم باید یه معذرت خواهی بکنم من نمیتونم خیلی به سایت سر بزنم متاسفم... خانم حنانه باید بگم که اینکه میگین حرف بزنم باهاش اصلا نمیتونم... یعنی خیلی باهم حرف نمی‌زنیم... تا من میام چیزی بگم میزنه تو دهنم و میگه خفه شد گمشو توی اتاقت... خب سعی میکنم خیلی جلوی چشمش نباشم 

    چشم آقای سامان ادامه نمیدم فکر کنم مریم هم براشون سخته ادامه دادن یا سرشون شلوغه

    شاید یه روزنه ای توی همین بستگی ها باشه شایدم .. چی بگم والا 

    ایشالله مشکل مریم جان هم حل میشه 

    و اینکه 

    مریم اگر بخواهید می توانید حتی از نامادری تون شکایت کنید ولی نتیجه ی مطلوبی نداره 

    میدونی مریم من دارم با دید تو قضیه رو بررسی می کنم ولی اگر بخوایم درستر نظر بدیم باید با دیدگاه فردی که بیرون از اون ماجراست آن را بررسی کنیم 

    وخب من خیلی روی این موضوع فکر کردم 

    اینکه گفتین بعد از فوت پدر تون این رفتار ها شروع شد شاید فقط بنا بر اینکه در نبود پدرت نامادریتون میتونسته آزادی عمل داشته باشه نیست 

    شاید فشار روحی حاکی از فوت پدر تون. بود که باعث شد با تنها یادگار همسرش چنین کارایی بکند 

    و گاهی حس انتقام از پدرتون 

    نمیدونم چنین حالتی به شما بروز کرده یا نه 

    اما بهر حال افرادی که عزیزانشون رو از دست میدهند 

    دچار سردرگمی احساسی میشوند 

    و بعدش ..... 

    به چیز بدتری دچار میشوند حسی مثل انتقام ولی انتقام از کی ؟ گاهی از عزیزی که رفت و فقط خاطره هاش مانده و گاها از خودشون انتقام میگیرند 

    و ممکنه نامادریتون پدرتون رو برای اینکه رفت و فقط خاطراتش رو گذاشت مقصر بدونه و با این رفتارها یش با تو ساییدند دارد غمی را پنهان کند که در صورت بروز دادنش کل وجودش زیر بار آن خواهد شکست 

    اگر  نامادریتون دچار این مشکل باشد بهترین راهکار حرف زدن است اگر هم مشکلش این نباشد بازهم راهکارش حرف زدن است 

    اگر مشکل از شما باشد راهکارش گفت و گو و حرف زدن است اگر هم نباشد بازهم همون 

    مریم جان 

    شما باید با حرف هات روی رفتار نامادریت حاکم بشی نه هیچ چیز دیگر 

    ما از افکار هم مطلع نیستیم و تنها راهش صحبته تنها راه آگاه شدن و یکی شدن ذهنیت ها 

    آنهم نه هر مدل حرف زدنی 

    اگر بخواهید که از پیش نامادریتون برید کار نادرستی میکنید البته این نظر منه 

    به خاطر اینکه بعدش چی میشه 

    میرید پیش فامیل هاتون ؟ نه مطمئنا فکر میکنم به صورت متقابلا هر دو طرف مایل نیستید 

    یا در نهاد و یا سازمان های اجتماعی اونهم سازمان هایی که ممکنه وضعیتشون بدتر از نامادری شما باشه 

    میدونی اینکه درس تو برای نامادریت مهمه خودش نشانگر اینه که تو براش مهمی 

    حالا هر رفتار اشتباهی که برای پبشرفتت توی اون زمینه میکنه که به شدت باهاشون مخالفم اما ... 

    بهترین کار این هست که حداقل تا سن قانونی صبر کنی 

    و خب من بنظرم یا برای پدرتون این اشتباهات رو میکند یا در بچگی همچین رفتاری باهاشون شده و یا 

    دچار بیماری روانی هستند 

     

    اما مریم جان هم خودت رو خلاص کن از دست نامادریت هم نامادریتون رو از دست اشتباهاتش خلاص کن 

    اونم راهکارش فقط و فقط صحبت و محبته وگاهی هم سکوت 

    بهت پیشنهاد میکنم که فعلا باهاشون بساز ولی اگر واقعا دیدید نمیتونید 

    بعد از سن قانونی اقدام کن درستر هست 

     

    🌹🌹🌹ببخشید که آنقدر زیاد نوشتم ممنونم از همه ی کسایی که خوندند🌹🌹🌹

    خانم حنانه راهها برای کمک به مریم بسته است  بنظر می رسد خودش هم خیلی تمایلی ندارد  زیاد دنبالش را نگیرید شاید هم نظر من درست نباشد نمی دانم ولی با سکوتش این طور برداشت کردم

    سلام 

    مریم ببخشید که این سوال رو می پرسم مادرتون چه اتفاقی براشون افتاد 

    و پدرتون چطور فوت کرد 

    و اینکه آیا از پدرتون برای شما ارثیه مانده (شما و نامادریتون ) 

    و سنت دقیقا چقدره ؟ 

    در مورد اینکه مدرک نداری اگر بخوای میتونی مدرک جمع کنی اما قبلش بستگی داره که چقدر به خلاصی از دست نامادری ات راغب یا بهتره بگم مایل باشی

    و من شاید بتونم از فردی که در وکلات دانایی داره سوال کنم در مورد وضعیتت

    اما مریم جان شما حاضری به هر قیمتی جدا از نامادریت زندگی کنی 

  • فقط خدایم را دارم
  • راستش تا وقتی که خونه باشه که اصلا نمیتونم نزدیک تلفن برم و وقتی هم که نباشه بازم جرئتشو ندارم آخه قبلا همچین کاری کردم البته اورژانس اجتماعی نه به پلیس 110 زنگ زدم منتها وقتی که اومدن هیچ چیزی نبود که نشون بده اینو برای همینم آخرش خودم کتکشو خوردم

    اینکه میگین محدود میکنه توی اون چیزایی که گفتین بله محدودم میکنه خیلی زیاد ولی توی درس خوندن نه و وای به حالم اگه نمره کمتر از 18 بیارم

    من هیچ کدوم از فامیل های مادری یا پدریمو خیلی ساله که ندیدم از همون موقع که پدرم فوت کرد دیگه من هیچ کدومشونو ندیدم الصا با خودشون نگفتن یه مریم نامی هم داشتیم 

    مریم آقای امیرحسین درست میگن 

    من در مورد مشکلتون با یه مشاور و روانشناس صحبت کردم 

    آیا از لحاظ درسی و مالی ، پوشاک یا خورد و خوراک شما رو محدود میکند ؟ 

    و شما از خانواده ی پدری و مادریتون کسی نیست که مورد اعتمادتان باشه  

    و نامادریت جلوی دیگران هم این رفتار ها رو داره ؟ 

    اگر واقعا بخوای میتونی از دست نا مادریت خلاص بشی  مخصوصا به سنی رسیدی که بتونی محل زندگیتو خودت انتخاب کنی 

    اما قبلش نیاز به کمک داری اگر کسی هست که بتونی ازش کمک بگیری و یا به راهکاری که آقای امیرحسین گفتن عمل کنی 

    و اگرم با نامادریتون تا اون حد مشکل ندارید که الزامی نداره

    خلاصه اینکه نگران نباش دختر 

    مشکلات هرچقدرم بزرگ از تو چیزی میسازد  که هیچ کدوم از راحتی و خوشگذرونی ها توانشو ندارند 

    🌹🌹🌹

    سلام شما میتونین برای رفع مشکلتون با این شماره تماس بگیرین

    خط تلفن اورژانس اجتماعی ( 123 )

  • فقط خدایم را دارم
  • نه... راحت باشین... بپرسین

    مریم جان اگر ناراحت نمیشی میتونم چند تا سوال دیگه هم بپرسم ازت 

  • فقط خدایم را دارم
  • خب این رو بگم که بله حرف زدن در این مورد یکمی سخته برام اینکه بخوام درمورد چیزایی حرف بزنم که کمتر دختری توی سن من تجربه اش کرده و باعث ترحم بهم بشه ولی سعی میکنم که بگم براتون... من و نامادریم باهم زندگی می‌کنیم یعنی خودمون دونفر... پدرم وقتی که پنج سالم بود فوت کرد... اینکه منو اذیت میکنه یعنی همش سر چیزای بیخودی بهم گیر میده و کتکم میزنه... بله توهین هم میکنه خیلی زیاد... بله همسر پدرم بود... فکر نمی‌کنم بیماری روحی یا روانی ای داشته باشه چون فقط با من اینطوری رفتار میکنه و اینقد بد اخلاقه ولی با بقیه چه کوچیکتر از من چه همسنم چه بزرگتر خیلی خیلی رفتار خوبی داره و خوش اخلاقه... خب من وقتی که پنج سالم بود دقیقا از وقتی که پدرم فوت کرد و چشمشو دور دید این رفتاراش شروع شد... البته از قبلشم کلا سرد بود باهام یا خیلی توجه خاصی نداشت ولی خب چون پدرم همیشه هوامو داشت و حواسش بهم بود نمیتونست کاری انجام بده...و این رو هم بگم من الان 10 ساله دارم باهاش اینطوری زندگی میکنم اگه درست شدنی بود باید بعد از این همه سال درست میشد

    سلام 

    مریم جان نامادری ات مشکل عاطفی داره ؟ یعنی ناکامی یا مرگ نزدیکان یا فشار اجتماعی یا مشکلی که بشود گفت باعث تغییر خلق و خو و پرخاشگری های ایشون بشود 

    و خانواده تون چند نفره است روابط عاطفی ات با کدوم اعضای خانواده ات. خوبه یا میتونه خوب باشه ؟ 

    این که شما رو اذیت می کند یعنی چی ؟ و به خاطر چی ؟ 

    آیا از لحاظ جسمی آزارت می دهد یا توهین هم می کند و نامادری تون همسر پدرتون هستن ؟اگر هست آیا برای جلب توجه جلوی ایشون این کار ها رو انجام میدهد 

    و بیماری روحی یا روانی دارند ؟ یا چیزی که منجر به این رفتار ها شده 

    و کی شروع کرد به این رفتار 

    البته مریم متوجه شدم که حرف زدن در این مورد برات سخته اگر خواستی جواب ندی اشکال نداره 

    اما اگر بتونم متوجه شرایطت بشم می تونیم با هم درست کنیم مشکلت رو 

    و همه چیز جز مرگ راه حل داره 

    شاید بشه نامادریت رو تغییر داد

    ناراحت نباش عزیزم

  • فقط خدایم را دارم
  • خانم حنانه اسمم مریمه... و اینکه من یه نامادری دارم که هیچ جوره نمیتونم از دستش در برم... و اینکه نامادریم خیلی اذیتم میکنه...

    سلام

    فقط خدایم را خواهم اسمتون رو نمیدونم اما به هر حال چرا اذیت می شید؟

    اگر مایلید بگید چی شده اگرهم نیستید اشکال ندارد 

    اما اگر بدونم شاید بتونم کمکتون کنم یا حداقل همدردی 

    واینکه

    آقا مسعود شما بعد از اون ماجرا کلا درستون بهتر شد ؟ 

    و اینکه چرا خواهرتون فکر میکنند نمره مهمه اتفاقا استعداد مهمه نه اینکه نباید درس بخوانید اتفاقا خودم موافق درسخوندنم اما علاقه و استعداد مهم تره 

    به نظرم دنبال علاقه تون باشید همیشه و در همه حال 

    و میترا جان بنظرم تنبیه بدنی تا زمانی جواب بدهد که ادامه دار باشد ولی بعد از اونکه تنبیه نباشد فرد ممکنه با اینکه بداند کارش اشتباه است اون کار را بکند 

    ولی کاری که تیر حرف میکند را هیچ تنبیهی نمیتواند بکند 

    خلاصه حرف زدن معجزه می کند ولی تنبیه فقط ساکت  و مطیع می کند

     

    اگر نامادری  مانند شما داشتم   مانند اعلامیه او را به دیوار می چسباندم که به ضعیف تر از خودش زور نگوید به ادم زورگو نباید رو داد

  • فقط خدایم را دارم
  • آقای پیمان ای کاش کمی از  جرئت شمارو من داشتم کنم ه اینقد اذیت نمیشدم

    میترا خانم شما معلم هستین؟

    میترا  من بجای مسعود جواب می دم اگر من جای مسعود بودم قضیه بر عکس می شد من بجای هزارتا ده هزار تا می زدم تا گستاخی نکنی دختریه پررو که خودتو نخود هر اشی می کنی خودت بیشتر به انچه گفتی احتیاج داری 

    مسعود اگه شاگردمن بودی طوری  فلکت میکردم که خواهرت نکردمنم جایخواهرت بودم پاهاتو فلک میبستم به جای ۱۰۰ضربه ۱۰۰۰تا میزدم پسره تنبل 😂😂😂

    مسعود کاری ندارم که داستانت واقعی بود یا نه ولی شبیه انرا قبلا خواندم  ولی کاری ندارم من وقتی به سن تو بودم کسی جرات نمی کرد به من نگاه چپ بیاندازد با اینکه از نظر سنی از همه کوچکتر بودم حتی اجازه نمی دادم معلم بمن بی احترامی کند یعنی تو واقعا زورت به خواهرت نمی رسید 

    سلام.منم سال اول دبیرستان توسط خواهرم الهه چوب وفلک شدم‌.سال ۱۳۷۸‌.درسم درحدمتوسط بودتا راهنمایی بامعدل ۱۷قبول شدم.ولی سال اول دبیرستان واقعا درسم ضعیف شده، بود.واین باعث نگرانی خواهرم الهه که خودش استاد دانشگاه بود شده بود.خواهرم اون موقع ۲۰سال از من بزرگتر بود.بگذریم اما ماجرا ازاینجا شروع که میان ترم اول ۷تا تجدیدآورم یعنی اکثردرسها.فیزیک. ریاضی.شیمی. زیست.ادبیات.زبان فارسی.عربی.خواهرم اومده بودمدرسه ومدیرمدرسه بهش گفته بود.ومنم به خواهرم دروغ گفته بودم.خواهرم که فهمیده بود بهم گفت روزی چندساعت برم خونشون وبهم درس یاد بده.تا ترم اول.ولی درعین حال تهدید کرد وای به حالت اگه یه دونه تجدید بیاری به چوب وفلک میبندمت.ازکلمه چوب وفلک واقعاترسیدم.ولی به خودم نیاوردم.ترم اول شد ومن امتحانات رو دادم.ومتاسفانه ۴تا تجدیدآوردم.ریاضی.فیزیک.شیمی.عربی.خواهرم اومده بود. اونروزخواهرم اومده بودوکارنامه رو گرفته بود.خواهرم به من گفته بودشب برم خونشون.شوهرش رفته بودماموریت.خواهرم شب ازدانشگاه اومد.شام که خوردیم بهم گفت مسعود برو زیرزمین کارت دارم.منم رفتم بعداز چند دقیقه دیدم خواهرم اومد.بساط فلک روآورده بود.بهم گفت میدونی چندتا تجدیدآوردی گفتم نه آبجی الهه گفت ۴تا.الان چوب وفلکت میکنم تا بدونی من با کسی شوخی ندارم.گفت یالا جوراباتو دربیار.زودباش.یه چندتا تر که به کف دستم زد.منم مجبور بودم راه فرار نداشتم.جورابامو درآوردم خوابیدم خواهرم الهه پاهامومحکم بست به چوب وفلک.بعد یه ترکه انارکه که قبلا تهیه کرده بود  برداشت اومدسراغم.بهم گفت درس نمیخونی مگه بهت یادندادم.۴تا تجدیدآوردی.حالا چوب وفلک که شدی میفهمی درس خوندن بهتره.یاتنبیه.شروع کرد به زدن آی آی آی اوخ اوخ اوخ آبجی الهه توروخدا نزن پاهام سوخت گفتش خفه شو پاهاتو صاف کن الهه با تمام وجودش ترکه ها روبه کف پاهام میزد.باورکنید از بیست تا که رد شد دیگه تحمل نداشتم هرچی التماس میکردم فایده نداشت هم ترکه میزد به کف پاهام هم نصیحت میکرد.همیجوری میزدمحکم ترکه ای می شکست یکی دیگه برمیداشت خلاصه ۱۰۰تا ضربه ترکه ازآبجی الهه خوردم.پاهامو بازکرد پاهام داشت می‌سوخت گفتش امشب زیرزمین بخواب.تا صبح پاهام می‌سوخت خلاصه بگذریم اون سال من با کمک آبجی الهه موفق شدم خردادماه قبول بشم این یکی از بهترین خاطره های منه که خواستم با دوستان به اشتراک بزارم.

    سلام زهرا 

    متاسفانه همسنت نیستم یه ذره بزرگترم 😢🌹🌹 

    ولی دهه هشتادی هستم 

    ممنونم تو هم ایشالا نویسنده بشی

    من کتاب هایت رو بخونم

    💐💐💐

    سلام. ببخشید دیر پیامت رو دیدم...

    اممم سیزده سالته؟ همسن خودم😅😅

    اوه.. چه بد.. امیدوارم به چیزی که میخوای برسی. 

    اممم عاشقانه و گاهی تخیلی... ولی خیلی وقته بجز عاشقانه چیزی ننوشتم بجز الانا که دارم یه داستان کوتاه هم همراه رمان عاشقانه ام مینویسم😅

     

     

    من که ادعایی ندارم نه از ادب نه از ادبیات 

    لطفا میشه بگید به کی بی احترامی کردم ؟ 

    حالا شما که انقد با ادبید و و از ادبیات و اینجور چیزا میگید باشه بگید ول لطفا تو وبلاگی که درباره این جور چیزاس انقد بی احترامی نکنید

    سلام زهرا جان خوبی ؟ یه مدتی نبودی چشم به راه پیام هایت بودم🌹
    در مورد تعریفات واقعا ممنونم اما من آنقدر خوب نیستم که 
    در مورد وزن شعرم سعی کردم با ارایه جناس موزون تٍرش کنم اما مشکلات وزنی هنوزم داره و موافقم باهات منم دوست دارم انتقاد بشه ازم
    در مورد سنم اگر ده هشتادی ها جا داشته باشن میرم  بینشون 
    حالا به نظر خودت چند سالمه ؟ 

    در مورد اینکه شاعر بشم راستش بعید میدونم آخه پدر من یک مرد سپاهیه و خب متاسفانه روحیه اش به اینجور چیزا نمیخونه 
    و خب برادرام در انتخاب هاشون استقلال بیشتری دارند تا من 
    و پدرم در انتخاب های من خیلی دخالت میکند و یقینا من تجربه ی ایشون رو ندارم 
    اما در آخر کسی که با این تصمیمات زندگی می کند منم 
    گرچه خودمم به یک نظر واحد نرسیدم اما هر موقع انتخابم رو بکنم با تمام عواقبش در اون راه قدم بر میدارم 
    البته مبشه در کنار تحصیل در علوم دیگه کتاب هم نوشت 
    انشاالله کتاب مینویسم 
    راستی زهرا کتابات بیشتر چه مدلیه عاشقانه یا تخیلی و .... ؟ 
    چقدر دوست دارم نوشته ها تو بخونم 💐💐 

    آقا داریوش 
    من واقعا به نیروی ذهن شما ایمان آوردم 
    اولین شعری که باعث شد من کمی وارد ادبیات شوم از خانم پروین اعتصامی بود 
    و خب ایشون یکی از اسطوره های من هستند 

     

    و اینکه امیدوارم سفر خوبی داشته باشید 

    منم خوشحال شدم

    خانم حنانه شعرتان را خواندم قشنگ بود اگر ادامه بدهید پروین اعتصامی  می شوید  چون در ادبیات قوی هستید از من خواسته بودید بمانم ولی در حقیقت دیگر حرفی برای گفتن ندارم و  حرفهام تمام شد ولی  علت رفتنم مسافرتی است که برایم پیش امده و دیگر فعلا نیستم وبه اینترنت دسترسی ندارم ولی شما اگر بمانید دوستان جدیدی پیدا می کنید و از شعر شما خوششان خواهد امد اگر بار گران بودم که رفتم اگر بی خود  نوشتم  باز رفتم اگر لبخند زنید برخط زشتم بدان این نامه را تند تند نوشتم  خداحافظ خوشوقت شدم از اشنایی با شما  

    و با اجازتون دوباره اسکرین شات میگیرم...😅🙃

     

    و ببخشید حنانه جون اگه ناداحت شدی انتقاد کردم.. من خودم داستان مینویسم و عاشق اینم ازم انتقاد بشه... معذرت میخوام..❤🙏

    سلام.. خب من خیلی از شعر و شاعری سر در نمیارم واقعیتش....😅😅

     

    فقط بگم که شعرت حنانه جون بی معنی نیست و واقعا خوب بود! 

    اممم نمیدونم، من دوسش داشتم اما حس میکنم هنوز جا داره بهتر بشه، مثلا توی وزن شعر... 

    فقط ببخشید حنانه جان شما چند سالته عزیزم؟

    واقعا فوق العاده بود و امیدوارم موفق بشی😍

    اممم البته میخوای شاعر بشی، نه؟ منتظر کتابات ام...❤❤

    سلام

    شاید کسی باشه که برسه این شعر بی ارزش منو بخونه 

    ومن همینجا از همه ی کسایی که وقت گذاشتن ممنونم از جمله کسایی که خودشون هم میدونن روی سخنم با اونهاست🌹🌹

    گفتم بَر جوی روان شو  سوی  گلستان 
    گفتا که این گلان راجزکبرنمانده برجان

    آنها در این گلستان بی یادِ یار گشتند 
    بردند ز یاد خدا را آنگه چو مار گشتند 

    منکر ز  هر نوایی از  سوی  یار هستند 
    بی هیج شکرگزاری برخاک سوارهستند 

    آنها در این  حوالی  بر  تخت  پادشاهی 
    چونان گران  نِشستند که در نظر ندانی 

    من گویمت  کای  جوی  در  بارگاه  یزدان 
    گل نعمت بهشت است نه ظلمی برگلستان 

    تو در  نظر  نَراندی روح لطیف  وی  را 
    لیکن  پروراندی  تیغ  ضعیف   وی  را 

    تو بر جهان روان و تو  بر گلان نشان  باش 
    تودولتی به جان باش و شوق جمکران باش

     

    خیلی هم بی معنی و گنگه  ببخشید به بزرگی خودتون

    حنانه خانم بدلیل کاری که برایم پیش امده  یعنی مسافرت کاری شاید نتوانم به اینجا بیایم و وقت نمی کنم از طرفی راجب همه موضوعات صحبت کردیم ودیگر چیزی برای حرف نمانده شما هم زیاد نیایید خسته می شوید ولی شعرتان را بنویسید بحرحال خواننده پیدا می شود منهم می خوانم ولی شاید چیری ننویسم 

    سلام منم یکبار دادشم گفتم باید ۲۰ بشهی اگه حتی نیم نمره زیر بیست شدی تنبیه میشی من جدی نگرفتم فکر کردم شوخی میکنه خندیدم و رفتم امتحان دادم شدم ۱۹ کسی تو کلاس همچین نمره ای نداشت معلم تشویقم کرد منم با ذوق رفتم خونه  داداشم گفت کو برگت چند شدی منم که کلا یادم رفته بود  گفتم ۱۹ داداش گفت بیا تو اتاق کارت دارم منم رفتم گفت جوراب باتو  درار منم درآوردم گفت بخواب رو زمین خوابیدم  دهنم را محکم بست بهم گفت مگه بهت نگفته بودم باید ۲۰ بشی حالا بهت می فهمونم ۱۰۰ ضربه با کابل می زنم کف پات تا بفهمی من ترسیده بودم اولی را زد ماهان را تکان دارم درد داشتم گفت به حساب نمیاد پاهات را نباید تکون بدی دومی را زد باز پاهام را تکان دادم خب نمی شد درد داشتم گفت یکبار دیگه پاهات را تکان بدی ۱۰ ضربه اضافه میشه  همینطوری می زد تا شد ۱۰۰ ضربه پاهام داغون شده بود گفتم ۵۰ ضربه دیگه اضافه می کنم تا بفهمی دیگه پاهات را تکان ندی  داشتم می مردم از درد گفت ۵۰ ضربه را با شلنگ می زنم رفت اورد و خلاصه اون ۵۰ ضربه هم زد داشتم از درد می مردم که بازم کرد

    ببخشید اشتباهی دو بار فرستادم 😔😔

    درسته جناب داریوش شما خداحافظی کردید

    خب پس من هدفدار حرف زدم 

    میخوام معامله کنم با شما و ریحانه 

    اگر هر دوتون بمونید مینویسم شعرمو 

     

    من از اونجایی که حس کنجکاوی زیادی دارم جای شما بودم قبول میکردم

    فکر کنم شما و ریحانه هم قبول کنید درسته؟ هر دو تون قبول میکنید ؟

    درسته جناب داریوش شما خداحافظی کردید

    خب پس من هدفدار حرف زدم 

    میخوام معامله کنم با شما و ریحانه 

    اگر هر دوتون بمونید مینویسم شعرمو 

     

    من از اونجایی که حس کنجکاوی زیادی دارم جای شما بودم قبول میکردم

    فکر کنم شما و ریحانه هم قبول کنید درسته؟ هر دو تون قبول میکنید ؟

    سلام حنانه خانم من قرار شد برنگردم  چون خداحافظی کردم ولی چون زحمت کشیدید شعر گفتید بفرمایید 

    ریحانه و اقا داریوش یک شعر گفتم برای جفتتون  و همینطور بقیه کاربران

    اگر میخوانید بگین تا بنویسم 

     

     

    خانم حنانه رفتن من اصلا بخاطر شما نیست  واصلا بخاطر شما من اینجا ماندم چون جز شما کسی از من خوشش نیامد در حالیکه من دشمن هیچکس نبودم وار حرفهایم برداشتهای شتابزده و احساسی شد ولی دانستم حرفهایم برای کسی فایده ایی ندارد ومنهم دیگر چیزی برای گفتن ندارم بنابراین رفتنم بهتر است ولی شما و خانم ریحانه بمانید گاهی وقتی اذمهای عجیبی اینجا می ایند و فکر می کنند کارشان درست است و شما راهنماییشان کنید مانند کسانی که  با بچه ها بد رفتاری می کنند وفکر می کنند کارشان صحیح است در هر صورت من عاقبت می رفتم من از شما اصلا ناراحت نیستم وخوشحال شدم با شما اشنا شدم وشما با دیدن کارهای من ازم تعریف کردید ولی من ان قدرها هم کارم خوب نیستم شما خوب دیدید من چیز بدی از شما ندیدم که ار شما ناراحت شوم همه تعریف وتمجید بود ممنون توصیه های سلامتی را با فکر خوب انجام دهید تا همیشه سالم بمانید در ضمن من از ریحانه هم ذره ایی ناراحت نیستم بر عکس خوشحالم کهشما دلیل اشنایی من با حنانه شدید ومن تازه فهمیدم کمی هنر دارم به هر شغلی علاقه داریدانرا دنبال کنید در ضمن بدانید حنانه بهترین دوستی است که ممکن است شما داشته باشد  انرا همیشه داشته باشید  موفق باشید  البته گاهی وقتی  به اینجا سر می زنم ولی  شاید چیزی ننویسم در ضمن از نفطه چین و زهرا که برایم قبلا ان نشان را فرستاد ممنونم من لایق ان نبودم تا یادم نرفته بگویم من همشهری حافظ یودم و از پشت خانه ما باغ  نزذیک ارامگاه حافظ را می توانیم ببینیم باغ جهانما برای همین به شما می گویم برای همیشه خداحافظ و خدانگهدار

    ریحانه میدونی که بهترین دوست توی کل جهانی 

     میدونی که پیشترین پناهی ریحان 

    مطمئنا میدونی و باید بدونی که بهترینی قشنگم

    من ایکسم میدونم از این ماجرا شگفت زده شدی میدونم فکر نمی کردی من باشم 

    میدونی قشنگ ترین هدیه ی دنیا همین پشتوانه بودنته 

    و من ازت بزرگترم اما تو بزرگیت کوه رو در هم میشکنه 

    ریحانه ی من میدونی که بهترین اتفاق جهان  چیه 

    این که ریحانه ی من روی چشمان جهان پا بذاره 

    و اقا داریوش یا اگرم دوست داری داریوش 

    بمون اینجا نرو لطفا 

    من گفتم که میرم اما قبلش میخوام که بمونی 

    اگر بری من خودمو مقصر میدونم و خودمو نمی بخشم 

    حداقل به خاطر اینکه خودمو ببخشم نرید

    ببخش داریوش من با عث شدم بخوای بری 

    ببخش ریحان که آنقدر پشتوانه ای و من انقدر سستم 

    خدانگهدار دوستان

    عیبی ندارد هر چه بود تمام شد شما هم ذوست هم باقی بمانید من خودم قصد رفتن داشتم  خداحافظ حنانه و ریحانه من از کسی ناراحت نیستم خداحافظ همگی

    سلام حنانه جان و اقای ناشناس 

     

    حنانه پوچ و خالی نیست شاید این من بودم ک جرئتشو نداشتم و الان هم از هیچی ناراحت نیستم حنانه فکر کرد دیگه نمیتونه چیزایی که من بهش میگم رو اجرا کنه و حقم داشت حرف هایی که بهش میزدم تا ب خودم کمک کنم همیشه میترسیدم که دیگران چطور قضاوتم میکنند اما اقای ناشناس. شما جرئت و شهامتش رو داشتید که تو جمع چیزایی که میبینید رو بگید اما من نداشتم و به جاش ب دوستم فشار اوردم اونم من رو لو نداد اما دیگه خسته شده بود 

    من بهش حق میدم چون هیچ وقت دوست خوبی براش نبودم حنانه پوچ نیست ریحانه است که پوچ و خالی و ترسو اِ

    من هویت دارم اما خب شما حق دارید آقا داریوش 

    من بی هویتم چون از گفتن حرفایی که بهم مربوط میشد میترسیدم 

    و به خاطر حرفای شما این شجاعت رو پیدا کردم بگم 

    و از این بابت ممنونم 

    نمیخواستم برید اما ببخشید که اینطور شد من خواستم برم چون میدونستم شما از دستم ناراحت میشید

    خدانگهدار آقایی که شعر هاش به زیبایی باور هام بود 

    و خدانگهدار منی که از شما شجاعت گرفتم 

    خدانگهدار آقا داریوش 

     

    منهم اتفاقا به ایتن نتیجه رسیدم که از اینجا بروم دیگر از حرف زدن با ادمهایی که دوپهلوهم حرف می زنند وهویتشان معلوم نیست خوشم نمی اید و برای همیشه خداحافظ چون حنانه ایی در کار نبود واگر هم بود هر چه بود  خداحافظ اگر هم نبودید باز هم خداحافظ  این اخرین کامنت من بود 

    سلام اقا داریوش من خالی نبستم آقا 

    این فرد هست 

    و این فرد منم 

    نمیخواستم بگم اما گفتم تا بدونید من انقدر براتون ارزش قائلم که سرکار نمیذارمتون 

    یعنی واقعا اینا تخیلات ذهن منه ؟ البته که نیست آقا داریوش 

    و خب ظاهر مهمه بله 

    اما من درون رو ترجیح می دم و خب هر کسی یه معیاری داره در معیار های من زیبایی این شکلی تعریف شده 

    نه اینکه بگم از پیر شدن خوشم میاد اما خب در کار خدا حکمتی هست و در هر کدوم زیبایی ای نهفته 

    و با فهمیدن اینکه من ایکس هستم دیگه خجالت میکشم توی این جمع باشم پس 

    من دیگه میرم خدانگهدار گاهی حرف هاتون رو میخونم اما از اینکه ایکس منم خوشحال نیستم 

    گاهی اوقات حق دارم نباشم نه فقط به خاطر این چیزایی که شما میدونید. در مورد خیلی چیزا که نمیدونید ناراحتم 

    به هر حال دوست نداشتم بشناسیدم اما خب زیادم اینجا کامنت گذاشتم و موضوعات رو منحرف کردم و خیلیا ناراحت شدن 

    و اینکه آقا داریوش شما معلم خوبی بودین هیچوقت فراموش نمیکنم که افتخار گفت و گو با شما را داشتم 

    توی همین دو سه روز چیزایی رو فهمیدم که هیچوقت نفهمیده بودم

    پس خدانگهدار دوستان

    خانم حنانه سلام در مورد فرد ایکس درست متوجه نشدم یعنی وجود خارجی نداشته وفقط یک تخیل بوده و اصلا ورود به این موضوع چه فایده  ای  داشته و ورود به این موضوعات خیلی هم جالب نیست و نباید به ان  بی جهت وارد شد  چون کانالهای ورودی را باز می کند و  خیلی ها با این نیروها نتوانسته اند ارتباط درست برقرار کنند و دچار مشکل  شده اند  پس به این مسایل فکر هم نکنید در مورد پیری وجوانی نظرتان درست ولی اگر یک لحظه کسی خودش را جای یک ادم پیر سالخورده بگذارد که کارهای شخصی خودش را به زحمت انجام می دهد انوقت می فهمد بدترین چیز یک انسان پیری و ضعیف شدن است حتی اگر پولدار باشد ومشکل مالی نداشته باشد و از همه بدتر زشت  شدن ظاهر است

    سلام خیلی ممنون جناب داریوش بابت راهنمایی تون 

    راستش اون کسی که این مشکلات رو داره دوست من نیست دشمنمه 

    شایدم دشمنی در قالب دوست که در نهایت اتکا کردن بهش ، به یک موجود خاکی بی ارزش به احساساتش به منطق های بی اساسش منو نابود میکنه 

    نفس، انسانیت رو نابود می کند غرور ،جهان را نابود میکند و اینهاچیزی که ایکس اگر به حقیر بودنش در برابر جهان هستی پی نبرد خواهد بود

    هیچوقت دوست نداشتم ایکس باشم

    بهرحال بگذریم 

    از اطلاعات جالبی که در مورد کرونا و پیدایش آن گفتید ممنونم خیلی حرفهای جالب و تکان دهنده ای میگویید 

    در مورد روش جوان ماندن چقدر جالب هیچوقت فکر نمیکردم اینطور باشه و مطمئنا شما فرد بزرگی هستید و این بزرگی شما را مشهور میکند 

    خب پیر شدن هم بد نیست گاهی خیلی زیباست گاهی تغییرات خیلی قشنگ تر از اون چیزی هستن که فکر میکنیم 

    گاهی زیبایی در احترامی هست که به خاطر خط های پیشانی یک فرد بهش میگذاریم 

    گاهی زیبایی در نداشتن هاست گاهی زیبایی در تفاوت های ما انسانهاست 

    میدونید روایتی میخواندم خیلی قشنگ بود در این مورد

    خداوند نمایی از فرزندان حضرت آدم به ایشان نشان داد میدونید حضرت ادم چه پرسیدند 

    گفتند خداوندا آنها چرا همانند ستارگانی کم نور و پر نورند 

    در جواب خدا گفتن به خاطر اینست که فرق دارند در نعمت ها برخی فقیر و برخی ثروتمند و .... هستند 

    حضرت آدم در جواب پرسیدند آیا این عدالت است این که برابری نباشد ؟

    جوابی که شنیدند از تمام اعدالت عادل ترین ها هم پر عدالت تر بود 

    خداوند گفتند ای ادم من فردی را بیمار گذاشتم تا سالم را ببیند و مرا عبادت کند سلامت را به دیگری دادم تا با دیدن بیمار مرا شکر گوید 

    ثروتمند را قرار دادم تا در نداری فقیر تامل کند و ببخشد. فقیر را قرار دادم تا ثروت ثروتمندان را ببیند و مرا بخواند 

    و بدانند من عادلم حتی در نابرابری ها 

    و در نابرابری عدالت برقرار کردم 

    و یقینا خداوند عادل است حتی در نابرابری ها 

    حتی در پیری و جوانی ها 

    حتی در هر چیزی 

    آقا داریوش شاکر این نعمت هاتون باشین و شما لیاقت این نعمت ها رو دارید 

    امیدوارم هم ظاهرتون و هم دلتون در جوانی ابدی باشد

    امیدوارم که همتون پاینده باشید

    و زندگی قشنگی رو داشته باشید

     

     

    با عرض سلام مجددبه شما حنانه خانم و بقیه خوانندگان  در مورد کرونا برایتان خلاصه بنویسم که این همان جنگ جهانی سومی است که پیشگویان معروف راجب ان نوشته بودند در سال 2020 اتفاق می افتد اگر دقت کنید می بینید این بیماری  حالت کاملا سفارشی دارد و به همه جای دنیا می رود حتی  به وسط اقیانوسها و کشتی ها و راز کرونا در اینستکه یگ بیماری معمولی ساخت دست انسان نیست وخودش هم درست نشده بلکه یک موج کاهش جمعیت است برای کم کردن سر شاخه های جمعیت که خیلی بیش از حد زیاد شده  در واقع شاید یک ویروس به نظر بیاید ولی نیروهای فرازمینی انرا ساخته اند و چون قرار است در اخرالزمان چمعیت کمی کم شود مانند باغبانی که درخت پر شاخه را هرس  می کند  تا بزرگتر نشودالان همچین اتفاقی دارد می افتد وهر کس نامش در لیست باشد با این موج بیماری می رود ودر قران هم امده که من بطور اتفاقی ایه انرا پیدا کردم  و فیلمش را دز اپارات گذاشتم بحرحال من جمله ایی دارم که اگر شما ودیگران بخوانید با کمک نیروی فکر می شود تا حد زیادی از این بیماری و امراض دیگه در امان بود  خیلی ساده است بگویید یا بنویسید -من همیشه در سلامت مطلق خواهم بود به کمک خداوند وهیچ بیماری وحتی کرونا نمی تواند بمن نزدیک شود  هم خودم و هم نزذیکانم در امان می مانیم برای همیشه- این مطلب ساده میرود به اسمانها بعد چون خاصیت اهن ربایی ذارد با پیام سلامتی برمی گردد به شما واز شما حفاظت می کند  ولی دیگر فکر متضاد نفرستید ومسایل بهداشتی راهم رعایت کنید و به حرفی که زدیدیمان کامل داشته باشید همین جملات را برای طول عمر و جوان بودن  هم می توانید  به همین روش پیام بفرستید  ومعجزه اش را سالهای بعد ببینید همانطور که من نتیجه اش را دیدم و ظاهرم پیر نشده با اینکه 48 سال گذشته فکر می کنم 23 سال دارم احتمالا دارد در سالهای اینده مشهور شوم بخاطر پیر نشدن در سالهای کهن سالی پس  همیشه بخواهید  کهشاد و جوان بمانید که با نیروی فکر می شود انرا پایدار کرد و  دشمن ان فقط فکر ناراحت کننده است چون هورمونی در بدن ترشح می شود که سلولهای بدن را خراب می کند و برعکیس با شاد بودن هورمون شادی ترشح می شود وسیستم ایمنی بدن را بالا می برد  وفرد جوان می ماند اینهم راز جوانی هدیه تجربه من به شما همیشه سلامت باشید ممنون که خواندید 

    روز جمعه  شما  هم بخیر حنانه خانم وهمینطور دوست ناشناس شما ا میدوارم  انچه گفتم  و روی تجربه شخصی خودم بوذه برایشما و  شخص ایشان فایده داشته باشد اصلا از این نیروها نترسد منهم زیاد خواب عجیب وغریب می بینم وی اهمیتی به ان نمی دهم حتی در عالم بیداری در خیابان یکبار غبیب شدم و سراز جای دیگری در اوردم  ولی فقط تعجب کردم و انرا بزرگ نکردم ولی همین  نیروهای نامرعی چند بار کمکم کردند بخصوص در قضیه سربازی سال 71 کاری کردند که من  سربازی را  در شهر خودم بگذرانم وجای دیگر نروم انهم داستان عجیبی دارد که طولانی است و خسته می شوید پس نمی گویم ودر مورد ایشان ونزدیکنشان این نوع اجنه مسلمانند و قصدشان ازار نیست پس از انها نترسند این نیروهای نامرعی بیشتر در جاهای قدیمی که بافت قدیمی دارند فراوانند بخصوص شهر یزد و کرمان  و ما هم همسایه داریم درگیر انها هستند چون گربه سیاه نکه داری می کنند بنابراین احتمالا توسط انها تحت نظرند ولی توصیه  اخر من اینست زیاد به این موضوع فکر نکند تا همه چیز عادی شود ممنون  در مورد کرونا در کامنت بعدی بخوانید

    روزبخیر دوستان 

    آقا داریوش فردی که این مشکلات رو داره از حرفها و راهنمایی های ارزنده تون مطلع هستن 

    و بابت راهنمایی تون هم من ازتون متشکرم هم کسی که این مشکلات رو داره و این لطف و راهنمایی تون فراموش نمیشه 

    خیلی خیلی ممنونم از شما 

    اون جمله ی طلایی و سفارشاتتون رو حتما بگین من خیلی کنجکاو شدم بدونم 

    با تشکر 

    سلام حنانه خانم ایا این فرد خودشان هم این کامنتها را می خوانند یا شما به اومی گویید در هر صورت باید بااین نیروهای فرا زمینی کنار امد چون انها قدرتشان از انسانها بیشتر است البته هر کاری را انجام نمی دهند ولی بعضیشان می خواهند با ادمها دوست شوند ولی ادمها از انها می ترسند در حالیکه انها قصد ازار ندارند کریس انجل معروف امریکایی که کارهای عجیب وغریب انجام می دهد بیشتر نمایشهایش به کمک نبروهای نا مرعی  است ولی مردم انها را نمی بینند  وفکر می کنند او شعبده باز است در حالیکه او واقعا معجزه می کند یا ان پسر هندی که بایک روح ان کارهای عجیب را انجام داد ودر پایان برنامه خود روح هم کمی خودش را نشان داداگر می خواهید ببینید  بنویسید-برنامه پسر هندی با روح  اپارات- راستی راجب بیماری کرونا یک چیزهایی میدانم که اگر خواستید می نویسم  وهم جمله طلایی  در امان ماندن از خطر ان  وطول عمر همراه سلامتی هر کس انرا بخواند 

    سلام جناب امیرحسین 

    خب فردی که این مشکلات رو داره دوست نداره اسمش گفته بشه 

    به خاطر همین گفتم ایکس 

    وگرنه شما هر جور که مایلید میتونید بنامیدش فرقی نداره چی بهش بگین 

    از اینکه توی این جمع شناخته بشه احساس خوشایندی نمی کنه 

    روز خوبی داشته باشید دوستان

    منظورتون از فرد ایکس چه کسی هستش؟؟؟؟؟

    سلام آقا داریوش و همینطور بقیه 

    امیدوارم همتون در سلامت و خوشی بسر ببرید 

    آقا داریوش من پرسپولیسی هستم اما استقلال هم تیم خوبیه 

    من مثل شما نمیتونم با استفاده از نیروی فکر باعث برنده شدن تیمم بشم اما خوشبختانه من از نیروی جیغ بهره مندم که فکر کنم به همون اندازه جواب بدهد 

    گلدوزی هم استعداد دارم اونم چه استعدادی همه ی پارچه ها منو میبینند دمشون رو می ذارن روی کولشون و در میرند 

    و شما که کامنت هاتون بهتر از منه و همینطور ادبیاتتون 

    در مورد فرد ایکس باید بگم که تنها نیست و در خانواده ی پر جمعیتی حضور داره 

    و خب خیلی برونگرا بنظر میرسد اما معمولا دوست دارد حداقل یک ساعت هم که شده تنها باشد 

    و یا اینکه معمولا مکان های تاریکتر رو ترجیح میدهد 

    البته که حضورش بر اطرافیانش تاثیر میگذارد هر جا که میرود اتفاقاتی عجیب برای افراد اطرافش می افتد مثلا خاله اش جن زده شده بود و یا مادرش میگفت فردی منو هر روز صبح برای نماز بیدار می کند 

    یا خواهرش شاهد بود فردی بر رویش پتو میکشد ولی تا خواست مادرش را صدا کند دهانش را گرفت 

    و پدر ایکس هم از این قاعده مستثنا نیست که در کودکی اش هم تعدادی موجود غریب دورش میچرخیدند و ایشان تا چند ین ماه بعد از این موضوع لال شده بود ( پدر ایکس لال شده بودند )

    و یکبار هم ایکس رو به جای دیگری برده بود م و ایکس میتوانست موجودیت را حس کند و اصلا شبیه یک رویا نبود و آن مرد اورا دوره کرده بود 

    و چند روز پیش صدای آواز زیبایی شنید و موسیقی اما بعد از هرچه پرس و جو هم فهمید که صدا از خونه ی انها نبوده در صورتی که صدا خیلی واضح و نزدیک بود 

    اگرچه که قبلا به خاطر حس کنجکاوی بازی میز و فنجان ( نمیدانم تعریفش را میدانید یا نه اما نوعی روش احضار کردن است ) انجام میدادند و پای روح به خانه باز شده بود ولی بعد از مدتی همه چیز درست شد 

    و در خانه و خانواده ی ایکس کلا دیگر کسی حق صحبت در این باره رو نداره 

    اما هنوزم مشکلات هست 

    توصیه های شما معمولا در خانواده ی ایکس رعایت میشه 

    و مخصوصا اینکه خانواده ی ایکس خانواده ای به شدت مذهبی هستند اما هنوزم این مشکلات هست 

    و اقا داریوش مطمئن باشید ایکس تا ابد مدیون شما خواهد بود به خاطر راهنمایی ها تون و هیچ چیزی برای جبران این محبت شما نسبت به ایکس برابری نخواهد بود

    خیلی ممنون آقا داریوش لطف کردید راهنمایی کردید

    حنانه خانم ذر ادامه حرفهای قبلی بگویم جند راهکار ساده را فرد ایکس انجام ذهد اول زیاد به انها فکر نکند 2  خود را از تنهایی در اورد اگر می تواند وبیشتر در جمع باشد 3 در خانه ختما قران داشته باشد وبخصوص یک یا ذو تابلو قرانی بخصوص تابلو صلوات حضرت محمد را به دیوار نصب کند وبا گفتن صلوات ذیگر از چیزی نترسد چون بعضی از این نیروها خوب هستند وحتی گاهی به نفعتان هم کارهایی انجام می دهند 3 به خیوانات خوبی کند بخصوص گربه و اگر توانست گاهی وقتها به انها غذا بدهد چون انها از این کار خوششان می اید و هم برایش برکت می اورد وکمتر دیگر به سراغش می ایند اگر هم بیایند بیشتر برای سرگرمی خودشان سرو صداهایی می کنند و خطری ندارند  وبه ان عادت کند همانطور که من عادت کرده ام وبه ان اهمیت نمی دهم

    شبها هم قبل از خواب به چیزی فکر نکند تا همه چیز عادی شود 

    سلام خانم حنانه در مورد فوتبال باید بگم از هردوتیم استقلال و پرسپولیس خوشم می ات بستگی به عملکردشان ذارد بخاطر ان بازیکن سیاهپوست استقلالی بودم ولی حالا بخاطر جام باشگاههای اسیا پرسپولیسی جالب ان شب که پنالتی می زدند من می ذانستم پنالتی اخرانها گل نمی شود وحتی از  نیروی معکوس برای گل نخوردن پرسپولیس استفاده کردم وبارها اینکار را من در مسابقات ملی ورزشی بخصوص والیبال استفاده کردم و ایران برنده شده ولی تمرکز زیاذی می خواهد در مورد استعداد خوب شما هم استعدادهای زیاذی دارید که من ندارم مانند همین کامنت نوشتن و ادبیات وگلذوزی و چیزهای دیگه که من ندارم در واقع همه استعداد دارند ولی انرا کشف نمی کنند  در مورد فردی که گفتیذ که دچار نیروهای عجیب شده نمی ذانم ایا این فرد تنهاست یا نه ایا ازز بچگی  با این نیروها بوده یا نه جدیدا اتفاق افتاده چون من خودم از بچگی با انها روبه بوذم  ونیروهای شیطانی هستند ومعمولا مزاحمت درست می کنند برای سرگرمی خودشان نام انها در قران امده بنام خناس معروفند واگر شما را هدف قرار دهند به زحمت می شود ار شرشان راحت شد برای من اتفاقات عجیب تر اتفاق افتاده که برایتان تعریف کردم انهم در خیابان که از نقطه ایی در  پیاده رو غیب شدم وسر از خیابان دیگری در اورذم انهم به مسافت 500 متر انهم در روز نه شب و وسایل مرا دایم جابجا و ناپدید می کنند البته گاهی هم در بعضی مسایل کمکم کردند که خودم تعجب کردم بحر حال زیاد ازاری نمی رسانند و خیلی خطرناک نیستند وکارهایشان اغلب در همین حد است وبهترین راه حل اینست که زیاد تنها نباشیم وبه انها فکر نکنیم وخانه را تمیز و روشن نگه داریم  باور می کنید در همسایگی ما پدر ومادر ودخترشان گرفتار این نیروها شده اند بطوریکه به زحمت از خانه خارج می شوند ودایم  از گربه نگهداری می کنند  واین نیروها از گربه خوششان می اید وهمچنین خانه های قدیمی که در کوچه بن بست هستند خواندن قران هم می تواند ازار انها کم کند بخصوص سوره ناس وبی خیلی سخت می شه از دستشان راحت شد من خودم با نیروی فکری کمی انها را عقب رانده ام ولی هنوز هم در کارهای من  گاهی دخالت می کنند حنی دو بار انها  را در خیابان بشکل ادم دیده ام  

    جناب داریوش یک چیزی رو جا انداختم شما فوتبالی هستین و همینطور بقیه دوستان 

    این سوال رو حتما جواب بدید اگر هم طرفدارید طرفدار کدوم تیم هستین آقا داریوش ؟

    سلام به همه ی دوستان گرامی 

    آقا داریوش من واقعیت رو میگم تعریف نمیکنم 

    خداوند یقینا همه چیز را با برهان آفریده و استعداد شما هم همینطور 

    استعدادتون بی‌نظیر هست اینکه پرورشش میدید بی نظیر تر 

    راستی فیلم های شما رو میبینم و از اونجایی که حس فوضولی بنده زبانزده وسوسه شدم فیلم جنگی ها هم ببینم که البته درست حدس زدید زیاد اهلش نیستم و به خاطر سفارش شما ندیدم 

    جناب داریوش یک راهنمایی هم میخوام 

    یک فردی هست که مثل شما هست مثلا فرد ایکس

    ده سالی میشه که اون فرد یک مرد ی که نمیشناسد رو می بینه 

    مثل روح سرخپوست 

    و اینکهاینکه خوابهای عجیب و غریب می بیند 

    و خب هیچ اطلاعاتی در اون مورد ندارد 

    ولی اون موجود گاهی در مورد اتفاقات ویس پا افتاده ی آینده به ایکس میگه 

    یا حتی اون مرد گاهی کمک میخواد خیلی عجیب و قریبه حرفای اون مرد 

    یکبار پرسیده بود از ایکس تو داری با خودت چیکار میکنی 

    و اینکه این موضوع از زمانی شروع شد که رفتن توی یه خونه ای که خیلی هم قدیمی نبود ولی خب نمیشد گفت نوساز بوده 

    و از اونجا به بعد همش چیزای عجیبی میبینه 

    گاهی وقتا ایکس میشنوه یکی صداش میکنه اما هیچکس نیست 

    گاهی هم بدن ایکس مور مور میشه و لرزش یکدفعه ای و ناگهانی میگیره و خیلی اوقات توی شب راه می ره در حالی که قبلا اینطوری نبود

    جناب داریوش می تونید ایکس رو راهنمایی کنید چجوری از شر این موجود خلاص بشه 

    و اینکه ایکس خیلی به راهنمایی تون نیاز داره 

    خیلی ببخشید که مدام مزاحمتون میشم آقا داریوش و هی سوال میپرسم 

    گفت و گو با شما واقعا ارزشمنده 

    با تشکر از همه ی کسایی که وقت گذاشتن خوندن 

     

     سلام به  امیر حسین که از سنم پرسیده بود من 48 سالمه  و سلام  به شما خانم حنانه من اینقدر ها هم قابل تعریف نیستم اگر هم نیمچه هنری دارم خدا داده من فقط اجرا می کنم در مورد سایتهای دیگه بیشتر در حال جستجو هستم تا موضو عات بهتری بدست اورم وچیزهای زیادی بدست اوردم ولی بدلایلی نمی توانم کارهای دیگران را بنام خودم نشان دهم چون این کار درست نیست وسعی می کنم کارهای ساخت خودم را نشان دهم البته این روزها کارهایم کمتر شده نسبت به ماههای قبل  بخاطر کم حوصلگی و البته کارهای قرانی و کارهای ورزشی و فیلم جنگی که زیاد مناسب شما نیستند و شاید زیاد خوشتان نیاید  وبرای پسرها ساختم ولی یک کار طنز دارم مال سال 1377 مهران مدیری که خنده دار اگر خواستید ببینید دستچین کردم به ادرس- بهترین قسمت طنز مسابقه هفته مهران مدیری اپارات-  

  • فقط خدایم را دارم
  • دوستان سلام. من تازه تونستم گوشیمو بگیرم برای همینم این همه وقته سر نزدم به سایت... در جواب خانم سیما باید بگم؟ واقعا چطوری دلتون میاد با دخترتون این کارارو بکنین و اینقد بی رحمانه تنبیهش بکنین؟؟ شما خودتون کتک نخوردین و تنبیه نشدین و برای همینم نمیدونین که تنبیه چه قدر آدمو از فردی که داره تنبیهش میکنه متنفر میکنه و اگر هم دخترتون چیزی رو رعایت میکنه فقط برای ترس از تنبیه نه هیچ چیز دیگه ای... دقیقا مثل من... و اینکه با عرض معذرت ازتون من قصد هیچ توهینی ندارم فقط نظرم روگفتم چون خودم میدونم دخترتون چی میکشه حتی من شدیدتر بو بدترش رو میکشم 

    سلام اقا داریوش روزبخیر 

    آقا داریوش ماشاالله هنرمندید هنراتون هم کم کم رو میکنید

    معلومه کلی هنر رو زیر قالی گذاشتید که آنقدر زیادن قالی رفته زیر هنراتون 

    چقدر خوب که کارای طنز هم میذارید من نمیدونستم  

    درسته منم متوجه هستم برای شادی مردم کارهاتون رو می گذارید و مطمئنا هیچ مزدی هم ارزش با کارهای شما نخواهد بود 

    و اینکه چقدرررررررررررر معروفید بیشتر از خودتون و در مورد خودتون مطلب بذارین چرا مردم باید از وجود انسان هنرمندی چون شما بی خبر باشند 

    و اینکه حتما کارهاتون رو میبینم و اگر لازم بود چشم به سایت بغلی اسباب کشی میکنم

    با دیدن شما تازه فهمیدم کلا هیچی بلد نیستم و بی هنر  و بی ذوق  تشریف دارم 

    راستی شما در جاهای دیگر هم فعالیت دارید ؟ منظورم سایتها و جاهای دیگر جز اینهایی که من میدونم هستین ؟ 

    آقا داریوش حسابی بهتون حسودیم شد تنها کار آمدی من جابه جایی خودم هست 😢😢😢😢😢 

    شوخی کردما 😂😂مگه میشه به پیشرفت شما حسودی کنم آدم هنر شما رو میبیند به خودش افتخار میکنه همچین هموطنی دارد 

    🎀همه ی دوستان عزیز خوش باشین🎀

     

     

    اول باید بگم اون اتیش زدنا کار مزدورای خودتون بوده مردم بیگناه به بانک چیکار دارن نابودی جمهوری اسلامیو میخان ، دوم اینکه شلیک به هواپیما عمدی بوده چون اپراتور دوبار سیگنال دریافت کرده ولی هردوبار به هواپیما شلیک میکنه و این نشون میده شلیک دوم عمدی بوده از یه سردار سپاه دروغگو و اربابش خامنه ای انتظار داری بیان بگن ما عمدی زدیم؟ سه روز پنهانکاری کردن تو ماجرای عین الاسد هم دوتا از زیردستای خامنه ای کل سپاه رو رسوا کردن حاجی زاده گفت ما سربازای امریکایی زیادی رو کشتیم ولی سلامی چندماه بعد گفت ما حتی سربازان شما را در عین الاسد نکشتیم مصاحبشم هست میتونی ببینی! از سپاه دروغگو انتظارداری بیان حقایقو بگن؟ بگن ما عمدی زدیم؟ زهی خیال باطل !

    بازخوانی سخنان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.

    آقای سینا سپهبد سلیمانی کسی بود که کل آمریکا و اروپا از او میترسیدند.

    باز شما علیه آیت الله خامنه ای حرف بزنید.

    آقای داریوش سلام

    مطالبتون که میذارید واقعا عالیه. چند سالتونه؟

    اون هواپیمایی که میگید از خط پرواز خارج شده و سامانه پدافندی اون رو هواپیمای جنگی تشخیص داده.

     

    آقای سینا از کی تا حالا اشراری که میریزند تو خیابون و اموال مردم رو آتیش میزنند شدن شهید

    سیما خانم اگر انچه را که من از ان دنیا و  روز قیامت  وجهنم  وبهشت می دانم می دانستید حتی یک ضریه هم به بچه اتان نمی زدید مانند زذن در صورت گفته اند کسی که اینکار ابکند به ظلم ذر قیامت دست وپایش را با جسم محکمی می شکنند واصلا شوخی ندارند حال اگر کارهای دیگر انجام بدهید خودتان دیگر می توانید حدس بزنید نباید به اسم مادری خودتان را فریب دهید که جایتان حتما بهشت است من فقط یاداوری کردم تا اخرو عاقبتان بد نشود

    خانم حنانه درسته اینجا کمی سیاسی شده که اگر زیاد شد سایت کناری خلوت سایت خط کش را می گویم می شود رفت  به انجا اینجا برای سیاسیون در مورد کارهای طنز  و کرونا چند تا گذاشتم حتی طنز مهران مدیری که بعدا ادرسش را می ذهم اصلا هدف من از فیلم سازی برای اپارات همین بود که مردم را در این روزهای مریضی وکرونا کمی سرگرم کنم وگرنه نه پولی بمن دادند ونه کسی مرا می شناسد وتا کنون نزدیک 57هزار نفر در کل کارهای مرا دیدند وفقط کمی خودم را نشان دادم فقط همان اسب سواری کوتاه که لگوی من است و معرف من است دیشب هم یک فیلم کوتاه درست کردم بنام - راز بقای خانگی  اپارات-  که همه را خودم فیلم گرفتم در خانه وبیرون   یک کار ظنز هم دست کردم ذر مورد اسب  با ادرس - مستند کمدی اسبهای وحشی اپارات- یک تقلید صدا هم دارم  که بعدا ادرسش را می دهم اگر خواستید 

    سلام جناب ناشناس

    من منتظر کارتون هستم 

    و اگر بخوانید یک پیشنهاد هم دارم به نظرم بیشتر در مورد معضلات کار درست کنید 

    مثلا کرونا یا اگر خواستید ویدیو های انگیزشی و یا طنز هم به کارهاتون اضافه کنید 

    در هر حال من که کلا از کار هاتون خوشم میاد

    البته اینجا بحث سیاسی نیست بلکه دعوای لفظی هست که هر کس شرکت کنه کلماتی نامناسب نتیجه ی شرکت کردنش در آن بحث است و چه بهتر که شرکت نکنیم 

    💐همه روز خوبی داشته باشید 💐

    قابل توجه خانم ریحانه ، اینایی که نوشتم فقط درحد نوشتن رو کاغذه و تهدید تا به حال غیر از یکبار که اونم مجبورشدم ۶۰ ضربه اونم رو جوراب کلفت فلکش کردم دعواشم نکردم همونم خیلی پشیمون شدم ، ولی دختر کلا دختر خوبیه و خودش مراعات میکنه 

    امیرحسین 1500 نفری که ابان پارسال شهید شدن 180 نفری که تو هواپیما با دستور مستقیم خامنه ای شهید شدن اونا شهید نیستن فقط عرزشیها و ساندیسیا شهید دادن؟

    خانم حنانه وریحانه ممنون که دیدید حالا دارم یک فیلم ویدیویی دیگر می سازم   که خودم فیلمس را گرفتم ولی فعلا پیداا نمی کنم ولی هرگاه درست کردم ادرسش را می دهم ببینید در مورد  بازی گربه و اسب البته اینجاهم هم کمی سیاسی شده که من اهلش نیستم

    آقای سینا شما کور و کر بودید این همه مردم انقلابی بسیجی و سپاهی و ارتشی و مردم انقلابی تو فتنه هایی که امثال شماها راه انداختید شهید شدن.

    خدایا هیچ کس را به خودش وامگذار.........

    حالا فهمیدم فتنه های آخرالزمان یعنی چه.........

    ضحاک شما و جد گرامیتان هستید نه آقای خامنه ای

    سلام ریحان 

    موافقم استادان گرامی با امتحان شاگردانشان را کمپوت نمودند

    مخصوصا عربی 😢😢😢😢😢 

    راستی مینا جان منظورم از قدیم دو هزار سال پیش هست 😂 

    من از ستاد دانش آموز را کمپوت نکنید حمایت می کنم 

    استادان باید املت سازی راه بندازن دیگه کمپوت زمانش گذشته 😁😁 

    جدا از شوخی ممنون از تمام معلمین محبت و ممنون از همه ی معلمینی که حتی بهم صفر دادند 

    🌹🌹🌹

    سلام دوستان روز بخیر 

    از اشنایی با سیما خانم و همینطور مینا جان خیلی خوشبختم

    در جواب مینا جان باید بگم صدمه زدن به دیگران از نظر من صحیح نیست 

    اما خب مطمئنا در فردی که نیت پیشرفت دارد برای فرد تنبیه شونده با کسی که عکس آن نیت را دارد تفاوتهایی وجود دارد 

    خب تنبیه بدنی صمیمیت و حس امنیت رو از بین میبره 

    و باعث ایجاد ترس و سرخوردگی می‌شود

    و ممکنه برای ارضاء حس استقلال و محبت روی به کار های ناپسند بیاورند 

    بیشتر دوستی های نامشروع به خاطر عدم دریافت محبت و درک و صمیمیت کافی برای فرزندان نسبت به خانواده هست 

    و برای ارضاء حس استقلال ممکنه بعد از مدتی آن بچه طغیانگر بشه 

    و فقط برای ارضاء این حس روی به مخالفت بیاورد 

    تنبیه بدنی باعث از بین رفتن اعتماد به نفس میشود و ایجاد افسردگی که در بدترین موارد منجر به خودکشی میشود 

    و خب میتواند فرزند مان را گوشه گیر کند و این هم خوب نیست چون منجر به مشکلات روانی میشود 

    اما اگر  فرزندتان را به عشق و محبت خود نیازمند کنید بدترین تنبیه بی اهمیتی شما خواهد بود 

    اگر با فرزندتان حرف بزنید و درکشون کنید مطمئنا خیلی موثر تر از تنبیه 

    در حدی نیستم که بخوام در مورد روش تربیتی سیما خانم بخوام انتقاد کنم این فقط نظر من هستش 

    من هنوز ازدواج نکردم مینا جان افراد همسن من ممکنه قدیم هاازدواج میکردند

    اما من نه 

    آما خیلی صبورم و با کودکان و حتی افراد سالمند خوب ارتباط میگیرم 

    مخصوصا اون مامان بزرگ هایی که خیلی شیرین و با نمکن ❤

     جناب ناشناس لطف دارید من کمک به دیگران نمیکنم با کارام سعی میکنم به خودم. کمک کنم 

    در مورد سادیسم و نیروی مازوخیسم اطلاعاتم محدوده 

    و اینکه بیماری های ذهنی و جسمی در جایی خواندم که گاهی از جانب شیطانه .تا ما ها امتحان بشیم و البته اینها بیماری هستن از نظر روانشناسی و اینکه بیماری شیطانی اند از لحاظ دینی است 

    که البته میشه این بیماری رو برطرف کرد 

    و اینکه مطمئنا سیما جان این روش رو صلاح دیدن اما سیما خانوم ما مگه چند بار زندگی میکنیم 

    اصلا برای چی تحصیل میکنیم و یا کار های دیگه 

    برای اینکه زیبایی ها رو ببینیم و با دیدن زیبایی زندگی زیبایی داشته باشیم 

    با محبت و بصیرت لحظه ها رو بسازیم 

    وگرنه نمره فقط یک عدده ما اینهمه درس خوندیم چی شد 

    نمیگم نباید درس خوند باید خوند تلاش کرد اما باید زندگی هم بکنیم 

    راستی جناب ناشناس کارتون رو دیدم لبریز از زیبایی صداتون شدم 

    و اینکه چرا آخرین کار ؟ کار های بیشتری بگذارید 

    مراقب خودتون باشین دوستان 🌹🌹🌹🌹🌹

    سلام خانم سیما

    حدس میزنی دخترت روزی چند تا دروغ بهت میگه؟ 

    و اینکه اینجور بچه ها فقط ادم هایی دروغگو بار می ایند فقط دروغگو خوب و بد رو تشخیص میدن اما هیچ وقت کار درست رو.نمیکنن چون شما ب ازاری کار نکرده هم تنبیهشان میکنید یعنی در واقع مهم نیست که کار بدی کنی یا کار خوبی 

    خودتو جای دخترت بذار میفهمی درد تنبیه اصلا مهم نیست اما اینکه به خاطر کار نکرده تنبیه میشی خیلی دردناک تره 

     

    و سلام اقای ناشناس 

    کارتونو دیدم خیلی قشنگه خیلی درونگرا نیستم امتحانل نمیذاره نفس بکشمممم 😂😂😂

    خانم ریحانه از حالت ذرونگرایی خارج شوید وشاد باشید دنیا دو روز بیشتر نیست  به حرفهای منهم فکر نکنید تمام شد حالا برای سرگرمی اگر دوست دارید به اپارات بروید و نظر بدهید ذوبله من خوب بوده یا بد  ادرسش اینست - تقلید صدا  دوبله صدای ابوسفیان اپارات- همین را دقیق بنویسید می اید شما هم ببینید خانم حنانه جدید است  و اخرین کار من- تقلید صدای سریال مردان انجلس اپارات 

    حنانه خانم یادم رفت در مورد موضوع شخصت که پرسیدید باید بگویم شخصیت برونگرا دارید و دوست دارید به همه کمک کنید واین خیلی خوب در مورد بیماری مازوخیسم وسادیسم که عده ایی گرفتار هستند باید بگویم هر دو درگیر نیروهای شیطانی هستند که به درونشان نفوذ کرده و زمام عقل انها را در دست گرفتند ومن این نیروها را کاملا می شناسم وحتی مدتی با انها درگیر بودم تا انکه به کمک نیروی فکر کمی انها را عقب راندم ولی بسیار قذرتمندند وبا بی اعتنایی به انها باید انهارا دور کرد

    حنانه خانم شما چند سالتون و ایا بچه دارید وبا نظر من که پایین نوشتم موافقید و ایا لازم زذن بچه

    می گویند روز قبامت هر کس به کسی صدمه ایی زذه باشد معادل همان را می خورد حالا هر که می خواهد باشد معلم یا مادر

    من شدیدا اعتقاد به تنبیه بدنی دارم ، خودم تا به حال هیچگونه تنبیهی نشدم البته بچه خوبی بودم ولی الان دخترم را از سن ۷ سالگی تا الان که ۱۴ سالشه تنبیه می کنم مثلا برای هرنمره زیر ۲۰ ، قانون گذاشتم که پاهاشو به بالای تاج تختش می بندم و به ازای هر نمره زیر ۲۰ ۱۰۰ ضربه با کمربند فلکش می کنم ، اگه حتی نیم ساعت بدون اطلاع من دیرتر از ساعت مقرر بیاد خونه به ازای هر دقیقه دیرکرد ۱۵ ضربه با کفگیر داغ به باسن لختش می زنم و اسپنکش می کنم ، به ازای هر بی احترامی تنبیه های جداگانه ای براش درنظر گرفتم مثلا اگه تو مهمونی جواب سوالی با بزرگتر خودش بکنه همونجا با مشت لگد جلوی همه روانه صندوق عقب ماشینش می کنم و... ، هرروز هم چه با دلیل چه بی دلیل برای بهترشدم رفتارش ۵۰ ضربه با خطکش فلزی فلکش می کنم ..‌. غیر برنامه کودک که خودم راس ساعت مقرر به طور ضبط شده براش میذارم حق دیدن برنامه تلوزیونی دیگه ای نداره اگه ببینه زیر دوش به دوش اویزونش می کنم و ۶۰ ضربه میزنم با قسمت سگک دار کمربند به بدنش ... گاهی اوقات دلم براش میسوزه ولی میدونمبراش لازمه بعدا ازم تشکر نی کنه 

    درسته جناب داریوش

    نه من خودنمایی میخوام بکنم نه شما 

    اصلا خودنمایی برای چی 

    ما داریم نظراتمون رو میگیم 

    انشالله کسی اینطور فکر نکنه 

    در مورد کار دوبله تون باید بگم صدای بازی دارید 

    و واقعا برای دوبله گری مناسبه 

    هم تنوع صداتون عالیه هم هماهنگی با تصویر رو بسیار خوب انجام دادید 

    واقعا بهتون غبطه می خورم خیلی کارتون ماهرانه است

    سلام آقای داریوش روز بخیر 

    چرا فکر میکنید زیاد موندید؟ 

    شما هم مانند بقیه حق دارید اینجا باشید و اگر کسی به شما گفته بیش از حد در اینجا موندید باید بگم اشتباه کرده 

    و یا فرد متقابل از اینکه هر انسانی حقوقی طبیعی داره آگاه نیست 

    و حقوق شما ربطی به اینکه دیگران خوششان بیاید ندارد چه بپذیریم چه نه واقعا مرتبط نیست 

    و منم کارهایی که انرژی زیادی میخواهد معمولا تمام نمیکنم مثلا گلدوزی 

    که اطرافیانم خیلی انتقاد میکنند چرا گلدوزی هام رو تموم نمیکنم و منم مثل شما واقعا نمیدونم چرا 

    و اینکه چقدر خوبه که دنبال علاقه تون رفتید با اینکه ابتدا رشته ی تجربی رو انتخاب کردید 

    اما پی علاقه تون رفتید 

    واقعا بهتون احسنت میگم هر کسی جرئت برگشتن و بسوی علاقه ی خود رفتن را ندارد

    من از فردی که شاکی شدند معذرت میخوام 

    من خاطره ی فلک شدن و چوب خوردن ندارم اما شده تابحال سیلی بخورم که واقعا حقم بود 

    من چهار سالم بود که هر مهمانی که خونه ی ما می امد و جورابش بو می داد فاتحه اش خوانده بود 

    با داداشم نقشه میکشیدیم و جوراب مهمان رو اتیش میزدیم که بعدش 

    مهمان هامون جواب کارمون رو میدادند با اردنگی به داداشم و چک و لگدی به من 

    که جواب آن را با شکلک میدادم 

    البته هنوزم با داداشم به شدت اتیش میسوزانم و زمانیکه با داداشم یک جا باشم دنیا را روی سرمان خراب میکنیم 

    با اینکه یکبار به لطف داداشم سرم شکست و بلایای دیگه 

    اما بازم هیچکس جایش را نمیگیرد 

    البته از همسایه هم مرحمت کتکی جانانه رو داشتم چون مادربزرگم پایش درد میکرد و ما به لطف لوله ی گاز از بالا میرفتیم همسایه هم ما رو با دزد اشتباه گرفت 

    و از خجالتمون در اومد 

    البته من خیلی بچه. بودم الان کسی اشتباه نکند 

    من  دیگه از در استفاده میکنم 😁😁😁

    خانم حنانه بنظر می اید کسانی از اینکه ما زیاد راجب خودمان حرف می نیم  زیاد خوششان نمیاید و فکر می کنند ما داریم خودنمایی می کنیم و می خواهند راجب چیز دیگری حرف زده شود که البته شاید هم خق داشته باشند ولی ان  موضوعات هم چیزی تهش نیست جز ازار واذیت خودشان ودیگران مانند این سایت البته جای اینجا تنگ نیست و انها هم هر چه بخواهند می توانند بنویسند  البته منهم کمی زیادی در این سایت مانده ام چون تکرار شدن خیلی خوب نیست عاقبت  من وشما می رویم اگر کسی بخواهد در مورد نام دوم من یعنی کوچیز هنوز هم خودم معنی انرا نمی ذانم ولی ایشان در در جایی خواندم که یک رهبر  معروف مبارز سرخپوست برعلیه امریکاییهای سفید پوست بوده وچیز دیگری نمی ذانم وبه اختیار خودم این اسم را انتخاب کردم در مورد رشته اول تجربی بودم ولی چون ریاضی ام خوب نبود تغییر رشته دادم به رشته اقتصاد یا علوم انسانی چون هم تاریخ داشت هم فلسفه و منطق  نقاشی راهم من تجربی یاد گرفتم وهیچ کس یادم نداد البته مجسمه سازی هم بلدم حتی بهتر از نقاشی ولی حوصله درست کردن ندارم نمی دانم چرا

    سلام جناب داریوش / کوچیز 

    به نظر من که اسم  داریوش قشنگتره ولی خب کوچیز هم اسم جالبی هست میشه معنی اسم کوچیز رو بدونم ؟ 

    گفتید توانایی تشخیص شخصیت دیگران رو دارید . میشه بگید در مورد شخصبت من چه شناختب دارید خیلی کنجکاو شدم بدونم 

    راستی شما چه رشته ای خوندید ؟ 

    در مورد نقاشی هاتون باید بگم شما ادم مستعدی هستید و کشیدن همچین نقاشی ای بدون دوره دیدن خیلی خارق العاده است 

    توی مدارس ما معمولا برای رشته هنر ارزش قائل نمیشوند و حتی خیلی از خانواده ها به اینها بها نمیدهند 

    که باعث تاسف میشه 

    حتما کارتون رو میبینم و باعث افتخارمه دیدن کار شما 

     

    مگه این کانال درمورد چوب و فلک دهه شصتیا نیس پس چرا به حاشیه میبرین ، ترحیح میدم خاطره دروغی بخونم اما طبق محتوای سایت باشه

    خانم حنانه بک کار تصویری دیگه هم دارم که مربوط به  دوبله و تقلید صداست که دو روز پیش در اپارات گذاشتم اگر دوست داشتید ببینید هم صدای من و هم خودم سوار اسب که م ل سال 1390 در تخت جمشید ادرس را دقیق بنویسید        - دوبله و تقلید صدای ابوطالب و ابوسفیان در فیلم محمد رسول الله  اپارات - همین را بنویسید می اید ببینم خوب شده یا نه برای سرگرمی گذاشتم 

    خوبه که فراموش کردید خانم حنانه بله تا حد زیادی قدرت خواندن ذهن را دارم البته نه به ان شکلی مانند الان دارید به چه فکر می کنید  بلکه از نظر شخصیت شناسی با یک نگاه  وکمی صحبت می فهمم طرف مقابم درون گراست یا برون گرا وخیلی چیزهای روانشناسی دیگه ذر مورد نقاشی نه دوره ایی ندیدم البته در مدرسه دوره طرح کاد بود اگر یادتان بیاید که چیزی بما  یاد ما ندادند فقط وسایل نقاشی می ذادند خودمان می کشیدیم استادمان سر سوزنی بما یاد نمی داد ومن بخاطر علاقه کشیدن اسب نقاشی یاد گرفتم یادم پنجم ابتدایی من بچه های دیگه خانه وذرخت می کشیدند من اسب می کشیدم و مینیاتور درویش که هنوز انها را دارم

    آقای داریوش اون موضوع که گذشت 

    اصلا مهم نیست سوء تفاهم همیشه پیش میاد 

    مهم اینه که الان همه چیز رو به راهه 

    کار هاتون خیلی قشنگه 

    راستی شما دوره گذراندید برای کشیدن نقاشی 

    تابلو هاتون استادانه است 

    و خیلی خوبه 

    خب پس خوبه 

    جناب داریوش شما میتوانید ذهن بخوانید ؟

    حنانه خانم اول ان سوتفاهم که پیش امد  بخاطر کسی بود که چند ماه پیش با او حرف میزدم و کاملا اخلاقش عوض شد و شد  چیز دیگر وشبیه ان دوجمله ایی که شما به شوخی زدید بمن  می گفت ومن اورا رها کردم و رفت بعد که شما امدید واولش گفتید دوست دارید صحبت کنید وروز بعد ان دوجمله را گفتید  بلافاصله یاد ان فرد افتادم وفکر کردم اوست وان چیزها را برای او گفتم چون باتایید ریحانه فهمیذم اشتیاه شده بحرحال هرچیزی همیشه صد در صد نیست حتی نیروی فکر  هم گاهی اشتباه می کند در مورد ان روح هم دیگر کار از کار گذشته انهم بخاطر اینکه چیز بدی نمی خواهد که مخالفش باشم وبیشتر ظاهرم مانندانها می شود ولی بقیه صفاتم همان اخلاق ایرانی است ودر مورد نقاشی باید بگویم بک کار ابتکاری است چون اولین نقاشی گواش روی بوم است نه مقوا و ندیدم نقاش ذیگری اینکار را کرده باشد این نقاشی مینیاتور قهوه خانه ایست

    آقای داریوش من نقاشی تون رو دیدم اگه درست دیده باشم باید با گواش کشیده باشید 

    راستی میشه از تجربه های هنری تون و همینطور فوت و فن آن بگید 

    اگرم خواستید حتما از خاطراتتون و تجربیاتتون بیشتر برامون بگید 

    من خیلی دوست دارم اینا رو بدونم 

    ممنون 

    دوکلمه اخرتان را نفهمیدم بااین حال بگویم که نه من اصلا احظار روح بلد نیستم دلیلش را قبلا گفتم چون از بچگی از سرخپوسنها و اسب خوشم می امد دایم به ان فکر می کردم ودوست داشتم شبیه انها شوم و در قانون فکر امده اگر به کسی زیاذ فکر کنید شبیه ان فرد می شوید منهم بعد ازمدتی متوجه شدم واقعا دارم شبیه  انها می شوم انهم با موی  نسبتا بلند همین فکر کردن و وضع ظاهری انها را متوجه من کرد وندای انها در کنار من است که  به من راهنمایی می کنند چگونه مانند انها شوم وسرخپوست شوم البته این روح را هیچ وقت ندیدم ولی سی سال بامن است 

    سلام جناب داریوش 

    جناب داریوش اینکار رو نکنید 

    لطفا همینطوری خیلی خوبید نیاز نداره به حرف یه روح گوش بدید 

    لطفا گوش نکنید 

    و اینکه جناب ناشناس شما ذهن رو میخونید ؟ 

    و جناب داریوش  چشم فراموش میکنم 

    ولی خب شما هم فراموش کنید منم حرف هام پر نیش و کنایه بود 

    جناب ناشناس به نظرتون چرا نیروی فکرتان به اشتباه افتاد ؟ 

    خیلی سؤاله برام و مهمه حتما جواب بدید 🙏 

    و خب ممنونم بابت تعریفتون

    در مورد نابرابری باید بگم در همه جا هست و به همه شکل چه به نفع مردان چه به ضررشان 

    چون ما انسانها حکم هامون عادلانه نیست و جامعه هم به دست ما هست .

    حتما کتاب شعری به اسم خودتون ثبت کنید مطمئن باشید من یکی از طرفداران پر و پا قرص شما خواهم بود 

    و اینکه جناب داریوش منم مثل ریحانه فکر میکنم که ما باید استقلال داشته باشیم و البته تیپ شخصیتی من اینطور ه

    من  آدمی هستم که به شدت حالت رئیس دارم و از دستور دادن خوشم می آید 

    کلا دوست دارم اختیار و سلطه داشته باشم 

    و خب اگه من مستقل نباشم چی میشه ؟ 

    مطمئن باشید من داغون خواهم شد و همینطور افسرده 

    و تحمل دستور شنیدن رو ندارم ( به اصطلاح به شدت لجبازم ) مگر اینکه طرف متقابلا دستور شنوی داشته باشه 

    اینکه لجبازم منظورم این نیست یک دنده باشم

    نظر طرفم رو میپذیرم 

    ولی اگر استقلالی نباشه برام مطمئنا  به مشکلات روانی برایم منجر خواهد شد 

    و خب کلی اتفاقات دیگه 

    نمیدونم از نظر شما خوبه یا بد اما من از  مدل شخصیتی ام ناراضی نیستم 

    با تشکر از شما و بقیه 

    همینطور ریحانه بابت اینکه اومدی 

     

     

     

     

    :///

     

    من کلا موضوع روح برام غیرقابل لمسه، میشه یکم بیشتر توضیح بدین؟ یعنی احضار روح انجام دادین که روح اومده سراغتون؟؟ هنگیدم کلا ://///  🤯🤯🤯😳

    ریحانه راستش را بخواهی هم بله هم نه ولی خودم این اسم را  خیلی دوست دارم وبه ان در اینترنت شناخته شدم چون من نام دیگری هم دارم بنام کوچیز که اسم غیر ایرانی است که توسط ان روح برایم انتخاب شده و هنوز اطرفیانم جز یک نفر نمی داند

    سلام ناشناس 

    اسم واقعیت داریوشه ؟

    سلام من  ناشناسم با  همان نام مستعار داریوش که دیگر همه مرا با ان  نام شناخته اند البته  یه نام سرخپوستی هم دارم بنام کوچیز خلاصه اسامی زیادی ذارم ولی نام اصلی من چیز دیگری است که خودم خوشم نمی اید بهتر است بگویید داریوش یا ناشناس که تازه بعد 48 سال قرار است هویت جدیدی پیدا کنم یعنی هویت سرخپوستی  پیذا کنم چون روح سرخپوست از من خواسته وبیشتر حرفهایی که زدم بخاطر این روح بوده که دیگر من تمامش کردم من از روز اول فهمیدم که خانم ریحانه با بقیه فرق دارد ولی خوب نگران شغل اینده اش است و این چیز بدی نیست چون دوست دارد مستقل باشد وبه کسی وابسته نباشد این خوب است ولی یک اشکال دارد اگر همه دخترها اینگونه فکر کنند جای مشاغل مردان تنگ می شود انوقت بیکاری پسرها منجر به افزایش خلافکاری در جامعه می شود  مانند دزدی افزایش اعتیاد وهزاران جرم دیگر که حتی امنیت خود خانمها هم به خطر می افتد بهتر انست تعادل وبرابری شغلی ایجاد شود تا همه هم ذخترها وهم پسرها شغل داشته باشند وکسی حق دیگری را نخورد ولی بحر حال ظرفیتهای شغلی محدودند وذولت باید عدالت جنسیتی را رعایت کند ولی قبول کنید کفه به نفع خانها شده وتوی هر اداره ایی میروی تعداد دخترها سه برابر پسرهاست منظور من فقط همین است ومتاسفانه حتی مشاغل مردانه را هم دارند به دخترها می ذهند مانند پلیس و اتش نشانی البته تعداد محدود اشکال ندارد وذخترها بیشتر روحیه پسرانه پیدا کردند وحتی در ورزش سراغ ورزشهای خشن می روند مانند کاراته  در مورد خانم حنانه بنظر من با بقیه خانمها متفاوتند  وعالی هستند ومن متاسفانه ایشان را با فرد دیگری اشتباه گرفتم که با تایید حانم ریحانه من فهمیدم اشتباه فکر می کردم و برای اولین بار نیروی فکری من اشتباه برداشت کرد امیدوارم فراموش کنند وبدانند منظور من ان فرد  بود نه ایشان ممنون

    ممنون جناب ناشناس بابت راهنمایی تون 

    کار های شما بی شک ارزشمند اند و همه ی انها عالی هستند  

    مهم نیست برای دیگران چه ارزشی دارند مهم اینه شما با دستان خودتون اون رو خاق کردید و این هنر شما در خلق اثار بسیار ارزشمند است 

    سلام ریحان 

    ریحانه واقعا فکر میکنی تو مقصری ؟ اصلا میدونی من فقط به خاطر تو اینجام ؟

    تو مقصر نیستی و ار الان هم بگم اگه بازم کم پیدا باشی منم دیگه یه کلمه هم حرف نمیزنم میدونی که اینکار رو میکنم 

    من قبل از اینکه با تو دوست بشم یه دید گاه خیلی بدی داشتم 

    و فقط دوستی با تو از من حنانه ساخت اگه تو نبودی من الان فقط یه ادم اهنی بودم چطور میتونی در مورد دوست صمیمی من ناعادل باشی چطور خودتو زیر سوال میبری در حالی که بهترینی 

    تمام این دیدگاه ها رو فقط زمانی پیدا کردم که توبودی 

    زمانیکه توبودی واقعا تو بهترینی 

    فکر میکنی یادم نیست چقدر در مورد حرف های اینجا با من حرف میزدی

    بدون اینکه به من چیزی بگی 

    فکر میکردی نمیدیدم دغدغه ات شده پیدا کردن جواب سوال هایی که ایجا هست 

    ریحانه توبهترینی دختر 

    تو پاک قلب ترین دختر روی زمینی رفیق 

    اینو مطمئن باش 

    من از تو اینا رو یادگرفتم 

    هر چیز که الان من دارم به خاطر تو هست ریحان فقط تو 

    تو بهم یاد دادی جایی برای جبران هست تو همیشه سعی داشتی کسایی که مشکل داشتن رو مشکلشون رو برطرف کنی 

    ریحانه تو از من یه ریحانه ی دیگه ساختی از دختری که همیشه پشت سایه ی خودش قایم میشد از کسی که میترسید یادته ؟ 

    کسی که تو فقط ازش حمایت میکنی و چقدر از این حمایت هات احساس غرور میکنم 

    ❤❤❤❤❤❤شش تا قلب برای تو ریحانه جان 

     

    خانم ریحانه اصلا موضوع بخاطر  شما نبود اتفاقا دوست داشتم حالا که خانم حنانه امده اند شما هم می می امدید و نظر می دادید بحر حال موضوعات هم عوض شده وهر چه بود تمام شد ومن نباید بعضی مسایل را مطرح می کردم حال  شما هم اگر کارهای تصویری مرا ببینید می توانید نظر بدهید حتی اگر خوب نباشد چون کارهایم را زیاد به کسی نشان ندادم وذوست دارم همه شما باشید بخصوص که خودم را لو دادم وفهمیدید بایک ادم  غیر معمول  روبه روهستید 

    سلام اقای ناشناس چه خوب که کارهاتون رو.میگذارید خیلی خوبه 

    کم پیدا نشدم راستش این چند روز فقط کامت میخوندم که متوجه شدم انگار خیلی از این بحث و جدل ها به خاطر منه از اون موقعی که من رفتم دیگه هیچ مشکلی نداریم 

    بعضی موقع ها ادما گره کور ماجرا هستند اما خودشون نمی دونند مثل من..............

    منم دوست دارم وقتی میام همه خوشحال باشند و همه راضی با نبودم این اتفاق میوفته من همه پیام هاتون رو میخونم اما نظر خاصی نمیدهم. 

    خانم حنانه خیلی راحت کافی در گوگل کروم اول ادرس را بنویسید بعد کلمه اپارت بنویسید  برای نمونه دقیق بنویسید- نقاشی مینیاتور هفت خوان رستم اپارات -همین  بعد فیلم را پیدا کرده ببینید خیلی راحت

    عالی میشه اگه کاراتون رو ببینیم من که خیلی مشتاقم و واقعا شما چه مرد هنرمندی هستید افتخار آورده وجود مردی مثل شما 

    اما جناب ناشناس من کلا زیاد توی فضای مجازی نیستم 

    نمیدونم چجوری باید با آپارات کار کرد 

    تاسف اوره که نمیدونم 

    حتما الان میگید از کجا اومدم اینا رو نمیدونم😂😂😂😂

    😥😥😥😥😥😥😥

    باید اول یه دوره ی کامل اموزش کار رو بگذرونم 

    ریحانه خانمم باید بدونه از الان معلم بنده تشریف داره😈😈😉

    جدا از شوخی واقعا مشتاقم

     

    قابلی نداشت خانم حنانه اصلا این اشعار هدیه به شما  وریحانه که کم پیداست وبقیه حتی نقطه چین یا زهرا  واقا محمد شما اولین خوانندگان این اشعار  هستید در مورد چاپ اشعار کمی در مورد ابن کارها کم حوصله هستم ویکی اینکه اشعارم در موضوعات مختلف وبیشتر برای خودم شعر گفتم و قصد چاپ نداشتم البته قصد خودنمایی ندارم ولی کارهای من فقط در زمینه شعر نیست وکارهای تصویری هم دارم مانند نقاشی و ذوبله و تقلید صذا که اگر خواستید ادرسش را می دهم در همین اینترنت ببینید در قسمت اپارات  در مورد روح سرخپوست اول فکر می کردم فقط یک علاقه است ولی بعذ دیدم نه موضوع مهمتر ار ابن حرفهاست واگر بگویم هویتم کاملا مشخص نیست باور نمی کنید انهم در سن 48 سالگی بعد متوجه شدم هیچ شباهتی به یک اذم 48 ساله ندارم وبیشتر شبیه یک ادم 23ساله هستم وجالب در حیاط خانه مان یک ذرخت داشتیم که نه بزرگ می شد نه خشک می شد و نه میوه می داد وخیلی عجیب بود ولی من فهمیدم این درخت نشانه من است  چون به خانه جدیدمان که امدیم همین اتفاق برای ذرخت حیاطمان افتاد یعنی بعد چند سال میوه دادن  کاملا شبیه درخت قبلی شد ودیگه میوه نداد در ان وقت همه چیز را فهمیدم بعنی ایستادن وکند شدن زمان برای من  یعنی نسبت به دیگران واینکه من یک ادم سه مرحله ایی هستم یعنی بچگی نوجوانی و جوانی ودیگر میانسالی و پیری در من شاید نیاید واین را مطمعنم  چون فکرش را قبلا فرستاذه بودم و در سالهای اینده احتمالا معروف خواهم شد حتی اگر نخواهم یعنی جوان بودن در سن پیری  و اتفاقی که تاکنون برای هیچ ادمی اتفاق نیافتده  مگر امام زمان و روزی خواهد رسید مردم با دیدن من یاد داستان اصحاب کهف میافتند چون همه پیر می شوند و من نه وجالب که دارم نیرویم را برای اطرافیانم می فرستم تا انها هم پیر نشوند چون دوست ندارم من جوان باشم وانها پیر و تا حدزیادی موفق شدم در ضمن هنوز کمی زمان نیاز ذارم تا شبیه بک سرخپوست شوم شاید تا چند ماه دیگه انوقت چهره واقعی مرا می بینند گرچه هز همین الان مردم در خیابان با تعجب بمن نگاه می کنند ونمی دانم با تعجب مردم چکار کنم  در ضمن علاقه  بی اندازه من به اسب ازبچگی دلیل یاد گرفتن نقاشی شد بخاطر کشیدن تابلو اسب اگر خواستید می توانید یکی از نقاشیهایم را که نامش هفت خوان رستم است ببینید و دوبله صدا  در اینترنت برای ابینکه همش کامنت نخوانید و تصویری هم ببینید

    وای جناب ناشناس این فوق العاده است هم شعرتون هم اینکه شما یک فرد منحصر به فردید 

    واقعا خیلی خیلی فوق العاده است که هم سرخپوست باشید هم ایرانی 

    اینکه همچین قدرتی دارید شگفت آور هست مثل شعر زیباتون 

    و اینکه چقدر خوش شانسم که افتخار صحبت با شما که یک فرد با ویژگی های منحصر به فرد هستید رو دارم 

    شما آدم با استعدادی هستید هم در ادبیات هم در فلسفه و همینطور باهوش 

     واینکه مگه میشه باور نکرد که این شعر برای شما نیست 

    گفتم که حافظ که سهله بهتر از حافظ هم پیش شما کم می آوردند  و این به خاطر استعداد درونی شماست 

    راستی جناب ناشناس چرا اشعارتون رو چاپ نمیکنید تا دیگران هم از نعمت وجود شما بهره‌مند شوند ؟ 

    من که خیلی لذت میبرم 

    در مورد روح سرخپوست هم حتما توضیح بدید من خیلی کنجکاو شدم 

    و اینکه دوستان چقدر ادبیاتتون نسبت به هم لطیف و خوب شده من که از خوندن صحبت ها تون خیلی لذت بردم

     

     

     

    باز شعر بهم ریخته شد مصرح اول اینست                                               نغمه خوانان در بهاران شعر گل دم می زنند                                                                                                                                                                                                                       

    حنانه خانم البته شعرهای من بپای شعرهای شما نمی رسد ولی جالب است وقتی این شعر را گفتم نشان خواهرم دادم باور نکرد فکر کرد از روی کتاب حافظ نوشتم هر چی گفتم خودم نوشتم کسی باور نکرد و فقط شما تایید کردبد راستش شعررا ردیفی تابپ کردم  برای شما ولی در سر اخر کمی بهم ریخته شد نمی ذانم چرا  حالا یکی دیگر از شعرهایم را نوشتم امیدوارم بهم نریزد موقع تایپ  کردن نامش شعر بهاران است                                                                                                                   نغمه خوانان در بهاران شعر گل دم می زنند                                      چون بهاران با هزاران نغمه خوان می رسد        صبحگاحان چون نسیم بوی خوش بر می وزد             کوه را چونان زبستر از گلان پر می شود          دشت وکوه سرو وکاج بادوبلبل بیقرار       مشک را ان رایحه دم می زند چونان صبا         چون هزاران قطره باران گر رسد روی زمین      دانه را در دل گشاید تا بیاید بر زمین          قاصدک را مزده اید ای زمین واسمان      گر برویید ای زمین و پس بباریدای فراز                                                                                                                                                                              

    نقطه چین یادم رفت بگویم من از دوران راهنمایی ار چیزهای عجیب وغریب مانند مرتاض های هندی خوشم می امد بخوص ان هندی که با نیروی فکرش جلوی حرکت بک قطار را گرفت بخاطر نداشتن بلیط سوارش نکرده بودند و من همیشه دنبال دلیل ان بودم تااینکه کتاب راز را خواندم وامتحان کردم واقعا شد البته در مورد مسایل دیگه مانند پولدار شدنم ظرف چند ماه 

    راستش من خودم خیلی به روح اعتقاد ندارم و حتی راجع به همین انرژی افکار فکر میکنم کارمای خاص خودش رو داره... البته اگه چیز بدی انجام بدیم. مثلا یه ندت خواستم ذهن خوانی یاد بگیرم اما مادرم راجع به کارما و عوارض باز شدن چاکرا ها به من گفت و پشیمون شدم..

    ولی درسته... ما حتی با افکارمون میتونیم خودمونو جوون نگه داریم! خوشحالم راجع به این موضوع هم عقیده ایم :)

    نفطه چین من از زمان پنجم ابتدایی تفاوت هایم با بچه های دیگه شروع شد  انهم بخاطر قضیه روح سرخپوست که کل زندگی مرا تغییر داد و هنوز هم دارد  ادامه می دهد وتا مرا سرخپوست نکند رهایم نمی کند باور می کنید روح  یک رهبر سرخپوست بیشتر اوقات با من است  و دایم بمن می گوید تو یک سرخپوستی بنام کوچیز الیته این روح را ندیدم ولی ندایش را دایم می شنوم وخودم هم  از اوخوشم می اید بطوریکه موهایم  وظاهرم دارد کم کم شبیه سرخپوستها می شود البته من خودم را اول ایرانی وبعد سرخپوست می دانم ذوم اینکه خودم هم ار قضیه بورس بدشانسی اوردم چون تا در بورس اسم نوشتم وکد بورس گرفتم اوضاع بورس خراب شد وحالا دارم با فکر کمی رویش کار می کنم شاید اوضاعش عوض شود وسود بدهد در ضمن بگویم من راز جوانی را هم در همین موضوع  نیروی فکر کشف کردم ودر مورد خوذم جواب ذاده حتی توانسته ام جوانیم را در سن 22 سالگی نگه دارم در حالیکه من 48 سال دارم

    خواستم منم یه چیزی راجع به این بحث بگم. من خودم پدر و مادرم خیلی راحع به این چیزا تحقیق میکنن و یه چیزایی میدونم. 

     

    این موضوع حقیقته اما نیاز به تمرکز خیلی زیادی داره و مایلم بدونم اقای ناشناس چقدر تمرین کردن تا به این حد رسیدن.

    یه چیز دیگه... این کار صرفا یه چیزی مثل چیزی که جناب ناشناس گفتن فرستادن انرژی افکاره... نه پیش گویی که مثلا فردا بارون میاد یا نه :/ 

    و امیدوارم اگه اقای ناشناس از این انرژی و موهبت برخوردارن ازش برای کارای خوب استفاده کنن، نه برکنار کردن این و اون.... بی زحمت روی بورس تمرکز کنین برزیل الان به درد ما نمیخوره...😅😅 (شوخی بودا....)

    از شما خانم حنانه واقا محمد ممنون که نوشته مرا خواندید در مورد خودم اول بگویم من یکی ار نادر ترین وعجیب ترین اذمهایی ادمهای هستم که تاکنون در بین چند میلیارد ادم بدنیا امده و شما جزو اولین ها هستید که داستان مرا می خوانید حتی در خانه ما هم انرا باور نمی کنند ولی با گذشت زمان همه چیز دارد اشکار می شود حتی تا چندی پیش خودم هم نمی دانستم تا اینکه  متوجه نیروهای ماورایی اطراف خودم شدم بعنی نیروهی نامریی که دیده نمی شوند و دایم در کارهای  من دخالت دارند حتی وسایل مرا جابجا  وحتی ناپدید می کنند بعضی این نیروها همان طور که گفتم مربوط به نیروی فکر خودم هست که روی ان تمرکز می کنم وبعضی از ناحیه انهاست که بعضی می گویند اجنه یا خناس هستند که نامشان در قران امده ولی موضوع من پیچیده تر از این حرفهاست اتفقاقاتی برایم در عالم بیداری اتفاق افتاده که فکر نکنم باور کنید انهم در کوچه وخیابان یکبار برای خرید فلش ممری به مغازه ایی رفتم بعد از خرید وبرگشتن دیدم مسیری که دارم می روم وطولانی شده هر چه می روم به فلکه شهر خودمان نمی رسم بعد متوجه شدم چیزی حدود 500 متر من به حالت غیب شدن سر از خیابان دیگری دراوردم ومن داشتم خلاف مسیر قبلی  که امدم می رفتم و این غیر ممکن بود چون من انجا را کاملا می شناختم وبرای رسیدن  به  انجا بایددوردیف خیابان پر از ماشین را رد می کردم در حالیکه من رسیده بودم بدون انکه از ان خیابانها وماشینها رد شده باشم دقیفا مانند فیلمهی تخیلی  در ضمن انروز حواسم هم کاملا جمع بود و محال بود اشتباه رفته باشم وذر مورد دیگر از مغازه ایی یکبار جنسی خریدم  وان مغازه را نشان کردم که گم نکنم چند روز بعد که رفتم دوباره بخرم دیدم نه مغازه هست ونه فروشنده هردو کاملا غیب شده بودند در حالیکه نشانه ها در ست بودند و درچند مورد مانند ناپدید شدن بعضی کتابهای که خیی دوست داشتم کاملا متقاعد شدم در اطرافم خبرهایی هست وحالا جواب شما خانم حنانه را می دهم با نیروی فکر کارهای عیر ممکن می شود انجام داد فقط کافیست فکرتان را تغییر دهید  چون رمان حال مهم است البته افکار قبلی که فرسنادید ممکن ظهور کنند وشما خوشتان نیاید ولی با فکر جدید که می فرستید همه چیز تغییر می کند ونوشتن ان ارزو هم مهم است بعد منتظر نیروی جاذبه وبرگشت نیروی فکر باشید که مفداری زمان می برد در  ضمن افکار متضاد نباید بفرستید وگرنه فکر قبلی را باطل می کند اگر می خواهی بیشتر بدانید کتاب راز را ذر کتاب فروشی ها بخرید بخوانید به جزییات نوشته شده من حتی یکبار در خانه اشنایمان با نیروی فکر کانال خراب تلویزیونشان را درست کردم که باورشان نمی شد انهم با وجود پارازیت واما در جواب اقا محمد اول باید بگویم اتفاقات زیاذی در طول ماههای اینده اتفاق می افتد که پیشگوی معروف فرانسوی انرا گفته یعنی نوستار داموس و مرگ ترامپ احتمالا حتمی است شاید بخاطر کشتن اقای قاسمی  در مورد گرانی کاملا مشخص با دلار 30 هزار تومانی معلوم اوضاع بدتر می شه زیاد به پیش بینی احتیاج نیست البته من چیزهای زیادی راجب اینده خوانده ام که خیلی از انها به وقوع پیوسته مانند جنگ یمن که من 20 سال پیش انرا به همه گفتم کسی باور نکرد وحالا اتفاق افتاد واتفاقات بزرگتری در راه البته در مورد خوذم  قضبه یک روح یرخپوست هم هست که اگر خواستید می نویسم وچیز عجبیی راجب خودم که پیر نشوم انهم با نیروی فکر بعنی جوانی طولانی

    سلام بچه ها روز بخیر

    جناب محمد ممنونم اما از نظر من آقای ناشناس دست حافظ رو از پشت بستن 

    خیلی شعرشون قشنگ بود واقعا خیلی خیلی زیاد 

    و جناب ناشناس 

    چه مطلب جالبی من اصلا چیزی در این مورد نمیدونستم 

    توی احادیث و قرآن هم سفارش به فکر خوب شده بود اما من فکر نمیکردم انقدر موثر باشد 

    و من یک سوال دارم 

    گفتید. مربوط به زمان نمیشه فکر اگر در مورد گدشته و یا زمان حال فکر مثبت داشته باشیم نتیجه میدهد ؟ 

    در مورد زمان گذشته منظورم تغییر اتفاقی که افتاده نیست همینکه ذهنیت ها در موردش عوض بشه رو میشه پیش بینی کرد ؟ 

    واقعا هم فکر چیز خیلی جالبی هست 

    تابحال اینطور در موردش فکر نکرده بودم 

    خیلی ممنون

    و در مورد تنبه بدنی  

    از نظر من تنبه بدنی و کتک زدن و حتی فحش دادن خوی حیوانی داره 

    چون آنها قادر به تکلم نبوده و همینطور فکر و احساس موروثی دارند بنابراین نمیتوانند با حرف زدن و همفکری مشکلاتشون را حل کنند 

    و روی به جنگ می آورند 

    دعوای لفظی هم همینطور و  به خاطر آنکه قادر به درک یکدیگر نیستیم و  اینکار هیچ منطق درست و فکر درست ندارد صورت میگیرد پس میتوان گفت خوی حیوانی دارد 

    و همینطور تنبیه در روحیه انسان تاثیر می ذاره 

    حالا چه بدنی چه لفظی 

    و کار صحیحی نیست از نظر من جناب سامان

     

     

     

     

    سلام میشه بیشتر از فلک بگید 

  • Ttmmokhg(محمد)
  • بحث خیلی جالبیه  اقای ناشناس میتونید باز هم ادامش بدید

    میدونید من و شما هم با هم یک بحث هایی داشتیم و الان ازش پشیمونم لطفا منو ببخشید اگه دربارتون بد فکر کردم.

    کارتون عالیه حنانه خانم هم در زمینه شعر و هم در زمینه اشتی دادن واقعا حرف حاتون رو اروم و با دلیل و منطق میگید.

    اقای ناشناس من یه خبر هایی شنیدم که توی ابان ماه همزمان با انتخابات امریکا موج گرونی میاد و مثل فتنه های ۸۸ میشه نظرتون دربارش چیه.و اینکه امیدوارم اون موطلایی مزدور هرچه زودتر به سزای اعمالش برسه که روزانه هزاران نفر فقط بخاطر تحریم های دارویی اون جونشون رو از دست میدن خدا ازش نگذره

    خانم حنانه اول راجب قانون فکر می گویم که فکر یک نیروی الکترومغناطیسی است که از مخ ومغز انسان متساطع می شود که دیده نمی شود وخاصیت اهن ربایی دارد وشعاع حرکت بستگی به طول فکر فرد دارد  و زمان ومکان ندارد یعنی می شود فکر را از جایی که هستید حتی تا امریکا بفرستید و بعد دوباره به مبدا برمی گردد وچون خاصیت اهن ربایی دارد می تواند فرکانس مشابه افکار دیگران را پیدا کند وبسوی مبدا جذب کند وبرگرداند که قانون جذب می گویند واینجاست که اتفاقات عجیب اتفاق می افتد یعنی اگر فکر خوب فرستاده باشید نتیجه رفتن وبرگشتن فکر اتفاقات خوب است  و اگر  بد فرستاده باشید نتیجه اش بد می شود دیدید انهایی  که دایم بدشانسی می اورند بخاطر افکار ناامید کننده است وبرعکس انهایی  که خوب فکر می کنند اغلب موفق ترند وخوش شانسند واین خیلی از مردم این موضوع را نمی دانند وبا فکر بد به خودشان ضرر می زنند من خودم در سالهای گذشته همیشه به خودم میگفتم عاقبت پولدار میشم ومیلیاردر وفکرش را فرستادم حال بعد چند سال ناگهان امسال پولدار شدم بخاطر گران شدن خانه و زمین وبعد یاد  فکر چند سال پیش افتادم بدون انکه سرمایه زیادی داشته باشم پول به دستم رسید  این یکی یک پیش بینی بود در مورد دو رعیس جمهور زن که یکی در برزیل بود یکی دیگر در کره جنوبی و روی انها تمرکز کرذم وبعدبه اطرفیانم گفتم این دو نفر بزودی برکنار می شوند وجالب اینجاست بعد چند ماه هردو برکنار شدند یکی بخاطر رشوه در کره جنوبی و دیگری موضوع ناکارامدی در برزیل وخودم باور کردم نیروی فکر زمان ومکان نمی شناسد  وخیلی می شود از ان در همه مسایل استفاده  کرد البته من با اندو دشمنی نداشتم فقط امتحانی تمرکز کردم شاید هم پیش بینی کردم  با نیروی فکر

    نه راستش جناب ناشناس اما مایلم بدونم 

    در مورد مدیوم ها و چاکرا و چیزایی مثل این یکسری مطالعات سطحی داشتم اگه مربوط باشه 

    اما در کل چیزی نمیدونم 

    بفرمایید 

    خانم حنانه شما راجب قانون جذب  و قانون فکر چیزی خوانده اید تا حالا من کتابش را خواندم و بوسیله نیروی ان چند کار عجیب وغریب کرده ام که خودم هم باورم نمی شد ولی اتفاق افتاد می خواهید بنویسم 

    اصلا موضوع را عوض کنیم بهتر ار دین دیگه حرف نزنیم هر کس هر کاری کرد  مربوط به خودش پیامبرا هر کاری کردند  مردم درست نشدند دیگه چه برسه بما که پیامبر نیستیم زمان اخرالزمان هرکس به نفع خودش دین و تفسیر می کنه تا جاییکه گفته میشه از دین چیزی باقی نمی مونه حالا قرار اتفاقاتی بیافته که فکر می کنم از سال اینده کم کم شروع میشه ذر ضمن سه ماه دیگه هم احتمالا ترامپ در خطر جدی مردن و ترور  قرار داره وفکر نکنم سال 2021 را ببینه  واین شروع اتفاقات اینده است 

    در دین ما احترام به یکدیگر به شدت سفارش شده 

    بچه ها احترام بارها و بارها در قرآن سفارش و ذکر شده 

    هم بزرگتر هم کوچکتر 

    سر چیزی داریم هم رو تحقیر میکنیم که اومده تا جلوی این اتفاق تحقیر کردن رو بگیره چیزی به اسم دین 

    اگه یک شخص که مسلمان نیست در اینجا حضور پیدا کنه 

    اینها رو پای ما نمیذاره پای دین میذاره 

    عزیزان دین رو زیر سوال نبریم 

    این رو نمیگم فکر کنید من معلمتونم یا یه ادم نصیحتگر بیکار 

    که فقط داره دستور میده 

    منم یکی از شما ها هستم و واقعا دارم این حرف رو به خودم و شماها میگم مثل یه دوست 

    میدونید در زمان پیامبر همه باید اسلام می آوردند تا حکومت یکدست اسلامی شکل بگیره 

    اسلام آوردن در واقع ایمان لفظی است 

    اما ایمان آوردن ایمان از قلب است 

    ما برای آنکه مردم از اشتباه در بیایند ابتدا باید یکدست باشیم و یکدل 

    بعدش میتوانیم آگاه کنیم 

    ابتدا باید یکی شویم بعد به فکر جامعه باشیم 

    چرا امامان ما آنقدر مظلوم بودن ؟ 

    به خاطر همین دعوا های میان مسلمانان 

    غیر از این بود که به دست خودی کشته شدند 

    غیر از این بود که قاتلین آنها هم ذکر محمد رسول الله می گفتند 

    تاریخ داره تکرار میشه 

    درستش کنیم 

    یکدست باشیم 

    تاریخ قربانی گرفت و هنوزم داره میگیره 

    اکنون قربانی ها افراد جاهل از حقیقتن 

    آنقدر زود عقب نکشید 

    امام حسین گفتن کی منو یاری میکنه 

    هنوزم طنین پرسش ایشان در فضا مانده و باید به این پرسش پاسخ دهید 

    باید یاری کنید با آگاه کردن 

    اما این وضع ماست 

    نگاه کنید ببینید چند بار عقب کشیدیم چند بار گفتیم نمیتونم یاری تون کنم امام من 

    نذارید تاریخ تکرار بشه 

    نذاریم تاریخ به اشتباه تکرار بشه 

    شماهایی که جونتون برای دینتون در می آد الان وقت سکوت و کناره گیری نیست 

    که اگه هر کس کنار بکشه مسلمون نیست 

    اگه کنار بکشیم مسلمان نیستیم 

    به خودتون امامتون و خداتون ثابت کنید که ارزش خلق شدن رو داشتید 

    ثابت کنید که واقعا برترین مخلوقید 

    ثابت کنیم که برترین هستیم 

    همه مون میتونیم. سکوت نکنید 

    بی احترامی نکنید 

    ثابت کنید 

    شما ها همتون بهترینید پس ثابت کنید که برای بهترین بودن دینتون درسته .

    درسته یا غلطه ؟ 

    با اعمالتون ثابت کنید درست انتخاب کردید

     

     

    جناب ناشناس ما خانمها مهریه داریم اما ارث پدریمون نصف مردان است 

    و خداوند یقینا عادل بی همتا است 

    در زمان اعراب جاهل مرد ها دخترانشون را میفروختن و ارزش بسیار پایینی برای بانوان قائل بودند از نظر منطقی اینه که  جلوی سو استفاده ی مرد های عرب و والد دختر رو بگیرند تا دختران اختیار خودشون رو داشته باشند 

    حتی گاهی قبل از تولد دختر آن را میفروختند اسلام برای جلوگیری از این موضوع مهریه را قرار داد 

    البته دختری که برای  اولین بار بخواهد ازدواج کند بدون اجازه ی پدر نمی تواند که البته این عادلانه است چون دختری که هیچ شناختی از یک مرد ندارد میتواند از پدرش که خود یک مرد هست کمک بگیرد 

    ولی برای بار دوم اینطور نیست 

    و ماها هم محدودیت داریم مثلا برای خارج رفتن و خیلی چیزای دیگه که  باید همسر یک دختر پدر و پدر بزرگ و سرپرست وی این اجازه رو بده 

    البته که این نظر منه با توجه به چیزایی که میدونم 

    من. رستا. نیستم! بار هزارم! من از اولش بودم و با همین اسم هم بودم!

    نه خیر نیازی به جمع کردن کتابا نیس! فقط خواهشا کسایی که هنوز حرفای حضرت علی رو درک نکردن اظهار نظر نکنن! 

    خانم حنانه اگر قرار باشد هر چی نفع کسی باشد بپذیریم واگر نباشد رد کنیم پس مردها هم باید همه اسلام  رد کنند چون اسلام مهریه و نفقه را به نفع زن گفته وبه ضرر مرد  و این خانم رستا که حال شده زهرا و خودش می گوید من کم هوشم در حالیکه اسم دوم خودش را من یاداوری کردم و بعد چند ماه یادش رفته بود و هرچی میگفتم تو رستایی می گفت نه رستا کیه بحرحال بعد چند ماه سکوت برگشت و کاملا تغییر کرده بود که من مدتی نشناختم ار نوع حرف زدنش  و کاش همان اول همینطوری حرف میزد من مانند بقیه می گذاشتمش کنار وخوذم هم می رفتم جای دیگر دیگر ایتهمه صغری کبری کردن نمی خواست او فکر می کند با حرفهای من همه دشمن حضرت علی شده اند بخاطر اینکه  من گفتم بروند سخنان ایشان را در نهج البلاغه  در مورد زن بخوانند اگر اینطور است پس باید تمام کتابهای نهج البلاغه را چمع اوری کنند وهمینطور قران  راچون این مطالب در قران هم امده ومن خوانده ام وبخاطر خوش نیامدن عده یی باید جمع شوند به هر حال دیگه همه چیز تمام شد دیگر ادامه ندهیم هر کس به دین و کیش خویش فکر نمی کنم جز شما کسی دیگه حرفهای مرا بفهمد می گویند کسی که خواب میشود بیدارش کرد ولی کسی  که خودشو به خواب زده نه ممنون خداحافظ

    زهرا جان لطفا یک نگاه به پیام قبلی ها بنداز عزیز دل 

    همه سعی دارید باهم بجنگید 

    همه سعی دارید ثابت کنید 

    همه از هم عصبانی شدید 

    همه فقط نظراتمون رو ضعیف کردیم 

    اما بیاید پشت هم وایستیم به نظر واحد برسیم 

    بیاید با هم بببینیم 

    آقای ناشناس و زهرا شما 

    نه شما جهنمی هستید نه اقای ناشناس توهین گر

    فقط دارید میجنگید 

    برای نظراتی که حاصل کلی تلاشه 

    اما بیاید تلاش کنیم نظرامون رو با هم یکی کنیم و درستی رو انتخاب کنیم بدون دعوا بدون تحقیر 

    جناب ناشناس فقط در برابر برخوردتون برخورد کرد و شماهم در برابر ایشون 

    اما ماهمه  انسانیم قلب داریم و احساس و عقل 

    احساس رو حیوانات هم دارن اما برتری ما اینه احساس با منطق داریم احساسی که درسته و منطقی که راهنماست 

    بازم میگم زمانیکه عصبانی میشیم نظراتمون برای ما نیست برای عصبانیتمون هست برای خالی شدن 

    و گاهی عصبانیت رو برای پنهان کردن ناراحتی داریم 

    بچه ها زمانیکه عصبانی هستیم دیگه نظراتمون برای ما نیست 

    پس سعی کنید نظرت همرو زمانیکه عصبانی نیستیم بپذیریم

    من اگه اون البوم ها رو میبینم به کسی توهین نمیکنم! من معتقدم خدا اینجوری نیست که هرکسی رو برای یه حرف کوچیک یا دیدن چهارتا البوم ببره جهنم! ولی بد نشون دادن امام ها حرف دیگه ایه!

    حنانه جان منم تقریبا با شما موافقم و باید بگم دیگه حوصله کامنت گذاشتن رو ندارم. به اندازه کافی اذیت شدم! 

    موفق باشین!

    .

    زهرا جان من همین الان که گفتید متوجه اسمتون شدم 

    به هر حال هر کسی نظری داره چه از نظر شما درست باشه چه نباشه 

    و ما با مهربانی و احترام باید نظر هم رو رد کنیم 

    من آهنگ گوش نمیدم اما این سلیقه ی شماست و می تونید کار های مورد علاقه تون رو انجام بدین 

    عزیزم جناب ناشناس حدود سی چهل سال سن دارن طبق حرفشون و همینطور گاهی نظراتشون 

    شما هم باید حدود چهارده سال داشته باشید 

    پس ایشون بزرگترن از من به عنوان دوست بشنو یکم بهتر از نظرشون انتقاد کنید 

    در مورد اینکه اصلا متوجه حرف شما نشدن باید بگم شما هم متوجه حرف ایشون نشدید 

    راجع به زن ها ایشون توی نظراتشون اگر دقت کنید گفتند که ضد زن نیستن و طبق برداشت من هم ایشون قصد اهانت نداشتن 

    و گاهی با توجه به برخورد شما جوابتون رو دادند هر انسانی باشه در مقابل حرف متقابل همینطوره 

    اینکه فرهنگ غرب رو دوست داری دیدگاه خودته اما شما الان خیلی چیزا در مورد فرهنگ غرب نمیدونید با توجه به سنتون معمولا نباید هم بدونید حالا ممکنه میدونید 

    و نظر شما برای من قابل احترامه شما در زندگی خودتون سود و ضرر را میبرید حالا هر چه من بگم و یا هر کس دیگه آخر شمایید که مختارید در رفتار و اعمالتان 

    وقتی گفتید مرد ها خوبن آقای ناشناس به حرفتون توجه کردن و عکس العمل مثبتی نشان دادند البته اگر دقت کرده باشید عزیز دل 

    آقای ناشناس واقعا ممنونم منم مثل شما رو ندیده بودم شما هم قلب پاکی دارید 

    گفتید تکرار این موضوعات بی فایده است ؟ اما باید بگم که نه این حرف ها رو هزاران بار باید تکرار کرد چه بسا بیشتر 

    شما حرف حضرت علی رو زیر سوال نبردید نه شما نه بقیه ها فقط درک نکردید هم رو 

    همه تون یک چیز رو می خواستید اما فکر کردید طرف مقابل نظرش جداست 

    از نظر من فرهنگ غرب جالب نیست این نظر منه

    اما هیچ کسی اینجا میدونه توی دانشگاه های آکسفورد و معروف جهان 

    اغلب مسیحی هستن 

    هیچکس میدونه چرا انقدر موفقن ؟ چرا در طول روز بیست و چهار ساعت درس میخونن 

    چطور حکومت کشورشان گوش به فرمان آنهاست نه متاسفانه کسی توی این جمع نمی دونه 

    چون اونها میگویند دین ما گفته درس خوندن واجبه و میدونن با همین پیشرفت ها حکومت را به سلطه در اوردن

    اما ما چی ؟ 

    مایی که معتقدیم دین برتری داریم چی ؟ 

    میخوایم از اونها تقلید کنیم چرا اینها رو نمیبینیم 

    پس جناب ناشناس در این مورد درست گفت 

    ما ایرانی ها چیزایی که به نفع هست که البته به ضررمونه فقط میبینیم 

    این در مورد همه است نمیگم دیگران حتی ممکنه در مورد منم باشه پس کسی جبهه نگیرد 

    و اینکه جناب ناشناس من میخواستم نظراتتون رو ببینم پس صبر میکنم تا زمانیکه شما فعالیت کنید 

    و اینکه اگر الان شما فرزندی داشتید باید همسن زهرا جان میبود پس با محبت زیادی بهشون توجه کنید لطفا 🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵🏵

    کسی که البوم عکس زشت میبینه می ره بهشت کسیکه ادرس نهج ابلاغه داده میره جهنم معلوم میشه زیر پای کی خالی می شه کی هم توگوشی می خوره

    اخ ببخشید من تو کامنتا اسم دومم رو گفتم نه زهرا! معذرت!

    ارههه! تو یا ما بد حرف نزدی! 

    برو بگو ولی بدون امام علی همونجا میزنه تو گوشت! چون بدون اینکه منظورش رو درک کنی رفتی به همه حرف های امام علی رو گفتی و معلوم نیست چند نفر بخاطر تو از امامشون متنفر شدن!

    توی کامنت ها به کسی به اسم ریحانه و یه بچه، گفتم اسمم زهراس

     اول من بادم نمی ات با کسی بنام زهرا حرف زده باشم کامنتها هستند دوما من کی به کسی حرف بد زدم اینراهم یادم نمی ات انچه گفتم فقط ادرس نهج ابلاغه بود وذیگر هیچ حالا قبول نمی کنید عیبی ندارد به خودتان مربوط است منم به حضرت علی می گم  شما حرفش را در نهج البلاغه قبول نکردید 

    😶😶😶 من از اولش هم اینجوری بودم و حتی اگه یکم به خودتون زحمت میدادین میفهمیدین اسمم زهراس! 

    بهرحال اون دنیا به من یکی که باید جواب پس بدی ناشناس از بس که به من و همنوعام توهین کردی! اصلا اول از همه امام علی جلوت رو میگیره! ولی بعدش منم! مطمئن باش من از هرکی بگذرم از تو یکی نمیگذرم! 

     

    دیگه هم وقت سرو کله زدن با این متوهم همه چیز دان رو ندارم! 

    جناب ناشناس گرامی 🏵🏵🏵 و نقطه نقطه ی قشنگ من 🌹🌹🌹لطفا چند دقیقه به این دعوای لفظی پایان بدید من برسم کامنت بزارم 

    نقطه چین به خواهرت نیکیتا سلام برسون  بگو ورزشی که انجام می ده یرای یک دختر زشت ورزش مردانه است ادای مردها رو در نیاره ابروش می ره

    اینهم ادبیات نقطه چین خیلی  خوشحالم ماهیت خودت را افشا کردی خوب که ادرس سخن حضرت علی را در نهح البلاغه دادم اگر نمی دادم چه می گفتی  اگر با دیوار حرف می زدم بهتر نبود وقتم را تلف کردم  خانم دیوار دیوار که خوردن نداره

    من که نمیدونم شما علم غیب داری یا نه؟ ولی من خودمم! نیازی به اسم دیگه ای ندارم! اگرم یه جور دیگه حرف میزنم چون پنج شش ماه گذشته ما هنوزم نتونستیم یه کلام حرف رو به شما حالی کنیم! یا حداقل کاری کنیم شما بشنوی!

    ناشناس شما که دین دار و مسلمونی، پیامبر راجع به زنا چیزی نگفته؟ همین حضرت علی نگفته؟ 

    اره اصلا ما غربی ها رو دوس داریم :/ چه کنیم؟ همین فردا هفت و نیم صبح هم اولین فول آلبوم شون میاد به اسم the album! لابد میگی اینا هم که زنن و فلان و اینا دنبال توجهن! حتی وقتی بهت گفتم من مردا هم دوس دارم توجهی نکردی! من چرا باید از مردا بدم بیاد؟ وقتی عشق البوم obsession ام؟ ://

     

    هوووف حالا اینجا رو بیخیال -___- 

    ولی من از مردا بدم نمیاد! 

    منم عشق فرهنگ شرق و غرب :/! بیاین منو بخوریییین! اه -___-

    خانم حنانه خوب که برگشتین شما ادم دل پاکی هستین ولی من چند ماه اینجا هستم مانند شما را ندیدم بقیه از حرفهای من خوششان نمی اید و ذوست دارند من بروم چون فکر می کنند من ضد زن هستم در حالیکه این طور نیست با اینکه با مدرک ودلیل حرف زدم انرا قبول نمی کنند چون گرفتار الگوی مدل زن غربی شده اند چون بعضی اصلا دین را قبول ندارند که بخواهیم مدرک نشانشان دهیم مانند سخنان حضرت علی در نهج البلاغه تکرار موضوعات قبلی هم تقریبا بی فایده است وقتی نظر امام علی را زیر سوال می برند دیگر حرفهای مرا می پذیرند بنابراین بهتر است کامنت نویسی من تمام شود ولی شما اگر خواستید  بمانید چون همه چیز را  قبلا گفتم در ضمن مزاحمانی هستند که شما انها را نمی شناسید وخودشان را با اسم جعلی جا می زنند  ومرموز هستند ومن اصلا حوصله انها را ندارم دلیل رفتن من بخاطر انها بود نه شما حتی نقطه به نقطه به خاطر انها نمی خواهد شناخته شود    من از همان روز اول فهمیدم کیست چون جند ماه پیش با هم صحبت کرده بودیم  سر موضوع حضرت علی بعد مزاحمها نگذاشتن بعد که نقطه به نقطه امدبعد جند ماه کاملا  عوض شده بود ودیگر ان کسی که من می شناختم  نبود ومانند کسانی که با من خوب نیستند حرف زد البته موضوع حرف ما فقط راجب مسایل دینی و زن بود که مخالف من بودند حتی نامشان راگفتم انکار کردند حتی فیلم وعکس مرا هم انکار کردند برای همین حرفی برای گفتن دیگه ندارم ولی کامنتهاتون میبینم اگر لازم شد میایم ولی کم چون یکی از مزاحمها خودش را افتابی کرد صبر می کنم برود چون بسیار کم دارد

    جناب ناشناس آدما حین عصبانیت حرفایی میزنن که خودشون هم قبول ندارن 

    نقطه نقطه عزیز هم خیلی مهربونه مطمئن باشید که هست 

    خب میدونید آدما همیشه در مقابل سعی میکنن جبهه بگیرن و در آخر حرف هایی که میزنیم رو خودمون هم قبول نخواهیم داشت ایشون هم چون برخورد تون رو دیدند این رو گفتن  

    بچه ها دیگه جر و بحث رو تموم کنیم ؟ 

    به جاش با هم حرف بزنیم 

    درک کنیم

    و باهم چیزای بهتر رو ببینیم

    شما همه تون بهترین هستید و بهتر هم می تونید باشید 

    همه ی کاربران گرامی مراقب خودتون باشید 

    سلام ناشناس 

    چه شعر قشنگی بیشتر از شعر بیشتر از تمام نصحیت ها بیشتر از تمام آرایه ها به دل میشیند

    میدونید از نظر من ادبیات بیانگر روح زیبای آدم هاست و همینطور چشم انسان  شما روح زیبایی دارید 

    هر کس میتونه زیبایی های زیادی داشته باشه اما زیبایی روح برای هر کسی نیست 

    روح زیباتون قلب مهربانی را در خود پنهان کرده  و همینطور ........ قلب پاکی دارد

    در ضمن من هدفم از اومدن به اینجا شنیدن حرف های شما بود که البته الان نقطه نقطه و بقیه دوستان هم اضافه شدن من قبل از اومدن با شما ها آشنا نبودم چه جناب ناشناس چه نقطه نقطه ی قشنگم 

    و کلا آدم اجتماعی نیستم  ولی الان دارم میفهمم توی این اجتماع چه آدم های کمیابی پیدا میشن که به اسم نقطه نقطه و جناب ناشناس و دیگران در تاریخچه ی وجودم افتخار دارم ثبتشون کنم 

    جناب ناشناس نقطه نقطه آدم خوبیه و مهربون ممکنه یهو از کوره دربره و میفهمم درک میکنم و سعی میکنم مثل شما نگاه کنم به خواسته هام به حرف هام به رفتار هام اگرچه که زیاد نمیشناسمتون اما چیزای قشنگی ازتون یاد گرفتم فهمیدم دیگران شما رو درک نکردن و حتی گاهی شما بقیه هارو

    اما زمانیکه درکتون میکنم به نظرم زیاد درک نشدید 

    خواستید آگاه کنید اما کسی از دلتون آگاه نبود 

    و همینطور نقطه نقطه ی قشنگ من با شما هم هستم عزیز دل

    میدونید آقای ناشناس با نبود شما چیزی به کسی نمیرسه 

    شما همیشه میرفتید اما .. اما اینبار نرفتید 

    این بار موندید و این یعنی شما استوارید هم شما هم نقطه نقطه به چی ؟ به حرف هاتون نه حرف زبان 

    حرفی که کسی جز خودتون ازش آگاه نیست حرفی که از سرشت. پاک انسانها بلند میشه

    آقای ناشناس بیاید معامله کنیم شما بمونید منم  تا منم توی این جمع قشنگ شرکت کنم 

    و همینطور آقای ناشناس و نقطه نقطه ی قشنگم لطفا با هم خوب باشید در حدی نیستم نصحیت کنم به جاش به عنوان یک هم کلام میخوام بخندیم با هم نه بهم 

    تایید کنیم همدیگه رو نه نواقص هم رو 

    پس لطفا هم جناب ناشناس نرود و هم دوست باشید 

     

    ممنونم از همه تون 

    و از همه بیشتر از ریحان که سر چشمه ی همه ی احساساتمه

    یکم عجیب نیس فقط ناشناس با کامنت های من گیج شد؟؟

    متاسفانه فقط ادمای باهوش از بعضی چیزا سر در میارن...

    پ.ن: خب ناشناس مگه وقتی باهات مهربون بودم باهام خوب رفتار کردی؟؟ خب گفتم جوری رفتار کنم که میخوای!

    در ضمن اینی که حتی نمیدونی من زنم یا مرد، با اینکه حتی اسمم رو تو کامنت های چند وقت پیش گفتم، معلوم میکنه مشکل از هوش یا شایدم حس بینایی شماست!

    حنانه دیشب توصیح دادم شمارا باکس دیگر اشتباه گرفتم و روی صحبتم به ان شخص بوده نه شما ولی چون نگفتید شوخی بوده من بیاد ان شخص افتادم بهر شما ناراحت نشوید سو تفاهم شد و شمابرگردید من از قبل قصد رفتن بخاطر اذمهای مرموزی که نمی دانم مردند یا زن مانند نمونه بکیشان می گوید من نشان قلب فرستادم وبعد در همان کامنت دارد از من بد می گوید یا می گویم فیلم وعکسم را ببین می رود و می ای می گوید عکس بابابزرگت وبرای جلب توجه این کار را می کنی شما جای من باشید سردر گم نمی شوید بحرحال شما شاعر ادبی هستید بیاید شعرهایتان را بنویسید وحرفهایتان را بزنید من نباشم مهم نیست راستی تا شعرهای شمارا دیدم تازه یادم امد منهم در  گذشته های دور در دوران راهنمایی شعرهایی می گفتم یعنی سالهای 65 66 وبعد سی  سال سراغ دفتر شعرم رفتم که کهنه شده بود البته من مانند شما شاعر نیستم ولی کمی قافیه بندی را بلدم وحالا یکی از شعرهایم بخاطر شما می نویسم تا دل کسی را نشکسته باشم هم برای شما وهم ریحانه  نام شعرم باد صباست                                                                           از یاری گل بوی فضا مشک فشان شد                                                                       لاله طرف از رنگ جلارنگ رزان شد                 بلبل به چمن نغمه مطرب به جهان داد                                                                     روذ از کرم ملک سپهر اب روان شد                  مرغ از خبر  عطر سمن روی بگرداند                                                                        باغ از نفس باد صبا روی جوان شد                 سرو از طلب نور خوذش را به هوا راند                                                                       خورشید سپهر از طلب سرو عیان شد            از حسن صبا عرش بلند اب بیامد                                                                             خورشیدسحر از نفس بادفغان شد                  بلبل به شقایق خبر از ساقی بیاورد                                                                          عالم خطر از ایمن جان روی امان شد                عطر از سمن سنبل لاله به درامد                                                                          قاصد خجل از باد صبا روی نهان شد                                                                                                              می دانم ناراحت شدید ولی این یادگاری من  بود به شما ختما برگردید  خداحافظ همگی من میروم تا کسی ناراحت نشود  البته گاهگاهی کامنتهایتان را می خوانم  بدرود                                                                                                                                                

     

     

     

     

     

     

     

     

     

                                                                                                                 

    بابا صلوات بفرستین دیگه :/ نشستیم داریم با این متعصب ها هی چت میکنیم -_-

    نخود نخود، هرکه رود خانه ی خود =/

    به ببینید کی برگشته؟

    منظورم خودمم با اسم جدیدم😂

    داریوش جون منو خوب میشناس(اگه یادت رفته من همونم که از دستش فرار کردی)

    واقعا متاسفم ناراحت شدید جناب ناشناس

    از اشنایی دو روزه با همتون خوشحال شدم 

    جناب ناشناس شما خیلی وقته توی اینجایید و حضور من شما رو آزرده کرده 

    پس درستش اینه که آدم دو روزه و ناشناس تر از اینجا بره که منم 

    بچه ها آقای ناشناس رو سرزنش نکنین من مقصرم چون اصلا آشنایی نداشتم با ایشون و نمیدونستم چه برخوردی رو میپسندن 

    ممنونم نقطه نقطه عکس بگیری هم اشکال نداره 

    و در آخر معذرت میخوام جناب ناشناس  که ناراحت شدید زندگی پر از خوشبختی براتون آرزو میکنم

    خدانگهدار 

     

    سلام ... 

    بله کار خودش هست حنانه تو ادبیات خیلی قویه  زیاد شعر و کتاب میخونه البته استعداد ذاتیشه که میتونه شعر بگه اون موقع ها که تو مدرسه بودیم هم شعر زیاد میگفت الان هم تو کرونا شعراشو برای معلم ادبیاتمون میفرسته تا ایراداشو بگه و بهترش کنه 

    ناشناس نمی دونم واقعا کی هستی ی پسر ده ساله ؟ بیست ساله ؟ یا هر چند ساله فقط میتونم بگم کاری جز ناراحت کردن خودت و دیگران نداری البته من که دوستمو میشناسم اما شما هنوز خودت رو نمیشناسی ... حداقل انقدر جرئت و شهامتش رو داشته که از اول تا اخر .... باشه توچی تا حالا صد تا اسم عوض کردی 

    بحث ما تو این سایتم همین که البته من دارم خاتمش میدم اگر ی زن کار نکنه باید به مرد اعتماد کنه دیگه ؟ در صورتی که اصلا نمیشه به مردا اعتماد کرد پس هر کسی اندازه تواناییاش کار میکنه

    حنانه من منقاعدشدم شما ان فردی که من فکر می کردم نیستید ولی منهم همانقدر از حرفی که بکار بردید ناراحت شدم که شما از جواب من بهر حال من تمی خواستم خداحافظی  من ار اینجا با نارحتی کسی همراه باشد که شد قبول دارم کمی تند رفتم امیدوارم دیگه ناراحت نباشین وهمه چیز را فراموش کنید منهم همینطور متاسفانه کسانی ابنجاهستندکه منظور مرا نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند ودایم رنگ عوض می کنند مانند بی نام چند نقطه که من منظورش را نفهمیدم چون با کس دیگری شاید اشتباه گرفتم خودش هم در هم برهم صحبت می کند ولی اگر اوست بداند  نگران نباشد من در عمرم عاشق هیچ کس نشدم ونخواهم شد

    ناشناس باهات موافقم یه ادم بی سواد خوش زبون خیلی خیلی بهتر از صدتا ادم با سواد پرمدعا است. :/

    حنانه جون تو ناراحت نشو، میدونی از وقتی با ناشناس اشنا شدم کلا دیدم به مردا متاسفانه عوض شده.. حتی اونایی که میدونم خوبن! 

    حالا اون اولا میگفت من میخوام مردم رو آگاه کنم... خوب اگاهمون کردی دلاور! =/

    اصلا حس میکنم از موضوع اصلی منحرف شدیم! رسیدیم به تحقیر رو در روی همدیگه! 

    اصلا فک کنم حدس دومیم درست باشه.. یه پسر ده ساله اس که عکسای بابا بزرگش رو میزاره تو اپارات اینجا هم بلوف میزنه :/ 

    شایدم از اون مرد بی چاک دهناس که بیکاره صب تا شب جلو کامپیوتره =/ 

    راستی راجع به شعری که نوشتی! واقعا کار خودته؟ اشکالی نداره من ازش اسکرین شات گرفتم نگهش دارم؟؟؟ یا برای دوستم بفرستم؟ اصلا باورم نمیشه کار خودت بوده! یه جاییش هس کردم یه مصراع اش قافیه اش عوض شد و بعد دوباره برگشت به قافیه قبلی.... اما واقعا فوق العاده بود.

    میتونم بپرسم چند سالتونه؟ اصلا راستش امید گرفتم شما رو دیدم حنانه :))

    اونم چرت میگه، منم فهمیدم شوخی کردی لابد اون کند ذهنه یا شایدم از اون زن ذلیل هاس، میاد اینجا عقده هاشو خالی کنه از گوشت کوب خاطره خوبی نداره :/ والا! اصلا زندگی مردم به ما چه؟ -___- 

    خیلی هاتون چرت و پرت و دروغ نوشتین واقعا چرا دارین انقدر چرند و دروغ میگید؟؟

    آقای ناشناس طوری که شما امروز با من حرف زدید هیچکس حرف نزده بود واقعا من آبروی شما رو ببرم ؟ 

    آبروی من رفته ؟ 

    سر گفت و گو با کسی که تنها دانسته هام در موردش پیام هاست من همچین آدمی نیستم من اینطور نیستم متوجه شدی 

    آقای ناشناس آبروی من نرفته 

    اما شما خیلی خیلی بد با من حرف زدید 

    فکر کنم هنر شما فقط بحث سیاسی نباشه شکستن دل آدم ها هم باشه 

    جلوی دوستم منو تحقیر کردی باشه 

    منم خدایی دارم منم خدا دارم

     

    باشه آقای ناشناس 

    چشم ما شعر میخونیم

    بیسواد هم که هستم ؟ اشکال نداره خوش اومدی 

    با منم حرف نزدی اشکال نداره به جاش حرفاتو میخونم 😊

    اما آقای ناشناس

     من گوشت کوب به رخ می کشم مگه جنگه چرا با لحن پر مهر نمیخوانی 

    اما باشه 

    من گوشت کوب کش بی فرهنگ بی سواد که ته لیست تون هم نیستم 

    خیلی ممنونم که آنقدر ازم تعریف کردید به خودم امید وار شدم 

    لطفا با لحن پر مهر بخوانید 

     

     

    اصلاخانم ریحانه شما داور بروید کامنتهای اولیه دیشب حنانه دوستتان را بخوانید بعد انرا با کامنتهای امروز  من و وجواب ایشان مقایسه کنید میبینید 180 درجه تغییر کردند به خیالتان وقت گیر اوردید مرا سنگ روی یخ کنید ماجرا برعکس شد و ابروی خودش با دست خودش رفت با شعر هم درست نمیشود من حاظر بوذم با احترام  با دوستتان صحبت کنم خودشان نخواستند دوباره خداحافظ 

    من دوباره برگشتم اقای حنانه شاید هم زن باشید ولی ادبیات کوچه وخیابان شما ابروی شما را پاک برد فکر می کنید من با هر کس امد اینجا همکلام می شوم من می گذارم طرف مقابلم صحبت کند اینقدر روانشناسی ام فول است که با کمی لغزش طرف مقابل کل شخصیتش جلویم ظاهر می شود ختی اگر او را ندیده باشم شما در بین تمام کسانی که با او صحبت کردم شاید یکی مانده به اخر باشید می دانید چرا چون از ابتدا سعی کردید جلوی ماهیت واقعی خود را بپوشانید  ومنهم اعتراف میکنم دیشب فریب شما را خوردم بعد امروز شما خیلی زود از روی خشم درونی عقده های خود را بیرون ریختید انهم با ناشیگری وحالا سعی می کنید چهره خراب خود را دوباره بازسازی کنید فکر می کنید ادم عاقل دوبار توی چاه می افتد خیلی خوشحالم که نقاب سیاه ودروغین شما افتاد ومرا ار نوشتن کامنت راحت کرد چون می خواستم راجب تمام موضوعات باهم صحبت کنیم و فکر کردم ادم فرهیخته در مقابلم قرار گرفته عجب فرهیختگی اینطوری ندیده بودیم ابروی هرچی فرهیخته را بردید انهم زمانیکه من  هیچ بی احترامی یشما و ریحانه نکردم ولی شما ظرفیت  شنیدن سخن حق را ندارید البته من کاری به کار ریحانه ندارم ولی فکر نمی کردم  بعضی زنها اینقدر عقدهایی باشند گوشت کوبت را به رخ من می کشی انهم برای کسیکه اموزش تکاوری دیده می خواهی برو عکسم رادد اینترنت ببین در ضمن نانچیکو هم دارم شوخی کردم ولی دیگه امکان گفتگو با شما وجودندارد مانند قضیه برجام هسته ایی که امریکا زیر مذاکرات زد حالا می گوید دوباره صحبت کنیم بنظر من یک بیسواد با شحصیت خوش زبان بهتراز صدتا باسواد بدزبان پر مدعاست ومن حاظرم با ان بیسواد با شخصیت ساعتها گفتگو کنم ولی با شما نه حالا بشینید باریحانه شعر بخوانید خداحافظ

    در ضمن من مسخره نمیکنم حتی دشمنم رو 

    حرفمم به خاطر این نبود مسخره تون کنم و روزتان رو خراب کنم

    من اون حرف رو به شوخی نوشتم 

    من فکر کردم شما هم متوجه شدید اما دیدم حسابی نارحتید و حتی نفهمیدم برای چی الان که دوباره خوندم فهمیدم 

    من نه مسخره تون میکنم نه چیز دیگه 

    با وجود اینکه برخوردتون یادم نمیره اما اگه خواستم از شما یاد کنم به نیکی یاد میکنم 

    من واقعا،چرا باید فریبتون بدم 

    لطفا دقت کنید به حرفاهاتون بدون جبه گیری 

    در ضمن من فقط دو روزه فهمیدم ادمی با نام ناشناس اینجا حضور داره  و اصلا اینجور جاهایی هست که میشینید گفت و گو میکنید

     واینکه میگید نوشته های من مثل فلان آقاست باید بگم از شما بعیده هر چی باشه هفت میلیارد ادم هست که ممکنه مثل هم بنویسن و خودتون میگید عالم و اهل دلید .نمیگید! 

    من از کم اوردن نمیترسم من از هیچ چیز جز خدا نمیترسم 

    اما شما نگاه کن به پیاما تا متوجه بشی کسی که بحث کرد شمایی 

    نمی گم کم اوردید چون هم سر زبون دار و هم با گفته ی خودتون پر مطالعه 

    و تاریخ دان هستی

    اما جناب ناشناس یک چیز توی تاریخ بود و ندیدی

    همه ی انسانها از کشور میهن و دارایی هاشون دفاع کردن چون به سختی بدستش اوردن 

    و الان میخوام. به عنوان یک ادمی که بی شک یک روزی در خاطراتتون گم میشه بهتون چیزی بگم 

    به عنوان کسی که شاید یک روز فقط همین نوشته ها ازش باقی بمونه بگم 

    اون ها از دارایی شون دفاع کردند اما شما هر بار ول کردید و رفتید با کلی ا ز آدمها بحث کردید و لی بازم تا آخر نموندید روی نظراتی که نتیجه ی یک عمر بود 

    و فقط خواستید نظراتتون رو عوض نکنید چرا ؟ چون زحمت کشیدی بدستش آوردی اما بدونید تغییر برای آدمهای بزرگه 

    آدم بزرگی هستید بیشتر بزرگ باش 

    اگه من مرد باشم که نیستم یا زن باشم برای تو فرقی نخواهد داشت اما این حرف یک مرد نیست 

    حرف یه دختریه که میخواست ثابت کنه شما یک ادم ناشناس نیستید حداقل برای خودش چون میدید که چطور بر اثر احساس زود کنار میکشی بر اثر هیجانات بر اثر خیلی چیزای دیگه 

    بر اثر تایید نشدن ها 

    آدم ها ی بی شناسه زود عقب میکشیدن 

    چون دیدم در ازدحام وجودتون تنهایید

    اما شما بی شناسه نیستید شناسه تون رفتارتونه

    که ازتون به جا مونده

    ولی اینجا میدون جنگ نبود جناب 

    اینجا یه دختر که شما براش مثل یک برادر بزرگ ترید بود 

    که میخواست بگه شاید این مرد تنها هم گاهی درسته حرفش

    زندگی شادی داشته باشید

    🌹🌹🌹

    تهمتتون و حرف های پر کنایه تون  تا ابد شناسه شما خواهد بود برام 

    امیدوارم برای فردا دیگه ای که باهاتون آشنا میشن این نباشه

     

    من هنوزم میگم مشتاقم اگه شما تهمت و زخم زبان نزنی

    من ادبیاتم همینه جناب ناشناس

    من احترامتون رو نگه داشتم اما شما تهمت میزنی

    به نظرم ریحان درست می گفتی جناب ناشناس حاضر نیست بدون کلنجار گفت وگو کنه ولی من فکر میکردم حداقل منطق دارن ولی میبینم زمانیکه نظرشون مورد نقد قرار میگیره اونم با احترام باز هم حرمت رو می شکنند 

    و اینکه ممنونم ریحانه جان 

    اقای ناشناس احترام رو حفظ کن

    من و حنانه جونمون هم که بره دوستیمون نمیره حنانه ی دختره عین من اما من با اینکه زنم پشت دوستم روخالی نمیکنم تو هم احترامت رو حفظ کن اگر نمیتونی از سایت برو 

    ما دو نفر مثل کوه پشت همیم و از خواهر هم به هم نزدیک تریم 

    تو حتی بعضی موقع ها پشت خودت رو هم خالی میکنی 

    با این اخلاق هایی که داری بعید میدونم متوجه بشی که دو تا دوست چقدر برای هم مهمن 

    پس نمیذارم بهش توهین کنی 

    تا یادم نرفته این  اقای حنانه که می گوید من دروغ نمی گویم دیشب برای فریب من میگفت من مشتاق گفتگو با اقای ناشناسم من مانند دیگران نیستم من برای نظرات ایشان احترام قایلم  و  ادبیات کامنت امروزش یه لیوان اب بخور نفست سر جاش بیات  و صد تا چرت وپرت دیگه  بروید بخوانید  اینهم دروغ ایشان معلومه کاملا درمقابل من کم اوردی حداقل چهار تا کتاب می خواندی ابرویت نره خداحافظ تا ابد

    میخوای بگی منم مثل نقطه نقطه یکی دیگه ام ؟ بگو هرچیز که دلت میخواد

    اما من بهت میگم دختر بودن این نیست با ناز و اشوه حرف بزنم

    و خوشبختانه همچین چیزی یاد نگرفتم

    ریحانه غفاری دوست صمیمی من هم میدونه 

    شما که مقاله زیاد نوشتید زحمت بکشید از دختری که با نام ریحانه در اینجاست بپرسید 

    شما مرد عالمی هستید امیدوارم این خصلتتون هم تغییر بدید

     

     

    حسن ختام این سایت هم با نام اقای حنانه بسته شد مرا با نامردان کاری نیست که اسم زن روی خود بگذارند حداقل کمی تمرین می کردی با ادبیات زنانه مطلب می نوشتی دوباره خداحافظ این دفعه واقعی

    بچه ها لطفا نظرتون رو راجع به این شعر بگید لطفا

    یار آمد تا دلی میزان کند 

    این دل ما را چنین حیران کند

    بلبل آمد تا بخواند بهر گل

    تا که شاید باغ را بستان کند 

    آتش آمد تا بسوزاند دلم 

    تا که درد عشق را آسان کند 

    گویم از افسون روز عاشقی

    تاکسی تکرار این افسون روز افزون کند 

    این شعر رو در واقع من واسه ریحانه ی عزیزم گفتم هر کی تونست نظر بده ممنونم

     

    خداروشکر انقدر پست نشدم که بخوام دروغ بگم 

    اسم من حنانه رضایی هست فرزند محمد صادق رضایی 

    مدهبمم دین اسلامه که بهم یاد داده نباید دروغ گفت و شما 

    شما آقای ناشناس همون بهتر که بری چون مرد نیستی یه آدم ضعیفی و من 

    یاد گرفتم که باید از آدم های ضعیف حمایت کرد 

    اگه این ها رو یاد نگرفته بودم احترامت رو کنار میداشتم حیف که اعتقاداتم دستامو بسته 

    وگرنه به خداوندی خدا که در برابر آدمی مثل تو رفتار بدی میکردم 

    اما برو برادر من که توی وجود تو مرد نمیبینم 

    یه مخدوش گر در اعتقادات رو میبینم یه آدمی که فقط شنیده و داره مثل طوطی تکرار میکنه 

    داداش ، جناب ، آقا یکم یاد بگیر طوطی نباشی که ارزش انسانیتت بیشتر از اینه که با حرفای اینطوری خودتت رو کوچیک کنی چون داری به یک طوطی که شجاعت نداره تبدیل میشی 

    مرد باش برادر تهمت نزن

     

    چقدر شما ساده اید این حنانه یک اقا است شما باور کردید زن من می دانم کیه بحر حال فرقی نمی کنه دیروز می خواستم بروم وخداحافظی کنم   که این حنانه قلابی پیدایش شد  ولی  خیلی زود خودش را لو داد  بجایش امروز میروم خداحافظ همگی حتی شما اقای حنانه

    جناب ناشناس گفتید شک دارید اسمم حنانه باشه ؟ 

    بهتره گوش زد کنم بهتون من سالها با این اسم شناخته شدم و بهش افتخار میکنم و خوشبختانه آنقدر شجاعت دارم که اسمم رو بلند بگم حالا شما جای برادر من میخواید باور کنید میخواید نکنید

    اما حداقل انقدر مردباشید که از نظرتون دفاع کنید و انقدر جوانمرد باشید که اشتباهتون رو بپذیرید

    اقای ناشناس لطفا اگه هم برمیگردی این حرفی که خانم حنانه الان بهتون زدن رو میرهن عثمان نکن تو میگی مرد حالا اگه مردی علت الکی نیار و بیا

    جناب ناشناس اگه ادعای مردونگی میکنی فرار نکن همینجا وایسا بگو حرفات روکه هیچ واضح حرف نمیزنی 

    یا وایستا مثل مرد یا دیگه ادعای مردونگی نکن 

    که خیلی برخوردت ناراحت کننده است لطفا عالم رفتارتون هم باشید نه فقط عالم دینی

    من با خانوم حنانه موافقم و اینکه هی میگی دخترا همه کارارو گرفتن خوب اون پسر بی عرضس نکه چون یه دختر کارشو گرفته چون میره دزدی میکنه ادم کارگری کنه ولی پول حلال در بیاره من خودم توی کافی نتی کار میکنم دو تا دختر هم هستن خوب حالا چی میگی تو که میگی انقد همه چیزو خوندی و تاریخو سیر کردی چرا قشنگ نمیبینی بابا امام علی قربونش برم اگه اون احادیث رو قشنگ و کامل و مفهومی بخونی خیلی قشنگ میگه

    خوب اخه ناشناس تو میگی چون نمیشناسمت دیگه با هات حرف نمیزنم و رفتم .والا تا حالا ۶۰ بار گفتی من رفتم دیگه نمیام ولی باز هی میای و اگه انقد شاکی که چون اسم واقعی دیگران رو نمیدونی خودت رو بالاتر میدونی و حرف نمیزنی تو خودت اسم واقعیت رو بگو.

    من واقعا محمد و برا این با این اسم پیام نیدم تا با بقیه محمدا قاطی نکننن

    اون کسی که باهاش حرف میزدی اسمش داریوش بود بامن اشتباه نگیر همه این اشتباه را می کنند 

     دوباره برگشتی فهمیدم که هستی اقلا کمی زنانه بنویس تا معلوم نشه کی هستی

    ناشناس گرامی گفتی همه با هات در افتادن

    اما به عنوان خواهر کوچیکت میگم ناشناس گاهی نظرای ادم چه درست چه غلط فقط برای دل خودمون انگار باید باشه چه درست باشه چه نادرست 

    خانم....... میدونم ناراحتی عزیز دل اما این چیزا ارزش نداره گلم

    عجب.... دلم شکست.... برای همیشه خداحافظ؟

     

    بیخیال پس چرا اسمم رو میخوای؟ :/ اها فهمیدم لابد فقط اسم و قیافه طرف رو میگیری بعد شبا میری تو فکرش نه؟

     

    بیخیال انقدر سطحی نگری که گیر دادی به اسم من؟ :////

    تازشم مگه نمیخواستی با من قرار بزاری؟ هعی... چرا ناز میکنی؟ :/ 

     

    بی نام ونشان اسمت رستا نیست  من روزانه صدها دختر در خیابان می بینم حتی به یک نفرشان هم شماره ندادم برای همیشه خداحافظ

    حنانه شما هم مانند دیگران گرچه شک دارم اسمت حنانه باشد و برای همیشه خداحافظ من دیگر حوصله  ادمهای بی نام ونشان  را ندارم  بای بای تا ابد دیگه فکر نکنم چیزی بنویسم وقتم را تلف کردم

    ناشناس نکنه عاشقم شدی میخوای یاهام قرار بزاری که انقدر درگیر اسم من شدی؟ 

    اوووف.... نه مرسی من از اون دخترای پا بده نیستم....

    وای ناشناس من نمیخواستم اعصابت رو بهم بریزم چند تا نفس عمیق بکش اروم تر میشید

    میدونید من متوجه منتظرتون هستم اما مگه ما خانمها با گوشت کوب افتادیم دنبالتون😂😂😂

    بهر حال با اینکه گویا دوست ندارید با من حرف بزنید من از بحث با شما لذت میبرم چون دیدگاه هاتون جالبه 

    میدونید درسته مرد ها شاید شغل کمتری داشته باشن اما دلیل نمیشه همه شون بی کار باشن 

    میدونم برای یک مرد سخته جلوی خانواده شرمنده بشه و شما حق داری 

    اما بهم بگید این ربطی به دین قشنگ ما که میخواد روح ما رو پروش بده داره نه ناشناس گرامی البته این نظر منه شما هم نظرتون رو بگید اگه هنوز حوصله ی تایپ کردن دارید

    تا برسیم به همین موضوع بیکاری🌸

    نفطه چین تا نگویی که هستی هیچی از حرفات نمی فهمم حتی اگر یکروز کامنت بنویسی خودت را بزار جای من 

    خانم حنانه شما به نسبت دیگران انصاف بیشتری داشتید و منظور مرا فهمیدید ولی دیگران مانندشما نیستند واز حرفهای ما نتیجه گیری و برداشت بد می کنند وگاهها چیزهایی می گویند که من اصلا راجبش حرف هم نزذم و تفسیرهایی عجیب وغریب می کنند بنابراین کلا بی فایده است راجب زنان بنشینیم صحبت کنیم چون تجربه چند ماه گذشته من نشان داد انها برسر حرفشان لجاجت دارند حتی اگر مدرک واقعی به انها نشان بدهی تاحالا شده یکی انها بگویند چرا ما را به سربازی نمی برند چطور می توانند اتش نشان بشوند ولی نمی توانند سربازی بروند  یا همین خانم ریحانه که اینقدر نگران شغل اینده اش هست که مبادا محتاچ پول شوهرش باشد ومستقل باشد ایا حاظر هست در موضع برابر  با شوهرش از مهریه بگذرد فکر نکنم در حالیکه شوهرش باید بگوید حالا که همه چیز برابر شده دیگر چرا باید مهریه بدهم میبینید این روزها تبعیض به ضرراقایان است ولی مردها به غیرازمن زبان حمایت از خودشان را ندارند حتی اگر به ضررشان تمام شود ببینید روزانه چند دزد و خلاف کار پسر سراز کلانتری در می اورند و مردم اموالشان دزذیده می شود بخاطر چی بخاطر اینکه هر شغل خوب دولت دارد به دخترها می دهد وپسرها بیکار والاف در خیابان جبب بری می کنند یا از دیوار مردم بالا می روند ودها مورد دیگرشما سریالهای شب تلویزویون را ببینید قهرمان اول تمام فیلمها دخترند وتوی انها همیشه پسرها دزدند ودحترها در حال رفتن به دانشگاه در حالیکه در عالم واقعیت این پسرها هستند که مدال های جهانی برای ایران می اورند وکمتر در انها دختر می بینی ایا صدا وسیما این پسرهای باهوش را نمیبیند که از انها فیلم وسریال بسازد

    در آخر هم متاسفم که نگرانت شدم... 

    ناشناس من دوتا حدس راجع بهت زدم یکی همونی که گفتم..

    دومی هم همونی که خودت گفتی... گاهی شک میکنم که نکنه واقعا یه بچه ده ساله ای! چرا؟ چون حتی روی حرفام پنج دقیقه هم فکر نکردی! اصلا چرا پنج دیقه؟ دو دیقه ناقابل!

    :///// من چجوری حرف زدم که میخوای مانند خودم جواب بدهی ای شیخ؟ ماذا فازا؟ من، رستا؟ وات ده ...؟ باور نمیکنی کی ام؟ ://// نکن... چه کنیم؟ 

    بچه ها سالروز مولانا رو به همتون تبریک میگم و همینطور مولوی های آینده 

    روز شاعرانه و عارفانه ای داشته باشین همه تون😉😍🌸🌸🌸شاد باشید 

    تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

    تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

    نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم

    چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را

    ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم

    نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را

    ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم

    چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را

    چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم

    چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را

    چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را

    چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را

    چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی

    خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را

    ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی

    چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را

    جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق

    چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را

    به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو

    همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را

    ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان

    دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را

    منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را

    منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را

    غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن

    هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را

    بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را

    بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را 

     

    سلام حنانه جان اقای ناشناس و .....

     

    نمیخوام در اینده به خاطر جنسیتم زیر پا له شوم همین وبس 

    من که نمیخوام کارگری کنم 

    فقط میخوام به اندازه توانایی هام کار کنم همین هر کسی هم که اگر در کارش تلاش کرده باشه میتونه در حوزه کاریش پیشرفت کنه 

    اما این طور که شما میگی نهایت پیشرفتی که میتونم برای خودم متصور بشم اینه که بهترین غذا رو بپزم تمیز ترین خونه رو داشته باشم و... 

    شما خودت اگر زن بودی راضی میشدی اینشکلی؟

    اول از همه سلام بچه ها 

    واقعا چقدر صحبت های صادقانه و قشنگتون دلنشین بود هم جناب ناشناس و هم نقطه نقطه ی عزیزم 

    نقطه نقطه من خوندم حرفتون رو مثل اینکه سوء تفاهم شده بود عزیزدل 

    متوجه شدم از ته قلب پاکت حرفاتو میگی منم موافقم مردا بد نیستن که ولی ما ها هم بد نیستیم قشنگم

    و جناب ناشناس حرف شما هم خوندم و متوجه منظورتون شدم 

    خب میدونید تبعیض جنسیتی خیلی بین مردم زیاد شده موافقم اما این دلیل بر این نمیشه که خانمها و یا حتی آقایون محترممان ضعف داشته باشن 

    من متوجه شدم توی حرف هاتون که شما هم موافق این هستید که زنها و مردها از حقوق و ارزش برابر برخوردارند که در این شکی نیست و خب میدونید خیلی از جبهه گیری ها در برابر شما به خاطر اینه که فکر میکنن نظر شما عکس این موضوعه که البته که نیست 

    میدونید زنها هم اکنون بیشتر وسیله ی تبلیغاتی هستن و خب متاسفانه حقوقشون هم کمتر از آقایون میباشد 

    و خب پس طبیعیه که یکم اینجا به نفع شرکت یا ستاد و یا هرچیز دیگه ای که طرف مقابله باشه که خانم استخدام کنه 

    و خب به نظر منم درست نیست که از زنها یه وسیله بسازن چرا ؟ به خاطر چیز هایی که خدا به خانمها دادن از جمله ظرافت و چیزای دیگه که خودتون خوب میدونید

    راستی در مورد اینکه گفتید ما نمیتونیم مثل مرد ها باشیم باید بگم درسته 

    از نظر من درست نیست زن برای تبلیغات مورد توجه باشه و در دین ما هم همینطوره زن ها وسیله ای برای تبلیغاتن باید باشه چون ما وسیله نیستیم و مورد توجه به خاطر داده های خداوند

    و یا کار های سنگین 

    توی چند مقاله که از زنان اروپا در پی اعتراضات به نابرابری رو خواندم که منجر به مشکلات فراوانی شده برای آنها و شهید مطهری هم در کتابشون اشاره داشتن که برابری به این نیست هر کاری که مردا میکنن ما تکرار کنیم ما که طوطی نیستیم پس این به کنار 

    و اینکه این دلیل نمیشه ما گوش به فرمان یه موجود که در مقام با ما برابره باشیم و در جامعه حضور پیدا نکنیم 

    بلکه باید با رعایت حیا حتی میتونیم کار ها ی بزرگی کنیم 

    ولی مرد ها حق زورگویی ندارن و یا ما برده ی مرد ها نیستیم حالا چه شوهر یک شخص باشه چه برادر و یا هرکس دیگه درسته جناب ناشناس و یا از نظر شما منم بی منطق این حرف ها رو گفتم ؟ 

    🌹🌹🌹ممنون از وقتی که میذارید بچه ها🌹🌹🌹

     

    من الان ۱۷ سالمه و یه خواهر(بنام سارا)دارم که ۲ سال ازم کوچیکتره
    تو خانواده ما خیلی بین من و سارا تبعیض قائل میشن چون معتقدن دختر روح لطیفی داره
    (انگار‌ روح من از سنگ ساخته شده)
    اون روز من ۱۴ سال سن داشتم و سارا تازه ۱۲ ساله شده بود که تو خونمون مهمونی گرفته بودیم ،سارا کیف پول و گوشی داییم رو گذاشت تو کیف مدرسه من!!!!!
    نمیدونم چرا اینکارو کرده من تا اونروز هیچ بدی در حق سارا نکرده بودم
    داییم هر چی میگشت کیف پول و گوشیشو پیدا نمیکرد
    تا اینکه سارا گفت( دایی شمارتو بده زنگ بزنم به گوشیت تا از  رو صداش بفهمیم کجاست)
    صدای زنگ میومد اما نمیتونستیم تشخیص بدیم از کجاس که یهو داییم  گفت وسایل من تو کیف تو چیکار میکنه؟
    مامانم سرخ شده بود و منم زبونم بند اومده بود
    خلاصه داییم ساعت رو بهونه کرد و پبچید رفت و بقیه مهمونا هم پشت داییم رفتن
    خونه خلوت شده بود 
    فقط من بودم و سارا و مامانم
    مامانم با عربده گفت( برو تو اتاقت تا برم یه ترکه از حیاط بیارم پاهاتو قلم کنم) و رفت حیاط
    من هنوز مونده بودم که کی اونارو گداشته تو کیف من 
    که سارا اومد گفت من بودم الان مامان میکشتت
    من باورم نمیشد،آدم مریض تر از این وجود نداره
    اونروز ۴۰۰ تا ضربه فلک از مامانم خوردم
    انقدر محکم زده بود که وسط کف پام ورم کرده بود جوری که نمیتونستم راه برم 
    اونجا جلوی چشمای سارا قسم خوردم که ازش انتقام وحشتاکی میگیرم
    اما اون فقط خندید 
    دوماه بعد بابام و مامانم باید به یه سفر کاری میرفتن که میخواستن مارو هم ببرن
    من اولش بشدت موافق رفتن بودم اما نگاهم که به کف پاهای سفید سارا افتاد،مخالفت کردم و گفتم من میرم خونه مامان بزرگ و ترجیح میدم نیام 
    اینو که گفتم بابام  گفت سارا پس تو هم با داداشت بمون اینجا 
    سارا هم بی خبر از نقشه ی من خیلی راحت قبول کرد 
    بابام زنگ زد به مامان بزرگم تا خبر بده که ما یه هفته قراره تو خونش بمونیم
    من و سارا هم داشتیم چمدونمونو میبستیم 
    بیچاره کلا یادش رفته که میخوام تلافی اون شب رو دربیارم 
    بابا بزرگم به رحمت خدا رفته و مامان بزرگم هم عادت داشت هرروز از ۳ ظهر تا ۹ شب بره پارک و با پیرزن های همسایه حرف بزنه
    پس کار من راحت بود 
    ساعت حدودای ۲ و نیم بود و مامان بزرگم ناهار من و سارا رو داد و داشت آماده شد تا بره پارک 
    ناهار که تموم شد سارا گفت که( حوصلم سر رفته حاضری یه دست پاسور بزنیم؟)
    منم گفتم که یه سرگرمی خیلی بهتر بلدم
    اونم  گفت چجوری
     گفتم میخوایم چالش یوتیوب بریم 
    (سارا به معروف شدن تو فضا مجازی علاقه خاصی داره ) 
    خیلی مشتاقانه گفت چجکری شروع کنیم و داستان از چه قراره
    گفتم تو نقش گروگان  رو داری و من باید  ببندمت و .....(چرت و پرت تحویلش دادم)
    رفتم از انباری و دنبال طنابی چیزی میگشتم که کلی بست کمربندی پیدا کردم
    برگشتم بالا و اول شست پاهای سارا رو به هم بستم و بعد مچ پاهاشو و بعدش مچ دستشو
    چنان محکم بسته بودم که خون بهش نمیرسید و همه جاش رنگ پریده شد
    هی غرغر میگرد که آروم تر آروم تر
    بستنش که تموم شد 
    گفت خب تو که منو گروگان گرفتی الان باید چیکار کنیم؟
    گفتم خواهی فهمید 
    یه میله گذاشتم بین دو تا مبل و محکم پاهاشو بستم
    تازه خانوم فهمید میخوام فلک کنم
    جوراباشو دراوردم کردن تو دهنش و دیگه صداش درنمیومد همش تکون میخورد و صدا درمیورد اما نمیتونست حرف بزنه
    اول روغن مالیدم به کف پاهاش چون بچه ها میگفتن درد رو ده برابر میکنه 
    یه کابل ورداشتم و شروع کردم به زدن و اون بدبخت فقط داشت اشک میریخت.....
    وقتی احساس کردم مامانبزرگم داره میاد فورا بازش کردم و همه چیرو گذاشتم سرجاش 
    کل پاهاش کبود شده بود و من به انتقامم رسیدم
    وقتی مامان بابام برگشتن پرسیدن که با هم چطور بودید منتظر بودم که سارا مو به مو تعریف کنه و یه کتک مفصل بخورم اما گفت که خیلی مراقبم بود و اینا....
    من کلا خشکم زده بود که چرا اینجوری کرد 
    ازش دلیلشو پرسیدم و گفت 
    اول من شروع کردم

    اگر وافعا رستا هستی این رستا با ان رستایی که من می شناختم خیلی فرق داشت چون ادبیات حرف زدن فرق کرده بنابراین منهم نمی توانم مانند قبل باشم من با هر کس مانند ادبیات خودش حرف می زنم طوری حرف زدی انگار من یک بچه ده ساله هستم که منتظر توجه دیگران هستم اصلا مرا نشناختی  وکاملا در مورد من اشتباه فکر کردی  و دلیلش را گفتم و انچه را گفتی فرستادی با انچه نوشتی کاملا متضاد بود و منف کر کردم هدفت مسخره کردن یود واینکه  مراقب یاش  نمی دانم مراقب چه چیزی باید باشم بهتر این موضوع را فراموش کنی ومنهم همینطور انگار اصلا چیزی ننوشتیم چون اصلا منظور هم را نمی فهمیم

     خانم حنانه من کامنتهای زیادی نوشتم نمی دانم خواندید یا نه و نظرتان راجب انها چیست توی این  مدت عده ایی در مقابل من جبههگیری کردند وکمی هم موافق وکلا نظر اسلام راجب زن را قبول  ندارند و دنبال ازادیهای مدل غربی هستند و معتقدند هر کاری مرد ها انجام بدهند زنها هم باید همان کار انجام دهند حتی اگر مردها خودشان را در چاه بیاندازند انها هم باید همین کار را بکنند این دنباله روی کودکانه  اخلاق وخلق وخوی انها تغییر داده و دایم حق بیشتری می خواهند تا جاییکه هر چی شغل اداری و خوب را دارند به زنها می دهند  وپسرها روز به روز بیکارتر و الاف میشوند می گویید نه به ادارات دولتی وپیشخوان سر بزنید تعداد زنها ومردها را بشمارید تا ببینید چگونه به نفع دخترها پارتی بازی میشود وبعد سربازی پسرها که شده سد یشرفت پسرها در تحصیلات دانشگاهی وخیلی چیزهای دیگه که مانند جوونیام حوصله نوشتنشان را ندارم می توانید انها را توی همین ستون پایین پایین بخوانید ویا در ستون دیگر به اسم همکارم داریوش

    یه سوال، ناشناس اگه دنبال توجه نیستی پس چرا اینا رو به من میگی؟

    حنانه جون شما برو چندتا کامنت قبل تر من رو بخون لطفا، من فقط بهش گفتم مراقب خودش باشه و حالا اون چجوری به من جواب میده؟؟؟

    متاسفم که فقط... فقط نمیتونم این لغت مراقب خودت باش رو پس بگیرم! چون قلبم نمیزاره... اگه اون کامنتم اذیتت میکنه فقط فراموشش کن... من فقط قصدم کمک بود... همین!

     

     

    هممم خیر کسی باور نمیکنه من خودمم :/ بیخیال مهم نیس فک میکنین کی ام. من تا الان نظراتم رو گفتم و خب، شاید واقعا چیزی ندونم چون کلاس هشتمم!

    ببینید من خودم مردا رو دوس دارم! خیلی‌هاشون رو! پس دشمنی ای باهاشون ندارم چون خودم دوسشون دارم... پدرم... دایی هام... خواننده هایی که تابحال کمک های مردمیشون رو دیدم! و غیره... اونا واقعا خوبن!

    خب حالا زنا... باید بگم همین الان داشتم هالزی گوش میدادم یه آهنگ خونده به اسم کابوس... فمینیسته اونم... 😅😅خب حالا بگذریم، من نمیگم زنت بهترن و فلان و فلان.... اما بیاین بگیم، کسی صبر حضرت زینب رو داشت؟ یه زن بود! اما اندازه صدتا مرد قوی بود! حضرت فاطمه، همسر امام علی! ایشون کم سختی کشید؟؟ شاید ایشون مثل حضرت علی به جنگ تن به تن با دشمن ها نرفته باشن، اما تا حدی که میتونستن از دین و هرچیزی که داشتن حمایت کردن! ما نمیتونیم بگیم حضرت فاطمه هیچ کاری نکردن و همه کار ها کار حضرت علی علیه السلام بوده... 

    از این بحث هم بیایم بیرون اقا من خودم زنم. چرا واقعا فک میکنین به ما داده خوش میگذره؟ چرا حس میکنین ما تلاش نمیکنیم!؟ بخدا میکنیم!

    مادرم دوتا بچه داره... روی هم هیجده ماه حامله بوده... دوتا عمل داشته... هنوزم بعد چهار سال جای عملش درد میکنه! اما حرفی نمیزنه! 

    بابام هم داره زحمت میکشه و فشار زیادی روشه! به چشم میبینم! به خدا میبینم و عذاب میکشم! 

    من هر جفتشون رو دوست دارم! هر جفتشون دارن به یه اندازه تلاش میکنن و سعی میکنن بهترین باشن! چرا انقدر دارین بین زن و مرد فرق میزارین؟؟

    اینا هم فقط بخاطر شما گفتم حنانه جون. که گفتی بیاین نظراتمون رو بیان کنیم!

     

     

    اول از همه بگم از  آشنایی با ....... و ناشناس و جناب إم خیلی خوشحالم 

    جناب ناشناس من خیلی مشتاق بودم جوابتون رو بشنوم گفتید که من حوصله ام زیاده باید بگم نه منم کلی کار و مشغله دارم و برای شما ارزش قائل هستم که وقتم رو صرف گفت وگو با شما کردم 

    گفتید حرف های من کلیشه ایه باید بگم مقدار زیادیش بله اما این حرف های به اصطلاح کلیشه ای تکراری و.... چیزاهایی هستن که زیاد گفته میشن اما عملی هست؟ گاهی برای خیلیا بی ارزشن چرا ؟ چون به اصطلاح کلیشه ای هستن 

    اما آز این نظر خیلی آز اعتقادات ما هم کلیشه ای هستن چرا قبولش داریم؟ حتی دین و خیلی چیزای دیگه کلیشه ای هستن اما خیلی ها قبولش دارن و همینطور منم قبول دارم

    در مورد اینکه ما زنها حجاب برامون ضرره باید بگم شنیدن همچین جمله ای آز شما بعیده 

    چون دین اسلام چهار چوبش فقط برای ما سوده حالا هرچی باشه 

    و اینکه من موافق حجابم بی حجابی فقط برای افرادی است که کمبود توجه دارند و میخواهند آز جای نابجا جلب توجه کنند و کلی مزایای دیگه که طبق گفته هاتون باید در مطالعاتتون متوجهش شده باشید و قابل تقدیره که به این اندازه مطالعه دارید اما لطفا آز من به عنوان یه خواهر بشنوید لطفا یکم بی جبهه گیری بحث کنید خیلیا ذهنشون درگیره و حالا توی این وضع اعصاب همه داغونه بیشتر مراعات کنید شماهم جای برادر بزرگ ما 

    من الان متوجه نشدم شما بحثتون چیه ؟ چون به نظرم یکم پیچیده نظراتتون رو میگید که بعضی جاها واقعا احساس میکنم حرف هاتون متناقصه و اینکه یک بحثی رو شروع میکنید حداقل به افرادی که وارد این بحث شدن و وقتی که گذاشتن بیشتر بها بدید نه یکاره بگید موضوعات زیادن 

    و اینکه دوستان ما قرار نیست بجنگیم  قراره با هم حرف بزنیم پس جبهه گیری نکنید به جاش نظراتتون رو بگید تا همدیگه رو بهتر درک کنیم 

    جناب ناشناس یک نکته هم هست که بنظرم بهتره بدونید افرادی که اینجا هستن ممکنه دانسته ها شون حتی بیشتر باشه اما مدعی نباشن دلیل بر نادانی نمی شود که 🌹🌹🌹

     

     

     

     

    حنانه شما قدرت درک و فهمتان از بقیه بیشتر است حداقل چهار تا کتاب خواندی بقیه اصلا حرفش نزنیم  من کل تاریخ از زمان باستان تا به امروز را کامل خوانده ام به اضافه تاریخ اسلام امروز دین وروشنفکری قرن بیستم در هم ادغام شده وچیز عجیب وغریبی در امده که هیچ شباهتی به انچه پیامبر اورده نیست وهر کس دین را به نفع خود وحنسیت خود تفسیر می کند به خصوص در قضیه زنان تانجا که اگر به نفعشان باشد چیزی نمی گویند مانند مهریه ولی اگر به ضررشان باشد جبهه گیری می کنند مانند حجاب  

    معلوم چه خبر به اندازه دو روز حرف زدین اول من گفتم شاید ریحانه شاید رستا نگفتم  حتما ریحانه  که بعد فهمیدم اسمش رستا است ومنظور من ایشان بود که قبلا خیلی وقت باهم صحبت کرده بودیم وبعد ناپدید شد واینبار بی اسم امد ومن اشتباهی اسم ریحانه را  اوردم چون شبیه رستا حرف می زد حال بگذریم اول حنانه چه حوصله ایی داری اینهمه مطلب نوشتی من اصلا حوصله خواندن همش را ندارم چون همش حرفهای تکراری و کلیشه ایی که صذ بار شنیذم اگر بخواهم جواب بدهم تجربه قبلی دارم که یکبار یرای همین خانم رستا یک جواب طولانی نوشتم فکر کردم ایشان با عقلشان فکر می کنند دیدم نه  مانند بقیه زنها با احساسش جواب می دهد و دیگه ادامه ندادم بنابراین فایده ایی ندارد وارد موضوع بی پایان زن بشویم وجواب شمارا بدهم در حالیکه خیلی جواب دارم واما خانم رستا ارزش جواب دادن نداری چون در مورد عقلانیت شما اشتباه فکر کردم و همه دین بازی شما یک نوع بازی بود بهتراست دنبال همان فمنسیتها بروید راه ما با شما یکی نیست  واینکه فکر کردید من وارد اینترنت و اپارات شدم برای خودنمایی بهتر است بگویم من اگر می خواستم مشهور شوم به جای اینترنت میرفتم به شبکه 3 برنامه عصر جدید احسان علیخانی انهم در قسمت تقلید صدا و کشیدن نقاشی سریع انجا بیشتر مردم مرا می دیدند ولی من هدف من مشهور شدن نبود خواستم تواین اوضاع مریضی وکرونایی از چند هنرم برای سرگرم شدن مردم استفاذه کنم واتفاقا مردم هم خوششان امد والان نزدیک 56 هزار نفر ویدیوهای مرا دیدند در حالیکه مرا نمی شناسند حتی ویدیوهای طنز مهران مدیری را گلچین کردم در اپارات گذاشتم برای خنده مردم  انوقت شما فکر می کنید من می خواهم خودنمایی کن بهر حال قصد من سرگرمی مردم بود و فقط کمی خودم را نشان دادم مانند تقلید صدای  من که می توانید یک نمونه انرا ببینید به ادرس /-تقلید صدای بازیگران فیلم محمد رسول الله اپارات ./ که بجای همه بازیگران خودم صحبت کردم 

    وای شرمنده عزیزم 

    چه سوء تفاهمی ببخشید عزیزم

    ریحانه دوست صمیمی منه 

    نمیدونم منظورتون از ریحانه کیه، اما خب بگم من که اسمم ریحانه نیست :/

    بعدش هم که حنانه جون، نه منظور من رو اشتباه متوحه شدی حتما... من نگفتم امام علی علیه السلام این رو گفتن، گفتم ناشناس این حرف ها رو به زنا زدن.

    جان من فقط نگاه کنید من چی میگم ایشون چی میگه! حنانه جون ایشون ارزش بحث رو نداره چون حتی درک هم نمیکنه ما چی میگیم! ولش کن دیگه.... 

    روی صحبتم با جناب نقطه نقطه هم هست 

    شما اگر امام و پیشوای ما رو میشناختید نمیگفتین یک ادم که تحقیر میکنه هستن

    وای خدا چی دارم میشنوم تحقیر میکنه ؟اونهم ما خانمها رو ؟ 

    چی به سر ایرانی های فرهیخته اومده چی اومده ؟ 

    واقعا متاسفم برای خودم که در زمینی هستم که پر شده از ندیدن ها 

    امام علی (ع) ما رو تحقیر میکنه واقعا اینطور فکری داری ؟ 

    در مورد کسی که آنقدر تلاش کرد تا ببینید حقیقت رو 

    و شما جناب ناشناس به دوست من تهمت میزنید 

    آنقدر کتاب سیره انبیا و تفسیر ها رو بالا پایین کردی که اینطور تهمت بزنی

    اگه سیخ رو میکنی توی چشم مردم یه سوزن به خودتون هم بی زحمت بزنید 

    تهمت میزنی بعد میگید عالم دینی هستید عالم دین یعنی عالم محبت عالم انسانیت لطافت و ظرافت و زیبایی 

    این عالم دین که گفتید نتیجه اش تهمته 

    ببینید لطفا درست صحبت کنید با دوست من ریحانه خط قرمز منه و اگر یکبار دیگه اهانت آمیز با ایشون صحبت کنید بیانگر این خواهید بود که نه تنها عالم دین و همه چیزایی که دم زدید نیستین بلکه عالم رفتار خودتون با یک خانم هم نیستید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹😇

     

     

    و اینکه جناب ناشناس منم یک مسلمان هستم و مثل شما منطق دارم و یک ادم بی منطق نیستم 

    و برای شناخت دینی که زندگیم رو بر پایه ی اون بنا کردم مطمئن باش کم نمیذارم 

    و مثل شما مطالعه دارم و همینطور دیدگاه باز تا مسائل رو از چند جهت برسی کنم 

    اگر خواستید خیلی هم خوشحال میشم با شما بحث کنم و بدونم این دین بی عدالتی که میگید در اون ما زنها اسیر مردا ها هستیم از کجا نشأت گرفته که به خداوندی خدا این دین نیست این تعصب بی منطقه که اسلام میخواست از بین عرب هایی که غرق جهالت بودن از بین ببره اما الان داریم در بین مردم با فرهنگ خودمون میبینیم 

    در کسی که مطمئنا مطالعه ی کمی نداره 

    اما جناب ناشناس من در عجبم که با درکیاتی که از دین دارید چطور اون رو پذیرفتید 

    اون هم آدمی که طبق شواهد موجود ادم منطق دار و با تجربه ای هست که غرق در ندیدن ها شده  

    قصد اهانت ندارم اما لطفا بدون تعصب بیاید مثل دو تا ادم عاقل حرف بزنیم بدون تفرقه اندازی و اهانت 

    مطمئنا فرصت بحث با ادم با منطق و پر مطالعه کم پیش میاد ولی این رو بدونین خیلی اعجاب انگیزه که زندگی خودتون رو بر مرد سالاری بنا کردید 

    البته این منطق برای شما چیزی جز سود ندارد مرد ها با این منطق فکر میکنن ما برده ایم که حتی واسه غذا خوردن از یه موجود خاکی که همسطح ما است فرمانبرداری کنیم 

    اما من بارها فریاد خواهم زد که ما نه برده ایم نه ضعیفه 

    ما زنیم کسانی که شاید اگر دنیا بدستشون بود روی تانک ها اشعار زیبا مینوشتند 

    ,سلام دوستان من فلک دوستم تا حالا فلک نشده ام پسرم و ۱۵سالمه خیلی دوست دارم یه دفه فلک شم ببینم دردش چجوریه.

    ناشناس نوشتن با اسم های دیگران کار شماست نه کار من پس بی احترامی نکن من تا حالا خودم رو ملزم کرده بودم که ادب و احترام با شما. حرف بزنم چون شما بزرگتر از من هستید 

    اما دیگر خودم رو ملزم نمی دونم. دیگه 

     

    اول از همه سلام ریحانه جان ✋ 

    بعدشم سلام به بقیه و جناب ناشناسی که ادعا می کند عالم دینی است 

    امیدوارم واقعا عالم باشید نه آدمی که از درون داغون شده و نیاز به توجه داره واقعا امیدوارم حرفاتون رو به خاطر پنهان کردن مشکلات درونی نگفته باشید و شاد باشید 

    شما گفتید مرد ها قوی و افتخار افرینن گفتید دین مرد ها رو برتر میدونه گفتید زنها کم ارزشن 

    اما انگار نمیدونی موجودیت شما به خاطر مادرتان که نه ماه شما رو در شکم حمل کرده هست و این موضوع آنقدر با ارزش هست که کل عمرتون رو به پای ایشون فدا کنید 

    دم از حدیث امام علی (ع) زدید درست گفتید اما درک نکردید 

    می دونید جناب ناشناس زنها چیزی به نام احساس دارن که مرد های جنگ طلب و حتی افتخار آفرین هیچ درکی ازش ندارن 

    مادر شما احساس داره که نه ماه شما را در شکم حمل کرده  بی هیچ شکایتی 

    اما مردان اگر ما زنها نبودیم سگهای درنده خویی میشدند که هیچکس جلودارشون. نبود و شاید هیچ احساسی نداشتند 

    امام علی گفتن عقل خانمها کمتره بله گفتن اما ما زنها خیلی جاها حتی بهتر از شما مردان درک میکنیم میفهمیم ولی به خاطر اینکه فرزندمان شاد باشد و یا عزیزانمان از خواسته های عقلانی خود می گذریم

    سهم ما کمتر است بله کمتر است چون به خاطر چیزی به نام عاطفه کناره گیری میکنیم

    خوبه که بحث میکنی اما بهتره انتقاد پذیر باشی چون یه جا میفهمی همه ی درکیاتت اشتباه بوده و کل اعتقاداتت رو میشکنی جناب ناشناس ممنون که وقت گذاشتی بخونی امیدوارم شاد و سلامت باشی 

    هه... نه من مثل شما نیستم همین یدونه ام. 

    اوکی. تو اینجوری فک کن :/ چه کنیم دگر. میگیم مراقب خودت باش قلب میفرستیم، اونجوری جواب میدی. جواب حرفات رو میدیم میگی کم اوردیم.

    اوکی.... هرکاری دلت میخواد بکن.

    𝕀 𝕕𝕠𝕟'𝕥 𝕥𝕒𝕝𝕜 𝕥𝕠 𝕪𝕠𝕦 𝕓𝕖𝕔𝕒𝕦𝕤𝕖 𝕪𝕠𝕦 𝕕𝕠𝕟'𝕥 𝕕𝕖𝕤𝕖𝕣𝕧𝕖 𝕚𝕥

    بای :)

    احتمال میدهم یا رستا هستی یا ریحانه فرقی نمی کند چون همه مانند هم هستید در مقایل حرف منطق کم می اورید من سیره حضرت علی را بهتر از شماکه  تاریخ اسلام را نخواندید می دانم ذر ضمن من در کجای حرفهایم زنها را مسخره کردم که بی جهت از خودتان می سازید من می گویم زن باید زن باشد مرد هم مرد نبایدمرد ادی زن در بیاورد و زن ادای مرد  شهید مطهری در کتابش راجب زن ومرد می گویدزن ومرد از نظر حقوق با هم برابرند ولی مشابه نیستند بعنی قرار نیست هر کاری مرد انجام داد زن هم همان کار را انجام دهد وهینطور برعکس هر کاری زن کرد مرد هم انجام دهد الان اروپایها همین کار زا انجام می دهند نتیجه اش شده ازهم پاشیدگی خانواده در غرب معلوم نیست در انجا کی مرد کی زن وشما عاشق همچین مدلی هستید واین خلاف اسلام ونظر خضرت علی است

    هم خدا رو دوست دارم، هم حضرت علی علیه السلام که قربونش برم :)...

    ولی برعکس بعضیا یکم روی حرفای امام اولم فک میکنم.

    اوه واقعا هم نظرین؟ فک نکنم امام علی هم اینجوری زنا رو مسخره کرده باشه که شما کردی و قدر زحماتشون رو دونسته..

    قبلا خودم توی کامنت هام برداشتم رو از حرفاشون گذاشتم و متاسفانه وقت ندارم دوباره تکرارشون کنم. دقت کن، خودم گذاشتم، نه همکارم. مثل شما همکار خوبی به اسم داریوش ندارم :)) 

     پیف پیف وقتی نیستم در جای دیگری مشغولم وقت شماهارو ندارم در اپارات بنویس سخنان حضرت عی در نهج البلاغه راجب زنها اپارات - من و وحضرت امام علی مانند هم فکر می کنیم شما را نمی دانم

    😂😂😂

    اووف.... اصن جوابت روزم رو ساخت! عاشق وقتایی ام که کم میاری تا دو روز هیچی نمیگی، اینم از الان😂

    اوک... 

    But you should  know,  you are only one.... why you think  you can effect on us?

     

    من به این نتیجه رسیدم جواب  ابله سکوت است دیگر چیزی ننویس 

    نه چرا بوعلی سینا کتاب ننویسه؟ بنویسه! ولی نرفت همه جا بگه من کتاب نوشتم و فلانه و فلانه. گذاشت مردم خودش کتابش رو انتخاب کنن و به ارزشش پی ببرن.

    راستش دلم نمیخواد کسی بفهمه کیم، چون آدمای هیز و بیشعور متاسفانه خیلی زیاد شدن.

    شما هم بزار توی اپارات. گفتم که... فقط به حرف دلم گوش کردم! 

    اشکالی نداره... فک کن الکی دارم خودمو موجه نشون میدم. به حال من که فرقی نمیکنه! چون واقعا خیال کردی ارزش زن ها با حرف یه مرد پایین میاد؟ بیخیال هزارتا مرد توی دنیا توهین میکنن و ما حتی همشون هم نمیبینیم! اون اول هم فقط عصبی شده بودم وگرنه ارزش ما با چندتا حرف پایین نمیاد.  فقط دلم سوخت...

     

    من که نفهمیدم کی هستی  زنی یا مرد چون از منهم ناشناس تری بهر حال هرکه باشی زیاد خودتو موجه جلوه نده دومااز قدیم گفته اند تا مرد سخن نگفته نباشد علم وهنرش نهفته باشد اگه همه مانند شما فکر می کردند نه خبری از علم بود ونه هنر مانند ان انست به کمال الملک نقاش می گفتند نقاشی نکش چون حتما می خواهی با نقاشیت پز بدهی یا اقای ابوعلی سینا کتاب طب ننویس چون می خواهی پز طبابت خوذت را بدهی این حرف ها مال  ادمهای کوته فکر  هدف منهم اگاهی است مانند اخرین کار من که همان سخنان حضرت علی  در نهج البلاغه راجب زنها که در اپارات فیلمش را گذاشتم این حرفها را نفر اول امامان  دین اسلام کفته  یعنی امام علی ع نه من حالا  شما کسی را قبول نداری به خودت مربوط

    اولا که من فقط با همین اسم میام. 

    دوما، من از زنا حرفی نزدم، از مردا حرفی نزدم، از ادما حرف زدم! چیزایی که هر آدمی باید داشته باشه! کاری تداره به بازیگرا، اره خب اونا هم بعضیاشون اشتباه میکنن، مردا هم گاهی اشتباه میکنن. ولی آدم ها باید مثل خانواده بعضی شهدا باشن که حتی گفتن اسم پسر ما رو از روی کوچه بردارین! اون شهید شده برای خدا! نه برای معروفیت و...

    باشه، حرفم رو قبول نکن. اصراری ندارم که قبول کنی... ولی واقعا اگه مدام فیلم هنر هات رو توی اینترنت پخش میکنی و به ما هم میگی دلیلش چیه؟؟ 

    باشه.. نوش جونشون که طلا گرفتن... امیدوارم بیشتر هم بگیرن... 

    ولی مدام حس میکنم دنبال بحث و توجهی... نمیدونم! شاید من اشتباه میکنم.. بهرحال نگرانت بودم و انسانیت وجودم گفت به همین مردی که بهت توهین کرده هم کمک کن... 

    و واقعا هر چیزی توی قلبم بود رو برات نوشتم و ناراحتم که به راحتی زیر پات لهشون کردی و حتی یکم هم از دید مثبت بهشون نگاه نکردی...

    اشکالی نداره... همینجوری ادامه بده... خوشحال باشی❤

    واما راجب شمایی که اسمتان را ننوشتید ولی می دانم کی هستید تناقض گویی شماها حد ومرز ندارد ناراحتید که چرا من یک عکس و فیلم از خوذم در اینترنت گذاشتم ولابد می خواهم برای خودم کسب شهرت کنم وشما ناراحت شدید چرا پسرها خودنمایی می کنند ما خودنمایی می کنیم یا شما دخترها که شغلتان هم خودنمایی  است کسی که نقاشی فلان بازیگر را میکشد تا اوخودنمایی کند حالا خودش برای برای نسخه می پیچد که خودنمایی نکند خنده دار است بازیگرانی که فیلمهایشان جز خودنمایی ابکی چیز دیگری نیست  البته حسادت ریشه حرفهای شماست ولی عیب ندارد من با این کارم شما ها را بیشتر شناختم در پایان خیلی وقت نمی گذرد که هر جهار مدال اور جهانی المپیاد ریاضی پسر بودند محض اطلاع

    ریحانه ارزش جواب دادن نداری چون تو مانند همجنسانت واقعیت را در مورد خودتان قبول نداری و موضوع را با مسایل دیگر به انحراف می کشانی تا خودت را بقبولانی حرفهای من از سر دشمنی  با زنها بوده ومن مشکل روانی دارم من روانشناسی شما  زنها را از خودتان بهتر می دانم بنابراین بااین حرفهای انحرافی رنگ نمی شوم وخودتان می دانید  انچه گفتم با سند محکم بوده وحتی ادرسش را هم دادم حالا نمی خواهید قبول کنیدبه خودتان مربوط من برای دیگران گفتم منهای شما من صدتا دلیل قوی هم بیاورم شما قبول نخواهید کرد می گویند کسی که خواب می شود بیدارش کرد ولی کسی که خودشو به خواب  زده هرگز بیدار نمی شه 

    ناشناس خیلی دوست دارم بهت کمک کنم اما نمیدونم چجوری فقط میتونم ی چیزی بگم 

    اینکه اعتقادات ادما همیشه درست نیست من با اینکه تجربه چندانی ندارم اما اعتقادات فراوان غلطی داشتم 

    اما هر کس میتونه خودشو تغییر بده اما هر موقع خودش بخواد اگر متوجه شدی دیگران دیگه دوست ندارن پیامات رو بخونن دلیلش این نیست که تو بد هستی یا تا اخر عمر باید اینجوری بمونی میدونم هر چقدر هم که کتمان کنی اما دوست نداری این باشی که هستی خودت نیستی دوست داری خودتو مخفی کنی پشت یکی اما اگر خودت اشی به همه چیز میرسی به همه چیز اگر خودت باشی میتونی خودتو جای ی زن بزاری و بفهمی اونم انسانه اندازه تو پیشرفت میخواد اونم هر چی تو دوست داری رو دوست داره شهرت محبوبیت 

    اما اول باید خودت باشی خودت

    من اولش در حد مرگ از ناشناس عصبانی بودم.. خیلی خیلی عصبانی بودم! که چرا اینجور میگه و هزارتا چیز دیگه...

    اما الان براش دعا میکنم.. جدی میگم! قصدم توهین یا چیز دیگه ای نیست! دعا میکنم! در صمیم قلبم!

    تقصیر اون نیست.. توی ایران مخصوصا دوران قدیم، تربیت بچه ها کلا مشکل داشت.. شاید دهه شصتیا بهتر از منه دهه هشتادی بفهمن! به بچه ها توجه نمیشده و خیلی چیزای دیگه... نمیگم الان که به بچه ها توجه بیشتری میشه و امکانات بیشتری اومده ما حالمون خوبه! اتفاقا برعکس! ما هم حال چندان خوبی نداریم چون هنونطور که گفتم تربیت بچه ها چندین دهه است که خرابه و به راحتی قرار نیست درست بشه! 

    این روزا بخاطر اون تربیت های خراب، همه تقریبا دنبال توجه میگردن! و خب.... چه جایی بهتر از اینترنت؟ 

    بنظر من رفتن پیش یه روانشناس بهترین روش ممکنه! نه نمیگم کسی اینجا دیوونه اس و فلان و فلان و بقیه باور های غلط ما ایرانیا! فقط... برای بهتر شدن حالمون... شاد شدن و درگیر نبودنمون... دیگه اینجوری دنبال توجه نگردیم.. خودم هم میخوام برم حتی! البته من مشکلای دیگه ای هم دارم.... 

    بهرحال... حتی اگه به اون حرفم هم گوش نمیدی، به این یکی خواهشا گوش کن، مراقب خودت باش ناشناس....❤

    طناز خسیس می دانم نگاه نمی کنی ولی ادرس خودم را می دهم در اپارات چند نقاشی قدیمی مرا نگاه کنی بخصوص پرتره وصورت یک سرخپوست که من با روح او در ارتباط هستم از زمان بچگی تا حالا وخودم هم کم کم دارم شبیه او  می شوم ونامش کوچیز است همه چیز را انجا نوشتم  و همه واقعیت دارد باز هم می گی نقاشیهای دیگران است  ادرس اینست -اپارات روح یک سرخپوست - در ضمن عکس خودم هم هست که مربوط به سربازی من سال 1371 و اسب سواری من در تخت جمشید

    طناز باز امدی توی قلمرو من سرک کشیدی انهم بی اجازه قرار شد کسی در کار دیگر فضولی نکند این دخترک یاد نمی گیرند سر قولش بیاستد

    داریوش جان اسم جدیدو واقعا تبریک میگم از صمیم قلب😑

    ما یه ماه پیش پای مردونگیو کشیدیم وسط که جمع کنی بساطتو بری از این آشغالدونی که درست کردی ولی متاسفانه هنوزم چشم مارو دور دیدی برا چن نفر دیگه حرف مفت میزنی😑

    یعنی بچه منم با اینکه هنوز نیومده از تو بهتر معنی قولو میفهمه😐😐

  • فقط خدایم را دارم
  • زهرا جان چرا داداشت فلکت میکنه؟؟ واقعا دلش میاد؟ مامان و بابات چیزی بهش نمیگن؟؟؟ 

    البته منم نامادریم فلکم کرده چندباری خیلی خیلی درد داره واقعا 

    وایییییییی فلک خیلییییییی درد داره منم تا حالا بار ها توسط داداشم فلک شدم دردش غیر قابل تحمله

    مادرهای عزیز تلگرام پیام بدن در مورد تربیت بچه ها صحبت کنیم sohila453

    سلام من فلک دوستم پسرم ۱۵سالمه

    خیر قبلا مراجعه کردم به کامنتاشون ^^

    الانم دیگه وقت دوباره خوندنش نیست، شرمنده بعدا وقت کردم باز میخونم.

     

     👋👋🙃🙃

    همین اکی تمام در ضمن یک همکار دارم به اسم داریوش که مانند من فکر می کند میتوانی نظرات اوراهم بخوانی خیلی جالب

    اوکی ://///

    به فرض که من بوذم اول که من چنین چیزی نگفتم دوما انچه گفتم با دلیل اسلامی قرانی گفتم ادرس قبلا دادم بروید بخوانید خضرت علی گفته نه من لابد نفر دوم بعد از پیامبر را به زیز سوال می برید چه دوره زمونه ایی شده اخرالزمان شده

    ناشناس یه سوال، تو اون کسی هستی که اون پایینتر اومدی گفتی زن باس با اجازه شوهرش غذا بخوره و از اینجور حرفا؟ بگردی اون خیلی خیلی پایین هست. اره؟

    این پیامه چه معنی داره؟

    از این به بعد من محمد با این اسم پیام میدم

    یکنفر همنام شمادارد داستان می نویسد اشتباه شده

    جناب محترم برای چی به اسم من خاطره فلک میزاری؟

    من اصلا اهل روستا نیستم بچه اصفهانم

    جناب ناشناس زود قضاوت نکن

    ما رو باش با کی حرف زدیم از تحقیر شدن خودش خوشش امده خداحافظ  برای همیشه دیگر جوابت را نمی ذهم

    من خودم خاطره تنبیهی که شدم رو میگم

    یه روزی که با دوستام رفته بودیم باغ شاید ۱ سال پیش بود من زیاد نمیومدم روستا بچه ها گفتن بریم باغ کناری انار داره بخوریم.من بشون گفتم نریم ولی گفتن تتزه واردی یاد بگیر.انار ها هم که سرخ بودن و رسیده و ابدار.من عادت نداشتم از درخت چیزی بخورم چون نمیدونستم صاحبش کیه و ۲  اینکه میوه نشسته و نشناخته نمی خوردم. صاحب باغ مردی به بود به نام عزیز قلی. اونکه معلم بود یه دفعه رسید و ما هم از همه جا بی خبر.بچه ها پا به فرار گذاشتن ولی من که فکر می کردم چیزیم نمیشه چون کاری نکردم وایسادم .با لهجه گفت پس برا چی باغ مردمو میخوری؟

    گفتم  من نخوردم دلیلی نداره سرم داد بزنی.ولی گفت اره جون خودت همین تو بیشترشون رو خوردی حالا حالیت میکنم.من هرچی خواستم در برم نشد و رفیقامم(که رفیق نبودن همدیگه رو زیاد ندیده بودیم چون من بیشتر شهر بودم) نیومدن سراغم.اول یه ترکه انار کند و گذاشت تو جوب کنار درختا.بع اومد من رو خوابون و کفشا و جورابامو در اورد و با یه پارچه که از بالا به درخت وصل پا هاماو اویزون کرد.منم به عمرم فلک ندیدیه بودم و فقط توی داستان ها شنیده بودم دیدم حالا زیر چوب فلکم.با ترکه اومد بالا سرم و هرچی من میگفتم چیزی نخوردم مگه به خوردش میرفت.پوسته هارو که برداشت شمرد دید ۵ تا انار بود.گفت جور رفیقاتم تو باید بکشی ۵۰ تا میزنم تا حالیت بشه.با ضربه اول چون ترکه نازک و خیس بود درد تا مغز استخوانم رفت ولی نخواستم به التماس و عجز بیفتم چون باور داشتم کاری نکردم.هی میزد و ای میزد .پام دیوانه وار درد میکرد هرچی گفتم بابا من نخوردم دروغ ندارم که گفت نه.۵۰ تارو خوردمپاهام بد درد میکرد می خواستم برم گفت کجا باید بکنی تو جوب جوب هم یخ بود گفتم کتکاتو که زدی ولمون کن ولی مگه گوش میداد با درد فراوون ولم کرد.سعی کردم به کسی نگم چون فکر میکردم حرفم رو باور نکنند

    اقای ناشناس حالا دیگه بیا موضوع های قبلیو بی خیال بشیم و احترام بزاربم

    جناب ناشناس .وقتی گفتم تعصب حرف های امام علی(ع) نبود این عقاید شما بود. چرا هرچی ما گفتیم گفتی  غلطه و پیروی از استاد و فلان و اینکه هی تاکیید داری تاریخ اسلام و امام هارو خوب خوندی پس باید میدونستی امامای ما الکی نمی گفتن این استاد بده اون استاد خوبه اول به حرف هایی که میزنه دقت می کردن بعد نظر می دادن .اگر حالا هم از امام علی (ع) خیلی چیزا یاد گرفتی لطفا ول کن و دیگه توی وو سعی کنیم پیامامون طبق موضوع وبلاگ باشه.

    موفق باشی

    )نتیجه احترامت یادت نره)

    من تاریخ اسلام را دقیق خوانده ام حتی با جزییات مردم بقدری از دین دور شده اند که  الفبای دین را هم نمی ذانند حتی انهایی که ادعای دین فهمی می کنند سخنان فلان استاد را گوش می دهند ولی سخنان نفر اول شیعه را ا نفی می کنند و بعد به نفع گروه یا جنس خاص تفسیر غلط می کنند این گروه با  کج فهمی دیگران هم در بدست اوردن حقیقت گیج می کنند بعضی هم فکر می کنند چون زمانه عوض شده دین هم به تاریخ پیوسته و قدیمی شده برای نمونه اگر امار طلاق بالا رفته بخاطر انکه زنها ومردها الگوی غربیها را در پیش گرفتند به اسم تجدد و کسی به سخنان علمای اسلام توجهی نمی کند

    جناب سامی

    به نظر من شما یکم سخنرانی های استاد رائفی پور رو گوش بدید تا بفهمید نه که این عقاید کهنه و قدیمی نیستند بلکه هنوزم که هنوزه با به این عقاید نرسیدیم.

    اگه عقاید امام علی(ع) رو درباره سیاست و اخلاق بدونید تازه می فهمید چه شخصیت بزرگین نه یک مرد بلکه یک عقیده که اگر یک جور مسئولین ما به این عقاید گوش میدادن ما اینجور نبودیم

    در ضمن اقای ناشناس

    من درحدی نیستم که بخواهم حرف های امام علی(ع) رو کورکورانه و تعصب بگم 

    ولی شما هم که خودتون رو شیعه علی (ع)میدونید اینجوری سطحی به نظر های امامعلی(ع) نگاه نکنید.امام علی سدی به اسم مردم احمق کوفه داشت که توی مختارنامه هم میشه اینو فهمید.امام علی (ع) تنها صدیق به گفته پیامبر(ص) هستن و باید عمقی به حرف های ایشون نگاه کرد

    سامی اگه هر چه در گذشته گفته شده قدیمی است ومال ان دوران بوده وتاریخ مصرفش تمام شده پس کتاب خدا و قران را باید طبق عقیده شما کنار بگذاریم چون انچه گفتم در قران هم امده در حالیکه قران برای تمام دورانها و زمانها  امده نه فقط برای چند سال و قیامت  منحصر برای قدیمی ها نیست 

    اقای ناشناس من واقعا نمیفهمم چرا هرجا که حرف از تفاوت زن و مرد میشه حرف دین رو میکشین وسط.چیزایی که تو نهج البلاغه یا هر کتاب دیگه ای نوشته شدن براساس تفکر اون موقع و درحد فهم عام مردم بوده.ما انسان هایی هستیم که در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم و قرار نیست با منطق ادم هایی که چند هزار سال پیش زندگی میکردند و اوج سوادشان خواندن چهار تا کلمه بوده با مسائل برخورد کنیم.ما پیشرفت کردیم.پس بهتره سطح فکرمون رو هم بالا ببریم.

    محمد در ادامه بگویم وقتی نظر خضرت علی راجب موضوعی که کفتم قبول نداری و پیروی از نهج البلاغه را تعصب می شماری من دیگر حرفی برای گفتن ندارم فکر می کردم از ذین اطلاعاتی داری 

    محمد راست می گویی بعضی ها هم مانند دیوار می مانند هر چه می خواهی دلیل واستدلال برایشان بیاور  مانند خوارج زمان حضرت علی کر و ناشنوا هستند دیگر این موضوع را ادامه نده چون فایده ندارد

    توی دنیا دو گروه خطرناک وجود داره

    دیوانه ها  و متعصب ها

    و متعصب ها از دیوانه ها خطرناک ترند

    چون دیوانه را میشه از عقیده اشتباهش برداشت 

    ولی متعصب هیچ وقت قبول نمیکند

    اقا محمد کسی منکر نقش مادری زنها نیست وکارهای انان ارزشمند در حیطه وظایف زنانگی موضوع سر زنانی هست که می خواهند زن نباشند و شبیه مرد شوند وحتی خود را بالاتر از مرد می دانند در ضمن در اسلام ودر خود قران به این موضوع صریح اشاره شده که مرد ریاست خانه را دارد واین که بعضی مرذها خودشان را از زن کمتر می دانند نتیجه تبلیغات رسانه ایی غربی هاست با فیلمهای غیر باوری که می سازند وکتابهایی که می نویسند مردها ضعیف و ترسو نشان می دهند در حالیکه در عالم واقعیت چنین نیست اگر می خواهی نظر واقعی را بدانی  راجب زنان سخنان حضرت علی را بخوان در نهج البلاغه خطبه 78 یا احتمالا 80 در گوگل سرچ کن می اید 

  • آرمین محمدی
  • بچه ها چرا بعضی خاطرات انقدر عجیبه بعضیا(منظورم همه نیست) یه داستان هایی تعریف میکنن و ادعا میکنن جوری تنبیه شدن که فرعون اونطوری کسی رو شکنجه نمیداد

    من هم تنبیه میشم ولی نه مثل داستان های شما میخام یه خاطره بگم از یکی از تنبیه هام

     

    پارسال یعنی سال 98 من 13 سالم بود و مامانم قانون گذاشته بود که هر وقت میرم بیرون قبل ساعت 8 خونه باشم واگرنه تنبیه میشم یه روز مثل همیشه ساعت 5 از خونه زدم بیرون و یکی از رفیق هامو دیدم و گفت بیا بریم خونمون که یکم بازی کنیم گفتم باشه رفتیم و سرگرم موبایل و کامپیوتر بازی کردن شدیم ولی حواسم به ساعت بود ساعت 7 و نیم که شد گفتم من میرم و گفت باشه تو راه دیدم تصادف شده و وایسادم نگاه کنم ولی یهو یادم اومد باید برم خونه وقتی رسیدم خونه ساعت تقریبا 9 بود و مامانم عصبانی بهم گفت که بیا بخواب رو مبل و منم حسابی ترسیده بودم چون میدونستم قراره تنبیه بشم خوابیدم و رفت خطکشم رو اورد و چند ضربه به کف پام و بعدش جورابم رو دراورد و حدود 20 ضربه زد کف پام البته میخاست 10 تا بزنه چون وسطش فرار کردم شد 20 تا و چون تازه جورابمو دراورده بود پام عرق کرده بود و خیس بود بیشتر درد گرفت ولی خب مامانم طوری نمیزنه که خیلی دردم بیاد اروم میزنه و میگه تنبیه باید ادم رو متوجه اشتباهش کنه نه اینکه شکنجش بده منم موافقم با حرفش و معمولا شاید 2 یا 3 ماه یبار کار اشتباه کنم و تنبیه بشم ولی بیشتر از 30 ضربه نمیزنه و البته اروم

    ببخشید که طولانی شد ولی خدایی واقعی بود خاطرم مثل داستان های بعضی دوستان نیست

    ممنون حناب ناشناس

    ولی شما فقط حنبه کشته هارو نبین

    از پیامبر (ص) نقل شده وقتی یک رزمنده تیری پرتاب میکند ثواب ان برای 

    کسی که ان را ساخته تا ان را حمل کرده نیز می رود

    این نامردیه که بگیم زن ها کم نقشی داشتند

    شما میگی شهدا مرد بودن ولی این مادرانی بودند که این ها را شجاع و 

    با ایمان بزرگ کردند . اگر این طور نبود شهیدان چیزی حز مشتی ترسو 

    نبودند

    در دین اسلام هم هست که مادر مدیر  و رهبر خانه است و بیشتر وظایف بر عهده مادر است

    سرگذشت ادم های موفق را بخوان ببین محرک بیشتر ان ها مادرانشان بودن 

    برای مثال ادیسون که قضیه اش را باید بدانیم

    ممنون از پاسخ گویی

    اقای محمد من شما را نمی شناسم  و نظر شما محترم است ولی به نظر می رسد خیلی تحت نفوذ تبلیغات تو خالی یک عده نویسنده زن قرار گرفتید اگر منطقی ببینید متوجه می شوید مردها به جنگ رفتند و جانشان را فدا کردند ولی خانمها کتابهای جنگی می نویسند خنده دار نیست رزمنده ایی که در حال هوای جنگ واقعی بوده  واز نزدیک همه چیز را دیده سکوت می کند و کتاب نمی نویسد و انوقت کتابهای زنانه راجب جنگی کتابفروشی ها را پر می کند البته زنها هم در پشت جبهه کارهای بزرگی کزدند ولی به اندازه حظور مستقیم مردان در خط مفدم جنگ نبوده راستی چند زن در خط مقدم با عراق کشته شدند انرا مقایسه کنید با تعداد کشته های مردان انوقت می فهمید ترازو به کدام جهت سنگین میشود و من هرگز کتابهای زنها را نمی خوانم چون جز تعریف وتمجید از خودشان چیزی در ان نیست

    به جواب اونها یی که میگن دخترا بی عرضن

    دختر یا پسر بودن یزان عرضه رو معلوم نمیکنه این عمل افراد

    برو کتاب دا رو تا بفهی یه دختر 17 ساله جرئتش از همه اون مرد ها بیشتر بود جوری که خاضر بود شب توی غسال خونه بخوابه ولی اسیبی به شهدا نرسه

    جناب ناشناس اگه شما انقد رمبو بودی و پشت تیربار عکس داری و روح سرخپوستی داری چرا اومدی گیر دادی به این وبلاگ

    این وبلاگ مال این حرفاس واینکه مردای واقعی اونا نیستن که به دخترا 

    گیر بدن اونایی هستن که الان تو شلمچه و گلزار شهدان و بهترین هاشونم که خیلی وقته پیدا نشدن

    اگه انقد ابهت داری چرا اینجایی   اگخ با روح ارتباط داری چرا اینجایی

    واقعا بگو

    امیر بزرگترین عامل این افکار به ادم از بیکاری اگر فکرت مشغول به کارهای دیگه بشه وان چیزها برایت مهم بشه مانند درس خواندن ورسیدن به هدف شغلی دیگه افکار مالیخولیایی به سراغ ادم نمی اید وهمچنین سرگرمی های ورزشی وسینمایی

    سلام. واقعا این حس علاقه به فلک چیه؟ دیوانم کروه از بچگی تا الان. خیلی دوست داشتم نداشتم این حسو. همش در حال سرچ کردنم  ویدیو میبینم از فلک. دوستان واقعا چهکار باید بکنیم؟ کسی راحلی داره؟

    فرنگیس اگر منظورت اموزش زدن بچه هاست به انجایی که گفتم می روی واگر منظورت خیر بوده  به انجا نمی روی این که ناراحتی ندارد در ضمن انچه گفتی برازنده دهان خودت هست مواظب دهانت باش

    ناشناس شما خیلی گوه میخوری با هفت پشتت ندیده و نشناخته به دیگران تهمت میزنی شما اصلا منو میشناسی میدونی کی هستم و عقایدم چیه که اینجوری راحت قضاوت میکنی 

    مادرهایی که دوست دارند در قیامت یک راست به جهنم بروند با فرنگیس تماس بگیرند 

    مادرهایی که قصد دارن در مورد تنبیه حرف بزنن بیان تلگرام آیدی من persp1360

  • دختر دهه هشتادی
  • هیچ وقت بی احترامی نکن به کسی چون وقتی اول  ضربه رو که بخوری آدم کیشی به خصوص محکم و بدون بخشش

    چرا باید همچین داستان دردناکی رو سینا بذاره؟

    قطعا همه ناراحت میشن از خوندنش

    البته اگه واقعی باشه

    سال ۷۰!!!

    سینا من نمی دونم داستانت واقعی یا نه قضاوت نمی کنم  ولی منهم سال 70 درس می خواندم اتفاقا عمدا خودم را رد می کردم تا رشته تحصیلی را عوض کنم  بعنی از تجربی بروم انسانی یادم نمی اید معلمی یا ناظم یکبار بخواهد به من بگوید چرا نمره کم گرفتی چه دیگر چه برسد به اینکه بخواهد دست بلند کند البته جراتش را نداشتند اگر به فکرشان خطور می کرد قضیه برعکس میشد یعنی من انها را میزدم حتی  اگر به قیمت رفتن من ازان مدرسه می شد وحتما این کار را انجام می دادم از خواندن داستانت حیرت می کنم کدام مدرسه اینطوری بوده اگر من بودم حساب ناظم وفراش کف دستشان می گذاشتم و  بعد به اموزش وپرورش شکایت می کردم و به اختیار خودم از ان مدرسه می رفتم 

  • سینا سیگارودی
  • فک کنم خیلی از خاطرات فاصله گرفتین

    حالا من یه خاطره تعریف کنم که بیاین تو فضا

    سال ۷۰ بود و امتحانات پایان ترم اول. شب امتحان تاریخ دقیقا عروسی خالم بود و نرسیدم درست حسابی درس بخونم. اومدم سر امتحان و دیدم یه چیزایی بلدم. شروع کردم نوشتن و خدا خدا میکردم فقط ۱۰ رو بگیرم، چون اگه می افتادم باید سر صف ۱۰۰ ضربه با کابل فلک میشدم. اما از بد روزگار، نمره من شد ۹. یه روز زنگ آخر ناظم و فراش اومدن و بچه هایی که تو راهنمایی تجدید شده بودنو از کلاسا کشیدن بیرون. زنگ آخر خورد و همه رو به صف کردن. از شانس بد، من نفر اول بودم. صدام کردن و بعد از کلی تحقیر، کفش و جورابامو درآوردن. با شلنگ و ترکه کم فلک نشده بودم و فکر میکردم کابل اگه بهتر نباشه، بدتر نیست. واسه همین مثل همیشه خوابیدم و پاهامو گرفتم بالا. ولی از بد روزگار، اولین ضربه که خورد کف پام، فهمیدم کابل بیخود نیست تجدیدیا رو با کابل فلک میکنن. بلند داد زدم: آیییییییییییییی، غلط کردم گوه خوردم...ولی گوش فراش و ناظم بدهکار نبود. انگار داد میزدم بدتر میزد...ناظم ما هم چار شونه بود، دومیو جوری زد که واقعا تا کمرم سوخت...بلندتر داد زدم غلط کردمممممممم، ولی اون زیر اصلا حواسم نبود ۱۰۰ ضربه باید بخورم...تو ضربه ۳ یا ۴ بود که گریم درومد و تا خود ضربه ۱۰۰ زار زدم و میگفتم تکرار نمیشههههه، ولم کنیننننن به خدا تکرار نمیشه آقااااا....ضربه ۱۰۰ رو که فراش شمرد، ناظم پاهامو باز کرد و گفت گمشو دمپاییا رو بپوش برو بخون...میدونست وقتی با کابل ۱۰۰ تا زده، پام جوری ورم کرده که تو کفش نمیره.

    منم چار دست و پا رفتم سمت دمپایی و وسطاش بود که صدای نفر بعدی که کابل خورد، بلند شد. پاهام باور کنین ۲ ۳ برابر حالت عادی باد کرده بود. دپامییو پوشیدم ولی مگه میشد راه رفت!!! هر ۳ ۴ قدم از درد جیغم در میومد و میخوردم زمین...تا اینکه رسیدم مسجد محل و پامو گذاشتم تو حوض آب...خیلی حس بهتری پیدا کرد ولی همچنان درد داشت. خونه هم که رسیدم همه گفتن حقته تا تو باشی مثه آدم درس بخونی. دو هفته ای لنگ میزدم و رد کابلا رو پاهام بود و بعدش اوضاع بهتر شد. منم با اون خاطره وحشتناک انقدی درس خوندم که ثلث آخر ۲۰ شدم. دیگه هیچوقت کابل نخوردم ولی کلی با ترکه و شلنگ فلک شدم.

    طناز خانم آیدی تلگرامم میذارم اگه پیام بدی خوشحال میشم بهات حرف بزنم arezoha789

    از کاشان کسی هست

    طناز نمیدانم قبلا با شما حرف زدم یانه چون شما را نمیشناسم ولی هر کس هر قولی داده عمل کرده چون من به سایت کناری که مال شماست سر نزدم وابنجاهم جای دیگری است شما بروید به سایت خودتان هر چه می خواهید حرف بزنید مطمعن باشید من به انجا نمی ایم این شما هستید که به همه جا سرک می کشید وافعا زشت دخالت در کار دیگران راستی یکجا خواندم در کشورهایی که از نیروی زنان در امور علمی مانند ازمایشگاهها استفاده می کنند سرعت پیشرفتشان کمتر از کشورهایی است که از نیروی علمی مردان استفاده می کنند وعقب مانده ترند شاید یکی از دلایل عقب ماندگی کشور ما همین باشد فقط جهت اطلاع گفتم و از خودم نبود وخبر از یک منبع اروپایی بود 

    حوصلم سر رفته بود گفتم بیام اینجا‌ یکم حرف بزنیم دیدم باز این داریوش که حالا ناشناس شده برگشته😐داداش شرط ، شرط مردونگی رفتن بود نه اینکه دوروز نباشی. بعد برگردی😐ما دخترا لاغر یه حرفی میزنیم پاش وایمیسیم

    میدونم غیر ممکنه.ولی بالاخره باید به یه چیزی غیر از تغییر جنسیت فک کنم دیگه.

    راستش من تو اپارات نرفتم حتی اینجام به زور میام.ولی اگه دیدم میگم بهتون.

    سامی من تا حالا همچین چیزی ندیدم و نخواندم اصلا امکان نداره کسی روحش با کسی عوض شود اصلا بهش فکر هم نکن هیچ فایده ایی نداره راستی  عکس سرخپوستی من با تیربار  و فیلم اسب سواری منو توی اپارات دیدی ادرسش را نوشتم توی کامنت پایین تر یکنفر عکس منو دیده بود فکر کرده بابای من در حالیکه بابای من دقیقا 20 سال پیش در سن 81 سالگی تصادف کرد و فوت شد  عکسم مال زمان  سال 71  وتا حالا بالای دوهزار نفر دیدند

    منظور من از اینکه جامو با روح ها عوض کنم این نبود که میخام یه روح تو وجودم حلول پیدا کنه.منظورم تعویض موقعیت بود مثل دنیای موازی یک دربرابر یک.یعنی مرگ یکی برای من زندگی من برای اون.منظورم این بود.

    ولی درکل به نظرم اینجوری زندگی کردن ترسناکه

    سامی قضیه  حلول روح شامل همه نمی شود و فقط برای یک عده خاص اتفاق می افتد مال من از زمان چهارم ابتدایی مدرسه اتفاق افتاد و تا همین الان ادامه دارد خودم هم خوشم نمی اید چون زندگی ادم را مختل می کند  ولی او دست بردار نیست عالاقه به اسب و موی بلند که مختصات سرخپوست هاست در من خیلی زیاد شده  باور می کنید حتی اسم دوم خوذم را کمانچی گذاشتم که اسم سرخپوستی است وخیلی دوست دارم در فضای باز مانند  دشت و صحرا زندگی کنم و اصلا زندگی درشهر را خسته کننده  می دانم نمی دانم شاید یروم شمال زندگی کنم در ضمن اتفاقاتی در چند سال گذشته  در کوچه وخیابان  یرایم اتفاق افتاده انهم در عالم بیداری که باور کردنی نیست مانند نمونه چهار سال پیش از یک طرف خیابان یه طرف دیگر خیابان رفتم بذون انکه اصلا  چهار راه مابین انرا طی کرده باشم بعنی  ازیکطرف خیابان غیب شدم وسر از خیابان دیگر در اورذم و خودم متوجه شدم اتفاق عجیبی افتاذ یکبار دیگر هم از یک مغازه جنسی خریذم چند روز یعد ذوباره رفتم همان را دوباره بخرم دیدم نه خبری از مغازه بود و نه فروشنده کاملا غیب شدند واتفاقات زیاد دیگر که من فقط نمونه اش را کفتم البته این موارد شامل همه نمی شود 

    اقای ناشناس،شما میگید روح سرخ پوست درونتونه اقا داریوش میگفتن روح داریوش بزرگ تو بدنش حلول پید کرده.ولی یه سوال دارم ازتون شما چجوری فهمیدید روح کسی که صد ها سال پیش زندگی میکرده درون شماست؟؟

    چجوری این ادعا رو اثبات میکنید؟؟

    اگه روح ها خیلی دلشون میخواد انسان باشن یا دوباره به این دنیا برگردن خوشحال میشم جامو بهشون بدم.

    نباید رازم را برملا می کردم انوقت دیگر ناشناس نیستم  ولی خوب عیبی ندارد خوشبختانه کسی اینجا نیست انرا بخواند حتما  فکر می کردند من مشکل فکری دارم 

    ریحانه من ادم هزار چهره هستم مانند سریال اقای مدیری من شخصیت خیلی پیچیده ایی دارم حتی خیلی ها بمن می گویند خیلی به جن شباهت داری من بالای چهل سال دارم وار بچگی به مطالعات در هر زمینه علاقه داشتم ار تاریخ گرفته تا جغرافیا روانشناسی منطق وختی روانشاسی زنان ومردان کمتر کسی کسی را می توانید پیدا کنید به اندازه من در تمام زمینه ها اطلاعات داشته باشد وبا هر کس به زبان خودش صحبت می کنم حتی به شوخی و همین موضوع طرف مقابل منو کمی متحیر وگیج می کند که من چه چور ادمی هستم ولی در کل اذم منطقی هستم نه احساسی و  برای حرفهایم  استدلال های قوی دارم و میدانم بیشتر صحبت های من باب میل خیلی ها نیست ولی من فقط واقعیت را می گویم مانند حرفهایم درباب زنها فقط یک چیزی بگویم شما نفر سوم هستید که می شنوید وتا بحالا به کسی نگفتم وان اینکه من از بچگی همراه با یک روح رهبرسرخپوست بزرگ شدم والان هم می توانم بگویم 80 درصد  روح من یک سرخپوست که الان هم قیافه  ظاهری من تقریبا مانند یک سرخپوست شده چون موهایم بلند گذاشتم در ضمن همه عشق من به اسب  اسب سواری و تا حالا بعد 45 سال بخاطر اخلاق عجیبم از دخترها  دوری کردم ویکبار هم روذر رو با انها حرف نزدم و همه می گویند چرا زن نمی گیری در حالیکه از نظر ظاهری بد نیستم   وقدم 195 سانت واگر بخواهی مرا ببینی فیلم وعکسم را در اپارات گذاشتم  البته نه برای پز ذادن بیشتر برای انکه جوان ایرانی بداند  ایرانی هم می تواند مانند بازیگر امریکایی شود و ما چیزی کم نداریم تاحالا بالای دو هزار نفر  مرا دیدند  اگر خواستی مرا ببینی  این ادرس را در گوگل بنویس  ویدیو من انجاست -فیلم اسب سواری من رمبو ایرانی اپارات-  البته عکس  تکاوری من  مربوط به سال 71 وفیلم اسب سواری من در تخت جمشید مربوط به سال 1390 یه چیز عجیب دیگر من اینکه من راز جوانی برای همیشه را کشف کردم چون اصلا ظاهرم بالا نرفته و فرسوده نشدم ودیگران باورشان نمی شود من بالای45 سال دارم  و فکر می کنند من 25 سال دارم  علتش اینکه زندگی را برای خودم سخت نگرفتم  و بدون فکر بد زندگی می کنم شاید بزودی بخاطر این موضوع مشهور شوم در ضمنبگویم من قدرت خواندن فکر دیگران را هم دارم واز ذور می دانم با بقیه کسانبکه  توی این سایت هستند فرق دارید وشما  فکر بهتری دارید 

    سلام دوستان 

     

    اقای ناشناس ببخشید من واقعا شخصیت شما را درک نمیکنم تجربه من در این چند سالی که در فضای مجازی بودم نشان داده که نباید شخصیت هایی که در فضا های مجازی است را باور کنم اما بعضی چیز هایی که تعریف میکنید واقعی است اما به به قسمت های دیگر نمی خورد 

     

    شما واقعا کی هستین ؟

    سلام من تازه بااین سایت آشناشدم مدرسه ماتنبیه وجودداشت خیلی بدمیزدندیه بارامتحان ریاضی داشتیم البته معلم نگفته امتحان میگیره همه بچه هاامتحان روخراب کردندوزنگ بعدهم ریاضی داشتیم ورقه هاروسعی کردخیلی عصبانی شدوکسانی که زیرده شدندکه سه نفربیشترنبودندروبه شدت فلک کردواونایی که زیرپونزده شدندکف دستی زدخیلی روزبدی بود.

  • فقط خدایم را دارم
  • ستایش جان به خدا اینایی که شما میگین فقط حرف زدنش آسونه. شماها هیچ کدوم جای من نیستین و انشالله که هیچ وقت نباشین ولی به خدا خیلی سخته خیلی خطرناکه اگه بخوای این کارارو بکنی

     

    مریم جون شما شماره شهلا خانم رو میدی به رومینا خانم رومینا خانم حالا اگه قبول کردن زنگ میزنن به شهلا خانم رومینا خانمم به عنوان چه میدونم یه مامور بهزیسیتی خودشو جا میزنه بعدش کمکم اخلاقای خوبش بر میگرده یا میتونی با شماره ۱۲۳ هم تماس بگیری یا همون شماره ای که ناشناس جان گذاشته زنگ بزنی موفق باشی گلم😘😘

  • فقط خدایم را دارم
  • وای ناشناس جان نه اصلا این که بهش بگم بیاد اینجا فکر خوبی نیست چون دیگه آش و لاشم میکنه مطمئنم...

    اگه بیاد اینجا تمام تنبیهات اینجارو روم انجام میده اون موقع... این بدترین فکر ممکنه 

    خانم مریم حالا  فهمیدم توی وضعیت بدی هستی اینکه هیچکسی را نداری از همه بدتر بخصوص با یک ادم روانی سادیسمی هم بخوای زندگی کنی من می گویم بین بد وبدتر یکی را انتخاب کن یا اخلاق این نامادری را به روشی عوض کن مانند اینکه اورا به این سایت بیاور و او را با خانمهای خوب مانند مامان روناک اشنا کن خودش نوعی سرگرمی برای او می شود و طی گفتگو  ودوستی ممکن است اوتغییر رویه بدهد  شما هم زمانی که او خوش اخلاق است کارهایی انجام بده که او خوشش بیاید وکم کم باهم دوست شوید واز این حالت خشک بیرون بیایید حتی شماره تلفن هم می توانید به مامان روناک بدهید باهم دوست شوند واخلاقش کم کم  عوض شود من فکر می کنم او دوست زیادی ندارد  واین بهترین کار است  برای نمونه ذر این سایت کسی بود که بیماری مازوخیزم داشت وپسر بود من با او منطقی صحبت کردم اصلا ار فکر بیماری خودش بیرون امد و دیگه هم به این سایت نیامد  خودش این را گفت  در مرحله دوم اگر جواب نداد  باشماره 1480سازمان بهزیستی که جدیدا امده با کارشناسان انها همین حرفها را بزن حتما کمکت می کنند چون بیشتر انها خانم هستند در ضمن اسم این شماره تلفن همین هست  -با من حرف بزن امتحان کن وفکر میکنم در بهزیستی تا زمان ازذواج کسی را بیرون نکنند همین را هم بپرس

    من از فلک شدن و اسپنک شدن خوشم میاد نمی‌دونم چرا 😑

  • فقط خدایم را دارم
  • آهان راستی ناشناس عزیز کی گفته قانون حمایت میکنه؟ قانون اوه حمایت می‌کرد هیچ وقت حضانت و سرپرستی منو به نامادریم نمی‌داد. اگه قانون حمایت می‌کرد اون روز که اومدن جلوی در خونمون می یومد حداقل یه تحقیق میکردن ببینن شاید من واقعا راست گفته باشم

    رومینا جون من دفاع شخصی بلدم و باشگاه های زیادی رفتم ولی شاختن بدنت فقط استانه تحملت رو بالا میبره همین.به هیچ وجه درد رو کم نمیکنه.

    اقای ناشناس یه این راحتیام که شما فک میکنی نیست باید تو این شرایط باشی تا بفهمی چه حسی داره.

  • فقط خدایم را دارم
  • ناشناس عزیز مشکل بزرگتر اینه که من چطوری باید زنگ بزنم؟ 

    بعد من یه چیزی رو شنیدم بهزیستی بعد از هجده سالگی بیرون میکنن از اونجا. خب بعدش من کجا باید برم؟ 

     

    مریم اگر از وضع فعلی ناراضی هستی باید ار بین بد و بدتر یکی رو انتخاب  کنی در ضمن بابای خدا بیامرز شما هم این وضع را پیش بینی نمی کرد قانون از کسانی مانند شما حمایت می کند توی بهزیستی چند سال زندگی کنی بهتر از وضع کنونی است من اگر جای شما بودم می رفتم گرچه وضعیت من فرق می کرد اگرجای شما بودم اصلا نامادری جرات نمی کرد نگاه چپ بمن بکند همان اول بهش می فهموندم با کی طرف مانند اعلامیه می زدمش به دیوار

  • فقط خدایم را دارم
  • ناشناس جان ممنون از راهنماییت ولی کی جرئت داره زنگ بزنه؟ 

    هوووف از دست دخترهای  پوفیوز هیچی نیستند الکی ادعا دارند 

    خانم مریم برو به مشاورین روانشناسی بهزیستی تماس بگیر 123 ادمهای خیلی خوبیند راهنمایت می کنند از  این وضع خلاص بشی  

    سامی جونم برو کلاس شنا و دفاع شخصی اون شکلی بدنت قوی میشه دردت نمیگیره توی بیرون هم هیچکس نمیتونه بهت اسیب بزنه

    فقط خدایم را.....منکه همش دارم کتک میخورم نمیدونم.توروخدا فهمیدی به منم بگو.

  • فقط خدایم را دارم
  • دوستان سلام ببخشید کسی میدونه که چی کار کنم که درد موقع تنبیه کمتر بشه. تروخدا اگه میدونین بگین 

    نیستی ستایش؟ =\\\

     

    هوووف... از دست این ناشناس. آقا جون اگه خدا این هیکلو بهت واقعا داده و بلوف نمیزنی و عکس بابات نیس، باید بدونی که اینو بهت نداده که بری باهاش شاخ شونه بکشی و پز بدی. ما دخترا هم بلدیم که حرکتی بزنیم اما مثل بععععضیا پز نمیدیم!

     

    واتتتتت؟ بترسیم؟ برو بابا جوک نگو! به قول همون یه بچه تو بیشتر از یه آدم پر از کمبود نیستی! نچ نچ... نترس ما از همچین آدمایی نمیترسیم! حالا بگو ببینم چیشد برگشتی؟

    می دانم جرات دیدن مرا ندارید نترسید من خیلی ترسناک نیستم

    ابن ستایش حودش خیلی مرموز معلوم نیست چه موجودیه دختر یا پسر

    واقعا رومینا راست میگع اقای بزرگ 

    و ...... منظورت رو نفهمیدم البته برو خودت رو سیاه کن و فهمیدم این وسط ( ستایش ) چی بود منظورت اینه من همون ناشناسم واقعا براتون متاسفم چقدر بعضی هاتون فکرتون خرابه واقعا🙀

    اقا داریوش واقعا برات متاسفم اخه تو چقد کمبود داری که هر بتر میای از خودت تعریف میکنی واقعا برات متاسفم

    =\\\\\

    برو خودتو سیاه کن ناشناس(ستایش). ---___---

    لایق همین افرین هم هستین

    آفرین بهت ناشناس =//// 

     

    من ناشناسم که چندی پیش معروف بودم الان هم هستم می توانید مرا در اپارات ببینید با ادرس - فیلم اسب سواری من رمبو ایرانی - و عکس تکاوری من با تیربار ببینید چه دلاوری بودم شما نمی دانستید اینقدر گفتید تا از اینجا رفتم ریحانه دهه هشتادی و یه بچه

  • فقط خدایم را دارم
  • وای خدا. خاطرات اینجا وحشتناک بود البته معلوم بود یکسری هاش دروغه ولی بقیش خیلی دردناک بود. به خصوص خاطرات فلک شدن توی مدرسه. واقعا چطوری معلما اون موقع دلشون می یومد بزنن بچه ها رو؟ 

    البته منم فلک شدم ولی نمیدونستم اسمش فلکه. خیلی خیلی هم درد داره واقعا وحشتناکه دردش. امیدوارم هیچ کس تجربه اش نکنه 

    سلام من که اصلا فلک یا اسپنک نشدم و دلم نمیخواد مامان بابام خیای خوبن من ۱۱ سالمه و همش درسامو خیلی خوب میگرم

    اره فرق داره.ولی اونا خودشونو در قبالت مسئول می دونن.واسه همینه گوشیت رو چک میکنن.نمیخوان اتفاق بدی برات بیافته.واسه همینه.

    تو فک میکنی درکت نمیکنن همه نوجوونا همین فکرو میکنن حتی خودم(البته من واقعا به خودم حق میدم چون واقعا کسی درکم نمیکنه)ولی نه سر این چیزا.

    یادت نره اونام یه روز همسن ما بودن و این سنو گذروندن اگرم محدودت میکنن واسه اینه که میخوان مراقبت باشن.

    ما نمیگیم متنفرن، میگیم رفتاراشون گاهی درست نیست.

    هه؟ خبر دارن؟ فک نکنم! اگرم داشته باشن به این معنا نیس که به ما اعتماد ندارن که گوشی مون رو چک میکنن؟

    من فقط وقتی نمیخوام تبلتم دستشون باشه سرم داد میزنن و حرصی میشن! (سر این خیلی خیلی ناراحتم)

     

    درک کردن با دوست داشتن خیلی فرق داره. 

    این حرفارو نزنید‌ چون اشتباهن.حتما از همه چیتونم خبر دارن ولی به روی خودشون نمیارن.تنفر از مادر محاله ممکنه.هیچوقت کسی از مادرش نارو نمیخوره.دوستی با مادرا هیچوقت پشیمونی نمیاره.نه تنها با مادر بلکه با پدر هم همینطور.

    من با اینکه بابام کتکم میزنه ولی همیشه دوسش داشتم.وضع من فرق میکنه اما دیده ام که چطور همه جوره خواهر برادرامو حمایت کردن.واسه همین میگم حرفاتون درست نیست.

    یه بچه دقیقا احساسای منو گفتی. 

    اونا فک میکنن ما مشکلی نداریم اما اونا نمیدونن ما فقط از اینکه از مشکلاتمون بگیم میترسیم. 

    منم به مادر پدرم اعتماد نمیکنم چون قبلا کردم و به بدترین شکل اعتمادم رو شکوندن.

    مامانم فقط بهم میگه یه جایی میریم انقدر خودتو تکون نده! اونسری خالت فک کرد اعصابت خرابه! فقط سعی میکنه محدودم کنه، چی میشد اگه ازم میپرسید چرا اعصابت سر جاش نیست؟ 

     

    ...حرفت درسته به نظرم منم میخوام همچین مادری شم چون اون صفل معصوم گناهی نکرده بیارمش تو این دنیا و بدبختش کنم من اولا میترسیدم به مامانم بگم میام اینجا به صمیمی ترین دوستم گفتم که بعدا مامانم فهمید و دعوام کرد گفت دیگه نرو ولی من گوش ندادم شاید اگه با ارامش حلش میکرد گوش میدادم حتی خیلی چیزها هست که مامانم نمیدونه و این دوست صمیمیم مریم میدونه مامانم ۰/۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۱اتفاقای زندگیمم نمیدونه مثلا بی اهمیت ترینش اینه که یه روز که خونه نبود انقد حالم بد شد که داشتم از حال میرفتم رفتم پیش همسایه مون(دوستیم باهاشون)اونم زنگ زد اورژانس و اومدن و گفتن کوچکترین فشار نباید بهش وارد شه کوچکترین ولی من الان زیر سخت ترین فشار ها هستم و مامانم نمیدونه من با مامانم دوست نیستم چند بار بودم ولی به ضررم تموم شده حتی بزرگترین ارزوی منم نمیدونن فکر میکنن تیزهوشان قبول شدن و بزرگ شدنه که اصلا این نیست ارزوم چیزیه که تا ۵،۶سال قبل ازش میترسیدم و متنفر بودم 

    ببخشید خسته تون کرد 😔

    سلام. ببخشید من قصد بی احترامی به کسی رو ندارم.

    اما اگه خودم یه روزی مادر بشم، هیچوقت بچگیم رو یادم نمیره. هیچوقت نوجوونیم رو یادم نمیره. 

    میدونم وقتی بچه رو آدم میزنه بعدش هرچقدرم مادر گریه کنه، ناراحتی بکشه، هرررررکاری بکنه، یه چیزی توی دل بچه عوض شده که دیگه درست نمیشه. 

    برای همین من بچم توی هر سنی، هرررررکاری بکنه نمیزنمش. دلم میخواد با بچم دوست باشم. اگه یه روزی یه مشکلی داشت، یه کاری کرد، ازم مخفی نکنه. نگین نه بچه ما مخفی نمیکنه و فلان. الان آبجیم جلوی چشمامه. که چجوری میترسه.

    دوست دارم اولین کسی باشم که میفهمم بچم اشتباهی کرده. دلم میخواد اون موقع فقط کمکش کنم و بعد با صحبت حل کنم مشکل رو. 

    دوست دارم دوستش باشم تا اینکه مادری باشم که بخاطر تربیت بچه رو که هدیه خداس، حاصل عشق همسرش و خودشه رو بزنم و یه قطره اشکش رو در بیارم. 

     

    یا مادر نمیشم، یا اگر میشم اینطوری میشم. قبل از بچه دار شدنم از اعصابم و ... مطمئن میشم و بعد بچه دار میشم.

     

    لطفا به کسی بر نخوره.🌹

    اقا جان ننه تون کصشر وای ببخشید یعنی چرند و دروغ ننویسین لطفا

    💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • یلدا گلم لطف داری فداتشم 

    مسعود و نرگس خاطره تون دروغه به نظرم

  • دهه هشتادی
  • سلام ظاهرا یه مدتدنبودم خیلی حرف ها زده شده

     

    در رابطه با خانم رومینای مادر باید بگم که معلومه مادر بسیار فهمیده ای هستین هم اینکه توی جمع نه دعواشون کردین ونه کتکشون زدین و دوم اینکه بعد از بارها تذکر کتکشون زدین چون بعضی از مامانا هستن که بچشونو سر هرچیزی تنبیه میکنن و بعدش برای بچه همه چی عادی میشه

     

    در رابطه با اقا مسعور هم باید بگم که من اصن اسم این کانون هارو نشنیدم و واقعا الان در این دهه داره اینا اتفاق میفته؟ شما چند سال پیش سیزده سالتون بوده؟ و اینکه اصن مدریت این مانون ها دست کیه؟ مگه ممنوع نیس؟ مگه وقتی دولت بفهمه پلمپ نمیکنه این کانون ها رو؟

     

     

    در ضمن اسم من هم یلداس و از این به بعد با همین اسم میام

    تو رو خدا اگا میخواین داستان سرهم کنید یه چیزی بنویسین که به واقعیت نزدیک باشه.اینا که بیشتر شبیه شکنجه های قرون وسطی ست.منم  با کمربند کتک خوردم انصافا خیلیم درد داره.ولی نه دیگه اینجوری.

    نرگس خاطره ایی از گوش کشیدن مامانت نداری

    سلام خوبین من هم اومدم از خاطره ی خودم بگم

    مامان من وقتی کار بدی میکنم دعوا نمیکنه چون پی دونه آدم موقع دعوا خیلی حرف های بدی به ذهنش میاد

    ولی تنبیه داریم اونم زیاد

    آوا میگه کار بدت این بود و این به خاطر همین تنبیه میشی

    و من رو اسپنک میکنه

    یه برس داریم تیغ هاش خیلی سفته با اون میزنه بعد هم با کمربند

    مثلا نمره ی 14 اگر بگیرم 20 تا وسپنک

    خب میخوام بزرگترین تنبیهی که شدم رو بگم

    اون روز من مثل همیشه از خواب پا شدم و......

    بعدش دوستم اومد خونه مون و اونقدر دویدیم که همسایه اومد بالا و اعتراض کرد مطمئن بودم به خاطرش تنبیه میشم

    و بعدش گفتیم باشه نمیدوییم ولی دویدیم و من خسته شدم و برای اینکه حال و هو ام عوض بشه رفتم تراس که مامانم میگفت زیاونرو اونجا اگه بیافتی من بدبخت میشم

    اونجا نبود مامانم واسه همین رفتم و قشنگ خم شده بودم یعنی به راحتی میتونستم از 6 طبقه پرت شم پایین که مامانم منو دید

    خلاصه با چشماش بهم فهمیدند قضیه چیه بقیه مدتی که با دوستم بودم رو با ترس گذراندم که وقتی دوستم داشت میرفت بابام اومد و گفت نرگس میای یکم بریم بیرون خرید؟

    منم از خدا خواسته گفتم باشه مامانم هم اومد

    که وقتی بابام از ماشین پیاده شد که یه چیزی رو سریع خبره و من هم له اش رفتم بابام گفت نیا تو چون خیلی بوی روغن میداد(رفته بود برای ماشین چندتا چیز میز بخره بعدش بریم پاساژ )

    که یه پسر خواست بهم شم اره بده و مامانم دید

    منم سریع دویدم اینور و تو ماشین نشستم

    یعنی گفت میکشمت نرگس

    خدا رو شکر بابام ندید

    اونم اومد و نشست تو ماشینو رفتیم پاساژ که کل مدت کوفتم شد خیلی می‌رسیدم

    رسیدیم خونه و بابام یه کاری براش پیش اومد رفت

    مامانم گفت برو لباس هات رو دربیار با کلی ترس این کارو کردم

    خوابوند من رو رو تخت

    گفت می کنی که قراره بدجور تنبیه بشی؟خیلی میترسیدم

    اول یه سرنگ برداشت و توش رو آب مخلوط با فلفل ریخت کرد تو خیلی درد داشت یه جسم خارجی وارد بشه

    گفت باید خودت فشارش بدی فلفل بهر تو اگه ببینم یواش میدی 2 تا سرنگ دیگه هم می‌ریزم

    خیلی دردم اوند فشار دادم و سوختم 

    بعد نیم ساعت ولم کرد که سرنگ اونجا باشه و دردم بیاد

    اومد درش آورد گفت الان اسپنک میشی

    40 تا با برس زد و 30 تا با کمربند باسنم خیلی درد گرفت

    بعدش هم یه سرنگ فلفل دیگه هم ریخت و دوباره گذاشت نیم ساعت بمونه و بعد که درآورد ،فت تا یه هفته روزی 20 تا با کمربند تنبیه میشی

    اون بزرگترین تنبیه من بود 

    مسعود داستانت واقعی بود ادم یاد سریال الیور تویست می افته این کانون  اصلاح وتربیت کجاست تا خوذم بروم حساب اذمهاش و بزارم کف دستشون مگه مملکت اینقدر بی قانون اونم در قرن بیستم

    سلام. متاسفانه در کانون های اصلاح تربیت هم شدیداً در شکنجه کودکان و نوجوانان از فلک استفاده می کنن  من شش ماه بخاطر دعوا  به کانون محکوم شده بود وقتی۱۳سالم بود  واقعا جای وحشتناکی  شیر رو اونجا تبدیل به موش می کنن

    از بچه ها هم عین برده کار می کشن ما یه وکیل بند داشتیم به اسم زهرا که

    ۱۷سالش بود و با کوچکترین قصور و تنبلی رو با فلک در ملا عام جواب می داد خودم یه بار  وقتی باید دستشویی رو کف سابی می کردم چون یک دیر تر کارم تموم شد  به شصت تا فلک محکومم کرد و ودتو پامو با پارچه بستن و پاهامو تو فلک گذاشتن

    هر چه قدر هم التماس کردم فایده نداشت و و باترکه انار به قول خودش حقمو کف پام گذاشت  بعد فلک کف پام خیلی قرمز شده بود بعد پایان ضربات کف پاهام خیلی قرمز شده بود اونم بلند گفت که :همتون باید بدونید هر موش بازی گوشی که تنبلی کنه و مارو از برنامه عقب بندازه عاقبتش اینه بعد بهم گفت دفعه دیگه اگه تنبلی کنم مسئولین کانون میفرستنم یه روز انفرادی   از اون روز عین برده ازم کار می کشید  و هر روز برام جهنم شده بود غذاشونم خیلی کم بود هرشب گرسنه بودم 

    تا در نهایت آزاد شدم 

     

     

     

    هلیا جونم خیلی لطف داری عشقم مرسی فداتشم اره عااااشق دختر کفشدوزکی ام ممنون ازت وقتم خالی بود انجام میدم فعلا تا یکشنبه هفته بعد بدون مکث ازمون دارم ولی خیلی لطف داری قربونت

    سلام یه بچه ی عزیز،خوبی؟خواستم بگم من خیلیییییییی طرفدارت هستم و ممنون آه اینقدر خوب صحبت میکنی بدون بی احترامی.میخواستم یه کمکی بهت کرده باشم.میتونی از اینترنت استفاده های واقعا خوبی بکنی استعداد خوبی هم داری،تا حالا کارتون دختر کفشدوزک و گربه ی سیاه رو دبدی؟خب حتما دیدی تقریبا همه دیدن.

    میخواستم بگم وبلاگ های زیادی درباره این کارتون هست که داستان و کس و سرگرمی و... میذارن واقعا خوش میگذره و تقریبا تمام اعضای این وبلاگ ها دختر های بین 10 تا 15 سال هستن خیلی عالیه.

    اونجا ها میتوان درخواست نویسندگی بدی و نویسنده بشیمطلب بذاری داستان بنویسی و،.......

    مثلا این یکی بزرگترین وبلاگ میراکلس است

    http://merinette.blogfa.com

    آها و زیاد درباره اون پست عروسی فکر نکن فضای وب غمگین شده بود خواستن یه کاری کنن که شاد بشه گفتن که یکی با یه شخصیت کارتونی عروسی داره البته واقعی نیست ها وفقط برای اینکه یه مهمونی داشته باشن که اون هم به باد رفت.میتونی اینجا کلی مطلب خوب بخونی و اگه نظر بدی خوشحال میشن.

    ولی بنا به دلایلی این ها دیگه نویسنده نمیپذیرن. 

    واسه همین به این وبلاگ ها هم سر بزن چون این ها نویسنده میپذیرن.

    http://aylaladybug12.blogfa.com/

    و یا این

    Ladybug20.blogfa.com

    امیدوارم تونسته باشم بهت کمک کنم

    باییی

    من اسم خودمو  کوتاه  نوشتم من ارمین هستم نه ارمان طناز کیه من چون  رانندگی بد چند تاشون دیدم گفتم نگفتم همه بدند حتی تزذیک بود با من تصادف کنند 

    ستایش جون شما تلگرام داری؟اگه داری ایدی م اینه @romi_2020i ادساین اولشه قبل از رومی و من شاد رو دارم ولی باید حذفش کنم چون برای کلاسای سال پیشم هست و بمونه مامانم میگه چی کار داری تو شاد اگرم خودت تل نداری و مامانت داره خیالت راحت حرفی از اینجا نمیزنم چون تلگرامم به گوشی مامانم وصله و هر کاری کنم میبینه منم بهش گفتم میام اینجا اونم گفت دیگه نرو اعصاب خودتو با یه سری سادیسمی و مازوخیسمی خورد نکن من گفتم باشه ولی هر چند وقت یه بار میام

  • ستایش صادقی
  • من دیگه اینجا نمیام نه اینکه نیام ولی هی تعداد اومدن روزانه ام رو به این سایت کمتر میکنم مثلا روزی ۵ ۴ ۳ ۲ ۱ تا دیگه محلتم تمام شه تو این روزای اخر کامنت تا رو میخونم ولی سعی میکنم کامنت نزارم  ونیام اینجا رومینا جون و هرکس که کامنت منو میخونه دیگه اینجا نیاین چون خیلی ها همینجوری سادیسم و مازوخیمی شدن به کسی بر نخوره اما این سایت ارزش جون ادم یا سلامتی ادم رو نداره ببخشید ببخشید ببخشید خیلی عذر میخوام ولی واقعا هرکی این سایت براش بیشتر از زندگی سالم و سلامتیش بیشتر براش می ارزه خر ترین ادم روی زمین به کسی برنحوره ببخشید که حرف زشت به کار بردم ببخشید که این چند هفته که با کامنتام خستتون کردم ایشا... همگی سالم و تندرست و دور از کرونا باشید😉😉💑💑💏💏👍👍😘😘🌹🌹🌷🌷🌸 ( و من از مدیر سایت تمنا دارم خواهش میکنم ازتون این سایت و زود تر ببندین )  ( راستی رومینا جون شما شاد رو داری که باهم اونجا در ارتباط باشیم ولی دیگه در مورد اینجا حرف نزنیم چون مامانم ( البته اینم بگم مامانم شادو چک نمیکنه و بهم اعتماد داره ولی خب یه وقت دیدی شد حالا بهم بگو همین جا 

     

    سامی جانم مرسی فداتشم

    باشه اقا ارمان زنا بد و ناقص العقل با رانندگی افتضاح.شما هلو زن ها استخون تو گلو.راحت شدین؟؟

    ولی من نمیدونم شما چه موجوداتی هستید که یه ناقص العقل شمارو به دنیا اورده و بزرگتون کرده.

    رومینا جون خیلیم بیشتر از شما میفهمه برو خودتو درس کن.

    اقا ارمان شما همسر طناز جون هستی؟؟و من نظرات هیچکی برام مخم نیست خودم دکتر تست رفتم میدونم عقل و هوشم چقده

    این رومینا  از نظر شش سال بیشتر ندارد 

    ابن رومینا هر نظر عقلی شش ساله است 

    بنطر من دخترها وزنها با رانندگی بدشون الکی شهر وشلوغ کردند  نظر شماهم همین  حتما همین 

    عید شما هم مبارک کیا سید و سادات هستند

    سلام عید غدیر مبارک میخواستم بگم تو نباید بچه ها تو بزنی ۳ بچه داری با هاشون مهربون باش اشتباهشون با یه داستان بهشون توضیح بده تا بفهمن

    مرسی رومینا جون خیلییییی لطف داری عزیززززم

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • هزار ماشالا رومینا جون خوشباحال مادرت عشقم نسبت به عقل و درک و هوشت سنت کمه من فکر میکردم بالای ۲۰ سال باشی هزار ماشالا من مادرم از طرز رفتار و نوشته هات فهمیدم ماشالا خدا حفظت کنه دختر قشنگم

    رومینا جون من۱۲ سالمه چطور مگه؟ و خدا حفظشون کنه این سه تا نباتو

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • سامی جان من حاضرم بمیرم ولی عشقام جلو کسی ضایع نشم اولین بار که فحش دادن مهمونی بودیم رسیدیم خونه بردم تو اتاق براشون توضیح دادم

    کار خوبی کردی تو جمع نزدیشون.خیلی بده ادم جلو جمع چه غریبه و چه اشنا تنبیه بشه.حتی اگه قراره بهشون تذکر بدی وقتی تنهان بگو.

    خودم تجربش کردم واسه همین میگم.معلومه دوسشون داری.خدا برات نگهشون داره.هیچوقت نزار غرورشون حتی جلوی خودت بشکنه.

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • خب بالاخره بچه ها خوابیدن و من تونستم یه کم به کارای خودم برسم

    من فقط یه بار روناک و رومن رو تنبیه بدنی کردم که بعدش بااین که خیلی ناراحت شدم به رو خودم نیاوردم یادتون باشه بچه ها نباید بفهمن از تنبیه کردنشون ناراحت میشیم

    خب حدود یک سال و نیم پیش رفته بدیم خونه مامانم رونیا بچه ارومیه خیلی ازش راضی ام ولی روناک و رومن شیطونن

    مارسیدیم خواهر زاده ها و برادر زاده هامم رسیدن و نشسته بودیم 

    به بچه ها گفتم بیاید لباساتونو عوض کنم بریم سر شام 

    رومن گفت نمیخوایم به تو چه عوضی

    روناک هم گفت راست میگه نمیخوایم 

    رونیا همینجور دوشت نگاه میکرد بچه م 

    رومن و روناک و بردم تو اتاق قبلی خودم در و قفل کردم رونیا رو بردم تو اتاق مامانم که لباساشو عوض کنم بعدم بردمش سر میز شام گفتم من چند دیقه دیگه میام رونی جونم اونم گفت باشه مامان منم بوسش کردم

    رفتم تو اتاق گذاشتمشون رو پام گفتم گوش کنید فقط من چند بار تذکر دادم؟رومن گفت۵بار روناک هم تایید کرد گفتم افرین چند بار تنبیه کردم گفتن یه بار(تنبیه ام محروم کردن از تلویزیون بود)

    گفتم بعد از تنبیه تون چی گفتم گفتن گفتی دفعه بعد میزنمتون گفتم الان میخوام به گفته م عمل کنم دوتاشون دویدن اینور اونور رومن و گرفتم بغلش کردم روناک هم گوش و گرفتم اوردم پیش خودم گفتم چون روناک بزرگتره اول اون تنبیه میشه 

    گفتن باشه روناک و بردم تو تراس اتاق اول باخطکش ۵تا زدم رو دستش بعدشم ۱۰تا نیشگون گرفتم و بلندش کردم گذاشتم رو صندلی گفتم پانشو تا رومن و بیارم

    رفتم دیدم رومن رفته بغل داییش گفته مامانم میخواد بزنتم منم گفتم رومن پاشو بیا گفت نمیخوام گفتم غلط کردی اریا ولش کن بده گفت نزنی بچه رو گفتم به تو ربطی نداره اونم گفت نمیدمش میخوای بزنی بچه شیش سال و نیمه رو؟منم رومن و بغل کردم بردم تو تراس ۸تازدم با خطکش رو دستش و ۱۰تانیشگون گرفتم و گفتم تکرار کنید دیگه مامانتون نیستم با رومن پامیشم میرم خارج خونه مون شماهارو میزارم بمونید بعد بوسشون کردم و رفتیم سر شام

    ببخشید چشای خوشملتون خسته شد ممنون که خوندید

    رومینا جان شما چند سالته؟

    سامی جون تعداد دوستام به حداکثر رسیده باید ۲۴ساعت صبر کنی تا بااسم سامیار و حذف کنم بتونم ساوه رو قبول کنم

    یه بچه من همون سامی ام تو تخته گچی با اسم ساوه اومدم

    دوست داریم بشنویم خاطرات تنبیه بدنی روناک جون و رومن جون رو خانم قلبم به ۳ قسمت ........لطفا در اسرع وقت برامون تعریف کنین

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • رومینا جان اسم منم رومیناست

    سامی جان من بعد۵بار تذکر و یه تنبیه کوچولو روناک و رومن رو زدم و هیچ وقت تکرار نکردم

    خانم از من میشنوی نزن بچه هاتو بشین باهاشون حرف بزن.باور کن هیچ یادشون نمیره.

    اها ببخشید یادم رفت با رومینا بیام 

    قلبم تقسیم بر سه...میشه اسمتونو بگید و من دوست دارم خاطره روناک جون و رومن جون و بشنوم عزیزم منم میخوام اگه بچه هام سه قلو دختر شدن همین اسمارو بذارم

    برو بابا داریوش به تو باید بگن داریوش دوساله نه داریوش بزرگ

  • قلبم تقسیم بر ۳میشه رونیا روناک و رومن
  • سلام من یه مادر ۳۶ساله هستم سهتادختر۸ساله دارم سهقلو هستن تنبیه شون میکنم ولی نه همیشه و سر هر چیزی فقط ادب برام مهمه بی ادبی کنن تنبیه میشن اگه بخواین خاطراتشو میگم البته رونیا خیلی ارومه روناک و رومن شیطونن و من دوبار کتکشون زدم همین سر ادب خواستین میگم خاطرات رو

    کسی منو صدا زد من داریوش بزرگ هستم احترام  بزارید 

    من همون یه بچه هستم خواستم با اسمم بیام

    اره یه بچه

    سامی جان یکی بهم ریکوست داده شمایی؟

    ریحانه جون من معذرت میخوام منظورتو بد متوجه شدم😉

    سلام سامی جان 

    ببخشید فکر کنم سوء تفاهم شده من اصلا منظورم این نبود که شما با دو اسم مینویسی ما اینجا ی اقایی داشتیم به اسم اقای ناشناس که با نام های داریوش و بهنوش....... خودشو تایید میکرد بازم ببخشید من نمی خواستم ناراحت بشی 😭😭

    سامی عشقم اگه دقت کنی پایین صفحه ۳تاگزینه داره بزن رو کاربران وقتی زدی روش بالای صفحه ۳تاگزینه میاره بزن رو جستجو تایپ کنromina2041387 وقتی زدی میاره منو پروفایلم درباره عشق هست بزن روش کنار دوست نیستید یه قلب هست بزن روش دوتاگزینه میاره بزن رو درخواست معمولی بعد مینویسه میتونیم دوستای خوبی باشیم پاکش کن بنویس سامی هستی بعد بزن رو ارسال

    فقط ریکوست دادی اینجا بهم بگو که برم ریکوستامو چک کنم باز کنم برات

    ریحانه خانم من خوب میفهمم منظور شما چیه اما وضعیت من حتی با بقیه ترنس ها هم فرق داره.گفتم من ازینکه دختر هستم هم نفرت دارم.اما این چیایی که شما میگید برای کسایی خوبه که خونوادشون مشکلی نداشته باشن.پدرم گفت تکلیفتو معلوم کن.اما من قبلا اینکارو کردم میخوام پسر باشم.زندگی من گفتنش واسه شما راحته.واسه من هرروزش عذابه.من خیلی دلم میخواد عمل کنم اما بهم اجازه نمیدن.اینقدر اذیت شدم که اگه راحتم بزارن به همینم راضیم.

    شما‌ میگید حرف بزنم؟؟بارها سعی کردم اما تا حرف عمل یا پسرارو میارم وسط...

    ریحانه خانم من گفتم کسیو ندارم حرف بزنم باهاش ولی اینقدرام دیوانه نیستم که یه چیزی بگم بعد خودم تاییدش کنم.

    یه بچه من نصبش کردم ممنون میشم بگی طرز کارشو

    سلام فکر کنم ی هفته نبودم خیلی اتفاقات باحالی افتاد واقعا خیلی جالبه هر کدوم چند تا اسم دارید همدیگه رو تایید کنید 😂😂😂 البته منظورم ی نفر بود 

    اقا سامی حتما حتما در مورد کاری که میخوای بکنی مطالعه کن و خوب بخون ترنس ی ناباوری جنسیه یعنی شما نمی تونی چیزی که هستی رو قبول کنی مثل این میمونه که ی نفر بگه من اعتماد به نفس ندارم و ما هم تشویقش کنیم شما شاید تو زندگیت بتونی خیلی چیزا رو عوض کنی که جنسیتت تغییر کنه دلی خیلی کار ها رو هم نمی تونی بکنی مثلا طراحی مغز زن و مرد متفاوته این رو میتونی تغییر بدی ؟ یا خیلی چیزای دیگه ما تو این سایت در مورد مرد و زن خیلی بحث کردیم 😂😂😂 و مردا رو به این نتیجه رسوتدیم که زنا محدودیتی ندارند 

    حتما قبل از اینکه کاری کنی که نتونی درستش کنی این سوالو لز خودت بپرس من چرا از زن بودن بدم میاد ؟ بعد حتما بدون تعصب و با منطق به دلایل خودت فکر کن 

    امیدوارم از من ناراحت نشده باشی چون من فقط میخوام کمکت کنم فقط همین ☺☺☺

  • دهه هشتادی
  • ببین سامی جون من فهمیدم منظورتو ولی شما گفتی من از خدامه همینجوری که هستم بمونم و این منو یکم گیج کرد 

     

    خب شما که گفتی پدرت بهت گفته که تکلیفتو معلوم کن میخای دختر باشی یا پسر و اگرم که شما واقعا میخاین پسر باشین پس مشکل چیه؟

    سلام به همگی منم اونهایی را که فلک شدن را واقعا درک می کنم چون واقعا یکبار فلک شدم و خیلی هم درد داره ان شاءالله یکبار خاطره ام را براتون می نویسم و ارسال میکنم 

    قربانت سامی جونم عشقم تو خودت مهمی نه اخلاق و رفتار و لباسات. ... فقط پیشمرگت شم چرا با مامان لابات منطقی حرف نمیزنی مطمئنم بتونن کمکت میکنن

    ممنون از لطفت یه بچه عزیز.شونزده سالمه.ازهردوتون ممنونم.

    میدونین اینکه باشی و به حساب نیای با اینکه کلا نباشی فرق داره.دیگه عادت کردم اما گاهی وقتا اصلا طاقت نمیارم.

    ببین دهه هشتادی شرایط ترنس با اینیکه شما میگید فرق داره.من نه تنها از چیزای دخترانه بدم میاد بلکه ازینکه دخترمم متنفرم.با یه سرچ تو اینترنت میفهمی منظورمو.

  • دهه هشتادی
  • خب اره ولی خب من بازم منظورتو نمیفهمم که‌ چه تیپی؟ میشه دقیق تر نوضیح بدی؟

    اگه میگی کلا از چیزای دخترونه بدت میاد مثلا مثل کش مو و تل و گردنبند و ایناس که تیپ اسپرت اینارو نداره اگرم که کلا از شال و روسری و شرایط دخترا بدت میاد که دیگه نمیدونم

    عزیزم میتونی رو منم حساب کنی برای درد و دل 

    باشه سامی جونم نصب کردی بگو بهم عشقم پیشمرگت شم به حرف و رفتار مردم توجه نکن مهم نیست باهات دوست نمیشن تو به خودت اهمیت بده عشقم نه حرف مردم دورت بگردم با پدر مادرت صحبت کن و بگو حستو تیپ اسپرت خیلی قشنگه فداتشم فقط یه سوال شما چند سالته؟

    یه بچه ممنونم از لطفت.اگه نصب کردم از همینجا بهت میگم بعد طرز کارشو بگو بهم.

    دهه هشتادی دارم میگم به خاطر لباسام با کمربند جلو اونهمه ادم زده منو.اونوقت میگی عمل کنم؟من از خدامه ولی چیکار کنم.من حتی حاضرم همیشه همینجوری باشم ولی حتی نمیتونم چیزی که دلم میخواد بپوشم.من منظورم تیپ اسپرت نیست.من از چیزای دخترونه متنفرم اصلا.

    شما بعد از مدت ها تنها کسایی هستین گفتم وضعیتمو و حرف زدین باهام.حتی به خودکشیم فک کردم ولی‌......

    درکل نه تنها با خونوادم که کل مردم باهام مشکل دارن.به جز یه تعداد انگشت شمار هیشکی طرفم نمیاد انگار لولو خرخره ام.🙁

  • دهه هشتادی
  • اره سامی جون میفهمم چی میگی خب اگه خودت دوس داری که کاملا پسر بشی و خوانوادت باهاش مشکلی ندارن عمل بکن اگرم که دوس داری دختر باشی ولی تیپت پسرونه تایه جایی امکان پذیره توی ایران و میتونی این تیپو داشته باشی و نباید به حرف مردم گوش بدی 

    منم تقریبا همینجوریم خیلی از دختر بودن راضیم ولی توی همه ی جاها به جز عروسی و جشنا تیپم اسپرته بعدشم سامی جون اگه تو منظورت همون اسپرته که اشکالی نداره فقط توی ایرانه که فک میکنن تیپ اسپرت پسرونس

    اخییییییی بمیرم برات سامی جونم عشقم منم از دختر بودن خسته شدم عزیزم هر وقت خواستی میتونی با من حرف بزنی عشقم اگه میتونی برنامه تخته گچی رو نصب کن اونجا حرف بزنیم فداتشم دخترا هم چیزایی دارن که پسرا ندارن هر کدومشون یه جور خوبن

    اقای پیمانی من کسی رو ندارم باهاش دردو دل کنم اما میخوام دردمو به یکی بگم.

    من یه دخترم درواقع ترنسم.تاحالام نخ فلک شدم نه اسپنک.چن روز پیش خونمون مهمون داشتیم منم بیرون بودم تنهایی.وقتی برگشتم دیدم همه با چشمای باز نگیم میکنن.واسم چیز عجیبی نبود اما انگار واسه اونا عجیب بود که یه دختر پسرانه لباس بپوشه.بعدشم شروع کردن چرت و پرت گفتن.بابامم که دیگ از خجالت رنگ به رو نداشت بلند شد و با کمربندش جلو اون همه ادم کتکم زد.اگه مامانم جلوشو نگرفته بود کشته بود منو.میگفت معلوم‌کن تکلیفتو دختری یا پسر.البته بعدش کلی ازم عذر خواهی کردو منم دوسش دارم.بعدش گفت خواستم بدونن مخالف اینکارام.بخشیدمش ولی بیشتر لز درد کمربند و تحقیر شدنم شنیدن اون حرفا اذیتم میکنه و از دلم بیرون نمیره.

    تقصیر منکه نیس من زندگیمو اینجوری میخوام نمیخوام دختر باشم.ولی نمیدونم چرا تو کت هیشکی نمیره و حتی کسی حاضر نیست باهام حرف بزنه .حتی تو مدرسه هم تا چند متریم کسی نیس انگار واگیر دارم.

    اقا سامی خیلی وقته کسی خاطره کتک نگفته لطفا بگید خوشحال میشیم از خوندنش 

  • دهه هشتادی
  • اقای پیمانی اشتباه نکنین این سایت مخصوص نوشتن خاطرات فلک و تنبیه شدنه و چیزی که الان توی این سایت تعطیل شده جر و بحث اضافی و بی مورده که خداراشکر 

  • رحیم پیمانی
  • سامی هیچوقت انچه برایت اتفاق می افتد را برای کسی تعریف نکن فقط ابروی خودت را از بین می بری وشخصییتت خرد می شود

  • رحیم پیمانی
  • داریوش درست پیش بینی کرد کفت اگه  اگر از این سایتها بره خود به خود همه تعطیل می شن دیگه چبزی برای گفتن وجود نداره همه تکراری هستند 

  • دهه هشتادی
  • بله اقای سامی درسته این سایت برای نوشتن خاصرات تنبیه شدنه و خودم من هم میدونم که اینجا جاش نیس ولی خب وقتی میبینم یکی داره به من و همسال خودم توهین میکنه حالا یکی به دهه هشتادیا و یکی به زنا اینو وظیفه ی خودم میدونم که از خودم و اونا دفاع کنم

     

    اقای سامی شما خاطرتونو بنویسین اتفاق خود من خیلی مشتاقم که اونو بخونم 

     

    اینا چیه میگید شما.مگه این یه سایت واسه گفتن خاطرات تنبیه نیست؟پس راجب چی حرف میزنید؟

    منو بگو که میخواستم خاطره خودمو بگم ولی میبینم که کسی نمیخواد بخونه این چیزارو.

    شما که راجب تبعیض جنسیتی بحث میکنید معلومه مشکل چندانی تو زندگیتون ندارین.😕😕

    وا این کیه با اسم من کامنت گذاشته؟؟هر کی هستی حتی اگه حق با تو باشه نباید با یه بچه این جوری برخورد کنی ستی جونم خواهش میکنم عشقمی تو مرد باش و خودتو معرفی کن

    خدا نکنه ستی دیگه نبینم به من میگی دورت بگردم و فداتشن و قربونت برم تو از من کوچیکتری نباید به من بگی خب؟

  • ستایش صادقی
  • ممنون عشقم ❤❤❤❤❤❤ قربونت برم قشنگم دورت بگردم لطف داری ❤❤❤❤❤❤ مهربون نازنین رومینا جونم عاشقم فدات بشم من الهی 💏💏💏💏💑💑💑😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘💓💓💓💓💋💋💖💖💖💖💖💖💋💋💖😘💙💙💜💞

    ستی میدونستی عشقمی و عاشقتم نفس؟اخه تو چقد با درکی عزیزم از داریوش هم بیشتر درک میکنی فدات بشم من الهی تو ۱۰ سالته ولی اندازه یه ۱۰۰ساله هم حالیت میشه نازنینم❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

  • ستایش صادقی
  • پریوش خودتو نزن به اون راه همه میدونن تو همون داریوشی البته به جز پریوش داریوش محبوبه هم هستی و کلی اسم دیگه که داری از اونا استفاده می کنی که از سایتا نری داری با این اسما از خودت دفاع میکنی ولی داریوش انقد دست و پا نزن باید از این سایت پس بروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

     

     

     

    با افتخار چشم بسته غیب می گی ها نکنه شعبده بازی داریوش کیه خواب نما شدی

  • با افتخار فمینیست
  • پربوش ناراحت نشیا ولی یکم مخنثی

    البته منظورم داریوش که شده پریوش جالبه واقعا

    یه بچه بازم یه کمی کم داری بار هم ناراحت نشی ها قصد ناراحت کردن تور و ندارم 

    مرسی پریوش جون بله خودمم میدونم وراجم ناراحت هم نشدم نظرتته

    یه بچه  تو بچه خوبی هستی فقط یه کمی وراجی  ناراحت نشی ها

    رستا جون انگار شما مامانمی همه حرفای مامانمو میزنی ولی من مطمئنم دلم برای بچه گیم تنگ نمیشه چون به قول مامانم من ادمی ام که عروسی کنم بیشتر بهم خوش میگذره تا الان چون من الان مثلا سگ میخوام مامانم نمیخره میگه بدم میاد بزرگ شدی بخر زیاد مهمونی نمیریم چون خانواده بابام اهل مهمونی نیستن مامانم میگه بزرگ شدی برو مثل قبلا ماهی ۴،۵بار نمیریم سفر چون داداشم به دنیا اومده و اذیت میکنه مامانم میگه بزرگ شدی برو همش بزرگ شدی بزرگ شدی بزرگ شدی 

    حتما رومینا جون.اما میدونی الن دوست داری زودتر بزرگ بشی اما بزرگ شدی دوست داری دووباره کوچیک یاشی .زیاد عجله نکن

  • دهه هشتادی
  • اصلاااااااا چرا باید ناراحت بشم؟ خب اونا یه چیزیو دوست داشتن کسیم جلوشو نگرفته و تلاش کردن و بهش رسیدن 

    به نظرم شما زیاد خوشحال نباش چون اونا باهوش بودن و خوب بودن و...... چون جنسیتتون یکیه که دلیل نمیشه کلا همه ی پسر ها خوبن و دخترا بدن و ضعیفن و هیچ کاری از دستشون بر نمیاد. اون دخترایی هم که نتونستن یه رتبه ای چیزی پیدا کنن عرضه نداشتن و اینم دلیل نمیشه که همه ی دخترا عرضه ندارن 

     

    ههه اره منم باور کردم اقای ناشناسسسسس

    دهه هشتادی از موفقیت پسران در المپیاد شیمی ناراحت شدی چهار مدال طلا  اخی  من 19 سال دارم 

  • دهه هشتادی
  • هههه اگر یک هزارم درصد مطمئن نبودم که شما اقا ناشناسین الان دیگه مطمئن شدم 

    من‌دیگه حال و حوصلشو ندارم که پیامای چند روز پیشو دوباره بزنم برین پیامای قبلی رو بخونین  

    رستا جون حق با شماست و درست میگین مامانمم اینو میگه ولی من دوست دارم زود تر بزرگ شم ولی هر جور حساب کنیم حق با شماست میشه بگید رومینا رستا جون؟

    حرف حساب جواب ندارد هر کس خوشش نیاید

     نخواند

    به طرز عجیبی دیگه حال حرف زدن ندارم. مخصوصا با اونی که هی با یه اسم دیگه میاد. =\

     

    آقا آرش باشه شما خوبین. اوکی؟ *0* بیا ببین با چشمای ستاره ای و دهن باز داریم موفقیت هاتون رو تماشا میکنیم.

     

    ولی حواستون باشه این چشما بقیه کاراتونم میبینن. اون نگاهای هیزتونو... اون بی تربیتیاتونو... همشو... 

     

    بهرحال اگه اینجوری خوشت میاد بیا. این ماییم:

     

    یه بچه: *0*

     

    دهه هشتادی: @__@

     

    من: #0#

    بقیه دخترا: ^__^

     

    خوبه؟ اگه عقده ات هنوز خالی نشده بگو یه کار دیگه بکنیم!

  • دهه هشتادی
  • ممنون از هنگی امید وارم شما هم بیه هر ارزویی دارین برسین

     

    اقا آرش من توی چند پیام قبلی یکی از دلایلشو گفتم برو بخون

    مسابقات المپیاد جهانی شیمی برگزار شد و چهار مدال طلا توسط پسران  برای کشور گرفته شد و خبری از دختران پر مدعا نبود انوقت می گویند دختر با پسر برابر است

    یہ بچہ عزیز فکر نمیکنی برای این حرفا ھنوز یکم کوچیک باشی؟نمیگم بچہ ای ھا نہ ولی بہ نظرم برای فکر کردن درمورد ازدواج ھنوز زودہ۔نظراتت زود تغییر میکنن۔بعدشم زندگی بہ این راحتیام کہ فکر میکنی نیست۔بھترہ فعلا بہ فکر درست باشی۔

    منظورم تیمهای ملی بود برای نمونه والیبال پسرها هشتم جهان والیبال دخترها هنوز اسیاهم اول نیست 

    اقا ارش اصلا این طور نیست بعد هم به این چیزا نیست من همیشه تو مسابقات ورزشی از پسرا بالا تر بودم

    راستی چرا رکوردهای ورزشی اقایان همیشه از خانمها بالاتر اگر باهم برابرند

    ریحانه جون ورودی هفتم دادم اونی که شما میگی برای سرعت دقت تمرکز هست و من تیزهوشان هم قبول شم به احتمال۹۹% میرم یه مدرسه دیگه

    سلام ممنونم دهه هشتادی و عسل جان (البته اگر راضی باشی به این اسم صدایت کنم ) که به من انگیزه میدهید 

    ی بچه میتونم بپرسم شما برای تیزهوشان هفتم شرکت کردید یا برای دهم من که سال پیش کلی درس خوندم و تهش سوالات این بود که در این متن چند نقطه وجود دارد 😂😂😂 ولی خلاصه به زور ازمون را دادم وقتششش هم خیلی کم بود خیییییلللللللیییی اما منطقه دوازده قبول شدم نرفتم چون خیلی دور بود و اینکه اصلا نمی گم بده اما در همین تهران مدرسه هایی هستند که خیلی بهتر از فرزانگان و علامه حلی ها درس میدهند اگر قبول شدی که ان شاء الله میشوی حتما در مورد مدارس تحقیق کن و فقط به اسم تیزهوشان  توجه نکن متاسفانه بعضی از مدارس تیزهوشان فقط شهریه میگیرند 

    .....ممنون لطف داری عشقم امیدوارم شما هم به هر ارزویی داری برسی❤

    بله من قانون هایی گذاشتم برا همسرم در اینده که حتی یکیشم رعایت نکنه جدا میشم مامانم میگه اگه کسی دوست داشته باشه میگه هر جی بگی قبول من میخوام به تو برسم اگه اینا باعث میشه بهت برسم باشه قبول میکنم خود مامانم یه خواستگار داشت که پدربزرگم نذاشت بیاد خونه به مامانم میگفت کل دنیا رو زیر پات طلا میریزم هر جی تو بخوای ولی پدربزرگم گفت باید با یه سوتی عروسی کنی اگه با شیعه عروسی کنی به اختلاف میخورید مامان خنگ منم گفت چشم ولی الان که پدربزرگم فوت شده خوشحاله به حرفش گوش داده ولی من به مامانم گفتم سر من از این خبرا نیست با هرکی بخوام عروسی میکنم تو هم دخالت نکن اونم میگه باشه هر چی تو بخوای

    ریحانه جون راستش اسم من یکم ماجرا داره. اصلش زهراس اما عسل صدام میکنن.

    امیدوارم همه و همه، یه بچه، دهه هشتادی، ریحانه و بقیه به آرزوشون برسن و به مردا و آقای ناشناس ثابت کنن!

     

    آقا تو مارو خوردی!😐 پاشو برو دیگهههه.  این دفعه سومه خداحافظی کردی! هه... ابهت مردان؟ خخخخ

    درضمن لطف کن با اسمای دیگه نیا از خودت دفاع کن! 

    باران جون درست صحبت کن من تو تمام ازمون های هوش ۱۰۰ گرفتم وقت این ازمون ۸۰ دیقه بود من تو ۲۵ دیقه تموم کردم پس نگو هوش ندارم ای کیو مم ۱۶۰ هست

    بنظر من حرفهای اقای ناشناس خیلی  هم بد نبود چیز بدی نگفت من با دقت خواندم و دیدم باواقعیت سازگار است بخصوص در مورد پارتی بازی به نفع دختران در ادارات 

    اخه یه بچه توهم هوش داری که بخوای ازمون بدی

    دهه هشتادی منم مثل تو ام مثلا من امروز ازمون تیزهوشان داشتم خیلیا گفتن نده خوب نیست و این جور چیزا ولی بازم رفتم و دادم چون میدونستم برای اینده بچه هام خوبه

    من بر اسب سیاهم نشستم وا مدم اینجا برای روشنگری حرفهمو زدم وتمام شد وحالا می روم جای دیگر برایحرف حساب  وشما خوشحال می شوید با رفتن من این سایت دوباره سوت وکور می شود  خب بشود  به من چه از کمالات من بی بهره می شوید ولی خودمانیم عجب تاخت وتازی کردم و چه گر دوخاکی بلند شد اینست ابهت مردان بزرگ بدرود دیگر جواب ندهید

  • دهه هشتادی
  • البته من گفتم از روی ..... منظورم اقای ناشناس نیستا به کسی بر نخوره اقای ناشناسو که من اصلا نمیفهممش

     

    ولی ریحانه و رومینا همون که گفتم منم دوست داشتم و دارم به خیلی چیزای دیگه برسم و خیلی ها هم سنگ اندازی کردن ولی تا اینجاش اهمیت ندادم از اینجا به بعدشم نمیدم

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس ولی واقعا فازتون چیه این حرفا رو میزنین؟ شما بر روی چه اساسی میگین بیچاره اونایی که خونشونو تو بسازی خیلبییبیبیییئی کارتون زشته خب این ارزوی به دختر کوچیکه و اصلا برای سن شما زشت و خجالت اوره که بخاین ارزوی یه بچه رو کور کنین اگه پسر بود همینو میگفتین؟ ولی چرت بودن حرفای خودتونو با این حرف ثابت کردین که بر هیچ اساسی همینطوری یه چیزی میگین و کلا مشکل شما ربطی به چیزایی که از دخترا دیدن نداره و ریشش خیلی قوی تر از این حرفاس

     

    ریحانه جان تو نمیخاد خودتو ناراحت کنی هر کسی یه ارزویی داره بعضیا دنبالش میکنن بعضیا هم نه بعضیا هم از روی حسودی محبت بی جاا که مثلا این کار اینده نداره و اینا و بعضی ها هم از روی ...... مبیخان مانعش بشن ولی تو اصلاااا اهمیت نده و ارزوتو دنبال کن از نظر اقای ناشناس دخترا کلا باید برن یه گوشه بشینن و به مردا خدمت رسانی کنن 

     

    اقابی ناشنای ولی واقعا خودتون میفهمین چی میگین؟ یه بار میگین چرا کارا پشت میزی و اداریا رو به زنا میدن یه بار میابن به ریحانه میگین بیچاره اون خونواده ای که خونشونو تو بسازبی الان فقط میمونه هنر و پزشکی از نظر شما اشکال نداره دخترا برن تو این کار؟

     

    و دیدین گفتم هر دفعه که میخاین برین توهین میکنین؟ اقای ناشناس میخایرن برین برین نیازی به وصیت نامه و این حرفا نیست

     

    منم هم میخوام دندونپزشک شم هم مهندس خونه سازی مهندسی برای مرداست ولی من دوست دارم و بهش میرسم

    وقتی شما دو پهلو حرف میزنید منهم مجیورم مانند شما جواب بدهم

    سلام ناشناس خیلی متاسفم برای ادم هایی که حتی به خودشان اجازه میدهند بدون حتی یک سرچ کوچک نظر بدهند تست mbti تست شخصیت شناسیه که باعث میشه بدونی برای چه کاری ساخته شدی منطقی هستی یا احساسی؟ درون گرایی یا برون گرا ؟ و ویژگی های شخصیتی شما رو میگه من خواستم کمک کنم که خودت رو بهتر بشناسی اما شما برداشت بد کردی چون  شما از من بزرگتری خواستم ادب را رعایت کنم اما شما.............

     خیلی ممنونم... کاش تمام ادم ها مثل شما به ادم انگیزه میدادند  کاش اسمت را مینوشتی من تهران زندگی میکنم اما شغل مورد علاقم اینه اواخر دهه هشتادم اما همینطور که گفتم چون این کار بیشتر برای آقایون هست از الان به ان فکر میکنم و  نقشه کشی را کم کم یاد میگیرم 

    ناشناس این حرفت خیلی زشت بود. تو حق نداری آرزوی دیگران رو فقط بخاطر دختر بودنشون مسخره کنی! 

     

    وواااااییییی! خداروشکر! یعنی بلاخره حرفات تموم شد؟ خدایا خیلی خوبیییییییی!😍😍😍😍😍😍 

    تازشم به مدیر و ادمین سایت توهین نکن. یعنی چه من برم این سایت خود به خود بسته میشه؟!؟!

    درضمن ریحانه جون خوش بحال کسایی که خونشونرو تو میسازی! 😍 واقعا یه دختر با این پشتکار رو باید تحسین کرد و صد البته لیاقت میخواد زیر سقف خونه اش رفتن! میشه بپرسم برای کدوم شهری؟ 

    یه فایتینگ (موفق باشی به کره ای) بزرگگگگگگ برای تو و امثال تو!😘😘😘😘😘😘

    ریحانه داشتم می رفتم که توامدی همین ازمایشی را که گفتی اول روی خودت انجام بده  ایا از نظر عقلانی سالمی یا نه چون خدا بداد  ساکنان ان خانه ایی برسه که تو مهندس عمرانش باشی اگر بفکر خودت نیستی بفکر جان مردم باش خانه بازی که نمی کنی  مردم جانشان را از سر راه نیاورذند

    باشه من میروم  ولی  نه یخاطر حرف شما چون دیگر همه حرفامو زذم وتمام شد چیزی نمانده بگماصلا برای کی بگم ابنجا ادمی پیدا نمیشه با رفتن من این سایت  هم خود به خود تعطیل می شه  وشما هم راحت  می شید ار فکر و خیال اشفته ممکن است در اینده همکارم با موضوعات جدید بیاید معلوم نیست 

    سلام نظراتت خیلی جالبه آقای ناشناس من یک زن هستم و میخواستم بگم اصلا این طور نیست من شغلی که در اینده برای خودم با توجه به استعدادم انتخاب کردم مهندسی عمران است این شغل در بعضی مواقع کاملا مردانه است اما من میخواهم این شغل را داشته باشم و در این راه تمام تلاشم را میکنم با اینکه میدانم اگر قرار است کار انجام دهم بین یک مرد و من با توانایی های برابر من را انتخاب نمی کننند اما من توانایی ام را انقدر بالا میبرم تا من را انتخاب کنند چون این رشته را دوست دارم الان من باید بگم خددددداااایییاا من چرا دخترم ؟ چون پسر ها راحت تر میروند نه اصلا یا مثلا من خیلی میخندم اگر با صدای بلند بخندم میگن دختر با حیا باش ولی به یک مرد این را نمی گویند هر جنسی مشکلات خود را دارد در مورد منطق هم شما حتما بخوان و بعد بگو و تست mbti بده چون من با اینکه دخترم منطقی هستم باز هم از شما عذر میخواهم اقای ناشناس چون شما از من بزرگتری و من لحنم خیلی تند بود

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس اینکه شما میگین من دیدم اکثر کارمندا ی ادارات مخصوصا پیشخوان که شما نام بردی زنن و حق مردا رو دارن میخورن منطق داره؟ شما یه چیزی دیدین ولی من ندیدم و حالا بقیه رو نمیدونم 

     

    راس میگن دیگه هی هر بار با کلی توهین به زنا و مخصوصا ما  میگی منطق ندارن و نمیفهمن و منم میرم و اینا و ما هم یه ذره تحمل کردیمو چیزی نگفتیم و‌گفتیم بزار بره ولی هی دوباره میای یه سوک‌و توهین دیگه میکنی برو دیگه یا حد اقلشم هیچی نگو مجبور نیستی حرف بزنی

     

    بعدشم قرار نیس وقتی یکی به خودت و مثل خودت توهین میکنه تو هیچی ‌نگی و ساکت بمونی و از حقت دفاع نکنی و بگی چون با من نبوده تو خودت اگه همچین اتفاقی برات میفتاد ساکت میموندی و‌هیچی نمیگفتی؟ نه دیگه از حق خودت و مثل خودت دفاع میکردی پس توقع نداشته باش ما خودمونو بزنیم به نفهمی و بگیم با ما نیست و بهتره نخونیمش پس اینجا حواست به منطقت باشه

     

    نه مجبورمون نکردی بخونیم! اما زورمون میاد که ببینیم یکی اینجوری داره توهین میکنه و ما هیچی نگیم فقط برای اینکه بتونه به توهماتش ادامه بده که من دارم روشنگری میکنم!

    من کی گفتم برو؟ شما خودت گفتی میرم یه جای دیگه، چون ما هدایت نمیشیم. فقط میخوام بدونم که میری و به حرفت عمل میکنی؟ مثلا مردیااا... مردا مثل زنا نیستن! پای حرفاشون میمونن چون ضعیف نیستن!

     

    مگه من چه گفتم جز واقعیت چیز بدی نکفتم و اگر خوشتان نمی اید نخوانید من که مجبورتان نکردم بخوانید همش التماس که بروم وذیگر روشنگری نکنم بنطرم شما بروید بهتر است

    درضمن اینم بدونین که اگه طرف صحبت شما با پسرا بود میشد تجسس و غیبت و تمسخر. نگین فقط همون یه تیکه ی نهج البلاغه رو خوندین!😧😧😧😦😦

    برادرم میگم کم اوردی دیگه. قبول کن.😐😐😐😐

    اولا که کسی اینجا گریه نکرد. البته اگرم میکردیم خدا برای دلسوزی مون دست میزد! چون اگر قرار بود گریه کنیم برای منطق شما گریه میکردیم.😐

     

    برادر چرا اینجوری میکنی؟ خب معلومه هرکسی رو بهر کاری ساختن! این دفعه چندمه دارم اینو میگم؟!😕😕 

    زنا خیلی حساس ترن نسبت به مردا. برای همین بعضی کارا تقسیم شده! مثلا یه زن قاضی نمیشه! یا یه مرد دکتر زنان نمیشه! حالا چه کنیم که بعضی مردا میگن نه خیر شما ضعیف نیستین باید مثل ما برین سربازی و چرا توی ادارات بیشتر زنا کار میکنن و...

     

    من کم نیاوردم این شما هستید که در برابر منطق من کم اوردید و حالا دارید گریه می کنید نمی خواستم شما را اینقدر ناراحت کنم من که گفتم روی حرف من با پسرها بود  نه دخترها که  اصلا در این سایت نیستند اگر با دیوار حرف میزدم می فهمید  ولی شما نه راستی چرا  زنها عرضه خلبانی هواپیمای مسافربری را ندارند ختی در اروپا مگر تک وتوکی بخاطر انکه در لحظات بحرانی وخطرناک ممکن است دست وپایشان را گم کنند وجان مسافران را به خطر بیاندازند و هواپیما سقوط کند

    واو... بلاخره کم اوردی ناشناس؟

    اوه فکر کردم راجب اون حرف حضرت علی بحث شد و به یه نتیجه هم رسیدیم! حال ندارم دوباره برای نفهمی تو حرفم رو تکرار کنم. برو چندتا کامنت قبلیم رو بخون.

     

    حالا که کم اوردی لطف کن به حرفت عمل کن، برو و بر نگرد.

    تازشم شما اگه انقدررررر کتاب خون و اهل دین هستین که این حرف حضرت علی انقدر روت تاثیر گذاشته، پس لابد باید این حرفا هم بدونی که تجسس توی کار دیگران و مسخره کردن مثل خوردن گوشت برادر مرده تونه! و حرامه! این خیلی بیشتر به کارت میاد تا اون حرف!

    نگو مسخره هم نکردی! تو کل دستاورد های زنا رو کوبوندی زمین و به اسم مردا کردی. بهشون گفتی هیچکارن، نفهمن! 

    حالا که کم اوردی دیگه چرت و پرت نگو و برو! 

     

     

    اصلا روی صحبت من پسرها یودند نه دخترها چون حرف زدن با دحترها مانند حرف زدن با دیوار است اگر دیوار فهمید ذخترها هم می فهمند حالا می فهمم چرا حضرت علی در نهج البلاغه خطبه 80 ان حرف زد در مورد زنان  چون احساسی حرف میزنند نه عقلانی  وفقط منفعت خود را در نظر می گیرند 

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس کار هیچچچچچچ ربطی به جنسیت نداره پارتی بازی زیاد میشه ولی نه به خاطر جنسیت مثلا اگه مادری یه جا کار کنه وقتی بازنشسته میشه دخترشو یا پسزشو میزاره جای خودش مرد ها هم همینظور و شما مطمئنین اونجایی که رفتین برای کار و خیلی راحت اسم پسر هارو خط زدن فقط به خاطر این بوده که دختر ها برن سر کار و اون دختر ها هم از یه خونواده ی معمولی بودن؟ احتمال زیاد اون دخترایی که قبول شدن پارتیشون کلفت بوده برای همین اسم بقیه رو خط زدن و از قضا اکثر اونا پسر بودن

     

    اره منم توی پیام قبلیم گفتم که ادارات و اینجور کارا رو همیشه بیشتر به خانم ها میدادن مثلا مجتمع فولاد هم اکثر استخدامی هاشون مردن و اون کار هم واقعا خیلی خوبه و مزایای زیادی داره پس الان ما هم باید اعتراض کنیم که بگیم چرا دخترا رو زیاد نمیگیرن؟

     

    بعدشم اقای ناشناس کلا کار توی ایران دیگه خیلی سخت پیدا میشه و اصلا پیدا نمیشه و مشکل بیشتر اینه 

    اول اینکه آقای ناشناس توی ادارات و اینجور جاها بیشتر دخترا میرن. ولی من مرد هم کم ندیدم! الان توی یکی از خیابونای شهر ما، یه عالمه دفتر بیمه هست. از پنج تای اونا، یکیشون زنه که دختر عموی مادرم هستن و ما از سختیاش و افرادی که مزاحمش میشن هم آگاهیم!

     

    اینم حواستون باشه بعضی وقتا صاحب کارا، نمیخوان دردسر درست بشه پس سعی میکنن بیشتر از یه جنسیت کارمند میگیرن. شما برو یه جایی که کلا همه باهمن. اونجا زنه با مرده عشوه میاد. مرده جلوی زنه جنتلمن بازی در میاره. خب چجوری باس حواسشون به مشتری باشه اونوقت؟ 

    ساحل وققی در ادارت در مرحله اخر  گزینش  برای استخدام  شغلی با طرقداری جنسیتی مواجهی  و راحت روی اسم پسرها خط  می کشند تا شغل به دخترها برسد دیگر ریطی به لیاقت داشتن یا نداشتن نداره انها از قبل انتخابشان را کرده اند همین الان برو دفاتر پشخوان را نگاه کن  99در صد دخترند یعنی شما پسرها درس هم بخوانید سربازی هم بروید حق یک درصدی هم ندارید چه برسد به حق پنجاه درصدی این دولت در حق پسرها  خیلی خیانت کرد صدای هیچ کس هم در نیامد  به جز من چون من مانند پسرهای دیگه ساکت وبی عرضه تیستم واگر حق کشی ببینم ناراحت می شوم البته قبول دارم برای ذخترها هم مشکلاتی هست بخصوص در زمینه ازدواج که انهم  ریشه در سنتهای غلط اقوام کشور ماست  وباید درست شود من مخالف حق انها در درس وتحصیل هم نیستم ولی فعلا حق کشی جنسیتی بیستر به ضرر پسرهاست خوذتان بروید ببینید

    این حرفتونو قبول دارم اما ازدواج اجباری ھم یہ مسئلہ اجتماعی و مربوط بہ ایندست۔مشکلات شما شاید مربوط بہ دولت باشہ اما مشکلات ما ذھنیت ھاست کہ حل کردنش بہ مراتب سختترہ۔ولی خب ما کہ نمیتونیم ھمدیگہ رو متقاعد کنیم پس بحث کردن چہ فایدہ دارہ در حالی کہ ھمہ مشکلاتمون سر جاشون میمونن۔بہ نظر من دولت و تبعیض و۔۔۔ ھمہ و ھمش برای ھردو جنسیت بھانست۔ھمک چی بہ خود ادم بستگئ دارہ

     

    ببنید مسایل پسرها مهمتر چون به اینده شون مربوط  می شه مانند دانشگاه  سربازی وشغل ولی مشکلات شما دخترها  بیشتر فانتری چرا تا نصف شب نمی تونیم بیرون باشیم وگردش بریم  چرا نمی تونیم دوچرخه سواری کنیم ومسایل ابنچنینی ولی دولت در مسله شغل کاملا حامی شماست ولی پسرها از بیکاری روبه اعتیاد و کارهای خلاف رو می اورند

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس ولی خداییش پارتی بازی و سرکار رفتن ربطی به کنسیت نداره یعنی پسرا پارتی بازی نمیکنن؟ خیلی حرف شما بی منطیقه 

     

     

    در رابطه با سربازی هم باید بگم که اره ممکنه توی اون دوسال به پسرا سخت بگذره ولی هر جنسی مشکلات خودشو داره حق با ...... هست اره ما چپن دختریم خوبیت نداره شب بریم بیرون قدم بزنیم یا با دوستامون بریم مسافرت یا گردش در صورتی که این کار های برای پسرا خیلی عادیه و اصلاااااا غیر معقول و عجیب نیس و اگه کسی ببینه پشا سرشون حرف در نمیاره 

    خب یه ذره هم مارو درک کنین شما از اولین پیامی که دادین گفتین که دخترا اینن و سرکار راحت میرن و خیلی بهشون خوش میگذره که سربازی نمیرن و اینا و یه ذره هم قبول نکردین که دخترا هم مشکلاتی دارن و خداییش بی انصافیه درمورد دخترا اینجوری حرف میزنین

    جناب ناشناس و اقا ارش گفتم این حرفا چیزیو حل نمیکنہ۔من فقط از دخترا طرفداری نمیکنم میدونمم ھمین سربازی چقد پسرا رو از درس عقب میندازہ اما خیلی از مشکلات دیگہ ھم ھست کہ شما خبر ندارید۔مثلا تو شھر من دخترا رو چھاردہ سالگی شوھر میدن حالا من خوش شانس بودم۔ینی دختر حق درس خوندن ندارہ۔منکہ اسمی بہ جز ظلم روش نمیزارم ولی شما کہ اینقد از زنا بدتون میاد و از ناقصی عقلشون میگیداز اسمون کہ نیافتادید بالاخرہ یکی بدنیا اوردہ شماھارو۔کسی مسلما یہ زنہ

    ...۱۲ سالمه اره سن یه عدده سن به عقل. شعوره  و اینکه بلههههه مامانم راست گفته ما فرشته ایم دهه هشتادی هم باشیم میشه فرشته اندر فرشته

    آقای ناشناس بله این اشتباها همه جا هست! یه خانوم هم ممکنه موقع آشپزی، کار خونه کردن، بچه خوابوندن، وقتی سرکارن، یهو سر بخورن و خدایی ناکرده کشته بشن! مفت و مجانی! اینا اتفاقه، همیشه هم هست! حتی بین دبستانیا!

    در جواب یه بچه هم خواهش میکنم عزیزم، من سیزده سالمه. تو چی؟ مامانت راست گفته😉

    البته در رابطه با سنم و حرفی که احتمال میدم ناشناس جون بزنه میگم که سن ربطی به عقل نداره. همونطور که یه آدم سی و هشت ساله، یا مثلا بالای چهل سال هم میتونه اینجوری به نصف دنیا توهین کنه.

    یکی از دوستان همقطار سربازی من یک ماه بعد از اموزشی با گلوله اشتباهی کشته شد مفت و مجانی بخاطر یک سربازی دو ساله

    ....با تمام نظراتت موافقم یه سوال شما چند سالتونه؟ و اینکه در مورد این اخرین کامنتتون وقتی به مامانم میگم میگه کسی از شیطان انتظار نداره کار خوب کنه و کسی هم از فرشته انتظار بد بودن نداره😍😍😍😍

    هه... الان باید دلم بسوزه دو سال از زندگیتون میرین جایی که آدم شین؟ باید دلم بسوزه میرین تا مثلا مرد شین؟ باید دلم بسوزه میرین کاری رو یاد بگیرین که به نفع خودتونه؟

    پس ما چی میکشیم اگه شما دوسال از زندگیتون تلف میشه و نمیتونین خودتون باشین، ما همه ی عمرمونو نمیتونیم! ما هیچوقت مثل شما نمیتونیم بدون محدودیت بریم بیرون و با دوستامون اینور و اونور بریم. نمیتونیم شبا بریم گردش تنهایی یا حتی قدم بزنیم! ما نمیتونیم وقتی ناراحتیم مثل شما بزنیم یه چیزیو بشکنیم. مثل شما نمیتونیم مخالفت کنیم! شما اگه اینکارارو بکنین میگن پسره دیگه! تازه بزرگم هست ولش کن! ولی ما دخترا رو میگن نچ نچ دختره گنده با این سنش اینکارارو میکنه! 

    ما تا آخر عمر وضعمون اینه! شما فوقش دو سال!

    نروید سربازی دست وپایتان درد بگیرد بروید دوسال خدمت رایگان اموزش نظامی هم نمی خوات یاد بگیرید مانندپرستاری در بیمارستانها  و یا معلمی و کارهای سبک مهم اینکه ذوسال عمرتان مانندپسرها تلف شود نه ابنکه فارغ التحصیل پسر برود سربازی دخترها شاغل شوند  وبعد او بعددوسال بیکار بگردد وکارت پایان حدمتش مفت هم نمی ارزد چون بدرد هیچ جا نمی خورد

    خب ببینید با افتخار فمینیست، درسته که ما نباید با گفتن بعضی حرفا جلوی کاری رو بگیریم اما خب باور کنین بعضی کارا برای ما دخترا هم سخته. نمیگم حق نداره بره سمت اون کارا. اما هرکسی رو بهر کاری ساختن! من به برابری اعتقاد دارم اما نه در این حد. جان من فرض کنین یه مرد بره دکتر زنان بشه.😐 چی میشه اونوقت؟

    ناشناسم که معلومه از سربازی دلخوره نه چیز دیگه. سربازی میری واسه اینه که کسایی که غیرت دارن برن یاد بگیرن اومدن سراغ ناموسشون دفاع کنن از ناموس و کشورشون!

    تو غیرت نداری برات ناموس و کشورت مهم نیس تقصیر زنا نیس.

    واقعا تو خواهر نداری؟  که انقدر راحت میگی برین سربازی؟! مثلا فرض کنین زنا هم برن سربازی! در این حد غیرت نداری که ناراحت بشی دختر و خواهرت باید سینه خیز برن و دست و پاشون زخم بشه؟ هه...معلومه نداری! اصلا نمیدونم تو کسیو توی دنیا داری که زن باشه؟ 

    بی افتخار کفرت در امد حتی نمی تونی یک بیت شعر بگویی می فهمم حسود هرگز نیاسود

  • با افتخار فمینیست
  • داریوش میخوای شعر بگی ی اصول داره مخصوصا غزل 

    همینجوری نمیشه مثل زر که میزنی،شعرم بگی

    برو برو که حافظ میگم بیاد سراغت😂

  • با افتخار فمینیست
  • من که اخر نفهمیدم اسمت چیه؟؟

    داریوش،سحر،علیرضا،رسول،فلان خر... تره کونی اسمتو مشخص کن 

    اول که گفتم ناشناس همون داریوش که گفتی نیستم الان که میگی من با اسم داریوش برات شعر گذاشتم...

    بعدم سن تو مشخص کن ی بار میگه من زمان شاه یادم میاد(حدودا ۵۰ سال میشه)،ی بار میگه من زمان شاه کتاب انقلاب میخوندم(میشه ۶۰ سال)،ی بار خودش میگه ۳۸ سالمه،الان میگه بیشتر از ۴۰ سالمه 

    (ولی در واقع ۱۰ سالشم نیست)

    و فردی که ..... اسم کاربریتونه برید تعریف منو توی تاپیک خطکش خوردن ببینید،نظر من اینه اگه ی دختر یا زن میخواد بره توی معدن کار کنه باید بره با القای ضعیف بودن جلوش نگیریم،اگه ی مرد میخواد توی خونه کار کنه و ظرف بشوره جلوش نگیریم 

    ساحل چرا شما خودتان را به نفهمی می زنید اول برو تو ادارات دولتی ببین چه خبراست بعد بیا اظهار نظر کن بدون درس خواندن  هم شما را در اولویت  قرار می دهند

    اخه ساحل بی تربیت شما هستید که خودتان را  به خریت زدید وقتی پسرها درس می خوانند ودختر ها هم درس می خوانند ولی عاقبت با پارتی بازی جنسیتی شغل ها را به دخترها می دهند دیگر  پسرها چه باید بکنند فقط باید برویم سربازی تا شما با خیال زاحت حق مردها رو بخورید حالا می فهمم نقص عقلی شما تا کجاست

    ببینم شما واقعا بیکارید یا خودتونو زدین بہ خریت۔اخہ موفقیت چہ ربطی بہ جنسیت دارہ۔ھرکسی تو ھر جنسیتی کہ باشہ ایندش بستگی بہ خودش دارہ۔ینی چی اخہ عقل زنا ناقصہ یا پسرا بی عرضن۔شمام اگہ با ازادی ھای جنس مخالفتون مشکل دارین برین جلوشونو بگیرین چرا الکی اعصاب ھمو خورد میکنیدانیشتین راد گفتہ حماقت ادما تمومی ندارہ😧

    اون کسی که بی منطق حرف می زنه باید از این سایت بره یعنی شما  نه این اقای ناشناس که همه حرفاش درسته

    هرکه هستی بفرما اگه دوست داری جای پسرها وشما عوض شود  ماحاظریم دخترها بفرمایند توی معدن کار کنند پسرها بروند پشت میز ادارات دخترها بروند سربازی پسرها بروند دانشگاه ما همین را می گوییم  ولی ایا حاظرید انجامش دهید عمرا پس شعار ندهید 

    آقا من فاز این ناشناس رو نمیفهمم.😐  بلاخره دخترا خنگن که همه جا حذفشون میکنن مثل المپیادا و... یا پارتی بازی دارن؟ الان کشورو مردا میچرخونن یا بخاطر پارتی بازی نمیرن سر کار؟ اصلا مگه این نگفت میره دیگه نمیاد کسی هم جوابشو نده؟؟!!😑😑😑😑😑😑

     

    تازشم. اونجایی که شما میگین کجا بوده؟ واسه چی بوده؟ اینا هم خیلی ربط داره. مثلا ما هم میتونیم بگیم چرا توی معدن کارگرا بیشتر پسرن توی حق ما ظلم شده😐 ولی همه میدونن نمیشه. یا خیلی جاهای دیگه !

    شاید اونجا کارش بیشتر مناسب دخترا بوده. کلا دخترا هم قبول کنین شرایطشون خیلی بهتره نسبت به آقایون. توی بعضی جاها البته.

    شما هم حرفت یادت نره قرار شد بری کلا از این سایت. بدرود هموطن😐✋

     

    دهه هشتادی من وقتی به این سایت امدم فکر می کردم  می توانم با ادمهای با فهم وکمالات و با کلاس و فرهیخته هم صحبت شوم ولی باز هم  گرفتار همان بیسوادهای سایت قبلی شدم که اصلا در شان  من نیست حتی جوابشان را بدهم البته منظورم شما نیستید یکی همین بی افتخار فمنیست که معلوم نیست از کجا فرار کرده امده اینجا توی همه چیز نظر می دهد ویکی هم خانم طناز که خیلی بچه است ویه بچه که خودش می گوید بچه است بقول معروف همه رو برق می گیره  ما رو چراغ نفتی  من بالای چهل سال سن دارم ودر هیچ زمینه ایی نیست که من مطالعه وتحقیق نداشته باشم وهیچ حرف اضافی از روی احساس نمی زنم ولی در مقابلم ادمهای کج فهمی که جواب هم نمی دهند فقط چرت وپرت می گویند مجبورم برگردم به همان سایت قبلی  به روشنگری ادامه دهم وشمارا با تازه واردین تنها بگذارم به شما هم توصیه می کنم هیچ گاه نگذاریذ جنسیتتان شما را از عدالت بدور کند  خدا حافظ  باور کنید در شان من نیست با انها صحبت کنم حال شاید در سایت کناری ادم با سوادی پیدا شود  خدا نگهدار 

    بی افتخار فمنیست جواب ابله سکوت است برو سابت کناری بخوان میفهمی کی فعل وفاعل بلد نیست همین الان

  • با افتخار فمینیست
  • من یکم تند برخورد کردم اون روز 

    عذر میخوام ولی اگر نمیگفتم دوباره این داریوش میومد با ی اکانت دیگه ی چیز میگفت و میرفت

    به هر حال عذر میخوام

     

     

    پ.ن:داریوش نمیخوای ازین سایت بری که ما افسوس بخوریم؟؟

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس برای پسر ها هم به اندازه ی کافی پارتی بازی هست خیلی حرفتون بی منطقیه شما فقط پیشخوان هارو دیدین؟ خب برین جاهای دیگه رو هم ببینین بعدشم من تا جایی که یادمه همیشه منشی ها و ... زن بودن نه مرد 

    اینروزها همه جا دارد بنفع دخترها اعمال نفوذ می شود بخصوص در استخدامهای دولتی پارتی بازی کاملا دیده می شود من خودم دیروز برای کاری به اداره تامین اجتماعی رفتم واقعا تعجب داشت بالای 98 درصد کارکنان زن وذختر بودند وتک وتوکی پسر با خودم گفتم پارتی بازی تا این حد این دیگر چه تبعیضی است وحق پنجاه در صدی پسرها ومردها کجا رفته دلم می خواست بروم مدیر ان اداره را یک سیری بزنم از ابنهمه تبعیض حال  اقای فمنیست که از برابری حرف میزنی اگه راست می گی از لایحه برای حمایت حق پنجاه در صدی پسرها بنویس زنها با به اندازه کافی پارتی وحامی دارند و همچنین این روزها همه کارکنان دفاتر پیشخوان ذختر شده اند کافی است بروید ببینید انگار نه انگار پسرها هم حقی دارند

  • دهه هشتادی
  • ببین یه بچه اره هم مردای بد هست و هم زنا و یکم بی انصافیه که بخایم بگیم فقط مردا و برای مردا متاسفم و اینا و من حتی دختر این شکلی هم دیدم و به نظرم نباید اینجوری حرف بزنیم که تازه  بین دو جنس حساسیت ایجاد کنیم 

     

    اقای فمینیست به خدا منظورم به شما نبود منظورم به اقای داریوش و ناشناس و سروش بود باور کنید منظوری نداشتم شما خیلی اقایید که میدونید ماها فرقی نداریم پس من چرا باید توهین کنم؟؟؟؟؟

    واقعا برای مردای این دوره زمونه متاسفم پسر ۱۵ ساله میاد به من میگه بیا رل بزنیم البته من گفتم ۱۵ ساله فکر نکنید اقای محمود رو میگم یه پسر دیگه

    من اگه از این سایت برم این سایت خود به خود تعطیل می شه و همچنین سایت کناری من گفتم یه موضوعی را مطرح کنم که کمتر راجبش صحبت شده وجند نفر نظر بدهند ولی انگار کسی خوشش نیامد وهمه برعلیه من جبهه گرفتند و بیشتر دخترها وچند نفر هم حامی من بودند با این حال من برای اخرین بار چیزهایی می گویم ومیروم وشما هم جواب ندهید تا همه چیز اینجا تمام بشه من فقط  می خواستم بگم مرد ها در طول تاریخ پیشتاز بوده اند وزنها دنباله رو واگر مردها خودشون توی چاه بیاندازند زنها همین کار را میکنند به عبارت دیگه مردها خورشید بوده اند وزنها ماه وزنها نورشان را از ماه گرفته اند واز خودشان چیز خاصی نداشته اند  این را تاریخ گفته وتمام پیشرفت بشر کار مردها بوذه مانند اختراع برق هواپیما تلفن کشتی تلویزیون رادیو وهر چه در اطرافتان می بینید ونقش زنها کمرنگ بوذه با اینکه در صد سال پیش امکانات داشته اند وی کمکی به علم نکردند واین واقعیت است وهر کس رد کند احساسی حرف زده وحالا اشتباه تاریخی است که پسرها کنار گذاشته شوند و دخترها جای انها را بگیرند چون دچار عقب ماندگی دراز مدت می شویم من اینرا گفتم و می دانم انرا قبول نمی کنید بخصوص دخترها ولی من با انها دشمنی ندارم  فقط واقعیت را گفتم شما هم بپذیرید و ادامه ندهید تا موضوع  همین جا تمام شود منهم میروم جای دیگر برای روشنگری پس جواب ندهید چون من شاید نباشم جواب دهم قبول کنید اعتراض هم وارد نیست ناسلامتی گفتگوی علمی است نه جنگ و دعوا هر کس خوشش نیامد مجبور نیست بخواند  والسلام  نامه تمام

  • دهه هشتادی
  • اقای فمینیست من حرفم اینه که هر جنسی دلیل موفقیتس ففط و فقط خودشه و به موفقیت رسیدن هیچ ربطی به جنس نداره ولی کلا اقای ناشناس میگن ربط داره و زنا نمیتونن موفق باشن و....... و اصل مشکل من هم با این بوده

    من اصلا دیگه کاری به قران و دین و اینا ندارم و از همون اول قصدم این بود که این تفکر اقای ناشناس رو درست که نمیشه کرد ولی خب بالاخره یه ذره ......... کنم

     

     

  • دهه هشتادی
  • کاملا حق با .... هست اون که قطعا منظورم امام علی از ناقص بودن عقل زنان در هر زمینه و اینکه نمیتونن پیشرفت کنن و رانندگی نمیتونن بکنن و ..... نیس و خودتونم کفتین که این خطبه همه را گیج کرده و شما وقتی از یه چیزی مطمئنم نیستین نباید بیاین اینحا و با توهین بزنینش 

     

     

    و واقعا واقعا واقعا هم این دوره  اون دوره فرق داره ما توی فامیل دورمون یکی رو داریم که همش زنه داره کار میکنه و مرده ققط توی خونس و خیلی از خوانواده ها هستن که زنا دارن پا به پای مردا کار میکنن و فکر میکنم با این حال یکم که نه خیلی داره در حق زنا بی انصافی میشه

  • با افتخار فمینیست
  • هعیییی

    تا اینجا باید حق زن را میگرفتیم که مردا با حرفای غیر منطقی و به زور دین نیان زور بگن 

    از الانم باید حتما حق مردارا بگیریم که زنا نیان با افکار غیرمنطقی چیزی بگن

    یه بچه همون نظرات اول گفتم که این افراد دارن زن از مرد متنفر میکنن و مواظب باش به سمت جریان های افراطی نری ولی الان این نظر که دیدم ناامید شدم،پس الان میگید من که مجردم موفق نیستم؟؟

    نمیدونم کی هر دو جنس میخوان به این درک برسن که دلیل موفقیتشون فقط خودشونه نه جنس مخالف...

    الان دارید با پذیرفتن زندانی بودن خودت افتخار میکینید و دفاع هم میکنید!!نمیفهمم اینکه مردا به زنا زور بگن بعد زنا بیان افتخار کنن که زور میشنون و بگن دلیل موفقیت زورگو اینه که ما زور شنیدیم نمیدونم کدوم قسمتش افتخار داره؟؟

    دهه هشتادی تا وقتی افرادی مثل تو هستن که نمیخوان واقعیت گفتار بپذیرند و منظور مستقیم یک نفر را به هزار گونه تفسیر میکنند واقعن من از خودم چه انتظاری دارم؟که از حقوقی که نمیخواید دفاع کنم....

    من یک مردم دلیل موفقیتم تلاش خودم بوده،افکارم برای برابری بوده،بجز کتاب و تفکر هیچ کس دیگه ای کمکم نکرده که تفکراتم شکل بگیره

     

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس چه ربطی به کنکور داره اخه؟ در ضمن برای این هن یک جواب کاملا منطقی هست 

    بعدشم کشور دانمارک که شما میگی اکه مرد ها دست از کار بکشند اقتثاد فلج میشه بله این یه همکاریه و اداره هم مهم و خیلی حرف چرتی زدین معلومه اگه کسی نباشه که کار کنه باید کبی رو اداره کنن؟ هه

    بعدشم اقای مهرداد یا بهتره بگم اقای ناشناس اشتباه نکنین من تحت تاثیر حرفابی هیچ کسی قرار نمیگیرم حتی اکه اون ادم بزرگترین جهان باشه من فقط و فقط به عقلم تکیه میکنم

     

    حالا من که از یه مرد توقع ندارم که قانع بشه ولی خب وظیفم بود  از حق زنان دفاع کنم شما هم اصلا ارزش بحث کردن ندارین که بخام به خاطرتون وقت خودمو تلف کنم 

    اصلا حتی اگه ۱%مردا خوب باشن دلیل موفقیتشون ماییم ماییم که خونه رو اروم نگه داشتیم تا شما درس بخونید و پیشرفت کنید بچه نگه داشتیم برید پی حال و حولتون و کثافت کاری اخرشم زور میگید تنها دلیل موفقیت یک مرد زنشه

    اه بس کن دیگه ناشناس! هی با پونصدتا اسم میای یه حرفو میزنی! 

    باشه! باشه! فهمیدیم مردا خوبن! ولی چرا به اینا فک نمیکنین که مردای ما چقدر بی ادبن؟! چقدر منحرفن؟ تا با یه دختر دوست میشن مشخصاتش رو میپرسن که توی ذهنشون باهاشون.... اینا ضد دین نیستن؟؟

    مطمئن باشین، مطمئن! مطمئن باشین که حضرت علی ع هم منظورشون این نبوده! کسی نمیدونه! اینی که گفتن ارث مرد بیشتر از زن باشه رو منم میشه گفت قبول دارم. ولی توی اون دوره بیشتر بدرد میخورد! اونموقع زنا از خودشون اختیار چندانی نداشتن، اما مردا باید کار میکردن! پس مشخصه پول بیشتر واسه ی اونا بود. اما زنا میرفتن خونه شوهر. اما توی این دوره نه! توی این دوره زمونه عوض شده! توی اسن دوره زنا هم مثل مردا مستقل شدن و... 

    راجب ناقص بودن دین هم که خودشون دلیلش روگفتن.

    ناقص بودن عقل بنظرم منظورشون این بوده که زنا از احساسات هم کمک میگیرن! پس تصمیماتشون به طور کامل عقلانی ممکنه نباشه! اما بازم نظر اوناس و کسی حق توهین رو نداره!

    حضرت علی بخدا نمیخواسته بگه برین زنا رو تحقیر کنین، برین فلان کنین! درحالی که خود پیامبر انقدر از خوبی دختر و.. گفتن!

    پس تمومش کنین! اول کامل بفهمین یه موضوع رو بعد بیاین بگین! حضرت علی نگفتن زنا خنگن، حق رانندگی رو ندارن، ناقصن، نحسن و... 

    ولی شما دارین میگین و جالبه که از حضرت علی هم اسم میبرین و حرفاتون رو از زبون ایشون میگین! پس حق بدین دهه هشتادی ناراحت بشه! ما ضد دین نیستیم! ولی شما چرا! با حرفاتون دارین نگاه مردم رو عوض میکنین! 

    لطفا تمومش کنین!

    اقای ناشناس من هم  ازشما ممنونم  بخاطر ادرسی که دادید ما بخوانیم حق با شما بود کمترین شک و تردیدی نداشت حالا می فهمم چرا کشور در پیشرفت لنگ میزند 

    منهم خطبه  حضرت علی را خواندم  راجب زنان کاملا حق با اقای ناشناس بود واز خودش چیزی اضافه نگفت دهه هشتادی واقعا ساذه هستی وراحت فریب طناز را می خوزی اینها ضد دین  هستند  وتو می خواهی در مقابل دین بیایستی و ایمانت را بفروشی انهم به هیچ

    دهه هشتادی چند سالته خیلی سطحی حرف می زنی اگر چراهایی که مطرح کردی درست باشد اول باید از خدا بپرسی  بعد ماننداین است که بروی به طراح سوال کنکور بپرسی چرا اصلا پرسش مطرح می کنی که  ما مجبور شویم  شب بیدار بمانیم درس بخوانیم و جواب بدهیم و درباره اداره کشور دانمارک اگر یک روز مردها دست از کار بکشند کشور دانمارک فلج میشود و مدیرتشان افتضاح است مگر به کمک مردان مانند نمونه خانم گاندی در هندوستان به نخست وزیری رسید ولی بعد کشور هند تجزیه شد به پاکستان وبنگلادش

    دهه دهشادی خوب که رفتی خواندی در کتاب من نوشته 78 مگر همه کتابها شبیه هم هستند  حالا چه فرق می کند  وقتی اصلش را قبول نداری یعنی خضرت علی راهم قبول نداری انوقت من انتظار چه  داشته باشم شما حرف مرا قبول می کنید  واقعا خنده دار است انحراف اخرالزمانی بعنی این

  • دهه هشتادی
  • بله اقای ناشناس خطبه ی۸۰ نه ۷۸ 

    معنی کامل خطبه اینه

    ای مردم بدانید که زنان ا ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص است و عقل هایشان ناقص است اما ناقض بودن ایمانشان از ان روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتم روزه معذورند و ناقص بودن عقل هایشان بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقص بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از انان انجام میدهید تا به کار های زشت طمع نکنند

     

    اقای ناشناس به نظر من این دلایل خیلی غیر منطقیه چون توی اون دلایل باز هم چند سوال پیش میاد که چرا اصلا مرگ دو زن برابر مرگ ی مرده؟ چرا چه منطقی پشت اینه؟ ببینید دوباره باید یه دلیل بیاد با اصن چرا میراث زنان نصف مرداس؟ واقعا چرا؟ حتما میگید چون عقل زنان ناقصه ولی خوب دلیل همون ناقص بودن اینه و به نظرم خیلی چرته و حداقلش منو قانع نمیکنه

     

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس چه احساساتی؟ من که توی دوتا پیام قبلیم جواب اینو که اکثر آیز هارو مرد ها اختراع کردن رو با منطق کامل بهتون گفتم حس میکنم یه ذره مشکل هم از شماس

    در ضمن من توی اینترنت سرچ کردم و همه چیز هارا مطالعه کردم ولی هیچ جا این جمله ای که شما میگید رو پیدا نکردم بعدشم انسان عقل داره و بعضی وقتا هم نباید فقط به حرف بزرگان گوش کنه و باید یه ذره هم از عقلش استفاده کنه 

    بله طناز هانم راست میگه خیلبی از کشور ها هستند که زن ها دارن ادارش میکنن و توی این کارم خیلی موفق بودند

     

     

    بله من ممکنه در اخر هم قبول نکنم ولی نه به خاطر منطق چون توی حرف شما هیچچچچچچ منطقی وجود نداره و از نظر من زن و مرد یه جنسه با تفاوت های فیزیکبی نه چیز دیگه و همونطور که یه مرد بی استعداد و بیخود پیدا میشه زن بی ایتعداد و بیخود هم پیدا میشه 

    به نظر من حق با فمینیسته بحث با شسما هیچ‌ فایده ای نداره چون شما مردا همش میخاین بگین که مردا بهترن و جلو ترن و الانم که یه جمه از حضرت علی پیدا کردین میگین بیاین اینم دلیل اما این جمله از منطق جلوتر نیس

    اولا که خطبه ۸۰ آقای عقل کل باهوش خوش قد و بالا! نه خطبه ۷۸! هه...

    دوما ما نیازی به شما مردایی که فقط میتونین حرف بزنین نداریم! ما خودمون میتونیم موفق بشیم! برو فقط یبار زندگی نامه های زنا رو بخون!

    نه ناشناس جان اون واسه قرن ها پیشه و الان دوره زمونه تغییر کرده چرا اینو نمیفهمی؟

     

    طناز بله ولی با کمک مردها 

    ناشناس از  داریوش چه خبر؟😐✋

    سروشم کم پیداست😐✋

    هرکس نوشته مرا قبول ندارد برود خودش کتاب نهج

    الباغه را بخواند خطبه 78 انر اکه دیگر من ننوشتم 

    ناشناس متاسفم برای طرز فکرت و اینکه اگه اونارو مردا اختراع کردن کل کشور دانمارک رو یه زن داره میگردونه🔫😐

    باز این الاغ دوپا فمنیست  بی افتخار د سر کله اش پپیدا شد تو کار وز ندگی نداری 

    دهه  هشتادی واقعا جای تاسف دارد من با هر دختری در این زمینه صحبت کنم بجای عقل با احساسش  حرف میرند چرا چون منطق را کنار می گذارند شما نوشته مرا خواندید کاملا  هم فهمیدید حق با من وحضرت علی است  چون دلیل علمی اوردم ولی باز انرا رد می کنید  پس لابد  طبق منطق شما حتما چون طلا  و مس رنگشان زرد است پس هردو برابرند  در حالیکه هردو خاصیت جداگانه دارند ویا خودشید و ماه چون می درخشند هر دو برابرند در حالیکه ماه نورش را از خودشید می گیرد این منطق کودکانه بدرد ما نمی خورد یکبار دیگه نوشته قبلی مرا با دقت بخوانید انوقت می فهمید من حقیقت را نوشتم قبول یا ردش باشما من انتظار قبول کردن انرا توسط شما ندارم چون خودتان یک دخترید ومحال است قبول کنید حتی اگر درست باشد

    هه... واقعا؟ ما ناقصیم؟ باشه اما به اسم خودت اینو بگو ناشناس نه به اسم حضرت علی! واقعا حضرت علی چرا باید این حرفو بزنه؟ ها؟

    ما موفقیت نداریم؟ برو فقط چندبار مطالب سایتا رو بخون! مشکل ما زنا فقط مردایی مثل شمان که بجای حمایت فقط اینجوری میگن! چرا هیچوقت دنبال دلیل اصلی نمیرین؟ 

    رانندگی؟ هه حداقل مثل شما نیستیم هرچی از دهنمون در میاد بگیم سرهیچی!!

    آقای سیاوش، شما هم بدون از خودت نمیترسن! از اون عقل و شعورت میترسن که یوقت چیزی نگی کاری نکنی! 

    واقعا همون سوالی که برای دهه هشتادی پیش اومد برای منم پیش اومد! شما واقعا خواهر نداری؟ مادر؟ مادربزرگ؟ اه چمیدونم حالا یکی رو نداری؟

    بهرحال بهتون ثابت میکنیم! یا حداقل من میکنم! یه روزی چنان موفقی بشم، چنان آدمی بشم که هرچی آدم مثل توعه پشیمون بشه! اون موقع هرجا بشینم میگم که چنین آدمی هست! اون روزه که بهت میگم: how you like that??!!

    ها... شرط میبندم حتی معنی این جمله رو هم نمیتونی پیدا کنی! 

    بهرحال منتظر باش! اگرم وقت کردی... یکم از سن ات خجالت بکش!

     

  • با افتخار فمینیست
  • دهه هشتادی عزیز اینا ی توصیه بدون

    این ناشناس که باهاش بحث میکنی ی فرد خر زن ستیزه که این سایت به گند کشیده 

    توی تاپیک بقلی (خطکش خوردن) به اسم داریوش و باران و... میاد توهین میکنه و میره این تاپیک به اسم کوروش و...

    نه حرف منطقی حالیش میشه نه ازین که فوشش بدی بدش میاد 

    خودتو درگیر این بابا نکن

    درمورد شبهتدر مورد حضرت علی هم چند فرست توی تاپیکی که گفتم توضیح دادم 

    به هر حال خودت میدونی و خودت

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس اولا بله قطعا قصد حضرت علی توهین به زنان نبوده ولی شما توهین کردین برین پیما های قبلتوم رو بخونین که زن ها ارزش ندارن و ... و قطعا حضرت علی که این رو گفته نمیخاسته که شما به زنان بگی ناقص ها ولی گفتین

    دوما بله من هم در پیام قبلیم به این اشاره کردم که درسته در گذشته نقش مرد ها بیشتر بوده و این به خاطره اینه که در گذشته اصلا بعضی زنان اجازه ی از خانه بیرون اومدن نداشتن و به زن ها به چشم یه کسی که فقط باید کارش رسیدگی به خونه و فرزند و شوهر باشه نگاه میکردند هنوز هم خیلی از خوانواده ها هشتند که جلوی پیشرفت دخترانشون رو میگیرند کشور های دیگه رو نمیدونم ولی میدونم که توی ایران همیچنین ادمایی هستن شما برین بیوگرافی کامل یه قهرمان زن رو بخون خیلیا هستن که میگن اولش خونوادم مخالف بودن و.........

    بعدشم هر کسی یه جوریه مثلا یه پسری هست که اصلا انگیزه ای بیرای دنبال کردند ارزو هاش نداره و یه دختری هست که فقط میخاد بگه من بلدم ولی هیچی نداشته باشه و ....... مشکلات متنوعی هست ولی به مشکلات دخترا باید این رو که میشه گفت هیلی تاثیر گذاره رو هم اضافه کنیم مشکل خونواده با کار دخترشون و جلوگییری از دخترشون

    دهه هشتادی با ذقت بخوان به اطرافت نگاه کن هر چه میبینی ساخته شده کار فکر مردها بوده ار اختراع برق گرفته تلفن هواپیما ماشین کشتی تلوزیون رادیو سینما کامپیوتر زیر دریایی کشف اتم و هرچه اختراع بزرگ می بینی و اختراعات کوچک کارخانه ها پلایشگاهها جاده ها خانه ها همش کار مردان بوده و سهم خانمها نمی گویم نبوده ولی بسیار کم در حالیکه تعداد دختران در دانشگاهها از پسران بیشتر است ولی کمکی به پیشرفت علم نکردند انهم به یک دلیل  اناتومی فکری می خواهید بگویم ببینید دختر و پسر در شرایط یکسان بدنبا می ایند ولی خصوصیات فیزیکی هردو متفاوتند بطوریه بلوغ دختران زوذتر از پسران است بعنی هشت سالگی وپسران پانزده سالگی سن هوشی دختران هم زودتر از پسران هست   وبخاطر  همین قوه گویایی دخترها بهتر از پسرهاست وپسرها ساکت ترند ولی  وقتی پسرها به پانزده سالگی می رسند عقب ماندگی را جبران می کنند وبا سرعت بالایی رشد فکری پیدا می کنند وجسمی تاانجا که دختران با سرعت کند دیگر به انها نمی رسندونتیجه می شود همین اختراعاتی است که نام بردم نمونه واضح دیگر مسابقات المپیادهست که در خارج برگزار می شود در ابتدا تعداد دخترها بیشتر ولی هر چه ازمون به مراحل جلوتر می رود تعداد دخترها کم میشود و تعداد پسرها ی باهوش بیشتر ودر مرحله اخر می بینید همیشه برتری با پسران است و با مدال برمی گردند تعداد کمی دختر در انها می بینید انگشت شمار  خلاصه بگویم مانند دو استقامت که اول دخترها جلوتر هستند ولی بعد از مدتی پسرها با سرعت بالا پیش می افتند  و به خط  پایان می رسند نمونه دیگر هم  مقایسه رکوردهای ورزشی اقایان  ودختران است همیشه اقایان جلوترند برای همین که حضرت علی این سخنان را گفته حتی در قران هم امده ولی خوب برای خانمها این واقعیات خوشابند نیست بنابراین ناراحت نشوید خداوند اینطور افریده 

    دهه هشتادی  باور کن خطبه 78 نهج البلاغه همه را گیج کرده بخصوص خانمها را باور کنید من نگفتم خود حضرت علی گفته بروید هم کتابش را بخوانید و اگر ندارید در گوگل سرچ  کنید  کاملا واقعیت دارند ولی قصد حضرت علی توهین به زنها نبوده فقط واقعیت عقلانی انها را گفته وحتی در دوایه در قران هم به برتری مرذان به زنان به صراحت گفته شده که متاسفانه شماره ایه ها را فراموش کردم در ضمن 32سالمه

    دهه هشتادی مشکل اینه که مردا فکر میکنن فقط خودشون خوبن نه عزیزم مثل من هر چی میخوای نظر بده نمیدونم چند سالته ولی به هر حال سنت مطمئنم میرسه به این حرفا بعدشم سن به عقل و شعوره که بعضیا ندارن

    اون کتاب برای قرن ها پیشه و الان ما در عصر طلایی هستیم که نباید برتری بین زن ها و مرد ها داشته باشیم ناشناس😐

  • دهه هشتادی
  • فقط یه سوال اقای ناشناس و اقا سروش شما چند سالتونه؟

     

     

    و اینکه هر کسی خواست جواب بده لطفا بدون بی احترامی و با ارامش جواب بده من هم خیلی عصبانی بودم و تا جایی که از دستم بر میومد و میتونستم سعی کردم با احترام صحبت کنم پس ممنون میشم کسی بی احترامی نکنه

  • دهه هشتادی
  • اقای ناشناس  واقعا توی خطیه ی ۷۸ نهج البلاغه حضرت علی واقعا همیچن چیزی نوشته شده؟ واقعا؟ من باورم  نمیشه و نمیدونم چی باید بگم ولی .......... 

    اصن زبونم بند اومده اقای ناشناس شما مطمئنین معنی چیزی که اونحا نوشته دقیقا همینه؟ اگه هست گه دیگه خدا به داد من و همنوع هام برسه امشب اینقدر حالم گرفته شد که خدا میدونه هیچی نمیتونم بگم خیلی حس بدی دارم 

    بعدشم اقای ناشناس چرا میگی زن ها ارزش ندارن؟ اقای محمود هم خودشون عقلشون میرسه و هم بزرگ تر دارن نیازی نیس شما براشون دلسوزی کنین بعدسن ایشون کاری نکردن یه چت ساده بود و من مشکلش رو نمیفهمم کجاشه بعدشم ممکنه اون جمله واقعی باشه ولی شما نباید اینجوری حرف بزنین که ارزش ندارن و اینا 

    اقای سروش شما هم نیازی نیس زور بازوتونو به رخ ما بکشین بعدشم مگه مملکت صاحاب نداره که بیای بزنی و دری و هیچ اثری هم از خودت نذاری و از رویا ها نخیر مملکت صاحاب داره و تو هم نمیتونی هر ...... ....... ...................  

    و در اخر تاسف😔😔😔😔😔

  • دهه هشتادی
  • واقعا متاسفم برای کسانی که مرد هارو از زنان جلو تر و بهتره و..... میدونن اقای سروش یعنی چی اخه؟ خودتون یه ذره به معنای حرفاتون فکر کنید خیلی بی منطقیه شما تا حالا مردهایی که رانندکیشون بد باشه ندیدین بعدشم کلا شما مردا یه جوری هستین که میخاین همینجوری یه چیزی بگین مثلا همون خانمی که میگین چهار راهو بند اورده بود من مطمئنم اگه مرد بود همه ی مردا براش راهو باز میکزدین و میذاشتین راحت رد شه ولی چون زن بوده به خاطر همون پیش زمینه ی ذهنی هی میخاستین بگین که چرا جمع نمیکنه و اینا بعدشم به نظر من رانندگی اصلااااااااااااااا ربطی به جنسیت نداره اصلاااااااا 

    درسته من الان سنم به این حرفا و اظهار نظر کردن نمیخوره و من رانندگی بلد نیستم ولی خواهر و مادر رو میبینم که هی بعضی وقتا که میریم بیرون هی مرد ها تیکه میندازن و خلاصه بی احترامی میکنن من واقعا وقتی توی جامعه اینارو میبینم خیلی حرص میخورم و عصبی میشم افسوس میخورم افسوس به این طرز فکرا واقعا اقای ناشناس براتون متاسفم که میگین همیشه زن ها از مرد ها جلو ترن من اولش میخاستم چیزی نگم ولی وقتی این جمله رو خوندم اتیش خیلی داغ شد و گفتم که به عنوان یک خانم باید نظرمو بدم خیلی برای طرز فکرتون متاسفم مگه شما خودت مادر و خواهر نداری؟ مگه زن دور و ورت نیست؟ اره شاید که در گذشته توی تاریخ ایران مرد ها نقش بیشتری داشتند اما این اصلاااا به خاطر اینکه زنان ضعیف تر و حقیر تر و .... تر از مرد ها هستن نیس این به خاطر اینه که در گذشته همچنین فکرا و طرز فکرایی مثل شما کل ایرانو فرا گرفته بود و زنان حتی از خانه هم بیرون نمیرفتند و الان که تقریبا میشه گفت اینجوری  نیس زنان خیلی میتونن تاثیر بزارن و مفید باشن برای جامعه و همه چیز 

    الان دارم افسوس میخورم که چرا اصلا باید همچین حرفایی زده بشه؟ مشکل از کجاس چرا همچین طرز فکرایی هست؟ چرا همه در مورد زنان از این فکرا میکنن چرا اصلا حرف اینکه زنان با مردا فرق دارن پیش اومده و زده میشه چرا واقعا چرا ریشه ی این حرفا کجاست؟زن و مرد که دوتا جنسن و عقل و شعور و ...... هیچ ربطی به زن یا مرد بودن نداره 

    خلاصه وقتی اینارو خوندم خیلی حالم گرفته شد 

    مجمود مواظب باش کسانی هستند که می خواهند فکر تورا منحرف کنند کسانی که از انها نام بردی زنان نمونه هستند وبرکزیده خدا ه حسابشان از بقیه زنها جداست ذوما انها الگوی زنها هستند نه الگوی مزدها الگوس ما حضرت علی است برو در نهج البلاغه حضرت علی بخوان خطیه 78  می گوید زنها از نظز عقلی ناقص هستند پس خودت را جلوی ناقصها  گوچک نکن  ارزش ندارند 

    طناز من اولین بار اینجا امدم وناگهان این اقا پرید گفت من فلانی هستم من نمی دانم این داریوش کیست وان بچه هم امد تایید کرد منهم گیج شدم من فقط داستان دیروزرا تعریف کردم چه ربطی به داریوش داشت انگار همه چیز قاطی پاتی شده واما راجب رانندگی خانمها من نگفتم همه انها بلکه منظورم بیشتر انهاست حتی خواهر منهم بعد از چند سال رانندگی هنوز درست دنده عقب نمی گیرد ودر پارک مشکل دارد و من جرات نمی کنم در ماشینش بنشینم واما راجب خودم واقعا نمی خواهم از خودم تعریف کنم ولی با پسرهای  دیگه متفاوت هستم واین را همه می گویند وقتی در خیابان راه میروم از همه بلندتر و تنومند ترم دست خودم نیست وظاهرم ماننذ بازیگران خشن سینما است باشگاه هم می روم و ورزش بوکس وذفاع شخصی هم می کنم دیگه چکار باید بکنم که نکردم در ضمن از اخم هم یدم می اید و وقتی اخم کردم حیلی ترسید باور کنید اینقدر زورم زیاد است که می توانم ماشینهای کوچک مانند پراید را وارونه کنم البته ذز زمان خشم بحر حال بخیر گدشت ولی اگر شما شمشیر هم داشتید نمی توانستید بمن نزدیک بشید

    محمود با نظرت موافقم به نظرم ناشناس اشتباه میکنه 

    ناشناس عزیز زنهای زیادی هستند که از نظر فکری از مردان جلوترند😐

    باشه اگر حرف شما اینه لطفا اسم های حت شپ سوت و حضرت مریم و حضرت فاطمه را سرچ کنید

    نمیخام شمارو متهم کنم ولی این طرز تفکر به نظر من اشتباهه

    محمود  در طول تاریخ مردها از زنها همیشه جلوتر بودند در همه زمینه ها پس خودت را جلوی انها تحقیر نکن 

    محمود  تنها نباش چون با خودش خیالبافی در مورد جنس مخالف می اورد امیدوارم انچه نوشتی راست نباشد بیش از حد زشت وسرگذشت مردان بزرگ را بخوان نباید ابروی انها ببری  مازوخیزم یعنی خود ازاری که بیماری خطرناکی است بخصوص برای پسرها چون مانند اعتیاد روح و جسمت را نابود می کند وحتی برای دخترها 

    جناب ناشناس .

    اینکه شما میگید خودتونو خراب کردید یه بحثه ولی مگه جنس مخالف چیز کمی داره که بد باشه من اینجور با هاشون حرف زدن 

    حالا اگر هم شما کار منو اشتباه می بینی من معذرت می خواهم

    و ممنون که گفتی مازوخیسم پیشرفته دارم.

    می خواستم بدونم این چه مرضیه منو گرفته

    اگه واقعا داریوشی که خیلحقیری و اگه نیستی باید بگم بعضی از زن رانندگیشون عالیه من همین الان میتونم ده نفرو بگم که زنن و رانندگیشون بهترین رانندگی هست که تاحالا بهدعمرم دیدم خود من رانندگیم به قدری خوبه که موقع مسافرتم من پشت فرمون میشینم و همسرم بغلم و باید بگم همون انسان هایی که از ماشین دارن نون درمیارن خیلیاشون آلودگی هواشون به اندازه صد ماشین معمولیه و همونظور که بعضی مردها شغلشون تو ماشین نیست و ماشین دارن زنها هم میتونن ماشین داشته باشن و در موردزورتون هم باید بگم همیشه یه قفل فرمون برای مزاحما تو ماشین ما زنا هست و شما هیچ غلطی نمیتونستید بکنید و اگه. داریوش نیستی چرا انقپر وقتی با افتخار فمینیست بهت اینو گفت انقدر عصبی شدی و فوش دادی و دقیقا از کلمه گوه که همیشه تو. دهن داریوش بود استفاده کردی و شرم بر تو .😐. 

    آره رومی جونم اومدم تو این وبلاگ چون داریوش گفت خداحافظ فکر کردم شاید بیاد اینجا و اومدم  و با داریوش با نام مستعار ( سروش) مواجه شدم

  • با افتخار فمینیست
  • اقا کوروش من ی اشتباه کردم

    جوابتونو به جای اینکه توی این تاپیک بدم تو اون یکی دادم

    داریوش جون به دل نگیریا

    به هرحال وقتی در اوج(حماقت) ی دفعه خداحافظی میکنی ادم قاطی میکنه😂😂😂😂

    اقای با افتخار فمنیست احترامت را نگه دار نمی دانم کیستی که دایم از دهانت گوه بیرون می اید نکند شبها غذایت گوه است  که گوه پس  میدهی عفت داشته باش اینجا  خانمها هستند  این رویداد همین دیروز اتفاق افتاد باور کن اگه دم دستم بودی همان کاری که میخواستم بان دختر انجام دهم با شما می کردم درضمن مگر این اقایی که شما گفتید قدش 195 دیگران نیستند عجب منطقی

    با افتخار فمینیست راست میگی حتی قدشم ۱۹۵هه واقعا که اقا داریوش

    خانم طناز من حقیقت مطلب را گفتم واقعا رانندگی خانمها افنضاح باور کنید صد بار دیدم یک چهار راه را بند اورد ه اند و ترافیک وحشتناک درست کردند بخاطر اینکه هنوز الفبای رانندگی را بلد نیستند بعد هم رانندگی شغل اغلب مردهاست با ان نان می خورند نه اینکه ماشین البالویی سوار بشن برای سرگرمی و پز  بدهند باید دولت  جلوی ان ها را بگیردشهر را بی خود شلوغ کردند بعدشم شانس داشتید بجای ان دختر نبودید وکرنه جایتان الان توی بیمارستان بود بدون انکه مدرکی بدهم می زنم بعد فرار واگر اندازه هیکل وقد بالای 195 سانتی مرا می دیدید شما هم سنگکوب می کردید چون من باشگاه بدنسازی می روم انهم در رشته سنگین وزن و پسرها زورشان بمن نمی رسد چه برسد بشما  دخترها تا کنون در دعوا کسی نتوانسته مرابزند انهم ار بچگی ابهتی دارم  که نگو وقتی را ه میروم بخصوص دخترها با تعجب مرا نگاه می کنند وبرایم راه را باز می کنند انهم از ترس بنابراین هرگز ارزو نکنید جای  اون بودید چون مرا ندیدید این حرف را می زنید و تازه در شته بوکس هم بوده ام وضربات مشتم وحشتناک است امیدوارم ناراحت نشده باشید

  • با افتخار فمینیست
  • وای چقد خوشحال شدم شمارا اینجا دیدم

    داریوش جون خودتی😂

    وقتی گفتی میخوای از تاپیک بری ی لحظه دلم گرفت ولی وقتی تو اخرین نظرات اسم دیدم شک کردم نکنه داریوش عمو باشه

    وقتی نظرتو خوندم اصلا کیف کردم،خود گوه پنداری کاذب «نمیدانست من کی هستم» واقعا چقد دنیا کوچیکی که با یک گوه خود پنداری اشتباه باعث میشی هویتت لو بره😂

    طناز خانوم و یه بچه ولش کنید داریوش جون خودیه فقط الان اسلامی تر شده و با توجه به پیام رسان روی گوشیش به سروش تغییر نام داده 

    واقعا چه دنیای غریبیست نازنین😂😂😂😂

    اقای سروش واقعا که خودتون افتضاحید به ما میگید ؟ه بار ما نزدیکه تصادف کنیم یه مرد تو اون یکی ماشینه

    طناز جون خوبه اینجا هم اومدی

    آقا سروش کاملا مخالفم اگه خیلی نگران آلودگی هوایید چرا فقط زنها رانندگی نکنن؟

    خود مردهاهم رانندگی نکنن با اتوبوس کارهاشونو انجام بدن چیزیشون نمیشه

    و اینکه رانندگی دخترها مثل مردهاس و خوب و بد توش پیدا میشه فقط چون دخترای کمی رانندگی میکنن بدیاشون بیشتر میشه وگرنه مردها هم دست کمی ندارن

    و باید بگم از خودتوندخجالت بکشین البته شما نه اون دختر که از اخم میخره شما ترسید اگه من جاش بودم دعوا میکردم البته الان بهن خاطر وضعیتم نمیتونم😐

    من سروش هستم واقعا رانندگی زنها این روزها افتضاح شده  معلوم نیست کی به انها اموزش رانندگی می دهد چپ و راست جلوی ادم ترمز می کنند همین دیروز رفتم داروخونه موقع برگشتن یک دختر که معلوم  بود تازه رانندگی یاد گرفته از کنار ترمز بدی کرد نزدیک بود بزنه و تازه طلب کار هم بود بمن اخم کرد ولی نفهمید که من که هستم چنان اخمی بهش کردم که نزدیک بود قا لب  تهی کنه بعد اخمشباز شد واز من خواست مهربانه رد بشوم  بعد که رد شدم به خوذم گفتم به این می گن ابهت ولی منظور دیگری دارم دخترها دارند شهر رو بی خود برای سرگرمی خودشان با ماشین شلوغ می کنند بنظر من بخاطر الودگی هوا هم شده باید جلوی رانندگی اونها روگرفت وفقط برای کارهای مهم رانندگی کنند شما موافقید

    ناشناس هر چی باشه بهتر از توعه که تو هر چیزی دخالت میکنی

    محمود فکر ابروی خوذت نیستی فکر ابروی همجنسانت باش  انرا رسانه ایی نکن شما دیگه چه جور ادمی هستید

    ناشناس کسی از تو نظر خواست؟؟؟؟اصلا هم حقیر نشدن و من چون خودم این جوری ام حسشونو درک کردم و مشکلی هم نداره

    محمود ابروی خودت را بردی تو بیماری مازوخیسم پیشرفته داری برو توی گوگل بنویس مازوخیزم شرح حال خودت را بخوان خودت را جلوی جنس مخالف تحقیر نکن 

    محمود ابروی خودت را بردی توب یماری مازوخیسم پیشرفته داری

    باشه اقا محمود ولی به کدوم بنده خدایی ایمیل دادید؟ایمیلم ایدیش فرق داره

    من بهتون ایمیل دادم

    شما هم به من یه ایمیل بدید

    اقا محمود نمیاید چت کنیم ؟اگه نمیاید بگید من برم سر درسم

    الان میتونید پیام بدید

    اقا محمود تو پیام من بالا سمت چپ یه شکل نامه هست اونو بزنید میتونید با من در ارتباط باشید

    فقط اقا محمود هر وقت خواستید پیام بدید قبلش اینجا هماهنگ کنید لطفا

    خواهش میکنم اقا محمود

    تو تلگرام و واتساپ که اجازه ندارم تو ایمیل باشه فقط حواستون باشه 

    من ایمیلمو باز کردم پیام بدید

    ممنون رومینا خانوم 

    چندین بار امتحان کردم که خودمو فلک یا اسپنک کنم ولی اصلا اون حسم تموم نمیشه باید انگار توسط یکی باشه حتما

    رومینا خانوم میتونید توی تلگرام یا واتساپ شماره بدید البته جسارت نباشه

    یا حتی توی ایمیل

     

    سلام اقا محمود من ۱۲ سالمه و اسمم رومیناست

    منم دقیقا مثل شما هستم ولی با این فرق که هیچکی منو نمیزنه خودم انجام میدم وقتی مامانم خونه نیست

    شما هم میتونید وقتی مادرتون رفتن بیرون قاشق داغ کنید بذارید رو پاتون یا خودتونو بزنید من مامانم یه وسیله دراز داره برای درست کردن ناخن های پا هست انقد درد داره وقتی با اون میزنم سرخ میشم 

    چیز دیگه ای خواستید در خدمتم

    شمیسا جون کاملا دروغه

    ادامه :

    وقتی فلفل رو کرد تو باسنم طبیعتا خیلی سوخت بعدم محکم ۲۵۰ ضربه با برس به باسنم میزد ،بعدش دهنمو باز کرد گفت خوب نظرت چیه ؟ دوباره میخوای به تنبلیت ادامه بدی ، منم ازدهنم پرید یه دفعه با گریه بش گفتم تف به روت بیاد ... عصبانی شد طنابو از بالا بریدش پرت شدم پایین ، بعد خوابوندم روتخت پاهامو باز کر بعد یه طناب به مچ یک پام بست و مچه پای راستمو محکم بست به میله سمتراستی تخت بالای سرم و برای پای چپم هم همین کارو گرد واین بار به میله سمته چپی پامو بست و با کمربند و شلاق و کفی کفش هرکدوم ۱۵۰ ضربه به آلت تناسلیم زد چندین دفعه بینش از شدت درد بیهوش شدم ولی این پست فطرت با آب و تو گوشی به هوشم میورد ، ودر آخر هم با ترکه درخت انار ۷۰۰ ضربه به کف پاهام و ۷۰۰ ضربه به پشت ساق  پام زد ولی این قسمتش از بقیه وحشت ناک تر بود جلوی مامان و باباش منو با بدن لخت و خونین و مالین کشون کشون برد تو اشپزخونشون و سیخ رو داغ کرد و با سیخ داغ ۵۰ ضربه به باسنم زد ، یعنی حاضربودم دوبرابر این کتک بخورم ولی اینجوری جلوی دونفر دیگه آبرومو نبره ... بعد که اومدن دنبالم تهدیدم کرد که اگه از این ماجرا کسی چیزی بفهمه کلی عکس وفیلم ازت گرفتم که پخشش می کنم در سایت های خارجی و سرکلاس یا جلسه بعدی که ببینمت جوری میزنمت که تا اخر عمرت نتونی رو دوتا پات وایسی و از این حرفا ... خب من ترسیده بودم تصمیم گرفتم که هیچی نگم ولی زخم های کف پا ،لنگون لنگون راه رفتنم ،حتی درست نمی تونستم بشینم و هزازتا دلیل دیگه باعث شده بود که خود پدر مادرم بفهمن و حتی کار به شکایت رسید ولی خب چون این معلمه خودش خواهرزاده مدیر مدرسه بود به جای اخراج ایشون من مدرسمو عوض کردم و اونو نمیدونم چی شداز اون روز به بعد دیگخ ازش خبری نداشتم ولی ازش نمیگذرم چون اون رفتارش باعث شد تا یه مدت زیادی مریضی روانی بگیرم .

    دختر دهه هشتادی ۱% هم واقعیت نداره هیچ مادری دلش نمیاد زندگیشو عشقشو بهتری چیز در زندگیشو این جوری بزنه مخصوصا در دهه الان

  • دختر دهه هشتادی
  • تجربه سختی هس من خیلی دوس داشتم فلک شم به خاطر همین یه بار داداشمو که ۶ سالشه دستشو سوزوندم بعد مامان که دید گوشمو کرف و من و برد تو انباری زندونی کرد بعد از اینکه داداشم خوابید اومد سراغم اونجا هم یه تخت به درد بخور تقریبا داریم که روش یه خورده خرت و پرت گذاشتیم بعد مامانم اونارو اورد پایین و منو به زور لخت کرد بعد دستو پامو به میله ها بس و شروع کرد ماشا الله اونجا هم که همه چیز بود از کابل گرفته تا برس مخصوص اسپنک اول با برس ۳۰۰ تا به باسنم زد بعد داشتم کم کم گرم میشدیم بعد من به مامانم خندیدم که اینا به من هیچی نمی کنه اونم گف ااا اینجوریه رف فلفل سیاه و قرمز اورد بعد دهنمو پر فلفل قرمز و سیاه کرد و بست با یه پارچه بعد اومد یه دو سه قطره اب به فلفلا زد و با یه چیز فشاری که من نندیدم کرد داخل کونم بعد منو برگردوند شروع کرد با مگس کش به زدن رو آلت تناسلیم بعد ۵ دقیقه دیگه داشت بدنم آتیش میگرف بعد گف که به جای گریه بگ غلط کردم و ... یه جوری اونقدر با پام و رفتم که باز شد می خواستم بیارم بالا که خورد محکم به چونه مامانم بعد اون که از خداش بود منو تنبیه کنه بهانه هم داش بعد گف حالا نوبت چیه فلک با ترکه انار همچین به کف پاهام میزد که کف پاهام ورم و خونی شده بود با کابل حدود۴۰۰ تا چون کابل به باسن میچسبه زد من از هوش میرفتم و مامانم منو به هوش میاورد خیلی سخت بود بعد هم با یه کمر بند چرمی نازک که عین شلاق می موند لامسب ۱۰۰تا زد م دیگه آخراش دووم نیاوردم و شروع کردم به عزر خواهی و گفتن غلط کردن و گوه خوردن مامانم گف فایده نداره تا آخر تنبیهت میکنم چون دیر گفتی تنبیهم کرد و من که داشتم میمردم ولم کرد یکی دوساعت همون جا بودم دادا شم زن گرفته و اطلا نمی یاد بزرگه رو میگم و بابا هم که از شانس نر من اون روز رفته بود ماموریت بعد یه خورده برام غدا اورد منم خوردم  بعد حالا یه دوغ خانوداده بزرگ رو گف باید یه نفس سر بکشی منم بخ زور گشیدم و به خاطر دیر شده یکم دیگه تنبیه شدم بعد دیگه یاعت ۹ شب بود من داشتم از شدت ادرار میمردم به مامانم گفتم مامانمم خندید گف یا باید بشاشی تو شلوارت که ادم شی یا باید از الان تا ساعت ۹ صب نگه داری منم که از کثیفی بدم میاد مامانم رف و منو تو تاریکی تنها گذاش منم اونجا یه اره دیدم و بع هر زوری که شده یه پامو باز کردم ساعت ۱۲ شب بود که من پامو بازکردم و اره رو برداشتم اره کوچیکی بود با او طناب پای دیگمو باز کردم و دستامو برای عزیزان سواله که چطور با پام دستمو باز کردم من ژیمناستیک کارم و اینکه در انباری هم با بود لبا یام اونجا رو زمین بود پوشیدمو بعد رفتم دست شویی کارمو تموم کردم و می خواستم که چادرمو از حیاط بردارم برم خونه مامان بزرگم خونه مامان بزرگم زیاد دور نیس رو برومونه بعد یواشکی درو باز کردم که دیدم در بسته شد و مامانمو دیدم گف می نواستی چه غلطی کنی منم گفتم هیچی با ترس بعد مامانم گف انباری چا خوبی نی برد و تو آشپز  خونه و منو یه خورده اونجا تنبیه کرد و بیشتر رو آلت تناسلیم زد تو آشپز خونه چون یه خورده هم خوراکی داده بود دسشوییم سراریز بود بعد منم که مجبور بودم و ۵ تا مونده بود تا تموم شده جوری میزد که از هوش تقریبا رفتم و بعد بیدارم کرد و گف اکه تو بیهوش بشی که دیگه تنبیه من فایده ایی نداره بعد منو برد و رو تختم ولوم کرد اعصابشم که چند روز بود خورد بود رو رو من خالی کرد دو روز تموم کارم فقط درد کشیدن بود چون میرفتن مادرم یه کاری میکرد و برمیگشت و منو تنبیه مبکرد بیشتر تنبیهم فقط اسپنک شد که من از اون موقع به بعد از فلک و تنبیه متنفر شدم چون خیلی سخت بود و مامانم برای من از اون موقع به بعد یه کار هامو محدود کرد مثلا بازی با گوشی کامپیوتر باید هم به پدر و هم مادرم میگفتم شما و کلمه هایی مثلا باید جای بیا میگفتم بفرمایید و به جای بابا خالی باید میگفتم پدر جان جون هم نه جان بعد  هم یکی دیگه از تنبیهام تین بود که باید خونه رو تمیز میکردم و کاشی ها رو دسمال جارو برقی کلا...

    اون مقرراتی که مامانم گذاشت برا من من کلی ادب شدم و تا دوسال اون تنبیه طول کشید

  • دهه هشتادی
  • رومینا جون تو که نباید همه چیزو باور کنی من که فک نمیکنم خاطره ای سلوا جون واقعی باشه چون واقعا خیلی چیزاش یکم دور از باور بود تو هم به لین سادگیا همه چیزو باور نکن

    سلوا جون از اون موقع که اون خاطره رو گفتید میخوام چیزی بهتون بگم که هر بار میام بنویسم نمیشه

    عزیزم شما میتونستی وقتی مادرتون تنبیهی انجام میداد که درد نداشت خیلی ای و اوی کنید که فکر کنه دردتون میگیره و همیشه اون تنبیه رو انجام بده

    حمید بیماری پیشرفته مازوخیسم داره که بسیار خطرناک

    سلام 

    وبلاگتون عالیه من هم ی دهه هشتادی ام راستش حرف هایی دیدم که حس کردم باید در حد خودم تظری بدم من اواخر دهه هشتاد بدنیا اومدم حرف های شما در مورد اینستا اصلا درست نیز به خاطر اینکه همونطور که میدونید پیشرفت در هر دهه شتاب بیشتری میگیره قطعا وقتی ما بیایم رو کار پیشرفت بیشتر میشه و اصلا ربطی نداره اینکه ما رو با این ابزار بدبخت کردند هم اشتباهه چون اینستا مثل چاقو میمونه و میشه ازش اموزش دید و میشه با همین ابزار خودمون رو بدبخت کنیم که اینجا سواد رسانه ای به ما کمک میکنه ما میدونیم که دهه شصتیا چه سختیایی دیدن مثل همین تنبیه بدنی که روش منسوخیه اما هر دهه هم یک سری مشکلات داره مثل اینکه بدون اگاهی فضای مجازی میتونه شخصیت اشتباهیو بسازه که از صد تا شلاق و فلک بدتره دهه شصتیای عزیز شما تجربیات زیادی دارید که میتونید در اختیار ما بگذارید. و واقعا ما احتیاج داریم به خاطر همین من همیشه به این وبلاگ میام شاید به نظر شما ما کمی پرویی میکنیم اما ما هم مانند تمام انسان ها میل به تکامل و بهتر شدن داریم امیدوارم نظر من رو ثبت کنید ممنونم از وبلاگ عالیتون

    اقا حمید این چہ کاریہ شما بہ خودتم رحم نمیکنی؟؟؟😨

  • رحیم پیمانی
  • شیوا انشالله دم در جهنم با کمپوت می ام ملاقاتت

    سلام به همگی من عاشق فلکم و به خواهر بزرگترم می گم هر روز من را فلک کنه اونهایی که می گن عاشق فلکن اگه دروغ نگن می تونن به کسی بگم تا اونا را فلک کنه  

    من حاظرم با تمام کسانی ادعای فمنیستی دارند مناظره کنم ولی به سه شرط اولا استدلال قوی داشته باشید و منطقی باشید  دوم مسایل را پیچ در پیچ نکنید که از زیرش در بروید چون من حواسم بسیار جمع است و فریب نمی خورم سوم عفت کلام  

    اولا من به همه فمنیستها توهین نکردم  دوم منظورم فمنیست با افتخار است  که معلوم نیست زن مرد ولی هز چه که هست ابروی همه فمنسیتها را برده جون از زمانیکه امده از دهنش  فقط کلمه گوه بیرون می اید  فکر می کنم  تنها غذایی که می خورد گوه است بابا یه چیز دیگه بخور مانند نمونه موز

    آهای اونی که به فمینیستا توهین میکنی! ببخشید همه مثل تو عوضی نیستن! لطف کن ساکت بمون که باهر کلامی که ازت میشنوم بیشتر از ملیت و پسرای مملکتمون بدم میاد! بده همه مثل شما به زنا به چشم یه عروسک نیگا نمیکنن؟! یا همه باید مثل تو بچه باشن؟؟!! لطف کن برگرد به همون باغ وحشت و این مدل نظرا و دایره لغات بالات رو واسه خودت نگه دار!

  • با افتخار فمینیست
  • وقتی ی احمق توی مکان عمومی دهنشو باز میکنه هرچی گوه خورده پس میده ی فمنیست باید بیاد جمش کنه که بیشتر به فضای سایت تر نزنه

    وقتی توی نصف کامنتات میای باغ وحش،باغ وحش میکنی معلومه از کدوم قبرستونی اومده 

    اگه نمیتونی کل کل کنی غلط زیاد میکنی شروع میکنی

    لانچیکونم بکون تو کونت که کمبود احساس نکنی 

    عنتراشغال

    وقتی ذو تا ادم دارند حرف میزنند یک انتر فمنیست نمیات دخالت کنه  اگر از باغ و وحش فرار کردی زنگ بزنم بیان ببرنت 

  • دهه هشتادی
  • فقط میتونم بگم دلم به حال بچه هاتون می سوزه

    واقعا براتون متاسفم ازاده خانوم و بتول خانوم شما بچه هاتونو ازار میدین نمیتونم باور کنم یه مادر چه طور میتونه عزیز ترین کس شو این جوری ازار بده اون طفل معصوم  رو اذیت کنه من اصلا طاقت کتک خوردن بچه رو ندارم یه بار سرایدار مون داشت بچه اش و میزد رفتم بچه اشو بغل کردم اوردم پیش خودم 

    واقعا براتون متاسفم خیلی سنگدل و بی رحمید

  • مهسا نیک زاد
  • واقعا برای آزاده و بتول متاسفم شماذلیقت بچه دار شدنم ندارین من خودم سی و چهار سالمه و یه پسر هشت ساله دارم و اگه اشتباهی کنه فقط باهاش صحبت میکنم یا چشم غره میرم و الانم از کلاس اول شاگرد خوب و مودبی بوده😓

  • رحیم پیمانی
  •  بتول انشاالله جهنم پر می شه از لجنهایی که اسم خودشون مامان گذاشتن و قکر می کنن چون بچه به دنیا اوردند هر غلطی خواستند می توانند با انها انجام دهند حالا از روش این زنکه ازاده خوشت امده جهنم مبارک هردویتان

    آزاده خانم تلگرام یا اینستاگرام دارین آی دی بدم بیشتر حرف بزنیم با هم از روشتون خوشم اومد

    این  خانم ازاده صد سال از دنیا عقب فکر می کنه توی زمان قاجاریه زندگی می کنه که دوران فلک بوده وحالا خوشحال که زورش به یک بچه ضعیف می رسه بحر حال  اسم کودک ازاری را گذاشته تربیت ولی غافل از اینکه یک روزی چرخ زمان عوض می شه و خود این خانم فلک خواهد شد حال یا ان دنیا و یا به شکل دیگه در این دنیا و روی خوش نخواهد دید  و تازه خودشم اعتراف می کنه که اگر کار بدی هم نکنه باز هم می زنم که نشان از عقده ایی بودن ایشان و من با نظر اقای پیمانی موافقم

    آزادہ خانم دلم واقعا برای بچتون میسوزہ۔یادتون باشہ اون بچہ دست شما امانتہ یہ روزی باید برای اینکارا جواب پس بدید۔اون بچہ زورش بہ شما نمیرسہ زور خداش کہ میرسہ۔ھیچوقت فکر نکن فلک باعث شدہ درس خون مودب بشہ۔اگہ یہ بلایی سرش بیاد چی؟فلک بیشتر از عوارض جسمی عوارض روحی دارہ۔کاری کنید بچتون اینقد باھاتون صمیمی بشہ کہ اگہ کاری کرد بیا بھتون بگہ نہ اینکہ از ترس فلک مدام بھتون دروغ بگہ

  • رحیم پیمانی
  • ازاده خانم معلوم شد یک مامان عقده ایی هستی و لیاقت بچه دارشدن نداری خاک بر سر کسی که بخواهد روش تو را دنیال کند که هدفش فقط ترسو کردن بچه اش  است که به اصطلاح ارام شود وبعد ها ادم ضعیف تو سری خور 

  • پیمان کرمی
  • ازاده  خانم خودت  بیشتر به فلک احتیاج داری واگر انجا یودم ترتیبش را میدادم تا نسخه عقده ایی بودن خودت را برای کسی تجویز نکنی البته ان دنیا درست وحسابی فلک خواهی شد فکر کردی دنیا شهر هرت

    سلام من خودم اعتقادم این هست که اگه بچه اشتباه کرد باید تنبیه بشه تا دیگه اون اشتباه را تکرار نکنه بخاطر همین من یک پسر ۱۲ ساله دارم یک کاغذ براش نوشتم که اگه نمره زیر ۱۵ بیاری ۵۰ ضربه با کابل به کف پاهات میزنم و ....و خیلی هم اثر داشته امتحان کنید خیلی عالیه و تازه هر روز ۳ضربه با کابل به کف پاهایش میزنم چه کاری کرده باشه چه کاری نکرده باشه بخاطر همین اینقدر بچه ی آرومی هست که نگو آدرسش خیلی بد بود اینقدر فلکشم کردم  که الان شاگرد اول مدرسه هست به شما هم پیشنهاد می کنم امتحان کنید 

  • یه توبه کرده
  • آقای سیگارودی چرا باید همچین اتفاقی بیفته وقتی کلی تلاش کردن تا جمعش کنن؟ فکر عقده ها و تحقیرایی که برای افراد ایجاد میشه باشید علاوه بر آسیب هایی که بهشون زده میشه.

    من همیشه دوست داشتم یه خانم جوون خوشگلو پاهاشو ببندم با ترکه بزنم سر پنجه هاش تا جیغ بزنه منم لذت ببرم...همین تفکر انقد پیش رفت که زندگیمو خراب کرد؛ روحی ذهنی دینی و حتی کلی ضربه تو زندگیم زد ولی یه جایی تصمیم گرفتم دیگه بیشتر تو این باتلاق فرو نرم...توکل اراده و کمک از خدا و بقیه هممونو نجات میده

    یا علی

    اقا سینا شما کہ تجربشو داشتین دیگہ باید بدونین چوب و فلک ادما رو درس خون نمیکنہ۔فقط تخریبشون میکنہ ھمین۔

  • سینا سیگارودی
  • سلام

    ما که سال ۶۵ تا ۷۵ تقریباً هر هفته پاهامون با شلنگ و ترکه کبود میشد و خدا رحم میکرد تجدید نمیشدیم چون با کابل میزدن و عین شکنجه بود.

    ولی داشتم به این فکر میکردم اگه تو دانشگاهام الان وجود داشت و هر دختر یا پسری به رو به خاطر افتادن با کابل فلک میکردن، دیگه انقد بازیگوشی نمیکردن و مثه آدم درس میخوندن و نمره ها انقد مزخرف نبود.

    من تازه وبلاگتونو دیدم و خاطراتمو به زودی اینجا میگم.

  • دهه هشتادی
  • یه دختر ۲۵۰۰ ضربه سر دیدن یک کانال تلویزیون؟ بابا اگه میخاین از این جور چیزا بنویسین حد اقل یه چیزی بنویسین که قابل درک باشه و شبیه واقعیت باشه شمیسا داستان شما هم از صفر تا صدش تخیلی بود خیلی ضایس ترو خدا دیگه مردومو خر فرض نکنین

    منم چند بار توسط برادرم کتک خوردم  انهم چند سال پیش بابا  ومامانم مهمانی رفته بودند ما تنها  بودیم سر یک دیدن کانال تلویزیون دعوایمان شد و او مرا فلک کرد 2500 ضربه زد که هنوز هم جاش درد می کنه 

    شمیسا جون اینکہ شما تعریف کردی بیشترشبیہ شکنجہ ھای قرون وسطی بود تا تنبیہ یہ معلم۔شما کہ دیدہ بودی با بقیہ چیکار میکنہ خونش نمیرفتی۔و یہ پسر راست و دروغ حرفتونو نمیدونم فقط میدونم ھیچ خواھری اینقد بیرحم نیست۔برادرا ھر چقدرم بد باشن ھیچ خواھری با برادرش ھمچین رفتاری نمیکنہ۔خواھرا عاشق برادراشونن۔

  • رحیم پیمانی
  •  مازوخیزمی ها اذمهای تنهایی هستند برای همین قوه تخیل بالایی دارند وذر نوشتن چرت وپرت مهارت دارند بنابراین بخوانید بعد بخندید از این همه ادم بیکار

    😊 راست میگی من با اینکه میدونم دروغه دوست دارم بخونم

    خانم کتایون و اقای پیمانی ... چشم بسته غیب میگین معلومه ساختگیه قریب به  حدودا ۹۵درصدشون ساختگیه ...ولی خب چه عیبی داره بذارین بیان باخیاله راحت ابنجا بنویسن ، بنویسن شاید یه کمی از این حال و هوا در بیان

    یه پسر به نظرم خاطره ات دروغه چون هیچ خواهری دلش نمیاد این کارا رو بکنه اونم اییییییین همه 

    کاملا مشخص کامنتها من دراوردی و مقداری هم از روی نوشته های دیگران کپی برداری شده واینقدر اغراق می کنند که ادم خنده اش می گیرد مشابه این داستانها توی این ستون فراوان است بخوانید بعد ببینید چقدر ادمهای روانی  مازوخیزمی زیاد شده اند

  • رحیم پیمانی
  • اینقدر کامنت ساختگی ننویسید  کاملا مشخص است مال دیگران را خوانده اید وبا افکار مازوخیزمی تان به ان شاخ وبرگ اضافی داده اید تا ما فکر کنیم واقعی هستند 

    سلام 

    منم تا حالا یک بار فلک شدم اونم توسط خواهر بزرگترم

    من 13 سالمه و خواهرم 22 سالشه اون درساما بامن کار میکنه چون درسش خیلی خوبه و شده که منو تنبیه کنه مثل مثلا اسپنگ اونم به شدت کم ولی من بعضی وقتا هم اونو اذیت میکنم یه روز پدرو مادرم به یه سفر کاری رفته بودند که دقیقا همین دوهفته پیش بود و من و خواهرم باید چهار روز با هم تو خونه میموندیم . روز دوم من حوصلم سر رفته بود و خواستم خواهرمو اذیت کنمو بعد به خواهرم نگاه کردم اون سرش تو گوشیش بود من رفتم و یه لیوان آب که توش یخ ریخته بودم خالی کردم تو صورتش و بهش فوش دادم و فرار کردم بعد که دوباره سر رفت گوشیش رفتم و گوشیشو ازش دستش کشیدم و رفتم تو اتاقم و درو قفل کردم وبعد رفتم و به چنتا از دوستاش فوش های خیلی زشت پیام دادم واونام خواهرمو بلاک کردن وبعد دوباره در اتاقمو باز کردم و از دست فور کردم یه یه دفعه پام خورد لب میز و خوردم زمین و گوشیه خواهرم از دستم پرت شد و خورد لبه ی میز و گوشیش شیکست و بعد خواهرم خیلی عصبانی شد و منو کشون کشون برد تو اتاقم و یه سیلی محکم خوابوند تو گوشم منم بهش فوش دادم و بعد اون منو بست بهم و پاهامم به هم بست و سر دوتا انگشت شست پامو بست که پاهام صاف وایسه وگفت 200 ضربه میخوام فلکت کنم و هردفعه که انگشتاتو خم کنی 10 تا بهش اضافه میشه منم که از ترس به پته پته افتاده بودم و بعدش جوراباشو کرد تو دهنم و رو دهنمم یه چسب زد و بعد رفت سیم برق و کمربند و شلنگ آورد و بعد ضربه ی اولو با کمربند زد وایی نمیدونید چه دردی دتت ضوزش هرضربه ایی که میزد تا مغز استخونای پام میرفت و با کمربند 50 ضربه زد و گفت حالا نوبت سیم برقه و با سیم برق 100 تا ضربه زد وایی هر ضربخ ایی که میزد از ته دلم جیغ میزدم ولی دهنم که بسته بود صداش زیاد نبود وبعد با شلنگ 50 تا ضربه ی دیگم زد ویعد دهنمو باز کرد و گفت پاهات چطوره منم از روی لجی یه فوش خیلی زشت بهش دادم و اونم دهنمو بست و گفت 100 تا دیگه فلکت میکنم وایی کف باهام کبود شدل بود و بعضی جاهاشم داشت زخم میشد و جای سیم برق روی پام بود و بعد 50 تا ضربه باسیم برق زد و من حس کردم کف پاهام داره آب ریخته میشد ولی داشت خون میومد و بعو 50 تا ضربه دیگه با شلنگ زد و دهنمو باز کرد و گفت پاهات چطوره حالا ادب شدی منم که به غلط کردم افتاده بودم بهش گفتم غلط کردم و بعد منو باز کرد و گفت حالا وقته اسپنگه منم خیلی گفتم غلط کردم ولی گوش نداد و با دمپایی 150 تا زد در کونم ، باسنم سرخ شده بود و بعد یه قاشق داغ کرد و حدود ده ثانیه کف پاهام و در کونم گذشت و بعد گفت باید 10 دور، دور سالون بدوی وگرنه 10 تا دیگه فلکت میکنم منم به زوری 10 دور دویدم و همیطورم هی میخوردم زمین چون پاهام خیلی درد و سوزش داشت واز اون روز به بعد خواهرم قانون هایی برای من گذاشت مثلا اگه نمرهی پایین 15 بگیرم 50 تا فلک با 50تا اسپنگ ، اگه نمره پایین 10 بگیرم 100 تا فلک با 100تا اسپنگ ، اگه به بزرگتره خودم مخصوصا به خودش بی احترامی کنم و فوش بدم 150تا فلک با 100تا اسپنگ 

    من از اون روز به بعد دیگه هیچ وقت خواهرمو اذیت نمیکنم ولی اگه کارهایی که گفتمو بکنم تنبیه هایی که گفتمو میشم

    این داستان فلک شدن من بود و کاملا واقعی بود و امید وارم هیچ کس کسی فلک نشه

    شمیسا جون خیلی بد کتک خوردی ۱۰ تا سوال ننوشتن انقد کتک نداره شاید بچه یاد نگرفته باشه ۲۰ تاش و که جواب داده من اگه جای معلم شما بودم میگفتم اگه کمتر از ۱۵ بنویسی تنبیه میشی اونم نه انقد شدید 

    یه سوال

    به مادرتون گفتید؟

    میخوام یه خاطره براتون بگم‌ ، اول راهنمایی بودم فیزیکم ضعیف بود به همین علت میرفتم خونه معلمم‌ تا فم خصوصی فیزیکو یاد بده ، کلا خوش اخلاق بود سر کلاس ولی تو خونه بداخلاق میشد و تنبیه میکرد ، تکلیفم خیلی میداد و توخونه حتی از زیرتصاویرم سوال میپرسید ، البته جلسه اول قانون گذاشته بود که هرسوالیو که می پرسه بلد نباشم ۵۰ ضربه فلک و ۵۰ ضربه اسپنک و ۱۰ ضربه کف دستی و موقع پرسیدن درسدهم پاهامو میبسته و میذاشتشون تو چوب فلک و بعد درس میپرسید ، یه بار که رفته بودم خونشون سه تا برگه گذاشته بود جلوم ۳۰ تا سوال داشت ومنم نخونده بودم به هر زحمتی بود ۲۰تاشو درست جواب دادم ولی خب ۳۰ تا بود وفقط به فکر این بودم که چه جوری تنبیه رو باش کنار بیام ۵۰۰ تا فلک ؟ ۵۰۰ تا اسپنک ؟ ۱۰۰تا کف دستی ؟ یا خدا ... توهمین فکرا بودم که دیدم صدای در دستشویی اومد ، با خودم گفتم بهترین فرصته که فلنگ ببندم و در برم وسایلمو جمعکردم و سریع کفشامو پوشیدم و دررو باز کردم و گفتم خدا حافظ سریع از پله ها اومدم پایین و خوشحال ازاینکه تنبیه نمیشم و دارم موفق میشم تا اوندم در خروجی رو باز کنم از پشت یکی دم دهنمو گرفت و برم گردوند و محکم پرتم کرد به سمت دیوار ... بله دیدم همون خانم معلمه محکم یه سیلی زد توگوشم گفت حالا دیگه هم درس نمی خونی و هم فرار می کنی ، کشتمت مثه بچه ی ادم برمی گردی توخونه والا با چک و لگد می برمت و بعدشم گوشمو گرفت و پیچوند و منو به خونش برد اول به زور لخت لختم کردم و بعد دست و پامو بست و بعد رفت یه نردبون اورد و لوستر اتاقشو اورد پایین و از اون میخ اتصال لوستر یه طناب کلفت اویزون کرد و منو سرو ته از سقف اویزون کرد و شرت و جورابامو و کش سرم رو کردتو دهنم و با چسب دهنمو بست با شلاق و شلنگ و کمربند هرکدوم ۱۵۰ ضربه به بدنم زد هی وسطاش بیهوش میشدم و اشک میریختم ولی  با اب به هوشم میوورد بعد از ۴۵ دقیقه از این حالت بیرونم اورد پاهامو گذاشت تو فلک ۵۰۰ ضربه زد اونم با ترکه پام داست اتیش می گرفت و بعد روی میز دولام کرد اولا که ۳ تا فلفل قرمز بزرگ رو سرش رو سوراخ کرد و کرد تو  کونم و بعد با برس ۲۵۰ ضربه کتکم زد ...و ....

    مریم جون مگه شما فلک شدی؟

    سلام به همگی وای فلک خیلی درد داره 

    سلام رستا خانم و یه بچه خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه .

    آره رستا خانم واقعا سخته . منه خر 20 سال باهاش بزرگ شده بودم یه دفعه روم نشد بهش بگم دوست دارم

    نیکا خانم ببخشد والا ما اعصابی برامون نمونده به علی قسم .

    آخه خیلی زورم داره که خدایا یه آدم چقد میتونه ... باشه

    به هر حال ببخشید ناراحتتون کردم

    آقا حسین واقعا براتون متاسفم درسته برادرم نیما اونکارو باهام کرده ولی بالاخره برادرمه و دوسش دارم و شما دارین اینجوری باذهاش برخورد میکن واقعا که😓

    اقا حسین واقعا متاسفم برای ازدست دادن عزیزانتون۔میدونم از دست دادن واقعا سختہ خیلی سخت۔خودم بہ ھمین تازگی تجربش رو داشتم۔خیلی سختہ بدونی کسی رو کہ خیلی دوست داری دیگہ نمیبینی۔روحشون شاد۔😟😟

    اخی اقا حسین خاطره تون خیلی غمگین بود خیلی بده عشق ادم بمیره متاسفم برای هر دو شون😔😔

    خواهش میکنم رستا خانم شما ببخشید که من اون حرفای زشت رو زدم وگرنه شما حرفاتون خیلی قشنگ و دلنشین بودن 

    منم دختر داییم رو دوست داشتم و یه روز قرار بود اونو خواهرم باهم برن مسافرت به خواهرم گفتم بهش بگو که من ازش خوشم میاد تا اینکه تو همون سفر هر دوتا تصادف کردن و به رحمت خدا رفتند . راستش از اون موقع بدبختی من شروع شد یعنی حدود 5 سال پیش 

    خلاصه ببخشید اگه بی ادبی کردیم

    موفق و سربلند باشید

    سلام۔اقا حسین من اھل گرگانم۔ازدواج ھم نکردم۔در ضمن منم منظور خاصی از حرفام نداشتم۔ببخشید اگہ زیاد حرف زدم فقط خواستم کمکی کردہ باشم۔امیدوارم مشکلتون ھر چی کہ ھست بہ امید خدا حل بشہ۔

    اقا حسین ممنون

    سگاه یه نوع آتاری بود که نسلشون منقرض شد

    رستا خانم شما اهل کجا هستید ؟ازدواج کردید؟

    همینجوری میپرسم به خدا منظوری ندارم اگه هم خواستید نگید نگید

    اقا مرتضی قضاوت غلط نکن

    من فقط با یه بچه پیام میدم

    برای شما فرقی میکنه من با چه اسمی پیام بدم؟اگه فرق میکنه چشم با اسم رومینا میام

    درضمن خانم رومینا اسمتونو بنویسید 

    با اسم یه بچه و دهه هشتادی و علی کامنت دادن دیگه بسه 

    بنویس رومینا

    بسه دیگه . چرا شما ها خسته نمیشید ؟ خجالت بکشید 

    رستا خانم ببخشید 

    حالا دیگه هیچی نگید 

  • دهه هشتادی
  • اقا مرتضی شما چرا مشکل دارین که یه نفر در مورد عقیده ی اشتباه و حرف های زشت شما انتقاد کنه؟

    اعصاب ندارین نیاین توی این وبلاگ و دخالت نا به جا هم نکین که بعد اخرش ندونین که چی باید بگین و فقط بی احترامی کنین

    در ضمن بازم میگم شما بلد نیستین قشنگ و با ارامش از دهه و خودتون دفاع کنین؟ حتما باید فحش بدین و فحاشی کنین؟ اگه ادبیات شما اینه بگین که با ادبیات خودتون باهاتون صحبت کنیم

    ین که با 

    اقا حسین سگاه چیه؟

    یادش بخیر یه زمانی همه چی احترام داشت

    گوشی

    ماشین

    اتاق

    ناموس

    پدر مادر

    ساعت مچی

    هنرمند

    زرنگ کلاس

    معلم

    سیگاری

    تلویزیون

    سگاه

    سواد

    کارمند

    نمره 20

    دایی و عمو

    مشهد رفتن

    بزرگتر

    حتی مواد فروش و دختر باز

    یادش بخیر . کاش هیچ وقت این احترام ها بازیچه ی بچه های الان نمیشدن

    اقا مرتضی اینجا جای نظر دادنه

    رستا جون هم دلش میخواسته نظر بده

    دهه هشتادی زبون نداره داره از دهه ما دفاع میکنه

    اقا مرتضی هر چی میخوای بگو فقط توهین نکن

    ما گند نمیزنیم به همه چی این شماهایید که نمیذارید ما بچه گی کنیم

    هر چی بخوام میگم نمیذارم به دوره ما و ما بچه ها توهین کنی

    یه بچه ارواح عزیزت تو یکی دیگه هیچی نگو .

    به این سایت هم گند نزن

    دهه هشتادی زبونت دیگه خیلی درازه ها ببندش تا نیومدم ببرمش

    رستا خانم به تو چه ؟ کسی از تو نظر خواست ؟ 

    ببینید بچه ها اعصاب درست و حسابی ندارم . هیچی نگید 

    اگه این دفعه دیگه چیزی گفتید فحش ناموسی بهتون میدم پس هیچی نگید اعصاب ندارم . به خاطره ناموستون هم که شده دیگه زر نزنید

    من با تمام نظرات دهه هشتادی موافقم

    اقا مرتضی از طرز حرف زدن شما و ما دهه هشتادی ها معلومه چه جور ادمی هستید

    دهه هشتادی راست میگه این دهه شصتیا بودن که بزرگ شدن و اینستا رو ساختن و زندگی ما دهه هشتادی ها رو نابود کردن

    من عادت ندارم فحش بدم یا بی احترامی کنم ولی اگه فقط یه بار دیگه به دوره ما توهین کنین میدونم چی بگم مطمئنم دهه هشتادی هم یه چیزی میگه

    رستا جون شما درست میگی بزرگترن و باید احترامشونو نگه داشت ولی تا چه حد

    مامانم همیشه بهم میگه نزار کسی بهت توهین کنه

    ایشون بزرگترن و نمیشه چیزی بهشون گفت

    اقا مرتضی شما چه مشکلی با دهه هشتادی ها دارید؟

    مشکلتون کوچیک بودنمونه؟مشکلتون اینه که ما دهه شصتی نیستیم؟مشکلتون چیه؟

     

    آقا مرتضی من دهه هفتادیم اما شما نمی‌تونیم اینجوری برای بقیه نایین تکلیف کنین.تقصیر اونا چیه که یه دهه بعد از ما به دنیا اومدن.اونام یه روزی همسن ما میشن برای چی بی خودی به هم توهین میکنید.اقا مرتضی اگه بحث به طور مثال دهه هشتادیا براتون جالب نیست میتونین نخونینشون مجبورتون که نکردن.شاید اونا دهه هشتادی باشند اما گاهی وقتا عقلشون بیشتر از ما کار میکنه.قرار نیست چون از ما کوچیکترن باهاشون اینجوری حرف بزنیم.و دهه هشتادی های عزیز قبول دارم کار آقا مرتضی درست نبود ولی به هر حال ازتون بزرگترن.باید احترامشان رو تا حد امکان نگه دارید.

    آقا پسرا از خاطرات فلک شدنتون برامون بگید

  • دهه هشتادی
  • در ضمن اره من با افتخار ۱۳ سالمه نیازی به قول دادن نیس حالا اقای علی رو نمیدونم چند سالشونه ولی یه بچه هم که گفت ۱۲ سالشه 

    ههه واقعا چقدر سن برای شما مهمه مطمئنم خود من اگه الان بگم دهه هفتادیم کلا ورق برمیگرده

  • دهه هشتادی
  • ببین اصلااااااااا ارزششو ندارین که بخام به خاطر بی منطقی و خیالات شما اعصاب خودمو خورد کنم

    در ضمن شما با طرز حرف زدنت تو پیام های قبلی ادبتون رو ثابت کردین

    ببین دهه هشتادی بهت قول میدم تو هم یه بچه ای هم علی 

    آخه تابلوعه علی خودتی و یه بچه هم همینطور 

    عزیزم از خودت دفاع کن ایراد نداره ولی از دهه هشتادی دیگه دفاع نکن برو تو این ایام کرونا فیلم بچه هایی که برا معلم هاشون فرستادن رو ببین بعد بیا از ادب دهه هشتادی و نودی حرف بزن

  • دهه هشتادی
  • اگه بحث سر وجوده مطمئن باش حداقل از تو یکی بیشتر وجود دارم اگه تو وجود داشتی که قشنگ مثل ادم بدون فحاشی جوابمو میدادی

    اگرم من دلم نمیخاد که مثل شما فحاشی کنم فقط به خاطر این بوده که یه دهه هشتادیو به شما دهه شصتیا نشون بدم تا بفهمین که دهه هشتادیا واقعا فرشتن

    در ضمن اگه شما بیکاری ومیتونی و هر دفعه بیای و فحاشی کنی و بری من نیستم حوصله ی کل کل با ادمای فحاش و بی منطق رو هم ندارم 

    اقا مرتضی واقعا براتون متاسفم واقعا که ابروی ما دهه شصتیا رو بردی با این جور حرف زدنت اخه تو که ۳۰ سالته با یه بچه اینجوری یکی به دو میکنی؟ تو که از صد تا بچه هم بچه تری

    ببین اگه یه ذره وجود داری فقط یه ذره کوچکترین زری بزن ببین مادر و هفت جدو ابادتو میارم جلو چشات یانه

     حالا اگه وجود داری کوچکترین زری بزن

  • دهه هشتادی
  • اقای مرتضی وقتی کم میارین و حرفی برای زدن ندارین الکی  شلوغش نکنین و فحش ندین

    جدی با چه رویی میگی من ۳۰ سالمه؟ من اگه جای شما بودم شرم میکردم با این سنم اینجوری حرف بزنم 

    دوباره هشدار میدم اگه یکبار ققط یکبار دیگه بی احترامی کنین و فحش بدین یه جوری به خودتو جد و ابادت توهین میکنم که ........

    حالا از من گفتن بود میبینی هی فحش میدی و بی احترامی میکنی هیچی بهتون نمیگم فکر نکنین هر حرفی دلتون خواست میتونین بزنین

    مدیر وبلاگ کیه؟ بیا یه چیزی بگو لطفا

  • محمد ایتیوند
  • واقعا متاسفم برا طرز حرف زدنتون آقا مرتضی واقعا برا شعورتون متاسفم

    ببین دهه هشتادی زیاد گوه خوری نکن کیر هر چی دهه هفتادی و شصتیه تو کون تو یکی

  • دهه هشتادی
  • من حرفی ندارم ولی از طرز حرف زدن شمای دهه شصتی و مای دهه هشتادی معلوم میشه دهه هشتادیا چه ادمایی هستن احترام خودتونو نگه دارین اقای مرتضی من بلدم با بی احترامی حرف بزنم 

    من نمیدونم شما دهه شصتیا چرا اینقد از خود راضی هستین؟ مگه چی کار کردین؟

    در ضمن این دهه هشتادیا نبودن که اینستا و اینجور چیزا رو اوردن این همون دهه شصتیا هستن که بزرگ شدن و اینستاگرام و اینا رو ساختن

    در ضمن شما نمیتونین برای ما تایین تکلیف کنین که کی بیاد تو سایت و کی نیاد

    بزرگیم به سن نیست سن که یه عدده مهم شعور و ادب و تربیت و عقله

    ممنون دهه هشتادی عزیززززم

  • دهه هشتادی
  • یه بچه عزیز اره خب میشه گفت که بحث شما هم درمورد تنبیه شدن توی مدارس بوده 

    دهه هشتادی چه بحثی؟؟؟ما هم که درباره کتک حرف میزدیم

    دهه هشتادی با نظرت موافقم نه راه و برای ما بستن نه برای اقا مرتضی

  • دهه هشتادی
  • نه اقا مرتضی شما به احتمال زیاد دهه شصتیا خوبین ما بدیم

    شما دهه شصتیا فکر میکنین کی هستین؟ رئیس جمهور مملکت که نیستین

    بعدشم شما از حرف زدن دهه هشتادیا حالتون بهم میخوره کسی مجبورتون نکرده بیاین تو این سایت کسیم جلوی ما دهه هشتادیا رو نگرفته 

    من قبول دارم بحثی که رومینا خانم و مریم خانم راه انداختند مناسب این سایت نیس ولی دیگه اینجوری بی احترامی نکنین 

    اقا مرتضی توهین نکنین

    آقا اینجا ورود افراد دهه هشتادی ممنوعه چون واقعا حرفاشون حالمو بهم میزنه . رستا جون شما دهه هشتادی هستی یا هفتادی ؟

    سید مشکل من شخصیه اصلن ربطی به این چیزا نداره 

    رستا خانم ممنون حرفاتون واقعیته ولی همونطور که به سید گفتم مشکل من این چیزا نیست 

    سلام اقا (سید)من بیست سالمہ۔

    مریم جون برای ما هم به ازمون شفاهی میگن پرسش کلاسی

    آقا حسین شما دقیقا مشکلتون چیه ؟ مشکلتون خرابیه دوره زمونه اس یا مشکل شخصی دارید

    رستا خانم شما چند سالتونه ؟

    حرفتون کاملا درسته رستا خانم و آقا مرتضی رستا خانم به امام زمان توهین نکردن شما منظورشونو اشتباه فهمیدید

    اقا حسین ما خوبی رو تو وجود خودمون پیدا کنیم ھنر کردیم بہ 6 میلیارد نفر دیگہ چیکار دارید؟البتہ حق ھم دارید اینجور اتفاقات خیلی دردناکند اما چارہ چیہ؟زندگی ھمیشہ اسون نیست۔راستش این اتفاق برای یکی از عزیز ترین کسانم اونم وقتی خیلی بچہ بود افتاد۔فقط فکر کنید بعد ازون اتفاق ھیچ کس اجازہ نمیداد بچہ ھاش باھاش بازی کنن۔اما میدونید بعداز اون ھمہ سختی دارہ چیکار میکنہ؟زندگی!چارہ دیگہ ای ھم ندارہ۔ھیچ کدوم چارہ ای جزاین نداریم۔قبول دارم زندگی ھمیشہ اسون نیست اما فدا کردن خودتون بہ خاطر کثافت کاری ھای دیگران ھیچ چیزی رو حل نمیکنہ جز داغدار کردن خونوادتون۔برای چی اینقدر خودتونو اذیت میکنید۔مگہ نمیگید پیرشدید و ھیچی بہ ھیچی۔پس بہ چیزی مثل خودکشی فکر نکنید چون ھیچ چیزی رو حل نمیکنہ۔فدا کردن خودتون دنیا رو جای بھتری نمیکنہ۔یکم بیشتر فکر کنید و اینقدر سعی نکنید دنیا ی اطرافتونو تغییر بدید این طوری نابود میشید۔خودتونو تغییر بدید۔باور کنید خیلی اسون ترہ۔

    رومینا جون تو مدرسه ی ما پرسش کلاسی مثل همون امتحان شفاهیه 

    اقا مرتضی شما منظور منو اشتباہ متوجہ شدید۔من قصد توھین بہ ھیچ کس رو نداشتہ و ندارم۔بلہ گفتم از کجا معلوم امام زمانی کہ منتظرشیم تو وجود خودمون نباشہ اما من خدای نکردہ بہ ایشون توھین نکردم۔منظورم این بود کہ از کجا معلوم کہ کسی کہ باید اوضاع رو درست کنہ خودمون نباشیم۔قصد احانت بہ اعتقاد کسی رو ھم نداشتم بھترہ اول منظورم رو خوب متوجہ بشید بعد بہ این تندی حرف بزنید و برای من متاسف باشید۔

    مریم جون تو پرسش کلاسی ما اگه اشتباه جواب بدی میگن لابد یاد نگرفته مجازات نمیشیم

    مریم جون شما چه دبستانی میری؟

    من الان دبیرستان کوشش میرم

    تو کوشش مجازات کم کردن نمره ست

    تو دبستانم دبستان سلمه اصلا مجازات نداشتیم

    اسمم رومیناست بگید رومینا راحت ترم

    الهی زهرا خانم واقعا؟ باورم نمیشه حتما خیلیییییییی درد داره 

    البته من هنوز ۱۲ سالم نشده 

    یه بچه شما چه مدرسه خوبی دارین منم ۱۲ سالمه اما اگه درس نخونیم و امتحانمون بد بشه و..... مجازات میشیم مثلا اگه تو پرسش کلاسی سوالی رو درست جواب ندیم باید ده بار از روی درس رونویسی کنیم یا ۵۰ تا ۱۰۰ سوال از اون درس بنویسیم خیلی بده

    زهرا جون منم ۱۱ سالمه دارم میرم تو ۱۲ 

    12

    خواهش میکنم سلوا جون

    زهرا جون شما چند سالتونه؟

    مرسی یه بچه ی عزیزم

    الهییییییییی سلوا جون

    به نظر من معلم حق نداشت جلو بچه ها شما رو تحقیر کنه

    این کار باعث میشه اعتماد به نفس بچه کم شه

    تو مدرسه ی ما جلو بقیه بچه ها این کار و نکن هم به بچه نمیگن مگه اینکه خیلی بد باشه کارش

    مامان من روش تنبیه متفاوتی داره

    اون یه لیست نوشته که توش تنبیه ها هست

    مثلا نمره زیر 10 1 ساعت روی صندلی نشستن رو به دیوار 20 تا اسپنک و 10 تا فلک.

    و 30 تا ضربه با مرگش کش به آلت تناسلی.

    خیلی درد میگیره.

    1362

    ادامه اش رو هم بگم؟

    بعد اون تنبیه مامانم فهمیده بود که اسپنک هم روش تنبیه موثری هست و جواب میاد با فلفل برای همین زیاد از ا ن ها استفاده میکرد.به بارواقعا خیلی اون روز ناراحت و اعصابم داغون بود و سر یه متحجر به مامانم فحش دارم و اصلا هم معذرت خواهی نکردم.و بعد از ون تنبیه سختی شدم.50 ضربه محکم اسپنک شدم و بعدش مورد فلفل قرمز رو ریخت تو باسنم،ولی میدید که اصلا عمل نمیکنه چون پورد نمیره تو.به خاطر اون اومد و یه کار جدید کرد و فل فل رو با آب قاطی کرد و با سرنگ برداشت.و در کل 6 تا سرت شده بود.اون روز دوبار با سرنگ روده ام فلفلی شد و خیلی سوختم و تا 4 روز هر روز یکی فرو میکرد واقعا تنبیه بدی بود.

    شما متولد چه سالی هستی سلوا خانم؟

    خوش به حالت یه بچه من تو دهه 60 بودم واسه همین واقعا روز بدی بود برام 

    خانم رستا چرا به امام زمان توهین میکنید

    ببینید من مشکلی با اینکه میگید پس خودمون چی ؟ ندارم

    مشکل من اینه که شما میگید از کجا معلوم امام زمانی که منتظرشیم تو وجود خودمون نباشه . خانم این یعنی اینکه از کجا معلوم امام زمانی وجود داشته باشه

    شما الان دارید به اعتقاد ما شیعیان توهین میکنید . متاسفم برات که بلد نیستی به اعتقاد مردم احترام بزاری و از انسانیت دم هم میزنی

    آقا حسین من هم از وقتی که این داستان شما رو خوندم گریه کردم به ولا ولی این دلیل بر این نمیشه که به خدا توهین کنی . برا شما هم متاسفم

    سلوا جون برای گرفتن نمره ۱۲ انقد تنبیه شدی؟؟؟

    تو مدرسه ی ما منفی هم بگیری تنبیه نمی شی

    فقط بهت میگن دفعه ی بعد بیشتر تلاش کن

     

    وای بر این دوره زمونه چرا انقد دنیا کثیف شد واقعا آقا حسین

    میدونی چیه رستا خانم مشکل ما یه نفر یا دونفر نیست مشکل ما 6 میلیارد نفره که

    گیریم که من و تو امام زمان وجودمون رو پیدا کردیم بقیه چی ؟

    اگه منتظر نباشیم چکار کنیم ؟

    من این روزا دیگه رد دادم میدونی چرا ؟ چون مغازه دار همسایه مون یه پیر مرده 65 سالست که چند روز پیش یه دختر بچه 13 ساله رفته بود تو مغازه و پیرمرده در مغازه شو قفل کرده بود و ...

    لعنت به روح پدرم اگه چند بار نخواستم خودکشی کنم از دست آدمای اطرافم و زمونه

    من 23 سالمه ولی حدود 100 تا از موهام سفید شدن

    میدونی این یعنی چی ؟ یعنی پیر شدم و هیچی به هیچی

    من یه بار رفته بودم مدرسه و ریاضی داشتیم شبش درس نحو نده بودم چون خیلی خوابم میومد و واسه همین امتحان ریاضی رو خراب کردم توی دهه شصت معلم ها مثل الان نبودن واسه همین وقتی دید ریاضی رو از 12،20 گرفتم خیلی عصبانی شد ولی گفته بودن که تن بی رو به ناظم ها بسم زن اگر چه زیاد معلما تنبیه میکردن ولی مدیر گفته بود از این به بعد تنبیه رو بسپارم دست ناظم معلم ما از اون خیلی سخت گیرا بود و خیلی خوشحال شدم که تنبیه من دست ناظم هست. ناظمشون رو صدا کرد اونم از اون ادم ای واقعا سخت گیر بود ولی از معلممون بهتر بود و از شانس بد من ناظم براش کار پیش آوند و تنبیه من رو سپرد به معلم!وای خدا با خودم فکر کردم بدبخت شدم خیلی گفتم غلط کردم و اینا ولی انگار کر شده بود میدونستم بدجوری تنبیه میکنه پس از دستش فرار کردم دویدم حیاط بالاخره گرفت منو گفت قرار بود 50 ضربه با کمربند فلک بشی به خاطر این کارت شد 150 ضربه 100 تا با کمربند 50 تا با ترکه وای خیلی لحظه ی بدی بود التماس کردم گوش نداد رفتیم تو کلاس هزار بار گفتم ببخشید ولی گوش نداد چون فلک رو آورد و پاهاشو بست وای جوراب نپوشیده بودم و ناخونام لاک داشت با اون همه کار اینم که عصبی واقعا دیگه قاطی کرد و قرار شد 300 تا فلک بشم سر صف ولی من کلی التماس کردم که سر صف نباشه اونم گفت حق انتخاب داری یا ضر صف باشه یا 100 تا اضافه فلک بشی فلک رو انتخاب کردن و دید که نه نمیشه چون 400 تا خیلی زیاده و واقعا طاقت نمیدارم اون موقع اسپند تازه مد شده بود100 تا رو خواستاشپنک کنه که درصدش از فلک کمتر هست اولین بارم بود اول خوابیدم و 100 تا با کمربند خوردم پا هام خیلی می‌سوخت ولی اون توجهی نمی کرد و 50 تا دیگه زد و بعد 150 تا رو با ترکه زد دیگه نا نداشتم واقعا گفت 10 دور دور حیاط بدو به زور دو دیدم و اومدم کلاس اونم چند وقتی بود بچه ها شلوغ شده بودن میخواست کار کنه براشون درس عبرت باشم گفت تا دو زنگ س  پا می‌مونه وای خیلی بد بود وقتی فکر کردم تموم شد یادم افتاد اسپنک هند مونده!تا حالا تجربه اش نکرده بودم!بچه ها هم با تعجب نگاهم میکردن داد زدم نه تو رو خدا نه و هی التماس کردم اونم توجهی نکرد شلوار من رو کشید پایین و با کمک مبصر بستم به نیمکت باسن من اونجا آماده تنبیه بود ولی براش کافی نبود درد و میخواست تحقیرش کنه پس گفت بچه ها اول هر کدوم 5 ضربه با هر وسیله ای خواستین میزنین و من بعد 100 تا میزنم بدبخت شدم ولی گفتن اونا دوستام هستن محکم نمی زنن البته تو ذهنم که اونم فکر کنم ذهن خون بود😂گفت هرکی محکم نزنه خودش هم تنبیه میشه بعد اون همه کتک صد تا رو خوردم وای خیلی بد بودددددددد وقتی معلمی 73 تا رسید کلی التماس کردم اونم داشت میزد و واقعا عصبی شدم از ذهنم یه فحش در رفت....و دیگه بدبخت شدم!وقتی صد تا تموم شد همون جور من رو بسته نگه داشت و بچه ها داشتن میرفتن به مامان بابام زنگ زد و گفت بچه برای تنبیه می نکنه او نام قبول کردن و یه ساعت بعد زنگ آخر همونجا بسته بودم بعد یهو دیدم با یه فلفل قرمز بزرگ اومد اصلا نمی دونستم چرا تا حالا اینجوری تنبیه نشده بودم و اونم ذهنم رو بست فکر میکردم قراره بده او تو بخورم ولی وقتی ذهنم رو بست فکر کردم پس چی؟یهو دیدم یه سوزش وحشتناک تو بالینم پیچید ولی نمیتونستم داد بزنم فلفل 30 دقیقه اونا بود و معلم هی فشار میداد خیلی سوخت بعد درش آورد و دهنم رو باز کرد ولی هیچی نگفتم که بدتر نشه راستم بدجور درد میکرد هم از اسپنک و هم از فلفل درد پا هام رو فراموش کرده بودم که منو بست به صندلی چوبی محکم یاسنم درد میکرد تا فردا صبح اونجا موندم و بالاخره قبل از اومدن بچه ها لباسم رو مو شوند و منو باز کرد و گفت برو جلوی تخته یه لنگه پا وایسا تا آخر اون روز اون جوری وایساتادم و آخر زنگ معلم باسنم رو به همه نشون داد و گفت این عاقبت بچه ی شیطون هست و بالاخره ولم کرد رفتم خونه با کلی درد شر پا هام خیلی درد میکرد و وقتی رسیدم خونه و به مامان و بابام گفتم بابام که نه ولی مامانم به مدت 1 هفته تنب سهم کرد و تو اون یک هفته هر روز 30 ضربه اسپنک میکرد تنبیهی که از معلم یاد گرفته بود و وقتی دیده بود خیلی دردم گرفته فهمیده بود که تنبیه مناسبی هست هر روز 30 تا با شلنگ اسپنک شدم و روز آخر یک فلفل هم نوش جون کردم و بالاخره تنبیه من تموم شد.اگه فقط 100 تای تمر زنم رو خورده بودم خیلی بهتر بود و واقعا بدبخت شوم بدترین روز عمرم بود

    اقا حسین رفتار اشتباہ ما چہ ربطی بہ خدا دارہ؟بہ گفتہ شمس تبریزی ھر لقب و نسبتی کہ بہ خدا بدیم یعنی اون حرف رو بہ خودمون زدیم چون خدا جزئی از وجود ماست۔در ضمن درستہ کہ گفتن ادم اشرف مخلوقاتہ اما رو دوتا پا راہ رفتن و حرف زدن کہ دلیل بر انسانیت نیست۔موجودی مثل ادم ھم میتونہ از برتر برتر باشہ ھم از پست پست تر۔خدا انتخاب اینکہ کدوم باشیم رو دست خودمون دادہ پس نمیتونیم اونو مقصر بدونیم چون بھمون حق انتخاب دادہ۔میدونین اشتباہ کار ما کجاست؟اینکہ ھمیشہ بھمون یاد دادن منتظر باشیم۔منتظر کسی مثل امام زمان بیاد و ھمہ چی رو درست کنہ۔پس خودمون چی؟از کجا معلوم امام زمانی کہ منتظرشیم تو وجود خودمون نباشہ۔در ضمن من کار برادر نیکا خانم رو تایید نکردم فقط گفتم کسی کہ ھمچین کاری با خواھرش میکنہ منظورش تنبیہ اون و حفظ ابروش نیست نگران خودشہ۔دنبال راھی میگردہ تا خودشو ارضا کنہ۔اون شخص قطعا بیمارہ و بہ یہ روانپزشک احتیاج دارہ

    من یکی دیگه خدا رو قبول ندارم

    رستا وقتی داداشه خواهرشو برا رفیقاش لخت میکنه دیگه براش مهم نیس که خواهره با کدوم دوستش رابطه داره

    واقعا بیناموسی مد شده

    کیرم تو وجود مردمی که خواهرشونو لخته اینو اون میکنه

    کیرم تو برتر بودن انسانی که این خصلتشه

    کیرم تو دنیایی که باکلاسی یعنی اینکه خواهرتو لخت اینو اون کنی

    کیر تو جد و ابادم اگه این روزا دوس ندارم بمیرم و دیگه از این همه جنایت راحت شم

    واقعا منتظر کدوم امام زمان هستیم ؟ چرا نیومد ؟ میگم نکنه اصن افسانه باشه؟

    خدا اینو بخون

    خدا دیگه از چشم افتادی

    نیکا خانم معذرت میخوام شرمنده

    اقا خلیل شما چرا از من عذر خواھی میکنید از نیکا خانم معذرت خواھی کنید کہ بہ نظرم خیلی متواضعانہ بھتون جواب دادن

    سلام بر آقای ایتیوند عزیز

    رستا خانم یهویی اعصابم خراب شد داستان نیکا خانم رو خوندم و از رو اعصاب خرابی این سوال رو پرسیدم ببخشید هر دو

    اقا محمد حرف شما درست۔اما اون دروہ گذشتہ و الان ھمچین چیزی واقعا عادیہ۔الان تو جاییم کہ من زندگی میکنم خیلی چیزا خوبیت ندارہ و منم مجبورم رعایتشون کنم۔اما ما نمیتونیم کسی رو شبیہ خودمون کنیم۔توھین نباشہ خیلی ببخشید اما ما ھمچین دورہ ای رو فقط تو فیلما دیدیم۔ تعجب کردن مشکلی ندارہ اما توھین کردن یہ چیز دیگہ ست۔

    اقای ایتیوند تو حیاطم چادر؟؟؟؟

    من یازده سالمه هنوز با بلوز شلوار میرم بیرون 

  • محمد ایتیوند
  • رستا خانم ونیکا خانم ببخشید فضولیه ولی من و آقا خلیل در دوره و محیطی بزرگ شدیم که خوبیت نداشته دختری بدون چادر بره تو حیات خونه حتی . شاید دلیل این همه تعجب من و آقا خلیل همین باشه

    ببخشید اگه فضولی کردم

    آقا خلیل اینجور بی پردہ سوال پرسیدن ممکنہ بہ ھر کسی بر بخورہ۔ھرکسی یہ جور زندگی میکنہ و روشی کہ بہ نظر شما کثیفہ شاید برای اونا اینطور نباشہ۔نیکا خانم درمورد شما ھم برقراری رابطہ با دوست برادرتون درستہ کات اشتباھی بودہ اما تنبیہ و رفتار برادرتون نسبت بہ شما بہ مراتب بدترہ۔اون اگہ نگران ابرو ی شما بود اونجوری باھاتون رفتار نمیکرد اما شما بھترہ کینہ کسی رو بدل نگیرید۔درمورد رابطتون با اقا ارمان ھم ھر کاری کہ فکر میکنید درستہ انجام بدید اما زیاد بھش دل نبندید وابستگی زیاد ھم خوب نیست

    آقا خلیل من نمیدونم جواب سوالتونو ولی شاید وجود یه آدم کثیف توی زندگی باعث کثیف شدن زندگی میشه

    آرمان(دوست صمیمی برادرم) بعد از اون کار برادرم کاملا با برادذرم قطع رابطه کرد ولی من و آرمان هنوزم باهم ارتباط داریم این دفعه مطمین ترم چون از برادرم کینه دارم حس میکنم بودن من با آرمان بهترین راه برای خوشحالی منه درست و. اشتباهشو نمیونم

    بلہ ھمینطورہ۔اونایی کہ اعصابشو ندارن میتونن معلم نشن۔اما این قضیہ فقط مربوط بہ معلما نیست حتی تو خونہ ھا ھم رواج پیدا کردہ کہ واقعا جای تاسفدارہ😣

    کاملا حق با شماست رستا خانم تازه توجیه هم می اورندکه انها را نزنیم درس نمی خوانند در حالیکه بهتر است بگویند اصلا روش و تکنیک معلمی را بلد نیستند وروانشناسی دانش اموزان را نمی دانند وبهتر بگویم ییشتر انها برای لذت دل خودشان این کار را انجام می دهند غافل از اینکه بچه ها را از مدرسه متنفر می کنند و عاقبت گناهش پای ان معلم نوشته می شود

    سلام۔ممنون اقای پویا بہ خاطر نظرتون۔ولی عزیزان یہ کم بیشترفکر کنید حتی حیوانات کہ بہ قول خودمون عقل و شعور ندارن بچہ ھاشونو اینجوری تنبیہ نمیکنن۔کاری کنید بچہ ھاتون شمارو دوست و محرم خودشون بدونن نہ اینکہ از ترس فلک ازتون فرار کنن

    سلام رستا کاملا نظر شما درست اینگونه معلمها معلم نیستند یک مشت ادم روانی سادیسمی هستند که از زور یبیکاری معلم شده اند و عقده حقارت خوذشان را بر سر بچه های ضعیف پیاده می کنند  وعاقبتشان جهنم است چون اینده بچه ها رو نابود می کنند چون انها از مدرسه متنفر می شوند و عاقبت از درس وتحصیل کنار می کشند 

    وادہ کسایی کہ فکر میکنن چوب و فلک راہ تنبیہ بچہ ھاست و تنبیہ بدنی باعث شدہ اونا بہ یہ جایی برسن متاسفم۔خودم ھیچوقت تنبیہ بدنی نشدم نہ توسط پدر و مادرم نہ تو مدرسہ البتہ یہ بار از کلاس بیرون رفتم و ھنوزم از معلمم بہ خاطر اون کارش متنفرم اوناییم کہ میگن دوس دارن فلک و اسپنک بشن گناہ کبیرہ مرتکب میشن ھم جون جسم خودتون ھم مال بچہ ھاتون دست شما امانتن یہ روزی باید بہ خاطر کاراتون بہ یکی دیگہ جواب پس بدید۔ولی وقتی این خاطراتتونو خوندم فھمیدم والدینم چقد نازنینن۔تا قبلش خیلی باھاشون حاضر جوابی میکردم بندہ خدا ھا ھیچی ھم بھم نمیگفتن۔خدا منو ببخشہ

    ببینید نیکا خانم اینکه شما  با صمیمی ترین دوست برادرتون رابطه داشتید باید دو نصفت میکرد ولی اینکه به شما زده ولی به دوستش که بهش خیانت کرده چیزی نگفته از ... بوده .

    واقعا متاسفم . متاسفم برا رفیق متاسفم برا برادر متاسفم برا خواهر متاسفم برا آدم .

    متاسفم برا این همه خیانت و جنایت . نمیدونم چی بگم نیکا خانم . آخه الان گیج شدم . میدونی گیج اینم که دختر 17 ساله رو چه به خیانت .

    این رفتار امثال شما و برادرتون رو میبینم به رفتار اون موقع خودمو خواهرم افتخار میکنم .

    یه سوال

    چرا زندگی شما ها انقد کثیفه ؟ ببخشید این سوالو میپرسم ولی جوابش خیلی برام مهمه

    آقا خلیل من هنوز جرات نمیکنم بهش یه حرفی بزنم که به خودش یا چیزی که مربوط به خودش باشه انتقاد شه بعد شما میگین اینو نشون بدم و حتما کامنت منم ببینه فکر میکنم اینطوری بشه نیما کلکمو میکنه (داداشمو میگم اسمش نیما)

    من نمیدونم چرا دخالت میکنه من خودم هفده سالمه و هر رابطه ای با هرکی داشته باشم به خودم یا مادر پدرم مربوطه

    ولی دیگه نمیدونم چیکار کنم

    به قول آقا حسین انگار واقعا بی ناموسی مد شده نیکا خانم .

    یادش بخیر وقت بچه بودم شیطنت میکردم مادرم میومد منو بزنه فرار میکردم و دم در وایمیستادم و بیرون نمیرفتم و مادرم چند ساعت بهم میزن .

    برای این بیرون نمیرفتم چون مادرم چادر سرش نبود . حاظر بودم اون همه کتک بخورم ولی مادرم یه لحظه بدونه چادر نره بیرون

    واقعا بی ناموسی مد روزگاره این کامنتمو برو به داداشت نشون بده

    سمانه جون برادر منم پنج سال از من بزرگتره و یه بار منو تنبیه سختی کرد

    من با رفیق فابریکش رابطه داشتم اونم به صورت دوست دختر دوست پسری و اونم وقتی فهمید به جای اینکه رفیقشو. تنبیه کنه منو تنبیه کرد 

    مامان و بابام خونه نبودن و به یه سفر کاری رفته بودن چون هردوی اونا مترجم یه شرکتن

    برادر منم منو لخت کرد بستم به تخت

    تا دوساعت همونجوری بودم تا اینکه یکی از دوستاش اومد و اونم به راحتی گذاشت وارد اتاق شه

    چند ساعت همینجوری گذشت و دوستاش میومدن و منو نگاه میکردن 

    خیلی تحقیر شدم 😶

    هنوزم وقتی یادش میفتم سرخ میشم

    سلام من در سال شصت وهشت برای اولین واخرین بار در مدرسه فلک شدم.

    ماجرا از اینه که من اون سال میدیدم که بچه ها را فلک می کردند من دلم می خواست منم فلک بشم پس اومدم و شروع کرد به تکلیف ننوشتن وبی احترامی مردن به معلم، معلم چندین بار به من تذکر داد وبعد از این که دید فایده نداره این دفعه به من گفت که زنگ تفریح وایسم و منو کار داره زنگ خورد و من وایسادم اون منو به سر صف برد وکفش وجورابم را در اورد و به دونفر از بچه ها گفت که پاهای منو بالا نگه دارند اون شروع کردن به زدن با شلنگ به کف پاهای من من به اون التماس کردم که نزنه ولی مثل اینکه اون کر شده بود و هیچیزی نمیشنید. بعد ازاینکه منو با شلنگ به گریه انداخت رفت و یک ترکه انار اورد و با اون صد ضربه به من زد اون کلا دویست تا ضربه به کف پاهای من زد بعد از اون منو به دفتر برد و با ترکه به باسن من زد بعد من خواستم که کفش ها وجوراب هایم را بپوشم که اون اجازه نداد وگفت باید ده دور دور حیاط بدوم بعد که تموم شد و اومدم که کفش هایم را بپوشم باز هم اجازه نداد و گفت بایدتا اخر امروز روی یک پا به ایستی خلاصه تمام مجازات های من تموم شد ومن به خانه برگشتم که مادرم هم من را پنجاه ضربه فلک کرد

    برای اولین بار در عمرم یه حرف و از ته دلم دوست داشتم

    عجب کسکش هایی برادر شدن

    منظورم برادر تو نیست سمانه منظورم برادر بزرگ خودمه

    واقعا عجب زن جنده هایی برادر شدن

    عجب بی ناموسایی برادر شدن

    سمانه کاری ندارم راست گفتی یا دروغ ولی اگه راست گفتی ...

    یعنی دنیا دیگه انقد کثیف شده

    یعنی آدما دیگه انقد بی ناموس شدن

    بله انگار بی ناموسی مد شده اونم تو سرزمینی که اون همه خون به خاطر ناموسش ریخت

    متاسفم همین .

    سلام 

    منم یه بار به بابام دروغکی گفتم که داداش بزرگم سیگار میکشه

    داداشمم فهمید و از اون روز به بعد هرروز برام آیه یاس میخونه که جرت میدم و اینا.....

    یروز که بابام سرکار بود و مامانم تره بار،،، داداشم منو گیر اورد و با هزار تا بست کمربندی دست و پامو قفل پیچ کرد

    بعد با ترکه افتاد به جونم 

    اول خیلی تکون میخوردم بعدا پاهامو به صندلی بست و محکم تر زد

    بنظرم ۱۰۰ تا که شد زنگ زد یکی از رفیقاش هم اومد 

    اون رفیقشم همش قاشق داغ میکرد و میزد به باسنم

    خیلی بی حرمتی داش که رفیقش به باسنم دست میزد

    خلاصه انقدر کتک خوردم دیگه جرئت نمیکردم به کسی در مورد داداشم اطلاع‌ بدم

    اقا مهراب فوت فتیش چیه

    من یه آدم فوت فتیشم خیلی دوس دارم یکی دیگه رو فلک کنم در صورتی که خودشم راضی باشه. ولی راستش با تحقیر و توهین‌ کردن مخالفم. و این کار رو فقط برای ارضا تمایلات فوت فتیش مجاز می دونم 

  • محمد ایتیوند
  • آقای مدیر لطفا این نظرات من رو پاک کنید . ممنون میشم

  • رحیم پیمانی
  • با سلام به اقای مدیر این سایت من برای شما پیشنهادی داشتم که نمی دونم قبول می فرمایید یانه  به نظر نام این سایت به سایت گفتگوی ازاد تغییر کند با موضوعات مختلف فرهنگی هنری واجتمایی وحتی سیاسی و دست اندرکاران صاحب فکر واندیشه .مردم بیایند اظهار نظر کنند البته بارعایت شعونات رسانه ایی و هرکس بدزبان بود نظرش درج نشود یا پاک شود این بهتر از این موضوع فعلی است که هیچ بار فرهنگی ندارد وحتی بداموزی هم دارد

  • محمد ایتیوند
  • سلام آقا کریم من واقعا معذرت میخوام من منظورم بد زاتی دهه هشتادی نبود . منظورم این بود که گوشی گند زده به جامعه و دهه هشتادی و شصتی نداره . مثلا همین تتلو دهه شصتی ولی از صد تا ... بدتره .

    شرمنده من واقعا قصد توهین به دهه هشتادیا رو نداشتم

    آقای محمد و آقای خلیل من خودم دهه پنجاهیم و دو تا بچه هشتادی دارم

    یه کاربر به آقای خلیل ناسزا گفتن از نظرم خیلی خوب کردن 

    از قدیم گفتن احترام کسی رو که نگه نداری نباید انتظار احترام ازش داشته باشی

    یه جوری هم به خودتون مینازید که شصتی هستید انگار چیه 

    شما هیچ کاره  نیستید اول خلیل اومده هشتادیا رو خراب کرده بعد گنده گوزی میکنه که من بزرگترتم احترام نگه دار

    من واقعا برای شما متاسفم برای دهه ای که شما زادشی 

    عین این می مونه که جو بکاری انتظار هلو داشته باشی احترامتو نگه دار خلیل

    من خودم بچه هشتادی زیاد دیدم همه ذاتشون از تو پاک تره 

    به چه دلیلی جوونای مملکتو له میکنی

    حالا شاید یکی دو تا هشتادی ارازل  دیدی میگی که کل هشتادیا خرابن

    همه عین هم نیستن 

    هیچکس هم شبیه تو نیست خلیل 

  • محمد ایتیوند
  • سلام آقای مدیر چرا نظر آقا خلیل نیست ؟

    منظورم دهه هشتادی بود اشتباه تایپ کردم

    با غرور دهه شصتی ام تو درسات یاد نگرفتی به بزرگترت احترام بذاری  من کلاس ششمم هر سال بهمون یاد دادن یادم نداده باشن خودت نمیدونی بی احترامی به بزرگتر بده 

  • لیلا 16 ساله
  • من یه بار به مادرم پرویی کردم سر یه موضوعی بعد حواسم نبود اصلاً یهو بهش فحش دادم. مادرم تا دید من فحش دادم حسابی از دستم اعصبانی شد بعد دو تا سیلی زد به صورتم بعد گفت گمشو برو تو اتاقت تا شب شه بیام تنبیت کنم. منم پرو پرو رفتم اتاقم تا شب شد. دیدم با کلی خوراکی ادرار آور اومد تو اتاقم بعد زورم کرد تا بخورمشون. منم نمی دونستم که نقشه ای تو سرش داره به خاطر همین کلی از اون خوراکی های ادرار آور خوردم. بعد تقریباً 3 یا 4 ساعت بعد احساس جیش خیلی شدید کردم. چون در قفل بود و بعد تو اتاق دستشویی نداشت به خاطر همین شاشمو نگه داشتم. بعدش دیدم خیلی جیش دارم و دارم حسابی اذیت میشم رفتم پشت در و به مامانم گفتم درو باز کن می خوام برم دستشویی.گفت تو حق دستشویی رفتن نداری باید بشاشی تو شلوارت آدم شی و دیگه واسه من پرویی نکنی باید جیشتو از حالا تا 12 ساعت دیگه نگه داری بعد از اون تنبیه خیلی شدیدی میشی. منم چون وسواس دارم و خیلی از کثیفی و نجاست بدم میاد به هر قیمتی شده دستشوییم رو نگه میدارم.ساعت 11 شب بو  مامانمینا خوابیدن ولی من از شدت جیش بیدار موندم خیلی اذیت شدم یکسره پیش خودم و آروم میگفتم غلط کردم غلط کردم دیگه پرویی نمیکنم دیگه فحش نمیدم گوه خوردم جیشم داره میریزه. گوه خوردم گوه خوردمممم. حدوداً ساعت 5 صبح دیگه دیدم شورتمو خیس کردم از شدت جیش به خاطر همین سعی کردم هر طور شده قایمکی برم دستشویی بشاشم.رفتم سمت دستشویی و درشو خیلی آروم باز کردم حتی چراغ دستشویی رو هم روشن نکردم.رفتم تو تا شلوارمو در آوردم یهو دیدم در دستشویی باز شد بعد مامانم منو کشوند از دستشویی بیرون. از شدت ترس یه کوچولو از شلوارم خیس شد خیلی کم البته خیلی تحمل کردم تا بیشتر از این نریزه. مامانم یهو یه کشیده زد تو گوشم و گفت مگه نگفتم حق نداری بشاشی تو دستشویی . بعد من گفتم من حتی نشستم تا کارمو انجام بدم. یهو دیدم یه کشیده دیگه زد تو گوشم. گفت حالا حالیت میکنم عوضی. رفت یه چیزی شبیه مگس کش آورد ولی سرش از مال مگس کش کوچک تر بود.بعد یه برس مخصوص اسپنک آورد. منم خیلی ترسیدم یه زره دیگه خودمو خیس کردم. مامانم گفت اول 50 تا با برس میزنم به کونت اگه عذر خواهی نکنی بیشتر میکنم.منم خیلی مغرورم و غرورم اجازه نمیداد تا عذر خواهی کنم.بعد مامانم گفت 20 تا به آلت تناسلیت میزنم اگه عذر خواهی نکنی بیشتر میزنم. بعد گفت اگه یه قطره جیشت بریزه همه تنبیه هاتو زیاد زیاد میکنم. گفت لخت شو منم با کلی استرس و ترس لخت شدم و رفتش اشپزخونه یه پارچه آورد پهن کرد زمین بعد گفت دراز بکش تا اسپنکت کنم منم با کلی ترس رفتم دراز کشیدم گفت لایه پاتو باز کن تا پارچه بزارم اگه شاشیدی بفهمم. منم لایه پامو باز کردم بعد پارچه رو یه جوری گذاشت که اگه یه قطره شاشم ریخت پارچه خیس بشه و مامانم بفهمه. پارچه رو که گذاشت شروع کرد به اسپنک کردنم.انقدر محکم میزد کونم هی تکون میخورد اما تمام تلاش من برای این بود که جیشم نریزه تا بیشتر تنبیه نشم.ضربات آخر چند قطره ای شاشم ریخت به خاطر همین مامانم یه 20 تا دیگه اضافه کرد. انقدر گریه کردم هی میگفتم وای جیشم ریختتتت وای کونم درد گرفت واییییییی یهو مامانم گفت به جای حرف ها بگو گوه خوردم غلط کردم تا بیشتر از این تنبیت نکردم. من اولش نخواستم بگم ولی آخرین ضربه گفتم مامانی غلط کردم بهت فحش دادم گوه خوردم دیگه پرویی نمیکنم تو رو خدا نزن تورو خدا بزار برم بشاشم دارم حسابی اذیت میشمممم. مامانم گفت چون خیلی دیر گفتی یه 6 تا دیگه میزنم تا اذیت شی. بعد 6 تا رو زد بعدش بهم گفت رو کمرت بخوام بعد پا تو باز کنم بزار رو صندلی منم اولش مقاومت کردم ولی بعدش پامو گذاشتم رو صندلی پام هم خیلی باز کردم. مامانم اون وسیله مگس کش مانند رو آورد بعد شروع کرد به زدن آلت تناسلیم. محکم میزد ولی نه اون قدر که آسیب بدی ببینه وقت سرخ سرخ شده بود و هم سوزش و درد داشت. من تو طول اون تنبیه هی جیشم میریخت حسابی اون پارچه ای که زیرم بود رو کثیف کردم خیلی گفتم گوه خوردم معذرت میخوام ولی مامانم به خاطر ریختن شاشم 30 ضربه دیگه هم زد منم یکسره گریه میکردم و ناله میکردم. وقتی تنبیه تموم شد مامانم گفت به خاطر این که به حرف گوش نداده بودی و رفتی تا دستشویی کنی باید الان اون خوراکی های ادرار آور رو بخوری تا دوباره جیشت بیاد بعد از این که جیشت رو نگه داشتی دوباره تنبیت میکنم ایندفعه باید 24 ساعت نگه داری تا یادبگیری به حرف مادرت گوش کنی. منم دوباره خوراکی های ادرار آور رو خوردم  یه روز کامل هم شاشمو با کلی گریه و التماس نگه داشتم بعدش تنبیه شدم. خیلی خوب با این تنبیه مامانم یاد گرفتم که از این به بعد دختر خوبی باشم و به مامانم احترام بزارم. اون هایی که می خوان خودشون خودشونو تنبیه کنن شاششون رو به مدت خیلی زیاد نگه دارن جواب میده👍👍

  • مریم 16 ساله
  • سلام

  • محمد ایتیوند
  • دهه هشتادی  اولا من نگفتم دهه هشتادیا بدن دوما آقا خلیل راست میگن ما هر چی باشیم اینجوری به بزرگتر از خودمون توهین نمیکنیم . ولی متاسفم برا ایرانی که دو سال دیگه جوو نش تویی . واقعا متاسفم که شهروندش تویی . اون پیامت هم پاک کن تا آبرو هر چی دهه هشتادیه رو نبردی

  • محمد ایتیوند
  • سلام اقا خلیل ممنون بزرگوار ولی اینجوری هم فوش دادن خوب نیست .

    ولی به هر حال ممنونم

    آقا خلیل با فحش و توهین هیچی حل نمیشه شما چرا فکر میکنی فقط دهه خودت خوبه و هشتاد و نودیا بدن

    اینا دهه هایی بودن که تو کودکی یا نو جوانی تحریم و بنزین و زلزله و سیل و کرونا و .... رو دیدن

    از این گذشته تتلو این وسط چی کارس؟؟؟

  • با غرور دهه ۸۰ ام
  • آقای محترمی که میگین گوشی برای دهه هشتادی ها بد بود جناب عالی گوه میخوری چون تو دهه ای به دنیا اومدنی که بهش میگن دهه سوخته دلیل نمیشه گوه اضافی بخوری حالا این وسط یکی یه کار احمقانه کرد تازه اونم با گوشی نبود همو دیده بودند و البته بخواطر سن کم دختره و کن عقلیش هم بود در کل میخوام بگم کسانی که میگین دهه ۸۰ ها الن و بلن خودتون چه گوهی خوردین که ما هر صفحه ای رو باز میکنیم نوشتن دهه ۸۰ فلان فلان شده از کسانی که این کار هارا در میکنند خواهش میکنم عن بازی در نیاورند با تشکر از شما دیوث عزیز 

     

  • محمد ایتیوند
  • ببخشید سمیرا خانوم من شرمنده . منظورم نظر شما نبود . منظورم آقای کرمی بود . اونم بخاطر توهینش به معلم و واقعا هم خجالت کشیدم .

    آقای کرمی درپست قبلیم ببخشید اگه تند حرف زدم ... راستش من اصلا موافق تنبیه بدنی نیستم یه روز به طور اتفاقی درخیابان شاهد ضرب و شتم کود یک ساله توسط پدرش بودم خیلی ناراحت شدم که مردمم که البته منم جزوشون بودن داشتیم نگاه می کردیم و هیچکس جلوی این به اصطلاح پدر را نگرفت ، دلیل این کارش خیلی مسخره بود این بود که چون بچم گریه کرد باعث شد که من تصادف کنم خسارت ببینم من اونروز خیلی ناراحت شدم خواستم تو اینترنت ببینم که آیا موارد دیگری هم هست و چه اثرات مخربی میتونه داشته باشه ... فقط جنبه تحقیق و کنجکاوی برام داشته 

  • پیمان کرمی
  • ذوستان  و سمیرا خانم من فقط روانشناس نیستم در تمام زمینه ها کار کردم از جمله نقاشی تقلید صدا و ورزش وهمچنین اسب سواری وچند کارم را در اینترنت و در قسمت اپارات گذاشتم کافی است به گوگل بروید و ادرسها به فارسی بنویسید اول نقاشی نبرد هفت خوان رستم  - دوبله صدای بازیگران اصلی فیلم محمد رسول الله توسط یک نفر - در اخر فیلم هم خودم هستم سوار اسب اگر دیدید نظرتان را بنویسید خوب بود یا نه 

  • پیمان کرمی
  •  سلام خانم سمیرا حالا  من همین موضوع را از شما می پرسم  با اینکه می دانید نوشته های دیگران هم مانند شما اغلب راست نیستند پس چرا خودتان انها می خوانید واصلا دراین نوشته ها دنبال چه موضوعی هستید در ضمن خودم نه تنها نوشته شما بلکه نوشته های دیگران را هم می فهمم کجا راست وکجا من دراورذی است و این بسیار ساده است نا سلامتی من یک روانشناس درجه یک هستم واگر پرسشی داشته باشید جواب می دهم وفقط می خواستم شما چه جوابی می دهید ولی یه شما بگویم شما از نظر روانی کاملا سالم هستید وکاملا  حسابتان از سادسمی ها ومازوخیمی ها جداست و  افرین دارد که شما بر روح و روان خوذتان مسلطین

    آقای پیمان کرمی خوبین شما ؟ پیامارو میخونین ؟ میفهمین پایینش که نوشتم دروغه محضه و فقط دارم میگم برای مسخره کردن ف ف و غنچه و سمیه و ... بقیه تو این پیج نوشتم .... من یه نویسنده هستم .... و خداروشاکرم که تابه حال کسی نه بهمن ازگل نازک ترگفته و نه قراره که بگه .... درضمن اگه کمی کسی بفهمه از لحن نویسنده به دروغ یاراست بودن ماجرا پی می بره ... متاسفم که نفهمیدین

  • پیمان کرمی
  • من نمی دانم چطور خانم سمیرا اینهمه ضربه خورده ولی هنوز سالم واقعا عجیب

    خجالت چرا ؟ اولامم گفتم دروغه ایناهمش ، برفرض مثال هم که درس باشه تو فیلما که نشون میدن طرف از ۵۰ ضربش بیهوش میشه اونوقت ۱۲۰۰ ضزبه ، ۴۰۰ ضربه ؟

  • محمد ایتیوند
  • من واقعا خجالت کشیدم این نظرتونو خوندم .

  • رحیم پیمانی
  • سمیرا خانم من داستانی واقعی تر از داستان شما می گویم من کلاس دوم راهنمایی بودم البته مدرسه پسرانه  بعد یکروز معم اقایی بود از من درس پرسید من  هم بلد نبودم او هم مرا اوردجلوی همه  تا بزند ولی از قضا معلم حریفش را نشناخته بود که من کمر بند مشکی کاراته دارم تا امد چوب را بلند کند بزند در کمترین زمان چوب را از دستش گرفتم و با زانو خورد کردم وبعد هم دستش را گرفتم و  با یک حرکت سریع پیچاندم و با اوردنگی او را از کلاس بیرون انداختم خلاصه همینطور با لگد او را تا دم در مذرسه اوردم وبا اوردنگی او را ازمدرسه بیرون کردم وگفتم تا اخلاقش را حوب نکند نمی تواند به مدرسه بیاید او هم بعد ازسه روز با خواهش و تمنا به مدرسه امد وگفت دیگر هیچ دانش اموزی را نخواهد زد و مدیر مدرسه هم برای این کار من بمن سر صف جایزه داد و مدال شجاعت داد

    من ده بار تو مهمونی دوستانه توسط خواهرم و دختر داییم و دختر عموم تنبیه شدم همشم یه جور بوده یعنی اول انداختنم تو وان آب سرد کلی یخ ریختن روم بم شوک عصبی وارد شده بعد از سقف حمام به طور یرعکس آویزونم کردن ، لختم کردن بعد باشلاق چرمی ۹۰۰۹۹۹۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ضربه به کمرم و کل هیکلم زدن بعد دوباره کردنم خوو وان بم شوک وارد شد زبونم بند اومد اوردنم بیرون بردنم تو اتاق شوفاژاتاق را تا بالاترین حد زیاد کردن و بدنمو جاهاییشو که کبود کرده بودن چسبوندن به شوفاژ بعد خوابوندنم رو زمین پاهامو بستن به میله ی تخت و با شلاق و ترکه و شلنگ و کمربند و مگس کش حدود ۱۲۳۴۴۵۶۶۷۸۸۹ ضربه به پام زدن ، بعد با این همه باز چندساعت بعد رفتم بازی کردم و باختم بعد جریمه شدم اینبار هم فلکم کردن و هن اسپنک هرکدوم ۱۲۳۴۵۶۶۷۸۹۹۸۷۵۵۴۳۲۱۱۲۴۵۶۷۸۹ ضربه ، بالاخره شب شد ازدرد زیاد خوابیدم بعد صبح شد رفتم مدرسه توو مدرسه چون دیشب نتونستم تکلیف بنویسم و بیماری مازوخیزم و سادیسمو همه چیم داشتم و دلم میخواست ببینم معلمم میتونه منو بزنه یانه باش شروع کردم به لجبازی کردن ( البته نمی دونم چه جوری باون حجم کتک خوردن تونسته بودم تا مدرسه برم ؟ ) خلاصه شروع کردم به یکه به دو کردن بامعلم ، اونم عصبانی شدو اومد منو از پای نیمکت یه حرکت بروسلی وار زد و منو از کتف پرت کرد روزمین و کشوندم روزمین اوردم پا تخته ، گفت حالا حالیت می کنم بعد به زور با کمک بچه ها لختم کرد و بعد طناب و شلنگ و ترکه و کمربند و شلاق رو رفت از تو ماشینش اورد ( انگار بش الهام شده بود که میخواد منو تنبیه کته ) بعد منو بست به نیمکت به طوری که دستام به دوتا پایه های نیمکت عقبی و پاهم به دو پایه های نیمکت جلوییی ، خلاصه سرتونو دردنیارم ... اومد ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۰۰۰۰۰۰۰۰ ضربه به باسنم و کمرم و پشت رون ها و ساق پا و کف پام زد و بعد به مدت یک هفته این کاررو ادامه داد و بعدش که مامانم و اینا فهنیدن تو خونه ،حیاط ،اتاق ،انباری یه هفته دیگه بدون لباس داستن بدون اب و غذا داشتن منو میزدن و این داستان ادامه دارد .

    پ.ن : اینا که هنش دروغ بود ترکیب داستان های همینجا بود و خیلی اغراق شده تر ... ولی شمام نمی خواد باور کنید چون به نظرم بالای ۹۰ درصده این داستانا دروغه محضه ... اگه غیر اینه خوشحال میشم بیاین بگین

    ماشالا ماشالا تو این سایت کلی بی ادب ، دروغگو و خیال باف وجود داره 

    خسته نباشی روژان خانم عالی بود . بیداری ؟

    سلام من زیاد تو مدرسه تنبیه بدنی شدم یه خاطره ی هم دارم که زیاد برام جالب نیس اما تعریفش میکنم

    سال ۷۰ من دوم دبستان بودم و یه خواهر کوچیک 《روژین》دارم

    هرروز که برمیگشتم خونه باید میرفتم خواهرمو هم از دبستان تحویل میگرفتم

    ۱۰ متر اونور تر از دبستان خواهرم یه  هنرستان پسرونه بود که همه پسراش همیشه برام مزاحمت ایجاد میکردن 

    یروز خبرچین کلاس به مدیر میگه که من میرم هنرستان عشق بازی

    مدیر هم بدون اینکه به کسی چیزی بگه یه مامور مخفی میذاره جلو هنرستان

    یه هفته گذشت و ماموره میدید که من برای خواهرم میرم اونجا نه هنرستان

    تا اینکه دو سه روز آخر خود مدیر میاد اونجا 

    اونروز مدیر از تو ماشینش منو از مدرسه تا دبستان خواهرم نظاره میکنه 

    از شانس بدم اون روز دیدم که خواهرم رفت تو هنرستان من هم بدو بدو رفتم تو هنرستان تا بیارمش بیرون

    رنگم پریده بود و می گفتم که مدیر منو می کشه اما اگه با خواهرم بیام بیرون حتما میفهمه که اشتباه کردم             رفتم تو

    اما دیدم روژین تو بغل بابامه !!!!!!

    ازش پرسیدم چرا اینجایی و پدرم گفت برای یه کار اداری با مدیر هنرستان کار دارم . تو برو  من روژینو میارم خونه 

    یادم رفت که نباید تنها از هنرستان بیام بیرون 

    تا اومدم بیرون مدیر رو دیدم که از تو ماشینش بهم اخم کرده 

    اون شب تا صبح خوابم نبرد و داشتم دیوونه میشدم

    فرداش تو صف بندی صبگاهی مدیر از بلندگو اعلام کرد که امروز به کلاس نخواهیم رفت و برنامه ی درسی نداریم 

    همه هورا کشیدن و حوشحال بودن بجز من اتفاقا من میخواستم تو کلاس باشم تا مدیر منو نبینه 

    مدیر گفت که دیروز دیدم یکی از شما رفته هنرستان خیابون بالایی و رفیق بازی کرده   رنگم پریده بود و نفسم بریده بود

    مدیر گفت که الانم میخوام فلجش کنم   خانوم روژان بیا بالا 

    پاهام سست شده بود و نمی تونستم درست راه برم تا رسیدم به سکو یدونه خوابوند تو گوشم و رفت و با طناب و شلنگ برگشت 

    به دو سه تا از بچه ها گفت که دست و پامو بگیرین و کفش جوراباشو در بیارین

    بچه ها هم همین کارو کردن 

    مدیر جورابامو کرد تو دهنم و و دست و پامو بست و  گفت من میزنم و تو میشماری 

    واقعا هم بد و شلاقی میزد ۴۰۰ تا که شد گفت دیگه فلک کردن بسته و به دو نفر تو گوشی گفت ببرینش تو دفترم و اسپنکش کنید 

    دست و پامو باز کرد و اون دو نفر منو کشون کشون بردن دفتر مدیر 

    اونجا با مگس کش و خیلی چیزای دیگه اسپنک میزدن فکر کنم حدود ۲۰۰ تا که شد مدیر اومد اما با یه قاشق 

    اونم هی اون قاشقو داغ میکرد و میزد به باسنم و کبودی کف پاهام

    نمی دونم چقدر زدن اما دست و پامو باز کردن و منو به حال خودم ول کردم 

    نه میتونستم بلند شم نه راه برم و همونجا آروم آروم خوابم برد

    زنگ آخر مدرسه رو که زدن مدیر با لگد بیدارم کرد و گفت که اولیا ات زنگ زدن و گفتن که ما خونه نیستیم و برو خونه دایی ات 

    نمیتونستم بلند شم تا اینکه با کتک ممو از دفترش انداخت بیرون 

    لنگون لنگون رفتم خونه داییم

    تو خونشون فقط دختر داییم《 شهلا 》تنها بود

    آروم آروم درد کف پاهام رفع شد اما کبودی هاش نمیرفت 

    شهلا گفت که یه بازی می کنیم و هرکی باخت تنبیه میشه

    من خسته بودم اما قبو ل کردم

    انقدر خسته بودم که نتونستم درست بازی کنم و باختم 

    وسط بازی که پاهامو دید دلیلشو پرسید و منم ماجرا رو تعریف کردم 

    دلش سوخت اما به حدی هم ترسیدم چون اون مازوخیزم داشت و شنیده بودم که تا حالا دوستاشو فلک کرده 

    خلاصه بازی رو باختم و اون ازم خواست که برم رو تخت و بخوابم

    رفتم و دراز کشیدم اما ده دقیقه بعد با دهن و دست و پای بسته بیدار شدم 

    شهلا هم بالاسرم بود و گفت که معذرت میخوام اما نمی تونم جلو خودمو بگیرم و باید بزنمت    دهنم بسته بود و نمیتونستم حرف بزنم هنوز جای کبودی های پام نرفته بود باورم نمیشد این چجوری دلش میومد بزنه 

    از مدیرمون هم خیلی بدتر میزد

    میتونم بگم که کلا غش کردم و چیز زیادی یادم نمیاد

    اما وقتی بیدار شدم پاهام کاملا خونی بود  و به شدت تب کرده بودم

    دست و پام باز بود دهنمم باز بود اما زبونم بند اومده بود و نمی تونستم حرف بزنم

    شهلا اومد تو اتاق و شروع کرد به گریه و معذرت خواهی

    فقط چون غش کرده بودم و درد چندانی احساس نکرده بودم بخشیدمش

    خلاصه میخوام بگم که اگه تو مدارس کسی رو میخواید تنبیه کنید جلو دوستاش آبرو شو نبرید

    تا آخر اونسال یادم میاد که کسی سمتم نمیومد و کلا دوستامو از دست داده بودم

     

     

     

     

     

  • محمد ایتیوند
  • عزیزم کسی هم نگفته رومینا ربط به این سایت داره . ریدن رو بابای تو ریده که تو رو پس انداخته که یادت نداده هر جایی نباید زر بزنی که یادت نداده گوه خوریش به تو نیومده که نمیتونی دو کلمه واقعیت رو درک کنی .

    زر نزن اعصاب ندارم

     رومینا چه ربطی به این سایت داره اومدی ریدی رفتی

  • محمد ایتیوند
  • من واقعا تاسف مبیخورم . ما ایرانی ها چرا انقد از هم متنفریم . یارو ندیده و نشناخته طوری باهات رفتار میکنه که انگار ...

  • محمد ایتیوند
  • دوست عزیز راستش من هنوز ماجرای مرحومه رومینا رو درست نمیدونم چی شده ؟ و لی طوری که برا من توضیح دادن من که از روانی بودن پدرش چیزی نشنیدم حتما من اشتباه شنیدم و به من گفتن یه دختر 12 ساله بوده و با یه پسر سی و چند ساله رابطه داشته و پدره فهمیده و سر دختره رو بریده ک  اگه اینطوریه هم باباش مقصره که بلد نبوده بچه شو تربیت کنه و باید اعدام بشه و هم گوشی و این چیزا که گفتم و به همین دلیله که من میگم واقعا اگه یه پدر و مادر آینده بچشون براشون مهمه نباید بزارن بچشون اسم تتلو رو بشنوه چون همین تتلو خودش تبلیغ دختر 14 ساله کرده و متاسفانه الان مد شده که همه دوست دختراشون زیر 15 و 14 ساله هستندو این بزرگ ترین لطمه رو به جامعه میزنه ... و اینکه از گوشی خیلی خوبی ها هم میشه استفاده کرد کاملا درسته و قبول دارم ولی فعلا که بدیش هزار میلیارد برابره خوبی هاشه . الان یکی از موفق ترین آدمای روی کره ی زمین پروفسور مجید سمیعی هستش که گفت من تا سنه 80 سالگی به اینستا و این چیزا دسترسی نداشتم و آیا آقای سمیعی چیزی از تلگرام و اینستا نمیدونست از پیشرفتش کم شد ؟ پس از این دید بهش نگاه کنیم بهتره . مخصوصا واسه آدم های بیسوادی مثه من رومینا خانوم  و اینکه شما طوری متنتونو نوشتید که فک نکنم خودتون هم سر در بیارید چی گفتید منظورم اونجاییه که میگد اگه یک درصد این زدن ها درست باشه .

    خلاصه اینکه عزیزم یه جواب سلام هم میدادی نمیمردی .

     

  • اگه خدا بخدایه انسان
  • از گوشی استفاده های خیلی خوبم میشه کرد ... سرچ مقالات ، خواندن کتاب و از این قبیل من خودم به شخصه نه از تتلو و جهانیخت و ... خوشم میاد و نه دنبالشون میکنم ، من نمیگم‌رومینا از کتک خوردن مرده ولی به خاطر یه مریضی روانی پدرش کشته شده که البته خیلیا اسمشو میذارن ناموس پرستی ، حفظ آبرو ، حرف مردم .... خیلی از کتک زدن ها هم ریشه در همین ابرو داره .... می خوام بدونم شماهایی که این همه به فکر حرف مردم و ابروتون هستین ، به نظرتون مردم میان ت  اون دنیا جواب خون به ناحق ریخته ، بدن کبود شده ، روحیه داغون اون بچه ، عزت نفس لگد بارون شده اون بچه و ،،،،، رو بدن ؟

  • محمد ایتیوند
  • لطف کنید حتما بخونید شاید به دلتون نشست .

    با سلام دوست عزیز مرحومه رومینا خانم بخاطر زدن اینجوری نشد . دوره زمونه خرابه . باور کن . والا من که وقتی 12 ساله بودم یه پاکن برام خریده بودن بو توت فرنگی میداد از خوش حالی  شب و روز خواب نداشتم  و نمیخوام ربط بدم به گذشته و اون موقع و این چیزا ولی از وقتی این گوشی اومد دنیا نابود شد مخصوصا ایران بی جنبه دوست عزیز من نمیگم دهه هشتادی ها زاتشون خرابه نه شاید اگه تو دهه 20 و 30 هم گوشی و اینستا بود وضع خراب تر بود . پس این که یه دختر 12 و 11 ساله این کار ها رو انجام میده رو همه باید از چشم تتلو و دنیا جهانبخت و ساسی که  میگه اول اینستا بعد کتاب دید . متاسفانه اینا یه تخم حروم هایی هستن که گند زدن به آدمیت. حالا نه همین سه نفر خیلی بیشرف ها که برنامه هایی مثه اینستا و امثالش رو میسازن . من از همه ی عزیزانی که این نظر من رو میخونم خواهش میکنم نزارید بچه هاتون به گوشی های اندروید دار و اینستا و تلگرامو این چیزا دسترسی داشته باشند . به قرآن قسم پیشرفته بودن به از اینستا و این چیزا سر در آوردن نیست و اگر دقت کنید کسایی این دوره موفق تر و پیشرفته تر هستند که گوشی ندارن و هر موقع گوشی نداری نه خبری از امیر تتلو نه از دنیا جهانبخت و نه از مسیح علینژاد هست . و بنده به این نتیجه رسیدم که اگه قدیما دل ها ساده تر و صاف تر و پاک تر بودن به این دلیل بوده که از اینستا و بازی و فیلم های مبتذل خبری نبوده و همه ی فامیل دور هم جمع میشدیم چون سرگرمی دیگه ای نداشتیم و خیلی هم خوش میگذشت ولی الان متاسفانه بابا یه گوشی دستشه مامان یه گوشی و دایی یه گوشی و خواهر یه گوشی و خاله یه گوشی و عمه یه گوشی و دقیقه به دقیقه از هم دور شدن .و در سر انجام  جدایی و خوودکشی و خیانت و دوری از هم . قتل رومینا رو من از چشم گوشی و اینستا این چیزا میبینم نه از پدرش

  • اگه خدا بخدایه انسان
  • دوستان نمی دونم چه قدر نوشته هاتون واقعیه ... من نه روانشناسم که بخوام نصیحت کنم و نه مثه بعضی از سماها مازوخیسیم و یا سادیسم دارم ... فقط به عنوان یه انسان ازتون خواهشی دارم سعی کنین با زدن خشم خودتون رو تخلیه نکنین یه راه دیگه ای جززدن پیدا کنید ... ناسلامت در قرن ۲۱ دارسم زندگی می کنیم ، اکثرا متمدینیم ... قطعا خیلیامون از بابت قتل رومینا ناراحت شدیم ، اگه یک درصد این زدن ها درست باشه شاید در آینده خیلی رومینا داسته باشیم ... ممنون که تا اینجا نظرمن را مطالعه نمودید

    سلام ممنون من به نصیحت هاتون گوش میدم و سعی میکنم افکارمو تغییر 

    بدم و روشن فکر باشم و دیگه سراغ این سایتا نیام

    ممنون وقت گذاشتین

  • پویا رحمانی
  • حسین اقا منظورم کسانی هستند که عملا این کارها را انجام می دهند نه شما که فقط فکر می کنید در ضمن افکار مانند تارهای عنکبوت می مانند که فرد اطراف خود می بافد و نمی گذارد فرد فکرش ازاد شود باز می گویم منظورم کل افرادی است که اینگونه فکر می کنند نه فقط شما بنابراین این موضوع برای همیشه تمام من هم علاقه ایی به ادامه ان ندارم مانندشما

    از این گذشته تقصیر من چیه که تو کودکی مبتلا شدم

    مگه از رو خواسته خودم مبتلا شدم و جنمنمو میپرستم

    دلم نمیخواد بحث کنم اما تقصیر من چیه چرا منو از جهنم میترسونی

    آقای پوریا من فقط مازوخیزم دارم به کسی ضربه نزدم که 

    کلا تا حالا کسیو فلک نکردم

    منم محسوب میشم به جهنم؟؟؟؟

  • پویا رحمانی
  • حسین اقا خودم زودتر فهمیدم همه این بیماریها را داری ولی راه حل شما اشتباه است می دانید چرا وقتی خودتان می دانید بیماری دارید وبیماری چیزی نیست جز چرک والودگی وبرای رهایی از ان بجای انکه از ان الودگی دور شوید برعکس به ان نزدیک تر میشوید در واقع دارید در وسط باتلاق دست وپا می زنید وچه بیشتر تقلا کنید بیشتر تا استانه غرق شدن میروید و شما دراین سایت همین کار را انجام می دهید هر چه بیشتر میخوانید بیشتر در تخیلات خود ساخته خود و دیگران غرق می شوید دقیقا کاری که معتادین مواد مخدر انجام می دهند وتا ابد گرفتار مواد می شوند در ضمن پشنهاد من دوری کردن تدریجی از این  مطالب و رفتن بسوی سرگرمی های دیگر اینترنت مانند دیدن فیلم  وحتی فیلمهای ورزشی مانندکه هیجان زیادی دارد مانند فیلمهای قدیمی بروسلی  و وسترن که می تواند تخیلات شما را منحرف کند در ضمن هر چه بیشتر بخوانید بنزین بر اتش می ریزید نه اب بر ان و ناراحتی من ازاین گونه مردها که این مطالب را می نوینسند که دارند ابروی همه همجنسان خود را میرند حا ل بگذریم چه سادیسمی باشید یا مازوخیزم  اخر وعاقبتشان اتش جهنم است  واین من نمی گویم پیامبر ما می گوید که بخاطر یک ظربه که به اشتباه به کسی زده بود حلالیت طلبید

    آقای رحمانی حالا که شما روانشناسی چند تا سوال دارم 

    من از بیماری های ذهنی زیادی رنج می برم 

    از جمله PBA    کالجینفوبیا    مونوفوبیا    و     اتوفوبیا

    علائم افسردگی هم دارم و همین طور که میدونید فوت فتیش هم هستم

    یکی دیگه هم هست که اسمش یادم نمیاد اما به معنای ضربه ی شدید عاطفی بود با اینکه مونوفوبیا و اوتوفوبیا دارم اما بعد ۱ ساعت دیگه برام عادی میشع و نمیخوام با کسی در ارتباط باشم

    میشه راه نمایی کنین تنها سرگرمی من هم مجازیه

  • پویا رحمانی
  • حسین اقا فکر نکنم جای شما راتنگ کرده باشم که اینطور اظهار فضل می فرمایید اگر دوست دارید چرت و پرتهای ساختگی یک عده ادم بیمار که ابروی همجنانشان را می برند بخوانید تا دلتان بخواهد توی این ستون فراوان است بروید سرگرم شوید و لذت ببرید از طرفی این سایت مدتی است خلوت شده و فقط شما مشتاق ان هستید حتما شما هم منظوری دارید که اینقدر دنبال خاطرات قدیمی هستید  واز حل مشکل بیماری ناراحت می شوید

    پوریا آقا باید بگم که همه ی افرادی که مازوخیزم پا دارن تو سنین کودکی شاهد فلک یا قلقلک و ‌‌‌.... بودن همین دلیل باعث میشه که از سنین کودکی این بیماری روانی تو ذهنشون بزرگ شه تا جاییکه که عملیش کنن 

    درمانش هم که هیپنوتراپیه   همه چیهم روشنه 

    درمانش کشف شده اما من درک نمیکنم که برای چی تحقیق میکنی

    از این گذشته این سایت برا تعریف خاطرات قدیمیه نه تحقیق بیمار و دانشمند

    من خودم بار ها کنترل خودمو سر همین از دست دادم لطفا دیگه برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید سوالی دارید از خودم بپرس

     

  • پویا رحمانی
  • با سلام حسین اقا همانطور که گفتم هدف تحقیق راجب بیماری سادیسم ومازوخیزم و اینکه چه عاملی دلیل این بیماری که یک نفر می نویسد دوست دارد از یک نفر دیگر ازار ببیند و حتی ابرویش برود و همجنسانش را تحقیر کند بخاطر بیماری خودش

    سلام آقای پوریا شما چرا انقدر میخواین دنبال سادیسمی بگردی

    انگیزه تون چیه از این کار

    سلام من دوست دارم از یکی مفصل کتک بخورم با کمربند و قاشق داغ

    وقتی مامانم خونه نیست قاشق داغ میکنم میچسبونم به باسن و جیشم

    اینم اضافه کنم دهه ۸۰ ام و تا حالا کتک نخوردم

  • پویا رحمانی
  • خانم نسرین  دوباره می گویم جواب را می نویسید من میخوانم اره یا نه

  • پویا رحمانی
  • نسرین خانم این مطالبی که نوشته بودید واقعی بود یا تخیلی من رشته روانشناسی می خوانم و راجب ادمهای سادیسمی و مازوخیسمی تحقیق می کنم ایا شما حاظرید یه چند پرسش من جواب بدهید انهم بصورت پیامکی اگر جوابتان بله است بنویسید در سایت تا سری بعد شماره تماس خودم را بدهم اگر نه که هیچ وی واقعا با خواهرتان ودوستانش چنین کاری کردید

    منم یبار خواهرمو تا حد مرگ تنبیه کردم

    داستان از این قراره که با مامانم و لیلا《خواهرم》 تو خونه تنها بودیم

    مامانم به یه مهمونی خانوادگی دعوت شد و ما نمی تونستیم بریم

    لیلا سر این موضوع واقعا اعصبانی بود 

    من تو اتاقم نشسته بودم و منتظر بودم مامان بره تا منم برم بخوابم

    لیلا هم از این وضعیت سوءاستفاده کرد و زنگ زد تا رفیقاش بیان 

    من که خواب بودم و با صدای زنگ آیفون از خواب بیدار شدم

    سریع رفتم آیفونو خاموش کردم و به لیلا اجازه ندادم که کسی رو خونه راه بده

    اونم اعصبانی تر شد و چند تا ناسزا ی بد گفت

    من تازه از خواب بیدار شده بودم و حوصله نداشتم تا باهاش بحث کنم بعد از اصرار زیاد اجازه دادم رفیقاشو بیاره تو خودمم رفتم بخوابم

    نیم ساعت بعد که حوصله لیلا و رفیقاش سر رفته بود میان تو اتاق من و سر صدا

    می کنن من اول چیزی نگفتم بعدا که یکیشون گلدونمو شکست اعصبانی شدم

    و از اتاق رفتم بیرون و در رو قفل کردم

    اما اینا سر و صداشون قط نمیشد 

    با طناب رفتم تو اتاق و گفتم که میخوایم یه بازی  کنیم

    اونا هم خوشحال شدن و اومدن کنارم نشستم

    گفتم بازی اینجوریه که اسم هر کیو گفتم دست و پاهاشو میبندیم 

    اوناهم خیلی موافق این بازی بودم

    اول گفتم لیلا !!!!   اونا هم پریدن و لیلا رو گرفتن و منم دست پاهاشو بستم 

    خلاصه همرو اینجوری گرفتم تا یکی موند 

    اون ازم پرسید منو نمیبندی منم گفتم چرا

    اونم بستم

    فکر کنم ۵ نفر بودن همه هم ۱۲ ساله

    همشونو بردم خابوندم رو تختم و پاهاشونو محکم بستم به میله های تختم

    اول نمی خواستم فلکشون کنم اما نتونستم جلو ی فوت فتیش بودنمو بگیرم

    همشون کف پاهاشون سفید  و ناز بود و لاک های سیاه زده بودن

    به کف پاهاشون کهنگاه میکردم انگار می گفتن مارو فلک کن 

    خلاصه رفتم مگس کش رو برداشتم و اومدم اتاق

    یه دست به کف پاهاشون کشیدم و قلقلکشون اومد

    مگس کش رو برداشتم و شروع کردم به زدن جیغ میزدن و گریه میکردن

    لذت بخش ترین حس دنیا بود اصلا سیر نمی شدم 

    بنظرم همشونو ۶۰۰ تا زدم همه پاهاشون خونی بود 

    یکدفعه به خودم اومدم و  بازشون کردم همه شون میخواستن فرار کنن

    اما اصلا توان راه رفتن نداشتن

    چهارزانو و لنگون لنگون رفتن سمت در 

    دوباره کنترل خودمو از دست دادم و درو بستم 

    همچنین دوباره دست و پاشونو بستم و دوباره افتادم به جونشون

    دیگه خودم خسته شده بودم

    نمیدونم چرا یه دفعه از خود بیخود میشدم

    بازشون کردم و اونا هم رفتن خونه هاشون

    لیلا از این کار من به شدت ترسیده بود و همش میگفت که《غلط کردم غلط کردم تورو خدا نزن ؛دیگه بی اجازه ی تو دوستامو دعوت نمیکنم فقط تورو به خدا دیگه نزن 》

    دلم کباب شد از این همه بی رحمی 

    فوت فتیش واقعا چیز خطرناکیه

    یکدفعه آدم کنترلشو از دست میده

    اما یه نکته خیل خنده دار داشت اونم اینجا بود که رفیقا ی لیلا 

    چون بی اجازه از خونه فرار کرده بودن از طرف مامان باباهاشون فلک شده بودن

    🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

     

     

    برای من مهم نیست که ممکنه شما حرفمو باور نکنید ولی باید بگم خاطره من کاملا واقعی بود

    من خودم خودمو تنبیه میکنم

    سلام 

    من دو بار از پدرم و یه بار از طرف دختر داییم فلک شده بودم

    تا اونجایی که یادمه نمره هام بد بود و مادرم پاهامو گرفت و از دختر داییم 《ثریا》خواست تا با ترکه ۱۵۰ تا بزنه

    بی وجدان چنان هم ترکه رو تاب میداد و میزد که دردش از شلاق هم بدتر بود

    آخر کاری یادم میاد مامانم خسته شد که پاهامو  نگه داشته و پاهامو با طناب بست و به ثریا گفت وقتی ۱۵۰ تا شد بازم کنه اما اونبعد از اینکه ۱۵۰ تا زد ۱۰۰ دیگه هم زد و بعدش داداشش هم اورد تا اونهم ۵۰ تا دیگه بزنه

    اگه همون ۱۵۰ تایی رو که مامانم گفته بود رو میزد می بخشیدمش اما چون دوبرابر یعنی۳۰۰ تا زد دیگه نمیتونستم این کارشو  فراموش کنم و بهش گفتم که یروز به خاطر این کارت فلجت میکنم اما با همون ترکه سه چهار تا زد رو  کمرم

    حدودا ۲ ماه بعد دنده ی چهارم کمرش از پشت شکست و بعد از درمان دکتر راهی خونه شد به گفته ی دکتر ۴ هفته نباید از رو تخت بلند شه چون ممکنه دنده ی شکستش از جا در بره

    خلاصه اون روز تو خونشون موندیم مامانم و زن داییم تو پذیرایی می گفتن و میخندیدن و من تو اتاقش بودم

    اون کلا  روزی رو که منو فلک کرده بودو یادش رفته بود اما من یادآوریش‌کردم

    التماس کرد که نزنم اما من گوشم شنوا نبود و داشتم پاهاشو میبستم 

    گفت که آه کشیدنت به خدا رسیده و اونم منو تنبیه کرده 

    منم گفتم که خدا از طرف خودش تنبیهت کرده و من میخوام از‌طرف خودم تنبیهت کنم 

    خلاصه زد به گریه و زاری و منم دهنشو محکم بستم تا جیکش درنیاد 

    بعد یه نگاه به کف پاهاش کردم و با ترکه افتادم به جونش

    هنوز ۱۰۰ تا نزده بودم که صدای زنگ آیفون اومد و مامانم گفت که سحر اومده《سحر خالمه و یه پسر هم سن خودمو داره به اسم سهیل》

    سهیل چند باری از خاطرات فلکش تو مدرسه گفته بود و هردفعه میگفت

    که میخواد با فلک کردن یه نفر خشمشو خالی کنه

    سحر رفت پیش مامانم و زن داییم و سهیل هم داشت میومد تو اتاق ثریا

    من سریع پتو رو کشیدم رو پاهای ثریا و ترکه رو انداختم زیر تختش و دهن ثریا رو باز کردم و بهش گفتم جیکت در بیاد میکشمت

    سهیل اومد و بعد کلی گفتن و خندیدن من بهش گفتم که یادته میگفتی میخوای یکیو فلک کنی تا خشمت خالی شه اون گفت واقعا میخوام یکیو فلک کنم هر کی که باشه فلک میکنم و  رحم نمیکنم

    رنگ ثریا پرید و منم پتو رو کنار زدم و پاهای ثریا رو نشون سهیل دادم و گفتم که

    ثریا داوطبه تا دونفره پاهاشو کبود کنیم تا تو آروم بشی سهیل از جاش پرید و گفت یه چیزی بده تا شروع کنیم

    ثریا تا دهنشو وا کرد من دهنشو بستم و ترکه رو دادم دسته سهیل

    واقعا خیلی وحشتناک میزد ۵۰ تاکه زد پاهاش سرخ شد 

    ۱۰۰  که زد پاهاش کبود و خونی شد 

    رسید به ۲۰۰ تا وسط کف پاهای ثریا ورم کرده بود بیچاره دلم براش سوخت

    به سهیل گفتم دیگه بسته اما اون چیزی گفت که رنگ ازم پرید 

    اون گفت که الان نوبت توئه 

    من خواستم فرار کنم اما سرعت و زور سهیل ده برابر من بود

    اول جورابامو کرد تو دهنم تا صدام در نیاد بعد محکم با کابل دست و پامو بست

    و منو خوابوند رو تخت کنار ثریا 

    با ترکه جفتمونو سرویس کرد  فکر کنم جمعا ۵۰۰ تا زد 

    بعدش گفت که دیگه از فلک خسته شده و میخواد بره سراغ اسپنک 

    جورابامو از دهنم دراورد و من گفتم که تو حق نداری به باسنم دست بزنی 

    اما اون دوباره جورابامو کرد تو دهنم و گفت حتی لختتم می کنم 

    نمی دونم چرا هنوز دارم اون ماجرای بی حیا رو تعریف میکنم شاید بخاطر اینکه تاحالا به کسی اینو نگفتم حقیقاتا ممنون که تا اینجا همراهی کردین

    بریم سراغ ادامه داستان 

    شلوارمو کشید پایین و همین کارو با ثریا هم کرد بیچاره کمرش تق تق صدا میداد

    اما سهیل فقط مشغول کار خودش بود

    رفت از حموم یه دمپایی ورداشت و اورد و افتاد به جون من و ثریا 

    گاهی اوقاتم که زیاد تکون میخوردیم با همون دمپایی یه چک بهمون میزد 

    ۲ ساعت کامل مارو میزد و اصلا یادم نیس چند تا اسپنک خوردیم 

    خلاصه خسته شد و رفت دو تا شمع خیلی بزرگ با فندک اورد

    گفت که الان این شمع هارو رو کف پاهاتون قطره قطره آب میکنم 

    سوزشی که اون شمع داشت رو فلک نداشت ترجیح میدادم ۱۰۰۰ ضربه فلک و  اسپنک بشم اما سوزش اون شمعو نکشم

    این ماجرا برای حدودا ۵ سال پیشه 

    سهیل از دل ثریا دراورده اما هر وقت به من پیام میده یا زنگ میزنه

    یا بلاکش میکنم یا جواب نمیدم   

      از اونجا به بعد دیگه ندیدمش و نمیخوام دیگه ریختشو ببینم 

    چند روز پیش تو کوچه دیدمش و گریه کرد و معذرت خواهی کرد 

    دیگه دلم نیومد ازش کینه بگیرم و بخشیدمش 

    هر چند با اینکه هنوزم رد ترکه رو پاهامه

     

  • پویا رحمانی
  • کسانی سادیسم زدن دیگران را دارند بدانند در ان دنیا روزگار بدی در انتظارشان است وبه ازا هر ظربه ایی که زده اند وحشتناک خواهند خورد

    جالبه از وقتی دو نفر از کلمه آب یخ و بخاری برقی استفاده کردن

    همه رو فاز یخ و شوفاژ برداشته

    کاربری که اسمتو گذاشتی عشق شما الان چطور زنده ای 

    خالیبندی هم میکنی یه عددهایی بگو که آدم باورش شه

    خانوم نیلا شما مثل اینکه از بخاری برقی تو داستان سارا خانوم و وان آب یخ تو داستان سمیه خانوم خوشتون اومده چون بنظرم جمع بندی شون کردی گذاشتی تو داستانت

    جواب کاربر نیلا واقعا اینه که خاطره تون خیلی خیالبافی توش داشت و به نظرم باید به روانشناس خودتونو معرفی کنید و اگر هم بر فرض محال واقعی باشه خواهرتون باید خودشو به روانشناس معرفی کنه چون این نشونه های مریضیه

    سلام من سی و دو سالمه.  و وقتی هجده ساله بودم یکی از امتحانام رو خیلی خیلی بد دادم و از طرفی منو پدر و مادرم چند روزی برای یاد دادن درس پیش خواهر بزرگترم که اون موقع سی و یک سال سن داشت گذاشتن و اونم وقتی فهمید من امتحانم رو انقدر بد دادم گفتش باید اسپنک بشم و گفت بعدشم برات کلی تنبیه دارم خلاصه منو بیست ضربه با مگس کش تنبیه کرد کله باسنم قرمز شده بود بعضی جاهاشم خون میومد . بعد از اسپنک منو برد و بست به تخت و دو تا نیشگون محکم ازم گرفت و بعد با لگد. و مشت زد به باسنم که باعث شد خونریزی زیادی کنه.بعدم منو همینجور ول کرد و برای یک ساعت رفت .بعد یک ساعت با یه ظرف پر از یخ اومد همش رو خالی کرد توی بلیزم که واقعا زجر داشت.گفتش بعد از این که یخا آب بشن تو لباست یه بار دیگه هم یخ میریزم تو لباست تا ادب شی.بعد حدود نیم ساعت یخا آب شدن و ایندفعه بیشتر یخ ریخت و اینددفعه من بهش یه فوش بد دادم...بعد از آب شدن یخا بازم کرد و شوفاژو روشن کرد و بعد باسنمو که اسپنک شده بود چسبوند بهش و این دفعه دهنمم بست تا جیغ نکشم. هنوزم که هنوزه تنبیهم میکنه و همین هفته پیش به خاطر اینکه به مامانم تیکه انداختم مجبور شدم زیر دوش سرد ضربه های ترکه رو تحمل کنم . ممنون از اینکه خاطره مو میخونین و باید بگم هرگز مثل خواهرم عمل نکنید❤

    من کلاس ششم یه بار یادم رفته بود امتحانم و بدم مامانم امضا کنه معلم تا دید گفت یالا یالا پایه تخته گفتم تو روخدا هنوز جمله ام تموم نشده بود یکی خوابوند تو گوشم یکی هم تو دهنم رفتم پایه تخته شلوار و شورت و کفشم و در اورد(زمستون بود من چکمه پوشیده بودم و جوراب پام نبود لاک هم داشتم)گفت۱۸۰۰ به خاطر نیاوردن ازمون و ۸۰۰تا واسه لاک ۹۰۰جوراب

    اول ۱۰۰۰ فلکم کرد داشتم میمردم جیغ و داد

    تا ناظم مون اومد (خیلی بداخلاقه با کوچکترین کار=تنبیه)گفت از طرف منم باید تنبیه شه تا اینو گفت بدنم به لرزه افتاد۸۰۰تا دیگه ام فلک شدم 

    ۹۰۰اسپنک با دمپایی و مگس کش

    ۸۰۰کمربند رو کمر تمام بدنم سیاه شده بود مردم

    تنبیه ناظم:۱۰۰۰۰تا اسپنک و بعد هم حموم اب سرد ۸۰۰دراز نشست

    ۱۰۰۰۰تا اسپنک جلو همه بود مردم جیغ داد خواهش التماس تمنا ولی فایده نداشت

    اسپنک و حموم تموم شد 

    ولی دراز نشست فقط ۱۰۰ تا تونستم

    گفتم نمیتونم گفت مطمئنی گفتم اره 

    گفت ۷۰۰ تا مونده ۷ ساعت قاشق داغ و سوزوندن روغن داغ

    تا اومدم بگم دراز نشست میرم ۵ تا خوابوند تو گوشم

    اونم دیگه مجبور بودم یه جوری بگذرونم

    زنگ زدن به مامانم گفتن به دست مامانمم به ترتیب تو حیاط،انباری،حموم،اتاق و اشپز خونه تنبیه شدم البته مال مامانم ۲ برابر بود چون نمره بد هم گرفته بودم منه بدبخت😭😭

    سلام من تا حالا توسط کسی در مدرسه یا فامیل فلک نشده بودم اما یه بار تو مهمونی رفیقام منو ۱۲۰۰ ضربه با کابل فلک کردن داستان اینجوریه که تو خونه

    رفیقم سارا مهمونی گرفته بودیم و اون گفت که بازی جرعت و حقیقت رو به صورت امتیازی بازی میکنیم و هرکسی که کمترین امتیازو بیاره تنبیه شدیدی میشه من ۲ امتیاز اوردم و قرار بود تنبیه بشم اما انتظار نداشتم که تنبیهش بدنی باشه.

    اون رو چند تکه کاغذ تنبیه های مختلفی از جمله فلک اسپنک ، شلاق《به کمر》

    سیلی  و ...... رو نوشت و کاغذ هارو مچاله کرد

    دوباره تو چند تیکه کاغذ دیگه   اعداد ۱۰۰ ۲۰۰ ۳۰۰ ۴۰۰ ۵۰۰ و.... تا ۱۴۰۰ رو نوشت 

    و اونارو هم مچاله کرد

    دفعه ی بعد تو کاغذا اسم چند وسیله رو نوشت مثلا ترکه کابل کمربند دمپایی و....

    به من گفت دو تا کاغذ از هر گروه انتخاب کنم من هم کردم

    از گروه تنبیه فلک و اسپنک دراومد

    از گروه اعداد ۳۰۰ و ۴۰۰ دراومد

    و از گروه وسیله کابل و کمربند در اومد

    تا بخوام دهنمو باز کنم دستامو به پایه های مبل و پاهامو به تکیه گاه صندلی بستن و جورابامو دراوردن

    از طرز نگاهای چند نفر میشد فهمید که مازوخیزم یا فتیشیم دارن

    سارا گفت کیا فلکش میکنن 

    همونایی که نگاه های مشکوک داشتن داوطلب شدن که منو فلک کنن ۴ نفر بودن

    هر کدوم با کابل ۳۰۰ ضربه با تمام نامردی زدن و کبودم کردن به شدت گریه کردم

    واقعا نامردی بود باید هرکدوم یه سهمی از ۳۰۰ را برمیداشتن نه اینکه هرکدوم ۳۰۰ تا بزنن

    تا تموم شد میخواستم برم خونه 

    سارا حتی دست و پامو باز نکرد و گفت کیا اسپنکش میکنن ۲ نفر داوطلب شدن 

    و شلوارمو پایین کشیدم و با کمربند نفری ۴۰۰ تا زدن کمر بند به شدت میچسبید و صداش از دردش وحشتناک تر بود خلاصه بعد تموم شدنش گفتم که دیگه ولم کنین میخوام برم خونه بخوابم اما گفتن که نه و نمیشه و تو باید امشب

    پیش ما باشی و اینا خلاصه شب رو گذروندیم و صبح شد و دوباره بچه ها همون بازی رو کردن و ایندفعه کمترین امتیازو سارا اورد 

    تنبیهاش شلاق به کمر و فلک دراومد

    اعداد   ۱۰۰ و ۷۰۰ دراومد

    و وسیله ترکه و کمربند دراومد 

    ترکه زدن به کمر واقعا وحشتناکه چه کم و چه زیاد خلاصه من دلم به فلک خوش بود

    من فقط داوطلب فلکش شدم و چنان زدمش که کف پاهاش ورم کرد 

    و همه بیخیال شلاق کمر شدن اما عوضش ۲۰۰ تا فلک بهش اضافه شد

     

     

     

    سلام میخوام خاطره ی فلک شدن خودمو تعریف کنم 

    اون زمان ۱۵ سالم بود و یه خواهر ۱۹ ساله به اسم سمیرا داشتم

    مادرم خانه دار بود و پدرم سوپر مارکت داشت البته اسب سوار حرفه ای هم بود و تمام تجهیزات اسب سواری را داشت 

    نمی خوام از خودم تعریف کنم اما از نظر همه من خیلی خوشگل و خوش هیکل هستم سمیرا هم همیشه به من حسودی میکرد 

    من تا اون موقع تنبیه بدنی نشده بودم حتی از پدرمادرم 

    تا اینکه یه روز پدرمادرم  برای یه سفر کاری میرن اهواز و منو میسپرن به سمیرا

    سمیرا  از همون روز اول منو اذیت میکرد و گاهی اوقاتم تهدیدم میکرد

    یه روز به دوستاش زنگ میزنه و میگه که میخوام مهمونی بگیرم و شما هم دعوتید

    من واقعا ذوق زده بودم و ازش پرسیدم که آیا میتونم تو چیدمان مهمونی کمکت کنم؟

    اونم منو برد تو حموم و ازم خواست که وان رو با  آب سرد پر  کنم پرسیدم چرا و اون فقط گفت که میفهمی 

    نیم ساعت بعد رفیقاش اومدن و من رفتم بیرون که احوال پرسی کنم 

    سمیرا  تو گوش رفیقاش یه چیزی گفت و همه به من چپ چپ نگاه کردن 

    یکیشون حواسمو پرت کرد و بقیه منو از پشت گرفتن و لخت مادرزادم کردن 

    جیغ میزدم و کمک  میخواستم اما اونا دهنمو بستن سمیرا رفت و با طناب برگشت و دست و پامو بستن و انداختنم تو وان یه شوک عصبی شدید بهم وارد شد 

    دهنمو باز کردن و گفتن تهدیدم کردن که اگه صدام در بیاد میکشنم

    اونا رفتن و در حموم هم قفل کردن و من فورا جیغ وداد کردم

    ۱۰ دقیقه بعد با کلی قالب یخ برگشتن و اونا رو خالی کردن تو وان

    سردی آب ۱۰۰ برابر شد زبونم بند اومده بود و رنگم پرید

    کلی کتکم زدن و دهنمو بستن و رفتن

    ۲ ساعت کامل تو وان موندم

    سمیرا  اومد تو و کلی اشک ریخت و معذرت خواهی کرد 

    زیر لبی میخندید و به نظرم اشک تمساح میریخت

    منو از وان اورد بیرون و برد تو اتاقش و خوابوندم رو تختش 

    دست و پامو باز کرد ولی دوباره محکم بست به میله های تختش

    شوکه شدم بودم گفتم چیکار میکنی گفت که آیا چیزی به مامان بابا میگی 

    منم گفتم که آره

    خوابوند تو گوشم و رفیقاشو صدا زد

    اونا با ترکه و کابل و شلاق اسب 《از تجهیزات اسب سواری پدرم》اومدن 

    به شدت التماس کردم که حرف بزنن و بگن که میخوان چیکار کنن 

    سمیرا گفت آیا چیزی به کسی میگی منم گفتم نمیدونم شاید

    سمیرا دهنمو بست و ترکه رو از رفیقش گرفت و گفت که میخوام فلکت کنم

    من اصلا نمیدونستم فلک چیه 

    با ترکه حدودا ۲۰۰ ضربه به کف پاهام زد سمیرا فوت فتیش بود و از این کارش

    لذت زیادی میبرد این کارش باعث شد من هم فوت فتیش بشم

    بعد گفت که زیاد پاهاتو تکون دادی بعدش هم شلاق اسب رو بداشت و ۳۵۰ تا به پاهام زد خیلی درد وحشتناکی داشت وسطاش گفت که اگه به کسی چیزی نگی نمیزنمت من سرمو به معنای آره تکون دادم روانی گفتش چیییییی صدات نمیاد

    آهان باید دهنتو باز کنم تا حرف بزنی اما مشغول فلک کردنتم نمیتونم!!!!

    شلاق هم گذاشت کنار و با کابل کبودم کرد 

    بازم کرد و گفت حالا میخوام بخوابم تو روهم میسپارم به رفیقام تا هر بلایی میخوان سرت بیارن 

    اونا منو به انباری بردن 

    یکی شون یه نردبون تاشو پیدا کرد 

    از وسط بازش کرد و منو از اون آویزون کردن هی میزدنم ومیزدنم 

    یکیشون داشت فیلم میگرفت و اون فیلم مدرک من برای مادرپدرم بود 

    وقتی منو باز کردن و انداختنم تو اتاقم 

    گوشی طرف رو برداشتم و فیلم رو به شماره خودم فرستادم یکم که تو گالریش گشتم دیدم از وان آب سرد گرفته تا یخ و فلک و تخت هم فیلم گرفتن از این خوشحال تر نمیشدم همرو فرستادم به شماره خودم

    ۱۰ روز بعد مادر و پدرم برگشتن شب که سمیرا خواب بود همه فیلم هارو بهشون 

    نشون دادم مادرم داشت غش میکرد میخواستن برن اتاقش اما در قفل بود فردا وقتی سمیرا اومد بیرون بابام گوششو پیچوند و برد انباری و پرسید که چی

    برای دفاع از خودت داری اون اصلا نفهمید راجب چی حرف میزنیم بعد که فیلم هارو نشونش داد رنگش پرید و به تته پته افتاد بابام گفت که به مدت ۲ هفته دو برابر همین بلا هارو سر خودت میارم😏

     از من پرسید که چیکارا باهات کرده 

    من همه چیو گفتم و بابام دست سمیرا رو گرفت تا بندازتش تو وان و بعدش فلکش کنه

    من برای اولین بار گریه کردن و التماس کردن سمیرا رو دیدم  و به شدت دلم سوخت و اجازه ندادم تا بابام هیچ بلایی که  اون سر من اورد رو سر سمیرا بیاره

    خلاصه 

    چند روز بعد وقتی من و سمیرا تو خونه تنها بودیم سمیرا با طناب و شلاق اومد

    تو اتاقم من فکر کردم که میخواد تلافی کنه که همه چیو به بابام گفتم و خواستم فرار کنم که اون منو گرفت اشک از چشام سرازیر شد والتماسش کردم که دوباره

    شکنجم نکنه

    اما اتفاقی افتاد که انتظارشو از سمیرا نداشتم

    اون اشکمو پاک کرد و  گفت که اون شب مست بوده که چنین بلایی رو سرم اورده مگرنه من هیچ وقت چنین بلایی رو سرت نمیارم بعد شلاق رو دستم داد و ازم خواست که دست و پاشو ببندم و هر بلایی که میخوام سرش بیارم اول به شدت مخالفت کردم اما  اصرار کرد که باید تلافی کنی منم که بهد از فلک شدنم متوجه شده بودم که خودم فوت فتیش هستم محکم دست وپاشو و دهنشو بستم و جوراباشو  دراوردم هر چقدر کف پاشو میدیدم بیشتر راضی میشدم  که فلکش کنم

    یه دستی به کف پاهاش کشیدم واقعا ناز و سفید بودن

    شلاقو برداشتم و افتادم به جونش بعد ۲۰۰ ضربه اشکش دراومد

    دهنشو باز کردم با عصبانیت گفت که باید تا ۵۰۰ تا بری گفتم نه اما داد زد و گفت 

    همین الان

    خلاصه ۵۰۰ تا که شد دست و پاشو باز کردم اون یه بوس به پیشونیم زد و گفت بازم معذرت میخوام و رفت

    خلاصه میخواستم بگم سلامتی همه فوت فتیشیا همه فلک دوستا همه پا دوستا

    قدرشونو بدونید اونا روانی نیستن اونا فقط یه بیماری کوچک دارن که با هیپنو تراپی درست میشه

    سلام سارا خانوم.چقد خاطره جالب و هیجان انگیزی بود.منم20سالمه و هرموقع کاری بدی میکنم خودم خودمو فلک میکنم.ولی نمیتونم خوب خودمو تنبیه کنم.اگه شما تنبیهم میکنین لطفا به این ایدی تو اینستاگرام پیام بدین.مرسی mohammadghasemian00

    من دیگه ردددددد دادم 

    بعضیاتون خاطراتی نوشتید که ادمو یاد قرون وسطا میندازه 

    دوستان اگه میخوایید دروغ بنویسید لااقل یکم طبیعی اینکارو انجام بدید 

    یکی نوشته بود من سه روز لخت از سقف انباری اویزون بودم !!!!

    یکی نوشته من چون یکم دیر تو مدرسه وضو گرفتم ١۴٠٠٠٠٠٠٠ تا ضربه فلک شدم !!!!!

    اصلا در این دوره و زمونه دیگخ از چوب و فلک استفاده نمیشه 

    سلام منم معلم ی دختر دارم خیلی پررو بود وقتی بچه بود الان دانشجوی پزشکیه بچه تر که بود راهنمایی و ابتدایی زیاد کتکش میزنم خیلیم بد مبزدمش مثل قاشق داغ یا مثلن با کمربند کبودش میکردم یا ترکه بهش میزدم ولی وقتی الان فک میکنم میبینم چه مادر بدی براش بودم دخترم اصلن باهام زیاد حرف نمیزنه یا درد دل نمیکنه از هم دوریم بهتون میگم بچه هاتون رو نزنین سرشون فریاد بکشین داد بزنین یا تهدیدش کنین یا زندانی کنین گرسنگی بدین ولی کتک نزنین شخصیت شون رو خورد نکنین من دوس داشتم بچه ام پشر باشه به خاطر همین ................

    سلام چرا خاطره منو نمیزارید

    سلام خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط به سال هشتادوپنجه

    اون زمان من حدود ۱۴ سال سن داشتم و دختر خالم آناهید ۱۲ سال داشت

    داستان ازاین قراره که خالم (الهه اسمشه من بهش میگم الی)بچه دومشو زایمان کرد 

    من مادرم و چند تا از رفیقای دیگه الی حدود ۲ هفته شبا تو خونه الی میخوابیدیم و از الی مراقبت میکردیم تا خودشو جمع و جور کنه

    تو هفته دوم من یه PS2 خریدم که زیاد هم جدید نبود

    تصمیم گرفتم که جعبه PS2 رو بیارم خونه الی که یه تلویزیون آخرین مدل داشتن وصل کنم

    وقتی سیم های دستگاه رو وصل میکردم آناهید پاش به لبه ی مبل گیر میکنه و میوفته رو PS2 من و دستگاه ترک برمیداره 

    هر کاری کردم دستگاه روشن نشد

    آناهید هم فلنگ رو بست و رفت تو اتاقش در هم قفل کرد

    من چشمام کاسه خون شده بود

    گیر اوردن آناهید زیاد کار سختی نبود چون اون روز الی و مادرم و رفقاش تو حیات پارتی گرفته بودن و تا ساعت ۳ شب قرار بود اونجا بمونن

    ساعت ۶ عصر بود و من قسم خوردم که آناهید رو جوری تنبیه کنم که وقتی اسمم

    میاد رنگش بپره

    صبر کردم تو اتاق خوابش ببره

    ساعت نه و نیم بود و خوابش برد 

    داشتم فکر میکردم چجوری در اتاقو باز کنم که فهمیدم کلید تموم اتاقای خونه یکیه 

    کلید یکی از اتاقارو برداشتم و رفتم سمت اتاق آناهید

    خداروشکر کلید رو از در برداشته بود من هم راحت قفل درو باز کردم و رفتم تو 

    آناهید معمولا خواب های سنگینی داره و به این زودی ها متوجهروجود من نمیشه

    داشتم فکر میکردم که چجوری تنبیهش کنم که نگاهم به کف پاهای سفیدش افتاد

    یاد اونروزی افتادم که بخاطر دروغ گفتن آناهید مادرم منوبا شلنگ فلک کرده بود پس تصمیم گرفتم کف پاهاشو کبود کنم

    رفتم از انباری شلنگ ترکه مگس کش و کابل برق اوردم یه تیکه پارچه هم برداشتم تا دهنشو ببندم 

    رفتم تو اتاقش دست ها و پاهاشو به لبه های تختش بستم و پارچه رو کردم تو دهنش 

    تازه آناهید از خواب بیدار شد

    من بهش یه لبخند ژکوند زدم اونم از ترس می لرزید 

    اول با مگس کش ۱۰۰ ضربه بهش زدم کف پاهاش سرخ سرخ شد

    فقط میتونست گریه کنه    دهنش بسته بود و نمی تونست جیغ بزنه و کمک بخواد

    بعد ترکه رو براشتم و ۱۰۰ ضربه دیگه زدم رد ترکه روی کف پاهاش موند

    نوبتی که باشه نوبت کابل بود با اون ۵۰ تا ضربه زدم زیاد از کابل خوشم نیومد

    خواستم دست و پاشو باز کنم که نگاهم به شلنگ افتاد و یاد اون روزی افتادم که بخاطر دروغ گفتنش مادرم منو با شلنگ فلک کرده بود

    با شلنگ ۱۵۰ ضربه شلاقی زدم جوری که کف پاهاش کبود شد چون زیاد تکون میخورد ۵۰ تا ضربه محکم تر از همیشه بهش زدم

    پارچه رو از دهنش دراوردم و گفتم ادب شدی

    بچه پررو تف کرد رو صورتم

    پارچه رو کردم تو دهنش و رفتم تو انباری تا ببینم چیزی برای ادب کردنش پیدا میشه یا نه

    یدونه بخاری برقی کوچیک دیدم و فکر شیطانی زد به سرم

    رفتم از آشپز خونه روغن سرخ کردنی رو برداشتم و برگشتم به اتاق آناهید

    بخاری برقی رو زدم برقرتا داغ بشه در همین حین من روغن سرخ کردنی رو عین کِرِم میمالیدم به پاهای آناهید (آخه تو یه فیلمی دیده بودم که به کف پاهای قربانی روغن میمالیدن و سشوار رو میگرفتمن جلوی  کف پاهاش) بخاری  داغ شد

    و من حسابی پاهای آناهید رو روغن مالی کرده بودم بخاری رو با فاصله یک سانت چسبوندم به کف پاهاش 

    بدبخت داشت آتیش میگرفت بعد از یه ساعت گودی کف پاهاش ورم کرد و منم گفتم که دیگه آدم شده

    دهنشو باز کردم و چند تا فحش بد بهم داد

    یکی از حرف هایی که زد واقعا وقعا زشت بود منم بهم برخورد

    و تصمیم گرفتم که هنوز تنبیهش کنم اما ایندفعه با اسپنک

    بهش گفتم که برای اسپنک آماده باشه و اونم رنگش پرید

    تا خواست جیغ بزنه پارچه رو کردم تو دهنش و دست پاشو باز کردم و به حالت

    سجده محکم بستمش به تختش

    نمی تونست فرار کنه چون اصلا نمی تونست راه بره 

    شلوارشو کشیدم پایین جوری که باسنش بیرون باشه کف پاهاشم کاملا آشکار بود

    با شلنگ و ترکه و کابل افتادم به جونش

    بعدا فهمیدم که مگس کش خیلی به باسنش میچسبه و با همون ۲۰۰ تا اسپنک بهش زدم      میخواستم دیگه تنبیه رو تموم کنم اما یه حسی بهم گفت این کارو نکن

    باسنشو روغن مالی کردم همچنین کف پاهاشو بخاری رو ایندفه چسبوندم به پاهاش و باسنش ۴۵ دقیقه بعد انقدر گریه کرد که زیر چشماش پف کرد 

    تو گوشش گفتم اگه به کسی چیزی نگی دست و پاتو باز میکنم سرشو به معنی باشه تکون داد 

    بازش کردم و بهش گفتم فورا  می خوابی تا صبح شه اونم گفت باشه 

    ساعت تقربا ۲:۴۵ دقیقه بود و الی و مادرم داشتن میومدن

    کنار آناهید خوابیدم چون میترسیدم به کسی چیزی بگه

    الان حدود ۱۴ سال از این ماجرا می گذرهو آناهید الان ۲۶ سالشه و من هنوز از آناهید مغذرت خواهی میکنم اما اون هردفعه من رو میبخشه و از دلم درمیاره

    و میگه که فراموش کنم

    این خاطره با اینکه الکی بنظر بیاد اما کاملا واقعی

    لطفا اگه سوالی دارید همینجا بپرسید

    من وقتی در مدرسه کلاس پنجم بودم تا به حال تنبیه بدنی نشدم و دوست داشتم که بشوم‌ به خاطر همین حرف های معلمم را گوش نمکردم تا اینکه معلمم گفت چرا درس نمی خوانی من هم گفتم خوب می کنم و بعد معلمم گفت تنبیهت میکنم بعد من خوشحال شدم وگفتم بزار که من بگویم چه تنبیهیم بکنی اول منو لخت کن بعد منو با کمربند بزن و بعد یکی از پستان هامو باقیچی ببر و بعد اون یکی پستانم رو با ناخونگیر قطع کن و بعد نمک بپاش رو زخمم و‌مو های زیر بغلم را یکی یکی بگن و بعد به پدر و مادرم زنگ بزن و بگو یک روز در مدرسه می مانم وتنبیه میشوم و بعد مرا ببر در حمام مدرسه زیر دوش آب سرد و من را با ترکه بزن بعد معلم گفت تا با شلاق لختت نکردم لخت شومن ترسیدم وگفتم چشم وقتی دیدم معلمم می خواهد اینکار ها را بکند ترسیدم و گفتم ببخشید ولی معلم سری من را لخت کرد و با کمربند مرا زد و قیچی را برداشت ویک پستان مرا برید و با ناخونگیر آن یکی پستان مرا برید و روی آن نمک پاشید و بعد زنگ زد به پدر و مادرم وگفت که یک روز در مدرسه می ماند برای تنبیه و وقتی مدرسه تمام شد و بچه ها رفتند معلمم مرا برد زیر آب سرد حمام و من را با ترکه زد و بعد مرا لخت در زمین کشاند و بدنم قرمز خون شد و مرا برد در آبدار خانه و فندک را زیر زیر و بعد فندک را روی پستانم گزاشت بغلم روشن کرد  فردا شد لباسم را پوشاند و مرا سر کلاس گذاشت و  ماجرای تنبیهم را به مدیر گفت و مدیر مرا یک هفته از مدرسه اخراج کرد و از آن پدر و مادرم بخاطر اینکار زشتم مرا لخت یک هفته در زیر زمین خانه مان زندانی کرد و هر روز سه بار مرا با کمربند وآهن کمربند ترکه می زد و بعد رفتم مدرسه انقدر از معلمم می ترسیدم که یک روز مشق ننوشتم می خواست مرا تنبیه کند من گفتم هر تنبیه که می خاین من رو بکنین آخه از معلمم بعد اون ماجرا می ترسیدم امید وارم هیچ کدام از دانش آموزان گرفتار این نوع تنبیه نشوند

    من بچه بودم یک مردی من رو شلاق زد به کف پام اینقدر داد زدم که کف پام خونی شد دردم اومد بعد یک روز یک زنه با رژ لب خوشگلش شلاق رو دستش گرفت رو به کف پام زد خیلی دردم اومد

    کتک زدن یه روش خیلی مؤثر برای تربیت بچه ها ست من از بچگی کلی بچه هامومیزدم حتی الانم که بزرگ شدن میزنم حتی با کوچیک ترین اشتباه بچه باید بفهمه کار اشتباهه ،کتک باید درناک باشه تا بچه یادش بمونه اگه کار خطایی کنه کتک سختی دو انتڟارشه ،

  • مریم عروسیه.
  • من ۲۸ سالمه

    تومدرسه فقط یه بار فلک شدم اونم ۸ضربه که دوتاش رونک انگشتای پام بود که بی نهایت سوختم....

    انقدر دروغ نبافید تودهه ی نود مدارس دیگه کسی رو فلک نمی کردند حتی در دهه ی هشتاد هم اینطور

    من یه بار فقط فلک شدم و این هم بد ترین خاطره زندگییم هست چون خیلی بد تحقیر شدم . سال 76 کلاس نهم بودم یعنی سوم راهنمایی بد اون موقع تازه ریش و سببیل درآورده بودم و خیلی مغرور شده بودم و فکر می کردم دیگه بزرگم و خیلی خطرم هر چند من از قبل پر رو بودم اما این پرو رویی تو دوره نوجوانی و بلوغ خیلی بیشتر شد . خلاصه کلاس نهم تازه به سن بلوغ رسیده بودم و بسیار بسیار پرو شدم تو مدرسه دوست داشتم دعوا کنم و همه ازم حساب ببرن بیشتر پسرا هم از می ترسیدن خب می دونید دوره نوجوانی و بلوغ دوره ای که شوخی زیاد می کنن بعضیا حرف بد می زنن یه روز سر کلاس بودیم عربی داشتیم معلمه خیلی عصبانی و بد اخلاق بود زیاد هم پز می داد جند بار یر کلاس هم تحقیرم کرده بود و منم خیلی ازش بدم میومد اونروز خیلی چرت و پرت گفت منم میون حرفاش یه تیکه خیلی بد بهش پروندم الان هم فکر می کنم واقعا حرف بدی بود . همه بچه ها هم زدن زیر خنده و تا چند سال بعدش هی می خندیدن معلمه خیلی عصبانی شد گوشمو گرفت زد تو سرم گفت گمشو بیرون تا حسابتو برسم از گوشم گرفت بردم پیش مدیر مدیر هم از خودش دو برابر عصبانی تر بود و خیلی از بچه ها رو فلک می کرد ولی من هرچند کار بد کرده بودم اما این اولین بارم بود که فلک می شدم معلم عربی براش ماجرا رو توضیح داد مدیر از عصبانیت قرمز شد و به معلمه گفت شما بفرمایید کلاس من درستش می کنم معلمه رفت کلاس من موندم و مدیره مدیر نگام کرد و گفت کارت دارم وایسا بعد رفت مستخدم یا فراش مدرسه را اورد کتشو گذاشت تو اتاقش و خودشو فراش بردنم نماز خانه همیشه بچه ها رو در ملاء عام تو نماز خانه فلک می کردن اما خوشبختانه چون زنگ کلاس بود کسی نبود فلک شدنمو ببینه البته بعدا خبرش رسید و رسوا شدم خلاصه مدیره گفت خودت می دونی تنبیه ت چیه سریع جوراباتو در بیار که کمی پاهاتو نوازش کنم کمی افتادم به غلط کردن فایده نداشت چاره ای نداشتم سریع جورابمو دراوردم پاهام هم خیلی سفید بود مو هم فعلا روش نروییده بود فقط کمی کرک رو انگشتام بود . القصه مدرسه چوب فلک نداشت یعنی اون چوبی که توش نخ رد میشه رو نداشت مستخدمه اومد با طناب خیلی کلفتی مچ پامو به هم بست بعد چون هیکلی بود خیلی سفت پا هامو گرفته بود و بهم گفت اگه انگشتاتون خم کنی 3 ضربه اضاقه میشه منم هیجی نگفتم ولی اشک تو چشام جمع شد مدیر هم کمربندشو دراورد و خیلی تند خیلی تند می زد کف پا هام 33 ضربه زد کف پام و پام مثل گوجه قرمز شد و خیلی ورم کرد بعدش بهم گفتن بر تو نماز خانه بدو تا پات ورم نکنه . اون روز بدترین روز عمرم بود مجبور بودم جوراب بپوشم تا کسی نفهمه فلک شدم ولی خب خیلی ضایع بود چون من برای مهمونی هم گاهی بی جوراب می رفتم حالا تو خونه سال بعد تز اون مدرسه رفتم و ازش متنفر شدم الیته خب اونا هم حق داشتن 

    من یه بار فقط فلک شدم و این هم بد ترین خاطره زندگییم هست چون خیلی بد تحقیر شدم . سال 76 کلاس نهم بودم یعنی سوم راهنمایی بد اون موقع تازه ریش و سببیل درآورده بودم و خیلی مغرور شده بودم و فکر می کردم دیگه بزرگم و خیلی خطرم هر چند من از قبل پر رو بودم اما این پرو رویی تو دوره نوجوانی و بلوغ خیلی بیشتر شد . خلاصه کلاس نهم تازه به سن بلوغ رسیده بودم و بسیار بسیار پرو شدم تو مدرسه دوست داشتم دعوا کنم و همه ازم حساب ببرن بیشتر پسرا هم از می ترسیدن خب می دونید دوره نوجوانی و بلوغ دوره ای که شوخی زیاد می کنن بعضیا حرف بد می زنن یه روز سر کلاس بودیم عربی داشتیم معلمه خیلی عصبانی و بد اخلاق بود زیاد هم پز می داد جند بار یر کلاس هم تحقیرم کرده بود و منم خیلی ازش بدم میومد اونروز خیلی چرت و پرت گفت منم میون حرفاش یه تیکه خیلی بد بهش پروندم الان هم فکر می کنم واقعا حرف بدی بود . همه بچه ها هم زدن زیر خنده و تا چند سال بعدش هی می خندیدن معلمه خیلی عصبانی شد گوشمو گرفت زد تو سرم گفت گمشو بیرون تا حسابتو برسم از گوشم گرفت بردم پیش مدیر مدیر هم از خودش دو برابر عصبانی تر بود و خیلی از بچه ها رو فلک می کرد ولی من هرچند کار بد کرده بودم اما این اولین بارم بود که فلک می شدم معلم عربی براش ماجرا رو توضیح داد مدیر از عصبانیت قرمز شد و به معلمه گفت شما بفرمایید کلاس من درستش می کنم معلمه رفت کلاس من موندم و مدیره مدیر نگام کرد و گفت کارت دارم وایسا بعد رفت مستخدم یا فراش مدرسه را اورد کتشو گذاشت تو اتاقش و خودشو فراش بردنم نماز خانه همیشه بچه ها رو در ملاء عام تو نماز خانه فلک می کردن اما خوشبختانه چون زنگ کلاس بود کسی نبود فلک شدنمو ببینه البته بعدا خبرش رسید و رسوا شدم خلاصه مدیره گفت خودت می دونی تنبیه ت چیه سریع جوراباتو در بیار که کمی پاهاتو نوازش کنم کمی افتادم به غلط کردن فایده نداشت چاره ای نداشتم سریع جورابمو دراوردم پاهام هم خیلی سفید بود مو هم فعلا روش نروییده بود فقط کمی کرک رو انگشتام بود . القصه مدرسه چوب فلک نداشت یعنی اون چوبی که توش نخ رد میشه رو نداشت مستخدمه اومد با طناب خیلی کلفتی مچ پامو به هم بست بعد چون هیکلی بود خیلی سفت پا هامو گرفته بود و بهم گفت اگه انگشتاتون خم کنی 3 ضربه اضاقه میشه منم هیجی نگفتم ولی اشک تو چشام جمع شد مدیر هم کمربندشو دراورد و خیلی تند خیلی تند می زد کف پا هام 33 ضربه زد کف پام و پام مثل گوجه قرمز شد و خیلی ورم کرد بعدش بهم گفتن بر تو نماز خانه بدو تا پات ورم نکنه . اون روز بدترین روز عمرم بود مجبور بودم جوراب بپوشم تا کسی نفهمه فلک شدم ولی خب خیلی ضایع بود چون من برای مهمونی هم گاهی بی جوراب می رفتم حالا تو خونه سال بعد تز اون مدرسه رفتم و ازش متنفر شدم الیته خب اونا هم حق داشتن 

    سلام من ۱۴سالمهپسر هستم خیلی دوست دارم فلک پیشم خودمو هم فلک میکنم

     

    همه ی اینا چرت وپرته سال هشتاد دیگه فلک نبوده کسایی که میخوان فلک شن مغز خرخوردن آدم عاقل دلش این چیزارو نمی خواد

    یه خاطره میخوام تعریف کنم از اولین باری که فلک شدم اونم نه توسط مادرم یا پدرم بلکه توسط دختر عمم، داستان از اونجایی شروع میشه که دخترعمم رتبه سه رقمی تو کنکور انسانی میاره و مادرم چند روز منو پیشش تنها میزاره تا به من یادبده ، چند روز باهام کارکرد و گفت برو ازمون جمعه رو بده اگه عربی زیر پنجاه بزنی درصدو در دو ضرب میکنم و فلک میکنم ، منم با خودم گفتم این که منو نمیاد بزنه داره الکی میترسونه ، خلاصه روز ازمون رفتم عربی ۴۰ درصد زدم ، اصلا نگران نبودم اومدم خونه سر میز نشستم درسمو بخونم تا این که دخترعمم اومد تو خونه ، دوتا پسرش هم اومده بودن اومد جلوگفت عربی رفتی چهل زدی ؟ من یکم دلشوره گرفتم گفتم وقت کم اوردم ، گفت جوراباتو درار دراوردم و پاهامو گذاشت رو میز و گفت ۸۰ ضربه فلکت میکنم تا ادم بشی ، یکم التماس کردم که ببخشه که اعصابش خورد شد اومد با پشت دست دو تا سیلی خوابوند تو گوشم و گفت خفه شو ببینم ، منم دستم داشتم گوشمو میمالوندم و شوک رفته بودم تا حالا سیلی به اون محکمی نخورده بودم ، کمربند شلوارخودمو برداشت و ۸۰ تا ضربه زد کف پاهام ، بعد از پاهام عکس گرفت گذاشت صفحه موبایلم که یاد سرخی پاهام و دردش بیفتم و درس بخونم ، خلاصه تا یه هفته درست نمیتونستم راه برم و مجبور بودم تو خونه بمونم و درس بخونم

    سلام به همه دوستان
    چقدر خوبه که اینجا همه درباره خاطراتشون میگن و صحبت میشه. من هم درباره فلک چند تا خاطره دارم که به زودی باهاتون در میون میذارم.

  • محمد کیایی
  • سلام خاطره ای که میخوام تعریف کنم نه مربوط به دهه شصته نه پنجاه بلکه در دهه هشتاد اتفاق افتاده، سال ۹۱ بود که من نهم بودم ،خلاصه یه روز رفتیم مدرسه و صف بستیم که یهو اسم چهار نفرو صدا زدن بیان رو سکو که یکیش اسم من و صمیمی ترین دوستم بود(اون دو تا هم هفتم و هشتم بودن) ، خلاصه با هزار استرس رفتیم رو سکو و خبر نداشتیم چه اتفاقی قراره بیفته،ناظم توضیح داد که قرار بود هرکی تو دوتا درس بیشتر تجدید آورد تنبیه میشه حالا امروز این چهار نفر تنبل تنبیه میشن تا برای بقیه درس عبرت بشن، یهو فهمیدیم چیشد،همون موقع فراش مدرسه یدونه نیمکت آورد گذاشت رو سکو با چنتا طناب و یدونه کابل، ناظم هم توضیح داد هفتمی ها پنجاه هشتمی ها هفتاد و نهمی ها نود ضربه فلک میشن، بعد اسم هفتمیرو آورد و گفت بخواب رو نیمکت ، بعد مچ پاشو با طناب بستن و ناظم کفشا و جوراباشو درآورد و جوراباشو انداخت تو سطل آشغال ،شروع کرد به زدن و اون بیچاره هم التماس میکرد خلاصه فلک این تموم شد و کفششو پوشید رفت سر صف،بعد هشتمی هم همینطور تا نوبت ما رسید، اول دوستمو گفت دراز بکش بعد پاشو بست و کفش و جوراباشو درآورد و جوراباشو انداخت سطح آشغال،شروع کرد به زدن (خیلی از اون دوتا محکم تر میزد)دوستم گریه میکرد ولی التماس نمی کرد خلاصه تقریباً پنجاه تا خورده بود که دیدم از کف پاش داره خون میاد و ناظم هم همینطور میزد تا نود تا ضربه رو نوش جون کرد ، بعد از اینکه تموم شد گفت همینجا وایسا دوست منم با هزار تا بدبختی وایساد و ناظم اسم من بی چاره رو آورد (ناظمه خیلی با من لج بود)منم خوابیدم و پامو بستو کفش و جورابامو کند و جورابامو انداخت تو سطل آشغال،بعد گفت چون ناخونات بلنده ده تا بیشتر میزنم،چشمتون روز بد نبینه اولین ضربه رو که به کف پام زد انگار یه لحظه قبض روح شدم دردش تا مغذ استخونم فرو رفت ، همینجوری زد تا ضربه های هفتاد هشتاد دیگه ضربه ها فقط سوزش داشتن دیگه کف پام کلا سر شده بود،وقتی ضربه آخر رو زد قبل از اینکه پامو باز کنه کف پامو به بچه ها نشون داد گفت هرکی ازین به بعد درس نخونده کف پاش این شکلی میشه و دوسه دقیقه چرت و پرت ،بعد پامو باز کرد و منم بلند شدم وایسم پامو که گذاشتم زمین ، انگار کف پامو آتیش زدن،خلاصه بزور وایسادم و رفتم کفشامو بپوشم که گفت کفشاتونو نپوشید،شما چون کلاس نهمین تنبیهاتونم از بقیه سخت تره،باید تا آخر ساعت پابرهنه باشید تا دیگه تنبلی نکنید ما هم شروع کردیم التماس کردن ولی فایده نداشت ،کفشامونو برد تو دفتر ما هم لنگان لنگان دنبالش،رفتیم تو دفتر کلی التماس کردیم ولی انگار نه انگار،خلاصه پا برهنه رفتیم سر کلاس و بعد از اینکه چقدر مورد خنده واقع شدیم رفتیم نشستیم سر جامون،بعد پامو آوردم بالا دیدم چه بلایی سر کف پام اومده،چقدر زخم شده و خون اومده (البته کناری ها به کف پاهام زل زده بودن و نچ نچ میکردن) ،زنگ و زدن و ما با هزار بدبختی رفتیم تو حیاط یه گوشه آروم کف پامونو ماساژ میدادیم و بچه ها رد می شدن و مسخره میکردن خلاصه سه تا زنگ پابرهنه بودیم و حسابی بهمون خندیدن و خجالت کشیدیم ولی بد بختی اصلی خونواده بودن ،چون تو خونه جوراب نمیپوشیدمو کف پامو میدیدن و آبروم می‌رفت

    بابا الکی نت مصرف نکنید برای این چرت و پرتا

    سلام من دیروز با بابام رفته بودن بیرون بستنی بخریم ببریم خونه بابام رفت توی مغازه اما چون کارکنانش پسرانی جوونی بودن و منم نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی خیلی خوشگلم اینو بارها بارها همه بهم گفتن خلاصه بابام نمیخواست چشم اون پسرا به من بیفته برای همین گفت بیرون وایسا تا زود برگردم منم گفتم چشم و همونجا وایسادم یهو سنگینی نگاهی رو روی خودم حس کردم سرمو بردم بالا دیدم یکی از این پسرای سوسول افغانی وایساده با لبخند مسخرش نگاهم میکنه.من که حتی تیپم هیچ ایرادی نداشت معمولا وقتی میرم توی خیابون کاملا موهامو میپوشونم اما توی جمعای خونوادگی اینطوری نیستم .القصه این به من زل زده بود و گفت شماره بدم خانومی؟با عصبانیت نگاهش کردم شاید بره پی کارش اما دست بردار نبود شروع کردم به فحش دادن که یه دفعه بابام اومد و منو تو اون وضعیت دید اومد حسابی حال اون پسره رو جا آورد بعدم وقتی سوار ماشین شدیم بابام گفت بزار برسیم خونه حسابتو میرسم از طرفی خیلی ترسیدم که چیکار میخواد بکنه از طرفی هم فکر میکردم هر کاری کنه کتکم نمیزنه چون بر خلاف مامانم تا حالا دست روم بلند نکرده بود .وقتی رسیدیم خونه بابام مستقیم منو برد توی زیر زمین بارفیکسو آورد پایین و گفت کفشاتو در بیار منم اطاعت کردم اما همون لحظه یادم افتاد کا داداش بزرگم یه بار فلک شده و افتادم به غلط گردن بابام محکم پاهامو بست به بارفیکس و شصت پاهامم با یه سیم بست رفت و یه طناب ورزشی و ترکه آورد جورابامو در آورد و گذاشت تو دهنم و تهدیدم کرد که اگه پاهامو تکون بدم بیشتر تنبیه میشم تا قبل از فلک انقدر گریه کرده بودم که چشمام حسابی پف کرده بود اول طناب ورزشیو دولا کرد و محکم میزد کم پاهام دلم میخواست از ته دل جیغ بزنم اما جوراب توی دهنم بود و با یه پارچه هم روش بسته بود برای همین فقط اشک میریختم اول 20تا با طناب زد بعدم ترکه دو برداشت با اونم بیست تا زد شاید باورتون نشه اما با همون 40تا ضربه وحشتناک و دردناک کف پاهام زخم شده بود بعد از اون تا چند روز بعدش درد داشتم و وقتی بهش فکر میکردم درد هر ضربه رو تا استخوونام حس میکردم البته یادم نبود که بگم بابام بعد از تنبیه حسابی بغلم کرد و از دلم در آورد منم خیلی زود بخشیدمش چون دلم نمیومد ببینم با دیدن اشکام ناراحت میشه 

    من عاشق فلکم .خاطراتو که می خونم حال می کنم.کمکم کنید تا این رو ارضاش کنم

    سلام خدمت صبا خانوم   من چند تا از این پیام هارو خوندم اومدم که الان خودم یه خاطره ی چوب و فلک رو تعریف کنم   اون موقع تو مدرسه ها یادمه از چوب و فلک خیلی استفاده می شد هر کی کار اشتباهی انجام میداد اول تذکر بود  بعد ش کف دستی ولی اگه یه بار دیگه کار اشتباهی میکردیم باید فلک میشدیم  یه روز که من از مدرسه داشتم میرفتم خونه مامان و بابام بهم گفتم که حاضر شو بریم تهران عروسی یکی از دوستای قدیمی مامانم بود که الان یه ماه بود که رفته بود با شوهرش تهران و الان عروسی شون بود.من که شاگرد زرنگی بودم و زیاد فلک نمیشدم به مامانم گفتم که پس مشقام چی؟؟اگه الان بریم تهران پس من مشقام رو کی بنویسم؟؟مامانم گفت شب که از تهران برگشتیم می نویسی . آخه من اگه الان مشقام رو نمی نوشتم بار سومم بود که کار خطایی انجام داده بودم و باید فلک می شدم.خلاصه ما حاضر شدیم و راه افتادیم طرف تهران .موقع برگشت من تو ماشین خوابم برد و وقتی رسیدیم خونه بابام منو بغل کرد و گذاشت تو تخت خوابم و من خلاصه اون شب نتونستم مشق هام رو بنویسم.فردا ش که رفتم مدرسه معلمم گفت که مشق ها رو میز .من خیلی استرس داشتم   آخه خیلی تحقیر آمیز بود که کسی رو جلو دوستاش فلک کنن اونم باپای برهنه.من هم تاحالا فلک نشده بودم .معلم مشق های همه رو چک کرد و منو دید که مشق ندارم سرم داد زد و گفت مشق هات کو .من خیلی ترسیده بودم.بهم گفت که الان وقت ندارم فلکت کنم چون از درس عقب موندم و باید درس بدم.بابای مدرسه یا همون فراش رو صدا کرد و که ببره من منو فلک کنه.تو حیات هم که خیلی سرد بود نمی تونست منو فلک کنه پس مجبور شد منو ببره تو خونه اش.گفت کفش هایت رو در بیار و بیا تو خونه .منم همون کارو کردم.وقتی وارد شدم گفت جوراب هات رو در بیار.منم در آوردم.رفت یه صندلی آورد و پاهام رو گذاشت رو صندلی و محکم با طناب بست به صندلی و پاهای من کاملا آماده ی فلک شدن بود.رفت و از تو یه اتاق ترکه اش رو آورد. اون زمان ترکه ها معمولا از چوب انار بودن.من باید ۱۰۰ ضربه ۵۰ ضربه فلک میشدم.همینکه خواست شروع کنه به زدن مدیر صداش کرد و یه چیزی دم گوشش گفت.معلوم بود که یه کاری پیش اومده و فراش باید بره. منم خوشحال شدم و گفتم حتما الان فراش پاهام رو باز میکنه و بهم میگه برو که من بعدا فلکت می کنم.اما نه اینطور نشد.فراش رفت دخترش مریم رو که هم سن خودم بود تقریبا صدا کرد و گفت که میسونی برام یه کاری کنی؟؟دختر خانم گفت چه کاری؟؟فراش گفت این پسره باید ۵۰ ضربه فلک بشه.میتونی فلکش کنی؟؟دختره هم که معلوم بود از خدا خواسته بود،قبول کرد.فراش رفت و حالا من بودم و اون دختر خانم.اون دختر خانم اومد نزدیکم و پاچه ی شلوارم رو تا زیر زانو کشید پایین.داشتم از خجالت آب میشدم.فکرش رو هم نمی کردم که قراره توسط یک دختر فلک بشم.خیلی تحقیر آمیز بود.بهم گفت که هر ضربه ای که میزنم باید بگی غلط کردم و ببخشید.منم که مجبور بودم گفتم چشم.آخه فراش قبل رفتنش من رو تهدید کرد که اگه کار اشتباهی کنه وقتی اومدم خودم هم ۵۰ ضربه فلکت می کنم.اون دختر خانم ترکه رو برداشت و بهم گفت اگه پات رو تکون بدی ۵ ضربه بهت اضافه میشه و من گفتم باشه.ترکه رو برد بالا و اولین ضربه رو دقیق زد وسط پاهام.دردم گرفت ولی برای نگه داشتن غرورم ناله ی بلندی نکردم.ضربه های بعدی رو هم زد وسط پام.بعد چند ضربه دیگه تحمل نکردم و بلند گفتم آیییییییی  غلط کردم.ببخشین.معذرت میخوام.دختره داشت حال میکرد.با اینکه دختر بود ولی دستش خیلی سنگین بود.همینجوری زد تا به ۸۰ ضربه رسید.منم هر ضربه ای میزد میگفتم غلط کردم و....چون چند بار پام رو تکون دادم ۵۰ ضربه ام شد ۸۰ ضربه.بعد ۸۰ ضربه پاهام رو باز کرد و گفت برو گمشو خونه.منم از درد چهار دست و² پا رفتم جوراب هام رو گذاشتم تو جیبم و کفش هام رو پوشیدم و به زور رفتم تا خونه.پاهام تا یه هفته درد میکرد.اونتنها خاطره ی فلک شدنم بود.از اون به بعد دیگه خیلی مرتب شدم و همیشه زیر سنگ هم شده بود مشق هام رو مینوشتم.هنوز هم به اون خاطره فکر می کنم پاهام درد میگیره.این بود از خاطره یفلک شدنم.خیلی ممنون از مدیر این سایت و خیلی ممنون که به خاطراتم گوش دادین.اگه خاطره ی های بیشتری هم دارین لطفا بزارین تا ما بخونیم و استفاده کنیم.خیلی ممنون از این سایت.خدانگهدار.

     

     

     

     

    دو باره میخوام یکی از خاطرات فلک شدنمو براتون بگم  یک روز هوا خیلی سرد بود و برف می امد منم جدراب کلفت پوشیدم  و به مدرسه رفتم  ناظممون اومد و به بچه ها گفت دنبال بهونه برای فلک هستم  حواستونو جمع کنین  اون روز همه رو تیریبا فلک کرد به بهونه های الکی بعد گفت وقت نمازه برید وضو بگیرید ماهم گفتیم  خانو برف داره میاد اونم گفت برو چیه نکنه جورابات مشکی نیست اخه تو مدرسه ما همه باید جوراباشون مشکی باشه گفتم خانم ببخشید جورابم مشکی الان میرم فضو بگیرم بعد نماز با چوب وفلک اومد منم فهمیمدم میخاد منو فلک کنه رفتم خوابیدم اونجا  به نماینده گفت جوراباشو درار و بزار تو دماغش  بعد  گفتم خانم دلیل فلک کردم چیه من که فضو گرفتم گفت نه دلیلش اینه که پرویی  گفت ۴۰۰ ضربه بخاطر پروییت ۲۰۰ ضربه هم بخاطر توجیه کردنت   خیلی منو زد  بعد جورابامو پوشیدم و رفتم

  • دخترک تنها
  • ۱ سال پیش بود که مادر و پدرم رفتن یه مسافرت کاری که نتونستن منو ببرن بنابرین منو خونه خالم جا گذاشتن ، خالم هم دست بزن داشت ، خلاصه اینطور بگم که یه هفته قرار بود تجربه حکومت نظامی 😀 و ... رو داشته باشم ، همون اول که رفتم خونشون دخترخالم که ۱۸ سالش بود صورتش سرخ سرخ بود چون شب دیر اومده خونه همونجا استرس گرفتم ، روز اول به خیر خوشی گذشت ولی روز دوم با دختر خالم داشتم راه میرفتیم بعد یه چیزی بهم گفت و فرار کرد منم تو خونه همینطوری دنبالش میکردم که یه دفعه پاش خورد با دو تا استکان پرت شد اونور و شکست ، زیر لب گفتم الفاتحه دیگه تموم شد 😀 خالم داشت ظرف میشست دستش خیس خیس بود اومد یه سیلی محکم خوابوند زیر گوش دختر خالم و بعدش اومد سمت من گوشمو محکم گرفت گفت دوتاییتون گمشید تو اتاق خواب تا من بیام ، بعد رفت از حیاط ترکه البالو کند و قشنگ خیسش کرد و اورد و ۵ تا تو دستمون زد و گفت مگه خونه جای دنبال بازیه خجالت نمیکشید با این سنتون ؟ بعد گوشمو گرفت و گفت پاهای دختر خالتو محکم بگیر میخوام فلکش کنم بعدشم نوبت توئه ، منم نمیدونستم فلک چی چی هست پاشو اوردم بالا که سرم جیع کشید گفت اخه احمق اینطوری ؟ منم که نمیدوستم اصلا یعنی چی بعد بهم یاد داد و گفت : اگه خدایی نکرده پاش تکون بخوره یه سیلی تو صورتت میخوره ، منم ترسیده بودم ، یه جور پاهشو گرفتم که تکون نخوره بعد هر ضربه ای میزد می گفت بشمار تا ۴۰ تا فقط جیغ میزد دختر خالم و باهاش سرخ سرخ شده بود ، مثل لبو ، ضربه ۴۳ می رو که اومد بزنه دختر خالم پاهشو تکون داد خورد تو دست من ، منم پاهاشو ول کردم خالم اومد با پشت دست یه سیلی زد تو گوشم ، طوری که گوشم سوت میکشید ، لبمم سر شده بود ، لامصب انگار با چوب زد 😀 گفت دوباره بگیر منم دستم داشت جلزولز میکرد گرفتم و ۷ تا دیگه زد کف پاهاش و گفت گمشو حالا برو دور خونه ۱۰ دور بدو و دوباره بیا اینجا ، اونم اصلن نمیتونست راه بره لنگ لنگ میزد و ۳ ۴ باری خورد زمین ، و بعد اومد ، بعد نوبت من شد خالم گفت بدو جورابتو در بیار ، جورابمو در اوردم یه نگاه به پام انداختم به عنوان اخرین باری که پاهامو سالم میبینم ، بعد به دختر خالم گفت همونی که به اون گفتم به تو هم میگم اگه پاهاش تکون بخوره سیلی تو صورتت میخوره ، اونم همینطوری لنگ میزد معلوم بود نمیتونه خلاصه ۵۰ تا ضربه با ترکه البالو رو کف پام نوش جان کردم و در این حین دختر خالم ۶ بار پاهامو ول کرد و ۶ تا سیلی خورد که صداش تو کل خونه پیچید ، بعد گفت پاااتو نگاه کن ، اصلا پا نبود که ، لبو بود ، سرخ سرخ بود و میسوخت منم همینطوری اشک میریختم و پاهامو میمالیدم و ۱۰ دور دور خونه رو دوییدم و ۱۰ بار خوردم زمین . اخرش دوباره خالم گوش دوتاییمونو گرفت و گفت برید تو اتاق خواب با پاهای همدیگرو ماساژ بدید تا کمتر بشه دردش ،  پای دخترخالم رو که داشتم ماساژ میدادم همینطور داشت گریه میکرد و می گفت درد میکنه ، من ۱۸ سالمه باید فلک بشمو این حرفا ، اونم پاهامو ماساژ داد و بعد دو تاییو رفتیم حیاط یه تشت اب سرد پر کردیم و پاهای همو ماساژ دادیم ، تا اخر شب  یکم دردش کم شده بود ، موقع خواب خالم گفت : امروز چطور بود ، کف پاهاتون چطوره ؟ چه طعمی داشتن ضربه هام ؟ نوش جان کردید ؟ سیلی هم چطور ، بعد رو به من کرد و گفت : تو امروز کم فقط یدونه سیلی خوردی ولی دخترخالت ۷ تا ، خدایی  نکرده شیطنت دیگه ای بکنی ۶ تا دیگه میخوری ، افتاد

    سلام من ۱۳ سالمه و علاقه ی زیادی به فلک شدن دارم نمیدونم چیکار کنم دوست دارم فلک بشم ببینم درد اش چجوریه چجوری خدومو فلک کنم؟؟اگه کسی برام جواب داره بگه شمارم رو بهش بدم  ممنون از مدید این سایت🙏🙏

    من دوست دارم خودمو فلک کنم چجوری باید اینکارو بکنم؟؟

    سلام به دوستای گلم مخصوصا Fafar و Zahra 

    من هم یه بار کار بدی کردم ۱۱۱۴۴۴۵۸۰ تا ضربه خوردم بعدشم ۲۰ تا سیلی خوردم پنج هفته ام هست تو انباری زندانیم خیلی هم خوشحال و راضی.

    دوستان قوه تخیل دارید درست. ولی لاقل اینجوری چرت و پرت ننویسید تروخدا مردم اینجا دارن این مطالب رو میخونن اخه..:-(

    سلام 

    من توی نظرات قبلی به نظر شخصی به اسم فرشته برخوردم،که درباره خاطرات تنبیه شدنش نوشته بود.می خواستم بگم که بین من و این خانم فقط یک تشابه اسمی وجود داره تا خواننده ها دچار سوتفاهم نشن.

    من که اصلا نمی دونم به بقیه چه که من نمی خواهم درس بخوانم و می خواهم منمن می خواهم تو محلمو ن فوتبال بازی کنم آقا نمی خواهم دیگه هر گونه تنبیه بشم اگه اینجا کسی معلمه به من یه راه کاری بده با ما داره مثل همیشه مثل یک حیوان بر خورد میشه اصلا که نمی تونم درس بخونم من که حالم از کف دستی و فلک به هم می خورد و نمی دونم چرا بعضیها دوست دارند فکر کنم که مثل ماها تا به حال تنبیه بدنی نشودند ولی فلک واقعا تنبیه بدیه و خیلی هم درد و تحقیر داره 

    آقای fafar شما واقعا داستانویس خوبی هستید و قوه تخیل خوبی هم دارید.اما می تونستید در آخر متنتون بنویسید که همه ی اینا دروغ بوده هرچند هرکس این متنو بخونه به دروغ بودنش پی میبره

    سلام من فرانک هستم بچه ی آخر خانواده دو خواهر بزرگتر و ۳ برادر بزرگتر از خودم دارم ولی خواهر بزرگ بزرگم فرنوش مسئولیت تمام تربیت ما مخصوصا من به عهده ی اونه و اونم برامون قانون گذاشته که مثلا بی احترامی به بزرگتر ۱۰۰ ضربه به هرپا فلک در چوب فلک ولی بی احترامی به پدر و مادر و داد زدن در خانه و حتک حرمت در خانه مساویه با دوروز در انباری بهصورت برعکس از سقف اویزان ماندن به صورت برهنه و با شلنگ و شلاق و ترکه هرکدام ۲۰۰ ضربه کتک خوردن و به ازهی هر نمره ی زیر ۱۸ ، به مقدار هر چند نمره ای که از ۱۸ کمتر است ضربدر ۱۰۰ ضزبه اسپنک قانون های مجازاتشه ومن چون کلا زیر بار حرف زور نمی رم و کمی لجبازم بیستر از بقیه کتک خوردم یه بار که واقعا به مدت یه هفته هرروز مجازات شدم و کتک خوردم ولی کیف کردم درستش خوش ....خخخخخ

    سلام لطفاخاطره بیشتری بزاریدممنون

    سلام.سال ۱۳۸۰اول دبیرستانبودم تودرس عربی ضعیف بودم.خواهرم اکرم بهم قول داد که عربی یاد بده.به یه شرط اگه نمره خوب اوردم که هیچ مال خودمه.ولی اگه نمره پایین۱۰  میاوردم خواهرم این اجازه رو داشت که تنبیه کنه.منم قبول کردم.خواهرم عربی خیلی خوبدرس میداد.میان ترم اول نمره ۱۷.۵گرفتم حتی بالاترین نمره توکلاس.بگذریم امتحانات ترم اول شد بازهم ازخواهرم خواستم عربی یاد بده.خواهرم قبول کرد.شب امتحان زیاد خوندم ولی فردا امتحان بسیاربد دادم.نمره ۸گرفتم.ولی دروغکی به خواهرم گفتم خوب شدم.گفت باشه موقع کارنامه گرفتن معلوم میشه.ازقضا موقع دادنکارنامه خواهرم میاد کارنامه منومیگره.ادامه ماجرای اونروزکه رفتم خونه ناهارروخوردم.خواهرم گفت بروزیرزمین کارت دارم.منم رفتم.بعدازچنددقیقه دیدم خواهرم اومدپایین.تو دستش واسایل چوب وفلک ودیدم.گفتم چی شده.گفت ۵تا تجدید اوردی ریاضی.شیمی.فیزیک.ادبیات.عربی.خواهرم گفت دروغ هم بلدی بگی عربی چقدربهت یاد دادم چرا تجدیدشدی.شرطی که باهات گذاشتم که یادت نرفته.گفتم نه آبجی حق باتویه.هرتنبیهی کنی منو حق باتوست.بگذریم خواهرم پاهامو بست به چوب وفلک.۱۰۰ضربه آتیشی باترکه به پاهام زد.پاهام میسوخت والتماس های من فایده نداشت.تا سه روزنتونستم برم مدرسه.بعدازسه روزکه رفتم دیدم بقیه دانش آموزها هم توسط والدین یا خواهریابرادرشون به فلک بسته شدن.این داستان واقعی هست 

    دوستان چه قوه تخیلی دارن

    بخدا منم تو فانتزیام ۵ تا نوبل دارم اما داد نمیزنم که ۵ تا نوبل دارم

    سلام 

    من فرشته هستم.22ساله تا حالا نه فلک شدم نه هیچ تنبیه دیگه ای اما خاطراتشو زیاد شنیدم.اگه هم اومدم اینجا فقط به خاطر اینه که بگم :

    والدین محترم این کارو با بچه هاتون نکنید،من دیدم کسانی رو که واسطه ی همین تنبیهات افسرده و خونه نشین شدند.با اینکه در بچگی تنبیه شدند اما در بزرگسالی هم تاثیر گذاشته روشون.

    بعضی از والدین یا معلما میگن ما به این روش عادت داریم و بدون تنبیه اداره بچه برامون سخته.خب یکی از ویژگی های انسان اینه که میتونه عادت بدشو ترک کنه،البته اگر خودش بخواد.

    بعضیا هم چون توی بچگی تنبیه شدن،بچه های خودشونو تنبیه میکنن.من ،پدر مادرم در بچگی زیاد تنبیه میشدن اما با یه تصمیم ساده مبنی بر تنبیه نکردن بچه هاشون به اونا احساس آرامش و امنیت در خانواده رو هدیه کردن که این از نظر من بهترین هدیه است.

    من زهرا هستم و در روستا زندگی میکنیم   و تو مدرسه مذهبی درس میخونم  خیلییییی سخت میگیرن مثلا همه باید چادری باشن  و زنگ قرآن باید مثل زنای عرب نقاب بندازیم  اگه اینکارارو نکنیم ۳۰۰ ضربه فلک میشم با کابل تو مدرسه همه باید مانتو شون سیاه باشه شلوارشون سورمه ای و جوراب سیاه و پوتین البته چون تو روستای ما برف زیاده همه چکمه میپوشند هرکی لباس فرم نپوشه ۳۰۰ ضربه و اگه جورابت مشکی نباشه۵۰۰ ضربه با شلنگ حلا میرم سر خاطره یک روز خانم عباسی معلم قران گفت چکم هاتونو در ارید برید نماز خانه و نقابتونو بزنید ما هم رفتیم  دیدیم بایه سطل اب شلنگ اومده نماز خونه هم بو گند جوارب مزداد و اسم هارو خوند نوبت من شد چادرمو چک کرد  لباس فرممو چک کرد و جورابمو که مشکی بود ۴ ماهم نشسته بودمش خیلی بو میداد سیبلمو چک کرد اخه میگه دخترا باید سیبیل داشته باشن بعد ابروهاممم چک کرد همه چی عالی بو تا اینکه گفت جوارابتو در بیار مkنم گفتم اما خانم یه سیلی زد و خودش دراورد ودید لاک زدم گفت دختره بی عفت بی حیا بیچارت میکنم گفت میری تو حیاط چوبو فلک اماده میکنی برای تنبیهت لاکامو پاک کرد چکمه مو دراورد و جورابمو گذاشت رو دماغم جوراب خودشوهم گذاشت رو دماغم خیلی بوش بد بود و گفت وی به حالت پاتو تکون بدی ۶۰۰ ضربه زد تا زه با خواهرمم گفتن خواهرم ازم بزرگ تره بعد رفتم خونه خواهرم گفت بخواب رو پام بعد با مگس کش حسابس زد به باسنم خیلییی روز بدی بود

    خجالت آوره نمیدونم چرا خیلی از این افراد عادت کردن به داستان سرایی و چرند گویی، هیچ پایه و اساسی نداره فقط دارن وقت بقیه رو میگیرن با این داستانهایی آبکی ، راجع به چوب و فلک با اسامی مختلف و قصه هایی شبیه به هم،دست بردارید

    من مهسا هستم 30 سالمه 

    یکمی شیطون هستم ولی در مجموع دختر خوبی هستم .... توی یک شرکت قطعه سازی خودرو کار می کنم ... یک روز به دلیل اینکه کارهامو درست انجام نداده بودم مدیرم به شدت از من ناراحت بود و منم برعکس لازم بود که مرخصی بگیرم. از اونجایی که می دونستم خیلی تو نخ من هست دلمو زدم به دریا  و با یک خط کش رفتم تو اتاقش سرمو انداختم پایین و ازش معذرت خواهی کردم و خواستم منو تنبیه کنه 

    سه روز بعد وقتی همه همکاران رفته بودن خونه هاشون به داخلی من زنگ زد و گفت که برم تو اتاقش ... می دونستم که تو شرکت همه تو نخ باسن من بودن چون من تقریبا لاغر بودم اما باسنم کمی بزرگ بود

    کاری نداریم یه کتک مفصل از باسنم نوش جان کردم و با چشم های گریون اومدم بیرون

    به وبلاگم سر بزنید.

    WWW.tanbihhayeman.blogfa.com

    خوشحال میشم.

    ممنون

    من تا دلت بخواد از مامانم کتک خوردم. ولی از بابام فقط دو بار 
    شما دیوونه این مگ نمی دونید که کتک زدن کودک ازاری محسوب می شود  که جرم است ؟ خوهشا  به پزشک مراجعه کنید.
    سلام،می خام داستات فلک شدنمو بگم که خیلی عجیب و مهمه،من تقریبا خوشگل،لاغر هستم و البته ۱۴سالمه و تو مدرسه سرم به کار خودم گرمه و همیشه خداروشکر نمرات بالایی رو هم دارم،من فقط با دوستانم می گردم وکسی که بخاد منو اذیت کنه،دهنشو سرویس می کنم،
    ماجرا از این قراره که پارسال سال۹۷ که چند روز مونده بود به چهارشنبه سوری مدیرمون اومد گفت که هر کسی ترقه بیاره از مدریه اخراج و از همه درسها زیر ده می کنه، توی مدرسه یه پسره هست که اسمش معراجه و من با اون خیلی لجم از قضاریک روز ورزش داشتیم و وسطای کلاس داشتم می رفتم که بطری آبمو وردارم دیدم که معراج با چند تا از دوستاش دارن ترقه رد و بدل می کنن،از شانس من در تا حدودی نیمه باز بود و من اونهارو دیده بودم و لی اونها ندیدن،فوری دویدم و رفتم به مدیر گفتم،مدیر فوری پاشد و تند تند رفترسمت کلاس،من هم پشتش بودم در را که کامل بازکرد اونها که مدیر را دیدن شدیدا جا خوردن و نزدیک بود که سکته کنند که.....
    سلام منم امروز رفتم خونه ی دوستم داشتیم حرف میزدیم که گفتم فلک زیاد درد نداره کفش و جورابمو دروارد با شلنگ قلمم کرد گریم در اومد به معذرت خواهی افتادم اونم با شلنگ 50ضربه گریه میکردم الان نمیتونم راه برم
    لطفا یه راهکار برای بعد فلک با خط کش ژله ای اراعه کنید

    من دوس دارم تو مدرسه به بدترین شکل تنبیه بشم البته سه بار در کلاس سوم دبستان شدم‌ ... معلممون خیلی عصبی بود و بچه هارا فلک می کرد و می کرد و منم یادنه اون زمانم دوس داشتم تنبیه بدنی بشم به همین علت شروع کردم به نافرمانی ، تکلیف انجام ندادن ، جواب سوال کردن ، درس نخوندن ، حتی بچه هارو اذیت کردن جلوی روی معلم ... معلمم هم دویه بار اول فقط تذکر میداد و فحش میداد ولی بعد سیلی زد یادمه یه بار دختره که جلوم نشسته بود چون مدادشو نداده بود بم دم موهاشو گرفتم جلوی روی معلم محکم سرشو ۵ بار زدم به نیمکت که سرش و دماغش خون اومد ... معلم هم عصبانی شد اومد بالای سرم گوشمو سفت گرفت و محکم پیچوند و اوگفت این چه کاری بود کردی و بعد چند سیلی محکن روانه صورتم کرد گفت بگو غلط کردم منم با پررویی کامل کفتم خوب کردم حالاکه نمرده هرکی به حرفم گوش نده تاسرحد مرگ می زنمش معلمم گفت ا... اینجوریه ؟ من حالا تورو تاسرحد مرگ می زنم ! ... منم گفتم اگه جرات و جربزشو داری داری بزن باهرچیم بلدی بزن اصن بیشترین حد ضربات رو هم به باسنم و هم به دستام و هم به کف پاهام و هم به کمرم و هم به گردم وارد کن ... تو جربزه و زورشو نداری و اصن اجازه نداره ... گفت ا حالا حالیت می کنم رفت از توی ماشینش چندتا شال گردن و یه بند رخت اورد و بعد گفت لباساتو درمیاری یا به زور لختت کنم ... گفتم در نمیارم به سوخی بش گفتم باچی می زنی با خط کش ؟ اگه راس میگی با شلنگ بزن گفت باشه با شلنگم میزنم علاوه براون با خط کش فلزی ، کابل ، چوب ، ترکه ، کمربند ، شلاق ، پدل و برس می زنم جوربم می زنم که دیگه نتونی راه بری و کارت به بیمارستان برسه بعد منم واقعا دیگه ترسیده بودم وقتی واقعا همه ی وسایلو رو میز دیدم ... گفت لباساتوکه هنوز در نیاوردی ... گفتم ببخشید ... گفت به همین راحتی که نمی تونم ببخشم وقتی همه ی کتکت خوردی بعد شاید از تنبیه های دوهفته دیگت صرفه نظر کنم بعد به نماینده ها گفت بازور لباس رو از تنم در بیارن ، مقاومت کردم بعد یکیشون از پشت گرفتم و یکیدیگشون که از فضا خواهر همونی بود که من زدمش بامشت چند ضربه به صورتم زد و با لگد چن ضربه به شکمم زد بعد لباسامو در اورد و لخت مادرزادم کرد ... بعد اول نیمکت اول رو خالی کردن و ۱ پایم رو به یک پایه از نیمکت و پای دیگرم را به پایه ی دیگر محکم بستن و ۱ دستم رو به پایه ی نیمکت عقبی و دسته دیگرم را به اون یکی پایه ی نیم کت عقبی کاملا بدنم کش امده بود بعد معلم جوراب ها و شورتم را داخل دهانم گذاشت و بایک شال گردن دهنم را سفت بست که داشتن خفه میشدم بعد برس را برداشت و به بچه هاگفت که بچه ها هرضربه ای که می زنم میشمارید به ۵۰۰ ضربه که رسید دیگه تنبیه زدن به باسنش که بش میگن اسپنک البته با برس توسط من تموم میشه بعد هرکدوم از شما ۵۰ ضربه نه بیشتر محکم باهروسیله ای که دوست داشتین میزنینش و بقیه هم میشمارن ... بعد شروع گرد به زدن واقعا محکم می زد چند دفعه بینش بیهوش شدم که اب مدنی رو رو سرم خال می کردن و به هوشم میاوردن تا به ۵۰۰ ضربه رسید باسنم داشت اتیش میگرفت بعد زنگ تفریح شد همه رفتن بیرون و معلم در کلاسو قفل کرد و رفت بیرون وقتی زنگ کلاس خورد همه برگشتن به کلاس اومد یه فلفل قرمز بزرگ نشونم داد گفت میدونی این چیه این برای سوزوندن بچه های بی تربیت و اشغاله با چاقو از وسط بازش کرد و زد به سوراخ باسنم می خواستم جیغ بزنم اما نمی تونستم دهنم بسته بود بعد بچه ها اومدن هرکدوم ۲۵ ضربه با برس و شلاق به باسنم زدن و درهمین حین هم فلفل در باسنم بود زنگ خونه خورد همه ی بچه هارفتند به جز من و دوتا نمایندها و معلم که معلم گفت زنگ بزنید به خانواده هاشون بگین کار بد کردن تنبیه شدن تاچند روز خونه نمی تونن بیان ... این موضوع از شرایط مدرسه بود و والدین همه به خوبی اطلاع داشتند ... بعد دیگه همه که رفتند دهنم راهم باز کرد و معلم با شلاق و یکی از نماینده ها با کمربند و یکی دیگه با شلنگ محکم به باسن و کمر و پشت کشاله پا و ساق پا و صورت هرکدام ۷۰۰ ضربه و هرجا از بدن حدودا ۲۱۰۰ ضربه خورد اولش خیلی سر و صدا میکردمولی بعد دوباره دهنم رابستن و فقط گریه می کردم برای صورتم هم کلی شلاق به صورتم زدن به این صورت که به بالای موهام طناب بسته بودن و سرم را به سمت بالا می کشیدند و حدودا ۱۹۹ ضربه با شلاق و دست به صورتم زدن وقتی که شب شد و این تنبیه ها تمام شد دیتو پاهامو باز کردن و به صورت برعکس اون حالت به نیمکت بستنم و بهمون اندازه به سکم و قفسه ی سینه و روی پام زدند بدنم پرزخم و کبود خونین و مالین شده بود بعد بازم کردن و بردنم در ابدارخونه مدرسه و معلم یک قاسق داغ کرد و زد با قاشق رو ی باسنم و پشت دستم سوختم بعد دوباره دستام را بستند و پاهام را بستند و به گردنم یه طناب بستند و به روی رمبن کشیدنم و بردم به سالن امتحانات ک با طناب به صور وارونه بستنم به قلاب لوستر بعد دوباره معلمه با شلاق ۶۰۰ ضربه به همه ی بدتن زدم وقتی تموم شد تاصبح در دستشویی زندانیم کرد و قبل از شروع مدرسه بردم سرکلاس و لباسامو پوشوند و وقتی همه ی بچه ها اومدند بعد از اینک دوزنگ درس داد ، دوباره بردم پای تختخ دوتا نماینده ها چوب فلک رو اوردند و خودم کفش و جوراب هامو دراوردم و با کابل و شلاق و ترکه و کمربند و شلنگ هرکدام ۵۰۰ ضربه به کف پام زد بعد گفت از ادامه ی تنبیهت فعلا صرف نظر می کنم بعد ماجرارو به مدیر مدرسه کشوند و مدیر مدرسه هم به پدرو مادرم گفت و به مدت ۱ هفته اخراجم کرد و کلی تعهد ازم گرفت و وقتی رفتم خونه هم ۱۰۰ ضربه با شلنگ فلک و ۱۰۰ ضربه هم اسپنک شدم و عین همین یک هفته در انباری با دست و پای بسته زندانی شدم ولی فقط ۲۴ ساعت از غذا منع شدم بعد ولی هرروز با شلنگ ۵۰ ضربه اسپنک می شدم ... این تنبیه اولین تنبیهم بود و دیگه اونکارهارو با معلمام انجام ندادم و یه دوسه باردیگه هم به خاطر نمره فلک شدم و تمام
    سلام من مریم هستم و ۳۰ سالمه....راستش من یه دختر عمو که ۱۵ سالشه دارم و همش بهم میگفت که من روم نمیشه به کسی بگم ....من عاشق فلک شدنم ولی کسی فلکم نکرده...میشه تو فلکم کنی؟....راستش من یکم جا خوردم و کلی باهاش صحبت کردم که این نباید اینجوری باشه آخه چرا فلک؟.....زیر بار نمیرفت هر کاری کردم....بهم گفت اگه فلکم نکنی من دیگه تورو دوست ندارم و راز هایی که دارمو پیش همه فاش میکنم......بعد از اینکه من رو تهدید کرد من واقعا عصبانی شدم.....خیلی عصبانی شدم و دندونامو به هم میکشیدم....راستش من نمیخواستم که قبول کنم فلکش کنم چون خوب نیست اما من باید یه اعترافی بکنم....نیلوفر پاهای خیلی خوشگلی داره ...به ناخونای پاش لاک سیاه میزنه که من عاشقشم.......راستش میخواستم از درخواست کنم پاهاشو بلیسم.....با خودم گفتم حالا که این فرست میش اومده بزار کارمو انجام بدم.....فرداش مامان و بابا و عمو و زن عمو میخواستن برن قم برای زیارت .....درواقع هیچکس خونه ما و نیلوفرینا نبود....من به نیلوفر گفتم ساعت ۸....۱ ساعت بعد از رفتن خانواده.....بیا خونمون باهات کار دارم....از پرسید چی کار داری ؟...من بهش گفتم میخوام تنبیهت کنم....انقدر خوشحال شد که صدای جیغش از پشت تلفن من رو کر کرد.....اما من کاملا جدی بودم و میخواستم بخاطر بی احترامی که بم کرده تنبیهش کنم.....خلاصه ا مد تو خونه....ما عادت داریم کفشامونو تو خونه در نمیاریم.....با کفش اومد تو....بعد از کمی سلام و احوال پرسی بهش گفتم رو تخت دراز بکش و پاهات رو بیار بالا.....از شدت هیجان قلبش تن تن میزد.....بعدش پاهاشو به تخت محکم با تناب بستم....و همینطور دستاش رو هش به پشت بستم.....کفشاشو دراوردم و بعد جوراباشو.....واقعا پاهای خوشگلی داره....کمی پاهاشو به صورتم مالیدمو انگشتای پاشو گاز گرفتم و پا زبونم همه جای ماشو لیسیدم تا خیس خیس بشن.....بعد شصت پاهاش رو با سیم به هم بستم....ما توی باغ درخت انار داریم...یه ترکه انار رو شب قبل بریده بودمو روشو کنده کاری کرده بودم تا صاف بشه....همچنین با یه کمربند چرم ضریف که واقعا مثل شلاق هست....و سیم شارژر موبایل و خطکش فلزی رو آماده کردم.....بهش گفتم دوست داری اول با کدوم فلک بشی خودت بگو چجور فلکت کنم.....گفت میخوام ۳۰ ضربه با ترکه ...۳۰ ضربه با سیم شارژر و ۵۰ تاهم با کمربند و ۱۰ تا با خط کش فلزی....مجموعا ۱۲۰ ضربه.....منم خیییلی دوست داشتم که کف پاهای خوشگلشو شلاق بزنم....خلاصه ترکه رو بردم بالا و ضربه اول رو با تمام توان زدم.....با صدای بلند گفت آااااااای.....بعد بهم گفت میشه دهنموببندی؟...باورتون میشه؟....خلاصا من جوراباشو گره زدم دور دهنش....بعد از تموم کردن ۳۰ تا ترکه همش ناله میکرد ..... من گفتم بزار تحقیرش کنم....زمانی که میخواستم شلاق زدن رو شروع کنم گردنش رو گرفتمو گفتم منو تهدید میکنی؟.....میدونستی پاهای خوشگلی داری؟....خلاصه با تمام زور با شلاق یعنی سیم شارژر میزدم به کف پاش .....اون همش ناله میکرد و کف پا کمکم داشت روبه کبودی میرفت.....وقتی سی تا ضربه با کمربند رو شرو کردم گره جوراب باز شد ....منم توجه نکردم....ضربه اول آاااااییییی....ضربه دوم ....آاااایییی غلت کردم توروخدا فلکم نکن....خواهش میکنم اااااااااای....۳۰ تا ضربه تموم شد و نفس نفس میزد.....سینه هاش باد کرده بود و داشت نفس نفس میزد و با صدای خیلی ریز آی آی میکرد.....من تصمیم کرفتم اون ۱۰ تا ضربه خط کش فلزی رو نزنم....بجاش یک شمع آوردم....اینبار دهنشو خیییلی محکم بستم چون میدونستم خیلی بد هوار میزنه.....شمع از ادن شمع های تایلندی بود که اشکشون خشک نمیشه و خیییلی داغه.....شمع رو روشن کردم و با فندک شرو کردم به سوزوندن شمع چون میخواستم اشکش زود تر بسوزه....بعد سمع رو کج کردم و اون اشک داغ داغ رو ریختم کف پاش ....انقدر هواااار زد البته با دهن بسته مثل ناله بود.....آااااااااااااای.....دیگه دلم نیومد ادامه بدم دستاثو باز کردمو پاهام همینطور سینی که دور شصت پاهاش بسته بودمم پاره کردم.....وقتی کلا آزاد شد سرشو گذاشت رو شونم و همینطور نفس نفس میزد و اشک میریخت....راستش یجورایی پشیمون شده بودم.....سرشو گذاشتم رو پاهامو ناز کردم.....تا اینکه خوابید.....صبح که پا شد بهم گفت دستت درد نکنه که فلکم کردی منو به آرزوم رسوندی اما خیییلی درد دارم.....پاهاش سرخ بود اما حالش خوب بود و یک مقداد تو راه رفتن کند بود و شل میزد....ماهاشو با روغن ماساژ دادمو روی کف پاهاش اسپری مو زدم....خیییلی دلم براش سوخت کاشکی اونجور وحشیانه فلکش نمیکردم.....داعما تا شب اشک میریخت.....بازم نازش کردم .....گفام منو میبخشی گفت آره....خلاصه اینکه پس فرداش خانواده ا مدنو اصلا از قضیه بویی نبردنو نیلوفر کاملا راضی شده بود......احساس میکنم الان رابطم باش بهتر شده خیییلی دوسش دارم و مدام قلقلکش میدم تا بخنده و ازم دلاورنباشه.....این بود از داستان و خاطره ما ....ممنونم از ادمین کانال
    سلام.خانومایی که به تنبیه فلک علاقه مندین ایمیل بدین لطفا.ممنونمممم
    منم تا حالا چن بار توسط زن داییم فلک شدم چون اب ریختم رو فرش خونشون.البته یه دفه م دختر داییمو برا اینکه بدون اجازه گوشیمو برداشته بود فلک کردم.خانومایی که فلک دوس دارن به منم ایمیل بدین.ممنوننننن
    راه حل خوب کردن درد پا  ها بعد از فلک چیه با خط کش هم بوده 
    سلام دوتا تا پسر دارم بعضی وقتا بی ادبی میکنن چجوری تنبیهشون کنم؟ کلاس ششم و دهم
    بعضی از این خاطرات حاصل ذهن یک بیمار روانی است دروغ نگید    
    خانم نازی
    خب تو چرا ناراحت میشی
    همه با یک ویژگی همدیگه و اینجا پیدا کردن
    این مسایل جنسی و کاریش نمیشه کرد خیلی ها روش تحقیق کردن نه میشه فهمید چطوری توی یک فرد ایجاد میشه نه میشه فهمید چطوری از بین میره
    دیگه جزوی از اون شخص ه
    مثل این میمونه یکی سیب دوست داره یکی نداره بیای بگی چرا تو سیب میخوری یا نمی خوری
    من هم توسط خواهرم فلک شدم 
















    بازهم این مازوخیستها وسادیسمی هاپیداشون شد.😞😕خدالعنتتون کنه.انشالله گیر یه ادم روانی بیفتین‌که صبح تاشب باانواع وسایل فلکتون کنه که سریک هفته قطع نخاع بشین وتااخر عمرتون زمینگیر.که این دروغها رو ننویسین‌.خانم بهاره وسپیده و رژینا و..‌ که سروکله تون به تازگی پیداشده
    من توی یک خانواده ی بشدت مذهبی بزرگ شده ام که اعتقاد خانواده ام تنبیه فرزند پسر است ولی نمی خوام بگم خیلی تزیاد تنبیه هم می کنند یا با چیز های عجیب و قریب مثل کابل برق اینا .نه تنبیه ها بیشتر بصورت فلک کف پای برهنه است کا تو خونه هم مکانی دارد در حیاطمان.و بعد از آن هم باید بروم و توی یه کاشی 2در2وایسم .. من خواهرانی هم دارم که تنبیه نمی شوند زیرا دختر هستند و پدر و مادرم فقط مرا تنبیه می کنند . و خواهر هایم موقعی که من تنبیه میشوم بجای دلداری من مرا تحقیر می کنند ویا حتی زمان هایی هم آنها مرا تنبیه می کنند تازه من باید بعد از مدرسه سرکارهم بروم  کلا همیشه ارزو داشتم که دختر باشم نه خبری از تنبیه بود نه خبری از کار کردن در ضمن خواهر هایم از من کوچکتر هستند 
    من دارای خانواده ای مذهبی هستم که اعتقاد به تنبیه هایی قبیل چوب و فلک و کف دستی هستند ان ها منو منوبا خط کش و یا یه تیکه پلاستیک خیلی نازک بلند تنبیه می کنند اما جالب است بدانید من که یک خواهر دارم کا از من 1سال کوچک تر است را تنبیه نمی کنند زیرا معتقدند که دختر روح لطیفی دارد و اگر تنبیه شود روحش می شکند اما بعضی وقت ها نیز که از مادرم می پرسم که چرا او تنبیه نمی شود ؟به من جوابی نمی دهد حتی خانواده ی من با کار کردن من نیز مخالف نیستند اما فقط در ایامی مانند تابستان و دیگر طعطیلات تازه این را بدانید که مااز طبقه ی متوسط روبه بالا هستیم و پدرم نمایندگی ایساکو را دارد اما باز هم خواهرم نباید کار کند و من در ایام کار که میام به خانه او منو مسقره می کند حتی دوستانمن هم مرا می بینند ومرا مسقره می کنند وحق دارند تازه نمی خواهم بگویم که ضربات زیاد است ضربات بین 10تا 80 ضربه بسته به کار بعد تازه می دونی اوج تحقیرش چیه بعضی وقت که بابا یا مامان خسته اند و یا نیستند او مرا باید تنبیه کند و او میدونه کا من از این حرکتش که موقع تنبیه من میرود جوراب هاش را می پوشد تا مرا حرص بدهد بدم می اید ولی به خاطر اینکه منو تحقیر کنه این کارو انجام میده.
    نب دوباره به خاطر دیر رفتن به خانه توسط مادرم فلک شدددددم
    خیلی درد دارم دیگه خسته شدم
    سلام من هم دخترمو فلک میکنم . به نظرم فلک برای بچه های تو سن بلوغ خوبه و اون هارو  رام می‌کنه. من که نتیجه خوبی گرفتم و از فلک کردن دخترم راضیم
    من نامادریم خیلی سخت گیره واقعا که سخت گیره دوستام میگن چطور ازش نمیترسی میگه وقتی مییینمش ما ازش میترسیم بهشون گفنم من از ترسش بدون اجازه آب نمیخورم هر چی میگه میگم چشم وقتی میگه الان میام برات سیاه و کبودت میکنم از ترس میلرزم و واقعا میاد و با نیشگون سیاه و کبودم میکنه با دمپایی هم کتکم میزنه با جارو هم میزنه ولی بیشتر با نیشگون تمام بدنمو نیشگون میگیره یه با انگشتش چنان بدنمو میپیچونه گه جیغ میزنم اونم از عمد یه نیشگون شدیدتر میگیره ولی من نباید جیغ بزنم اگه جیغ بزنم بدترش میکنه سراخر میره و در اتاقمو قفل میکنه
    سلام به همگی. دوستای  من هم یک بار تو مدرسه فلک شدند. این نوع تنبیه (فلک) اولین و آخرین باری بود که تو مدرسمون اجرا میشد. ماجرا از این قرار بود که یه روز ما امتحان ریاضی داشتیم. دوست من که اسمش ستایش بود به من گفت که سوال های امتحانی رو تونسته با چند تا از دوستاش از تو دفتر معلم ها کش بره. قرار گزاشتیم روز جمعه بریم خونشون و سوال های امتحانی رو حفظ کنیم و بخونیم تا سر امتحان بیست بگیریم. تقریبا هشت نفری بودیم. سوال های امتحانی رو حفظ کردیم و هرکس هم رفت خونه خودشون. معلم ما هم فهمیده بود که سوال ها لو رفته و دست چه کسایی تو کاره  برای همین سوال های جدید تایپ کرد. روز امتحان معلم که برگه ها رو پخش کرد ما هشت نفر جا خوردیم. من هم به زور هر چی بلد بودم نوشتم. معلم ما سنش خیلی زیاده. تو دوره جوانیش که تازه معلم شده بود اوج استفاده از چوب و فلک بوده و برای همین اون موقع  دختر ها رو هم فلک می‌کرده ولی با مرور زمان که چوب و فلک از رونق افتاد دیگه کسی رو فلک نمی کنه و برای تنبیه ما دخترها کف دستی میزنه. یه قانونی هم داره که هر یه دونه نمره زیر ۱۷ رو پنج تا کف دستی با کمر بند میزنه. خلاصه فرداش معلممون با چند تا چوب و طناب سر کلاس اومد. همه پچ پچ می‌کردند که چی شده. معلممون برگه ها رو گذاشت رو میز و می خواست نمره ها رو بخونه. من هم داشتم از ترس ناخن هامو میخوردم.  نمره ها رو یکی یکی خوند و هرکسی هم که زیر ۱۷ گرفته بود به ازای نمرشون چوب خوردند. نوبت به من رسید گفت: رژینا محمودی ۶ گرفتی خجالت نمی‌کشی دختر بازیگوش. پا شو بیا اینجا تا کف دستاتو نوازش بدم. به ازای هر یک نمره پنج تا کمربند میشینه کف دستت. چهارده ضربدر پنج چی میشه دختر خنگ میشه هفتاد تا یالا دستاتو بیار جلو . من افتادم به گریه و التماس که از این به بعد درس میخونم ولی قبول نکرد و همه ی هفتاد تا ضربه رو زد. تازه ده تا هم به خاطر تکون  دادن دستام زد. شد هشتاد تا. دستام زوق زوق میکرد و نای هیچ کاری رو نداشتم و داشتم گریه میکردم. نمره ی همه رو گفت به جز هفت نفر. بعد از جاش بلند شد و رفت ناظم رو آورد. با صدای بلند گفت اینایی که نمرشون رو میخونم بیان بیرون. محدثه کمالی ۲ ؛ زهرا طاهری ۵ ؛ مبینا شهریاری ۵ ؛ ستایش ناصری ۰ ؛ مریم قدوسی ۳ ؛ الهام جعفر نژاد ۴ ؛ کیانا احمدی ۳ . هر هفت نفری که وارد دفتر معلم ها شده بودند و سوال ها رو برداشته بودن اون بالا بودن. خوشبختانه چون من تو دفتر معلما نرفته بودم و نمی دونست من هم سوال ها رو دیده بودم اسم منو صدا نکرد. معلممون که داشت کمربند شو تو هوا تکون میداد گفت یالا  کفش و جوراباتونو در بیارید . بچه ها که جا خورده بودند افتادن به گریه زاری و التماس ولی فایده ای نداشت. ناظم زنگ رو زد و همه بچه هارو به صف کرد. بچه ها کفش و جوراباشونو درآورده بودند اون هایی هم که در نیاورده بودند ناظم به زور کفش و جوراباشونو در آورد و هر هفت نفرشونو پا هاشونو با طناب به فلک بست .معلممون هم میکروفون گرفت و گفت: از این به بعد دخترای شیطون و بازیگوشی که درس نخونن و شیطنت کنند سر و کارشون با کمربند و شلنگ و چوب و فلکه. این هفت نفر هم به ازای این که وارد دفتر معلم ها شدن و سوال های امتحانی رو برداشتند ۱۰۰ ضربه با شلنگ به کف پاهاشون میزنم و به ازای هر نمره ای که کم گرفتند ۵ ضربه با کمربند به کف دستاشون میزنم تا عبرت بگیرند. معلممون اول به استقبال کف پاشون رفت. پا های هر هفت نفرشون مثل لبو قرمز شده بود و تاول زده بود. دخترها از شدت درد نمی‌تونستند وایسن و مثل ابر بهار گریه میکردند. بعد نوبت کف دستاشون شد. معلممون کمربندو بالا میبرد و محکم میزد کف دستاشون. جیغ همشون بلند شده بود و از شدت درد به خودشون می‌پیچیدند. بالا خره تنبیهشون تموم شد و ناظم زنگ کلاس رو زد. دختر ها از درد همون جا موندن  و تو کلاس نیومدن. فردای اون روز هیچکدوممون نیومدیم  به مدرسه. دستای من تاول زده بود و خدا می‌دونه اونا چه زجری کشیدن.من پس فرداش رفتم مدرسه ولی اونا بعد از یه هفته اومدن هم پاشون لنگ میزد و خوب راه نمیرفتن هم دستاشون تاولش خوب نشده بود. تازه یکیشون هم پرونده شو گرفته بود و از مدرسه رفته بود. بعد یکی دو ماه هم تاول دستای من خوب شده بود هم تاول پا ها و دستای اونا. بعد از اون دیگه هیچ وقت کسی فلک نشد.
    سلام من فلک نشدم ولی نامادریم با قاشق داغ میذاره پشتم 
    سلام بر همه خوانندگان متن
    در دبستان ملی اسلامی فرهنگ کاظمیه تاسیس ۱۳۳۹ واقع در منطقه ۱۲ و در گذر لوطی صالح که ۹۰٪ کادر آن ملبس به لباس مقدس روحانی بودند به مدیریت حاج آقا پیرمرادیان و ناظم آنجا آقای فرقانی (بسیار خشن) و معلمین : برادران علوی (روحانی و شخصی) و روحانی بنام شکوهی و روحانی بنام شریعتمداری و ... از کلاس اول تا ششم تحصیل نمودم و البته چه تحصیلی که با ترس و شکنجه و چوب فلک و سیاهچال . پدرم بنا بود و وضع مالی خوبی نداشتیم و با چنگ و دندان هزینه ماهیانه من و برادرم را در این دبستان ملی اسلامی میپرداخت و با اینکه مدارس دولتی هم در اطراف محل سکونت بود به علت قمی و مذهبی بودن این دبستان را برای تحصیل فرزندانش انتخاب کرده بود . حدود ۹۰٪ شاگردان را طبقه پولدار بازاری و فرزندان روحانیون محترم تشکیل می دادند و فکر میکنم دیواری کوتاهتر از دیوار پدر کارگر بنائی و بی پول حقیر پیدا نکرده بودند که تا فرزندش را شدیدا توسط ترکه و چوب های بامبو چه در کف دست و چه توسط چوب فلک وحشیانه به اصطلاح تنبیه کنند تا فرزندان دلبند اغنیای بازاری و پولدار و روحانیت هم جنس محترم صدمه روحی و جسمی نبینند و اولیایشان تکدر خاطر پیدا نکنند و تنبیه این نمونه آزمایشگاهی آنها را بترساند که حتی اگر خنگ هم هستند به زیر تنبیه یدی و چوب فلک و سیاهچال جای ذغال نروند . بعضا بازرس هم میآمد ولی از ترس عقوبت مشدد و مضاعف جرئت ابراز و اعتراض نبود . حال در مقطع ۶۵ سالگی میگویم که تنبیه یدی هیچ تاثیری در روند بهبود آموزش انسانها ندارد وضمن اینکه هیچگاه آن عقده ای های بیرحم نادان و از خدا بیخبر را نبخشیده و نمی بخشم چون حد اقلش این بود که مسلمان شیعه بودند و ادعای مسلمانی داشتند که ائمه معصومین علیهم السلام از آزار و شکنجه به اسیر حربی هم منع می فرمودند پس اجرشان با خداوند متعال و ائمه اطهار . ممنون از اینکه مطالعه فرمودید . والسلام و علی من التبع الهدی .
    وای سیم جاروبرقی وحشناکه من نامادریم با سیم جاروبرقی کتکم زد بدنم زود کبود شد البته با کابل و با سیم و کمربندو شیلنگ زیاد منو میزنه ولی حین این کتکا سیلی هم میزنه 
    من نامادری دارم که خیلی سخت گیره یه ترازو داره که خیلی دوسش داره منم دستم بهش خورد افتاد زمین نصفی ازش شکست منم داشتم از ترس میمردم زود گذاشتم سر جاش رفتم اتاق فقط دعا میکردم که نفهمه یه دفعه صداش بلند شد داشتم سکته میکردم به خودم میلرزیدم گفت بیا اینجاکارت دارم منم رفتم گفت این چیه هیچی نگفتم یه کشیده زد تو گوشم گفت میگم این چیه گفتم دستم خورد گفت الان نشونت میدم با قاشق چنان داغم کرد که جای سوختگی رو بدنم مونده سیلی که دیگه هیچ صورتم بی حس شد
    سلام. من ۱۲ سالمه. من هم تا حالا پنج بار فلک شدم. هر سه بارش هم تو مدرسه فلک شدم. مدرسه ما قوانین خاص خودش رو داره مثلاً ما نباید آرایش کنیم. نباید ناخن هامون رو لاک بزنیم. نباید رژ لب بزنیم. نباید ناخن هامون رو بلند کنیم. نباید لباس های جذب بپوشیم. نباید بدون جوراب بریم مدرسه و حتما باید جوراب ضخیم بپوشیم و ... . هر کسی هم سرپیچی کنه فلک میشه. حتی بعضی وقتا ناخون های انگشت پا رو هم چک میکنند. من اولین بار برای اینکه ناخون هام رو بلند کرده بودم و لاک زده بودم فلک شدم. ۱۰۰ ضربه. ۵۰ ضربه برای بلندی ناخون و ۵۰ ضربه هم برای لاک زدن. تا دو هفته خوب نمی تونستم راه برم. دومین بار برای اینکه مغنعه ام تا مرتب بود و موهام از مغنعه بیرون زده بود. سومین بار برای این بود که جوراب نپوشیده بودم. چهارمین بار برای این بود که امتحانم رو زیر ۱۰ گرفته بودم. پنجمین بار برای این بود که ناخون هام بلند بود. دختر خالم هم اونجا درس می خونه. اون از من بیشتر فلک میشه بیش ترش هم واسه اینه که امتحاناتش رو زیر ۱۰ میگیره و مشق هاشو نمی نویسه. به نظر من این همه سخت گیری بیش از اندازه است. یه ناظم سختگیر هم داریم که سر چیز های الکی گیر میده و بچه هارو فلک می کنه. یه برگه آچاهار هم گذاشته جلوی در مدرسه و قوانین رو نوشته و کار هایی که نباید انجام بدیم با تعداد ضربات فلک رو هم توش نوشته.
    فلک کردن از روش های قدیمی تنبیه کردن بوده که هم برای بچه ها بیشتر توی مدرسه ها هم برای بزرگسالا بیشتر توی جامعه و خیلی کم توی خونه برای بچه ها استفاده میشده و الان دیگه فلک کردن استفاده نمیشه برا تنبیه کردن
  • دختر لحظه ها
  • سلام ببخشید من متوجه یک اشتباه در تفکرات شما شدم
    یک معلم وقتی تازه سر کار میاد 1 میلیون و خورده ای حقوق می گیره و تا چند سال این روند ادامه داره جوری که یکی تز معلم ها با اینکه مجرده مجبور برای کاغذ دیواری زدن خونه های مردم بیاد
    دوم پدر من بعد از 8 تا ده سال سابقه ی ملعمی تازه با پولی که بخواطر خدمت در مناطق محروم می گیره 2 ملیون تا 2/5 خورده ای حقوق داره و مادرم بعد از 25 سال خدمت جز یک سال بقیه در مناطق محروم نزدیک 4 ملیون حقوق داره این حقوق بعضی وقتا دیر یا زود هم می شه
    شما از هر معلمی بپرسید از نصف ماه دیگه پولی نداره
    تازه وقتی معلم بشی خودشون هرجا بخوان استخدامت می کنند و ممکنه مکان خیلی دور تر از خونه یا مکانی که امکانات نداره باشی پدر من هر روز صبح 60 کیلومتر راه رو می ره تا برس به مدرسش
    چرا نظر منو نمیذارید
    امروز خیلی کتک خوردم بدنم‌کبوده
    سلام پسرامو چطوری تنبیه کنم؟؟ کلاس پنجم و هشتم
    باورم نمیشه شماهم فلک شده باشید جناب ادمین.اونم توی خونه😟واقعا این کارناپسندبه خونه هاهم واردشده بود؟
    من 13 سالمه و پسر هستم
    تاحالا کلا تنبیه نشدنم ولی نمیدونم چرا به شدت علاقه به تنبیه شدن (فلک) در مدرسه دارم.خیلی دوست داشتم که تو مدارس ما هم از این تنبیهات استفاده میشد.
    من یه مادر 35سالم.دوتادختر دارم یه 14ساله یه 10ساله.هردوشون رو برا اشتباهاتشون و حرف گوش ندادن کتک میزنم.پدرشون هم بعضی وقتا کتکشون میزنه.فلکشون نمیکنم هیچوقت ولی بعضی وقتا با شلنگ و خط کش و چوب اسپنک میکنم.البته کم.بیشتر با دستم تنبیهشون میکنم.پدرشون هم با سیلی تنبیهشون میکنه.به نظر من اگه آدم بعضی وقتا بخاطراشتباهاتش کتک بخوره خوبه باعث میشه دیگه تکرار نکنه من خودم تا17سالگی خیلی زیاد از مامان بابام کتک میخوردم.همون کتکا باعث میشد حواسمو جمع کنم که اشتباه نکنم.ما یه زیرزمین داشتیم که موقع کتک منو میبردن اونجا و بابام با کمربندش کبودم میکرد یا با شلنگ کتکم میزد بعضی وقتا هم با دستش بهم مفصل کتک میزد سیلی و تودهنی و یادمه به قدری موهامو میکشید و میزد توسرم که به التماس میوفتادم و بعد سیلی و تودهنی ومو با مشت ولگد سیاه و کبودم میکرد.البته از 13سالگی تا17سالگی بابام اینطوری کتکم میزد.قبلش فقط سیلی و تودهنی آبدار بهم میزد.چون من درسم ضعیف بود و شیطون بودم خیلی کتکم میزدن.مامانمم که قربونش برم انقد نیشگون ازم میگرفت که بدنم کبود میشد و بعدشم با دمپایی و سیخ میوفتاد به جونم.من درسم ضعیف بود یعنی هرکاری میکردم نمراتم بالا نمیرفت.بخاطر درس خیلی کتکم میزدن.یه بار نمره امتحانمو شدم 2معلم گفت باید مامانتو بیاری مدرسه اونموقع 11سالم بود میدونستم اگه بگم به مامانم یه کتک مفصل میخورم اگه هم نگم معلم کتکم میزنه اونموقع معلما با خط کش کتکمون میزدن.خلاصه به مامانم گفتم و یه کتک حسابی هم از مامانم خوردم یادمه اول با دستش خوب کتکم زد بعدشم با دمپایی کتک خوردم.مامانم فردا اومد مدرسه و خانوم معلم گفت بچت خیلی بده خیلی اذیت میکنه هم شیطونه هم درس نمیخونه مامانم کلی شرمنده شد و گفت شما ببخشش من ادبش میکنم.اونروز بعد مدرسه کلی التماس و گریه کردم برامامانم که به بابام نگه چون اگه بابام میدونست کبودم میکرد.مامانمم نگفت.ولی گفت اگه بازم کم کاری کنم با شلنگ کتکم میزنه.منم دخترامو تنبیه میکنن ولی نه به اندازه مامانم.دختر کوچیکم خوبه کم کتک میخوره ولی بزرگه رو بعضی وقتا مجبورم حسابی کتک بزنم.چون حرف گوش نمیکنه.خواهش میکنم نظرم بذارید.دقیقه دوستان هم لطف کنید نظر بدید
    خانم شهرزاد من به کسی توهین نکردم اگر هم توهینی بوده،لایقش بودن.چون اینا یه مشت دروغگوهستن که فقط دارن جرم کودک آزاری رو رواج میدن.وعقده،های جنسیشون رو باکودکان بروزمیدن.خب تشریف ببرن همون سایتهایی که،این کثافتکاریهارو باآدمهای بالغ رواج میده ،ارضابشن نه اینجا.آیا اینها لایق احترام هستن؟؟؟باکمال پررویی هم میان ومیگن دروغ نمیگن ودلیل مثلا منطقی هم میارن.نمونه اش درهمین اواخر تهمینه والناز ومینا.به جای تاییدنکردن نظرات من،اینهانباید تاییدبشن که اعصاب بقیه روهم بهم بریزن.


     بله من هم تقریبا زیاد توسط بابام فلک میشدم
    با شلنگ
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    سلام من هیچ وقت نه فلک شدم و نه کف دستی خوردم مادر من خیلییییی مهربونه و اصلا منو نمیزنه اگر بزنه هم فوق فوقش یه نیشگون خیلی آروم میگیره. حرفای شما قابل باور نیست آخه کودوم مادری میتونه انقدر وحشتناک بچش رو فلک کنه چون یه زمانی بچش از پوست خودش بوده و بعد به دنیا اومده. راستی خواستم یه چیزی به نازی خانم بگم شما خیلی انسان با شعوری هستید. میتونم بدونم شما چن سالتونه و اینکه آیا در سایت آپارات کانال دارید من کانال دارم اینم آدرسشه ********************* *  همه میتونن سر بزنن مدیر وبلاگ شما هم سر بزنید و لطفا نظر من رو تایید کنید.
    واقعا چرا...چرا اینکارارو میکنید با بچه هاتون ؟؟؟ نه نه اصلا باور نمیکنم...واقعا کار اشتباهی هست...منو عشقم تصمیم گرفتیم وقتی ازدواج کردیم و بچه دار شدیم هیچوقت تنبیهش نکینم حتی اگر لوس بار بیاد 
    سلام من خیلی  فلک می شم ولی یه بار به خاطر نمره ی 14توی انشا مادرم 80 ضربه علوم کرد اونم با ترکه تر!!!!!!
    مبینا خانم یعنی واقعا درمانی نداره؟؟؟؟ 
    علی آقا شما پیش یک روانپزشک برید شاید مداوا شوید. تنبیه بدنی اثر مخربی روی کودکان و نوجوانان دارد
    خواهش میکنم کمتر دروغ بگید
    سلام من دیروز یه نطر گذاشتم توش نوشتم پدر و مادر بد کردن
    خواستم معذرت خواهی کنم چون قصد بدی نداشتم ک مثلا بخوام پدر مادر بقیع رو محکوم کنم نه پدر و مادر منم همین طوری بودن مامان من ک اصلا کتک زدن یکی از کارهای روزمرش بود تو هر روز و شرایطی حتی روز تولدم :)فقط واسه ابنکه گفته بود مثلا فلان کار بکن و من اون لحطه انجام ندادم و الان اصلا هم یا قبول نداره ک خیلی کتک زدع و یا میگه کم زدم یا بابام کلا کتکی نبود ولی جلوی غریبه و اشنا همش ابروتو میبرد شاید باید میگفتم پدر و مادرمون
    ب هر حال من کلا خواستم نظرمو راجب ریشه ی این بیماری ک خیلب زیاد شده بگم
    البته اینم بگم ک خیلی ها هستن پدر و مادرشون همینطوری بودن و مشکلی ندارن و برعکس برهر حال قصد توهین نداشتم
    ووتی خدایا باورم نمیشه بیماری مازوخیسم و سادیسم چ قد زیاد شده😱و متاسفانه درمانی هم نداره😔 و بنظر من منشاش از خوشنت های دروان کودکی و نوجوانی ک کم کم ذهنو مشغول میکنه و بعد خودشو جای اون میزاره هی درگیر میشه
    نظرات اخر واقعا توی هر سه تا مطلب مربرط بهم عجیب بود و اعتراف ب دروغ(باز دمشون گرم) لطفا این نظرات خیالی ک خودشون هم میگنو نظارید
    ینی تا حدی مزاخیسم داره ک رمان مینویسه 
    چی بگم پدر و مادرا بد کردن 
    به نظر من توسن نوجوانی پسر بچه ها باید فلک شوند
    یه روز که بابام منو فرستاد خرید 5 دقیقه دیر کردم و اونم حسابی فلکم کرد البته این اتفاق واسه آرتیمیسم افتاد و وقتی دیر اومد خونه فلک شد
    2 یا 3 روز بعد مریم داشت بازی می کرد که خورد زمین و پاش زخم شد بابا تا فهمید آبجیم رو خوابوند رو پاش و شروع کرون به زدن رو باسنش مثل اینکه بابا فهمیده بود مریم رو نباید با کمربند بزنه چون سنش خیلی خیلی کمه آرتمیس گریه می کرد و منم سعی می کردم مریمو نجات بدم که بابا اونو ول کرد و منو آرتمیس رو زد بعدم رفت بیرون پشت آبجی مریمم سرخ سرخ شده بود منم براش کرم زدم و دلداریش دادم و دوباره با هم 3تایی گریه کردیم ولی خیلی نگران سارا بودم آخه مامان بزرگ هم با ترکه می زد و هم فلک می کرد
    5 روز از رفتن مامان می گذشت و روزی نبود که من و آرتمیس یا حتی مریم از بابا سیلی نخوریم ولی دیگه کمربند نخورده بودیم اما روز پنجم بابا یر اینکه آرتمیس گفت دلم برای مامان تنگ شده شروع به کتک زدنش کرد منم برای کمکش رفتم مریم بهم گفت آبجی نرو دوباره میمیریا آخه چون بیهوش شده بودم آبجی مریمم  فکر کرده بود مرده بودم من گفتم آبجی من بیهوش شده بودم تازه مامان میگه ما 4 تا خواهر همیشه بایدمراقب هم باشیم و رفتم کمک آرتمیس اما بابا یکم کتکم زد و بعدم از اتاق بیرونم کرد و درو قفل کرد وقتی  بابا در رو باز کردرفتم تو دیدم خواهر نشسته کف زمینو زار می زنه و کلی کتک خورده بغلش کردم و بعدم مریم براش آب اورد و 3 تایی همو بغل کردیم گریه کردیم
    ببینید چیزی که من گذاشتم بخشی از رمان 5 خواهرون بود که فعلا چهارتان ببینید لطفا داستانمو بگذاریو چون ضرری به کسی نمی زنه و اگه خواستید می تونم رمانمو بگذارم که سرانجام خوبی هم داره ولی تا شما نخواستید فقط یه بخشاییشو می گذارم راستی من مون رها خانمم و اون مطلبم بخشی از اول همین رمان بود بخش خواهر پنجمش
    ببینید چیزی که من گذاشتم بخشی از رمان 5 خواهرون بود که فعلا چهارتان ببینید لطفا داستانمو بگذاریو چون ضرری به کسی نمی زنه و اگه خواستید می تونم رمانمو بگذارم که سرانجام خوبی هم داره ولی تا شما نخواستید فقط یه بخشاییشو می گذارم
    اما دیگه نمی ذارم بابا خواهرامو بزنه از این ببعد حتی اگه منم بکشه نمیذارم آبجیامو بزنه ببخشید همه حرفام دروغ بود
    سلام من 13 سالمه شهریور ماه میرم تو 14  1 خواهر 8 ساله به اسم آرتمیس یه خواهر 5 ساله به اسم سارا و یه خواهر 3 ساله به اسم مریم دارم پدر و مادرم از هم جدا شدن اول فکر می کردم چون پدرم مادرمو کتک می زنه مادرم می خواد جدا شه ولی بعد فهمیدم مادرم می خواد با یه اقایی ازدواج کنه و ما رو هم نمیخواد  دو روز پیش مامانم از خونه رفت بابام ما رو دورخودش جمع کرد و باهامون در مورد قوانین خونه و اینجور چیزا حرف زد گفت دیگه اصلا حتی درمورد مادرمون حرف هم نزنیم و دیگه نمی بینیمش من خیلی ناراحت شدم و با گریه رفتم تو اتاقم و خواهرام گریه می کردن و می گفتم مامانو می خوایم ابجی سارامم و که خیلی به مامانم وابستست جیغ می زد جوری که من صداشو می شنیدم  من تو اتاق بودم که دیدم صدای کمربند و دادزدن بابام میاد رفتم تو سالن دیدم بابام داره با کمربند سارا رو می زنه تا رفتم تو بابام چند تا سیلی بهم زد و گفت بدون اجازه ی من کجا رفتی و با کمربد شروع کرد به زدنم ابجی  آرتیمیسم گفت بابا آبجی سایه رو نزن بابا هم حمله کرد به اون حتی مریمم زد همهمون کلی کتک خوردیم دوباره بابام رفت طرف سارا اول نرفتم کمکش بعد یادم افتاد مامانم هیچوقت نمیذاشت کوچیکترا یعنی سارا و مریم خیلی کتک بخورن چون می گفت آسیب جدی می بینن البته هروقت دخالت می کرد باز بابا بدتر می زدشون منم واسه همین اول نرفتم کمک که شاید بابام زود خسته بشه و ممکنه بخاطر دخالت من عصبانی بشه و آبجی سارامو بیشتر بزنه ولی دیدم بابا بازم داره میزنتش دویدم آبجیمو بغل کرد از اتاق فرستادم بیرون ولی بابا منو گرفت و از موهام کشید و برد تو اتاق انداخت رو تخت و شروع کرد به کتک  زدن خیلی حرف های بد بهم زد حرف هایی که قبلا فقط به مامان می زد  انقدر زدم تا بیهوش شدم وقتی بهوش اومدم آبجی آرتمیس بالا سرم گریه می کرد و ابجی مریمم می گفت آبجی بابا خیلی کتکت زد  ؟؟؟؟؟ منم همش می گفتم نه من که چیزیم نیست آبجی آرتیمیسم یهو گفت آبجی بابا آبجی  سارا رو برد چند ساعت بعد که بابا اومد خونه فهمیدم بابا سارا رو اول حسابی دوباره کتک زده و آرتیمیسم سر دفاع از اون کلی کتک خورده بعدم بردتش خونه مامانبزرگ پدریم تا اونا یه کاری کنن مامان رو فراموش کنه خیلی خیلی ناراحتم آخه مامان بزدگ خیلی خشنه و آبجی سارامو اذیت می کنه
    من یه برادر23ساله دارم ک خیلی به تنبیه بدنی معتقده سرکوچیکترین چیزتنبیهم میکنه. من تاحالافلک نشده بودم یه سری که ازمدرسه تعطیل شدیم خیلی دیراومدم خونه چون فکرمیکردم داداشم دیرازسرکارمیاد اومدم خونه دیدم داداشم خونست همین ک منودیداومدجلوزدتوصورتم بهم گفت برولباساتوعوض کن بیاتابه حسابت برسم وقتی ک رفتم پیشش بهم گفت ک درازبکشم روزمین منم نمیدونستم میخوادچیکارم کنه بعددرازکشیدم پاهام وبست به صندلی بعدرفت سمت کمدش کمربندشواورد بهم گفت 50تاضربه به کف پات میزنم که دیگه دیرنیای خونه. واقعاخیلی خیلی دردش وحشتناک بود.  ولی بازم هرچی باشه داداش دیگه عزیزه:)
  • الناز ۱۵ ساله
  • من هم یه بار فلک شدم.یه روز که با پدر و مادر و خواهرم رفته بودیم مسافرت من برای اولین بار طعم فلک رو چشیدم.داستان از این قرار بود که برای تفریح با پدر و مادر و خواهرم رفتیم مسافرت.برای ناهار و استراحت رفتیم یه جایی که کوه و تپه زیاد داشت.من به خواهرم گفتم که بریم یه دوری بزنیم و اون هم اومد. از تپه ها رفتیم بالا و انقدر رفتیم که از پدر و مادرمون دور شدیم. حواصمون به ساعت نبود و اینکه چقدر دور شدیم.بعد از یک ساعت بازی و دویدن تازه یادمون افتاد که چقدر دور شدیم و دیر شده.با سرعت برگشتیم.بعد از یک ساعت و نیم به پدر و مادرمون رسیدیم.اونا گریه کنان و سر گردون دنبال ما میگشتن.بعد که ما رو دیدن مادرم اومد جلو و چند تا سیلی بهمون زد و سرمون داد زد.پدرمون هم اومد و گفت میدونم چیکارتون کنم.بی خبر کجا رفتید؟بعد رفت و یه چوب کلفت و یک چوب نازک آورد که از درختا کنده بود.بعد رفت طناب باربند رو باز کرد و دور چوب کلفت بست.به من گفت که بیام جلو. به من گفت که کفشا و جورابات رو در بیار. من فکر کردم که می خواد مجبورم کنه که جورابام رو بو کنم چون قبل از این برای تنبیه من از این روش استفاده می کرد ولی تنبیه من دردناک تر از بوی جوراب بود.پاهامو به فلک بست و با اون یکی چوب چنان زد وسط پاهام که گریم در اومد. گفت به خاطر هر یک دقیقه تاخیر یک ضربه میزنم .همینجوری پشت سر هم می زد تا اینکه ۱۵۰ تا شد.پاهامو از فلک باز کرد.پاهام شده بود مثل لبو.بعد از این که خواهرمم فلک کرد مجبورمون کرد که جورابامون رو بو کنیم.من قبل از فلک فکر می کردم که بو کردن جوراب بد ترین تنبیه است که اشتباه می کردم.فلک از بوی جوراب بد تره
    نازی خانم شما در نظراتون خیلی بی احترامی می کنید و به نظر من شما این کار رو می کنید که یک بحث و گفت و گو رو ایجاد کنید.


    چرا حالا با بی احترامی می خواید بحث رو باز کنید شما می تونید در کمال احترام یک بحث رو ایجاد کنید



    مدیر وب لطفا شما پیام هایی که در آن به همدیگر بی احترامی میشود رو تایید نکنید یا نظر کسی که جواب بدی به کسی داده رو تایید نکنید





    با تشکر

    من 17 سالم بود که ازدواج کردم چون پول نداشتیم رفتیم خونه مادر شوهرم هر روز باید با وایتکس راه پله ها رو می شستم حیاط رو هم می شستم  یه روز که رفتم خونه خواهرم برگشتنی دیدم مادر شوهرم از زیر زمین صدام مبم کنه رفتم دیدم با شلنگ ایستاده گفت بشمار سه کفش وجورابدتو دربیارپا هاتو بزار روی بخاری  همین کار رو کردم بعد پاهامو  با چادرم بست دامنمو داد بالا گفت اگه کف پاهاتو خم کنی با شلنگ میزنم ساق پا هات کبود شه بعد شروع کرد به زدن یکی دریثت زد گودی پام  سریع پاههمو به هم مالوندم گفت حساب نیست نشمار

    دومی زد همونجا خودم رو نگه داشتم بعدی زد پاشنه کف پام یه هفت هشتایی زد پاشنه پا هام دیگه داشتم گریه میکردم که یه دفعه زد نوک انگشتام خندید وگفت گریش مونده بیشرف خیلی بلد بودبچهتر بودم حدود چهارده سالم بود بابام یه دفعه پا هامو بلا گرفته بود و ا کف دست میزد کف پام ولی این خیلی درد داشت بی اختیار پا هامو خم می کردم که شلنگ می اومد ساق پاهام بعد هر شلنگ یه نصیحت می کرد که به خونه زندگیت برس بعد شلنگ بعدی کف پاهام حدود 30 تا زد دید پاهم بی اختیار می لرزن که بی خیال شد و بازم کرد الان 45 سالم شده وناراحتی عصاب دارم نفرینش می کنم

    من یه مادر 30 ساله هستم.پسرم 10 سالشه و من به خاطر کوچک ترین اشتباهی پاهاش رو می بندم به فلک وبا شلنگ فلکش می کنم . تعداد ضربات فلک هم به کار بدی که انجام داده بستگی داره . مثلا اگه نمره زیر 17 بگیره 50 تا فلکش می کنم . به شما هم پیشنهاد می کنم روی بچه هاتون امتحان کنید. البته بچه های بالای 8 سال. چون بچه های زیر 8 سال تحمل فلک شدن رو ندارند.من همین دو ساعت پیش به خاطر بی ادبی 60 تا شلنگ زدم کف پاش.درسته که فلک خیلی درد داره ولی بچه ها رو قوی بار میاره.اسیب جسمی خاصی هم نداره.فقط کف پاهای بچه تا 2 یا 3 روز قرمز میشه.برای فلک کردن کافیه به بچه تون بگید روی زمین دراز بکشه و پاهاشو بالا بگیره. اگه جوراب داشت جوراباشم در بیارید بعد پاهاشو با طناب محکم ببندید و روی میز یا صندلی یا یک سکو بگذارید . بعد تهدیدش کنید که اگر پاشو تکون بده یا انگشتاشو خم کنه بیش تر فلکش می کنید و شروع کنید به فلک کردن و با شلنگ یا ترکه یا کمربند به کف پاش بزنید . باور کنید تا چند هفته بچه ی خوبی میشه .
    خدا روشکر فلک نشدم ولی خب بجاش کلی سر مدرسه کتک خوردم از مامانم یادمه کلاس اول نمره غیر بیست نداشتم کلاس دوم یادمه ١٩٠٧٥زیاد داشتم ک هر از گاهی سر همینم با چوب مامانم میزد ولی ی بار امتحان رباضی داشتیم مامانم باهام کار کرد گفت برو بیست شو من ١٨٠٧٥شدم کلا کلاس دوم هر نمره ای میشدم گریم می گرفت جز بیست یادم نیست چرا اومدم خونه مامانم گفت چند ؟چون زرنگم بودن همون روز معلم تصحیح کرد نشونش دادم رفت تو اشپزخونه ٥سیخ برداشت همه سیخا از بس منو قبلا باهاشون زده بود کج بودن این٥تا سیخ کجو موجو با کانوا بست اومد سراغم فقط نیم ساعت منو با این ٥تا سیخ زد تا کانوا پاره شد بعدم یه عالمه زد تو دهنم ب همه هم  گفت این نمره گرفتم چرن میدونست من حساسم بعدشم گفت کلی زدمش تا ی سنی سر نمره خیلی کتک خوردم بعد از اون خیلی کمتر ولی شدید تر
    سلام.منم یه بارتوسط خواهرم فلک شدم سال۸۰.به خاطر۴تاتجدیدی
    سلام اسم من ملیکا هست و دوازده سالمه.یه روز تو مدرسه با دوستام داشتیم ادای معلممون(آقای سلطانی)رو در می‌آوردیم که از شانس بد ما معلممون پشت سرمون بود.گوش های هر سه‌تامون رو گرفت و نفری یه چک زد و بعد کشون کشون برد دفتر ناظم.پاهام داشت می‌لرزید از ترس.معلممون به ناظم گفت که چیکار کردیم.ناظم عصبانی شد و گفت که هر تنبیهی که خودت دوست داری رو انجام بده .بعد ما رو برد تو انباری و رفت ته انبار و دو تا چوب خاک خورده آورد که یکیشون بهش طناب آویزون بود و یکیشون نازک بود.مینا یکی از دوستام داشت گریه می‌کرد و ستاره معلوم بود که ترسیده به روش نمی آورد.ما نمیدونستیم فلک چیه و نمیدونستیم می‌خواد چی کار کنه .معلممون به ستاره گفت که کفشاشو در بیاره ولی ستاره کفشاشو در نیاورد و زد زیر گریه.معلممون به زور کفشاشو در آورد و بستش به فلک بعد رفت یک سطل رو پر آب کرد و پاشید رو پاهاش و جوراباش خیس شدند.چند بار این کار رو کرد و بعد رفت و جوراب های ستاره رو در آورد و انداخت تو سطل آشغال و گفت که دیگه جورابات به دردت نمیخوره .اولین ضربه رو که زد داد ستاره بلند شد.بچه ها هم داشتند ما رو از پنجره می‌دیدند.پنجاه ضربه زد و پاهاشو باز کرد و گفت که بره گوشه‌ی حیاط روی یکی از پاهاش وایسه.بعد نوبت مینا شد.مینا خیلی گریه می‌کرد.معلممون با زور کفشاشو در آورد و پاهاشو به فلک بست و رو پاهاش آب ریخت و جورابش رو انداخت تو سطل آشغال و پنجاه تا به پاهاش زد و بهش گفت که بره گوشه‌ی حیاط روی یکی از پاهاش وایسه.حالا نوبت من شده بود.به زور کفشای منو در آورد رو پاهام آب ریخت و جوراب هامو انداخت سطل آشغال و فلکم کرد .خیلی درد داشت .بعد از فلک بهم گفت که برم گوشه ی حیاط روی یکی از پاهام وایسم.تا آومدم پامو بزارم زمین پام درد گرفت . به زور رفتم گوشهی حیاط.ستاره و مینا داشتن گریه می‌کردند.پاهام تاول زده بود.بعد از ده دقیقه معلممون دلش به رحم آومد و گفت برید کلاس.ما هم که می‌ترسیدیم  خانواده مون به خاطر کار زشتمون ما رو دوباره تنبیه کنند به اونها چیزی نگفتیم
    وای نگو خیلی وحشتناک بود
    اکثر معلمامون اگر درس نمی خونیدیم فلکومون میکردن
    ولی بودن معلمهای مهربونی که دست رو بچه بلند نمیکردن
    سلام
    پس حواستو جمع که شیطنت نکنی تا فلک بشی..ی وقت دیدی راست راستکی فلکت کردنا
  • یکی هستم دیگه
  • من تابحال فلک نشدم  هفته پیش مادرم اینجا امدم و این ها رو خاند و گفت لگر شیطنت کنی فلکت میکنم یکه هفته از این حرف گذشته و من هنوز فلک نشدم

    سلام
    من فلکدوست هستم
    دکتر هم رفتم
    اصلا قرار نیست این حس پاک بشه
    شما باید حسهای دیگر را قوی کنی تا این حس ضعیف بشه
    من ازدواج هم کردم
    و توانستم حسم را ضعیف کنم
    دکتر به شما پاک کردن را یاد نمیده
    دکتر عادی شدن را یاد میده
    تو میتونی تبدیل به یه ادم عادی بشی اما این حس را هم داشته باشی

    سلام.خواهشا دروغ نگید.آخه چرا?
    تنبیهات بدنی از قبیل فلک و امثال آن بیشتر از 30سال هست که از مدارس جمع شده،با داستان ها و تخیلاتی که زاده ی مغز شماست،این وقایع ننگین در ذهن ها بازپروری میشوند.این وحشی گری و کودنی برخی از انسان های گذشته را بیان میکند که کودکانی که اشرف مخلوقات بودند را با حیوانات یکی میدانستند.باید با کودکان و بچه ها در نهایت آرامش،سعی کنیمم طوری صحبت کنیم که کودک از نظر باطنی و شخصا از انجام کاری صرف نظر کند نه این که بچه را کتک بزنیم یا خدایی ناکرده فلک کنیم.ما انسانیم و امروز زندگی میکنیم.عقده های زندگیتون رو سر کودکان خالی نکنید،کودکان بزرگ میشوند
    سلام ببخشید ی سوال تا حالا اونایی که فلک دوست بودن و مازوخیسم دارن پیش دکتر رفتن ؟؟ منم فلکدوستم خیلی دکتر رفتم درمان نشده 
    تنبیه هر حالتش احمقانست
    بیشتر وقت ها هم برأی انتقامه نه تربیت کردن و یک جورایی ترس ایجاد کردن
    کسی که به هر حالتی مقصره و کار نا درست می کنه أکه با حرف متوجه نشه با تنبیه هم نمیشه
    خانم نازی کل کامنت هاتون حالت عصبی داره و یک جورایی به طرز عجیبی إز مورد ظلم واقع شدن حرص می خورین. بی خیال باشین
    کسی واقعا کسی و تنبیه کرده و یا تنبیه شده باشه باشه نمیاد جار بزنه
    بیشتر أین افراد فتیش دارن و از فلک خوششان میاد
    اکه یه بار به English یه search بکنید می بینید که متاسفانه زیاد شده این جیز ها
    ولی نمی تونیم به همه أین دوستان تهمت بزنیم که مشکل دارن و دارن دروغ سرایی می کنن
  • من ضعیفه نیستم
  • اخ اخ ببخشید خانم نقطه من حواسم پرت شد اون مطلبی که من نوشتم یکبار تو تلوزیون شنیدم به احتمال زیاد
  • من ضعیفه نیستم
  • خانم <نقطه><.>  درباره ی این مسله می تونی رمان جدال پرتمنا رو بخونی خانم هما پور اصفهانی هم از تریق مطالعه به این نتیجه رسیدن ولی چشم من می رم از چندتا از کسایی که در دین قبولشون دارم سوال می کنم تا خیال شما هم راحت شه حق باشماست من نباید چیزی که خودم دربارش تحقیق نکردم  می نوشتم
  • من ضعیفه نیستم
  • درباره قضیه ی سربازی که در اصر فلک فلج شد پرسیدین
    ایشون اینطور که من فهمیدم بعد از تنبیه فیزیکی در بازداشتگاه به سر می برن که بعد از مدتی درد کمر می گیرن و دکتر به ایشون مسکن می ده ولی مثل اینکه این درد بیشتر می شه و کم کم قدرت حرکتشونو از دست می دن من اینطوری شنیدم می تونید تو اینترنت بزنید تا بهتر متوجه بشین
    آقای مدیر،باعرض معذرت دوباره مزاحم میشم ولی قراربود هر نظری تاییدنشه.مثلا همین زهراخانم که ازهمون اول باخاطرات محتلفی کامنت گذاشته که صددرصد دروغ هستن.وعلاو بر این وبلاگ ،دووبلاگ دیگه هم ایشون باهمین اسم و پسری به اسم پیمان داستان تعریف کردن که حیلی قدیمی هستن.جالب اینجاست این بچه اصلا بزرگ نمیشه.ازسال90تاحالا همون دوازده ساله باقی مونده.وسایرین که بااسامی مختلف میان و یا اینکه از تنبیه وفلک دفاع میکنند که درواقع مسکلشون یه چیزه دیگه است.آخه کدوم آدم عاقل وسالمی باروان درست از زجر وکتک خوشش میاد؟؟؟حالا چه خانم وچه آقا که بعضیا یاوه میگن؟؟
    ببینید من منظورم رو درست نرسوندم بعضی افراد تعداد ضربات رو خیلی بالا میگفتن مثلا بیشتر از صد ضربه آخه مگه میشه منظورم این بود تو دین برای زن یا مرد بدکار حالا اسمش رو نمیگم ۱۰۰ ضربه حد شرعی در نظر گرفته میشود یا برای شراب خوار ۸۰ ضربه کاری به تنبیه بچه نداشتم منظورم این بود که این میزان برای گناهکار های بزرگه اگه قرار باشه هر بچه سر شیطنت ۱۰۰ ضربه بخوره که میمیره بعد منظورم این بود که آخه مگه چه شیطنت بزرگی میکنه که با یه انسان بدکار هم ردیف میشه !؟  مگه میخوان حد ... رو بر اون اجرا کنن این که من میگم هیچ ربطی به شیطنت و تنبیه نداشت
    سلام نسرین خانم.منم از کرمان هستم خاطره های تنبیه هم خیلی دارم خوشحال میشم برای هم تعریف کنیم.
    با سلام من نسبت به فلک حس خاصی دارم. باید چیکار کنم؟
    فلک شدن برای ما دخترها لذت بخشه چون احساس قدرت به اقاهامون میده
    خیلی جالبه واسم که واسه خشونت،حدشرعی هم معین کردن.میشه کتک خورد ونه قرمز بشه نه جاش بمونه؟؟؟بابا این حرفاهمش چرته که یه عده ازخدابیخبر به اسم دین ومذهب،وارددین کردن.خشونت ،خشونته.چه کم چه زیاد چه واسه زن وبچه چه واسه مرد،چه بزذگ وچه کوچیک وناپسند وغیرمنطقیه وغیرانسانیه.
    من کرمان هستم. خاطرات جالبی از دبیرستانمون دارم. کرمانی داریم؟
    تنبیه باید متناسب با کار بد بچه باشد
    مثلا یه مدت پسر کوچیک من پیمان عادت بد تف کردت و داشت تا اینکه یه شب که با خواهر بزگترش پروانه دعواش شده بود رو صورتش تف کرد
    منم دیگه تحملم تموم شده بود و خیلی تذکر داده بودم که این کارو نکنه که یه تنبیه به ذهنم رسید به پروانه گفتم بیاد و تموم کنه بحث و 
    وقتی پروانه اومد گفتم با پیمان برین بیرون و از یه داروخانه چند تا ماسک بخر که پروانه گفت ماسک چی گفتم ماسک پارچه ای که به دهان می زنند 
    گفت برا چی گفتم تا زمانی که شما بیرون هستین می خوام به تخت پیمان چهار گوشش طناب ببندم که وقتی برگشتین با کمک هم دست و پاشو به تختش ببندیم و تو تو ماسک تف کنی به صورتش بزینم تا صبح هم دست و پاشو باز نمی کنیم که پروانه گفت نمی خواد این کارو بکنین گناه دار ه که گفتم این تصمیم من برا تنبیه پیمان ه واقعا دیگه تحمل ندارم برو اون کاری که گفتم انجام بده
    در آخر پیمان و پروانه رفتن بیرون که یه دوری بزنند که منم با خیال راحت طناب و بت چهار گوشه ببندم محکم
    وقتی برگشتن گفتم که بیاین تو اتاق پیمان وقتی پیمان تختش و دید با ترس و تعجب گفت این چیه که همون لحظه پروانه یه ماسک به دهان پیمان زد که تف نکنه و دستاشو گرفت که فقط پیمان بد و بیراه می گفت و با کمک هم دست و پاشو محکم به تختش بستیم که پیمان گریه می کرد می گفت این کارا برا چیه این ماسک و از صورتم بردارین. خیلی جدی بهش گفتم که تازه شروع نشده تنبیه تو اینه که تا صبح با دهان بسته و فقط با بینیت تو ماسکی که قراره
    خواهر عزیزت تف کنه تنفس کنی که پیمان رنگیش پرید و کلی دست و پا زد گفت ببخشید دیگه تف نمی کنم گفتم تا الان صد دفعه اینو گفتی الان تنبیه
    میشی و تا یک ماه هم همش باید ماسک بزنی اگه یه لحظه ماسکت و برداری مجبورت می کنم با دست و پا بسته تو ماسکی که من تف کردم تنفس کنی
    اگه خفه نشی تا فردا ظهر نگهت می دارم خفه شو دیگه پیمان. 
    پیمان دیگه ساکت شد و فقط آروم گریه می کرد منم رفتم چسب آوردم و ماسکشو برداشتن دادم به پروانه گفتم چنتا تف کن و پخش کن روش و دهانش و بستم که مجبور شه با بینی تنفس کنه و بعد پروانه ماسکیو که تف کرده بود داد به من و من در حالی که به صورت ه پیمان می زدم گفتم حالا قشنگ تا صبح تحمل کن تا آدم بشی با چند تا تنفس اولیه پیمان تقلا کرد معلوم بود که بوش براش خیلی غیر قابل تحمله که گفتم سعی کن تنبیه و تحمل کنی وگرنه باید 
    فلک و تحمل کنی پسر خوبی باش تا سه ساعت دیگه آزادت می کنم اگه تقلا کنی تا صبح نگهت می دارم تو همین وضعیت
    تا تقریبا یه ده روز بعدش که با خواهش شوهرم و پروانه دیگه قال تنبیه ماسک زدن تا یک ماه و گذشتم ولی دو روز بعد تنبیه دیدم که ماسکش و در آورده و خوابیده که منم سر حرفم دست و پاشو بست و تو ماسک تف کردم و به دهان و بینیش زدم
    بعد از اون قضیه من دیگه مشکل خاصی با پیمان نداشتم که فقط چند بار برا بد دهنی زدم تو گوشش


    "اخه یک سرباز سر همین قضیه ی فلج شد"

    جناب "من ضعیفه نیستم" قضیه این سربازه که گفتین چیه؟


    یه هفته پیش مدرسه ما داشت کارنامه های میان نوبت دوم رو می داد 
    منم می دونستم خراب کردم ولی هیچی به مامانم نگفتم
    وقتی مادرم اومد خونه یه سیلی بهم زد و بهم گفت این چه نمراتیه 
    منم سرمو گرفتم پایین و با دستم صورتمو گرفتم
    بعد دیدم رفت سمت تلفن و به خالم زنگ زد 
    خالم اومد خونمون با مانم حرف زد دیدم یه دفعه مامانم گفت پاهاتو بگیر بالا گرفتم بالا و پاهامو بست به صندلی 
    بعد یه کمر بند داد به خالم . منه بدبختم نمی دونستم فلک چی چی هست همینطوری نگاه می کردم
    خالم ۱۰۰ تا فلکم کرد که هنوزم که هنوزه ردش رو کف پاهام مونده 
    البته بعدش خالم تو تلگرام ازم کلی معذرت خواست 
    خیلی درد داره امید وارم هیچکس فلک نشه 
  • من ضعیفه نیستم
  • حد شرعی که در نظر گرفته شده فقط برای پدر که اونم تا جایی که نه قرمز بشه نه ردش بمونه که البته من کامل از شرارتش اطلاع ندارم
    ملیکا جون راست می گه یک نفر میاد می گه تا هزارتا تحمل کردم اون یکی می گه تو دهمی داشتم می مردم
    ولی خدایی وقتی معلم باشی نگهداری از بچه ها مخصوصا پسر بدون زور خیلی سخته ولی من کلا با فلک مخالم اخه یک سرباز سر همین قضیه ی فلج شد ولی لطفا خاطرات کتک بیشتری بزارین
    من دو بار تو دبستان فلک شدم خیلی درد داشت!
    دوران ما دوران گذار بود. خوشبختانه الان دیگه از این خبرا نیست
    آقا رضا چی میگی؟ الان هم استفاده میشه؟ کجا؟ ایران؟
    الان هم از فلک استفاده می شه یعنی همین سال1395
    خیلی خیلی تنبیه بدی بود
    کاش دیگه اجرا نشه

    خدا ازشون نگذره
    کابوس دوران بچگی مون بود
    من از داداشم کتک میخورم  ۲۱ سالشه بدنسازی میشه من ۱۴سالمه
    آقا حسین چرا فکر میکنید من علاقه دارم به کتک زدن یا خوردن من نه سادیسم دارم نه مازوخیسم   تنبیه بچه ها تو مدرسه حالا هر چی بوده اسمش شکنجه ست  و از همین بیماری ها ناشی میشود 
    منو هزار ضربه فلک شدم یکی داشت رد میشد از در مدرسه دو هزار تا هم اون خخخخ خواهش میکنم (اغراق نکنید) بعضی کامنت ها انقدر اغراق آمیز اند که به شعور آدم توهین میشه                                                                ببخشید من واقعا سوال شما رو نفهمیدم در مورد حد شرعی مجازات شرعی خیلی عجیبه نظر بدید لطفا 
    حد شرعی دیگه تو شرع گفته شده 
    خیلی درد داشت
    بدترین نوع تنبیه بود
    آقای مدیر،شماکه گفتین نظردادن برای مطالب کتک غیرفعال شده که.
    پاسخ:
    من بعد نظرات برای این مطالب، باید اول تایید بشه.
    بسیاری از نظرات حذف میشن

    باتشکر
    سلام
    چرا کسی جوابمو نمیده
    کی علاقه داره به تنبیه
    و اینکه صحبت کنیم
    پاسخ:
    بسیاری از جواب ها تایید نمیشوند!
    باتشکر
    خوشبختانه من هیچ وقت تنبیه نشدم ولی از افرادی که فلک شدن شنیدم که خیلی تنبیه سختیه
    چند بار پیغام داده ام جوابمو نگذاشتید 
    پاسخ:
    احتمالا قابل تایید نبوده.
    معذرت می خوام
    ملیکا خانم شما به صحبت راجبه تنبیه و اینا علاقه دارید ؟
    جواب منو نگذشتیدا !
    منم یه دف ۱۰۰۰ ضربه فلک شدم اومدم خونه به مامانم گفتم فرداش ۳۰۰۰ تا تازه ۴۰۰۰ هم برای این که به مامانم گفتم بعدش پا ها مو از دست دادم  این شوخی بود برای اعتراض به دروغ گویان  نظرم بذارید لطفا
    پاسخ:
    :)
    ایجا مربوط میشه به سادیسم ها و مازوخیسم ها ربطی ب خاطرات نوستالوژیک نداره تعداد ضربات زیادی بالاست یا دوستان دروغ میگن یا ریاضی ضعیف  البته عدد بالا مثل هزار ممکنه مجاز از کثرت باشه!
    اتفاقی خاطره مهشید و خوندم بعضی خاطره  ها به شعور آدم توهین میکنن (۵۰۰ ضربه !؟ )مهشید خانم خیلی با اعتماد به نفس دروغ میگی!با ده ضربه آدم بیچاره میشه فکر کنم شما کف باتو از دست دادی من با نظر ملیکا موافقم حد شرعی هم اینگونه نیست بابا( حد زنا ۱۰۰ ضربه) است 
    یا مثلا حد زنا ۱۰۰ ضربه تازیانه است لطفا نظر قبلی منو بذارید 

    مثلا ۸۰ ضربه شلاق حد مشروب خوار است که البته نه به کف پا یا قسمت های حساس بدن به پشت با شلاق یا تازیانه حد شرعی به معنای مجازات شرعی در این مثال نه ۷۹ تا نه ۸۱ درست نیست حد خاص خودش رو داره ۸۰ ضربه
    تعداد ضرباتی که میگید خیلی اغراق آمیز هستند آخه مگه این بچه گناهی مرتکب میشده ان و حد شرعی بر اونها جاری میشده بیش از ۷۰ ضربه خیلی اغراق آمیز اند 
    پاسخ:
    حد شرعی کجا بوده؟
    کجای شرع چنین چیزی گفته شده؟؟؟
    سلام من دوس دارم راجبه انواع و اقسام تنبیها و این چیزا صحبت کنم
    ایا کسی هست؟؟
    چقدر مووودب؟؟؟؟واقعا که جای تاسف داره.
    به نظر من استفاده از فلک برای تنبیه بچه ها واقعا زیاده روی بود
    بابا نازی چقدر ور ور می کنی ای بابا جنبه هم نداری که بهت انتقاد کنند تا یه چی می گن جبه می گیری بابا پاشو برو به زندگیت برس مردم کار و زندگی دارن تو خوذت بیکاری همش ولی تو وبلاگای مختلف و نظر می دی بقیه که بیکار نیستن اگه هم می بینی زیاد جوابت رو نمی دن حوصله بحث دیگه ندارن
    آخه مگه وسعت پای یک بچه  و آستانه تحملش چقدره که فلک رو برای تنبیه اونا انتخاب کرده بودن؟؟؟؟.آدم دلش کباب میشه.واقعا آدم چقدر بی رحم میتونه باشه که این طفل های معصوم رو اینجوری آزاربده.خداازشون نگذره.
    آقای روزبه،منم حرفهامو زدم ونیازی نمیبینم دیگه چیزی رو دوباره توضیح، بدم.درخصوص دین ومذهبتون هم باید بگم حتی همون مسیحی ویهودیش هم اینکارو نه دریران،ونه درهیچجای دیگه انجام نمیده.وامابه شماکه انتقاد میکنید ازمن وسایرین وادعامیکنید مابیسوادهستیم،باید بگم نظرشمامهم نیست،دیگران بایدتشخیص بدن که چه کسی سوادداره یانه.درضمن سواد فقط وصرفاخواندن ونوشتن نیست،بلکه فرهنگ وشعور ونوع رفتارهرانسانی سواد،اون شخص رو معین میکنه.که خداروشکر هم من وبه،قول شما امثال من در هردومورد ازشما خیلی حخیلی جلوتر وباسابقه ترهستیم.واما درمورد اون نازی خانم بایدبگم،اون سخص دیگری است ومنم بعدا متوجه این موضوع شدم.خداروشکر من ازنظرروانی واخلاقی سالم هستم وعزت نفس بالایی دارم ونیازی به تحقیر وتنبیه نسبت به خودم نمیبینم.وامادرمورد عقاید هم قبلا مثال زدم که همچین هم عقایدهرکسی به خودش مربوط نیست.چون آثارمثبت ومنفی رفتارهای هرشخصی بر جامعه وافراد اون جامعه هم تاثیرگذاره.بنابراین نمیشه هرکسی هرکاری دلش خواست انجام بده وبعدبگه این عقیده وتفکرمنه وبه خودم مربوطه.واگرخیلی ازحرفای من درموردخودتون وخواهرتون ناراحت شدین،بایدبگم،زمانی که اینجا مسائل به قول خودتون شخصیتون رو بیان میکنید،انتظارنداشته باشین کسی انتقادی نکنه.موفق باشین.
  • روزبه حافظ زاده
  • سلام دوستان محترم من هر از گاهی به اینجا سر میزنم اونم فقط برای سرگرمی
    عده ای هم که خاطرات جالبی نقل میکنند و خب راست و دروغش پای خودشون منم دوست داشتم یکی دوتا از خاطراتم رو باهاتون درمیون بذارم و اینکه عین حقیقت هست خاطراتم و در خصوص حرفای نازی خانوم هم من به اینطور افراد چیزی برای گفتن ندارم چونکه زندگی روزمره و کارم به حد کافی خستم میکنه و حوصله بحث با افراد مثل ایشون که خودشون رو عقل کل حساب میکنن و جو روشن فکری برداشتن و به خودشون حق قضاوت میدن ندارم و امثال اینا زیاد دیدم و ۹۰درصد این افراد رو متاسفانه خالی از سواد میبینم ولی یه سری چیزا رو بهتره بگم اول که اینجا بیشتر از یه نفر نازی هست و فکر میکنم ایشون یه مدت پیش اصلا خودش میگفت دوست داره فلک بشه و تنبیه بشه و از بقیه دوستان کمک میخواست دوم اینکه تو به چه حقی راجع من و خواهرم اینجوری حرف میزنی و قضاوت میکنی زندگی من و سبک زندگی کردن ما متفاوته و به کسی هم ارتباطی نداره ما خیلی چیزا تو زندگیمون انجام میدیم که خیلیا انجام نمیدن و اگه از دید اسلامی هم بخوای به قضیه نگاه کنی که این اشتباهه چون یه مسعله که تو نمیدونی اینه که ما اصن مسلمون نیسیم و مسیحی هسیم ولی به مسلمونا احترام میذاریم چون عقیده هرکس برای خودش محترمه پس برای ما هم محترمه و خیلی از حرفاتون ناراحت شدم برو یاد بگیر به عقیده مردم احترام بذاری چون با اینکار اول به خودت احترام گذاشتی
    شنیدم هنوزم هم تو بعضی جاها از فلک استفاده میشه. البته شنیدم خودم ندیدم
    مجددا سلام نازی خانم من در مجموع شما رو یک فرد روشنفکر میدونم و اینکه مخالف خشونت هستید که خیلی خوبه این طرز فکر فقط یک ایراد به نحوه گفتار شما داشتم که اون هم بهاتون موافقم با بعضی بهتر این نمیشه صحبت کرد ولی این جور افراد از نظر من اصلاح پذیر نیستن و کلا حرف زدن بهاشون بی فایده هست به امید روزی که یک جامعه منطقی و عاری از هرگونه خشونت داشته باشیم
    آقامحسن واقعادلم به حال شماوسایرین میسوزه واعصابم بهم میریزه وقتی این چیزارو میخونم.من تمام طول تحصیل شاگرداول منطقه وشهربودم اما هیچوقت ازتنبیه بچه های ضعیف ترخوشم نمیومد ومتنفر بودم.وقتی اونا کتک میخوردن من بیشترزجر میکشیدم وخجالت میکشیدم.نه ازروی ترس،واقعا بدم میومد ومیاد ازاین روشها.اما همه اینها تقصیر معلمهانبود،مقصراصلی خانواده هابودن که اجازه همچین کاری رو به اونامیدادن  ومیدن.چون فکرمیکنند معلم،تمام رفتاروگفتاروکردارش درسته.خب اونها هم مثل سایرین،یک شخص معمولی هستن و اشتباه میکنند.البته این نظر منه.  به هرحال امیدوارم همه به خودشون بیان وازاین کارهادست بردارن.
    آقا سروش،یک چیزی رو یادم رفت بگم.بله من سرجنگ دارم ،نه باهمه،باکسانی که یک روش نادرست رو که باصدتادلیل عقلی ومنطقی رد شده رو میخوان صحیح ودرست وتاثیرگذارجلوه بدن.وکارخودشون روپیش ببرن وهمه جا از کارشون دفاع میکنند.من برخلافنظر شما نمیونم ساکت بشینم و چیزی نگم.
    آقا داوود صددرصد حق باشماست،حتی اگربه راه خلاف کشیده نشن،صدتا درد روحی وروانی واسشون پیش میاد که البته همین خلاف هم ناشی از همونه.
    آقااکبر بله متاسفانه وجودداشته ودارد وخواهد داشت واین سیکل معیوب ادامه داره.خداصبرتون بده وهمه رو به راه راست هدایت کنه.
    مهتاب خانم،به آقاسروش هم گفتم.من فقط به یک نفر توهین کردم که دلیل هم دارم وگرنه دوست ندارم به کسی بی حرمتی بشه وتاحالا هرسایت ووبلاگ و.. هم رفتم سعی کردم بامنطق جواب بدم وصحبت کنم.شاید لحنمم تند باشه به این خاطر که برحی افراد هستند که متاسفانه هرچقدر باملایمت ومنطق باهاشون حرف میزنیم ،متوجه نمیشن .شاید بالحن تند حداقل کمی به خودشون بیان.درواقع نه که متوجه نشن،نمیخوان که بپذیرن.اینم گفتم که بازنگین به دیگران توهین کردم وگفتم نفهم.
    سلام آقاسروش.من فقط جواب اون آقارو دادم ویادم نمیادبه که شخص دیگه ای هم توهین کرده باشم.اینکه هرکس جوابگو اعمال خودشه ،درست،اما دیگران نقشی ندارن؟مثلا اگرکسی قصد آتیش زدن یک نفرو داشت به هردلیلی،دیگران نباید دخالت کنند چون اون فردخودش جوابگو کارهای درست ونادرستشه؟پس وظیفه انسانی ووجدانی چی میشه؟وظیفه دینی چطور؟درسته که باید جوابگو باشه،امااین دلیل نمیشه هرکسی به این خاطر،دست ب هرکاری بزنه و موجب گمراهی دیگران بشه.شماذهن بیداری دارین اما متاسفانه تعدادی ازافراد هستن که اینطوری نیستن وهرحرف و عقیده وکاری رو ازدیگران یادمیگیرند وتقلید میکنند.و بناراین وظیفه ماست که مانع انجام وترویج کاروشیوه نادرست از یک سری ازافراد باشیم تا مبادادسته دوم به راحتی فریب بخورند.منم قصد توهین به شماروندارم،و عذرخواهی میکنم.اما اونجا که گفتین حودت روعقل کل فرض نکن،ناراحت شدم.و 

    سلام . من محسن هستم و 26 سالمه . من وقتی ابتدایی و راهنمایی می رفتم از فلک برای تنبیه پسر ها استفاده می شد.من دانش اموز درس خونی بودم و مشکل انضباطی هم نداشتم.واسه همین معمولا فلک نمی شدم اما هر روز شاهد فلک شدن بچه ها بودم.من فق یک بار فلک شدم اونم واسه سال اول راهنمایی بود.وارد راهنمایی که شدم درس ها یک دفعه سخت شدن به خصوص درس ریاضی . ریاضی هم سخت بود و هم معلمش سخت گیر بود . هر کسی نمره ی زیر 15 می گرفت کف دستی می خورد و هر کس زیر 10 می گرفت به شدت فلک می شد .من با هزا ر زحمت تا اردیبهشت تونستم نمراتم رو بالای 10 نگه دارم.کف دستی زیاد خورده بودم اما فلک نشده بودم.تا این که اخرای اردیبهشت یک امتحان سخت از کل کتاب گرفت.واقعا امتحان سختی بود اما من فکر نمی کردم زیر 10 بشم.موقع خوندم نمرات منتظر بودم که اسممو بگه اما نگفت.چون معلم ریاضی  هر وقت می خواست دانش اموزی رو به خاطر نمره فلک کنه نمره اش رو اخر سر می گفت.بالاخره اسم من رو گفت : محسن احمدی! پاشو بیا پای تخته.با ترس رفتم پاتخته.گفت اخه -9- هم شد نمره ؟! خجالت نمی کشی ؟! من شوکه شده بودم ! حالا باید جلو همه بچه ها فلک می شدم.معلم گفت یالا کفشا و جورابات رو در بیار تا حسابت رو برسم بچه تنبل. با ترس کفشا و جورابام رو در اواردم و دراز کشیدم رو زمین.خیلی تحقیر امیز بود.از شانس بد من اون روز فقط من زیر 10 گرفته بودم و فقط من باید فلک می شدم.معلم وقتی دو نفر زیر 10 گرفته بودن ، پاهای اون دو نفر رو با هم به فلک می بست و به کف پاهای هر دو دانش اموز ترکه می زد.این طوری درد فلک بین کف پاهای دو دانش اموز تقسیم می شد و دردش کم تر می شد.تحقیرش هم کم تر می شد چون اون دانش اموزی که فلک می شد تنها نبود.اگه مثلا 50 ضربه  قرار بود فلک  بشن ،سهم کف پاهای هر دانش اموز 25 ضربه بود.اما حالا من تنها بودم و همه ی ضربات فقط به کف پاهای خودم می خورد.معلم چوب فلکو اوارد و پاهامو بست به چوب  فلک و حسابی محکم کرد تا نتونم پاهامو تکون بدم.بعد دو نفر از بچه ها رو هم صدا کرد تا سر فلک رو بالا بگیرن.کف پاهام رفته بودن بالای بالا و به سمت بچه ها بودن.خیلی ترسیده بودم.معلم کف پاهامو کنار هم جفت کرد و گفت 50 تا می زنم کف پاهات تا دیگه زیر 10 نگیری.بعد ترکه رو ورداشت و شروع کرد به زدن.آآآآآخخ. نمی دونید چقدر دردش زیاد بود.کف پاهام تا مغز استخون سوختن و از درد جیغم در اومد.ضربه دوم رو که زد اشکم در اومد و شروع کردم به گریه کردن اما معلم اصلا توجه نمی کرد و همین طور با شدت تمام ترکه ی خیس رو می زد به وسط کف پاهام و انگشتای پام.انقدر دردش زیاد بود که آرزوی مرگ می کردم.احساس می کردم کف پاهام رو دارن کباب می کنن.بالاخره بعد از 50 ضربه معلم ترکه رو کنار گذاشت.در حالی که به کف پاهام اشاره می کرد رو به کلاس گفت این عاقبت تنبلی هست.بعد طناب فلک رو شل کرد و چوب فلک رو اوارد پایین و پاهامو ازاد کرد.وقتی چشمم به کف پاهام افتاد چنان ترسیدم که نگو و نپرس! کف پاهام کاملا سرخ شده بودن و زیر انگشتای پام ورم کرده بودن و جای تمام ضربات ترکه رو کف پاهام مشخص بود.کف پاهام چنان می سوختن که فکر می کردم دیگه تا اخر ععمر نمی تونم درست راه برم.با  کمک مبصر ، چهار دست و چا رفتم سر جام نشستم و در حالی که گریه می کردم سرم رو گذاشتم رو میز.یکی از بچه ها هم کفشا و جورابام رو اوارد و گذاشت کنار نیمکت.بعد از این فلک ، تا یک هفته کف پاهام می سوخت و به سختی راه می رفتم . اما بعد از حدود 10 روز کف پاهام بهتر شدن و می تونستم بدوم و جای ضربات هم خوب شدن.

    این روش تنبیه متداول برای پسر ها بود !اونم نه در دهه شصت  یا هفتاد ! بلکه در دهه هشتاد ، سال 1382   .دخترا برن خدا رو شکر کنن که دخترن!  دوست دارم نظرتون رو هم راجع به این خاطره بدونم . با تشکر فراوان .

    با سلام البته الان دیگه فلک وجود نداره اما متاسفانه هنوز مادرهایی هستن که بچه‌ها شون رو کتک میزنن مثل مادر من, من سال سوم راهنمایی هستم دوسه روز پیش بخاطر دعوا تو مدرسه و درس نخوندن مادرم وقتی خونه خلوت بود با شلنگ یه کتک مفصل بهم زد چنان کتکی بهم زد که هنوز بدنم میسوزه, کاش کتک زدن هم از بین بره چون خوب نیست
    نازی جان من هم با آقا سروش موافقم طرز حرف زدنتون اصلا درست نیست چون دارین درست میگین دلیل نمیشه توهین بکنین بعدش قرار نیست شما کسی رو محاکمه بکنین که میگین اون خودش قطعا میتونه از خودش دفاع بکنه من همه نظرات شما رو خوندم متاسفانه جواب همه رو بد میدین 
    نازی خانم من هیچ توهینی به شما نکردم و تعیین تکلیف هم نمیکنم چون به من ارتباطی نداره اصلا تمام حرف شما درست و منطقی و حق با شماست ولی دلیل نمیشه چون درست میگین توهین هم بکنین ضمنا قرار نیست کسی پاسخگوی اعمال دیگران باشه اون آقا روزبه هم هر کاری میکنه خودش باید جوابگوی اعمالش باشه البته نه پیش من و شما من کلا گفتم تمام نظرات شما را خوندم متاسفانه جوابههمه را با تندی میدی انگار سر دعوا داری با همه البته اگر بازهم فکر کردین که بهتون توهین شده عذر میخوام 
    اکثرتون مشکل جدی روحی و روانی دارید.برید پیش روانکاو
    سلام من هم اولین باره میام تو این سایت اونم اتفاقی شد نازی جان من هم با سروش موافقم متاسفانه طرز حرف زدنتون صحیح نیست خیلی تند صحبت میکنی شما قرار نیست کسی رو محاکمه بکنی که میگی شما چرا ناراحتی خودش از خودش دفاع بکنه
    ضمن خسته نباشید خدمت مدیر وبلاگ
    میخواستم به دوستانی که از تنبیه بدنی حمایت میکنند بگم که خیلی از همکلاسیهای دوران مدرسه ام را میشناسم که  که سر همین تنبیه بدنی ترک تحصیل کردند و بعضا به کارهای خلاف هم روی آوردند
    خودم بعضی از این خاطرات دوستان را باور نمیکنم.
    تنبیه بدنی راه درستی برای تربیت فرزندان نمیباشد 
    نازی خانم تمام حرفهای من هنوز هست دوباره بخون هیچ توهینی به شما نکردم تعین تکلیف هم نکردم چون به من ارتباط نداره تمام حرف من این بود که کسی حق توهین به کسی نداره هرکسی خودش پاسخگوی اعمال خودش است تمام حرفهای شما درست داره دروغ میگه ولی خودش باید پاسخگوی اعمالش باشه نه من و شما من تمام نظرات شما را تا الان خوندم متاسفانه غیر از شما هیچکسی دخالت نمیکنه فقط شما هستین که با تندی و لحن بد جواب همه را میدین انگار با همه سر دعوا داری   اصلا حرف شما حق ولی حق را حتما نباید با توهین گفت میشه محترمانه تر حرف زد امیدوارم بازهم این صحبتها را توهین به خودتون فرض نکنین ضمنا اگر احساسکردین بهتون توهین شده عذر میخوام 
    اونایی که فلک و... رو درقالب روابط جنسی دوست دارن و هردو میپذیرن ولذت میبرن،باخودشون،امالطفا به طورکلی ازاین کار دفاع نکنند وصرفا اون حس رو برای خودشون وروابطشون نگه دارند.اگرچه بیشتر کسانی که علاقه مند به فلک کردن هستند چه برای تنبیه فرزند وچه همسر،قطعا خودشون درد این کارو نکشیدن که بدونند چقدر دردناکه.وصرفا از روی حرف های دیگران ازاین کارحمایت میکنند.چرا درد ورنجی رو که برای خودتون قابل تحمل نیست و نمی پسندین ،برای دیگری میپسندین؟؟نه تنها فلک ،بلکه به طور کلی آزار واذیت جسمی وبه دنبالش روحی وروانی.
    آقای سروش شماکه میفرمایید توهین کنم،چراخودتون به من توهین میکنید؟و چرا شماناراحت شدین؟قطعا اون خودش میتونه ازخودش دفاع کنه .درضمن قرارنیست حتما توی زندگی کسی باشیم تاراست ودروغ حرفاش مشخص بشه.بعضیاحرفایی میزنن که برخلاف تمام عرف وشئونات کشور وجامعه است و کاملا مشخصه که دروغه.واینی که برخی میان میگن مااینکارارو میکنیم یعنی خودشون دارن زندگیشون رو رو میکنند.اصلابرفرض مثال که راست بوده باشه،چه دلیلی هست که مرتب به یک وبلاک خاص بره و بگه اینکارو انجام میدن؟اگربین خودش وخواهرشه چرابااسم وفامیل میاد وتعریف میکنه؟خب مشخصه که قطعا دروغه.درضمن شمانمیتونیدبرای من ودیگری تعیین تکلیف کنید که حق داریم به کسی دروغگو و... بگیم یانه.و نیازی نیست به فکرآخرت من باشید،بهتره به فکر آخرت افرادی باشین که خشونت رو ترویج میکنند حالا باهرنیت وقصدی.قطعا گناه و آثار کارهای اونا خیلی خیلی بیشتراز حرفهای شاید نادرست من،باشه.این حرفهای این آقاهم قبلا بااسمهای محتلف در وبلاگهای مختلف دیدم که همه ناشی از یک منبع واونم دیدن کلیپهای اینچنینی هست.نمیگم همه یک نفرهستن،منظورم اینه همه یک جور داستان تعریف میکنند واین خودش دلیل حرفهای منه.
    خیلی بد بود
    چقدر التماس میکردیم ولی فایده نداشت
    سلام مریم خانم. منم خیلی فلک دوست دارم. این یه حس خاصه بین بعضی آدمها. شما چند سالتونه؟ 
    نازی خانم یه مقدار از توهین کردن دست بردار و خودت را عقل کل فرض نکن هیچکس از زندگی کس دیگه خبر نداره و طبعا حق قضاوت هم نداره یک درصد فقطیکیک درصد اگر اون بنده خدا راست بگه شما باید قیامت جوابگوی این طرز حرف زدن باشی هیچکس تحت هیچ عنوانی حق نداره در مورد دیگران از الفاضی مثل دروغگو مازوخیسم یا بی غیرت استفاده بکنه به خاطر خودتون میگم کاری نکنیم مدیون کسی بشیم
    روزبه حافظ زاده دروغگو ومازوخیسم،برو خودت رو درمان کن کمتر هذیان بگو.اگراینجوری باشه که هم تو هم خواهرت منحرف به معنای کامل هستین،بی غیرت که میای اینجا میگی خواهرم لختم میکنه منو میزنه.کمتر مزخرف بگو.من اینقدر وبلگهای مختلف رفتم وامثال تورودیدم که میدونم حرفاتونفقطوفقطتوهمات ذهن بیمارتونه.کمتر فیلم وکلیپ مثبت18 با عنصرخشونت وشلاق ببین ،انشااله تاثیرداشته باشه در درمانت.
  • روزبه حافظ زاده
  • سلام دوستان قبلن هم گفته ام خواهرم خیلی به خاطر درس منو تنبیه میکرد و این کارش خیلی باعث پیشرفت درسی من میشد فقط هم بین خودم بود و خودش من هم اعتراضی نداشتم خدایی هم موقع تنبیه گمونم یادش میرفت من داداشش هستم و هر تعداد میگفت میزد فقط هم باید بلند میشمردم و میگفتم دیگه تکرار نمیشه یه مدت دیگه تنبیهم نمیکرد وضع درسام افت کرده بود عادت کردم بعضی درسا با کتک بخونم خلاصه اینکه خودم رفتم ازش خواستم دوباره همون روند سابق پیش بگیره حالا اگه بازم تنبیه شدم باهاتون به اشتراک میذارم
    اهمیت پا

    در این مقاله قصد داریم به اهمیت پا و عوارض آن بپردازیم . پا یکی از مهمترین اعضای بدن است. ولی متـأسفانه بسیاری از افراد به پاهایشان توجه و رسیدگی نمی کنند، بسیاری از انسان ها با رعایت نکردن بهداشت پا و همچنین پوشیدن کفش نامناسب و تنگ باعث به خطر انداختن پایشان می شوند.
    پای ما همواره وزن بدن را تحمل می کند و ما به وسیله پاهایمان تعادلمان را حفظ می کنیم.اما با این وجود از پاهایمان مراقبت نمی کنیم.

    بیماری های پامیخچه وپینه

    در صورتی که از کفش نامناسب استفاده کنید به پا فشار وارد می شود وسبب این بیماری می شود.همچنین رعایت نکردن بهداشت پا در ایجاد این بیماری نقش دارد. اطلاعات دقیقتر در رابطه با میخچه را می توانید در مطلب عوامل ایجاد میخچه و درمان آن دنبال کنید.

    ترک پا

    هر عاملی که جریان خون را در پا کاهش دهد موجب ترک خوردن کف پا می شود. این عارضه در فصول سرد که  هوا خشک می شود به وجود می آید، همچنین استفاده کردن از کفش های صندل و تابستانی. برای درمان ترک پا می توان پوست پا را چرب کرد و از پماد برای مرطوب کردن پوست پا استفاده کرد. همچنین شست و شوی پا با آب گرم و خشک کردن آن با حوله و رعایت بهداشت مفید خواهد بود.
    برای جلوگیری از ترک خوردن پا، باید در پیاده روی  طولانی از کفش جلو و پشت بسته استفاده کرد.

    زگیل های کف پا

    گاهی کف پای دارای شیارهایی است که با قرار گرفتن در محیط رطوبت‌‌دار باعث وارد شدن میکروب به داخل آن شده و ضایعات شدید پوستی و زگیل را ایجاد می‌کند زگیل‌های کف پا به دلیل مسری بودن آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است. در صورتی که یکی از اعضای خانواده به این بیماری مبتلا باشد، سایر اعضای خانواده نیز به دلیل استفاده مشترک از حمام و دمپایی حمام، به آن مبتلا می‌شوند. بنابراین فرد مبتلا باید از دمپایی شخصی استفاده نماید.

    ناخنک یا ناخن‌های فرورفته در پوست

    رشد و نفوذ ناخن به گوشت و بافت نرم زیرین این حالت را ایجاد می کند، که در شست پا بیشتر دیده می شود. کفش تنگ و اصلاح نا مناسب ناخن از علل آن هستند. این بیماری دردناک است و احتمال عفونت در آن بالا است.
    برای درمان ناخنک باید ناخن ها را به صورت افقی کوتاه کنید و در حین کوتاه کردن، از انحنا دادن به ناخن و کوتاهی بیش از حد آن خودداری کنید.
    روزی ۲ تا ۳ بار، به مدت ۱۰ دقیقه از کمپرس آب گرم استفاده کنید.
    می توانید از کمپرس سرکه سفید رقیق شده با آب (یک قسمت سرکه و چهار قسمت آب) و محلول آب و نمک نیز استفاده کنید. این روش درد و ورم را کم می کند. بعد از هر کمپرس، پای خود را کاملا خشک کنید.
    برروی ناخنک پماد آنتی بیوتیک بمالید.

    قارچ پا

    قارچ ها موجوداتی هستند که در گرما و رطوبت رشد می کنند.در صورت رعایت نکردن بهداشت پا بخصوص در مکان های گرم و مرطوب باعث ایجاد قارچ در قسمت لای انگشتان پا و اطراف ناخن های پا می شود.
    اگر دوست دارید دچار عفونت قارچ پا نشوید، کافی است بیشتر به فکر رعایت بهداشت پوست پاهایتان باشید.
    به‌ طور معمول قارچ‌ پوست پا و ناخن پا با مالیدن پمادها به پوست بهبود می‌یابند، ولی گاهی لازم است داروهای خوراکی مصرف کنید. مصرف این داروها باید زیر نظر متخصص پوست باشد.
    برش هایی از پیاز را چند دقیقه بر روی ناخن بگذارید. همچنین میتوان پنبه ای را به آبلیمو آغشته کرد و بر روی ناخن گذاشت.
    در صورتی که قارچ پوست پا بهبود پیدا نکرد ممکن است شما به بیماری دیابت دچار شده باشید.
    پیشگیری بسیار آسان تر از درمان است. برای پیشگیری لازم است ناخن ها همیشه خشک و تمیز نگاه داشته شوند. جوراب ها را باید مرتب تعویض نمود. همچنین باید از آسیب به پوست و بافت اطراف ناخن جدا پرهیز شود. در هنگام پدیکور یا مانیکور کردن ناخن پا و دست نباید کوتیکول را برداشت.

    پای سرد

    اگر انگشتان پای شما همیشه سرد است، یکی از دلایل آن عبارت است از: ضعیف بودن جریان خون در پا، ضعیف بودن جریان خون می تواند علل مختلفی داشته باشد، از جمله: کشیدن سیگار، فشارخون بالا و یا بیماری قلبی.
    آسیب اعصاب پا در اثر عدم کنترل دیابت نیز می تواند یکی از علل سرد شدن انگشتان پا باشد. از علل دیگر می توان به کم کاری تیروئید و کم خونی اشاره کرد.

    من هم تازه با این سایت آشنا شدم ولی فکر نکنم الان دیگه فلک وجود داشته باشه 
    آفرین بر شما نازی خانم
    به نظر من هم هر نوع تنبیه بدنی کار غلطیه
    خوشبختانه الان دیگه چوب و فلک تو مدارس ایران وجود نداره
    اینم مطلب علمی پزشکی درمورد کف پابرای اون دسته افرادجاهلی که فلک رو بهترین تنبیه وسالم ترین میدونند.جهت اطلاع،میشه قسمتی ازبدن ضربه بخوره و آسیبی بهش واردنشه؟اونم کف پا که معروفه به قلب دوم انسان؟یابه طورکلی هرجایی ازبدن؟جسم آسیب نبینه که روح ورولن صددرصد آسیب میبینه.این که کاملا واضح وبدیهیه.پس خواهش میکنم ازاون دسته افرادی که طرفدارتنبیه بدنی مخصوصا فلک هستند،هرچه سریعتر به روانشناس بالینی مراجعه کنند.

     درمان دردهایتان کف پای شماست.رفلکسولوژی ازجمله تکنیک‌های طب‌مکمل است که برای درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماری‌های روحی و جسمی در جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این شیوه درمانی درمانگران با فشار دادن نقاط خاصی از کف پا و دست  برای درمان و تسکین بسیاری از بیماری‌های جسم و روح اقدام می‌کنند. این شیوه درمانی در کنار تکنیک‌های دشوار، متدهای ساده‌ای دارد که با یادگیری آنها می‌توانید برخی از نیازهای ابتدایی خود برای تسکین و بهبود درد را در خانه و محل کار برطرف کنید. به عنوان مثال می‌توانید هنگام سردرد، دندان درد، تنگی نفس، کاهش انرژی یا دردهای مفصلی از این تکنیک‌ها کمک بگیرید. به این ترتیب با شناختن نقاط بازتاب درمانی و یادگیری شیوه‌های انجام می‌توانید برای مدت زمان طولانی از مصرف مسکن‌های شیمیایی بی‌نیاز شوید.

    شانه‌هایتان را قوی تر کنید
    یکی از کاربردهای فشاردرمانی تقویت عضلات و تاندوم‌های شانه و بازو با کمک ماساژ‌های نقطه‌ای بر پایانه‌های عصبی کف پاست. افرادی که فعالیت‌های زیادی را در طول روز انجام می‌دهند و نیاز به قدرت و توان بازوهایشان دارند، حتی افرادی که پشت میز نشین هستند و به طور مرتب با کامپیوتر کار می‌کنند، می‌توانند با فشار درمانی این نقطه سه بار در روز به مدت 3دقیقه به افزایش میزان انرژی عضلات شانه خود کمک کنند. با کمک این شیوه انرژی از طریق مردین‌ها به شانه منتقل می‌شود، بنابراین این شیوه به کاهش اسپاسم‌های عضلانی ناشی از کار روزانه‬ منجر می شود.

    ارتباط کف پا با قدرت بینایی
    با شناسایی نقاط مربوط به هر یک از اندام‌ها و ارائه ماساژ فشاری به آنها می‌توان برای تقویت  هر یک از   اعضا اقدام کرد.تمامی اعضای سر از قبیل چشم‌ها، گوش‌ها، سینوس‌ها، غده هیپوفیز و حتی گردن در کف دست یا کف پا، پایانه‌های عصبی فعالی دارند بنابراین با شناسایی نقاط مربوط به هر یک از این اندام‌ها و ارائه ماساژ فشاری به آنها می‌توان برای تقویت، حفظ سلامت، تسکین درد و درمان اختلال‌های عملکردی هر یک از این اعضا اقدام کرد.

    درمانگران رفلکسوتراپی با ارائه فشارهایی که به کمک  2 انگشت شست و سبابه به نقاط مربوطه وارد می‌کنند و با توجه به زمان‌بندی ویژه‌ای که برای این کار در نظر دارند، علاوه بر درمان و تسکین دردهای اندام‌های درونی مثل مغز، چشم یا سینوس‌ها می‌توانند در بهبود عملکرد و ساختار آنها  نیز موثر باشند. بهترین روش برای تقویت بینایی این است که روزانه دو بار به مدت 3 دقیقه نقطه مربوط به چشم‌ها را در کف پا یا کف دست ماساژ دهید.

    مشکلات تنفس‌تان را حل کنید
    در سینه پا که گوشت‌آلودترین قسمت در کف پاست نقاطی وجود دارد که فشاردادن و ماساژ دادن آن  به تنظیم عملکرد ریه‌ها و افزایش حجم شش‌ها و بهبود عملکرد قفسه سینه کمک می‌کند. در حقیقت با رفلکسوتراپی این بخش علاوه بر آنکه می‌توان به درمان اختلال‌های عملکردی ریه و دستگاه تنفسی کمک کرد، می‌توان احتمال ابتلا به برخی از بیماری‌های این ناحیه را نیز به حداقل رساند. بسیاری از افرادی که به بیماری‌های تنفسی از قبیل کندی تنفس، آسم و انواع آلرژی‌ها مبتلا هستند با دریافت تکنیک‌های رفلکسوتراپی در این نقاط می‌توانند به بهبود شرایط تنفسی خود کمک کنند. علاوه بر این سم‌زدایی از کلیه‌ها و همین‌طور کنترل سیستم غدد درون‌ریز بدن از دیگر مزایای دریافت رفلکسولوژی در این نقاط است.
    تکنیک‌های فشاردرمانی را روی نقاط مشخص شده روی هر دوپا تکرار کنید.

    التهاب مثانه را تسکین دهید
    در کف هر دو پا بالاتر از پاشنه پا نقطه‌ای وجود دارد که به مثانه مربوط می‌شود. با دریافت ماساژ در این نقطه علاوه بر بهبود عملکرد مثانه می‌توان هنگام بروز بیماری‌هایی مثل سنگ مثانه، التهاب و تورم مثانه یا بروز عفونت در این عضو به عنوان درمانی کمکی به رفلکسوتراپیست مراجعه کرد یا با یادگرفتن شیوه صحیح ماساژ آن را در خانه انجام داد.

    بهتر هضم کنید
    به اعتقاد متخصصان رفلکسولوژی این نقاط پا به معده متصل است و عملکرد آن را به عنوان یکی از فعال‌ترین بخش‌های دستگاه گوارش بدن تنظیم می‌کند. ارائه تکنیک‌های رفلکسوتراپی در این نقاط در شرایط عادی به بهبود عملکرد معده و تقویت آن کمک می‌کند. به این ترتیب معده با انرژی بهتری پذیرای مواد‌غذایی شده و اولین مرحله هضم را به بهترین شکل ارائه می‌کند. استفاده از تکنیک‌های رفلکسوتراپی در این ناحیه می‌تواند در درمان سوزش معده، زخم معده و التهاب‌های این عضو بسیار موثر باشد.

    سنگ کلیه را مهار کنید
    فشار دادن این نقاط  که در ارتباط مستقیم با کلیه‌ها و عملکرد آنهاست تاثیر زیادی بر تسکین دردها و ساختار عملکرد کلیه و مجاری ادرار دارد؛ در حقیقت مردین‌های انرژی کلیه از این نواحی عبور می‌کنند، از این رو هنگام بروز دردهای ناشی از سنگ کلیه یا التهاب‌های آن می‌توانید حین استفاده از شیوه‌های درمانی طب رایج با دریافت ماساژ رفلکسوتراپی در این نقطه برای تسکین دردهای خود و تسریع روند درمانی اقدام کنید.

    کاهش درد سیاتیک با فشاردرمانی
    روی پاشنه پا کمربندی بسیار باریک وجود دارد که به اعصاب سیاتیک بدن متصل است. مردین‌هایی که از این کمربند عبور می‌کنند در سراسر بدن به اعصاب متصل شده و بیشترین تاثیر را روی اعصاب سیاتیک دارند. استفاده از تکنیک‌های رفلکسوتراپی روی این کمربند تاثیر بسیار زیادی در بهبود و درمان اسپاسم و انقباضات عصب سیاتیک دارد. این عصب که از کمر تا ساق پا کشیده شده است هنگام شروع اسپاسم علاوه بر درد شدید موجب بروز اختلال در حرکت و برنامه‌های روزانه بیمار می‌شود. با کمک ماساژ این نقطه می‌توان علاوه بر از بین بردن انقباض‌های سیاتیک به تسکین درد آن نیز کمک کرد.

    نکاتی که باید آویزه گوش کنید
    اگرچه رفلکسوتراپی یکی از شیوه‌های درمانی طبیعی، غیرتهاجمی و بی‌نیاز از مصرف انواع و اقسام داروها محسوب می‌شود اما استفاده نامناسب و خودسرانه  از آن می‌تواند عوارضی جدی به همراه داشته باشد. به گفته متخصصان این شیوه درمانی، استفاده از این شیوه بهتر است در جلسات اولیه درمان با مشاوره و حضور متخصص رفلکسوتراپی صورت گیرد و پس از آن با آموزش این تکنیک‌ها توسط متخصص به بیمار، بیمار اجازه اجرای آنها روی بدن را در خانه کسب کند.  علاوه بر این توصیه اکید شده که افراد مبتلا به بیماری‌هایی مانند نقرس، استئوآرتریت، رگ‌های ترومبوز، مبتلایان به بیماری‌های عفونی، انواع سوختگی‌ها و همین‌طور خانم‌های باردار از این شیوه درمانی برای درمان و پیشگیری از ابتلا به بیماری‌ها استفاده نکنند مگر در مواردی خاص که متخصص رفلکسولوژی و پزشک‌شان این شیوه را برای درمان موثر و لازم بدانند.
    منبع:salamatnews.com

    
    اهمیت پا ، دست و گوش انسان ( قلب دوم )






    همانگونه که در تصویر مشاهده می نمایید پا های انسان بیش از سی نقطه حسی و عصبی دارد که در تنظیم سلامت انسان بسیار موثر است ، این نقاط عکس العملی در پا ها با کلیه اندامها ، غدد و قسمتهای مختلف بدن ارتباط دارند ، این مهم در دستان و گوشهای انسان هم وجود دارد ، لذا از طریق تحریک این نقاط با روش فیزیوتراپی و ماساژ می توان آرامش و سلامت طبیعی انسان را به ارمغان آورد ، امروزه این روش طبیعی درمان تنها یک ماساژ نیست بلکه یک علم پیشرفته در سلامت انسان است ، که در بعضی از کشورها به آن توجه ندارند و به اهمیت فوق العاده آن آگاه نیستند ، لذا با تحریک این نقاط و ایجاد عکس العملهای لازم درد های بدن انسان کاهش می یابد ، که البته بصورت ساده می توانید در منزل بر روی شکم خوابیده و یک نفر از بالای زانو به آرامی تا نوک انگشتان پا دست خود را بکشد و ماساژ دهد که یک نمونه از این عکس العملها را در عمل احساس می نمایید ، برای دستان خود همانگونه که بر روی شکم خوابیده اید دستها را بصورت صلیب در آورید و یک نفر از با لای بازو تا نوک انگشتان دستان ( هر دو دست در یک زمان ) به آرامی ما ساژ دهد . تاریخچه علوم انعکاس درمانی به 2400 سال قبل از میلاد حضرت مسیح (س) بر می گردد ، نقاط حساس و دارای عکس العمل در گوش بیرونی همانگونه که در تصویر مشاهده می کنید از بالا به پایین دایره های سبز رنگ به ترتیب مرتبط با دست ، مچ ، آرنج ، بازو و شانه می باشد و دایره های آبی رنگ از بالا به پایین مرتبط با پا ها ، قوزک پا ، زانو ، بالای زانو ی پا ، و در قسمت لاله گوش دایره های سبز رنگ مرتبط با دهان ، لوزه های دهان ، و دایره های آبی رنگ مرتبط با فک ، دندانها ، فک پایین و دایره ها با رنگ قرمز از بالا به پایین مرتبط با جنین ، اندامهای تناسلی ، دیافراگم ، دندانها ، فک بالا و چشمها در قسمت مرکز گوش دایره های سبز ، آبی ، قرمز و زرد به ترتیب مرتبط با پروستات ، کیسه مثانه ، کلیه ، لوزالمعده ، کبد ، روده بزرگ و کوچک ، دهان ، قلب و شش می باشند ،در رابطه با مناطق عکس العملی درپای انسان همانگونه که در تصویر مشا هده می نمایید رنگ قهوه ای نوک چهار انگشت پا مرتبط با جلوی سینوسها ، و رنگ آبی در بخش انگشت شست پا مرتبط با مغز و نقطه سفید رنک در بخش آبی شست پا مرتبط با غده هیپوفیز در زیر مغز ، و همچنین در شست پا رنگ قهوه ای کوچک مرتبط با بینی ، در شست پا نیم دایره های نارنجی مرتبط با نخاع که متصل به مغز است ، رنگ صورتی در پایین پنجه پا مرتبط با ششها و نای ، رنگ سبز هاشور زده بیضی شکل وسط پا مرتبط با قلب ، کف پا در وسط پا به رنگ خاکستری مرتبط با با کلیه ها ، نیم دایره قهو های رنگ پایین بخش آبی شست پا مرتبط با غده تیروئید ، دایره سبز رنگ در پاشنه پا مرتبط با تخمدان و تخمکها ، مستطیل رنگ خاکستری کف پا مرتبط با روده ها ، نیم دایره در مرز پاشنه پا مرتبط با زانوها و در پایین پنجه پا مرتبط با غدد فوق کلیوی و لوزالمعده ، در نقاط سفید رنگ بیضی شکل در پنجه پا مرتبط با چشم راست برای پای راست و همینطور درپای چپ برای چشم چپ ،منطقه سبز رنگ در قسمت پنجه پا برای گوش راست و در پای چپ برای گوش چپ ، و منطقه نارنجی رنگ در پنجه پا مرتبط با دریچه میترال قلب ، 7200 عصب کوچک و بزرگ درمناطقی که عکس العمل در دستها و پا ها انجام می شود وجود دارد 
    مدت کمی بود که به ظاهر کودک آزاری وهمسرآزاری کمترشده ود نسبتا،اما انگار دوباره باشدت عرچه بیشتر روبه ذواجه.مردم کشورهای دیگه پیشرفت میکنن،روشهای جدید درهرکاری ابداع میکنند،اونوقت مردم ما باسرعت هرچه بیشتربه سمت عقب درحال حرکتن وانتظار کشوری رویایی بامردمی رویایی تر رو هم دارن.نمونه اش همین روشهای تربیتی غلط.چرا؟چون مردم ما آماده ورهستند وکاری که انجام شده رو فقط تقلید میکنند وکاری به درست وغلطش هم ندارن.واینها همه دروجود ماها نهادینه شده وجزئ از ذات ما.
    آقافرزاد والا ماکه هرچی شنیدیم ازانجام این کار فقط ازطریق نت وخاطرات بوده که اینکار توخونه هاانجام میشه اونم بیشتر روی دخترها وخانمها.که 99درصد به طورقطع ویقین دروغه و یه سری افراد سادیسمی ومازوخیسمی وفوت فتیش (فتیش پا)هستند که برای ارضای تمایلات جنسیشون داستان مینویسن.هرچی هم شنیدیم از تهران وخانواده های باسطح فرهنگیه پایین بوده که خودشون هم تنبیه شدن دربچگی وعقده دارند.شماهم زیادباورنکن.اگرهم باشه،که خدابه راه راست هدایتشون کنه وسرعقل بیارتشون که بفهمن این کار وسایرتنبیهات هیچ سودی نداره وهمش ضرره.ضرر ضرر ضرر.وکودک ونوجوان پراز عقده،ومشکلات روانی وعاطفی میشه.مگه میشه کسی دردبکشه بعد سرومرو گنده ودرصحت کامل عقل وروان به زندگی ادامه بده.
    مریم خانم واقعا تو خونه ها بچه هارو فلک میکنن؟ جدی میگی؟
    بله هست مریم خانم،اما شاید فقط توی شهرتهران.والا ماکه نه الان نه قدیم همچین چیزی نه ندیدیم ونه شنیدیم.بله هست چون آدمهای احمق همیشه ودرهر زمان ومکانی وجود دارند.فلک تنبیه نیست،شکنجه است.اونی هم که ابداع کرد هدفش شکنجه بوده،اونم افراد بزرگسال ومجرمین نه بچه های بی جون اونم با تعداد ضربات خیلی زیاد وشدت بیش ازحد.انگار که ببچاره ها قتل کردن.به هرحال همه کسانی که این کارارو انجام میدن وکلی بهانه مزخرف به اسم دلایل منطقی میارن،باعث ازبین رفتن قبح این کارنمیشه؟ودرنهایت همه یک روز باید پاسخگوی تمام کارهای خود در پیشگاه الهی باشند.پس الان تا میتونید بتازونید که فقط خودتون بیشتر درلجن زار گناه بیشتر غرق میشین.این دنیا صاحب داره،هرکی هرکی نیست که هرکس پابشه وبه اسم معلم وپدر ومادر و... هرکاری دلش خواست انجام بده.همه ما وجسم وروحمون امانته.اونایی هم که اینکارو میکنن نه بویی از دین بردن نه از انسانیت.فقط براساس قانون جنگل دارن عمل میکنند.زورگویی وحمله قوی تر به ضعیفتر.انسان حیوان نامی ناطقه.یعنی درهمه موارد باحیوان شریکه جز در عقل ومنطق که به وسیله زبان بیان میشه.وقتی ازاین عقل استفاده نشه ،پس دیگه تفاوتی باقی نمیمونه وبه معنای واقعی به درجه حیوانی افول پیدامیکنه.اگرچه همون حیوان هم به توله وبچه خودش یاجفتش حمله نمیکنه.پس ازاون هم پایینتر وپست تر میشه انسان.خودتون رو اصلاح کنید تا بچه هاتون الاح بشن.اینقدرهم درگیر هوای نفس وشیطان نباشین که جز به جون هم انداختن انسانها کاری نداره.اونم چه کسانی؟والدین به فرزندان.یاهمسران باهمدیگه یا خواهروبرادر باهم.مریم خانم شماهم به دوستانتون بگین که حتما به مشاور وروانشناس مراجعه کنند یا درصورت وخیم بودن اوضاع به اداره پلیس.برای یکبارهم که شده بیاین درمقابل کارهای اشتباه بایستیم وازچیزی نترسیم.مثلا همین کتکها وتنبیه ها کهبازهم میگم شکنجه است،نه تنبیه.
    آقا فرزاد  منظورم این بود از فلک خوشم میاد بعد هم اتفاقا الان هم تو خیلی از  خونه ها هست من از دوستهام خیلی شنیدم مثل اینکه شما نمیدونی
    مریم خانم چی میگی؟ حالت خوبه؟
    دوست داری بچه ها فلک بشن؟
    مگه میشه مادری بچه اشو فلک کنه
    فلک فقط تو مدرسه ها بود اونم قبل از دهه هفتاد نه الان
    من بک بار بعد فلک شدم خیلی بعد  خوانم توانی ترکه درخت انار خیس را به کف پام زد ۱۱۰ زربه تازه فقط این نبود ۵۰ تاهم با ترکه به دستم زد خیلی درد داشت تازه ۵ روز تویه انباری زندونی شدم
    خیلی خوشم میاد ولی تا حالا تجربه نکردم تازه با این سایت آشنا شدم لطفا مادرهاا از خاطرات فلک کردن بچه هاشون بگن 
    سلام.سمیه خانم دفعه اول شوهرتون ناراحت نشد؟کلا وقتی تنبیه میشدین ناراحت میشدن یانه؟واما این شرایط رو فقط شمانداشتین.درزمان قدیم رواج داشت و همه مادرشوهرا اینطوری برخورد میکردن و یاخودشون یاپسرشون رو به جون عروس مینداختن.من این چیزا رو ازبچگی شنیدم.فقط فلک رو میدونستم وگرنه مردی که زن وبچه اش رو کتک نمیزد، رو مرد نمیدونستن بهش میگفتن بی عرضه.خدا از همه کسانی که اینطوری برخورد میکردن ومیکنند،نگذره ولعنتشون کنه.حالا هرکسی باشه،پدر،مادر،خواهروبرادر،پدربزرگ ومادربزرگ،معلم و... .جالب اینجاست که همین افراد خشن ،افرادی سنتی و مثلا مذهبی بودن وهستن که از دین فقط نماز وروزه رو فهمیدن اما از یک کافر هم خشن تر هستن.درصورتی که درهیچ دینی  ضرب وشتم تایید نشده و ناپسند هستش.اونایی که هم حدیث وآیه میارن،بدونید که اینا احکام ساختگی وتحریف شده است.رشته دانشگاهی من فقه بود.وهمچین چیزایی در احادیث اصیل از کتابهای قدیمی وجود نداشت.
    سلام
    اونموقع من ۱۳ سالم بود
    شوهرم سختگیر بود اما مرد خشنی نبود ولی مطیع ملدرش بود ولی مادرش چرا هم سختگیر بود و هم خیلی خشن برخورد میکرد با عروسش که من بودم
    روزی نبود که به کوچکترین بهانه تنبیه نشوم
    همیشه ترکه ی خیس آماده داشت
    بدترین خاطره اش این بود که بعضی وقت ها خودم باید اسباب تنبیه را آماده میکردم آنقدر بچه و خنگ  بودم که واقعا از او میترسیدم و حساب میبردم 
    مثلا میگفت زود برو یه ترکه بیار از توی حوض
    بعد با همان ترکه بجانم میافتاد

    فقط دهه شصت نبود
    ما دهه چهل و پنجاهی ها خیلی بیشتر فلک شدیم
    پاسخ:
    صد در صد درست می فرمایید
    سمیه خانم چند سالتون بود اون موقع؟
    حلال کنید چاخان کردم
    سمیه خانم چندسالتون بود؟بعدازاین ماجرا شوهرتون چیزی نگفتن؟البته قدیما والبته هنوزهم بعضیااینجوری ان که خودشوهر به خانواده اش اجازه میده باهمسرشون هررفتاری داشته باشن تابه قول خودشون زن پررو نشه.کلا مردسالاری نبود شوهر وخانواده شوهرسالاری بود.
    واقعا از عکسهایی که دیدم متاسف شدم آخه خدا رو خوش میاد بچه های بی گناه و معصوم اینجوری کتک بزنن بیشتر این افراد عقده ای میشن مادرا و پدرهای عزیز لطفا بچه هاتونو نزنید دیه داره تو اون دنیا قصاص میشد گیرم که درس نمی خونه با راهکارها و مشاوره اونها را سربه راه کنید الان قرن 21 
    سلام 
    آااااخ آاااااخ سخت ترین تنبیه فلک کردنه
    خدا رو شکر دوره زمونه بهتر شده و دوره فلک هم گذشته
    خانواده همسرمن خیلی سختگیر و مقرراتی بودن.منم خیلی کم سن و سال بودم با کوچکترین خطایی فلک میشدم.همون اوایل عروسی یه بار کلی مهمون  داشتن و برنجم بد جور شفته شده بود.مادرشوهرم بر خلاف انتظارم هیچی نگفت و جلو مهمونا پشتم درومد که خب طفلی دس تنها بود و ببخشید تجربه نداشت و اینحرفا ...خیالم راحت شد...بعد از مهمونی هم گفت عیبی نداره آشپزخونه رو مرتب کن سر فرصت یادت میدم چطوری برای جمع برنج میپزن...منم خوشحال رفتم خوابیدم...
    فردا بعد که مردها رفتن سر کار مادر شوهرم گفت برو زیر زمین کارت دارم.با چند تا ترکه اومد تو زیر زمین اول چندتا سیلی محکم بهم زد و گفت فکر کردی خونه شوهر خاله بازیه زود باش دراز بکش.خوابیدم رو زمین پاهاو محکم بست به چارپایه کهنه که اونجا بود و گفت بخاطر آبروریزی دیروزت باید حسابی کتک بخوری.گفتم ببخشید دیگه تکرار نمیشه.گفت تکرار شه که بیچاره ت میکنم.گفت اتفافا میخوان درسی بهت بدم که دیگه تا عمر داری تکرار نشه.کاری میکنم یه هفته نتونی راه بری.وای بحالت پاتو تکون بدی یا صدات در بیاد.اولین ضربه رو محکم کوبید وسط پام.مردم از درد ولی آهسته ناله کردم.به ضربه های هفتم هشتم که رسید دیگه داشتم زار میزدم.یکی محکم زد سر انگشتام گفت مگه نگفتم صدات در نیاد.منم جیغ زدم اومد چندتا محکم زد تو دهنم و دهنمو با روسری بست اونقدر زد که کف پام خون اومد 
    دبیرستان الزهرا توی قیطریه میرم 
    نمیتونم عوض کنم از نظر درس قوین پدرم نمیذاره عوض کنم
    پاسخ:
    قابل توجه مسئولین. لطفا پیگیری کنید.
    سلام من امسال سوم  دبیرستان هستم مدرسه نیست که زندانه به همه چیز کار دارن اگر کسی صورتشو آرایش کنه به زور میبرنش با آب پاک میکنن اگر کسی ابرو برداره مجبورش میکنن چند روز سیر بزاره تا ابرو هاش در بیاد حتی اگر کسی مو رنگ کنه میبرن موهاش رو کوتاه میکنن بعضی هم کلاسی هام با هزار آرزو موهاشون بلند شده حالا اینا راحت قیچی میکن...اگر کسی ناخن هاش بلند باشه با قیچی کوتاه کوتاه میکنن حتی به ناخن های پا هم کار دارند هر چند وقت یک بار بچه ها رو میفرستن نماز خانه میگن جوراب ها تون رو دربیارید اگر ناخن های پای کسی بلند باشه یا لاک زده باشه جلوی همه با خط کش کف پاش میزنن تا آبروش بره بعد هم با استون پاک میکنن و ناخن هاش رو با قیچی کوتاه میکنن...بد تر ازهمه کسایی که دوست پسر دارن اگه تو خیابون یا جایی ببیننشون (حتی عکسش رو تو اینستاگرام و...) دختره بیچاره رو میارن جلو صف آبروش رو میبرن و با خط کش تنبیهش میکنن و تازه به خانوادش اطلاع میدن و به مدت یک ماه شب ها تو مدرسه نگهش میدارن تا اون پسره رو فراموش کنه...
    هرکس نمره زیر پانزده بگیره شب تو مدرسه نگهش میدارن...خیلی وضع بده نمیدونم چیکار کنم دوست دارم فرار کنم...

    پاسخ:
    علیک سلام
    عجیبه
    آدرس دبیرستانتون کجاست؟
    اگه اینجوریه خوب دبیرستانتون رو عوض کنید
    گفتم که معذرت میخوام به خاطر نظرم ولی باید میگفتم چون واقعا قلبم درد گرفت بعد از خوندن ماجرا
    ای بابا.این پست هنوز ادامه داره؟؟؟؟؟؟مشکل اعصاب وروان نگرفتین؟؟؟بابا پاک کنید خب
    چرا نظرمو نمیبینم؟
    پاسخ:
    بیشتر دقت کنید :)
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    سلام من ۱۳ اقای حامد اکبری شما ادم بسیار *** * ******* هستین اره شاید الان بگین این یه دهه هشتادیه احمقه ولی نه این شماهایین شما معلمای بدی هستین که این کارا رو با این طفل معصوما انجام میدین و شخصیتشونو خرد میکنین متاسفم براتون شما تو اون لحظه که کفش و جورابای اون بچرو دیدین حدس نزدین شاید از یه خانواده فقیره و مجبوره کار کنه شاید اصلا دفتر برا نوشتن نداره؟هان؟چرا فقط به اون تنبیه های مسخره و کزایی تون فکر میکردین بازم متاسفم اه اه اه تازه با افتخار خاطرشم مینویسین اه اه اگه هم این نظر تو وب گذاشته نشه یعنی شماها حامی همه اینایین.
    ولی معذرت میخوام از مدیر این وب بابت نظرم ولی مجبور بودم باید میگفتم

    سلام.یادمه وقتی ۱۹ساله بودم یه شب بخاطر تولد دوستم دیر اومدم خونه خیلی دیر..درضمن داداش دوستم منو رسوندتم منم ارایشمو پاک نکرده بودم یعنی خسته بودم.وقتی رسیدم،داداشم که ۲۱سالش بود گف خانومی دیر کردی ها.چیزی نگفتم گف کی اوردتت گفتم بابک(داداش دوستم)عین لبو سرخ شد.گف برو لباساتو عوض کن بیا کارت دارم.منم همینکارو کردم.وقتی اودم دیدم بساط چوب و فلک رو اماده کرده.گف بخواب رو زمین طوری پاهامو بست که امکان تکون دادنش نبود.گف ۱۰ضربه چون دیر کردی،۳۰ضربه چون ارایشتو پاک نکردی و ۸۰ضربه هم واسه اینکه بااون اومدی.هربار که میزنم میشمری و میگی غلط کردمو و ببخشید...
    ااخ یک غلط کردم.اایی دو ببخشید...ااوووخخخخ سی و دو داداش غلط کردم.سی وسه ارمین غلط کردم....
    الان ۲۲سالمه..کاش الان ارمین بود خودم میگفتم که فلکم کنه.صحنه تصادفش هسچ وقت یادم نمیره...نظر یادتون نره لطفا،منتظرم
    ببخشید من الان وقتی یک دور دیگه خوندم متوجه شدم یک مهران دیگم جز من تو این گروه هست خاطره ی برادر مال من بود
    پریشب خسته برگشتم خونه با نامزدم بهم زده بودم دختری که داداشم خیلی روش نظر مساعد داشت مهمون امده بود ولی من حوصله نداشتم با جیغ و داد مامانم مجبوری تو مهمونی شرکت کردم مهرداد داداش دوقلوم ماجراره بهم زدن منو به داداشم گفته بود اونم حسابی عصبانی شده بود مهمونا نمی رفتن پاشدم برم اتاقم که مامان خواست بمونم منم داد زدم که اینا قصد ندارن مارو تو حال خودمون بدونن مازیار<داداشم> بلند شد بازومو گرفت جورو که مثلا می خواد ارومم کنه خیلی مهربون بردم بالا جاتون خالی با کمربند افتاد جونم فکر کنم تا تونستم در رم تو اتاق تمام بدنم کبود شده بود
    آقای روزبه واقعا خواهرتون شمارو تو اون سن و سال دانشجویی کتک زد  
    خب شما چرا مقاومت نکردید؟؟؟؟
  • داودFatima Talatifard
  • عجب خاطراتی، بعضی از این خاطرات و نمیشه باور کرد
    پاسخ:
    آره واقعا
  • روزبه حافظ زاده
  • سلام خاطرات و نظرات دوستان رو خوندم و تصمیم گرفتم یکی از خاطرات خودم رو بذارم من یه خواهر بزرگتر دارم که هروقت نمره هام کم تر از یه حدی بشه تنبیهم میکنه یا اسپنک یا فلک یا هم هردوش البته نمیذاره کسی بفهمه خودش و خودم فقط یه بار ترم 3دانشگاه نمره دوتا از درسام کم شد بهم زنگ زد برم خونشون رفتم بهم گفت سایت دانشگات باز کن ببینم نمره هات چند شده منم با ترس و لرز باز کردم اون دوتا درس رو که دید شروع کرد سرم داد و بیداد که ای چه نمره هاییه و اینا بعدم گفت برا یکیش اسپنکت میکنم برا اون یکی فلک عادت نداره تعداد بگه واسه تنبیهش قانونش حتی برا بچه های خودشم همینه میگه من میزنم شما میشماری بردم تو اتاق خوابش گفت شلوار و شرتت دربیار به دستتم بذار لب تخت یه ترکه آورد گفت هر ضربه میشماری وشروع کرد 1آییییییی 2آبجی غلط کردم دیگه درس میخونم خلاصه همیطوری حدود 50تا با ترکه اسپنک شدم بعدم حدودا 100 تا فلک ولی همی ترس از تنبیهات خواهرم باعث میشه برا درسم تمام تلاشم بکنم به خانوم نازی هم پیشنهاد میکنم اگه دلشون میخواد تنبیه بشن یا به خونوادشون یا به دوستی یا کسی بگن برای یه دلیلی مثلا درسی تنبیهشون کنه مثلا طرف قانون بذاره که اگه نمرت از فلان نمره کمتر شد تنبیهت میکنم دیگه حالا هر جوری یا هر دلیل دیگه ای فقط تنبیه یه دلیل داشته باشه ودرجهت مثبت باشه نه همیجوری الکی
    سلام
    من هیچوقت دوست ندارم فلک بشم حست بدیه
    و نمیزارم کسی فلکم کنه
    سلام 
    من ماهانم
    پستارم  خوندم هیچ دروغ و کلکی هم تو کارم نیست من تاحالا فلک نشدم حتی 1 بار فقط 1بار نزدیک بود تو کلاس اول فلک بشم اما این ناظممون که مرد خوبی بود اقای سیاکاری به این ناظممون که بد اخلاق و بد بود خانم میرایی گفت بخاطر من ببخششون اونم با کمی تردید گفت باشه فقط بخاطر شما من الان 12سالمه و این موضوع برا4ساله پیشه
    همه بهم میگن مغروری خودمم میدونم و دلم نمیخواد جلو یه عالمه دانعدانش اموز تحقیر بشم و تو اون لحظه ای که گفت کفشاتونو در بیارین دنیا رو سرم ریخت اصلا نمیخواستم فلک بشم من تحمل هر چیزیو دارم جز اینکه جلو کسی بخوام تحقیر بشم خیلی برام سخته مخصوصا فلک اگه واقعا قرار بود که منو فلک کنه من در نمیاوردم ببنم میخواد چیکار کنه به حرفش هم گوش نمیدادم. حتی اگه میخواستم در بیارم غرورم اجازه نمیداد و اون لحظه البته بخاطر بچگی بود با خودم گفتم یه روز یه جایی یه وقتی یه ساعتی من حال اینو بگیرم البته الان دیگه نوجوان شدم دیگه نه؟ چون 12سالمه






    نظر یادتون نره
    راهنمایی که بودم مدرسه ما خیلی بچه ها رو فلک میکردن.
    من از سال67الی 72دوران ابتدایی ام بود ما رو اصلا فلک نمیکردند فقط با شلینگ و خط کش کف دست میزدند فقطیکبار معلم پنجم ابتدایی میخواست یکی از دانش آموزان تنبل را فلک کنه که با وساطت یکی از دانش آموزان شاگرد زرنگ خانم معلم را منصرف کرد.
    پاسخ:
    منم در دوران تحصیلم، هیچوقت چوب و فلک ندیدم. اما تهدید می کردن که فلکتون می کنیم.
  • روزبه حافظ زاده
  • سلام دوستان 
    سمانه خانم اول که من خودم نامزد دارم دومن دلیل اینکه گفتم شخصی بگم اینه که اولن یکم طولانیه این صحبت دوم اینکه یه مسایلی روشاید روشون نشه تو جمع بگن ولی اگه خودشون و دوستان مشکلی نداشته باشن منم توجمع مطرحش میکنم
    بابا نازی جان
    روزبه میخواد موخت را بزنه
    همین
    چرا نمیفهمی
    اخرشم باهات کارهای بد میکنه

    پاسخ:
    :/
  • روزبه حافظ زاده
  • آخه اگه شخصن به خودتون بگم بهتره
    نمیشه همینجا بگید که چجوری میتونم مشکلمو حل کنم
  • روزبه حافظ زاده
  • سلام نازی خانوم در مورد مشکلتون اگه مایل بودید یه پیام به من بدید از طریق ایمیل
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    نازی خانم،شما باید اگه زندگیتو دوست داری این حسو ترک کنی.این آی دی تلگراممه بیاید صحبت کنیم ************
    از بچگی به فلک علاقه داشتم
    شاید به نظر شماها خشن بیاد
    اما فلک کردن دیگران بهم حس خوبی میده
    رومم نمیش به خانوادم بگم.اگر راهی دارید که خودم بتونم رو خودم  فلک,اسپنک و یا هر چیز دیگه انجام بدم نظر بده حتی اگه از نظرش مسخره اومد.
    نمیدونم چجوری امتحان کنم.
    سلام نازی.خوب چرا فلک امتحان نمی کنی؟
    دوستان لطفاا خواهش می کنم نظر بدین.من حاضرم هر دردی رو تحمل کنم تا به ارزوم برسم.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    از وقتی که اینترنت وارد ایران شد نحوه اطلاعات گرفتن و شناخت ها خیلی بهتر شد.تا قبل از اون من فکر می کردم فقط من اینجوری هستم  و این علاقه برام خیلی عجیب بود ولی وقتی دیدم که تو دنیا خیلی ها مثل من هستن خیلی خوشحال شدم چون می دونم اگه من این حس رو دارم حتما افرادی هستند که حس مقابل من و دارن و  سعی کردم با کسانیکه حسشون جوابگوی حس من هستند بیشتر اشنا بشم و اگه شد با انها برنامه بزارم .حالا هم دوست دارم باکسانیکه این حس و دارند اشنا بشم
    ** *** **** *** *** *** *** ************************
    سلام به همه.این حسی که ما داریم یه حس خاص هستش ونمیشه براحتی درباره این حس با هر کسی صحبت کردچون به نظر افراد فاقد این حس ما یه مشت ادم روانی هستیم .به غیراز این به هرکسی هم نمیشه اعتماد کرد چون ممکن گیر اقراد سو استفاده گر بیفتید.اما اگه فکر می کنید با تجربه عملی ممکن هست به  لذت برسید کمی ریسک همراه با احتیاط عقلی را به شما پیشنهاد می کنم
    سلام آقا سینا من نگفتم دوست ندارم که تنبیه بشم اتفاقا خیلی علاقه دارم و هر چی بیشتر در موردش حرف میزنم بیشتر تحریک میشم منتها شرایطی وجود نداره برای من که این اتفاق بیفته.
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    نامزد من دکتره،من هم دانشجوی پزشکی هستم.تازه  تو دانشگاه هم استادمه،اصلا همونجا باهم آشنا شدیم.من دانشجوی نمونه هستم ،اما یه چند وقتی بو د که به خاطر آشنایی با چند تا از دوستان جدید و تنبل( متاسفانه) درسم کم کم ضعیف شدهبود،از اواونجایی که نامزدم ،استادم بود از این موضوع خیلی ناراحت بود چون بهم گفته بود باید خوب درس بخونی،چرا که دو هفته بعد یک آزمون خیلی خیلی مهم داشتیم که اگه قبول نمیشدم مجبور بودم دوباره این هارو بخونم،به این دلیل نامزدم این موضوع رو باخانوادم که شهرستان هستن در میون گذاشت،اونا هم منو سپردن دستش و ازش خواهش کردن تا کلاس خصوصی برام بزاره،نامزدم خیلی مهربونه اما سر درس شوخی نداره و براش مهم نیست کی باشی پاسه همین یه برنامه ی یه هفته ای تنظیم کرد که تو اون یه هفته بمونم خونش و باهام درس کارکنه،از شانسم روز اول که وارد شدم جواب یکی از امتحانا اومده بود که از ۲۰ شده بودم ۸ ،اون هم که به خاطر این کارام ازم عصبانی بود گفت روز اول به خاطر این کارا تنبیه میشی،منم که تاحالا از گل نازک تر کسی بهم نگفته بو مونده بودم هاج و واج که بهم گفت ****** ** ** **** * **** ** ** **** *** ***** * ** ***** ***** *منم که نمیدونستم میخواد چیکار کنه اونکارا رو انجام دادم و خوابیدم رو پاهاش گفت چون دوست دارم تعداد ضربه هارو زیاد نمیزنم،اما همین تعداد رو خیلی محکم میزنم،منمکه تازه فهمیده بودم چیکار میخواد بکنه گفتم نه محسن تو رو خدا نه،اما گوش نداد و گفت فعلا اول ۲۰ تا باکمربندم میزنم و ۱۰ تا هم با کفگیر فلزی .داشتم میگفتن نه تورو.  ..که اولین ضربه روز زد .قرار شد هر ضربه ای که میزنه بشمرم و بگم دیگه خوب درس میخون
    آییییییییییییییی  محسن درد میگیره،گفت نه نشد نشمردی از اول دباره زد
    جیییییییییییییییییغ یک آخخخخخ دیگه قول میدم خوب درس بخونم 
    دو ووویییییسییی تو رو خدا خوب درس میخونم نزن محسن جونم 
    سه  آآااایییییییییی مرگ من نزن قول میدم خوب درس بخونم.    
    و همینجوی به کارش ادامه داد آخه کمربند از هرچیز دیگه ای دردش وحشتناک تره بعد این که بیست تا تموم شد بلند شدم و من که داشتم از درد میمردم هق هق گریه امونم نمیداد نگاهی کردم دیدم تمام باسنم رنگ قرمز پررنگ نه ها رنگ قهوه ای شده بود ،خیلی هم داغ بود انگار آتیش گرفته.حواسم به محسن نبود یه لحظه سرم رو بردم بالا دیدم داره گریه میکنه اما یه جوری که مثلا من نفهمم که البته فهمیدم،بعدشهم دلش تاقت نیاورد و اومد بغلم کرد و برام باسنمو مالش داد و گفت مجبور بودم این کارو به خاطر خودت بکنم،من هم بهش قول دادم خوب درس بخونم و بعد از اون تو اون آزمون بانمره ی خوبی قبول شدم و چند وقت دیگه مدرک پزشکی عمومی رو میگیرم 
    من فکر می کنم از حالت های این تنبیه ها خوشم میاد چون تاحالا تجربه نکردم.لطفا جواب بدید آقا سینا.
    سلام منم مثه نازی فلک خیلییی دوس دارم
    سلام نازی خانم.ان کس که بداند وبداند که بداند اسب خود از گنبد زرین به جهاند.اگه شما بدونی دقیقا دنبال چی هستی راحت تر می تونید در جهت ارضای نیازهاتون تلاش کنید .من خودم به تنبیه کردن علاقه دارم و فلک و اسپنک جز تنبیهات مورد علاقه ام هست و دوست دارم که این تنبیهات و به صورت عملی اجرا کنم پس دنبال کسی می گردم که دوست داشته باشه واقعا تنبیه بشه.چون فقط این شخص می تونه نیاز من و ارضا کنه .حالا اگه با کسی اشنا بشم که فقط دوست داره درباره تنبیه چت کنه فقط خودمو دارم تحریک میکنم بدون اینکه حسم ارضا بشه و این ادم و خیلی اذیت میکنه
    پاسخ:
    آیا فکر نمی کنید شاید این یه نیاز کاذب باشه؟ مثل نیاز یه الکلی به الکل؟ یا نیاز یه معتاد به مواد؟
    آقای بهجانی مگه شما هم همچین حسی دارین؟
    پاسخ:
    کدوم حس؟

    سلام اقا سینا.خب وقتی من حس خودم رو نسبت به این تنبیه ها فهمیدم باید چه کار کنم؟
    پاسخ:
    این سوال منم هست!
    به نظرتون تنبیه دختری 13 ساله که درس نخونه وخیلی بی احترامی میکنه چیه لطفا نظرتون رو بیان کنید
    سلام نازی خانم.شما باید ببینید نوع علاقه شما به اسپنک و فلک به چه صورت است.ایا از درد اسپنک و فلک شدن لذت می برید یا نه پوزیشن این تنبیهات و دوست دارید؟ویا شاید فقط از دیدن این تنبیهات لذت می یرید؟ چون هر کدام از این ها رو به یه نوع می توان ارضا کرد.به عنوان مثال اگه شما فقط از دیدن صحنه تنبیه فلک لدت می برید تجربه فلک شدن شاید برای شما خوشایند نباشه .پس بهتره اول حس خودتونو بشناسید
    من یه خاله دارم که خیلی در تنبیه بچه تجربه داره یه روز من نمرمو کم شدم از مادرم پنهان کردم بعد مادرم عصبانی شدو با خالم کارمو در جریان گذاشت بعد خالم منو برد تو اتاق با طناب محکم پاهامو به میله های تخت بست  دستامم با دستبند بست به اون سر تخت  بعد ترکه رو برداشت حسابی کف پاهامو زد طنابم انقدر محکم کرده بود که وقتی باز کرد جاش رو مچ پاهام مونده بود

    سلام.من یه دختر تقریبا14سالم.من به تنبیه هایی مثل فلک اسپنک و....علاقه داریم.لطفا ه راهی به من پیشنهاد بدین.
    سلام به همه دوستان.من چندتا از نظرات و خوندم.به نظر من خیلی از این نظرات خاطره نیست چون به قول دوستان خیلی دور از ذهن است. به نظر من این دوستان به bdsmعلاقه دارند و خواسته های ذهنی خودشونو بجای خاطره جا زدن.برای اطلاع دوستانی که در این باره اطلاعاتی نداردند باید عرض کنم که بعضیها از درد کشدین تنبیه شدن ویا تحقیر شدن لذت جتسی می برند که به این دسته مازوخیزم می گویند و به کسانی که به تنبیه کردن و تحقیر کردن علاقه دارند سادیسم.

    پاسخ:
    سلام
    ممنون از شما دوست عزیز
    سلام به همه.من تقریبا اکثرنظراتو خوندم.نمیدونم اقای هاشم زاده واقعا پایان نامه ای دراین زمینه دارن یانه،اما تمام حرفاشون درسته وبه احتمال قوی،اگر برای دانشگاه تحقیق نکرده باشن،تحقیقشون شخصیه وزحمت کشیدن.مخصوصا آثارجسمی وروحیه فلک ویا تنبیه.مثلا خانمی رو میشناسم که دراثرفلک شدن زیاد ازسوی شوهرش،مشکل کلیه پیداکرد.خود من همیشه شاگرد اول شهرمون بودم وتوی تمام مسابقات علمی والمپیادها ،رتبه برتر میاوردم اما هیچوقت از تنبیه وکتک خوردن شاگردهای ضعیف خوشحال نبودم ونیستم.شاید اون بچه صدتامشکل داشته باشه،ضعف بینایی ودرست تخته رونبینه،مشکل شنوایی ودرست نشنوه،مشکل خانوادگی،پایین بودن درکش نسبت به سایرین که نیازمند چندبار توضیح درس باشه،و... .که این موارد تو دوره های تحصیلم وجود داشت وامان از دست معلمهایی که فقط درس خوندن بچه رو مورد نظرداشتن وکاری به روحیات ومشکلاتشون نداشتن وندارن.و وای بر والدینی که فقط بچه به دنیا میارن اما بلد نیستن تربیت کنند،وبه همین خاطر به دیگران و مدرسه رو میارن.قرارنیست همه مثل هم باشن،اگر اینطور بود که خدا انسانهارو متفاوت نمی آفرید.هرانسانی متفاوت با انسان دیگره.چه از حاظ هوشی،چه از نطر احساسات وحتی از نظر قدرت بدنی.قرارنیست همه بانمره20 تحصیلاتشون رو به پایان برسونند و دکتر ومهندس بشن.حالا برفرض هم که شدن،چه فایده وقتی پراز عقده های درون و مشکلات روحی باشن.و یک جماعت پراز درد روحی به جامعه تحویل داده بشه که به صورتهای مختلف این ناراحتی وخشم دروشون رو نشون میدن.یا کتک زدن اطرافیانشون،یاهمسرانشون و فرزندانشون و کلا دگرآزاری.یا اقدام به قتل،تجاوز،اعتیاد به موا مخدر،فسادوفحشاو... .یک انسان بیسواد پر از آرامش،وجودش می ارزه به صدتا آدم باسواد مشکل دار از نظرروانی.یک انسان از 7تا18سالگی ،دوره شکل گیری احساسات پاک و عقل ومنطقش هست.دقیقا دوره ای که بچه ها مدرسه میرن وتمام فکر وذکر خودشون و خانوادشون میشه درس و درس ودرس و والسلام.نصف روز تو مدرسه،نصف دیگه تو خونه وبه یاد مدرسه.این انسان با این وضعیت وبااین شرایط،که به جای شادبودن و بچگی کردن،باید همیشه تواسترس وتشویش باشه،چطور میتونه در جوانی و بعداز اون.روحیه ومنطق سالمی داشته باشه؟؟!!!حرفام کمی رویاگونه است اما میخوام بهش فکر کنید.تنبیه فلک و درباسنی زدن ،از نظرخیلیا تاثیرجسمی  بدی نداره اما سخت در اشتباه هستن.کسی که به این دو روش رو میاره قصد ادب کردن نداره فقط،بلکه قصد داره که اون شخص رو به شدت آزاربده که تا مدتها،درد بکشه وآیا این کار واقعا از سر مهر ومحبت ومسئولیت پذیریه اون شخصه؟آیا این از نظر انسانی درسته؟کسی که به درد کشیدن هرچه بیشتر کسی،راضی باشه،لیاقت داره لقب انسان بهش داده بشه؟حتی حیوانات هم باهم اینطور برخورد نمیکنند.یعنی شان و منزلت ما از حیوانات هم کمتره که اینگونه بابی رحمی بهم صدمه میزنیم؟کمی به خودتون بیاین.از خداشرم کنید.روی کارهای اشتباهتون ،رضایت خداوند رو قرارندین که ما برای رضایت خدا،فلان کارو میکنیم.خدا تمام اشتباهات بنده اش رو با یک توبه میبخشه واز مجازاتش صرف نظر میکنه.آیاما از خداوند،خداتر هستیم نعوذبالله که ببخششی در کارمون نیست وبه تعدادیبیشتراز حد زنا راضی میشیم؟
     تنبیه بدنی تو مدارس بوده وهنوزم بعضی جاها کماکان هست . فلکم مثل اینکه قدیما بعضی جاها بوده . اینا قبول ولی یه چیزی بگین تو مخیلات آدم بگنجه. گیرم معلم خود شمر... آخه این بچه ای که خون از پاش چکه میکنه ، راه نمیتونه بره ، چه میدونم دستاش خونیه مگه بزرگتر نداره . بنظر شما یعنی پدر و مادر اون بچه معلم یا ناظمی که این کارو کرده رو تیکه پاره نمیکنه؟؟؟شما خودتون کسی این بلاها رو سر بچتون بیاره ریز ریزش نمیکنین؟؟
    آخ آخ خیلی درد داشت
    جونم در میومد تا تموم بشه
    یه بار بعد از 140ضربه فلک شدن دوشب و روز توی انباری 4در2 متر زندونی شدم.حخیلی بد بود
    سلام دوستان
    خاطره خانم مهشید خیلی عجیبه چون ایشون میگه من 23سالمه و تو گذشته فلک شدم اونم 300ضربه، به آدم بزرگ بزنی میمره در ضمن مطمن ایشون اواخر دهه80مدرسه تموم شده یعنی واقعا فلک وجود داشته؟؟!!! اونم تو مدرسهدخترانه
    معلمای ما نمره زیر پانزده رو با فلک جواب میدادن.
    من رکورد دار فلک شدن هستم. خیلی شیطون بودم برای همین زیاد فلک شدم. نامردا خیلی وحشتناک فلکم میکردن.
    من با این که 39 سالمه ولی چوب وفلک تو مدرسه رو خودم ندیدم تومدرسه خط کش وشلنگ خیلی خوردیم ولی تو خونه ما تا سن 16 سالگی که شوهر کنم فلک وجود داشت نه به این شکل که دوستان تو تخیلات خودشون توصیف می کنن که ساواک کم میاره بابام پا های من ویا خواهرامو با چادر می بست می گرفت بالا بعد با اغلب با کف دست با به ندرت با کفگیر جوبی یا شلنگ می زد تا کف  پا هامون سرخ بشه یادمه یه بار داداشم دوم ابتدایی تک گرفته بود بابام هم افت تحصیلی رو داشت ریشه ای حل می کردباکمربند می زد پشت ساق پاهاش من جیغ زدم که نزنتش با این که اول دبیرستانی بودم باکمر افتاد به جون پا های خودم که مثل دونه انار اشک می ریختم  این مدلی زیاد کتک خورده بودم که با برس پلاستیکی می زد پشت پا هامون ولی این یه چیز دیگه بود یه بار با دوتا ابجیم تو حیاط وسطی بازی می کردیم که باتوپ بوته گل شکستیم ابتکار به خرج دادیم با ادامس گل رو سر پا کردیم تا نفهمن تا چند روز بعد که با شلنگ گاز که مثل شلاق بود یه تنبیه تپل شدیم تا دیگه گولش نزنیم واقعا که مظلوم بودیم تومدرسه انقدر چوب می خوردیم تا دستامون ورم کنه
    سلام صبا خانم من ۲۳سالمه یادمه یه بار صبح زود میخواستم برم مدرسه ولی سر راه یکی از دوستانم رو دیدم که به من گفت بیا و امروز رو مدرسه نریم گفتم باشه باهم رفتیم خیابون ها رو گشتیم من بدبختم هواسم نبود که اگه نرم مدرسه روز بعدی باید فلک بشم هیچی ما اون روز رو توخیابونا ول گشتیم و ظهر برگشتم خانه استراحت خردم و فردا صبح آماده شدم برای رفتن به مدرسه اون روز هوا برفی بود ومن کاپشن وجوراب های کلفت پوشیده بودم بعد که راه افتادم سمت مدرسه وقتی رسیدم مدرسه کسی صف وا نستاده بود من هم رفتم که برم سر کلاس خانم ناظممون خانم احمدی جلوی من رو گرفت وگفت علت غیبت کردن دیروز گفتم مادرم مریض بود گفت مگه دیروز جلسه نداشتیم دیروز با مادراتون گفتم چرا گفت مگه مادر تو توی جلسه شرکت نکرد گفتم چرا گفت حالا راستش رو بگو گفتم راستش دیروز که داشتم میومدم مدرسه دوستم ملیحه جلوی من رو گرفت وگفت که بیا امروز مدرسه نریم وبریم خیابون هارو بگردیم بعد خانم احمدی گفت خوب حالا ملیحه کو گفتم نمیدونم گفت برو تو حیاط روی سکو دراز بکش گفتم آخه گفت آخه بی آخه همین که گفتم منم رفتم و دراز کشیدم بعد گفت اگر ناخن های پات یک زره بلند باشه خیلی برات بد میشه بعد بهم گفت حالا شروع کن سریع کفشاتو جوراب هات رو دربیار منم از ترس در آوردم از شانس بد منم اون روز هم ناخن های پام بیش از حد بلند بود وهم روی پام حنا ریخته بودم خانم ناظم بادیدن ناخن های بلن پام گفت حالا ۳۰۰ضربه فلکت میکنم۱۰۰تا بخاطر دروغی که کفتی۱۰۰تا دیگه برای این که دیروز نیومدی مدرسه۱۰۰تا دیگشم به خاطر بلند بودن ناخن های پات بعد زنگ روزد بچا ها صف شدند کف پای من رو روبه بچه هاکرد وبعدیک چوب بالند آورد وپای من را به آن بست وبه دوتا از بچه ها گفت که سر چوب رو بالا ببرن وبعد شروع کرد به زدن ضربات فکر میکنم به ضربات ۲۰۰که رسید احساس کردم داره از کف پام آب چکه میکنه بعد فهمیدم که داره از کف پام خون میاد به ضربه ی۳۰۰که رسید خانم احمدی پای من رو باز کرد وگفت که باید تا زنگ آخر همین جوری پا برهنه راه برم اونم کجا توی حیاط که پر از برفه خانم احمدی گفت یا برهنه توی برف راه می ری یا ۵۰۰ضربه فلکت کنم منم از ترس رفتم توبرف ها راه رفتم وقتی زنگ آخر خورد خانم احمدی گفت که باید تا خانه پا برهنه بروم من کفش ها وجوراب هایم را در دستم گرفتم خانم احمدی گفت کفش ها و جوراب هایت را بنداز داخل سطل آشغال وبرو من هم این کار را کردم وتا خانه پا برهنه رفتم وقتی رسیدم خانه مادرم خانه نبود و سریع رفتم تو اتاق و در را بستم از شدت سرما پاهای من قندیل بسته بود وخون ها روی کف پام خشک شده بود من پاهایم را پانسمان کردم و فردا صبح چون پانسمان پام کلفت بود جوراب نپوشیدم وبدون اینکه مادرم بفهمه کفش هام رو پوشیدم وبه مدرسه رفتم اون روز تومدرسه همین بلا روامابا۵۰۰ضربه سر ملیحه آوردند این هم خاطره ی فلک شدن من 
    سلام صبا خانم 
    به فلک بستن روش خیلی خوبیه..چ برای تنبیه همسر چ بچه..هم اینکه طرف رو کاملا اگاه میکنه ب اشتباهش با درده ترکه...هم اینکه بستنش ب فلک هم ی نوع محدودیت هست..وقتی ک پاها بسته بشن ب چوب فلک و فلک بالا کشیده بشه خودش جدا از درد ترکه ی نوع تحقیر ب حساب میاد ک ماثر هم میتونه باشه در تادیب..و بحث ترکه هم ک جداس وقتی ب کف پاها زده میشه..اما ترکه زدن ب حد عذاب اور نباشه فقط محرکی برای تنبیه کردن..توی فلک کشیدن بهترین راه بستن پاها ب چوب فلکه ک روش سنتی هس..برای مجازات هم به جای شلاق فلک بستن روش بهتری هس

    من پونزده سالمه و چند وقت پیش برا اولین بار فلک شدم الانم که اینجام چون مامانم گوشیمو گرفته و با کامپیوتر یواشکی اومدم.قضیه از این قرار بود که یه روز که مامانم خونه نبود تصمیم گرفتم ابروهامو بردارم خیلی استرس و هیجان داشتم و میترسیدم ولی آخرش دل و زدم به دریا و برداشتم.مامانم اومد همین که اومد بگه سلام حرف تو دهنش خشک شد و با عصبانیت گفت دراز بکش گفتم چی؟_دراز بکش میگم_چرا مامانم؟_دراز بکش یالا . دراز کشیدم ببینم چیکار میخواد بکنه!پاهامو محکم با چادرش بست و آورد بالا گذاشت رو صندلی و مگس کش و آورد خخخ چون دم دست بود.با ته مگس کش زد رو پام ولی من خیلی مغرورم با اینکه یه ذره دردم اومد چیزی نگفتم بازم زد دید دردم نمیاد کمربند بابامو آورد.منم پشیمون شدم چرا غدبازی در آوردم نگفتم دردم اومده ولی کار از کار گذشته بود چون مامانم اولین ضربه رو که زد سوختم و گفتم آآآآآخ!مامانم خنده بدجنسی کرد و دوباره زد آآآآخ آیییی مامانم گفت خیلی کار اشتباهی کردی ولی الان نشونت میدم منم از لجم گفتم خوب کردم اونم بیشتر عصبانی شد زد کمربندو برد بالا و با شتاپ زد رو انگشتام آآآآآییی خیلی درد داره مامانم گفت حقته خلاصه مامانم ب گفته خودش یک ساعت فلکم کرد و هر چند نفهمیدم چند تا زد ولی داغون شدم آخرشم گفتم خوب کاری کردم و رفتم تو اتاق درو بستم چه کاریه آخه بعد میگن دهه هشتادیا فلک نشدن من خیلی ناراحتم و بهم بر خورده تصمیم دارم ی روز فرار کنم تا مامانم پشیمون بشه متنفرممم از فلک 
    فلک خیلی درد داره
    من دخترم و کمتر فلک شدم اما بدترین خاطره ی من از فلک روز اول مدرسه رفتن بود دیر اومدم برای همین منو بردن سر صف  ناظم با کمربند پنجاه ضربه به کف پام زد و ده دور مجبور شدم دور حیاط بدوم
    معمولا دختران را با سوزن و نیشگون تنبیه میکردن سال چهارم معلم خشنی داشتیم و نزدیک بلوغ مان نیز بود او به سینه هایمان سوزن میزد یکبار هم بخاطر حرف زدنم بر روی زبانم زد طوری که نمیتوانستم حرف بزنم سوزن داغ هم به کف پایمان 
    از دیگر تنبیه های او اسپنک.  فلفل ریختن در دهان .  و قلقلک بود او تنها معلمی بود که داشتیم و این کار رامیکرد  بدترین چیز شلنگ بود که برای بیشتر برای اسپنک استفاده میشد
    آخرین تنبیهی که مرا کرد این بود که به کف دستانم سوزن های زیادی زد سپس ترکه را زد و نمک پاشید و مجبوزم کرد ده بار درس را بنویسم 
    خیلی بد بود. ما بچه های دهه شصتی اگه درس نمی خونیدیم باید فلک میشدیم
    آقای "ناظم" این چیزایی که نوشتی شوخی بود دیگه؟
    واقعایت که نداره؟
    چوب و فلک از مهمترین و ضروریترین وسایل تو مدارس بود.
    اگر نمره کم میگرفتیم یا هر خطایی دیگه ای باید فلک میشدیم
    یه بار یک نفر به مدرسه دیر اومد گوششرو گرفتم وبه دفتر بردم اون رو به دیوار بستم وبه پشتش زدم اونم با کمربند بعد به کف پاش زدم  بعد گفت حقتو کف دستت میزارم تا زنگ تفریح تو انبار زندانیش کردم بعد زنگ رو زدم وصر صف کشوندمش وگفتم بارها گفته ام بی ادبی محفوظ ولی انگار گوش شما بدهکار نیست بعد اونرو به زمین بستم وگفتم 100 تامیزنم بشمار شمرد و10 دو حیاطدو رفت ودوباره گذاشتمش توانباری و10 صفحه مشق به ائدادم وبه پدر مادرش خبر دادم به گفته ی پدر ومادرش اوناهم 55تا کف دستی زدند باتشکر از سایت خوبتون

    پاسخ:
    با این همه تنبیه اون بیچاره زنده موند یا نه؟ :|
    خیلی تنبیه بدی بود
    شهر ما حتی بدها تو دهه هفتاد و هشتاد هم مدارس از فلک استفاده میکردن.
    بیچاره ما دهه شصتیا
    آخرین نسلی بودیم که طعم فلک و ترکه رو چشیدیم
    به نظرمن شوهر حق مسلم داره زنش روتنبیه کنه حتی بی دلیل .زن حق اعتراض نداره.شوهرمثل اربابه.زن یه برده ی حقیر.
    آرزوی من داشتن شوهریه که حتی اجازه ی سرسفره اومدن زنش رونده.اول بخوره سیرشه بعدزنش بااجازه ی شوهر غذابخوره.یعنی از یه برده وکلفت پست ترباهاش رفتاربشه.من خیلی دوست دارم فلک بشم.امیدوارم شوهرآینده ام سرکوچکترین اشتباهم فلکم کنه.اون موقع به پاش میفتم التماسش میکنم پاهاشومیبوسم منوببخشه.
    پاسخ:
    باعث تأسفه
    خودت سوال میکنی بعد خودت میای جواب به خودت میدی؟
    این همه دکتر روان شناس هست، به یکی شون مراجعه کن

    خدا همه مریض ها رو شفا بده
    نظرتون راجبه اینکه زنم روفلک کنم چیه؟ آخه اصلاگوش به حرف نمیده.بی اجازه میره بیرون.چند بارکه غیر مستقیم درمورد تنبیه ازش حرف کشیدم گفته بهترین تنبیه زن فلکه.چون هم درد داره هم تحقیر جوری که سلطه ی شوهر رو درک میکنه. ازهمه مهم تر به سر وصورتش هم آسیب نمیرسه. لطفا نظرتون رو بگین.اگه زنم حرف شنو بشه خیلی خوب میشه.
    یه روز خانوم معلم گفت هرکی مشق ننوشته فلک میشه خودتون بیاید جلو.چند نفررفتن من که ننوشته بودم نرفتم. بعدازفلک کردن اونا معلم اومدگفت مشقا رومیز.من فک نمی کردم مال بقیه رونگاه کنه آخه چندبار همین کاروکرده بود مال بقیه رونگاه نمیکرد.از شانس من!!! به من که رسید خیلی ترسیده بودم.باعصبانیت گفت مشقات کو؟ حالا دوبرابر تنبیه میشی.خودم سریع رفتم روزمین داراز کشیدم.
    شترررق شتررق .
    اایییییی غلط کردم ببخشید
    شترررق میخواستی زرنگی کنی؟ شترررق 
    ااااخخخخ غلط کردم ببخشید دیگه تکرار نمیشه
    ۱۰۰ضربه روکه خوردم از شدت درد چاردست وپا رفتم نشستم.
    دخترا همه مسخرم کردند وای که چه تحقیری شدم.
  • سارا مینایی
  • چرادرددل های من بیچاره رو پاک میکنید.ازتون خواهش کردم نظرتون روبنویسید.
    پاسخ:
    درد و دل هاتون پاستوریزه نبود
    تو درسایی که ضعیف بودم معمولا بعد از هر امتحان فلک میشدم.
    بعضی معلما حتی بعد از درس پرسیدن هم فلک میکردن
    یادش بخیر حتی خاطرات تلخش
    چوب و فلک کابوس پسربچه های دهه شصتی بود.
    مدرسه داداش منم از اینا داشت
    کیارش جان منم نگفتم کار درستیه فقط گفتم که بخشیدمشون
    مدرسه دوستت تو همدان فلک میکردن؟
    من فلک میشدم و به گریه می افتادم. بس که نامردا محکم میزدن. فکر کنم دیگه هیچ مدرسه ای بچه ها رو فلک نمیکنن.
    همیشه بعد از درس پرسیدن یا امتحان چند نفر فلک میشدن.
    چه با حالی افشین 
    حس مسئولیت تو سر کچلشون بخوره
    خوب شد ممنوع کردن این وحشی
    بازی هارو 
    ولی یکی از دوستام که تازه امسال آمده مدرسمون 
    میگه قبلا که همدان بودم تو مدرسشون با کابل و خط کش کتک میزدن
    عجب دوره ای بود. هر کی درسش ضعیف بود باید فلک میشد.
    خیلی بد بود. تنبیه وحشتناکی بود. هر وقت فلک میشدم به گریه می افتادم. ولی با اینحال کبنه ای ازشون به دل ندارم چون اونها هم بخاطر حس مسولیت و دلسوزی تنبیهمون میکردن.
    تو دبستان چند بار فلک شدم ولی اصل چوب و فلک ماله راهنمایی بود. جوری فلم میشدیم که موقع برگشتن به خونه مثل اردک راه میرفتیم.
    خیلی تنبیه بدی بود. خوب شد که جمش کردن
    من وشوهرم سه ساله ازدواح کردیم و‌یه بچه ی ۵ ماهه داریم .
    از اولش باهم خوب و مهربوم بودیم نا الان همه ی مشکلاتمون با صحبت حل شده شوهرم اصلا تحمل دیدن گریمونداره 
    یدفه من از خواهرش ناراحت بودم گریه کردم به پام میافتاد و میگفت تو فقظ گریه نکن
    من روژانم شوهرم رامتین دخترمونم هم مانیا
    سوالی هست در خدمتم

    اکرم آقا تو رو خدا توهمات جنسیتونو با برچسب زدن به شوهرا اینجوری تخلیه نکنین من که میدونم مذکر سبیل کلفتی خدا بهت عقل درست بدهد
    منم چند بار راهنمایی فلک شدم بس که شیطون بودم
    اولین عکس بالای صفحه رو ببینید. نفر دوم از سمت چپ. ببینید نیشش چجوری بازه!!!! بهش میاد ازون دو بهم زنا و جاسوس کلاس باشه . ازونا که هی پیش معلما چاپلوسی میکنن!!!
    سلام اکرم خانوم ،خودمونیم شما افسانه سرای بانمکی هستین،اگر چه داستانتون از واقعیت فرسنگها فاصله داشت و ذهن خلاقی داریدولی...
    من خیلی فلک شدم که سخت ترینش چند ماه پیش بود
    شوهرم گفته بود نباید با دوستم برم بیرون ومن که فک می کردم دیر میاد با دوستم رفتم بیرون و تو ترافیک موندم و...
    شب که رسیدم خونه از عصبانیت. داشت می ترکید اول که گوشیمو گرفت وشکست بعد لگد وسیلی زد وزد تا افتادم با پاش 
    التماس می کردم ولم کنه
    ولی انگار هر چی میزد حریص تر می شد
    بالاخره فریاد زد کاری می کنم نتونی دیگه پاتو رو زمین بذاری
    بعد طناب آورد 
    گفت پاهاتو بگیر بالا پاهامو محکم بهم بست و گذاشت رو صندلی و دوباره بست به صندلی
    از ترس داشتم میمردم هی التماس می کردم وگریه می کردم
    می گفت فقط فلک ادمت می کنه
    شیلنگ گاز وااای نمی دونین چقدددد دردناکه
    با شیلنگ گاز برگشت
    اولین ضربه رو که زد تا مغز استخونم سوخت 
    انگار پام داشت می شکست التماس می کردم می گفت باهر ضربه بشمار وبگو غلط کردم
    نمی شد فشار درد زیاد بود
    آآآآآآآآآ یییییی غلط کردم دو ...آخخخ سه ....توروخدا چهار.....
    زد زد 
    وااااییییی داشتم میمردم 100تا خوردم
    پاهامو که باز کرد دیگه جون نداشتم
    کف پاهام کبود وقرمز بود وکلیم ورم داشت
    نمی شد پامو بذارم رو زمین 
    ضعف داشتم برام آب قند آورد خبر مرگشو بیارن
    از ترسم گرفتم خوردمش
    همونجا که بودم اینقد گریه کردم تا خوابم برد
    یک هفته طول کشید تا کف پام خوب شد 
    ولی الان بیشتراز همیشه ازش میترسم جرات نمی کنم جیک بزنم
    هر چی میگه همونه
    میاد خونه ازش متنفرم ولی تند تند بهش سرویس میدم ومیگم چشم چشم
    گاهی یه پوزخندی میزنه میگه خوب آدمت کردم
    من اگه کسی رو داشتم که مجبور نبودم زیر دستش باشم
    همش از اینکه دوباره بزنم میترسم
    سلام صبا خانوم، شما نماد یه خانوم نجیب،صبور،مهربان ، فکور و صاحب نظر هستید همه به شما احترام میزاریم ،در حال حاضر جای شما خالیه
    پاسخ:
    سلام. واقعا برام سواله که هدفتون از اینکه با تغییر اسم، خاطره!! می نویسید چی می تونه باشه.
    ثمین، مهناز، ساره، مهتاب، فریبا، رها، شبنم، نارین، محیا، منا، ثریا، سپیده، سحر، الهه و...

    یادش بخیر اون موقع ها کاغذ استسیل بود... الآن کپی و پیست. مثلا همین مطلبی که می بینید از 1360s.blog.ir کپی شده.
    بخش عجیب بعضی از این داستانها اینه که گاها تعداد ضربات رو خیلی روند و سر راست میگن،انگار یه قانون نانوشه برای همه معلمها بوده و به نوعی میشه گفت که مثلا حکم قاضی بوده که از طرف معلم به اجرا در میومد، خودمونیم خیلیها زاییده تخیلات دوستان هست حداقل به لحاظ تعداد
    سلام،خیلی از این ،وارد که دوستان تعرف کردن نمیتونه به این شدت و حدت باشه،غلو و زیاده روی بوده در بیان
    متاسفم برای معلما و کسایی که تنبیه کردن چاره کارشون بود 
    بین معلمای من فقط معلم دوم راهنمایی بود که عربی درس میداد و بچه ها رو با شلینگ گاز میزد یه بار خودشو با شلینگ امتحانی زد بعد دیگه شلینگ نیاورد معلم دوم ابتدایی یه خانم بود که بیرون در وایمساد با معلمای دیگه حرف میزد بعد میومد همه بچه ها رو با شیلگ گاز که سرش پونس زده بود میزد استدلالشم این بود ابرو مو جلو همکارام بردید 
    یه زن یا مادر به مهربونی عاطفه گذشت مهر محبت شناخته میشه اینکه مادری بچه رو  بزنه اصلا قبول ندارم و مادر نیس


    من تا حالا فلک نشدم ولی یه بار داشتم نقاشی میکردم که یهو یه دمپایی  خورد تو سرم.
    نگو تمام گواش قرمز رو ریختم رو فرش سفید
    البته دوتا چکم خوردم
    ولی بعد مامانم که دید دارم گریه میکنم بغلم کرد
    من ۱۱ سالمه اسم اصلیم فاطیما تو تهران زندگی میکنم:-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-) 

    ببخشید ثمین جان 
    احیانا خوارت ساواک بود ،داعشی بود چکار بود 
    من بیشتر از سیلی و دمپایی نخوردم والا

    سلام دوستان! این وبلاگ به علت خاطرات گذشته نظر خیلی از مادران رو نسبت به فلک کردن فرزندان عوض کرد! من 30 سالمه و تا حالا دخترانم رو فلک نکردم و تنبیهشون در حد تذکر بوده. اما خواهرم که 36 سالشه خیلی بچه هاش رو تنبیه می کرد اما بعد از خواندن پایان نامه و این مطالب نظرش کاملا عوض شد. 2 تا  خاطره هم دارم در رابطه با خواهرم .

     خواهرم من رو هم تنبیه می کرد. من بچه که بودم خواهرم از تنبیهات مخصوص خودش استفاده می کرد و مادرم هم می گفت حق با خواهرته! چون تو خیلی تنبلی و خواهرت زرنگ (البته دروغ هم نمی گفت) . یک روز دفتررم رو برداشت و برگه ی امتحانی از لاش افتاد!  پدر و مادرم هم برای چند روز به سفر رفته بودند. وقتی نمره ی 9.75 رو دید یک سیلی محکم زد و فلک رو در آورد و حدود 100 ضربه زد که خون اومد! تنبیه خواصش هم ( من رو با طناب به صندلی می بست و قاشق رو داغ می کرد و حدود 3 ثانیه روی کف پاهام و دستام می زاشت. اون دفعه فرق داشت باور کنید 10 ثانیه شد و من هم کف پاهام و دستام سوخت وقتی مادرم برگشت و من رو اینجوری دید خواهرم رو تنبیه کرد (حبس شدن توی زیرزمین)!

    جالب:""""}::

    یک روز به خونه ی خواهرم رفتم و دو تا دختر دو قلوی 9 سالش هم اونجا بودن ولی مشغول بازی کردن بودن و خواهرم صداشون زد تا سلام کنن اما نکردن.. و یک ربع گذشت خواهرم عصبانی شد و با چوب اونا رو از اتاق کشوند بیرون دختر ها بعد از سلام کردن باید فلک می شدن. یک فلک بلند دو نفره.. پاشون رو رو به من کرد و گفت ثمین خوب نگاه کن! اگه خواستی خودت هم چند تا بزن تا یاد بگیرن چجوری باید با بزرگتر رفتار کرد. منم گفتم نه نه! خودش 70 تا ضربه زد و با التماس من آزادشون کرد. دویدن توی اتاق. خواهرم گفت مثل اینکه هنوز یاد نگرفتین دو تا صندلی آورد و اونا رو به صندلی بست و قاشق داغ آماده ی نشستن روی دست این دو تا طفل معصوم بود . اولی رو نگه داشت و صدای فریاد یکیشون بلند شد دیگه طاقت نیاوردم آخه خودمم تجربش رو داشتم . رفتم به زور قاشق رو از دستش گرفتم و طناب رو باز کردم. خواهرم به زور فلفل رو توی دهنشون ریخت اما نتونست تنبیه مخصوصش رو ادامه بده. بعدا بهش این وبلاگ رو معرفی کردم و الان خیلی خوب رفتار می کنه! با تشکر از این وبلاگ که خیلی ها رو متحول می کنه!!!!!!

    پاسخ:
    سلام. واقعا برام سواله که هدفتون از اینکه با تغییر اسم، خاطره!! می نویسید چی می تونه باشه.
    ثمین، مهناز، ساره، مهتاب، فریبا، رها، شبنم، نارین، محیا، منا، ثریا، سپیده، سحر، الهه و...
    من مونده کمترین اشتباهی ازم سر بزنه ! ۱ ساعت پیش تنبیه شدم دلیلشم این بود که درس نخوندم الانم ۵ بار باید از رو درسم بنویسم فلک شدم

    آخخخ؟؟!!!!! اوووخ.  خیلی درد داره دوست دارم یه خاطره رو با شما دوستان عزیز در میون بگذارم.

    من مادرم تنبیهم نمی کرد به هیچ وجه و من خیلی شیطون بودم به طوری که هر روز توی دفتر مدیر و ناظم و ... بودم.  یک روز مادرم صبرش تموم شد و با مشورت از یکی از دوستاش تصمیم گرفت تنبیهم کنه و من اونو در حالی توی خونه دیدم که دستش پر از چوب و کابل و کمربند و ... بود. مونده بودم می خواد با اونا چی کار کنه آخه من حتی نمی دونستم فلک چی هست! به مامانم گفتم که اینا چیه؟ گفت دوباره یه نامه ی دیگه از معلمت گرفتم! گفتم خوب؟ گفت نوشته بود که 6.25 گرفتی و با یکی دعوا کردی! گفتم آخه..... و داد زد بخواب روی زمین منم خوابیم. فکر کردم می خواد بگه بخواب و به کارت فکر کن اما دیدم یک چوب کلفت (فلک) رو آورد و با طنابش پامو بست! خیلی واسم جالب بود ؟ یک ترکه بلند در آورد و گفت پاتو تکون نده! دیدم بک سطل آب آورد و پامو اون ترکه رو خیس کرد. بعد با ترکه یدونه محکم زد پامو تکون دادم تا با تهدیدای گادرم بعد از ضربه ی دهم ثابت پامو نگه داشم. 80 ضربه زد. اشکم خدایی در اومد از اون روز به بعد تقریبا هر روز تنبیه می شدم تا اینکه 2 ماه بعد دختر خوبی شدم و بعد از 2 ماه به ندرت فلک شدم!

    لطفا بچه هاتون رو فلک نکنین که جز یه خاطره ی بد هیچی به جا نمی زاره!

    راستی نظر یادتون نره! .... و با تشکر از شما به خاطر این وبلاگ

    با سلام  کی میگه که توی مدارس دخترونه فلک نبوده؟ اتفاقا توی مدرسه ی ما بود( در اصفهان) معاون ما خانم امینی خیلی بچه هارو تنبیه میکرد مصلا من خودم چند بار فلک شدم که یکبارش مربوط میشه  موقعی که من کلاس پنجم بودم .ما نباید توی مدرسه آرایش میکردیم ولی من یکبار همه ی ناخن های دست و پامو به خاطر عروسی دیشب اون روز لاک زده بودم.زنگ تفریح خانم امینی منو دید و بهم گفت چرا لاک زدی مگه قوانین مدرسه رو نمی دونی؟ منم ساکت بودم و فقط زمینو نگاه میکردم.منو برد توی دفتر.گفت وایبه حالت اگر ناخن های پاتم لاک زده باشی.من خیلی ترسیده بودم چون میدونستم برای هر ناخونی لاک زده باشه باید 5 ضربه برای هر ناخن فلک بشی.خانم امینی زنگ رو زد تا منو جلوی صف فلک کنه منم هر چی التماس کردم که دفعه ی آخرم هست و از این جور حرف ها فایده ای نداشت بالاخره منو برد جلوی صف.من اون روز جوراب کلفت نخی داشتم و با ید جورابام رو هم در می اوردم.خانم امینی همیشه با شلنگ فلک میکرد که دردش چند برابر ترکه بود.خلاصه پاهای منو بست توفلک و رو به بچه ها کرد و گفت من چندین بار گفتم که نباید آرایش کنیدو لاک بزنید ولی انگار گوش بعضی ها بده کار نیست حالا میبیند که اگر به حرف من گوش نکنید چه اتفاقی می افتد .اومد بالای سر من و گفت وای به حالت اگر پاتو تکون بدی.شروع کرد به زدن اولی ضربه رو دقیق زد سر انگشتام چنان دردی داشت که اصلا نمی تونی تصورشو کنید منم پامو تکون دادم. خانم امینی گفت مگه نگفتم پاتو تکون نده؟دوباره محکم زد سر انگشتام منم دوباره پامو تکون دادم.خیلی عصبانی شد رفت از توی آبدارخانه یک تیکهنخ کلفت اورد  و دو تا انگشت شست پامو بست به هم. دیگه اصلا نمی تونستم پامو تکون بدم. خانم امینی هم شروع کرد به زدن همیشه هم میزد سر انگشتا که دردش خیلی بیش تر از کف پا هست.من اون روز 110 ضربه فلک شدم ولی از اون به بعد دیگه هیچ کس به خاطر لاک زدن فلک نشد. این خاطره رو هم گفتم که بدونید توی مدارس دخترونه هم فلک بود ولی نه با اندازه ی یمدارس پسرونه.    سوفیا ص ی   از اصفهان. 

    به نظرتون دختر 10 سالم رو فلک کنم خیلی درس نخونه

    پاسخ:
    نه این کارو نکنید
    نظر یادتون نره سلام.من ده ۱۰ سالمه و درسخون هستم ولی بسیار شیطون. تو مدرسه ما فلک نمیکنن ولی ابرو ادم میره جلو بچه ها. امسال من اولین نفری بودمدکه تنبیه شدم وقتی که زنگ تفریح خورد نمیدونم چی شد تا اومدم بلند شم پای یک نفر گرفت به پام و خورد زمینو عینکش شکست. اون دوست من بود ولی به خاطر این کار که فک کرد عمدی انجام دادم من رو برد دفتر و مدیر هم اونجا کفشای منو کند و گذاشت بالای کمد و گفت برو منم با خجالت و بی کفش رفتم بیرون نشسته بودم یه جا که کسی منو نبیینه یکی اومدو تیکه پروند منم عصبانی بودم و  دعوامون شد و بازم مدیر رسید اول کفشای اون رو کند و پس از اینکه منو دید سری تکون داد و گفت خودت خواستی به من گفت جوراباتو در بیار منم در اوردم و دادم بهش و اون رفت و من با خجالت جلو همه بی کفش و بی جوراب شدم. شانس بد من همه هم داشتن منو میدیدن و من پا برهنه تا اخر زنگ وایسادم تا با التماس کفش و جورابامو ازش بگیرم و خدا رو شکر گرفتم البته این خاطره مال دو سال پیش هست.
    سلام. در مدرسه ما من پسر درسخونی بودم و تقریبا فلک نمیشدم تا یه روز که روز موعود بود. از امتحان نمره عجیب ۱۴ اوردم و زیر هفده فلک داشت و جالب این بود هیچکس به جز من زیر هفده نگرفت . بالاخره اون زنگ فرا رسید. معلم اسم منو خوند.  با خجالت از سر جام بلند شدم همه داشتن میخندیدن بهم بعضیا بغضشون گرفته بود و ناراحت بودن. من رفتم پای تخته معلم اومدو گفتم چهارده گرفتم و او هم سری تکان دادو چوب و فلک رو اورد منم میترسیدم کفشو جورابامو در بیارم و در نیوردم ولی پاهان به ناحق گذاشت تو فلک بعدشم خودش جورابامو کند. اون ۲۰ ضزبه زد و ناگهان فلک را باز کرد و پاهام رو کشیدم بیرون قبل از اینکه بشینم گفت وایسا تا من کفش و جوراب هایت را بذارم تو کمد ان ها را داخل کمد خود گذاشت.  همه گیج مانده بودن که باید چکار کنم. او با حقارت به من گفت بشین و من هم با خجالت از بچه ها پا برهنه نشستم و معلم هم روز بعد پس از امدنم به مدرسه به صورت پا برهنه کفشایم را داد و ان ها را پوشیدم و البته هم از پدر و مادرم و هم از هم کلاسیا خجالت کشیدم
    پاسخ:
    جل الخالق!
    پا برهنه رفتی خونه تا روز بعد؟؟!!
    :|

    آخی! تنبیه و مخصوصا فلک خیلی بده. من خیلی خوب می تونم اون دو تا عکس رو درک کنم چون خودم تجربش رو داشتم، البته بدست مادر و پدرم، من الان 19 سالمه الان خیلی تنبیهم نمی کنن اما وقتی بچه بودم زیاد می کردن خصوصادر سنین 8 تا 12 سالگی که در اون سال ها معمولا فلکم می کردن، اونم با کابل که بدترین وسیله است (به نظر من)! معمولا پام سرخ سرخ بود خیلی گریه می کردم اما الان تاثیرشو می بینم، یکی از خاطرات تنبیهم این بود که من 9 سالم بود و انظباطم بدلیل یک اتفاق (که قصش خیلی طولانیه) 12 شد، مادرم وقتی این رو دید صبر کرد تا پدرم از راه برسه، آخه اون خیلی روش های بیشتری برای تنبیه بلده.. پدرم بهم گفت که فلک دیگه خیلی تنبیه سبکیه! با این کاری که تو کردی باید 1000 ضربه فلکت کرد، منم هی می گفتم ببخشید،دیگه تکرار نمی شه که پدرم یک سیلی زد و پامو به نرده های پله بست کابلش رو برداشت و اونقدر محکم زد که توی همون ضربه ی اول پام قرمز شده پدرم گفت فعلا 80 ضربه می زنم تا ببینم چی میشه پام خیلی درد می کرو اولش التماس کردم اما بعد پامو تکون دادم پدرم گفت 100 ضربه منم بهش گفتم خیلی بی انصافید و شد 120 ضربه دیگه ساکت شدم تا 120 ضربه تموم شد بعد دور حیاط دویدم پدرم گفت صبر کن ببینم کجا می ری؟ منم از ترسم فرار کردم و قایم شدم بعد از اینکه بابام پیدام کرد منو به درخت بست  به طوری که صورتم رو به درخت بود و محکم با کمر بند زد که فکر کنم 50 ضربه شد و همه جای تنم کبود شد بعد خیلی گریه کردم فکر کردم تنبیهم تموم شده اما غافل از انکه شب رو توی زیرزمین خوابیدم و صبح داشتم یخ می زدم صبح که پدرم بیدارم کرد منو بوسید و گفت این کارا همش به خاطر خودته! منم معذرت خواهی کردم و دوباره به مدرسه رفتم،

    به مامان بابا های عزیز توصیه می کنم هرگز از تنبیه بدنی استفاده نکنند یا اگر  می کنند در حد خیلی کم که بچه آسیبی نبینه، شاید بچه از ترسش رفتارش خوب شه اما تا ابد اون خاطره توی ذهنش باقی می مونه...!

    با تشکر از وبلاگ خوبتون خیلی منو باد قدیم مدیما انداخت!

    سلام
    من تا به حال توسط مامان بابام تنبیه نشدم ولی خواهرم چون ازم بزرگتره منو تنبیه میکنه اون منو خیلی ناجور به یک جا میبنده و اول قلقک میده تا غش کنم بعد حدود هفتاد تا میزنه به پاهام و بعد بهم لگد میزنه ازش بدم میاد چون محکم میزنه و از عمد وقتی به مامان بابام میگم اونا میگن حق داره و اگه اعتراض کنم کمر منو میبنده به شوفاژ 

    پاسخ:
    سلام
    مطمئنید؟!
    من آخر نفهمیدم کی راست میگه کی دروغ
    پاسخ:
    سلام
    خیلی به فضای مجازی اعتماد نکنید. دروغ هاش خیلی بیشتر از راست هاشه
    اون موقع که میگفت « گم شو کفش و جورابتو در بیار بیا پای تخته » اون لحظه قلبم میومد تو دهنم. تازه وقتی به جای کمربند و خط کش با ترکه یا کابل میومد بالا سرم که دیگه هیچی
    به نام خدا
    از آقای سمسار باشی بخاطر رسواسازیشون تشکر میکنم در فضای مجازی چهره واقعی اشخاص مشخص نیست وما با چهره های قلابی ودروغی و داستان های قلابی و دروغی روبرو هستیم رسول خدا در مورد ملکوت دروغ و دروغگویی میفرمایند: هرکس دروغ بگوید بوی گندی از دهانش متصاعد میگردد که 70 هزار ملائکه خدا اورا لعنت میکنند. چه بسیار از آنچه نوشته شده از داستان و خاطره گرفته تا پایان نامه ثبت نشده در هیچ جا دروغ و کذب باشد.
    سلا.منم یه بارتوسط خواهرم فلک شدم سال81.سال اول متوسطه ترم اول 5تاتجدیداوردم خواهرم الهه منوبردزیرزمین پاهاموبست به فلک 100ضربه ترکه به کف پاهام زدپاهام داشت می سوخت واقعا دردشدیدی داره ولی انصافا موثره با تلاش وکوشش اون سال قبول شدم خواهرم ازم بزرگتره استاد دانشگاهه
    سلام.آقا هر کس هر چی میگه باور نکنید ! توهمات جنسی و شهوانی کدومه آقا!چرا شلوغش می کنی آقا سمسار ! هر چی این فرد گفته عین حقیقت بوده.من همش رو تو دوران مدرسه البته قبل از انقلاب تجربه کردم.جناب مدیر!شما خودتون رو ناراحت نکنید.مطلب چوب و فلک از پر بازدید ترین مطالب بوده پس باید ازش حمایت بشه و حذف نشه.
  • یه کی هستم دیگه
  • سلام من یه پسر 12 ساله هستم از این خاطرات تعجب کردم و از پدر بزرگم سوال کردم اون اینطور گفت زمان قبل انقلاب مدرسه ها دخترانه پسرونه نداشته😄 بدبخت دخترا که چقدر از دست ما کتک می خوردن 😑 میگفت یه بار دوتا از پایه بالاتری ها یه دخترو 4 روز میزدن و داداش دختره هم که تو  همون مدر سه بوده نمی فهمه که کی برده و پسرو اون بدبخت که 8 سالش بود رو میبرند خونه خودشون و میاندازند تو یه انباری یه خرابه کنار خونشون و بعد مدرسه واسش غذا میبرند و میگفتند اگه ازت صدا در بیاد .................. و اون بدبخت هم از همه جا بی خبر میکشته اینا هر کاری میخوام بکنند پسر ها 11 ساله و 10 ساله بودند و هر روز اون بدبخت رو فلک می کردند و یه کار دیگه خلاصه داداشم که 11 ساله بوده با تعقیب میره ولی این بار دخترک طاقت نمی اره و چین میزنه داداشه در انباری رو وا میکنه وتو میره خواهرش در حال فلک شدن میبینم (بعد معلوم میشه دستور از طرف مدیر بوده به خاطر درس نخوندم و بازی کردند با پسر ها ) 3 پسر درگیر می شوند  دگیر میشوند دختره هم که دستاش بسته نبوده با هزار زحمت پاهایش را وا میکنه وکیلی آروم از خرابه بیرون میره که پسر ده ساله به دنبالش میوه و او را متاسفانه با سنگ میکشه برادر دختر هم وقتی میبیند که خواهرش درحال مردن هست گریه و زاری میکند برادر پسر 10 ساله که 11 سال داشته تصمیم میگیری که همه چیز را به آمده بگیره پس بنا براین برادر دختر نباید زنده می ماند اما او نمی توانست که او را هم بکشه از او میخواهد که بگه که نگوید برادرکوچک ترش قتل را انجام داده او هم قبول میکند و با هم کاری هم سایه ها آن ها ره به پاسگاه میفرستند وبعد به زندان کودکان تا زمانی که پسر 11 ساله را در سنی که پدر بزرگم نگفت اعدام میکنند 
  • مهران نور بخش
  • السلام علیکم.....هیچ وقت برای توبه دیر نیست...من این فرد رو می شناسم.دوستمه.چند روز پیش تصادف کرد و الان تو کما هست.روحش در عذابه..تو رو خدا حلالش کنید30 ساله هم نیست19 سالشه به خدا توبه کرده به بزرگی خودتون،به آبروی حضرت زهرا(س) ببخشید.این فرد بیماره.درسته.خودم درمانش می کنم.به جان خودم به خدا دارم گریه می کنم.تو رو خدا ببخشیدش.این آدم هیچی واسه از دست دادن نداره...اگه امام حسین (ع) رو دوست دارید ببخشید.غلط کرد.اشتباه کرد.نذارید روحش در عذاب بمونه. ... اگه ببخشیدش،تا آخر عمر دعاتون می کنم .ممنون یا علی.
    پاسخ:
    علیکم السلام و رحمة الله
    ان شاء الله خدا شفای کامل عنایت کنه....
    توهمات جنسی و شهوانی...جناب یاشار. بسیاری ازانسان ها داستان های شهوانی در ذهن خود می سازند. این شخص هم از این داستان ها و تصویر آنها لذت جنسی می بره.  بحث من سر این است که این آدم پسربچه ها رو هدف داستان های خودش قرار میده و به این ترتیب ترویج کودک آزاری میکنه. محتوای داستان های این فرد جاهل همگی جنسیه. وبلاگ او را ببینید.
    جناب سمسار آخه چرا باید کسی همچین کاری بکنه؟ خیلی عجیبه
    سایت بالا وبلاگ شخصی همین محسن یا حامد اکبری است. در این وبلاگ برید و داستان های او را بخوانید تا بفهمید "حامد اکبری" همین آدم است و داستان هایش همه چرندیات این فرد بیمار است.
    falakkhatere.blogsky.com          
    این آقا در وبلاگ آقای کاظمی و در برهان هم آمده بود خود را معلم جا زده بود همین داستان های مشابه تعریف می کرد. البته با یه اسم دیگه. حتی پایان نامه آقای هاشم قاسم زاده نیز دروغین است. اگر دقت  کنید متوجه می شوید به همین سبک داستان های آقای اکبری نوشته شده است و در آن درباره معلم ها چرندیاتی کاملا مشابه گفته است. من مدتی در وبلاگ های زیادی سرگردان بودم و به این آقای اکبری یا محسن خیلی برخورد کردم. متاسفانه ما در ایران افراد مبتلا به عقده های جنسی زیاد داریم. 
    اقای حامد اکبری معلم 65 ساله این مطالب که در مورد شما گفته شده درسته؟ واقعا متاسفم که با چرندیاتتون میخواین علیه معلما جو سازی کنین.
    سمسار تو دیگه کی هستی الحق بهت زده شدم از این معلوماتت حق اینه اطلاعاتتو بدی فتا تا الف رو ادب کنند دیگه از این حال و هوا خارج بشه
    شخص موسوم به "حامد اکبری" در وبلاگ های دیگر هم به اسم "محسن اکبری" یا "محسن" کامنت میگذاره و یکسری چرندیات مضحک مثل این خاطرات از خودش میسازه. تمام حرف های "حامد اکبری" دروغه و از خودش داستان های مزخرف می سازه. دقیقا مشابه این خاطرات مزخرف رو در وبلاگ های دیگر به اسم محسن اکبری نوشته. "محسن" هم خود حامد اکبری است  و در واقع اسم اصلی این آدم محسن است. حرف های او را باور نکنید. این فرد "حامد/محسن اکبری" یک جوان حدودا سی ساله است که درباره چوب و فلک خاطرات و داستان های مضحک از خودش می سازه. این بیچاره بیمار جنسی است و در عین حال گرایش های کودک آزاری داره. در مورد آقای هاشم قاسم زاده هم باید بگم مطالب مزخرفی که ایشون نوشته کاملا دروغه. هیچ پایان نامه ای اینطوری نیست.  بی اساس و بی سر و ته و باید گفت چرندیاتی را که دور پایان نامه شان نوشته اند خیلی مشابه داستان های آقای اکبری است.  اگر کسی درباره دروغین بودن سخنان حامد اکبری شک داره کافی است وبلاگ های دیگر این آدم بیمار رو بخونه 
    آقا محمد اگه این داستان واقعی باشه که من شک دارم اینطوری باشه، شما به یک دکتر خوب نیاز دارید تا روانتون سالم بشه. این وبلاگ متعلق به خاطرات دهه شصته نه چرندیات جنسی توهمات ذهن شما.  با عرض معذرت
    چقدر لوس و مسخره تشریف دارین جناب گمنام
    سلام به خدا منم خیلی دوس دارم ی دختر فلکم کنه
    باید به علی آقا که قبل از من کامنت گذاشتند بگم با نظرشون موافقم. بنظر من خیلی ها پیاز داغ قضیه رو زیاد کردن و از خودشون داستان تخیلی می سازن. در مورد اونایی که می گن در مدارس دخترونه این روش تنبیه نبوده باید بگم بوده. مثلا مادر بزرگم تعریف میکنه که فلک شده بوده و یا یکی از خانوم معلم هامون در دبستان می گفت قدیم ها فلک شون میکردن. ولی قضیه اینه که این تنبیه بیشتر مال مدارس قبل از انقلابه و تازه نه همه مدارس. مثلا کتاب اتاق آبی سهراب سپهری رو بخونید. 
    نمی دونم بقیه اهل کدوم شهر ها هستند. ولی در مدارس منطقه یک تهران اینطوری تنبیه نمیکردند. البته یادمه یک بار در دبستان ناظم می خواست چند تا از دوستامو فلک کنه که چند تا از خانوم معلم هاپا در میونی کردند و نگذاشتند. غیر از این در تهران و بخصوص در منطقه یک که من درس می خوندم یا خیلی کم بوده یا اصلا نبوده. ابنکه میگید اکثر بچه های دهه شصت این تنبیه رو تجربه کردند اصلا درست نیست. حتی در مدارس قبل از انقلاب هم بوده ولی نه خیلی متداول.البته هیچ کاری به استثنا ندارم چون میدونم بوده ولی نه اونجور که خیلی ها پیاز داغش رو زیاد کردند.
    سلام معلومه خیلیاتون از این همه ور رفتن با کلمه فلک حال میکنین نمیدونم چی داره این کلمه که اینقدر تکرارش میکنین و صبا خانم و ... شدن مشاور شما ببخشید شخصیت شما بالاتر از این توهمات و چرندیات هست
    سلام اقا نیما .خب.اول کفش و جورابامون رو در میاواردیم بعد رو زمین دراز می کشیدیم.بعد دو نفر پاهامون رو بالا میاواردن و محکم نگه می داشتن و بعد معلم محکم میزد به کف پاهامون تا قرمز بشه.شدت ضربات خیلی زیاد بود و دردش واسه ما بچه ها قابل تحمل نبود.بعد از فلک جای تک تک ضربات روی کف پاها می موند.
    اقا محسن خاطرهوجالبی بود یک خاطره دیگه هم طریف بکن بعددرباره ی روش فلک کردن معلمت توضیح میدهی
    کسی عکس رنگی و با کیفیت خوب درباره ی فلک نداره اگه داره بزاره
    سال سوم ابتدایی فکر کنم سال 64 بود که معلمی وارد کلاس شد که در نگاه اول همه بچه های کلاس وحشت کردند. سبیل نگو سبیل مظفرالدین شاه، کفش کلارک و شلوار آمریکایی و قد بلند خصوصیات آقای عطایی بود. اگه میدانستیم قراره تا کلاس پنجم معلممان باشه همون روز اول فرار میکردیم و به مدرسه دیگری میرفتیم. هنوز درست سرجایش ننشسته بود که یکی از بچه را صدا زد و چنان تو گوشش زد که صدایش توی مدرسه پیچید. روز اول اعلام کرد که با نمره زیر 18 فلک می شوید. هرگاه ازدست کسی عصبانی میشد می گفت بوزینه یا گوسفند بعد اورا نوازش میکرد.
    هفته بعد سر زنگ دینی کفشش را درآورد و در مقابل نگاه حیرت زده ما به نماز ایستاد و با صدای بلند دو رکعت نماز خواند. بعد از نماز اعلام کرد 4 روز وقت دارین تا نماز را یاد بگیرید. سرتان را درد نیاورم روز مبادا فرا رسید و فقط اکبر رضایی بلد بود نماز بخواند. جناب عطایی از کلاس بیرون رفت و بعد چند دقیقه همراه با دو دانش آموز هیکلی کلاس پنجم و یک تسمه پروانه ماشین برگشت. هدایت همون اول از ترس خودش را خیس کرد. اما تمام بچهها کفش و جورابهایشان را در آوردند.
    اولین نفر من را بیرون آورد روی زمین دراز کشیدم و دو نفر کلاس پنجمی پاهایم را گرفتند. خدا وکیلی 12 عدد کفپایی با شدت تمام نوش جان کردم. هنوز بعد از 25 سال به یاد آنروز که میافتم پاهایم درد میگیرد. انچنان ما را زد که انگار آدم کشتهایم.
    بعد فلک کردن مجبورمان کرد که در حیاط مدرسه روی زمین خاکی شروع به دویدن کنیم. خیلی درد داشت.
    خلاصه مطلب سه سال از دست این آقا کتک و کف پایی خوردیم. اگر نمره کمتر از 18 میگرفتیم برای هر نیم نمره 5 عدد کفپایی میخوردیم. اگه یک نفر کمتر از 18 میگرفت همه کلاس فلک میشدیم. القصه هفته بعد همه بچهها مثل بلبل نماز میخواندند
    اکثر پسرای دهه شصت فلک شدن حتی شده برای یه بار. ولی بیشترشون مثل خود من بیشتر از یکی دو بار فلک شدن.
    من ک تا دلتون بخواد فلک شدم و فلک شدن رو از نزدیک دیدم.تو خونه ما کلا مثل نقل و نبات بود!!!! ایکاش ک فلک نمیشدم. الان دچار مشکلات روحی شدم ! چه راست و چه دروغ خدایی فلک نکنید و جلوی این کار کثیف رو بگیرین . اینقدر با آب و تاب ازش حرف نزنین.  فلک خیلی اثرات مخربش بیشتر از فایده هاش هست.نمونه بارز و عینی این بحث خوده من!!!
    پسرای دهه شصت حد اقل یکی دو بار با فلک تنبیه شدن.
    خود من سه بار
    چوب و فلک خیلی جاا وجود داره  تو مدارس پسرانه اما رسانه ای نمیشن.
    هر کی تمایل به گپ چتی و ایمیلی  درباره تنبیه داره من هستم

    punishha@yahoo.com

    ن دوره راهنمایی یه خانم معلم زبان داشتم خیلی خیلی جدی بود یعنی مطالبی که ازت میخواست یا باید انجام میدادیم یا کلاس نمیرفتیم
    یه بار من نتونسته بودم تکالیفی که گفته بود درست انجام بدم وقتی دید گفت لازمه که یه کتک جانانه نوش کنی من و تا یه ربع مونده به زنگ سرپا رو به دیوار نگه داشت یه ربع که به زنگ مونده بود اومد جلو از پشت یه پس گردنی محکم زد گفت برگرد تا برگشتم دوتا سیلی آبدار خوردم بعد چند تا خودکارازکیفش در آورد گذاشت لای انگشتام محکم فشار داد چقدر داد میزدم و خواه ش میکردم انگار نه انگار که کتک میزنه.بعدش گفت دستت و بزار رو میز دوتا نشگون خیلی محکم از رو دستم گرفت  که زار زار گریه میکرم آخرسرم کلی جریمه داد برا جلسه بعد

    آقا محسن درس بخون و شیطونی نکن تا فلک نشی.
    ما هم دهه شصت زیاد فلک شدیم. چاره ای نیست
    من 13 سالمه از ملارد استان تهران . هنوزم اینجا ما رو فلک می کنن اونم با شیلنگ .. چی کار کنم.
    با سلام خدمت همه ی دوستان گرامی
    وقت همگی به خیر

    ******

    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری ، خواهش میکنم ، بله دانشجوی کلاس زبان MSRT ، کارشناسی ارشد MBA ، افتخار تدریس در دانشگاه رو هم دارم ، مورد آخرم 20 سالو چند ماه میشه :) :) :) ، جواب مشخص همه خانمها :) ، ولی جدا" سال تولدم بین 60 تا 70 هستش ، جزء بچه های دهه شصت :)

    آخ آخ چقدر هم محکم میزدن بعدش نمیتونستیم راه بریم
    باشه دختر آریای حتما سر میزنیم
  • دختر آریایی
  • http://dalan-behesht.blogfa.com/post/12/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86



    سلام. این پست من در مورد دهه 60 رو حتما بخونید

    ممنونم
    پاسخ:
    جالب بود :)
    آقا محمدرضا لطفا اینکارو نکن. نمیدونم خودت وقتی بچه بودی فلک شدی یا نه چون اگر فلک شده باشی اصلا دلت نمیاد بچه ات رو فلک کنی.
    اگر هم تا حالا فلک نشدی من بهت میگم که تنبیه خیلی سختیه
    من وقتی بچه بودم فلک شدم و باید بگم اصلا روش درستی نیست.
    باسلام من پسر11ساله ای دارم که نمراتش زیاد خوب نیست وباهمه با 
    گستاخی وپررویی صحبت میکند چندبارهم با اوصحبت کرده ام اما فایده
    نداشته 
    ایا اورا
    فلک
    کنم؟
  • هاشم قاسم زاده
  • چند تا عکس هم همراه پایان نامه برای مدیر وبلاگ فرستادم اما هنوز ثبتشون نکردن..
    آقا پایان نامه کامل اینجاست
    چرا کاملشو تو وبلاگت نزاشتی؟
    مطالبش خیلی جالب و مفیده مخصوصا برای ما دهه شصتیها که تنبیهمون چوب و فلک بود.
    ولی در مورد تاثیرات منفی چوب و فلک زیاد موافق نیستم. به نظرم در این حد نبوده. راستش منم زیاد فلک شدم ولی اصلا همچین مشکلاتی برام پیش نیومد
    آقای هاشم قاسم زاده ماهم تو مدرسه زیاد و شدید فلک شدیم ولی هیچ کدوم از این مشکلات برامون پیش نیومده

  • هاشم قاسم زاده
  • سلام دوباره.در این بخش می خوام آسیب های جسمی چوب و فلک رو بگم.بخش دوم :آسیب های جسمی فلک.توجه:این بخش با کمک دانشجویان رشته پزشکی و عصب شناسی اصفهان تهیه شده است.1-چوب و فلک موجب آسیب جسمی به بافت کف پا می شود.2-چوب و فلک می تونه روی بیضه ها و آلت تناسلی پسربچه ها اثر بگذارد..به گفته ی متخصص ها،چوب و فلک شرایط جسمی و روحی سختی رو برای بچه ها به وجود میاورد.در نتیجه برای مقابله برای شرایط سخت،بدن هورمون تستسترون ترشح می کند.این هورمون برای قوی کردن بدن پسر ترشح میشود،اما در عین حال،باعث رشد زود رس بیضه و آلت تناسلی میشود و بلوغ زود رس به وجود میاورد.بلوغ زود رس باعث میشود که دانش آموز زود تر به بلوغ جنسی برسد .در حالی که هنوز به بلوغ عقلی کافی نرسیده.وقتی که به اندازه ی کافی بچگی نکرده باشد و به بلوغ برسد اصلا خوب نیست.اعصابی از کف پا به بیضه ها کشیده شده.آقایونی که کلاس ورزش های رزمی رفتند،می دانند که اگه بیضه هاشون پیچ بخورد،باید کف پاهاشون رو به زمین بکوبند.این یعنی بیضه با کف پا در ارتباط هست.این ارتباط از 8 تا 16 سالگی که عمدتا سن فلک شدن پسر هاست،بیشتر می باشد.
    .3-تاثیر منفی روی قلب و تنفس:در هنگام چوب و فلک،پاها به سمت بالا قرار گرفته است؛در نتیجه،خون کمی به کف پاها می رسد.علاوه بر آن،طناب به دور مچ پاهای دانش آموز بسته شده و موجب نرسیدن خون به کف پا می شود.از طرف دیگر،برخورد ضربات ترکه موجب آسیب به سلول های پوست کف می شود.سلول ها برای ترمیم خود،از خود هیستامین ترشح می کنند که موجب گشادی مویرگ های کف پا می شود.اما به دلیل بالا بودن پاها و بسته بودن پا به فلک،امکان خون رسانی به کف پا وجود ندارد.در نتیجه،قلب برای رساندن خوب به کف پا،بیشتر و بیشتر کار می کند.در این حالت،امکان دارد سه حالت پیش بیاید:1-قلب موفق به خون رسانی به کف پا می شود.اما این اتفاق هم چندان خوب نیست.چون در این حالت است که کف پاهای دانش آموز به اصطلاح ورم کرده یا باد می کند.2-قلب موفق به خون رسانی به کف پا نمی شود.در نتیجه خون به کف پا نرسیده و کف پا کبود می شود.این عمل هنگام فلک کردن با کمربند بیشتر اتفاق می افتد.3-این حالت،بدترین حالت ممکن است که بیشتر برای دانش آموزان ابتدایی پیش می آید.در این حالت،قلب موفق به خون رسانی به کف پا نشده اما به تلاش خود ادامه می دهد.این اتفاق موجب افزایش تعداد تنفس،افزایش ضربان قلب،عرق کردن و افزایش فشار خون می شود.در مواردی که معلم،ضربات را شدید تر بزند،افزایش فشار خون پاها و بر هم ریختن توازن خون در بدن،موجب بیهوشی موقت دانش آموز می شود.معلمان نیز اعتراف کردند که چندین دانش آموز هنگام فلک شدن از حال رفتند و مدتی پس از باز کردن پاها از فلک،به هوش آمدند.
    4-چوب و فلک حتی برای معلمان نیز مضر است.تحقیقات نشان می دهد که معلمانی که زیاد فلک می کنند،در طولانی مدت،دچار آرتروز شدید کتف و دست و گردن،از همان دستی که ضربات فلک را می زنند می شوند.این موضوع کاملا ثابت شده است.به گفته ی متخصصان،هر بار که دست برای زدن ترکه به کف پای دانش آموز بالا آورده می شود،نزدیک به 10 درصد سلول های کتف و 6 درصد سلول های ساعد دست فرسوده می شوند و به مرور زمان قدرت ترمیم خود را نیز از دست می دهند.
    5-چوب و فلک موجب کاهش قد می شود(این موضوع در مورد چوب و فلک با شلنگ و کمربند صدق می کند).طبق تحقیقات انجام شده،چوب و فلک با کمربند و شلنگ موجب آسیب به سلول های بنیادی موجود در کف پا می شود و از افزایش قد در سنین کودکی و نوجوانی جلو گیری می کند؛به خصوص این که نوجوانان که در سن رشد هستند،فلک شدن کف پاهایشان آسیب بیشتری به توازن قد پا و دست دانش آموز می رساند.
    6-شوره و ریزش مو:در تحقیق انجام شده بین 50 دانش آموز پسر دوره ی متوسطه اول،چوب و فلک شدن دانش آموزان به دلیل فشار روحی و استرسی که به او وارد می کند،موجب ریزش مو آسیب به پیاز مو می شود.این اتفاق بیش تر در نوجوانانی دیده شده است که در جلو ی هم سن و سال هایشان و یا سر صف چوب و فلک شده اند.
    7-افزایش احتمال اختلالات جنسی:طبق تحقیقات،دانش آموزان پسری که توسط جنس مخالف خود(خانم معلم)چوب و فلک می شوند،تمایل بیشتری به هم جنس گرایی دارند.زیرا این دسته از دانش آموزان از جنس مخالف خود،تنها خشونت و درد و رنج دیده اند.بنابراین به هم جنس خود که مهربان تر است علاقه مند شده و از جنس مخالف بیزار می شوند.هم چنین احتمال مبتلای دانش آموزان مفلوک به سادیسم(دیگر آزاری)و مازوخیسم(خود آزاری)زیاد است.درصد بالایی از پسرانی که توسط خانم معلم خود فلک می شوند،در سن نوجوانی و جوانی ،تمایل دارند که یک خانم،آن ها را شدیدا فلک کند.یا این که تمایل دارند انتقام گرفته و جنس مخالف خود را فلک کنند.احتمال ((عقده ای شدن))و استفاده این دانش آموز ها از فلک بر روی بچه های دیگر زیاد است.57 درصد دانش آموزان مفلوک گفته اند که اگر در آینده معلم شوند،شاگردان خود را فلک خواهند کرد.
    8-کف پا قسمتی از بدن است که عمدتا پوشیده هست و در حالت معمولی،یک دانش آموز در مدرسه هیچ وقت کف پاهای دوست خود را نمی بیند.اما در زمان فلک کردن،این عضو از بدن در مقابل همه ی شاگردان قرار گرفته و همه کف پاهای برهنه ی هم کلاسی های خود را می بینند.این کار موجب مبتلا شدن دانش آموز مفلوک به بیماری((نمایش دادن اندام بدن خود))در آینده می شود.
    9-طبق تحقیقات،بعضی افراد با دیدن کف پاهای برهنه ی پسربچه ها،لذت جنسی می برند.عامل این اختلال جنسی هنوز مشخص نیست و تحقیقات ادامه دارد اما احتمال این که این بیماری با چوب و فلک مرتبط باشد زیاد است.
    10-به دلیل بالا بودن پاها هنگام فلک،احتمال آسیب به نخاع دانش آموز زیاد است.طبق تحقیقات،اعصاب سمپاتیک که به نخاع مربوط است،بر اثر چوب و فلک های شدید دچار آسیب می شود.حتی بی اختیاری در ادرار نیز در تعدادی دانش آموز پسر 10 و 11 ساله که بسیار فلک می شدند مشاهده گردید.
    11-اعصاب کف پا،به ویژه در کودکان و نوجوانان،بسیار حساس هستند.چوب و فلک موجب از بین رفتن اعصاب مربوط به درد در کف پا می شود.در نتیجه کف پا ،تا حدودی بی حس می شود اگر بچه روی میخ هم پا بگذارد،به دلیل این که زیاد فلک می شده،دردی را حس نمی کند و متوجه خونریزی از کف پای خود نمی شود.
    12-اعصاب کف پا هم چنین با چشم و کلیه نیز در ارتباط است.در اسناد قاجار آمده که گاهی اوقات،مجرمان به دلیل فلک شدن با شلاق،دچار ضعیفی چشم می شدند.آزادگان سرافراز اسلام نیز که در عراق،در جنگ تحمیلی اسیر بودند و توسط رژیم بعث فلک می شدند،دچار سنگ کلیه و نارسایی های کلیوی شدند.
    (منبع:تحقیقات جمعی از دانشجویان رشته پزشکی و عصب شناسی دانشگاه اصفهان.به سرپرستی دکتر مجتبی علی زاده،متخصص رشته پا پزشکی،دکتر حسن احمد پور،پزشک اطفال.).
    ادامه دارد ...
    پاسخ:
    سلام.
    این بخش هم با کمی ویرایستاری در معرض دید بازدید کنندگان قرار گرفت.

    با تشکر فراوان از شما جناب قاسم زاده عزیز
    من خبر دارم تو کرمان یه مجتمع آموزشی غیرانتفایی که شامل دبستان ، راهنمایی و دبیرستان میشه تو مقطع راهنمایی و دبیرستانش از فلک استفاده میکنن. یکی از فامیلامون الان دبیرستان اونجا درس میخونه
    میگه خیلی سختگیرن و خیلی هم شدید فلک میکنن. تازه شهریه اش هم خیلی گرونه و فقط خانواده های پولدار میتونن بچه هاشون اونجا ثبت نام کنن
    روش مدرسه ما تو تنبیه بچه فلک کردن بود. واقعا تنبیه سختی بود.
    اصلا فکرشو نمیکردم که هنوز هم چوب و فلک وجود داشته باشه
    وای یعنی هنوزم چوب و فلک وجود داره
  • هاشم قاسم زاده
  • سلام دوباره.این قسمت از پایان نامه رو که گذاشتم،بخش اولش بود.بخش های بعدی رو هم به زودی براتون می ذارم. ممنون از همه ..
  • هاشم قاسم زاده
  •  به نام خدا.هاشم قاسم زاده-دانشجو کارشناسی ارشد علوم تربیتیدانشگاه اصفهان-دانشکده علوم انسانی موضوع پایان نامه:تاثیرات چوب و فلک بر روی دانش آموزان دوره ی ابتدایی و متوسطه اول(راهنمایی)شماره پایان نامه:532مقدمه:چوب و فلک ،نوعی تنبیه بدنی است که در این عصر،هنوز هم وجود دارد.در دوران قدیم،در مدرسه و خانه و قبل تر از آن در مکتب خانه ها بر روی کودکان و نوجوانان استفاده می شد.این تنبیه بیشتر بر روی پسربچه ها مورد استفاده قرار می گرفت.این تنبیه هنوز هم در مدارس کشور های افغانستان،پاکستان،عراق،سوریه،ترکیه،لبنان،مصر، بحرین و عربستان مورد استفاده قرار می گیرد البته به غیر از عربستان و بحرین ،این تنبیه در مدارس ممنوع است.در عربستان و بحرین،فلک بستن پسر ها در صورتی که منجر به خونریزی از پا و آسیب جسمی شدید نشود،مجاز است.شیوه ی انجام این تنبیه به این صورت است که کودک را به روی زمین می خوابانند،کفش و جوراب او را در می آورند و پاهای فرد را بالا می آورند و روی چوبی می ذارند که به آن فلک می گویند.سپس طناب رو به دور مچ پاهای کودک می بندند.با پیچاندن چوب فلک،طناب به دور مچ پاها بسته می شود به طوری که دیگر توانایی تکان دادن و خارج کردن پا از فلک را ندارند.در این حالت،دو نفر چوب فلک را تا حدی بالا می آورند تا کف پا به سمت بالا باشد.سپس معلم،ناظم یا هر فرد دیگری،با وسیله ای ،ترجیحا ترکه ی انار به کف پاهای کودک می زند.تعداد ضربات گاهی اوقات از قبل تعیین می شد.اما گاهی اوقات فقط ترکه زده می شد بدون شمارش ضربات.به گفته ی کسانی که این تنبیه را تجربه کرده اند،این تنبیه بسیار دردناک و غیر قابل تحمل بوده است.پس از پایان تنبیه ،گاهی اوقات  پاهای دانش آموز را از فلک باز نمی کردند تا بقیه عبرت بگیرند.اکنون این تنبیه در ایران ممنوع و غیر قابل انجام است.(طبق قانون مصوبه مجلس شورای اسلامی،هر گونه تنبیه بدنی در مدارس ممنوع است).بخش اول:آمار استفاده از چوب و فلک در 10 مدرسه(5 تا ابتدایی و 5 تا متوسطه اول)در شهر های اصفهان و کاشان.توجه:نام این مدارس به دلیل عدم اجازه مدیران این مدرسه ذکر نمی شود.طبق تحقیقات انجام شده،چوب و فلک در مدارس دخترانه وجود ندارد یا حداقل در مدارس این دو شهر وجود ندارد.7 مدرسه از 10 مدرسه ای که در آن ها چوب و فلک وجود داشته،مدرسه ی غیر دولتی بودند.هم چنین چوب و فلک در مدارس متوسطه اول بیشتر و شدید تر بوده است.میانگین تعداد ضربات فلک در مدارس ابتدایی،20 ضربه و در متوسطه اول،30ضربه است.هم چنین در مدارس راهنمایی،معلمان علاقه ی بیشتری به استفاده از کمربند و شیلنگ برای فلک کردن دارند.در مدارس راهنمایی،سخت گیری بسیار بیشتری اعمال می شد.لازم به ذکر است چوب و فلک با اجازه ی اولیای دانش آموزان انجام می شده است.در اول سال،در فرم ثبت نام،ذکر شده است که در این مدرسه،دانش آموزان برای اشتباهاتشان چوب و فلک می شوند و اولیا هم رضایت داده اند.حتی وسایل چوب و فلک هم ذکر شده است.در 9 عدد از این مدارس،فقط از چوب و فلک استفاده می شد و در یکی از مدارس،از کف دستی زدن هم استفاده می شد.به گفته ی دانش آموزان این مدارس،بیش ترین دلیل فلک شدن بچه ها در دوره ی ابتدایی،مشق ننوشتن و صحبت بدون اجازه در کلاس درس بوده است.در دوره ی راهنمایی،بی انضباطی،دیر رسیدن به مدرسه و درس نخواندن از دلایل اصلی فلک شدن بچه ها بود.68 درصد دانش آموزان گفتند که در حین فلک شدن،تحقیر نیز می شدند با الفاظی چون :تنبل،بی شعور،نفهم،کودن و .... در نظر سنجی که از دانش آموزان انجام شد،مشخص شد که 83 درصد دانش آموزان هر مدرسه به طور میانگین،حداقل یک بار چوب و فلک شده اند.معلمان نیز گفتند که هر روز به طور متوسط 3 دانش آموز را چوب و فلک می کنند. در 78 در صد موارد،چوب و فلک موجب قرمزی شدید کف پا یا همان ورم کردن می شد.در 12 درصد موارد موجب کبودی و در 10 درصد موارد موجب خونریزی کم کف پاهای دانش آموز می شده است.ترکه ی انار از وسایل محبوب معلم ها برای زدن به کف پاهای دانش آموزان است.معلمان اعلام کردنددر 76 درصد موارد،دانش آموزان هنگام فلک شدن گریه می کنند.10 درصد موارد،فقط التماس می کنند و گریه نمی کنند و 14 درصد فقط آه و ناله می کنند.82 درصد معلمان می گویند گریه و التماس دانش آموزان هنگام فلک شدن،تاثیر در کاهش یا افزایش ضربات یا شدت ضرباتی که بر کف پاهای دانش آموزان می زنند ندارد.18 درصد گفتند گریه موجب کاهش شدت ضرباتشان می شود.طبق نظر سنجی،100 درصد معلمانی که از فلک استفاده می کنند،از این روش رضایت داشته و معتقد هستند که برای دانش آموزان پسر بسیار مفید است.58 درصد معلم هایی که فلک می کنند،در دوران کودکی خود در مدرسه چوب و فلک می شدند.در این مدارس،91درصد معلم های مرد از چوب و فلک استفاده می کنند .این آمار در بین خانم معلم ها 80 درصد است.خانم معلم ها تمایل بیشتری دارند که وقت زیادی را صرف فلک کردن کنند(میانگین 23 دقیقه).اما آقا معلم ها تمایل دارند چوب و فلک را زود تر تمام کنند(میانگین14 دقیقه).معلم های خانم بیشتر از خط کش چوبی استفاده می کنند اما آقایان بیشتر از شیلنگ و ترکه.کمربند نیز تنها توسط آقایان برای زدن کف پاهای کودکان استفاده می شده است.در یک نظر سنجی از دانش آموزان خواستیم به وسایل دردناک فلک نمره بدهند.نمره ی 20 بیشترین درد و نمره ی یک کم ترین درد را دارد.کم ترین درد مربوط به خط کش چوبی(11)  خط کش آهنی 14 و ترکه انار 16 و شیلنگ 19 و کمربند نمره ی 20 گرفت ...
  • حامد اکبری
  • سلام صبا خانم.ممنون که نظر دادید. یک سوال شخصی!اگه دوست داشتید جواب بدید!فضولی نباشه،شما دانشجو هستید؟؟!چه ترمی؟چه رشته ای؟! کدوم دانشگاه؟! بازم شرمنده،چند سالتونه ؟! خیلی ممنون!!
    سلام میکنم حضور تک تک دوستان گرامی
    وقت همگی به خیر و شادی

    سلام میکنم خدمت شما فرزانه جون ، مرسی عزیزم که اومدینو واسمون کامنت گذاشتین ، آقا سعید ان شاالله که پاسخ سؤالاتون رو گرفته باشینو همه ابهاماتتون رفع شده باشه ، اگر باز هم سؤالی از خواهرتون در اینباره داشتین بپرسین ، خواهر گلتون ان شاالله پاسخگو هستن ، ممنونم فرزانه جون ، خواهش میکنم عزیزم ، من که کاری نکردم ، مرسی ، ان شاالله که خدا شما خواهر و برادر رو واسه همدیگه حفظ کنه ، راستش یه روز رفته بودیم بیرون داداشم حرف قشنگی زد همیشه تو ذهنمه : ایشون گفتن اگه یک قدم واسه آبجیت برداری ، آبجی صدتا قدم واسه شما بر میداره :) ولی آبجیا همینطوریشم برادرهاشونو خیلی خیلی دوس میدارنا :)
    سلام میکنم خدمت شما آقا اصغر ، چه خاطره تلخی بود :( ، وای وای حالا خوبه خانم بودن ایشونا ،از اینجور خانمها هم بوده و هست :) ، دل رحم بودن به خانم و آقا بودن نیست ، درسته که خانمها لطیفترو مهربونترن :) ولی خب هستن کسانی که از این خصیصه بی بهره اند :( ، ان شاالله که تعداد چنین افرادی کم باشه ، عجب روشهایی داشتن ایشونو ، شصت بندو سطل آبو !!!! میگم یه سؤالی خب اینطوری که یه عالمه از وقت کلاسشونم واسه این کارا تلف میشده ! انگاری به تنبیه بیشتر اهمیت میدادنا ! اون 20 تا ضربه اش واقعا" نامردی بوده ، ولی بچه ها ببخشین تا خدا خودش بهترینهارو بهتون ببخشه ،شما که اطلاع ندارین شایدا عکس العمل این کارشون بهشون رسیده باشه ، شایدا اصلا" از کرده های خودشون پشیمون باشن و هزارو یک شایده دیگه :) 
    سلام میکنم خدمت شما آقا جواد ، والا نمیدونم ، شایدا از شدت درد ، یا اینکه خب پوست  انگشتها از کف پا ظریفتره و شدت دردی که احساس میکنن بیشتر هستش و واسه اینکه شیلنگ یا چوب به انگشتهاشون برخورد نکنه اینکار رو انجام میدادن ،این تصورمه فکر میکنم بچه هایی که به این روش تنبیه شدن بهتر میتونن در اینباره نظر بدن . در مورد سؤال بعدیتونم خب دخترها ظریفترن و به درد حساس ، تحملشون در مقابل این چنین دردهایی خیلی کمتره و ... یادمه اون زمانها دخترها آرومتر بودن ، سر کلاس شیطنتم زیاد نمیکردن ، انقدم از مدیر مدرسه و معلمها حساب میبردن که ،مثل الآن نبود که ، بیشتر بچه های الآن زمین تا آسمون با اونها متفاوتن :)، شاید تو هر کلاسی چندتایی ( 2 ، 3 نفر ) درس نمیخوندن ..
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای قاسم زاده ، تبریک واسه قبولیتون در آزمون دکترا ، ممنونم ، نظر لطف شماست ، آره ، اتفاقا" خوشحال هم میشیم ، اگر فایل کل پایان نامه رو ارسال بفرمایین ممنون میشیم ، عزیزان میتونن هر قسمتیش رو که نیاز بود مطالعه کنن ، مورد 2 و 3 رو هم که در کامنت ابتداییتون فرمودین، میتونه خیلی کمک کننده و پاسخگوی سؤالات بیشتر دوستان باشه ،  یک دنیا سپاس :) ، تشکر ، همچنین ... ، پایدار باشید . همچنین تشکر از شما واسه کامنت آخرتون ، موافقم :)
    پیشاپیش مرسی از مدیر محترم وبلاگ واسه انتشار پایان نامه جنابعالی :)
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری ، ممنونم واسه وقتی که گذاشتین و کامنتی که واسمون نوشتین ، تشکر از شما . در پاسخ به سؤال اول شما : نه ؛ کلا" تنبیه بدنی مناسب هیچ کسی نیست ، حالا کف دست یا کف پا ، مخالف چنین تنبیهاتی هستم . در پاسخ به سؤال دوم شما : افکار شبیه نیستن شایدا تو اون لحظه به ذهن هرکدومشون یک سری افکاری خطور کنه ، خب دلیل فلک شدنشونم مهمه که آیا میپذیرن که باید فلک بشن یا اینکه فکر میکنن سزاوار چنین تنبیهی نبودن و ...
    سلام میکنم خدمت شما سارا خانم ، ممنونم که به صحبت دوستانتون اهمیت میدین ، منم با نظر مدیر محترم وبلاگ در اینباره موافقم ، با ایشون صحبت کنین و اتمام حجت داشته باشین بفرمایین که میبخشین فقط به این شرط که دیگه از تنبیهات این چنینی واسه بچه ها استفاده نکنن، همین زندان رفتن هم تنبیه خیلی بدی واسه یک فرهنگی محسوب میشه ، ای کاش معلمهایی که هنوزم از این شیوه واسه تنبیه استفاده میکنن در روششون تجدید نظر میکردن ، فکر میکنم مطالعه موارد 2 و 3 پایان نامه جناب آقای قاسم زاده میتونه خیلی کمک کننده باشه :)
    سلام میکنم خدمت شما آقا جابر ، ممنون که خاطره تون رو تعریف فرمودین ، حقش بود اون بچه خبر بده هه رو هم تنبیه میکردن ،  زبون بسته آقا مهدی اومد ثواب کنه حسابی کباب شد :( ، خب آخه چرا مشقاتونو نمینوشتین ، حداقلش میدونستین فلک نمیشین یا کتک نمیخورین ، عجب خانم معلمی داشتینا ! حالا خودشون که تنبیه میکردن، بچه هارو هم مجبور به تنبیه دوستاشون میکردن ، این دیگه خیلی بی انصافیه :(

    شادی، سلامتی و آرامش همه ی دوستان گرامی آرزومه :) در پناه خدای خوبیها پاینده باشید.


    پاسخ:
    سلام.
    با تشکر از شما صبا خانم. ممنون که وقت میگذارید و به دوستان پاسخ می دهید.
    من قول می دم پایان نامه آقای دکتر رو منتشر کنم. البته هنوز هیچ فایلی از ایشون دریافت نکردم.

    موفق و پیروز باشید
    یاعلی
    آقای قاسم زاده واقعا الان هم تو مدارس چوب و فلک هست؟ بعید میدونم
  • هاشم قاسم زاده
  • سلام به همه.طبق تحقیقات من و دوستانم در بیش از 10 مدرسه ی ابتدایی و دوره ی اول متوسطه یا همون راهنمایی  چوب و فلک در این مدارس تاثیر مثبت داشته اما موضوعی که مطرح هست اینه که چوب و فلک برای چه کسی تاثیر مثبت داشته !!! قطعا تنها کسی که از استفاده از چوب و فلک سود می بره خود معلم هست.میانگین نمرات دانش اموزانی که چوب و فلک می شدن دو برابر میانگین نمرات بچه هایی هست که فلک نمی شدن ! اما این تاثیر کاملا موقتی بوده .یعنی وقتی چوب و فلک نمی شدن دیگه درس نمی خوندن.این رو هم عرض کنم که در تمام طول تحقیقات به هیچ موردی بر نخوردیم که در اون یک دانش اموز دختر فلک شده باشه و میشه گفت چوب و فلک یک تنبیه بدنی مخصوص پسر هاست.معلم هایی که از چوب و فلک استفاده می کنن فقط حال رو می بینن و ظاهر رو می بینن.یعنی می بنن که نمرات بچه ها با چوب و فلک زیاد شده و کلاس هم خیلی ساکت و  با نظم هست.در صورتی که باطن کار چیز دیگه ای هست.بچه فقط واسه این داره درس می خونه که فلک نشه نه واسه این که درس یاد بگیره.تو این دوره و زمونه که فناوری و اطلاعات حرف اول رو می زنه چرا به جای این وسایل از یه چوب سفت و خشک و خشن واسه اموزش بچه ها استفاده کنیم.اگه چوب و فلک خوب بود پیامبر هم بچه ها رو فلک می کرد چون معلم ادم هاست و با بچه ها هم زیاد دوست بود.حضرت علی (ع) از کودکی پیش پیامبر بود . ایا پیامبر یک بار هم ایشون رو تنبیه یا فلک کرد ؟؟ به هیچ وجه.دین اسلام هرگونه خشونت علیه بچه ها رو رد می کنه. آی معلمایی که بچه ها رو فلک می کنید ! بدونید که پیامبر از شما راضی نیست و خدا هم راضی نیست و فقط شیطون هست که صد در صد از شما راضی هست. با چوب و فلک فقط دارید خشونت و شهوت و بی رحمی رو در خودتون پرورش می دید.اگه کف پا بر اثر چوب و فلک هیچیش نمیشه پس بر اثر پا برهنه راه رفتن هم چیزیش نمیشه! پی چرا ما کفش و جوراب می پوشیم؟چرا به پا میگن قلب دوم انسان؟؟بله ! چوب و فلک اثر مثبت داره اما نه روی بچه ها بلکه واسه معلم های بی رحمی که فلک می کنن.بچه باید بچگی کنه .نباید فلک بشه.وقتی هم که بزرگ شد و نوجوون شد  غرور داره . هیچ وقت نباید غرور یک نوجوون رو شکست.من با پسر بچه هایی که تو مدرسه فلک میشن مصاحبه انجام دادم .مدرکش رو هم دارم.متن کاملش رو اگه خواستین در اختیارتون می ذارم.بچه ها خیلی روحیه ی لطیفی دارن.از اون پسر پرسیدم که دوست داری معلمت رو فلک کنی؟؟به نظرتون چی بگه خوبه ؟؟ گفت نه! من معلمم رو دوست دارم.با تمام چوب و فلک هاش.این که میگن بچه ها معصوم هستن کاملا درسته.طبق تحقیقات من کم تر از یک درصد مدارس کشور از چوب و فلک به طور شدید استفاده می کنن.شاید یک درصد خیلی کم به نظر بیاد اما در مقیاس گسترده متوجه میشیم که ده ها و شاید صد ها مدرسه در گوشه و کنار کشور وجود داره که توش پسربچه ها رو فلک می کنن.نکته ی قابل تامل اینه که تعداد مدارس غیر انتفاعی که توش فلک می کنن از دولتی بیشتره و این نگران کننده هست .یعنی اولیا پول میدن که پسرشون رو فلک کنن.شرم اوره...اگه بخوایم بگیم چوب و فلک روی دانش اموز ها تاثیر مثبت داره خیلی سخته.خیلی کم پیش میاد که پسری با فلک شدن درس خون بشه و تا اخر عمرش درسش رو بخونه.پس نتیجه میشه این که چوب و فلک باعث افزایش نمرات دانش اموزان و با ادب شدن اون ها و ساکت بودنشون سر کلاس میشه اما چوب و فلک اونقدری به روح و روان و جسم دانش اموز ضضرر می رسونه که فایده های فلک در مقابلش اصلا دیده هم نمیشه .. با تشکر ..
    پاسخ:
    سلام آقای دکتر
    ممنون از اینکه وقت گذاشتید و به سوالمون جواب دادین.

    یاعلی
    سلام به صبا خانم و به همه.من این خاطره رو تو پست خط کش خوردن گذاشته بودم.حالا اینجا هم می ذارم.دوست دارم نظر صبا خانم رو راجع به این خاطره بدونم. . سال 1368 من کلاس پنجم دبستان بودم.آن زمانها تنبیه بدنی هنوز وجود داشت.یه بار من مشق ننوشتم و رفتم مدرسه.اتفاقا دوست صمیمی من که خیلی دستش تند بود فوری مشق منو نوشت و من خیالم از کتک نخوردن راحت شد.ولی یکی از فضولهای کلاس فهمید و به خانم معلم گفت .خانم معلم هر دومونو اورد بیرون و گفت کفش و جورابامونو در بیاریم تا ادبمون کنه.ما هم این کار رو کردیم.خانم معلم منو خوابوند و پاهامو پذاشت رو صندلیش و گفت تکونش نمی دی ها و بعدش یه ترکه داد به دوستم مهدی و گفت انقدر می زنی کف پاش تا خون بیاد.مهدی یه کم معطل کرد چون دلش نمیومد منو فلک کنه اما وقتی شلنگ خانم معلم خورد تو سرش اونم ترکه رو بلند کرد و تند تند و محکم شروع کرد به زدن به کف پای من.انقدر زد تا من بر اثر گریه به نفس نفس افتادم و خانم معلم گفت بسه.بعد مهدی خوابید و من در حالیکه نمی تونستم درست وایسم شروع کردم به ترکه زدن به کف پای مهدی.وقتی اونم پاهاش آش و لاش شد خانم معلم گفت بلند شو و کفشاتو بپوش.اما وقتی خواستیم بشینیم نذاشت و گفت کجا؟نفری 20 ضربه هم باید شلنگ بخورید.بعد به من گفت اول تو که تنبلی کرده بودی بیا جلو ببینم.رفتم و دستامو نگه داشتم و 20 ضربه شلنگ آتیشی خوردم و دستام هم بدتر از پاهام ورم کرد.مهدی هم بدتر از من.بعد از اون تنبیه سخت من دیگه مشقامو ندادم کسی بنویسه.ولی بارها به خاطر مشق ننوشتن کتک خوردم البته فلک نشدم دیگه.ممنون از شما ..
    سلام دوستان.چوب و فلک تنبیه خیلی بدی هست.برادر من 13 سالشه.معلم ریاضیش به خاطر مشق ننوشتن برادرم رو با کمربند فلک کرده.کف پاهای برادرم بدجور ورم کرده و پانسمان کردیم.بد جوری به بافت کف پاهاش آسیب رسیده..خداییش انصافه؟؟چنین معلمی رو نباید مثل خودش فلک کرد تا ادب بشه؟؟جمعه قراره 50 ضربه معلم رو فلک کنیم .همون جوری که برادرم رو فلک کرد.الانم زندانه.کیا موافقن؟؟صبا خانم نظر شما چیه؟؟نظر شما برامون مهمه...مدیر وبلاگ شما نظرتون چیه؟.؟
    پاسخ:
    برای بار اول اگر هست، با رضایت برادرتون ببخشیدش. اما اگر یک بار دیگه این کارش رو تکرار کرد(حتی برای دانش آموزان دیگه) حتما دوباره شکایت کنید و شکایتتون رو پیگیری کنید.

    موفق باشید
    یاعلی
    این مطالب مربوط به تنبیه و فلک چقدر طرفدار و کامنت داره
    مثل اینکه پسرا دلشون واسه فلکهای مدرسون تنگ شده
    پاسخ:
    بیچاره ها خاطرات چوب و فلک توی ذهنشون هک شده و فراموشش نمیکنن
    یادش بخیر منم چند بار فلک شدم
    دهه شصت تو راهنمایی فلک میکردن
  • حامد اکبری
  • با سلام دوباره خدمت صبا خانم.دو تا سوال ازتون دارم.نظر شخصیتون رو بگید.1- به نظر شما کف پای پسربچه ها قسمت مناسبی واسه تنبیه کردن هست یا نه؟چرا؟  2- به نظر شما یک پسر 12 ساله که پاهاش سر صف به فلک بسته شده و مدیر داره شلاق و کف پاهای پسر رو واسه فلک آماده می کنه،اون پسر چه احساسی داره و چی فکر می کنه و با خودش چی میگه .؟؟؟ با تشکر فراوان ..
  • حامد اکبری
  • سلام به همه و صبا خانم.خب،ازم خواستید که شیوه ی تنبیه و تشویقم رو بعد از سال 75 براتون بگم.من واقعا عوض شده بودم!منی که چوب و فلک کردن هام تو مدرسه معروف بود و جلاد بودم،تبدیل شدم به ((آقا مهربونه))!! بعد از کنار گذاشتن چوب و فلک،فهمیدم که اصلا نیازی به چوب و شیلنگ و خط کش ندارم!البته دروغ چرا،تا یه مدتی کنترل کلاس بدون فلک واسم سخت بود چون 15 سال بود که شاگردام رو فلک می کردم.ولی بعدش واسم عادی شد!خیلی با شاگردام دوست شده بودم!کلاس رو بر مبنای تشویق گذاشته بودم؛البته این باعث شرطی شدن بچه ها نمی شد چون تشویق هام بیشتر جنبه ی روحی و روانی داشت.مثلا وقتی پسری نمره اش زیاد می شد،میاواردمش پای تخته ،بغلش می کردم،بوسش می کردم و دست نوازش رو سرش می کشیدم و بچه ها هم براش دست می زدن.همین کار ساده خیلی از بچه ها رو به درس خوندن تشویق می کرد.راجع به تنبیه هم این طور بگم:شما وقتی کسی رو دوست دارید،تمام تلاشتون رو به کار می گیرید تا اون فرد رو خوشحال کنید.رابطه ی من و بچه ها هم همین جوری بود!بچه ها واقعا من رو دوست داشتن.منم عاشقشون بودم.وقتی درس می خوندن،من خوشحال می شدم.بچه ها هم خوشحال می شدن که من شاد شدم.اما وقتی بچه ای درس نمی خوند یا مشق نمی نوشت،در واقع خودش شرمنده می شد.میومد پیش من و با ناراحتی معذرت خواهی می کرد و این یعنی از کارش پشیمون شده بود.منم می گفتم اشکال نداره و اون بچه هم دیگه تکرار نمی کرد.یعنی وقتی بچه ای مشق نمی نوشت ،من می دونستم که واقعا وقت نکرده یا مشکلی براش پیش اومده وگرنه حتما می نوشت.در واقع،تنبیه در کار نبود اما این اصلا باعث هرج و مرج و بی نظمی در کلاس نمی شد.پسربچه ها خیلی با نمک هستن!انقدر تو این 15 سال دوم بهم خوش گذشت که پیر که نشدم هیچ،جوون تر همشدم!!روحیه ام حسابی سرزنده و شاداب شد!اما خب،هنوز یه مسئله ای ناراحتم می کرد.فقط من بودم که تو اون مدرسه بچه ها رو فلک نمی کردم و بقیه هم چنان از چوب و فلک استفاده می کردن.مدیر،هر هفته از معلم ها می خواست که اسامی دانش آموز های بد در طی اون هفته رو اعلام کنه تا اون دانش آموز ها رو سر صف با شلاق فلک کنه.البته این قانون فقط واسه کلاس چهارمی ها و کلاس پنجمی ها بود.من بعد از کنار گذاشتن چوب و فلک،دیگه دانش آموزی رو واسه فلک شدن سر صف نمی فرستادم.اما از این که می دیدم شاگردای بقیه کلاس ها با وضع وحشتناکی به چوب و فلک بسته میشن و شلاق می خورن،خیلی ناراحت میشدم..کاری هم نمی تونستم انجام بدم.ولی واسه این که درد فلک رو کاهش بدم،به همه بچه ها گفته بودم هر وقت که معلمشون فلکشون کرد،بیان کلاس من تا کف پاهای فلک شده پسرها رو ماساژ بدم .این کار باعث میشد که کف پاها زود تر خوب بشن .اگه ماساژ نمی دادم،ورم کف پاها تا یک هفته باقی می موند ولی با ماساژ،تا دو روز بعد خوب می شدن.بچه هایی که فلک می شدن میومدن کلاسم.رو زمین دراز می کشیدن و پاهاشون رو می ذاشتن رو میز.من هم با یک سطل آب ولرم،کف پاهاشون رو ماساژ می دادم.در حین ماساژ دادن،واسه بچه های کوچیک داستان تعریف می کردم و واسه بچه های بزرگ تر جوک می گفتم تا درد کف پا رو فراموش کنن.بعضی ها هم موقع ماساژ دادن قلقلکشون میومد که خیلی حال می داد ^-^ !!! بعد از این که حسابی کف پاهاشون رو ماساژ می دادم،واسه رها شدن بچه از فشار روحی و روانی فلک،یه بازی برگزار می کردم.چون بچه ای که فلک میشه هم فشار جسمی روش هست و هم فشار روحی و اگه بعد از فلک شدن روحیه اش تقویت نشه ممکنه دچار افسردگی بشه.بازی به این صورت بود که اول،یکی از پسرها که سایز پاهاش اندازه اون  پسر فلک شده بود،کفش و جورابش رو در میاوارد.بعد هر دو تا شون،رو به روی هم دراز می کشیدن رو زمین .بعد کف پاهاشون رو می چسبوندن به هم دیگه و من دو تا تیله می ذاشتم وسط دو تا کف پاهاشون که به هم دیگه چسبیده بودن.یعنی کف پاهای پسری که فلک نشده بود چسبیده بود به کف پاهای پسری که فلک شده بود و دو تا تیله هم وسط کف پاهاشون بود.بعد بدون استفاده از دست و فقط با استفاده از کف پا باید اون تیله ها رو توی یک سطل می ذاشتن.هر چه مرحله ها سخت تر می شد،سطل رو در ارتفاع بالاتری می ذاشتم.این بازی در عین ساده بودن،خیلی کارساز بود و بچه ها رو خیلی سرگرم و خوشحال می کرد و روحیه ی پسر فلک شده رو بالا می برد.من کف پاها رو تو این بازی شرکت دادم تا بچه ها فراموش کنن که کف پاهاشون قسمتی از بدن هست که فقط واسه تنبیه کردنه و باور کنن که کف پاهاشون خیلی براشون لازمه.چون من از دهن بچه ها می شنیدم که می گفتن ای کاش کف پا نداشتیم اونوقت انقدر چوب و فلک نمی شدیم ... این جمله خیلی جای بحث داره.یعنی اونقدر پسرها رو فلک می کردن که بچه ها ترجیح می دادن کف پا نداشته باشن.یا بعضی از پسرها می گفتن ای کاش دختر بودیم.چون دختر ها رو فلک نمی کنن...با تشکر ویژه از صبا خانم.
    پاسخ:
    سلام.
    خیلی ممنون از شما
    سلام دوباره!خط ششم (به جان) غلط هست و (به جای) درست هست!شرمنده!یک سوال از صبا خانم!با این ویژگی هایی که از معلمم گفتم،به نظر شما از فلک کردن لذت نمی برد؟؟چرا انقدر شدید فلک می کرد ؟؟!! بازم متشکر ...!  :-) 
  • هاشم قاسم زاده(دانشجو)
  • سلام به همه ،مخصوصا مدیر وبلاگ و صبا خانم.من دانشجو دکتری علوم تربیتی هستم.سال قبل برای پایان نامه کارشناسی ارشد،موضوع چوب و فلک رو قرار دادم و انصافا" با این که کوچیک و محدود به نظر میاد،اما جای بحث و تبادل نظر داره.پایان نامه من شامل چندین بخش میشه:1- آمار و ارقام هایی راجع به چوب و فلک در مدارس.در این بخش آمار دقیقی از استفاده از چوب و فلک بر روی بچه ها در گذشته و امروز موجود است.2-بررسی آسیب های جسمی چوب و فلک که از آن بی خبرید.3-بررسی آسیب های روحی و روانی چوب و فلک .من یه عادتی دارم!نمی دونم خوبه یا بد!هر کاری بخوام انجام بدم،اول نظر مردم رو راجع بهش می پرسم.اگه موافق بودن انجام می دم.حالا از مدیر وبلاگ و صبا خانم سوالی دارم.آیا شما با انتشار پایان نامه من در وبلاگ موافق هستید؟ اگر موافق هستید،خواهشا بگید دوست دارید راجع به کدوم بخش چوب و فلک بیشتر بدونید و چرا.چون متن پایان نامه زیاد هست،اگه بخش های دلخواهتون رو که راجع بهش کنجکاو هستید عرض کنید.هر سوالی هم که راجع به چوب و فلک دارید بپرسید.من دوست دارم بقیه رو در اطلاعاتم شرکت بدم.با تشکر از همه مخصوصا مدیر وبلاگ و صبا خانم.از صبا خانم تشکر ویژه دارم که واقعا واسه نظر همه دوستان وقت می ذارن.هر سوالی که ذهنتون رو مشغول کرده بپرسید!! شاد و سرحال باشید...
    پاسخ:
    سلام آقای دکتر
    من مشتاقانه حاضرم پایان نامه شما رو توی وبلاگ قرار بدم.
    یه سوال هم دارم. بعضی از معلمین عزیز که حتی توی همین وبلاگ هم نظرشون رو گفته اند، بر این باورند که چوب و فلک اتفاقا تنبیه خیلی خوب و مؤثری هم هست و از این تنبیه بر روی دانش آموزانشون استفاده می کنند و در کارشون هم موفق بودن. به نظر شما این حرف درسته؟ آیا تنبیه های بدنی از جمله جوب و فلک آثار تربیتی خوبی داره؟ در این مورد برامون صحبت کنید.

    با تشکر از شما
    یاعلی
    سلام صبا خانوم.یک سوالی می پرسم شاید مسخره باشه ولی جواب بدید!چرا پسربچه ها موقع فلک شدن انگشتای پاهاشون رو خم می کنن؟؟  و یک سوال دیگه این که چرا چوب و فلک فقط واسه پسرها استفاده می شده و دختر ها فلک نمی شدن؟؟نظر شخصیتون رو در این رابطه بگید.ممنون از این که وقت می ذارید.
    سلام صبا خانوم.امیدوارم حالتون خوب باشه.این خاطره،یا بهتر بگم ،جریانی که تعریف می کنم مال سال چهارم ابتدایی هست.اون سال یه خانم 30 ساله مجرد معلممون بود.معمولا خانم معلم ها مهربون تر از آقا معلم ها بودن اما این خانم معلم فرق داشت.طوری فلک می کرد که تا چند روز کف پاهامون درد و سوزش شدید داشتن.خانم معلم ها با خط کش چوبی فلک می کردن اما ایشون با شیلنگ فلک می کرد.دستش هم خیلی سنگین بود.خلاصه بگم اون سال واسمون زهر شد از بس که فلکمون کرد.اما چیزی که بیشتر اذیتمون می کرد،ابتکار عمل هایی بود که در فلک کردن انجام می داد.مثلا همیشه یه سطل آب تو کلاس بود که قبل از فلک کردن کف پاهامون رو باهاش خیس می کرد تا شیلنگ بهتر بخوره به کف پا.یا این که چند تا دانش آموز رو هم زمان فلک می کرد.یعنی به جان دو تا پا،چهار تا کف پا به فلک بسته می شدن و شیلنگ زده می شدن.واسه این که موقع فلک شدن اصلا نتونیم پاهامون رو تکون بدیم،با یک نخ نازک که بهش شصت بند می گفت،شصت پاهامون رو به هم می بست.یا این که قبل از شیلنگ زدن،با خودکار رو کف پاهامون می نوشت پسر بد یا پسر تنبل.تحقیرمون می کرد.قبل از فلک  علاوه بر کفش و جوراب،باید پیرهنمون رو هم در می آوردیم و پاچه ی شلوارمون رو هم موقع فلک تا زیر زانو پایین می کشید.خیلی شدید شیلنگ می زد و واقعا کف پاهامون داغون می شدن.دردش قابل توصیف نیست.گاهی اوقات هم به بهونه های واقعا الکی فلکمون می کرد.اون دوران مسابقات محلی فوتبال داشتیم.من درس خونده بودم،ولی انقدر سوالایی سخت ازم پرسید و بهم استرس وارد کرد که نتونستم جواب بدم.بهم گفت کفش و جورابات رو در بیار.من قضیه فوتبال رو بهش گفتم.کاملا محترمانه.بهش گفتم که اگه فلکم کنه نمی تونم تو فینال مسابقات شرکت کنم چون کف پاهام داغون می شدن.کاپیتان تیم هم بودم.گفتم اگه میشه بهم کف دستی بزنه و بعد از مسابقات حسابی فلکم کنه.اما قبول نکرد که هیچ،به جای 40 ضربه،60 ضربه زد به کف پاهام که خداییش داشتم هلاک می شدم.تا آخر مسابقات از درد کف پاهام نتونستم بازی کنم .البته تیم ما قهرمان شد!!ولی درد اون چوب و فلک رو فراموش نمی کنم.شاید باور نکنید ولی هنوز جای ضربات اون چوب و فلک رو کف پاهام مونده ؛به صورت خشکی قسمتی از کف پام.همه ی فلک شدن هام رو می بخشم ولی این مورد رو نه.چون نامردی و خیلی شدید بود..دوست دارم نظرتون رو راجع به این خاطره بدونم.ممنون.
    دهه شصت تو مدارس پسرونه فراوون استفاده میشد.
    نامردا با کوچکترین خطایی فلکمون میکردن
    سلام صبا خانم.من فرزانه هستم،خواهر سعید.برم سراغ اصل مطلب.اول از هر چیز،بگم که من کاملا کارم اشتباه بوده و بابت چوب و فلک هایی که روی برادرم انجام می دادم ازش عذر خواهی و طلب حلالیت می کنم.امیدوارم که من رو ببخشه.خب،خودتون می دونید،خواهرا عاشق برادراشون هستن،چه ازشون کوچیک تر باشن،چه بزرگ تر.حالا دلایل این که سعید رو فلک می کردم رو میگم...اول از هر چیز،من بعد از فوت پدر و مادرم،تنها کسی که داشتم،همین داداش سعیدم بود.وظیفه ی تربیت و نگهداریش بر عهده ی من بود،در حالی که خودم هنوز بزرگ نشده بودم.خب،نمی خواستم خدانکرده سعید رو هم از دست بدم.واسه همین بود که یه دقیقه دیر میومد،دلم هزار راه می رفت.نکنه تصادف کرده؟نکنه دزدیدنش؟نکنه.......وقتی هم خونه میومد،من کنترل خودم رو از دست می دادم.شاید بعد از فوت پدر و مادرم ،ضربه روحی بزرگی بهم خورده بود و بیش از حد عصبی و زودرنج و حساس شده بودم.واسه همین می گفتم جوراباش رو در بیاره تا تنبیهش کنم.نمی دونم،شاید به خاطر تسکین اعصابم بود.پاهاش رو می بستم به صندلی و حسابی با ترکه فلکش می کردم تا ادب بشه.واقعا محکم می زدم و کف پاهاش ورم می کردن.راجع به این که چرا فقط از فلک استفاده می کردم:تقصیر معلم های مدرسه ام بود!!چون اکثرشون تجربه تدریس تو پسرونه داشتن.همش از تنبیه کردن ها و فلک کردن هاشون می گفتن.ما که نمی دونستیم چیه.اونا با تمام جزئیات تعریف می کردن که چطور پسر ها رو فلک می کنن.حتی یکی از معلم ها،یه پسر 11 ساله آوارد سر کلاس و گفت که این شاگردمه و مشق ننوشته و منم آواردمش پیش شما فلکش کنم تا هم تحقیر بشه و هم شما چوب و فلک رو از نزدیک ببینید.بعد جلوی ما کفش و جورابای اون پسر رو درآوارد و پاهاش رو بست به فلک.دو تا از بچه ها رو صدا کرد و بهشون گفت سر فلک رو بیارن بالا.و بعد خودش دست به کار شد.با یک چوب نازک که بهش ترکه می گفت،می زد به کف پاهای برهنه ی اون پسر و پسره هم ناله می کرد و بعد از ده ضربه به گریه افتاد.بعد از این که حسابی به کف پاهاش ترکه زد،پاهاش رو از فلک باز کرد و گفت شانس آواردید که پسر نیستید!!بعدش بهمون گفت که چوب و فلک بهترین تنبیه دنیاست و سرکش ترین پسربچه ها رو ادب می کنه و خیلی از پسرا با این تنبیه درس خون شدن.ما هم باور کردیم مخصوصا من.وقتی سعید 8 سالش شد،از دیکته نمره 9 گرفت.منم یاد حرفای معلم افتادم.واسه اولین بار فلکش کردم و البته تاثیر هم داشت.البته سال های اول که کوچیک بود خیلی محکم نمی زدم؛ولی بعد از 10 سالگی شدید تر فلکش می کردم.بازم میگم کارم اشتباه بود.من واقعا سعید رو دوست دارم.نمی خواستم این رو بگم،ولی مجبورم کردین.من 20 سالگی خواستگار داشتم.اما نمی تونستم ازدواج کنم.چون اگه ازدواج می کردم،باید از شهر می رفتم و خونه شوهر می موندم.اما قبول نکردم چون سعید هنوز بچه بود و من باید تربیتش می کردم.واسه همین به خواستگار گفتم تا سعید 18 سالش نشده ازدواج نمی کنم.خدا رو شکر ،قبول کرد.8 سال تمام صبر کرد تا سعید جان 18 سالش شد و بعد اومد خواستگاری و ازدواج کردیم و الان حقیقتا" خوشبخت هستیم.اما محمد(شوهرم)می دونه که من سعید رو بیشتر ازش دوست دارم و بهم حق میده.سعید جان،آبجی عاشقته.من تو رو بیشتر از هر پسر دیگه ای دوست دارم،حتی از محمد که 8 سال صبر کرد.ببخش اگه کف پاهای قشنگت رو فلک می کردم.اشتباه کردم.شرمنده.اگه بخوای،پول دیه ی همه ی ترکه هایی رو که به کف پاهای نازت زدم،میدم.فقط بدون که عاشقتم.وقتی 14 سالت تموم شد،دیگه بزرگ و عاقل شده بودی و پشت لبات هم داشت سبز میشد.اصلا خوب نبود که توسط یه دختر فلک بشی چون غرور نوجوونیت شکسته میشد.واسه همین دیگه به فلک نیازی نبود....صبا خانم،ممنون که به هر جفت ما کمک کردید.خدا بهتون عمر با عزت بده.نظرتون راجع به حرفایی که زدم چیه؟اگه سوالی هست حتما حتما بپرسید.ممنون..
    پاسخ:
    اشک مدیر وبلاگ رو هم در آوردید...
    بیا آقا سعید تحویل بگیر. دیدی گفتیم آبجیت دوستت داره...
    الآن دوباره به کامنتم نگاه کردم از بس کامنتم طولانی بوده جواب سلام سرکار خانم فاطیما و جناب آقا فرید هم فراموش شده ، ببخشین ، سلام میکنم خدمت شما :)
    سلامی دوباره خدمت دوستان،
     جواب سلام واجبه ، شرمنده جناب آقای دارا کلمه سلام در پاسخ به کامنت شما جا افتاده ، در جواب سلام شما : سلام
    :)
    سلام میکنم خدمت تک تک دوستان گرامی، وقتتون به خیر و شادی
    به بزرگواری خودتون ببخشین اگر دیر اومدم ، این ترم یه کمی برنامه هام فشرده اس ، ان شاالله سعی میکنم چهارشنبه ها بعدازظهر بیام اینجا :) تشکر از لطف و محبت شما نسبت به خواهرتون :)
    در پاسخ به کامنت جناب آقا اصغر : سلام ، ادامه خاطره شما رو خوندم ، اصلنم حدسش نزده بودم :) خیلی جالبو زیبا بود یادم به یک مطلبی افتاد که واسه شما هم میگذارمش :)

    حکایت گنجشک با خدا ....

    روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت!

    فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

    " فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

    " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.

    " گنجشک گفت:

    " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.

    سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:

    " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.

    خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...

    صدقه اون روزتون قبول شده ها :) مرسی که خاطره تون رو واسمون تعریف فرمودین :) ان شاالله موفق باشین.
    در پاسخ به جناب آقا فرید : راستش موافق نیستم ، آخه به زور و ترس که نمیشه مطلبی رو تو ذهن بچه ها کرد ، به کل با تنبیهات بدنی مخالفم ، هرکدومش به نحوی به بچه آسیب میرسونه ، خب با چوب و فلک ممکنه پای بچه عیب بر داره ، به قول خودمون کارم یه بار میشه وقتیم شد دیگه پشیمونی سودی نداره ، ایشونم باید یه کم خودشونو کنترل میکردن ، لگد زدنم تنبیه خیلی بدیه :( ، خیلی روشهایی واسه آموزش داریم مثلا" همین جا جناب آقای اکبری نصف پایانی خدمتشون رو از تنبیه چوب و فلک استفاده نکردن آیا موفق نبودن ؟! دیدیم که واسمون نوشتن شاگردشون پزشک خیلی خوبی شده ، مطمین باشین هر کسی که اهل درس و مدرسه باشه موفق میشه ، این دانش آموزانیم که به زور و تنبیه و ترس به مقطع بعدی تحصیلشون میرسن آخرش یه جایی رهاش میکنن مگر اینکه دیدگاهشون نسبت به درس خوندن تغییر کنه و خودشون واقعا" بخوان که ادامه تحصیل بدن  . ان شاالله موفق باشین
    در پاسخ به سرکار خانم فاطیما : والا من تا به حال اینو نشنیده بودم :(، چقدرم تعجب کردم !!!! همیشه فکر میکردم خب آقایون نسبت به دانش آموزانشون زودتر عصبانی میشن و اگه شاگردشون تکالیفش رو انجام نداده باشه یا تنبلی کرده باشه عصبانی میشدن ، پسربچه هاهم شیطنتهای خاص خودشون رو دارن :) واسه همین معلمین آقا، گاهی وقتا حرصشون میگرفته و شدید تنبیهشون میکردن ، ما خاطرات واقعی یه سری افراد رو شنیدیم که ساواکیها و عراقیها چطور با لذت زجرشون میدادن ، در مورد معلمها فکر نمیکنم از روی لذت باشه بیشتر حرصشون میگیره و قادر به کنترل خشمشون نیستن ، اگر کسی اینطور باشه که خیلییی بده و این یک بیماریه خییییلی بدیه :( ، خدا نکنه اینطور باشه ، ممنونم از توجهتون ؛ ان شاالله که شاهد موفقیتهای فرزندتون باشین :)
    در پاسخ به جناب آقای اکبری : سلام ، ممنونم ، خواهش میکنم.
    حال الآن شما حال خوبیه ، ان شاالله که همه چی درست میشه و عذاب وجدانتون بر طرف میشه ، شرمنده من کوچیکتر از اونیم که بتونم راه حل خدمتتون ارایه بدم چون مطمینم شما خودتون بهترین راه رو انتخاب خواهید کرد.جسارتا" اگر واقعا" دانش آموزانتون رو که فلک میکردین یادتونه، ازشون طلب حلالیت کنین مخصوصا" اونهایی که فکر میکنین فلکشون ناعادلانه بوده ، آخی مخصوصا" همین آقایی که الآن درباره اش مطلب نوشته بودین، ان شاالله که بچه ها همه میبخشن چون علم به این موضوع داشتن :( ، واستون آرزوی موفقیت و آرامش دارم.
    در پاسخ به جناب آقا سعید: سلام . ممنونم ، چشم ، ایشون بیانو مطالبو بخونن ما منتظر نظراتو کامنتهاشون هستیم :) ، " سلام فرزانه جون خواهر گل آقا سعید ، لطف میکنین از اون زمانها واسمون تعریف بفرمایین ، ما منتظریما ، اینطور که برادرتون واسمون گفتن شما هم جزء بچه های دهه شصتین :) ، چرا اون زمانا از تنبیه چوبو فلک واسه آقا سعید استفاده میکردین ؟ چطور شد که دیگه از این روش استفاده نکردین ، از شرایط اون زمانتون بفرمایین ... با نظراتتون کمک کنین انشاالله که ابهامات آقا سعید برطرف بشه ...
    در پاسخ به جناب آقا مهران :
    سلام ، بله آقا ، مخالفم با چوبو فلک با هر تنبیه بدنی بچه ها مخالفم ، آیا بچه ها به زور و با ترس و لرز و استرس از اینکه تنبیه نشن، درس بخونن موفقن ؟!!!! اینطوری معلم احساس رضایت از کارش داره ؟!!!! جناب آقای اکبری واسمون نوشتن که در نیمه پایانی خدمتشون بچه هارو تنبیه نکردن و موفق هم بودن ، یکی از موفقیتهاشون همین خاطره امیر محمد بود که واسمون تعریف کردن ، دوست داریم نظرات ایشون رو درباره نحوه تدریس و تنبیه و تشویقشون در نیمه پایانی خدمتشون بخونیم ان شاالله که تجربه خیلی خوبی باشه واسه همه ما ، منتظریم جناب آقای اکبری :)
    در پاسخ به جناب آقای دارا : من که با چوبو فلکو هر نوع تنبیه بدنیه مخالفم ولی خب یه سری تنبیهاتی هست که باید بچه های دیگه هم اطلاع در موردشون داشته باشن ، البته طوری نباشه که خدای نکرده به شخصیتشون بی احترامی بشه ، مثلا" همون جلسه اول معلم یه سری خط مشی هایی رو در این مورد بیان میکنه و بعدن دیگه بچه ها نباید اعتراضی داشته باشن ، بطور مثال هرکی تکلیفش رو انجام نده این تنبیه رو واسش در نظر میگیرم : از روی همون تکلیفش 5 بار بنویسه طوری که یکی در میون حرفهای لغتهای تکلیفش قرمز و مشکی باشن :) و ...
    تنبیهات نباید آسیب جسمی یا روانی روی بچه ها داشته باشن ، خیلیها به همین دلیل ترک تحصیل میکنن یا به قول خودمون از درس و مدرسه زده میشن ، معلمها کارشون باید انگیزه دادن به دانش آموزانشون باشه ، حالا اگه واقعا" دانش آموزی هست که تنبلیش شدیده این دیگه بر میگرده به خودشو خانواده اش و شرایط زندگیش . موفق باشین.
    واسه تک تک عزیزان آرزوی شادی ، سلامتی و موفقیت دارم:)



  • حامد اکبری
  • خب،به نظر من چوب و فلک چون تنبیه خیلی دردناکی واسه بچه ها هست،باعث میشه بچه ها هر روشی رو به کار بگیرن تا فلک نشن یا حداقل کم تر فلک بشن.اما روش هایی که واسه فرار از تنبیه استفاده می کنن،اغلب مناسب نیست؛مثلا کلا از مدرسه فرار می کنن و یا ترک تحصیل می کنن که اصلا خوب نیست.یه عده دیگه چاپلوسی رو پیشه می کنن؛مثلا هی از معلم تعریف می کنن و میگن آقا شما بهترین معلم ما هستین و به قول خودمون پاچه خواری می کنن!اصلا رشوه دادن از همین دوران شروع میشه؛مثلا یکی از ناظم ها به بچه هایی که دیر اومدن می گفت اگه پول بدید،فلکتون نمی کنم و یا کم تر می زنم.بعضی ها هم به اجبار خانواده به مدرسه میان و علاقه ای به درس ندارن.چنین دانش آموزی رو حتی اگه با شلاق،100 ضربه و سر صف،به شدت فلک کنین،باز هم درس نمی خونه چون علاقه ای نداره .در آخر تنها عده ی انگشت شماری از بچه ها باقی می مونن که چوب و فلک روی اون ها تاثیر مثبت می ذاره.این دسته از بچه ها هم هدف تحصیل رو متوجه نمیشن و هدفشون از درس خوندن،فلک نشدن هست،نه کسب دانش.در نتیجه اگه دیگه فلکشون نکنی،درس نمی خونن و باید با افزایش سنشون تعداد ضربات فلک رو بالا ببریم که خب ممکنه به پاهاشون آسیب برسه.واقعیتش اینه که ما می بینیم نمرات بچه هایی که فلک میشن از اونایی که فلک نمیشن بالاتره،اما این لزوما" به معنی اثر مفید فلک نیست.چون ما ظاهر قضیه رو می بینیم.چوب و فلک اثر موقتی داره.اگرم قرار باشه بچه ای رو فلک کنن،باید چندین شرط داشته باشه.اول این که اولش تذکر بدن و چند بار ببخشن.بعد اگه ادامه داد فلکش کنن.اونم نه با شلاق جلوی دوستاش.بلکه در جایی که هیچ بچه ای نیست،با خط کش چوبی،و نهایتا 10 ضربه،اونم نه با شدت،پاهاشم محکم بسته نشه و به بچه توهین نشه.طوری باشه که بچه 5 دقیقه بعد دیگه به فلک فکر نکنه و فراموش کنه.با این حال،بازم با چوب و فلک موافق نیستم چون تاثیر تشویق،صد برابر چوب و فلک هست.حتما هم نباید تشویق مادی باشه.حتی دست نوازش کشیدن روی سر یک پسر 11 ساله که نمره اش رو از 15 به 16 رسونده باعث تشویق اون بچه به درس خوندن میشه.به همه معلم ها توصیه می کنم که فلک رو کنار بذارن،وگرنه چند سال بعد ،بد تر از من پشیمون میشن و عذاب وجدان می گیرن.خسته نباشید و خدا قوت...
  • حامد اکبری
  • سلام صبا خانم.خوبید؟می دونید،چیزی که بیشتر اذیتم می کنه،چوب و فلک هایی هستن که به صورت ناجوانمردانه و با بی رحمی روی بچه ها انجام می دادم.شاید بپرسید از چه لحاظ ناجوانمردانه؟یکی از موارد رو میگم.سال 70 بود.یادمه یکی از پسر ها نمره اش شده بود 8 و من هم همیشه دانش آموز هایی رو که زیر 10 می گرفتن،سر کلاس با کمربند مخصوص تنبیه،حسابی فلک می کرد.اون دانش آموز رو که تک گرفته بود رو آواردم پای تخته و بهش گفتم واسه فلک شدن آماده بشه.اما اون پسر کفش و جوراباش رو در نمی آوارد و همکاری نمی کرد.منم که دیدم وقت کلاس داره می گذره،به اون پسر گفتم:بچه!اگه کفش و جورابات رو خودت الان در بیاری،من به جای کمربند با ترکه فلکت می کنم که دردش کم تره. اون پسر هم شرط من رو قبول کرد.پابرهنه شد و خوابید زمین و پاهاش رو بستم به فلک.وقتی پاهاش رو حسابی محکم به چوب فلک بستم،کمربند مخصوص فلک رو از کشوی میز آواردم.اون پسر که کمربند رو دید،با بغض گفت:آقا گفتید با ترکه فلکم می کنید.کمربند خیلی درد داره آقا.من با تمام بی رحمی بهش گفتم:خب،منم با کمربند می زنم که دردت بگیره دیگه!اون پسر با غصه گفت:ولی آقا...شما قول داده بودید...جوابش رو ندادم.کمربند رو بردم بالا و محکم زدم کف پاش.جای کمربند رو کف پاش قرمز شد.می دونم ناراحت می شید ؛واسه همین سراغ جزئیات نمیرم؛فقط همین قدر بگم که اونقدر اون دانش آموز رو شدید فلک کردم که اون پسر تا یک هفته رو پاشنه پاهاش راه می رفت و لنگ می زد.واقعا نامردی فلکش کردم.نظرتون چیه صبا خانم؟؟واقعا ممنونم..
    پاسخ:
    سلام آقای اکبری. باز جای شکرش باقیه که از کرده خودتون پشیمون هستین. ان شاء الله که دانش آموزانتون هم این وبلاگ رو ببینند و به واسطه این ندامت، حلالتون می کنند.
    بعضی از معلم ها معتقد هستن که چوب و فلک باعث میشه که دانش آموز ها بهتر درس بخونن و باورشون اینه که در کارشون موفق بودن و نتیجه مثبت دیدن. نظرتون در این مورد چیه؟
    سلام صبا خانم.من دارا هستم و 39 سالمه.من هم تو دوران ابتدایی فلک شدم،هم راهنمایی،هم دبیرستان.با این وجود تنها خاطرات بدی که واسم از فلک باقی مونده،خاطرات فلک شدنم در دبیرستان هست.نه به خاطر درد و سوزش فلک،بلکه به خاطر تحقیر شدن موقع فلک شدن و شکسته شدن غرور نوجوونیم.وگرنه با چوب و فلک های ابتدایی و راهنمایی مشکلی ندارم،چون غرورم شکسته نمی شد.همون طور که می دونید،نو جوونی دوره ی تر تنش و پر هیجانی هست و انسان تو این دوره هویتش رو پیدا می کنه.هم چنین تو این دوره،پسر ها به دوست هاشون اهمیت زیادی میدن و غرور زیادی دارن.وقتی یک پسر نوجوون فلک میشه،علاوه بر این که غرورش شکسته میشه،این حس بهش تلقین میشه که هنوز بچه هست و همیشه یک بزرگ تر باید پاهاش رو فلک کنه. موافقید؟؟نظر شما راجع به استفاده از چوب و فلک روی پسرهای نوجوون چیه؟؟ممنون..
    پاسخ:
    تنبیه بدنی یه نوجوان دبیرستانی اونم جلوی هم سن و سال هاش معمولا جواب عکس میده و نه تنها باعث متنبه شده فرد نمیشه بلکه می تونه باعث لجبازی هم بشه.
    سلام به همه.به نظر من پسر بچه های امروزی از سن 10 تا 16 سال باید به شیوه ی چوب و فلک تنبیه بشن.من خودم معلم ریاضی کلاس هشتم هستم و هر روز شاگردام رو حسابی فلک می کنم و تو کارم موفقم.از صبا خانم یک سوال دارم.اگه یک معلم از چوب و فلک زیاد استفاده کنه اما تاثیر مثبت داشته باشه و تو کارش موفق باشه،شما باز هم می گید کارش اشتباه هست و چوب و فلک تنبیه بدی هست یا نه؟؟با تشکر از شما بابت وقتی که می ذارید.اگه سوالی هم ازم دارید من در خدمتم.
    سلام صبا خانم.اگه زود تر به وبلاگ سر بزنید و نظر بذارید،خیلی لطف می کنین..ممنون.
    سلام صبا خانم.واقعا ازتون ممنونم.ازتون یک در خواستی دارم.من نمی تونم با خواهرم راجع به فلک حرف بزنم.واسم واقعا سخته.شما خانوما زود با هم جور میشید و هم صحبت میشید.من از خواهرم خواستم بیاد این جا و نظرات این پست رو بخونه.ازتون استدعا دارم ازش راجع به فلک بپرسید.اسمش فرزانه هست.ازش بپرسید چرا انقدر محکم میزد کف پام و این که چرا بین این همه تنبیه چوب و فلک رو واسه من انتخاب کرد.هر سوالی راجع به شرایطش در اون زمان دارید بپرسید و سوالات بیشتری راجع به چوب و فلک ازشون بپرسید و این که چرا بعد از 14 سالگی فلکم نکرد.عاجزانه ازتون می خوام که قبول کنید و نه نگید.این موضوع واقعا واسم مهمه.اگه این کار رو انجام بدید تا آخر عمر دعاتون می کنم.بی نهایت سپاس.موفق باشید.ممنون.
  • حامد اکبری
  • سلام صبا خانم.ممنون که وقت می ذارید.جدیدا حس عجیبی دارم.احساس عذاب وجدان.امروز نمی دونم
    چی شد که یاد فلک کردن هام از سال 60 تا 75 افتادم.یاد ترکه هایی که با شدت تمام به کف پاهاشون می زدم.یاد آه و ناله و گریه هاشون.یاد التماس هاشون که می گفتن آروم تر بزنم.یاد کف پاهای قشنگشون که توسط من بیرحم زخمی و قرمز می شدن.چرا من انقدر بیرحم بودم؟به نظر شما چی کار کنم که وجدانم آروم بشه؟آیا باید اونایی رو که فلک می کردم رو پیدا کنم و دیه بدم و رضایت بگیرم؟چون حق الناسه..بازم ممنون که به حرفای من توجه دارید..موفق باشید..
    سلام به همه.بحث چوب و فلک و لذت بردن معلم ها از این کار مطرح شد!متاسفانه باید بگم بله.شاید خیلی ها ناراحت بشن،ولی حقیقتی هست که به چشم دیدم.متاسفانه باید بگم تعداد قابل توجهی از معلم ها،از این کار لذت می بردن.نمونه اش،دبیر ورزش سال اول راهنمایی.هیچوقت یادم نمیره وقتی ترکه رو به کف پاهای دانش آموز میزد،لبخند میزد و نیشش باز بود.بد تر از اون،ناظم بود که موقع فلک کردن می گفت بلند بلند ناله کن.تازه،بچه های خوشگل رو بیشتر فلک می کردن .قبل از فلک و بعد از فلک،کف پاهامون رو با دستشون ماساژ می دادن ،به بهونه ی آماده کردن کف پا واسه فلک.ما هم که کاری از دستمون بر نمیومد.بعضی معلم ها،بعد از بستن پاها به فلک،پاچه ی شلوارمون رو تا زانو پایین می کشیدن.برخورد معلم ها با پسر ها تو اون دوران خیلی نا مناسب بود.موارد زیادی وجود داره که اگه خواستید میگم.با تشکر ویژه از مدیر وبلاگ و هم چنین صبا خانم.نظرتون؟؟
    سلام.صبا خانوم راجع به چوب و فلک کاملا درست گفتن.البته این دو مورد رو هم اضافه کنم.یکی این که تعداد ضربات چوب و فلک بیشتر از کف دستی بوده.مثلا کف دستی نهایتا 15 ضربه بوده در صورتی که چوب و فلک تا 60 ضربه هم بوده.یکی دیگه این که تو کف دستی،دست  ها رو یکی یکی میزدن اما تو چوب و فلک،هر دو تا کف پا رو با هم دیگه و هم زمان می زنن که دردش هم بیشتر هست.ممنون.اگه صبا خانوم هر روز به این وبلاگ سر بزنن و واسمون نظر بذارن عالی میشه!لطف میکنن!
    سلام صبا خانم.خب،من پیشنهاد شما رو قبول می کنم.همین امروز میرم رضایت میدم با همون شرطی که شما گفتین.بله.به خاطر نمره و درس فلک شد،اما دفعات قبلی به خاطر مشق ننوشتن حرف زدن با بغل دستیش فلکش کرد.نظرتون خیلی خوب بود و حتما انجامش میدم.یک سوال ازتون دارم.بی ادبی نباشه،ببخشیدا،به نظرتون ممکنه یه معلمی از فلک کردن پاهای بچه ها خوشش بیاد؟یعنی لذت ببره؟چون من شنیدم یه بیماری (عذر می خوام)جنسی-روانی وجود داره که تو اون،فرد از کف پاهای پسربچه ها خوشش میاد و دوست داره کف پاهای برهنه ی پسربچه ها رو دست بزنه.میگم نکنه این معلم هم این بیماری رو داشته باشه؟شما در این مورد چیزی می دونین؟ممکنه از فلک کردن بچه ها خوشش بیاد؟واقعا ممنونم ازتون.
    سلام صبا خانوم.به نظر من چوب و فلک باید به مدارس پسرونه برگرده.دلیل هم دارم.چند روز پیش یه خبری خونده بودم که نوشته بود یه پسر بچه به خاطر لگدی که از معلم خورده بود،یه کلیه اش از کار افتاده بود.اگه معلم به جای این که عصبانیتش رو با لگد زدن خالی کنه،با فلک کردن خالی می کرد این طور نمیشد.بحث من سر آسیب جسمی هست.آیا چوب و فلک می تونه آسیب جسمی شدیدی به پسر بچه برسونه یا نه؟اگه می تونه،به چه صورت؟به نظر من باید تنها تنبیهی که مجاز اعلام میشه چوب و فلک باشه.حداقل به کلیه پسربچه آسیبی نمی زنه!متشکر.
     سلام به دوستان و مخصوصا صبا خانم.اینم از ادامه ی خاطره....کف پام خیلی درد می کرد.با هزار زحمت خودم رو رسوندم به یکی از صندلی های حیاط مدرسه و روش نشستم.تجربه ثابت کرده بود که کف پاهای فلک شده مون رو روی برف می ذاشتیم،ورمش زود تر از بین می رفت.منم کف پاهای آش و لاشم رو گذاشتم رو برف.یهو کف پام سوخت.دوباره اشکم در اومد.خیلی ناراحت بودم.صبح که داشتم مدرسه میومدم،از پول تو جیبی خودم صدقه دادم و از خدا خواستم که اون روز فلک نشم؛اما ظاهرا" خدا به حرفم گوش نداده بود.بعد از چند دقیقه با هزار زحمت کفشام رو پوشیدم و جورابام رو گذاشتم تو جیبم.لنگ لنگان راه افتادم سمت کلاس.رسیدم دم در کلاس،دیدم جلو ی در کلاس شلوغ شده!تعجب کردم!جلو تر که رفتم،واقعا خشکم زد!همون طور که گفتم،اون روز برف باریده بود و در نتیجه پشت بام مدرسه از برف پر شده بود.قسمتی از کلاس که من می نشستم،سقف بالا سرم نم داشت و روزای بارونی آب چکه می کرد و حالا که برف باریده بود،اون قسمت از سقف سنگین شده بود و فرو ریخته بود!یا خدا!قربون خدا برم!از اولش می دونست قراره سقف بریزه!اگه من فلک نمی شدم و مستقیم وارد کلاس می شدم،سقف می ریخت رو سرم و صد در صد مرده بودم!خدا خواست که زنده بمونم و خدا رو شکر،بقیه بچه ها هم چیزیشون نشد!سقف دقیقا ریخته بود جایی که من و بغل دستیم می نشستیم!جالب تر این که اون لحظه که سقف ریختش،آقا معلم بغل دستیم رو آوارده بود پای تخته تا پاهاش رو فلک کنه چون مشق ننوشته بود!در نتیجه دوستم هم از مرگ حتمی نجات یافت؛البته به قیمت فلک شدن کف پاهاش!خدا خیلی مهربونه و عاشق بچه هاست!البته ما نوجوون بودیم،نه بچه!به هر حال،دم خدا گرم!از صبا خانوم هم تشکر می کنم که خاطره ام رو خوندند و نظر دادند.فقط ازشون می خوام اگه میشه زود تر خاطرات رو بخونن و نظر بدن تا انگیزه ما هم واسه نوشتن خاطرات بیشتر بشه.چون ایشون خیلی خوب به خاطرات توجه می کنند و ما تقریبا بهشون عادت کردیم و معتاد نظراتشون شدیم!این خاطرات رو به هر کسی بگیم،فقط دلسوزی می کنن اما شما علاوه بر دلسوزی ،به جزئیات هم توجه دارید و از جنبه های مختلف خاطرات و نظرات رو بررسی می کنید.واقعا خسته نباشید و خدا قوت ! ممنون ...
    نامردا یا کف دستی میزدن یا فلک میبستن
    سلام میکنم خدمت همه دوستان گرامی، روزتون به خیر و شادی
    شرمنده دیر اومدم ، این چند روزه فرصت کامنت نوشتن واسم نبود
    ممنونم از لطف و محبتتون نسبت به خواهرتون
    پاسخ جناب آقا اصغر : سلام ، عجب دختری بوده :( !!!!!!!!!!!!! دریغ از یک ذره مهر و عاطفه !!!!!!!!!!!!!!!! ، بآلاخره پدر و مادر و رفتارهاشون تأثیر زیادی رو فرزندانشون دارن ، جو اون خانواده شایدا روی دخترشون هم تأثیر گذاشته !!!  خداییش بابای مدرسه بی رحمی داشتین برعکس باباهای مدرسه ما که خیلیم خوب بودن ، عجب ! حتی بعدشم دوباره چندتا ضربه زده !!!! :( ، چقده بد و دردناک :( :( ، آقا قبوووووول نیییییست :) خب ادامه خاطره رو هم تعریف میفرمودین :) ، راستش خیلی چیا به نظرم میرسه حالا چندتاییشون رو مینویسم خدمتتون : شایدا اون دختر از کارش پشیمون شدو عذاب وجدان گرفتو اومد کلی معذرت خواهی کرد ، یا یک بلایی سر اون دختر اومدو شما ها با دوستاتون حسابی بهش خندیدین ( مثلا" اینکه پاش سر خوردو لیز خورد ) و پس انتهاش شیرینه :) :) منتظر ادامه خاطره هستم :) اونطوری که خاطره رو کامل تعریف بفرمایین بهتره :) دست آخر نسبت به کل خاطره نظر میدیم :) ممنون واسه تعریف خاطره تون .
    پاسخ آقا کیانوش : سلام ، اول بگم که چه کامنت انشا گونه ای نوشتین!! :) پس هنوزم از این روش تنبیه استفاده میشه :( !!! ، چون خانواده هاتون موافق تنبیهن بهترین راه اینه که خیلی خوب درستون رو بخونین تا دیگه معلم بهونه ای واسه فلک کردنتون نداشته باشه :) بیشتر وقتتون رو بگذارین واسه درس خوندن ، تو این کامنتم غلط املایی زیاد داشتیا پسر خوب ، اینطوری خانواده ها هم ازتون راضین :) ، اگر ضربه های تنبیه معلم آسیب جدی به پاهاتون میرسونه باید توسط یه بزرگتر به مسؤولین آموزش پرورش منطقه شما اطلاع داده بشه تا با معلمتون صحبت بشه ، ان شاالله که در روش تنبیهشون تجدید نظر کنن ، ولی آسونترینو بهترین روش فرار از تنبیه همون خوب درس خوندنتونه :) موفق باشی آقا کیانوش .
    پاسخ سرکار خانم فاطیما : سلام ، آیا به دلیل درس نخوندن پسرتون رو با فلک تنبیه کردن ؟به نظرم همین زندان رفتنم واسه یک معلم خیلی بد باشه ، اگر ببخشین بزرگواری فرمودین ، اما به معلم حتما" بفرمایین که فقط در صورتی میبخشم که دیگه از این روش تنبیه استفاده نکنن ، در غیر اینصورت بار بعدی اینطور برخورد نمیکنیم ، با پسرتون هم صحبت بفرمایین و اگر مشکل درسی دارن یا خودتون باهاشون بیشتر کارکنین یا معلم خصوصی هم واسش بگیرین تا انشاالله دیگه این اتفاق واسش نیفته ، شما مادرهستین و واقعا" نمیتونین درد و رنج فرزندتون رو ببینین پس کمکش کنین ، ببخشین باز هم خودتون به شرایط واقفترین و بهتر میتونین تصمیم بگیرین ، ان شاالله که تصمیم خوبی بگیرین :) واستون آرزوی موفقیت دارم.
    پاسخ جناب آقا سعید : سلام ، خدا پدر و مادرتون رو رحمت کنه :( مطمین باشین که خواهرتون دوستتون داشته و داره ، همه خواهرا برادرهاشونو دوست دارن ، اینو هم در نظر داشته باشین که ایشون تو سنی بودن که شدیدا" نیاز به پدر و مادر داشتن همونطور که شما به وجود اون بزرگواران نیاز داشتین ، گفتین تا 14 سالگی ایشون شمارو تنبیه میکردن ، کاش میشد نظر ایشون رو هم در این رابطه جویا بشیم ولی شاید شرایطشون طوری بوده که فکر میکردن فقط با این روش میتونن روی شما کنترل داشته باشن ، خیلی سخته نبود پدر و مادر و نگهداری از برادر ، مطمینا" شما میتونین شرایط اون زمان ایشون رو درک کنین ، هر چند که با روش تنبیهشون موافق نیستم ولی از شرایطشون اطلاع ندارم که بتونم بهتر خدمتتون پاسخ بدم ، ولی اینو مطمینم که خواهرها برادرهاشونو خیییییلی دوست دارن :) بهتره در اینباره با خواهرتون صحبت کنین شایدا از اون زمانا واستون بیشتر صحبت کنن ، همیشه قدر خواهرتونو بدونین چون با سختی و نبود پدر و مادر شما رو به این سن رسونده .
    پاسخ جناب آقای اکبری : سلام میکنم خدمت شما ، خب فکر کنم هر دو تاش واسشون درد داره :( اون کف دسته اون یکی کف پا ، ولی چون با فلک کف پا، راه رفتن مشکل میشه و به کف پا فشار میاد دردش بیشتر میشه، باز هم بستگی به کسی که تنبیه میکنه داره ، مثلا" اینکه با شدت ضربه میزنه یا نه ، دستش سنگینه :( ، یه چی دیگه هم هست : فاصله بلند کردن دست و رسیدن به کف پا بیشتره و شدت ضربه ها بیشتر میشه ولی واسه کف دست فاصله بلند کردن دست تا زدن خط کش به دست کمتره ، واسه فلک پاهارو ثابت میکردنو بچه زبون بسته نمیتونسته پاهاشو تکون بده و معلم تمرکز بیشتری روی کف پاها داشته :( باز هم دوستانی که اینطور تنبیه شدن بهتر میتونن نظر بدن ، اینطور که از نظرات مشخصه شیلنگ و کمر بند چون جنس پلاستیک داشتن ضربه هاشون سنگینترو دردناکتر بوده چون بیشتر به پوست یا کف پا و دست میچسبیده :( :(
    تشکر از لطف تک تک شما دوستان گرامی ، موفق و مؤید باشین.

  • حامد اکبری
  • سلام صبا خانوم!می دونم پس از چند روز که اومدید،باید به کلی از نظرات پاسخ بدید و سرتون حسابی شلوغ هست،اما لطفا نظر شخصیتون رو راجع به این سوال من هم بگید:به نظر شما برای یک پسربچه 12 ساله،چوب و فلک دردناک تره یا کف دستی خوردن؟چرا؟ با سپاس فراوان..
    سلام صبا خانم...شما کی میاید ؟؟
    سلام.حالا که فکر می کنم،چوب و فلک تنبیه بدی هم نبوده و روی پسربچه ها اثر مثبت داشته ..
    اتفاقا به نظر من واسه بچه ها،مخصوصا پسربچه های نوجوان چوب و فلک لازمه.زن ها رو که فلک نمی کنن.چوب و فلک کلا واسه پسراست!
    به نظر من همه خانم های سرکش این دوره زمونه باید فلک بشند
    فلک برای بچه دیگه تنبیه مناسبی نیست
    ولی برای خانم های بدحجاب و سرکش تنبیه مناسبیه
    پاسخ:
    اسلام بعد محبت هم داره. من هیچ خانم محجبه ای رو نمی شناسم که با فلک شدن با حجاب شده باشه یا اینکه با کتک و تنبیه حجابشو حفظ کرده باشه.
    درد چوب و فلک رو با هیچ تنبیه دیگه ای نمیشه مقایسه کرد ..!
    سلام صبا خانوم! احتمالا مسافرت تشریف دارین ؟؟!!
    هر دو تا عکس خیلی دردناک و ناراحت کننده هستن.با این وجود فکر نکنم این عکسا تو ایران گرفته شدده باشن..
  • حامد اکبری
  • تو این شب عاشورا،هر معلمی که پاهاتون رو فلک می کرده ببخشین.واسه ما هم دعا کنید ...
    سلام!من معلم هایی رو که فلکم می کردن رو بخشیدم.شما ها هم ببخشید ...!
    سلام!واقعا ممنونم از مدیر وبلاگ که ما رو یاد گذشته می اندازن.دمتون گرم!خسته نباشید!خدا قوت  !
    پاسخ:
    سلام...
    ممنون از شما. سلامت باشید

    یاعلی
    انقده چوب و فلک شدم که یادم رفته چند بار و چند ضربه بوده !!!
    نچ نچ نچ!حتی به عکس چوب و فلک هم نگاه می کنم کف پاهام می سوزن .چه برسه به این که واقعا فلک بشم !!!
    ننگ بر تمام معلم هایی که کف پاهای بچه ها رو حسابی فلک می کردن.خیلی بی رحم بودن ..
  • جمیله جاجرودی
  • بر عکس نظر بقیه،به نظر من عکس اولی واقعی تره و عکس دومی انگار مربوط میشه به یک صحنه از  یک فیلم یا سریال...
    پاسخ:
    سلام.
    البته به نظر منم هیمن طوره که فرمودید
    سلام!وای!بیجاره پسرا چه قدر فلک می شدن!خوش به حال ما دخترا که حداقل فلک نمی شدیم!
    پاسخ:
    سلام.
    ظاهرا دخترا هم فلک میشدن. اما چیزی که مسلّمه اینه که خیلی کمتر از پسرا
    سلام صبا خانوم .هر وقت اومدید،خاطره ی من رو در بالا بخونید و نظر بدید.ممنون.
  • یک معلم موفق
  • سلام.من شاگردام رو فلک می کنم و خیلی هم نتیجه گرفتم.واقعا تنبیه خوب و مناسبی واسه پسربچه ها هست .لطفا فحش ندید.هر کس در تدریس یک روشی داره .روش منم چوب و فلک هست.مهم اینه که تو کارمون موفق باشیم ..متشکر ..
    آییی!نزنین آقا !دیگه تکرار نمیشه!غلط کردم!بار آخرم بود!آییی!آإإآخخ!اووف!کف پام سوخت!آقا تو رو خدا یواش تر ......  ( این جمله ها واسه بچه های دهه شصت و بچه هایی که فلک می شدن خیلی آشناست !)
  • سعید طاهری
  • شما یادتون نمیاد!! کلی گریه و التماس فقط واسه کم شدن یک ضربه از ضربات چوب و فلک!واقعا چطور دلشون میومد؟؟
    خوش به حال دخترا که فلک نمی شدن! ما پسرا که پدرمون  در اومد از بس که فلک می شدیم!
    پاسخ:
    سلام.
    بعضی از کامنت ها نشون دهنده اینه که دخترا هم فلک میشدن اما خیلی کمتر از پسرا
    سلام! کیا  یادشون میاد وقتی ترکه رو به کف پاهامون می زدن،انگشتای پاهامون رو خم می کردیم؟! لامصب دست خودمونم نبود ! خیلی درد داشت!!!
    یادش به خیر! چه قدر خانوم معلم رو اذیت می کردیم!! البته ایشون هم با شیلنگ به جون کف پاهامون میفتادن و حسابی پاهامون رو فلک می کردن ! سال چهارم ابتدایی !سال 66 ...
  • حامد اکبری
  • صبا خانوم چه قدر طرفدار داری !! کجایی پس ؟!!!؟
    سلام.ما منتظر نظرات صبا خانم هستیم ....!
    سلام.من سعید هستم و 20 سالمه.من تو مدرسه تنبیه و چوب و فلک نشدم اما از 8 سالگی تا 14 سالگی توسط خواهرم فلک می شدم.خیلی سخت گیری می کرد.من پدر و مادرم رو وقتی 6 سالم بود از دست دادم و خواهرم که 10 سال ازم بزرگ تر هست من رو بزرگ کرد و ازم مراقبت کرد.تنها ناراحتی که ازش دارم،چوب و فلک کردن هاش بود.آخه خیلی محکم میزد اونم به بهونه های بیخودی.مثل دیر اومدن به خونه اونم در حالی که من مستقیم از مدرسه میومدم خونه و جایی نمی رفتم اما به محض رسیدن به خونه آبجیم می گفت جورابات رو در بیار و پاهای خسته ی من رو که تازه از مدرسه اومده بودم رو فلک می کرد.دردش واقعا قابل تحمل نبود.من الان که به 20 سالگی رسیدم دچار تردید شدم.آیا خواهرم واقعا من رو دوست داشت؟اگه دوست داشت پس چرا انقدر شدید فلکم می کرد؟اگه دوستم نداشت پس مهر خواهر به برادر که میگن چیه؟دوست دارم نظر صبا خانوم رو که نظرات خوبی دارن بدونم.متشکرم.
    سلام به همه مخصوصا صبا خانم و آقا کیانوش.من یک پسر 12 ساله دارم.معلمش که یه مرد 40 ساله هست تا الان چندین بار فلکش کرده.من چند بار بهش تذکر دادم که پسرم رو فلک نکنه اما گوش نکرد.منم دیگه عصبانی شدم.آخرین باری که پسرم رو فلک کرد همین شنبه بود.همچین با کمربند زده بود به کف پاهای پسرم که کف پاهاش قرمز شده بود و ورم کرده بود.منم همون روز پسرم رو بردم پزشک قانونی.اونجا کف پاهای پسرم رو بررسی کردن و گفتن به پسرتون دیه تعلق می گیره.واسه هر کف پا 400 هزار تومن باید پرداخت کنه.اما معلمه میگه پول ندارم که بدم.الان هم زندانه.نمی دونم واقعا پول نداره یا داره لجبازی می کنه.از  همه دوستان و صبا خانم می پرسم.آیا به نظر شما کار درستی کردم یا باید رضایت بدم؟ اگه رضایت دادم و بازم فلک کرد چی؟؟یا این که معلم رو قصاص کنم،یعنی همون قدر که به کف پاهای پسرم زده بهش بزنیم؟چه کار کنیم ؟؟ ممنون از همه ..
    پاسخ:
    سلام.
    به نظر من رضایت ندین. چون بهش تذکر داده بودین و توجهی نکرده. معلم ها خیلی بیشتر از این حرف ها حقوق و مزایا دارند و براحتی از پس این هزینه بر میان.
    باید معلمی که از قوانین تخطی کرده مجازات بشه.

    یاعلی

    ما هم مدرسمون توی یکی از روستاهای کرمان بود . هر روز سر صف یکنفر فلکی داشتیم . خداروشکر من اصلا فلک نشدم و همیشه میترسیدم نکنه منم فلک بشم . اینو هم بگم دلایل فلک شدن فقط درس نخوندن نبود , هر دلیلی ممکن بود باشه.

    کلا معلمای اون دوره همه دست بزن داشتند و عقده ای بودند

    دهه شصت مدرسه ماهم بچه هارو فلک میکردن منم که مادرم معلم بود بهش گفتم و به مسئولین منطقه اطلاع دادن ناظممونو بردن ولی بعدش یه ناظم احمق دیگه اومد که کف دستی فقط میزد و نامرد یه میخ زده بود به خطکشش یه دفه جلو چشمام با چوب میخ دارش به دست یه بچه زد که خیلی دلم ریش شد

    دوست عزیزم شما میتوننین به مسوولان منطقه تون بگید چون این کار الان جرمه . راحت طرف را سوتش میکنن ازش نترسید اون عقده فلک داره و یک فلک دوسته کافیه این واژه فلکدوست را سرچ کنید این افراد سادیسم دارن البته با مراجعه به روانپزشک و خوردن دارو های بیخطر درمان مو کنترل میشن ولی متاسفانه اینکارو نمیکنن

  • کیانوش علی زاده
  • سلام به همه.من کیانوش علی زاده هستم.12 ساله هستم و کلاس ششم ابتدائی هستم.از یکی از روستاهای ملارد استان تهران.ما یک آقا معلمی داریم که بداخلاق است.او ما را چوب و فلک می کند و می گوید اگر فلک نشوید ادب نمی شوید.او هر روز زنگ اول از ما درس می پرسد.سوال هایی که می پرسد بسیار سخت هستند.اگر از 10 سوالی که می پرسد نتوانیم به 6 سوال پاسخ درست بدهیم باید کفش و جوراب هایمان را در بیاوریم و روی زمین دراز بکشیم تا او پاهای ما را به فلک ببندد و با ترکه ی انار به کف پاهای برهنه ی ما بزند.من چندین بار توسط او به فلک بسته شده ام.چوب و فلک تنبیه  بسیار دردناکی است.سوزش زیادی دارد.بیشتر بچه ها موقع فلک شدن گریه می کنند.موضوع را به پدر و مادر خود گفتیم اما آن ها با فلک موافق هستند و اعتراض نمی کنند.الان که دارم این نظر را در اینترنت می نویسم با اینترنت بسیار کم سرعت و رایانه ی غدیمی است.ما از شما تغازا داریم که ما را کمک کنید تا دیگر به فلک بسته نشویم.از سبا خانم می خواهم من را برادر کوچک خود بدانند و ایشان خاهر بزرگ من باشند.ما چگونه می توانیم از این معلم شکایت کنیم؟آیا به حرف ما که بچه هستیم توجه می کنند؟آیا واقعن چوب و فلک برای ما بچه ها مفید است؟متشکر هستم از سبا خانم.
    به نام خدا..سلام صبا خانوم!واقعا ممنون که به خاطراتم گوش می دید و اهمیت می دید.من از چوب و فلک هم خاطره ی خوب دارم و هم خاطره ی بد! اول یک خاطره ای رو میگم که هم میشه خوب حسابش کرد ،هم بد!این خاطره رو میشه از لحاظ روانشناسی هم بررسی کرد.چون شما خوب نظر می دید و به جزئیات اهمیت می دید،این خاطره رو که فقط به نزدیک ترین دوستم گفتم،تعریف می کنم.من دهه شصت  مدرسه میرفتم،تو تهران.سال های ابتدایی که مدرسه می رفتم،50 درصد تنبیه ها کف دستی بود و 50 درصد دیگه هم چوب و فلک.واسه خطاهای کوچیک کف دستی می زدن.من بچه ی کودنی نبودم،اونا بودن که زیادی سختگیر بودن ،واسه همین خیلی فلک می شدم.با کلی زجر و کف پاهای فلک شده و دستای شیلنگ خورده،وارد دوره ی راهنمایی شدیم.فکر می کردیم چون بزرگ تر شدیم،دیگه فل ک  نمی شیم،یا حداقل کم تر میشیم؛ولی زهی خیال باطل!روز اول با چوب و فلک ازمون استقبال کردن و سر صف به این بهونه که کج وایساده بودیم سه نفر از بچه ها رو حسابی فلک کردن،اونم نه با ترکه،با کمربند!بهمون گفتن که تو این مدرسه از کف دستی و سیلی زدن خبری نیست و با کوچیک ترین اشتباهی،فقط فلک میشیم.ما هم حسابی ترسیدیم!اون زمانا،بابای مدرسه مثل الان نبود!به بابای مدرسه یا همون سرایدار می گفتن فراش!همه کار می کرد به جز تمیز کردن حیاط مدرسه!شنیدن اسم فراش واسه هر بچه ای ،ترسناک و دلهره آور بود!چون یاد چوب و فلک میفتاد!وظیفه ی اصلی فراش تو مدرسه ما،کمک کردن به ناظم و مدیر در فلک کردن،نگه داشتن سر فلک وقتی بچه ای سر صف فلک میشد،نگه داشتن پاهای بچه ها موقع فلک شدن،شلاق زدن به کف پاهای دانش آموزان و جلو گیری از فرار کردن بچه ها از مدرسه بود.علاوه بر،فراش اجازه داشت هر بچه ای رو با هر بهونه ای فلک کنه.خیلی بهش آزادی داده بودن.سال اول راهنمایی 7 بار به بهونه های مختلف فلکم کرد.اما این قضیه ای که میگم،واسه سال دوم راهنمایی هست.وقتی 13 سالم بود.خونه مون از مدرسه واقعا دور بود.زمستون بود و برف باریده بود نمی شد تند راه رفت.وقتی رسیدم مدرسه،بچه ها صف بسته بودن.فرار هم نمی تونستم کنم.چون اونجوری غیبت می خوردم و مجازات غیبت غیر موجه،چوب و فلک 60 ضربه ای سر صف بود.ولی مجازات دیر اومدن 20 ضربه توسط فراش با ترکه بود .منم ترجیح دادم 20 ضربه فلک بشم.وقتی بچه ها رفتن سر کلاس،فراش من رو برد تو خونه اش.چون برف اومده بود نمی شد بیرون از خونه فلک کرد.کفشام رو در آواردم و وارد خونه شون شدم.همون جلو ی در فراش بهم گفت جوراباتم در بیار.منم درآواردم.من رو برد کنار یه صندلی و گفت دراز بکش و منم دراز کشیدم.پاهام رو گرفت و گذاشت رو صندلی تا کف پاهام به سمت بالا بشن.صندلیش طوری بود که انگار فقط واسه فلک کردن استفاده میشه!رفت یه طناب آوارد و پاهام رو بست به هم دیگه.یه طناب دیگه هم آوارد و هر دو تا پاهام رو بست به صندلی و حسابی محکم کرد.ترکه اش رو هم آوارد.آماده ی فلک شدن بودم که ناظم،فراش رو صدا کرد.باهاش یه کاری داشت.فراش به ناظم گفت:اومدم.بعد رو به اتاق کوچیکی که اونجا بود کرد و دخترش رو صدا کرد:ریحانه،ریحانه!بیا!در اتاق باز شد.یه دختر 12 ساله اومد بیرون و گفت بله پدر!فراش گفت:دخترم!من باید برم،یه کاری دارم.می تونی واسم یه کاری کنی؟دخترش پرسید چه کاری؟فراش گفت این پسره دیر اومده مدرسه،باید فلک بشه.انقدر بزن کف پاش تا ادب بشه!باشه؟دخترش هم که انگار از خداش بود،گفت باشه.خیالتون راحت!فراش هم رو به من گفت وای به حالت اگه خطایی ازت سر بزنه!و رفت.منم تعجب کردم که قراره توسط یه دختر که یه سال ازم کوچیک تره فلک بشم!اولش خوشحال شدم.چون مسلما" سنگینی دست اون دختر خیلی کم تر از باباش بود و نمی تونست محکم بزنه! اما من نمی دونستم چه سرنوشت دردناکی در انتظارمه!! اول از هر چیز،موضوعی که عذابم می داد،کتک خوردن از یه دختر بود که ازم کوچیک تر بود!بینهایت احساس حقارت می کردم.غرورم شکسته شد در حد چی!به هر حال چاره ای نداشتم.اون دختر ترکه رو ورداشت و اومد بالا سرم.گفت وای به حالت اگه باهات رو تکون بدی!بعد ترکه رو برد بالا و محکم زد کف پاهام.سوزش و درد رو حس کردم،اما در حد ضربات پدرش نبود.چون دردش زیاد نبود،ناله ای نکردم.دختره عصبانی شد!فکر کرد درد نکشیدم!ضربه ی بعدی رو شدید تر زد!بازم تونستم تحمل کنم!دختره توقع داشت با هر ضربه ای که می زنه من التماسش کنم!اما من انقدری فلک شده بودم که پوست کف پام با این ضربه ها طوریش نمی شد!دختره همین جور ترکه می زد و درد ضربات بیشتر می شد.از 10 ضربه که گذشت،دختره خسته شد.خستگیش رو در کرد و این بار با شیلنگ اومد!وای!نقطه ضعف
    من شیلنگ بود!دردش غیر قابل تحمل بود.اومد که شیلنگ رو بزنه کف پام،اما هدف گیریش رو درست انجام نداد و به طور اتفاقی زد و سرانگشتای پاهام.نمی دونید چه دردی داشت.انگشتای پام رو خم کرد و داد زدم آإإییییی ...دختره خوشحال شد!نقطه ضعفم رو فهمید!انگشتای پا!دیگه بقیه اش رو می تونید حدس بزنید!شیلنگ رو فقط میزد به انگشتای پاهام و منم داشتم از درد می مردم.ولی اون دست بردار نبود.کسی هم خونشون نبود که جلوش رو بگیره.من دیگه غرورم رو کامل شکستم.آخه خیلی درد داشت.زدم زیر گریه و گفتم:ببخشین.غلط کردم.دیگه تکرار نمیشه.نزنین.خیلی درد داره.اما تازه انگار دست دختره گرم شده بود.از عذاب دادن من حال می کرد.واقعا نامرد بود.با تمام توانش می زد به انگشتای پام.مخصوصا شصت پا و انگنشت کوچیکه پا.گریه می کردم و زجه می کشیدم.پاهام رو با تمام توان تکون می دادم.اما فایده نداشت.پاهام کاملا در اختیار دختر خانم بود و اون هم چنان من رو فلک می کرد.رسما داشتم شکنجه می شدم.خیلی دختر بی رحمی بود.شما فلک نشدید و نمی دونید چه دردی داره.من که باید نهایتا" 5 دقیقه و 20 ضربه فلک می شدم،رسما نیم ساعت داشتم شکنجه می شدم.بالاخره بابای نامردش از راه رسید و از دخترش تشکر کرد.ازش پرسید پسر خوبی بود؟؟دختره گفت نه!همش پاهاش رو تکون می داد!فراش با عصبانیت ازم پرسید:چرا پاهات رو تکون دادی؟من هیچی  نگفتم و هم چنان گریه می کردم.فراش گفت 10 ضربه می زنم کف پات تا یادبگیری جواب بزرگ تر از خودت رو بدی!شترق...شترق..و دختره که من رو نگاه می کرد داشت حال می کرد.منم گریه می کردم.بالاخره ده ضربه تموم شد و شیلنگ رو کنار گذاشت.طناب رو از پاهام باز کرد.من نمی تونستم راه برم.انگشتای پام داغون شده بودن.فراش گفت از خونه من گم شو بیرون.منم با گریه ،چهار دست و پا رفتم بیرون..کف پاهام ورم کرده بودن.اما خب،پایان این خاطره،یه جورایی شیرینه!منم می خوام مثل آقای اکبری،حدس زدن ادامه ی خاطره رو به شما بسپرم! از صبا خانوم می خوام که اول،نظرشون رو راجع به این خاطره بگن.به نظر شما دختره چرا انقدر من رو فلک کرد؟و  این که آیا کار درستی کرد؟ دوم،هر حدسی که راجع به پایان خوش این خاطره دارید،بیان کنید.بازم میگم!هر حدسی! حتی اگه دور از واقعیت به نظر بیاد ! واقعا ممنون که توجه کردید.در پناه حضرت حق باشید.یا علی.خدانگهدار...
    پاسخ:
    لابد
    بادا بادا مبارک بااااددااا ایشالا مبارک بادا :)
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری و دوستان گرامی
    ممنونم واسه نوشتن ادامه خاطره :) چقده هم جالب بود :) خیلی با صفاست قلقلک دادن کف پای بچه ها و خندوندنشون :) خیلییه که مدیر متوجه نشده ها یا حتی وسطای کار سر نرسیده ! چون صدای شلاقم خب دیگه نمیومده :) راستی اینم به فکرم رسیده بودا که ممکنه از فرداش به مدرسه رسونده باشینش که دیر نرسه ها :)
    در مورد اون دوتا عکس ، خدمتتون عرض کنم عکس اولی که کار فلک انگاری تموم شده و بچه ها هم چون میدیدن دارن ازشون عکس میگیرن ژست گرفتنو یکیشونم خندیده، ما هم همینجوری بودیم تا که میخواستن عکس ازمون بگیرن خنده مون میگرفت ( بچه ها با همدیگه شوخیهایی دارن :) ) اون زبون بسته ام که فلک شده دست رو صورتش گذاشته که مشخص نباشه کیه :( ، یه امکان دیگه ام هست واسه این عکس اول : شایدا در واقع عکاس بهشون گفته یه حالت فلک شدنو با همدیگه درست کنن تا ازشون عکس بگیره ، بعضیا که کارشون عکاسی هست خب از همه چی عکس میگیرن ، در واقع این عکسها جزء عکسهای تاریخی شون محسوب میشه و با این دیدگاه عکس گرفتن، طوری نیست به نظرم ولی اگر کسی خودش کار فلکو تنبیه بچه ها رو انجام میداده و در نهایتش میومده عکس هم از اون لحظاتو، بچه زبون بسته ای که فلک میشده میگرفته دیگه واقعا" نهایت خشونتو بی رحمی رو داشته واصلا" کارش پسندیده و صحیح نبوده چون معمولا" ما انسانها دوست داریم از وقایعو صحنه هایی که واسمون زیبا و جالبو خاطره انگیزن عکس بگیریم نه از وقایع تلخو دردآور به همراه یادآوری خاطره های بد ، پس کسی که به خودش اجازه میده بچه ای رو فلک کنه و از کار خودشم راضیه و حتی عکسم میگیره اصلا" کارش صحیحو پسندیده نیست و نهایت نامهربونیو بیرحمیشو میرسونه اما کسی که کارش و حرفه اش عکاسی باشه از همه وقایع و تصاویر تلخ و شیرین روزگار عکس میگیره که مشکلی نیست ( البته خب عکاسان محترم هم باید یک سری مواردی رو رعایت کنند و کسی که ازش عکسی گرفته میشه از انتشار عکسش توسط عکاس راضی باشه )
    در مورد عکس دوم ، خیلی واقعی تره و و پسربچه واقعا" گناهداشته :(
    خواهش میکنم ، پایدار باشید:)

    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اصغر
    آخی پس حسابی میدونین چطوریا بوده :( ، بفرمایین، منتظر خاطرات شما هم هستیم ،ان شاالله که خاطرات شیرینم در بینشون باشه :)  درباره سؤالتون ،آره حتی با تصور کردن خاطرات افراد هم واسشون ناراحت میشم ، همون لحظه که دارم مطلبی رو میخونم یا کسی واسم خاطره ای رو تعریف میکنه همه چی رو تصور میکنم دست خودمم نیستا ، راستش یه چی میگم شاید خنده دار باشه ولی حس میکنم خیلی خوب گوش میکنم حتی به جزییات ،واسه همینه که تصور میکنم همون شنود مؤثر :) :)، تازه یه چی دیگه ام کشف کردم : اگه کسی هم واسم غیرواقعی و یا به دروغ هم صحبتی کنه خیلی خوب متوجه میشم :) شایدا به گفته دیگران حس ششمم قوی باشه :) ان شاالله که همینطور باشه :) موقعیم هست که دوست ندارم به صحبتای کسی گوش کنما ( اون کسانی که متوجه میشم دروغ میگن ) داره باهام صحبت میکنه ها ولی فکرم جای دیگه اس انگاری اصلا" نمیشنوم ، دوست ندارم صحبتهاشو بشنوم فقط نگاش میکنمو در مورد شخصیتش فکر میکنم ، که چرا اینقده راحت میشیننو حرفارو میبافنو سر هم میکننو تعریف میکنن، حالا همه فکر میکنن چون کامنت طولانی مینویسم حتما" خیلیم پر صحبتم ، نه اتفاقا" ، از اون بچه های آرومم :) به آرامشو صبر معروفم هم تو فامیل هم بین دوستام :) خب بیشتر ترجیح میدم گوش کنم
    موفق باشین

  • حامد اکبری
  • صبا خانوم ! همه منتظر شما هستین ! کجا هستین ؟؟
  • علی صادقی
  • اقای کبری ! خودتون هستین ؟! من رو یادتون میاد ؟ سال 65 ! کلاس پنجم ! مدرسه ی ملاصدرا ! ردیف اخر از وسط ! من همون علی هستم که یک روز در میون فلکم می کردید ! بهنون حق میدم که یادتون نیاد چون خیلیا رو فلک می کردید ! با این حال من از دست شما ناراحت نیستم ! فقط خواستم بگم  اون دفعه که سر صف فلکم کردید  تقصیر من نبود !  جواد بود که سر و صدا می کرد ! من آروم بودم! بی دلیل فلک شدم. خیلی درد داشت!
    پاسخ:
    عجب O_o
    سلام صبا خانوم ! من تو مدرسه زیاد فلک می شدم به شیوه های مختلف !  اگه دوست داشته باشید خاطراتم رو تعریف می کنم !  یک سوال دارم . شما فقط از تصور فلک شدن پسربچه ها ناراحت می شید یا نه ؟ منظورم اینه که از تصور فلک شدن یک پسر 16 ساله هم به همون مقدار ناراحت می شید ؟ ممنون .
    آقا حامد عکس اولی بنظرم فقط جلو دوربین ژست گرفتن ولی عکس دومی واقعا دارن فلکش میکنن. دیدن عکس دومی خیلی حس بدی داره
    یاد دوران مدرسه خودم افتادم
  • حامد اکبری
  • سلام صبا خانم.من منتظر نظر شما هستم! ممنون !
  • حامد اکبری
  • سلام دوباره! صبا خانوم! نظرتون راجع به دو تا عکسی که تو این صفحه از فلک شدن دو تا پسربجه گذاشتن چیه ؟ آیا وافعا کار درستی هست که از عذاب دادن چند تا پسربچه عکس گرفت؟این عکس ها مال زمانی بودن که چوب و فلک رواج زیادی داشته ولی دوربین عکاسی کم بود.من با این که 15 سال شاگردام رو فلک می کردم و دوربین هم داشتم،ولی هیچ وقت از فلک کردن شاگردام عکس نگرفتم.حس شما از دیدن عکس اولی چیه ؟ به نظر شما سیاهی های که روی کف پای پسری که داره فلک میشه وجود داره،زخم و ورم ناشی از ضربات فلک هست یا نه ؟و این که چند نفر ،مخصوصا یکی از بجه ها که پشت سر مفلوک وایساده،داره می خنده در حالی که پسر بیچاره داره فلک میشه.آیا داره از دیدن فلک شدن اون پسر لذت می بره ؟؟ بازم سپاس از این که وقت گذاشتید..
  • حامد اکبری
  • با سلام خدمت دوستان و صبا خانوم.اینم از ادامه خاطره... من همون لحظه یه فکری به ذهنم رسید که ساده ولی کارساز بود.به اون دانش آموز که اسمش کمیل بود گفتم:پسرم،من دیگه اون معلم سابق نیستم که با شلاق میزد به کف پاهای بچه ها!من عوض شدم! از من نترس!یه فکری دارم!با تعجب ازم پرسید چه فکری؟گفتم : من شلاق رو میزنم به دیوار،طوری که انگار دارم به کف پاهات می زنم.تو هم بلند بلند طوری ناله و التماس کن که انگار داری فلک میشی! کمیل از فکرم خوشش اومد!پس شروع کردیم!شلاق بلندی که مخصوص زدن کف پاهای پسربچه ها بود رو می زدم به دیوار،صدایی تولید می کرد که انگار دارم به کف پا  می زنم،می دونستم که مدیر خیلی زرنگه و احتمالا پشت در وایساده تا صدا رو بشنوه.هر ضربه که به دیوار می زدم،کمیل هم داد می زد و می گفت آآییی .غلط کردم.ببخشید...هر دو تامون نقشمون رو خوب بازی کردیم!!بعد به ذهنم رسید که اگه مدیر بخواد کف پاهای فلک شده ی کمیل رو ببینه چی:؟!!؟ راه حلش هم به ذهنم اومد!یه مداد قرمز برداشتم تا رد ضربات شلاق رو روی کف پاهاش بکشم! لحظات مفرحی بود!وقتی مداد رو روی کف پاش می کشیدم،قلقلکش می اومد و می خندید و پاهاش رو تکون می داد!منم پاهاش رو محکم با دستام نگه داشته بودم!اولین بار بود که پاهای یه بچه رو محکم نگه داشته بودم اونم نه واسه کتک زدن پاهاش و فلک  کردن و دراوارادن اشک بچه ها،بلکه برای خندوندنش و نجات از فلک شدن...حس خوبی داشتم!خلاصه!با مهارت و دقت زیاد،کار نقاشی کف پاهاش تموم شد!باورتون نمیشه چه قدر طبیعی شده بود!انگار که واقعا حسابی فلک شده!وقت کارمون تموم شد،بهش گفتم وقتی از اتاق مدیر خارج شدی تا زنگ آخر،موقع راه رفتن لنگ بزن،انگار که کف پاهات درد می کنن!خواستیم بیرون بیایم که مدیر خودش اومد در حالی که با یه پسر 10 ساله بود.مدیر به کمیل گفت بخواب زمین..تعجب کردم.کمیل دراز کشید.مدیر پاهاش رو از مچ گرفت و آوارد بالا و گرفت سمت اون پسری که همراهش بود.در حالی که به کف پاهای کمیل اشاره می کرد گفت:عبرت بگیر!اگه دیر به مدرسه بیای کف پاهات اینجوری میشن!بعد از من تشکر کرد.خدا رو شکر،شک نکرد که فلک نشده.پاهای کمیل رو ول کرد و با اون پسر رفت.خدا رو شکر همه چی به خیر گذشت و کمیل در حالی که حتی یک ضربه شلاق هم به کف پاهاش نخورده بود،کفش و جوراباش رو پوشید و ازم تشکر کرد و رفت...منم خوشحال بودم که فلکش نکرده بودم!  از فردای اون روز،کمیل رو با ماشین خودم میاواردم مدرسه تا دیرش نشه و کف پاهاش فلک نشن... ممنون که توجه کردید!دوست دارم بازم نظرتون رو بدونم ...!
    خط یکی مونده به آخر منظورم کامنت بوده :) سریع تایپ کردم "م" تایپ نشده :)
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری . وقتتون به خیر
    راستش اولش فکر کردم با اون پسر بچه قرار گذاشتین که به مدیر بگه تنبیه شده و دیگه تکرار نمیشه :) اما خب اینطوری نمیشده چون از آثار تنبیه خبری نبوده که :) ، اون موقع مدیر متوجه میشد و یا حتی پسر بچه دروغ گفتنم یاد میگرفت که صحیح نبوده :) پس شاید این دفعه رو به اون پسر کوچولو بخشیدین و گفتین که اگه از این به بعد دیر اومدی سر صف جلو همه بچه ها یا حتی به دست بچه ها تنبیه میشی ، از اون تنبیهات روحی روانی :) شایدا هم یک تنبیه غیر بدنی دیگه واسش در نظر گرفتین ..
    خواهش میکنم ، تشکر از لطف شما
    سلام بچه ها ، وقتتون به خیر ، دهه شصتیا فعال بودنا !!!! کجایییییین ؟ دوست داریم نظرات شما رو هم بخونیم ، مدیر سایت!!!! احتمالا" فرصت کانت نوشتن ندارین :)اگر وقت داشتینو دوست داشتین نظر بدین ، من که از خوندن همه نظراتو خاطرات خوشحال میشم :) همگی موفق و مؤید باشین .
  • حامد اکبری
  • سلام دوباره خدمت همه دوستان،به خصوص دختر خوبم،صبا خانوم... این خاطره ی من مربوط میشه به یک هفته بعد از فلک شدن امیرمحمد و تصمیم من مبنی کنار گذاشتن چوب و فلک.چوب و فلک های من تو مدرسه معروف بود.همه بچه ها ازم می ترسیدن.از بچه ها می شنیدم که من رو جلاد خطاب می کردن.ناظم و مدیر مدرسه بچه ها رو تهدید می کردن که اگه شیطونی کنن ،میدنشون دست من تا فلکشون کنم.بار ها و بارها این کار رو انجام داده بودم.اما دیگه فلک رو کنار گذاشته بودم.با این وجود،هنوز واسه بچه ها جا نیفتاده بود.یه روز مدیر من رو صدا کرد.من هم رفتم اتاق مدیر.دیدم یه پسر 12 ساله اون جا نشسته.مدیر بهم گفت:آقای اکبری،بی زحمت این پسر تنبل رو فلک کنید.هر روز دیر میاد مدرسه.شیلنگ،ترکه ، کمربند و شلاق و هر وسیله ای که بخواید تو کشوی میز هست.من    تو دو راهی مونده بودم.از یک طرف نمی خواستم ابهتم پیش مدیر از بین بره،از طرف دیگه نمی خواستم مثل گذشته بچه ها رو فلک کنم.مدیر این رو گفت از اتاق بیرون رفت.اون پسر خیلی ترسیده بود.با چشمای قشنگ و معصومش بهم نگاه می کرد.بعد کفشا و جوراباش رو در آوارد و کف پاهاش رو گذاشت رو میز و گفت آقا فقط با شلاق نزنید.به خدا خونه مون دوره،وگرنه دیر نمی رسیدیم.... نمی خوام اذیتتون کنما ! فقط می خوام ادامه خاطره رو حدس بزنید ! یه راهنمایی می کنم : کاری کردم که هم مدیر ازم راضی شد و ابهتم رو حفظ کردم و هم  اون دانش آموز ازم ناراحت نشد! پیشنهاد می کنم هر احتمالی رو در نظر بگیرید ! با تشکر ویژه از صبا خانوم که واقعا تنها کسی هستن که واسه خاطراتم وقت زیادی می ذارن ! بازم ممنون ! هر وقت ادامه خاطره رو حدس زدید،بلافاصله ادامه خاطره رو قرار میدم...
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری ، وقت شما به خیر
    ممنووون که واسمون خاطراتتون رو مینویسین :)
    آره ،با اینکه ندیدم ولی خیلی خوب میتونم تصورش کنم، نه فقط چوب و فلک، تقریبا" همه چی رو تصور میکنم :) ، مرسی ،ان شاالله همینطور باشه...
    وقتی که التماس میکننو اشک میریزنو ناله میکنن، اونطور که شما فرمودین پاهای کوچولوشونم کبود میشده ها پوستش میکنده، حتی خونشم در میومده ، خییییییییلی واسم وحشتناکو دردآوره :(دلم واسشون میسوزه ، تو زندگی روزمره مادرها و پدرهاییم دیدم که با بچه هاشون رفتار خشنی دارن،با خودم فکر میکنم چطور میتونن این همه بی رحم باشن ؟!! البته با اون پدر و مادرهاییم که بچه هاشونو تربیت نمیکننو آزادشون میگذارن تا هر صحبتو رفتاری میخوان داشته باشنم کاملا" مخالفم ( معلمها و اساتید هم تو تربیت دانش آموزان و دانشجوهاشون میتونن خیلی مؤثر باشن :) )
    راستش وقتی رو زمین قدم میزنم نگاه میکنم که خدای نکرده پا روی مورچه ها نذارم ، اونوقت چطور میتونم اشک و آه و ناله ی بچه هایی رو ببینم که کتکشون میزنن ،کلا" نمیتونم اشک کسی رو که دلم واسش بسوزه رو ببینم .
     نه فقط با چوب و فلک بلکه با کل تنبیهات بدنی مخالفم ، خب ممکنه به بچه ها آسیب جبران ناپذیری برسه، اگر لحظه ای خودمون رو به جاشون تصور کنیم درد و ترسشم حس میکنیم :( البته نه به اون حدی که بچه ها متحمل شدنا ، فکر کنم در مورد درد و ترسش اونهایی که به سرشون رفته بهتر بتونن نظر بدن ..
    خواهش میکنم . پاینده باشین.
  • حامد اکبری
  • با عرض سلام مجدد خدمت صبا خانوم.. خب!راستش واسم سخته که از فلک بگم ولی از جزییاتش نگم!اما تلاشم رو انجام می دم.! ساعت 3 بعد از ظهر یه خاطره قشنگ براتون می ذارم! فقط یک سوال ! یعنی شما واقعا چوب و فلک شدن بچه ها رو تصور می کنید ؟! پس حافظه ی قوی ای دارید ! تصورتون از چوب و فلک چی هست و از کدوم قسمت چوب و فلک بیشتر بدتون میاد .و این که چرا به نظر شما چوب و فلک واسه پسر بچه ها انقدر درد داره !!و چرا انقدر از فلک شدن می ترسیدن !! بازم بی نهایت سپاس ...
    سلام مجدد خدمت شما جناب آقای اکبری
    خواهش میکنم ، بله منم با صحبتهای شما در رابطه با تنبیه موافقم ( منظورم نصف انتهایی خدمت شماست ها، بعد از کنار گذاشتن چوب و فلک :))
    بفرمایید ، خوشحال میشم بتونم از تجارب شما استفاده کنم
    ولی اینکه نوشتین نصفه مدت تدریستون با چوب و فلک همراه بوده :( حتما" خاطرات تلخو وحشتناکم هست ، اون خاطرات با مزه و قشنگو واسمون تعریف میفرمایین ، اگر امکان داشت اون قسمتهایی که جزء جزء از کف پاها و خون ... اینا هستشو سانسور بفرمایین ، من یکی که دلم ریش میشه به خدا ... آخه وقتی مطلبی رو میخونم انگاری دارم فیلم تماشا میکنما ، اینطوریه ، چندتا کتاب رمان خوندم الآن حس میکنم فیلماشونو دیدم ، باورتون نمیشه حین مطالعه چهره های شخصیتهاشونم تصور میکنم ،حتی با بعضی کتابهای درسی هم همینطور ارتباط برقرار میکردم :) مرسی
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری ، چقدر عاااااااااااالی ، خداروشکر ، پس مشخصه که مهربونی آقا معلم دوصد چندان روی بچه ها (از جمله آقا امیر محمد ) تأثیر گذاشته :) ، وااااای من که خیلی خوشحال شدم چقدر پایان خاطره شما زیبا بود :) ممنونم، لطف کردین پاسخ دادین ، یک دنیاااااا سپاس ، چقده قشنگ ، واقعا" خیییلی خوشحال شدم:):):) خداروشکر ..
    در پناه حق پایدار باشین .
  • حامد اکبری
  • صبا خانوم ! به نظر من،تنبیهی خوب و مناسب هست که دو ویژگی داشته باشه ! اول این که آسیب جسمی نرسونه .یعنی مثل چوب و فلک نباشه که کف پاهای دانش اموز بیچاره داغون میشن! دوم این که بچه رو تحقیر نکنه و جلوی دوستاش غرورش شکسته نشه..من بعد از این که فلک رو کنار گذاشتم،دیدم درس دادن و تربیت بچه ها بدون فلک و کتک زدن کف پاهاشون چه خوب و شیرین هست ! بچه ها اولش تعجب کردن ! ولی می ترسیدن چیزی بگن ! تا یه مدت هر کی مشق نمی نوشت،بدون این که چیزی بگم،میومد پای تخته و رو زمین دراز می کشید و می گفت:آقا اجازه؟ قول میدیم بچه خوبی بشیم ! فقط با ترکه فلک نکنید ! خیلی درد داره آقا ! مثل خانم احمدی با خط کش بزنید به کف پاهامون ! ما هم قول میدیم پاهامون رو بی حرکت نگه داریم !! منم با خنده بهشون می گفتم که لازم نیست فلک بشن ! اونا هم با تعجب سرجاشون می نشستن ! بعد از اون قضیه امیرمحمد،من تا جایی که تونستم،از تشویق استفاده کردم!وضع مالیم خدا رو شکر خوب بود و می تونستم واسه بچه ها جایزه بگیرم! بعد از یه مدت،همون بچه هایی که تا دیروز پاهاشون تو فلک بود و از درد کف پاهاشون می نالیدن ،تبدیل شدن به دوستای صمیمیم!طوری شده بود که وقتی شاگردی مشق نمی نوشت یا درس نمی خوند،خودش شرمنده می شد و عذر خواهی می کرد ! خیلی دوران خوبی بود ! حیف که نصف مدت تدریسم به جای این رفتار،پاهای شاگردام رو حسابی فلک می کردم..طوری که در مواردی،پسر بیچاره از درد ضربات فلک از حال می رفت و هم چنین  ، خونریزی از کف پاهای بچه ها موقع فلک شدن،یه امر عادی و متداول بود .چون من واقعا محکم می زدم و فلک کردن های من تو مدرسه معروف بود..پوست کف پای بچه ها هم که خودتون می دونید،نرم و لطیف و حساسه..واسه همین،تحمل ضربات شدید فلک رو نداشتن.خوشحال میشم باز هم نظرتون رو بخونم..ضمن این که من با فلک حسابی خاطرات قشنگ تلخ و شیرین دارم که کم تر کسی تمایل دار بهشون گوش بده ! من دوست دارم خاطراتم رو تعریف کنم و بقیه نظر بدن،که بازم تمایلی ندارن ! از شما واقعا ممنونم که خاطره ام رو خوندید و نظر گذاشتید .من تمایل دارم باز هم خاطراتم رو بنویسم و شما نظر بدید و وقت بگذارید.اگر مایل هستید ، اعلام کنید ! بازم ممنون که وقت می ذارید ..
  • حامد اکبری
  • سلام دوباره خدمت صبا خانوم.حداقل این خاطره به خوبی و خوشبختی ختم میشه! امیرمحمد با تلاش و پشتکار باورنکردنی،رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و الان یه آقا دکتر با انصاف و مهربونه!ازدواج کرده و الان دو تا پسر خیلی خوشگل داره که 9 ساله و 6 ساله هستن! من بعد از این که سال پنجم ابتدایی تموم شد و امیرمحمد رفت اول راهنمایی،خبری ازش نداشتم تا پارسال! تو خونه نشسته بودم که زنگ خونه به صدا در اومد ! رفتم دم در،یه مرد قد بلند و خوشتیپ جلو در بود! به محض این که من رو دید،دستم رو بوسید... مهربونی و با ادب بودنش من رو یاد امیرمحمد انداخت.به انون چشمای مهربونش که دقت کردم،فهمیدم خودشه! امیر محمد.بغلش کردم و حسابی گریه ام گرفت از شادی.بوسیدمش و به خونه دعوتش کردم.گفت چند تا سورپرایز دیگه هم واستون دارم! زن و بچه هاش از ماشین پیاده شدنو اومدن ! مثل خودش با ادب بودن،مخصوصا پسربچه هاش که منو یاد بچگی امیرمحمد انداختن! وقتی فهمیدم دکتر شده،خیلی خوشحال شدم! یادمه موقع نماز بود.اون پسرش که 9 سالش بود،رفت وضو گرفت و با اون سن کمش نماز خوند.بعد از وضو،جورابش رو نپوشیده بود.من چشمم افتاد به کف پاهاش.خیلی شبیه کف پاهای امیرمحمد وقتی بچه بود،بودن.یاد چوب و فلک افتادم.از خودم ناراحت شدم.یه لحظه ،کاملا بی اختیار،افتادم به پای پسرش و کف پاهاش رو بوسیدم...بعد که با امیرمحمد مشغول صحبت شدم،بحث سر چوب و فلک افتاد.ازش عذر خواهی کردم که فلکش کردم.گفت جای ترکه های فلک از بین میره.چیزی که به جا مونده،مهربونی شما بود که دیگه فلکم نکردید.هنوزم مثل بچگی هاش هست! البته از لحاظ رفتار! با این که حسابی پولدار شده و در آمدش اندازه حقوق 10 تا کارمند دولتی هست،یه جوری زندگی می کنه انگار یه آدم معمولی هست و پولش رو به رخ هیچکس نمی کشه ! مبلغ ثابتی رو هر سال به مدرسه ملاصدرا که بارها توش فلک شده بود،میده! میگه چوب و فلک واسم خاطره ی خوبی شده ! خلاصه این که،خیلی آدم خوبیه ! یه دکتر خوب،یه پدر مهربون،یه همسر نمونه و واسه من ، یه رفیق خوب .....
    سلام میکنم خدمت شما جناب آقای اکبری
    آخی حتما" زمانی دیگه واسه نوشتن مشقاش نداشته ، نسبت به حالا ، اون زمانا بچه ها خیلی بیشتر کار میکردن(مخصوصا" پسرها) به خصوص که امیر محمد پدرشم فوت شده بوده :( و شایدا هم دوست داشتن که بتونن خوب درس بخوننا ولی واقعا" وقتی نداشتن ، بعد از کارشونم انقده خسته بودن که حتما" شب خوابشون میبرده و نمیرسیدن دیگه درسی بخونن یا مشقی بنویسن ، خب خداروشکر که این صحنه رو دیدین  و دیگه هیچ بچه ای رو فلک نکردین ، امیر محمد باعث خیر شد هم واسه شما و هم واسه بقیه شاگردهاتون ، راستش اشکمم واسه امیر محمد دراومد ، حس میکنم بودم اون لحظه ، مثله یک فیلم صحنه اش رو تصویر میکنم :(،ممنون که پاسخ دادین. دیگه خبری ازش ندارین ؟ بعدنا از چه روشی واسه تنبیه استفاده کردین ؟ شرمنده اینطوری مینویسم : بچه ها تعجب نکردن که چطوری شد که مهربون شدین ؟
    حالا چیایی که به نظرم رسیده بود :
    1. به نظرم رسید از خانواده مستمندی بوده و کار میکرده کمک پدرش:(
    2. چون نوشته بودین هیچ مقاومتی نمیکردو کفشاش پاره پوره بوده س ، فکر کردم شاید به دلیلی خودش میخواسته تنبیه بشه و اینطوری پاهاش ورم میکرده و تو کفشاش نمیرفته و بچه های دیگه تصور میکردن به این دلیل پاره شدن :(
    3. چون امیر محمد در مقابل تنبیه مقاومتی نکرده، قبول داشته که چون مشقاش رو ننوشته باید تنبیه بشه ، در واقع تمایل به نوشتن مشقاش داشته اما به دلیلی نمیرسیده یا نمیتونسته تکالیفش رو انجام بده واسه همین میپذیرفته که باید تنبیه بشه :(
    4 . چون کفشاش واسه پاهاش کوچیک بودنو پاره هم شده بودن و حتی جورابهاشم کوچیکو تمیزو دوخت شده بودن به ذهنم رسید چون بضاعت مالی واسه خرید دفتر و مداد و... نداشته اینکاررو انجام نمیداده .
    واما نظرم به عنوان دختر کوچیک شما در مورد تنبیه دانش آموزان توسط معلمها
    به نظرم معلم گرامی باید نهایت تلاششو بکنه تا به بهترین نحو مطالبو به دانش آموزانش ارایه بده و تفهیم کنه طوری که خودش از کار خودش راضی باشه و با توجه به فکر کردن به فعالیتهایی که واسه دانش آموزانش انجام داده در نظرش بیاد که تاجایی که میتونسته تلاششو کرده و چیزی واسه دانش آموزانش کم نذاشته ،حالا خب یک سری دانش آموزان واقعا" تنبل و درس نخونن اونا دیگه تقصیر از خودشونه ، خانواده هام بی تأثیر نیستن ( با تنبیهات بدنی اصلا" موافق نیستم ،  اما خب  یک سری تنبیهات دیگه واقعا" مؤثره ، البته خب بهتره حتما" قبله تنبیه از حال و احوالش، حالا به هرطریقی که میشه جویا شد ، از طریق دوستاش، از طریق خانواده اش ، بچه ها خیلی خوب میفهمن و معلمهای مهربونشون رو خیلی دوست دارن ، خیلی راحت میشه باهاشون ارتباط برقرارکرد، میشه با خودشون خصوصی صحبت کرد و جویای حال و احوالشون شد، جلو بچه ها خجالت میکشن )

    تو شهر ما تمان مدارس پسرونه بچه هارو فلک میکردن حتی تو دبیرستان
    البته دخترارو هم تنبیه میکردن ولی فلک فقط برای پسرا بود
  • حامد اکبری
  • صبا خانوم .. چه چیزایی به ذهنتون اومده بود ؟؟  من فهمیدم که اون پسر    پدرش فوت شده و واسه همین داره به سختی کار می کنه .. از خودم ناراحت شدم که چرا یه پسر بچه یتیم رو فلک کردم ..
  • حامد اکبری
  • صبا خانوم سلام .. من اون روز دیدم که همون پسری که فلکش کردم  داشت به سختی کار می کرد .. بار جا به جا می کرد در حالی که  از درد کف پاهاش خلاص نشده بود .. چون کف پاهاش درد می کرد به سختی بار جابه جا می کرد .. از کودکان کار بود . از خودم بدم اومد .. دیگه هیچ بچه ای رو فلک نکردم ..
    وای یادم ننداز
    وووی چه وحشتناک ، واسه ما اینجوری نبود ، یادمه معلمهای ما با خط کش چوبی میزدن کف دست بچه ها ، خیلی گناه داشتن ، یه خانم زاهدی داشتیم کلاس پنجم دبستان بیشتر از این روش استفاده میکرد ، با اینکه بچه درسخونی بودم ولی وقتی میدیدم بچه ها رو با بی رحمی کامل میزنه ازش بدم میومد ، اصلا" دوستش نداشتم ،یه دونه سمیرا داشتیم که بیشتر وقتا خط کش میخورد ، یه بار خیلی خوب درسو جواب داد ولی دلش واسه یکی بچه ها سوخت و به معلممون گفت اگه میشه منو به جاش بزنید ، معلم هم با کمال بی رحمی پذیرفت ، من که هرگز اینکار معلمهارو نمیپسندیدم .
    آقای اکبری من منتظرم ادامه صحبتهاتون رو بخونم ، هر چند که از کارتون ناراحت شدم خیییلی ، چون با تمام جزییاتم تعریف کرده بودین صحنه اش رو تصویر میکردم ، به احتمال زیاد اون بچه کاری کرده که حتما" فلک بشه ، منظوری داشته ( خیلی چیا به ذهنم میاد ) منتظرم ادامه صحبتهاتونو بخونم ان شاالله ...
    من یه بار سرم اومد خیلی وحشتناک بود
    من تو مدرسه فلک نشدم ولی تو خونه یه بار شوهرم منو فلک کرد تازه ازدواج کرده بودیم یه ماهی میشد شوهرم 8 صبح میرفت 5 عصر برمیگشت یه روز دوستم و نهار دعوت کرد م از این ور و اون ور حرف میزدیم که دوستم گفت تو شهرشون چهارشنبه بازار هست که  همه نوع جنس با قیمت مناسب میفروشن مردم میرن اونجا خرید میکنن.اینقد تعریف کرد مجبور شدم باهاش قرار بزارم بریم میدونستم شوهرم نمیزاره ولی دل به دریا زدم و هفته بعدی با دوستم قرار گذاشتیم فاصله اون شهر تا شهر خودمون 1 ساعت بود گفتم یه ساعت که چیزی نیست میریم زود برمیگردیم.یه مینی بوس گرفتیم 8:30 حرکت کردیم تا رسیدیم و کلی گشتیم و خرید کردیم ساعت 3 حرکت کردیم که برگردیم تو راه مینی بوسه چپ کرد و خدا رو شکر اتفاق ناگواری نیافتاد من تا به خودم اومدم دیدم ساعت 5 شده هنوز ما تو جاده ایم و گوشی ام آنتن نمیداد خلاصه با هزار مکافات یه اتوبوس نگه داشت و چند نفر از خانمارو سوار کرد نزدیک شهر که رسیدم دیدم شوهرم زنگ زد کجایی گفتم بیرونم دارم میام گفت نه تو که بعد من خونه نمی آمدی و خونه مادرت و مادرم و خواهرم هم نبودی باید بگی. اجازه نمیداد بیام خونه بگم میگفت باید بگی کجا بودی.خلاصه اومدم خونه چریان و تعریف کردم گفت چشمام روشن من یه ماهه زندگی تشکیل دادم نمتونم کنترلت کنم.مستقیم رفت کمربندش و درآورد بهم گفت سریع برو تو اتاق زیر پاتو با این کمر بند کبود میکنم تا نتونی بری بیرون رفتم تو اتاق اومد پاهامو بست به صندلی دستام و هم بست به پایه میز طوری که امکان حرکت نداشتم گفت چند ساعت بیرون بودی گفتم 10 ساعت گفت پس 100 ضربه میخوری من که تا اون لحظه فلک نشده بودم نمیدونستم که دردش زیاده وقتی 100 ضربه رو خوردم تاز فهمیدم فلک یعنی چی؟هیچ کس نفهمید من فلک شدم ولی درس عبرتی گرفتم که دیگه بدون اجازه شوهرم حتی یه جفت جورابم نمیخرم.البته بعد از اینکه فلک کرد کلی هم سیلی و تو دهنی بهم زد.
  • مرد غارنشین
  • گفتی نوستالژی بذار بهت بگم رو زمین های خاکی با یه دوچرخه که لا مصب  ترمز هم نداشت با یک رنو قرمز رنگ که حدود سال 1369 بود تصادف کردم زدم به در عقبش و من که هر لنگه دمپایی ام به یک طرف پرت شده بود روی سنگ های داغ پا برهنه بی دمپایی و دوچرخه با چشمان گریان  خانه فرار کردم .. اینه همون رورزهای تلخ و لی شیرین  درضمن متولد شهریور 63 ام
    به نظر من روش درستی بود
    می دونم بعضی ها ناراحت میشن ولی من با اینکه تجربه چوب و فلک تو مدرسه رو دارم بازم میگم روش درستی بود
    مدرسه ما معمولا کف دستی میزدن مگر مواقعی که جرممون خیلی سنگین بود. اون وقت بود که آقای ناظم تو زیرزمین مدرسه فلکوم میکرد
    من پنج بار فلک شدم. یه بار تو دبستان و چهار باردیگش تو راهنمایی
    نامردا خیلی بد میزدن. تمام مدت زیر فلک گریه میکردیم
    سلام.نمیدونم چرا از بچگی به فلک کردن خانم ها علاقه پیدا کردم ولی میخوام جلوشو بگیرم .من ۱٨سالمه.میشه یی خانم تو تلگرام بهم کمک کنه?۰۹۳٨۹۹۷۹۱۴۰
    دهه شصتیا آخرین نسلی هستن که چوب و فلکو تجربه کردن
    نامردا جلو دوستامون فلکمون میکردن
    حالا که اوایل مهره میخوام یه خاطره تعریف کنم من حدودا 38 سالمه اوایل دهه 70 بود که اول دبیرستان بودم یه ماهی از شروع مدرسه گذشته بود یه بار تو حیاط مدرسه بودیم و زنگ ورزش بود یکی از دخترا که روفوزه شده بود(منظور مثل الان نبود هر کس اون موقع تجدید میآورد شهریور هم قبول نمیشد باید سال بعد همون کلاس میموند)یکی از دخترااومد بهمون گفت بچه ها اون دختری که با مادرش دم در اتاق دفتر ایستاده پارسال با من همکلاس بود امسال شوهر کرده نمیزارن بیاد مدرسه پدرش اومده به مدیر التماس میکنه بیایین بریم نگاه کنیم بهش بخندیم من و دوستانم همگی دور از چشم معلم ورزش میرفتیم و نگاه میکردیم و با صدای بلند میخندیم و میدوییدیم حیاط.(البته الان یادم میافته واقعا چه کار احمقانه ای میکردیم البته بچه بودیم 14 یا 15 سالمون بود و در سن شیطنت و قیافه های ناز و دوست داشتنی و زیبا هم داشتیم البته میگفتن مدیر حدودا 35 سالش میشد به دخترای خوشگل مدرسه حسادت میکرد و با یه بهانه ای میزد این و یکی از معلما که همسایمون بود به مادرم گفته بود  ) مادر دختره که فهمیده بود ما چکار میکنیم به مدیر گفته بود دوباره که رفتیم مدیرمون با عصبانیت از اتاق بیرون اومد و گفت هر 5 نفر بیایید تو کارتون دارم .مارو تو اتاقش به صف کرد کلی سوال و پیچ کرد و گفت باید کتک بخورید چون کارتون درست نبوده دوستم که کنار من بود اینقدر میلرزید من میترسیدم الان سکته کنه جلوی پدر دختره با خطکش به هر کدوم 10 تا 15 تا محکم زد وقتی نوبت من شد دیدم مادر دختره با خنده مسخره ای مارو تماشا میکنه خطکش و که زد تموم شد گیر داد بهمون که موهاتونم که بیرونه چند تا کشیده هم بهمون زد اول گریه نمیکردیم سیلی که خوردیم هممون شروع کردیم به گریه کردن  که با صدای بلند گریه میکردیم همنطوری که با شدت گریه میکردیم دوسه تا خودکار آورد بازور لای انگشتام و میگذاشت و محکم فشار میداد وضعیت طوری شده بود که پدر دختره به مدیر التماس میکرد که ببخشید بچگی کردن کارشون عمدی نبوده بعد مدیرمون به پدر دختره گفت خدا دخترتونو خوشبخت کنه تو این مدرسه نمیشه باید ببرید شبانه اونجا بهتره .بفرمایید برید بیرون.من تو اون لحظه ها فقط آرزو میکردم دیگه نزنه و به ماهم بگه برین بیرون.دوستام به خانواده هاشون گفته بودن ولی من از ترس که خونه هم کتک بخورم نگفته بودم.
    محسن جان چرا نیستی 
    کتک من از معلم فقط یک بار بود کلاس سوم بودم رفتیم آزمایشگاه معلممون گفت اگر کسی حرف بزنه کتک می خوره من دوستم صحبت میکردیم غافل از اینکه معلممون پشتون واستادن آقا یه پس گردنی من یکی هم دوستم من چون مثلا خیلی بچه خوبی بودم واسه همین دیگه ساکت ساکت  شدم و حرف نزدم 
  • محسن احمدی
  • وای کیارش خان هستی
    یادمه کلاس اول یکی از دوستام به نام اشکان خیلی شیطونی بود حتی من که دوست صمیمیش بودم از دستش عصابم خورد میشد یه بار دیگه خیلی اذیت کرد که معلممون خیلی عصبی شده بود رفت پیش اشکان گفت تو ساکت بشو نیستی بیشعور بعد گفت چند بار گفتم حرف نزن اشکان با پر رویی گفت 6 7 بار گفتی بعد یه سیلی نوش جان کرد گوشش رو گرفت پرتش کرد از کلاس بیرون اشکان هم افتاده بودرو زمین گریه میکرد بعد معلممون  در رو بست و شروع کرد به درس دادن چند بار اومد در زد با گریه میگفت ببخشید ولی معلممون میگفت نمیشه بیای تو کلاس بار آخر که اومد خیلی گریه میکرد بعد معلممون گفت برو بشین ولی دفعه ی دیگه حرف بزنی کشتمت اون بیچاره هم نشسته بود ولی گریش بند نمیومد بعد معلممون گفت برو یه آبی به سر و صورتت بزن بیا سر کلاس بیچاره اشکان آنقدر دلم براش سوخت

    پاسخ:
    خخخخ من دلم برای معلمتون بیشتر سوخت :)
    سلام محسن جان

    سلام کیارش خان
    یادمه از فلک فقط تو مدارس پسرونه استفاده میشد کلا دخترارو کمتر تنبیه میکردن
    تو مدارس دخترانه اصلا تنبیه فلک نبود ولی بعضی خانم معلمها هم بد میزدن من یادمه کلاس پنجم سال 65 یه معلم داشتیم به نام خانم احمدی سر مساله جزئی آنچنان میزد تا خودش خسته میشد.یه بار منو صدا کرد پای تخته ریاضی بپرسه یه سوال گفت که بنویس رو تحته بعد جوابشم بده. منم نه اینکه بلد نباشم از ترس کتک یادم رفت .میلرزیدم نمیتونستم گچ و دستم نگه دارم از جاش که بلند شد اومد به طرفم انگار کلاس ریخت تو سرم .دستش و برد زیر مقنه ام موهام و محکم گرفت و سرم و تکون میداد و موهام و میکشید بعد با دست دیگرش آنچنان سیلی بهم میزد که فقط التماس میکردم از طرفی هم از دوستام خجالت میکشیدم.خلاصه کمک کرد تا جواب سوال و نوشتم بعدش بهم گفت فکر کردی کتک خوردنت تموم شده خطکش و برداشت و مج دستم و محکم فشار داد و 10 ضربه به دستم زداز بدبختی هم یه فامیل هم داشتیم که همکلاس من بود از اون هم بیشتر خجالت میکشیدم.یه دختر هم تو کلاسمون بود که یادمه اسمش معصومه بود اونم خیلی میزد یعنی هر وقت ناراحت بود عقده شو سر اون بدخت خالی میکرد چون میدونست اون خیلی تنبله درس بپرسه بلد نیست عمدا صدا میکرد پای تخته و سوال میکرد تا نتونه جواب بده تا یه بهانه باشه برای کتک زدن.من با اینکه اون موقع بچه بودم ولی از چهره خانم احمدی تشخیص میدادم که از کارش لذت میبره و اصلا ناراحت نیست.
    پاسخ:
    البته طبق کامنت هایی که بعضی از خانم ها برای ما گذاشته اند، در بعضی از مدارس دخترانه هم چوب و فلک بوده
    چه عذابی بود این چوب و فلک
    مدرسه ما اینطوری تنبیه میکردن
    منم چند بار فلک شدم یادش بخیر
    من 10 سالمه تا حالا فلک نشدم ولی اگر میشه فلک رو برآم دقیق توضیح بدید که مثلا تا چه حدی اگر میزدم خون میودمد
    مدرسه ما روزی نبود که چند نفرو اینطوری فلک نکنن
    چوب و فلک از تنبیه های محبوب معلم ها و ناظم ها بر روی پسربچه ها در دهه ی شصت و قبل از اون بود ..
    سلام
    یه عکس پیدا کردم که نشون میده دخترها هم تو مدرسه فلک میشن
    لطفا اینم به سایت اضافه کنین
    http://bordbar2.persiangig.com/image/01.jpg
    پاسخ:
    سلام.
    اینکه مشخص نیست که دختره یا پسر

    بازم ممنون از لطفتون
    فلک در مدارس پسرانه زیاد بود ولى مدارس دخترانه هم بعضى وقتا بود
    من دهه هفتادیم ولی وقتی راهنمایی میرفتم چند بار مشتی فلک شدم
    یادش به خیر .. چوب و فلک با پاهای برهنه  ..
    سلام .. این عکس رو تو وبلاگ بذارید .. ممنون   ..   http://www.blogfa.com/photo/f/falaki.jpg
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون از لطف شما.
    متأسفانه اندازه این عکس خیلی کوچک هست.
    اگر این عکس رو در اندازه بزرگتر دارید، لینکش رو بذارید تا با افتخار توی وبلاگ بذارمش

    با تشکر از همکاری شما
    واقعا موندم چرا دختر ها رو فلک نمی کردند ولی همش پسر بچه ها رو فلک می کردند ؟؟!!
    هیچی مثل فلک شدن تو ابتدایی جلوی دوستات دردناک نیست ..
    چوب و فلک فقط واسه پسربچه ها بود . دختر ها فلک نمی شدن ..
    فکر نکنم این عکس ها تو ایران باشه . تو ایران پاهای بچه ها رو روی چوب می ذاشتن . نه زیر چوب .. نظر شما چیه ؟؟
    پاسخ:
    والا چی بگم 
    سلام . شاید خیلی از کودکان و یا نوجوانان امروزی ندانند که چوب و فلک چیست ؟ و شاید برایشان سوال پیش امده که کاربرد ان چه بوده و چه زمانی استفاده می شده و خیلی از سوال های دیگر .. در ابتدا قصد دارم به معرفی چوب و فلک این ابزار تربیتی مهم ( ! ) بپردازم .. چوب و فلک وسیله است ( بود ! ) برای تنبیه دانش اموزان . فلک چوبی بود به طول حدودی 1 متر تا 1.5 متر و بعضا حتی 2 متر که دو سر ان سوراخ هایی تعبیه شده بودند که طنابی از این سوراخ ها رد شده بود . هنگامی که یک دانش اموز محکوم به چوب و فلک شدن می شد ابتدا باید کفش و جوراب خود را در میاورد . در غیر این صورت به اجبار کفش و جوراب او را در می اواردند . سپس باید روی زمین به پشت دراز می کشید . ( شخص فلک شونده که همان دانش اموز باشد را مفلوک و شخص فلک کننده را که معمولا معلم یا ناظم یا مدیر و حتی گاهی اوقات مبصر کلاس بود فالک می گویند . ) . سپس فالک , پاهای برهنه ی دانش اموز خطاکار را داخل فلک می گذاشت . به طوری که پاهای دانش اموز را از طناب رد می کردند و سپس با پیچاندن و چرخاندن چوب فلک , طناب فلک دور پای دانش اموز محکم می شد و از تکان دادن پاها موقع فلک شدن جلوگیری می کرد . بعد دو نفر که گاهی اوقات معلم یا ناطم یا مدیر و اکثر اوقات دو دانش اموز دیگر بودند دو سر فلک را می گرفتند و تا حدی بالا می اوردند . به طوری که کف پاهای برهنه ی مفلوک به سمت فالک باشد . مقدار بالا اوردن چوب فلک بستگی داشت به قد دانش اموز . برای مفلوک های بزرگ تر و بلند قد تر فلک را بالا تر می گرفتند . حدودا فلک را یک متر و گاهای اوقات بیش تر از سطح زمین بالا می گرفتند . حال همه چیز اماده ی اغاز مرحله ی اصلی چوب فلک هست ! پاهای دانش اموز بیچاره کاملا در فلک قرار داشتند و هیچ کاری هم از او بر نمی امد . سپس فالک اصلی ( معلم یا ناظم یا مدیر یا فراش یا مبصر کلاس ) با یکی از این وسیله ها به کف پاهای دانش اموز می زد . ( با شلنگ گاز یا اب , با ترکه ی انار یا گردو , با خط کش چوبی یا فلزی , با کمربند چرمی زخیم یا نازک و باریک که بیش تر به شلاق شبیه بود .) . درد کمربند چرمی زخیم از همه ی این وسایل تنبیه بیش تر بود و خط کش چوبی کم ترین درد را داشت .. تعداد ضرباتی هم که به کف پاها زده می شد بستگی داشت به خطای دانش اموز .. تعداد ضربات حداقل 30 ضربه و حداکثر 100 ضربه بود . فالک با بی رحمی تمام به کف پاهای برهنه و در بند دانش اموز می زد و یک نفر هم ضربات را می شمرد . گاهی اوقات که ناظم یا معلم از دست دانش اموز خیلی عصبانی بود بدون توجه به این که چند ضربه به کف پاها می زند فلک می کرد .. تا هنگامی که خسته شود یا تا زمانی که کف پاها به اندازه ی مطلوب ورم کند و زخمی شود و دانش اموز متنبه بشود ( در ادامه ی خاطرات با این نوع از فلک کردن بیش تر اشنا خواهید شد . ) . از انجایی که درد فلک خیلی زیاد است گاهی اوقات مفلوک پاهای خود را تکان می داد و انگشتان پای خود را خم می کرد تا شاید از درد فلک کاسته شود که البته بی فایده بود . اغلب فالک ها از تکان دادن پاها و خم کردن انگشتان پا موقع چوب و فلک بیزار و متنفر بودند و روش های مختلف و جالبی برای جلوگیری از این کار داشتند . عده ای از انان برای جفت بودن و ثابت بودن و صاف بودن کف پای دانش اموز هنگام چوب و فلک از شصت بند استفاده می کردند . شصت بند نخ نسبتا نازکی بود که با ان شصت دو پای دانش اموز را به هم می بستند . ااین کار موجب جفت شدن کف پاها هنگام چوب و فلک می شد و از خم کردن انگشتان پا هم جلوگیری می کرد . عده ای از فالک ها دانش اموز را تهدید به افزایش تعداد ضربات چوب و فلک می کردند . مثلا برای هر تکانی که به پاها داده می شد 5 ضربه به فلک اضافه می کردند . این کار باعث می شد که مفلوک برای این که بیش تر فلک نشود سعی کند تا پاهای خود را تکان ندهد و تا حد امکان کف پاهایش را صاف نگه دارد که البته کار خیلی سختی بود . از ظاهر کف پاها هنگام چوب و فلک هم باید گفت که کف پاها تا 30 ضربه قرمز می شد , تا 50 ضربه ورم می کرد و تا 100 ضربه کبود می شد . البته بستگی داشت به وسیله ای که با ان فلک می کنند . کمربند کف پاها را قرمز و کبود می کرد . شلنگ موجب تورم و قرمز شدن کف پاها می شد . خط کش هم مانند شلنگ کف پاها را قرمز می کرد البته با شدت کم تر . ترکه هم تا 50 ضربه موجب قرمز شدن پاها می شد . اما اگر تعداد ضربات فلک با ترکه بیش تر از 70 ضربه می شد معمولا موجب خونریزی از کف پاهای دانش اموز می شد .. فالک طوری بالا سر دانش اموز و جلوی کف پاهای برهنه ی او قرار می گرفت که تسلط بیش تری روی کف پاها و وسیله ی تنبیهی داشته باشد .. اکثر ضربات فلک را به وسط کف پاها می زدند که درد بیش تری نسبت به دیگر نقاط کف پا داشت . آه و ناله ی دانش اموز مفلوک بیچاره پس از هر ضربه به اسمان بلند می شد و التماس می کرد که فالک او را ببخشد و یا این که ارام تر به کف پای او بزند ... البته سر انگشتان پا و سینه ی پا ( حد فاصل بین انگشتان پا و وسط کف پا ) هم از دیگر نقاط محبوب فالک ها برای فلک کردن بود .... شاید بگویید این مدرسه است یا شکنجه گاه ؟؟!! در جواب باید بگویم که : در هر دوره و زمانی یک چیزی خوب جواب می ده .. خب تو اون دوره و زمونه چوب و فلک خیلی خوب جواب می داد !! کسی هم با این روش تنبیهی مشکلی نداشت و اغلب پدر و مادر ها موافق بودند .. هیچ دانش اموزی بی دلیل فلک نمی شد .. اگر در این دوره برای تنبیه دانش اموزان ان ها را جریمه می کنند که مثلا دو بار از روی درس بنویس , یا این که از نمره ی انضباط کم می کنند , یا این که اولیای دانش اموز را به مدرسه فرا می خوانند , در اون دوره و زمونه به جای این کار ها برای تنبیه کردن دانش اموزان از چوب و فلک استفاده می کردند .. اون هم فقط برای تنبیه و نه خدای ناکرده برای لذت بردن .. در واقع دلسوزی و مهربانی شان نسبت به دانش اموزان و نگرانی شان نسبت به آینده ی آن ها رو با فلک کردن بچه ها نشون می دادند !! چوب و فلک در مدارس از سال های 1320 و 1330 شروع شد و تا سال 1370 و بعضا با شدت کم تر حتی تا سال 1380 ادامه داشت و سپس به کلی از مدارس حذف شد و به خاطره ها پیوست . البته این تاریخ هایی که عرض می کنم شاید دقیق نباشند و عده ای پیش از این تریخ و یا حتی پس از این تاریخ هم فلک شده باشند .. یا این که عده ای در سال 1350 درس خوانده باشند اما چیزی از چوب و فلک نشنیده و ندیده باشند .. اما اکثر دانش اموزان در این دوره در مدارس فلک می شدند .. عمر چوب و فلک در مدارس را می توان 60 سال دانست .. البته چوب و فلک پیش از به وجود آمدن مدارس در مکتب خانه ها کاربرد بسیاری داشته..
    پاسخ:
    با تشکر از شما
    واقعا استفاده کردم...

    یاعلی
    سلام به دوستان.من حامد اکبری هستم و الان 65 سالمه .. معلم بازنشسته ی کلاس پنجم ابتدایی پسرانه.چند سالی هست که بازنشسته شدم.من تو کاشان درس می دادم . تو مدرسه ی ملاصدرا.سال های اوایل تدریسم تنبیه بدنی مخصوصا چوب و فلک خیلی خیلی رواج داشت.خب منم مثل خیلی از معلم های اون دوران شاگردام رو فلک می کردم و به کف پاهاشون ترکه می زدم.یه خاطره دارم که باعث شد چوب و فلک رو واسه همیشه کنار بذارم.سال 1375 بود. حدود یک ماه از سال تحصیلی گذشته بود .اون زمان مثلا اگه دانش اموزی مشق نمی نوشت برای بار اول بهش تذکر می دادم و می بخشیدم . واسه ی بار دوم 6 ضربه کف دستشون می زدم . اما اگه واسه بار سوم مشق نمی نوشتن یا اشتباهی مرتکب می شدن کف پاهای برهنه شون رو فلک می کردم.به این صورت که کفش و جورابای دانش اموز رو در می اوردم و می خوابوندمش رو زمین و پاهاش رو از مچ به چوب فلک می بستم و دو تا از بچه ها سر فلک رو بالا می گرفتند تا کف پاهای دانش اموز بیاد بالا و کاملا در اختیار من باشه تا بتونم به راحتی کف پاهاشون رو ترکه بزنم.یادمه ابان سال 1375 یکی از دانش اموز ها واسه سومین بار و بعد از تذکر و کف دستی خوردن بازم مشق ننوشته بود.بهش گفتم بیاد پای تابلو وایسه.بدون التماس و گریه اومد وایساد پای تابلو.بهش گفتم مگه نمی دونی که جریمه ی مشق ننوشتن واسه سومین بار چیه ؟؟ سرش رو انداخت پایین و با صدای معصوم و کودکانه اش گفت :بله اقا.چوب و فلک ... گفتم پس چرا منتظری ؟ دراز بکش رو زمین.با ناراحتی دراز کشید.منم اومد سراغ پاهاش.اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد کفشای پاره پورش بود.با خودم گفتم حتما خیلی فوتبال بازی می کنه که کفشاش پاره هستن و مشق هم نمی نویسه.باید حسابی فلک بشه.کفشاش کتونی کهنه بودن.اومدم از پاهاش در بیارم که دیدم در نمیاد.بند کفشاش رو باز کردم و اول کفش پای راست و بعد کفش پای چپش رو در اوردم.واسم عجیب بود.کفشاش نسبت به شماره پاهاش کوچیک تر بودن. واسه همین به سختی در اودن.بعد رفتم سراغ جوراباش.جورابای مشکی تمیز. اما کوتاه.به زور تا مچ پاش می رسیدن.جوراباش پاره نبودن اما معلوم بود که قبلا کلی پاره شدن و بعد دوخته شدن.دستم رو انداختم زیر مچ پای چپش و جوراباش رو در اوردم.بعد پای راستش.بازم به حیرت افتادم.پاهاش واقعا لاغر بودن ... فلک رو از گوشه ی کلاس اواردم و دو تا از بچه ها رو صدا کردم سر فلک رو بالا بگیرن.بعد پاهای اون دانش اموز رو از مچ گرفتم و اوردم بالا و گذاشتم بین چوب و طناب فلک.بعد به اون دانش اموزا که سر فلک رو گرفته بودن گفتم تا فلک رو بپیچونن.با این کار طناب دور مچ پاهای اون دانش اموز که اسمش امیر محمد بود سفت شد و دیگه کاملا پاهاش در اختیار من بودن .. بساط فلک رو طوری پهن کرده بودم که کف پاهای امیرمحمد به سمت بچه ها باشه تا بچه ها جای ضربات ترکه رو کف پاهاش رو ببینن و عبرت بگیرن تا مشقاشون رو بنویسم.برای اخرین بار پاهاش رو تو فلک جفت کردم و طناب فلک رو محکم تر کردم . امیرمحمد کاملا همکاری می کرد و پاهاش رو نمی کشید عقب و مقاومتی نمی کرد .معمولا تا می خواستم دانش اموزی رو فلک کنم بلافاصله به التماس می افتادن و کلی مقاومت می کردن و من به زور پاهاشون رو به فلک می بستم.اما این دانش اموز به قول خودم تنبیه پذیر بود.خلاصه ! ترکه رو از میز برداشتم و اومدم جلوی بساط فلک.یه نگاهی به صورتش انداختم.چشماش با حالت معصومانه ای همراه با ترس بهم نگاه می کردن.به اون دانش اموزا گفتم سر فلک رو بالا تر بگیرن تا راحت تر ترکه بزنم.پاهاش بالای بالا بودن و همه چی برای یک فلک دردناک اماده بود.ترکه رو گذاشتم رو کف پاهاش.هدفم رو روی وسط کف پاهاش متمرکز کردم.بعد ترکه رو بردم بالای سرم و با ضرب زیادی کوبوندم به وسط هر روتا کف پاهاش.با صدایی اروم گفت : اااییییییی.جای ترکه رو هر تا کف پاش قرمز شدن . دوباره ترکه رو بردم و هوا و محکم تر زدم کف پاش.دوباره با صدای اروم و ملتمسانه ای ناله سر داد : ااااخ.و من همین طور ترکه رو با شدت تمام می زدم به کف پاهای برهنه و بی دفاعش و اونم با صدایی اروم که به سختی شنیده می شد ناله می کرد.اما عجیب تر این بود که اصلا پاهاش رو تکون نمی داد و کف پاهاش رو نمی برد پشت هم دیگه و بی حرکت نگه داشته بود.چیزی که در کم تر پسربچه ی 11 ساله ای میشه پیدا کرد.و گریه هم نمی کرد اگرچه ناله می کرد.التماس هم نمی کرد و نمی گفت غلط کردم...و من همین طور ترکه رو به کف پاهای نحیف و لاغر امیرمحمد می زدم.این موضوع که پاهاش رو تکون نمی داد انگار من رو تشویق می کرد تا بیش تر ترکه بزنم و شیطون گولم می زد که : ادامه بده ! محکم تر بزن ! هنوز گریه اش در نیومده ! لعنت بر شیطون... بعد از حدود 30 ضربه کف پاهاش کاملا خط خطی شده بودن..وقتی تعداد ضربات به 50 رسید کف پاهاش متورم شدن.چون واقعا محکم می زدم و فکر نکنم یه انسان بالغ بتونه اون ضربات رو تحمل کنه چه برسه به پسربچه ی 11 ساله...نمی دونید کف پاهاش چه قدر قرمز شده بودن.. زیر انگشتای پاهاش ورم کرده بودن و این یعنی راه رافتن غیر ممکن بود.وسط کف پاهاش که بیش تر ضربات به اون جا زده شده بود طوری ورم کرده بودند که اگه چند تا ضربه دیگه می زدم خونریزی از کف پاهاش حتمی بودن...ترکه رو کنار گذاشتم و یه نگاهی به صورتش انداختم.درد رو از نگاهش می شد فهمید.10 دقیقه تا زنگ مونده بود ..واسه ترسوندن و عبرت گرفتن بچه ها پاهاش رو از فلک باز نکردم و در حالی که به کف پاهاش اشاره می کردم گفتم این عاقبت مشق ننوشتنه..و به بچه ها گفتم که باید تا اخر زنگ به کف پاهای فلک شده ی امیر محمد نگاه کنید. ئ بچه ها خیره شدن به کف پاهای فلک شده ی همکلاسیشون و با ترس نگاهش می کردن. تا این که زنگ خورد و من به اون دو تا که سر فلک رو گرفته بودن گفتم که طناب فلک رو شل کنن و پاهاش رو ازاد کنن..پاهاش رو از فلک بیرون اواردم و گفتم دفعه ی بعد سر صف فلکت می کنم..پاهاش رو با زحمت کرد تو کفشاش که کوچیک تر از پاهاش بودن و جوراباش رو گذاشت تو کیفش . لنگ لنگون و با چهره ای پر از درد راه افتاد و رفت بیرون . من هم بساط فلک رو جمع کردم. از کاری که انجام داده بودم راضی بودم و با خودم می گفتم به خاطر خودش به کف پاهاش ترکه زدم.حقش بود..رفتم تو پارکینگ مدرسه و سوار ماشینم شدم و رفتم خونه.....بعد از ظهر حدود ساعت 4 دوباره سوار ماشینم شدم تا واسه کاری برم بیرون ..تو خیابون در حال رانندگی بودم که با صحنه ای مواجه شدم که باعث شد از خودم بدم بیاد و از اون به بعد دیگه پسربچه ای رو فلک نکنم ..... حالا واسه این که ببینم شما چه قدر خوب داستان رو فهمیدید ازتون می خوام که ادامه ی خاطره رو حدس بزنید و بگید که من با چه صحنه ای مواجه شدم که زندگیم متحول شد و فلک رو کنار گذاشتم ! حالا حدس بزنید که با چه صحنه ای مواجه شدم که فلک رو کنار گذاشتم .. ممنون..
    پاسخ:
    لابد بچه از خانواده فقیر بوده و گل می فروخته یا اینکه شیشه ماشین ها رو تمیز می کرده...
    با سلام . این هم یک خاطره چوب و فلکی دیگه .. سال اول ابتدایی بودم . بعد از چوب و فلک شدن تو اولین روز مدرسه من تا حدود یک ماه انقدر منظم و مرتب و درس خون شدم که اصلا فلک نشدم . تو هفته ی دوم معلم دید که من با انظبات و درس خون شدم به عنوان جایزه ( ! ) من رو به عنوان نگه دارنده ی مچ پای بچه ها موقع چوب و فلک انتخاب کرد !! من از این اتفاق خوشحال نبودم . دوست نداشتم تو درد کشیدن دوستام نقش داشته باشم . اما چاره ای نبود . اگه سر پیچی می کردم حتما شدیدا فلک می شدم . من ناچارا مچ پای بچه ها رو که البته با طناب ه فلک هم بسته شده بود نگه می داشتم و همیشه صدای برخورد ترکه ها به کف پاهای دانش اموز ها رو از نزدیک ترین فاصله می شنیدم که حس ترسناک و بدی داشت . حالا فلک شدن بچه ها مشکلی نبود . قهر کردن بچه هایی که فلک می شدن با من خودش بساطی بود ! من حدود یک هفته به این شغل ( ! ) مشغول ( ! ) بودم که یک روز یکی از بهترین دوستام که خیلی دوستش داشتم و همیشه با اون بازی می کردم و زندگی بدون اون دوستم رو بی معنی می دونستم یادش رفت که مشقاش رو بیاره مدرسه .. بیش تر از این که دستم از این موضوع بترسه و ناراحت باشه من ناراحت بودم که قرار بود مچ پاهاش رو بگیرم تا معلم فلکش کنه .. معلم پاهاش رو بست به فلک و من رو صدا کرد و گفت : مچ پاهاش رو محکم بگیر .. من با ناراحتی و در حالی که اشک تو چشمام حلقه زده بود اومدم و مچ پاهای دوستم رو گرفتم .. معلم پرسید : چیه ؟ چرا داره گریه ات می گیره ؟ من تو رو که نمی خوام فلک کنم ! می خوام این پسر فرموشکار رو فلک کنم ! من با التماس گفتم : آقا میشه این بار رو ببخشیدش ؟ خواهش می کنم فلکش نکنید .. آقای معلم گفت : نمی شه . باید فلک بشه تا یادش بمونه که مشقاش رو بیاره .. من باز با التماس گفتم : حداقل اجازه بدید یک نفر دیگه به غیر از من مچ پاهاش رو نگه داره . اون دوستمه . من دلم نمیاد پاهاش رو نگه دارم .. معلم گفت : حرف نباشه . حالا مچ پاهای دوستت رو محکم بگیر که اگه نگیری حسابی فلکت می کنم . هر تکونی به پاهاش بده مقصرش تویی و فلک خواهی شد .. من دودل شده بودم که مچ پاهای دوستم رو ول کنم و فلک بشم یا این که حرف اقا معلم رو گوش کنم و به رکورد زنیم تو فلک نشدن ادامه بدم .. درد تر که های اول مهر یادم اومد و این باعث شد که تصمیم بگیرم حرف معلم رو گوش بدم . گفتم چشم اقا . معلم گفت : افرین ! یه نمره ی خوب پیش من داری ! بعد ترکه روبرد بالا و محکم زد کف پای دوستم .. دوستم اشکش در اومد و شروع کرد به ناله کرد . تکون مختصری به پاهاش داد که توسط من خنثی شد . دوباره معلم زد . باز زد . به قول جلال آل احمد هی زد و آی زد !! من هم از ناله های دوستم گیه ام گرفته بود ولی مچ پاهاش رو ول نمی کردم . معلم نامرد هم دست بردار نبود . اصلا ملاحظه ی زخم های پاهای دوستم که همین جور بیش تر و شدید تر می شدند رو نمی کرد .. همین جور ترکه رو می زد به کف پاهاش و اون دوستم هم زجه می زد .. تا این که 50 ضربه تموم شد و من بالاخره اجازه پیدا کردم که پاهای دوستم رو ول کنم .. اصلا روم نمی شد تو چشمای دوستم نگاه کنم . با ناراحتی رفتم سر جام نشستم . معلم پاهاش رو از فلک باز کرد و دوست مفلموکم با هزار زحمت تونست خودش به به نیمکت برسه . بغل دستیم بود . اون از درد هم چنان به خودش می پیچید . زنگ خورد و همه رفتیم حیاط .تو راه که داشتیم می رفتیم حیاط از دوستم پرسیدم : از دستم ناراحتی ؟؟ و منتظر جواب موندم .. بعد از چند ثانیه مکث .. دوستم با این که درد داشت بهم گفت : نه بابا ! اشکالی نداره .. تقصیر خودم بود .. معلم فلکم کرده . چرا من از دست تو ناراحت باشم ! . انگار دنیا رو بهم داده بودن !! .. با خوشحالی دستم رو انداختم رو دوش دوستم و کمکش کردم تا جلوی ابخوری بریم .. بعد من برای این که درد کف پاهاش کم تر بشه با آب ولرم حسابی کف پاهاش رو ماساژ دادم تا این که دردش یه کمی آروم تر شد ... بعد از این اتفاق باز هم دوستم تو اون سال فلک شد اما اتفاق هایی افتاد که من دیگه مسوول نگه داشتن مچ پای بچه ها نبودم !! ( نظر یادتون نره ) !!! .....
    پاسخ:
    اشک منم در اومد با مرام...
    چی شد که دیگه مسؤل فلک کردن نشدی؟
    سلام ! ما رو هم فلک می کردن . شدید . مثل عکس اولی . کف پاهامون داغون می شدن .
    بله اقا صدرا ! من 30 سالمه . من کاشان درس می خوندم . همه ی معلم ها اهل فلک کردن بودن . ناظم و مدیر هم همین طور . تازه ! من یه دانش اموز متوسط بودم ! بعضی ها یک روز در میون فلک می شدن ! فقط هم چوب و فلک با کف پاهای برهنه ..
    علی راست میگی؟ هر هفته؟ مگه کجا درس میخوندی؟
    ای روزگار!یادش به خیر ! هفته ای نبود که تو راهنمایی فلک نشم.دردش بی نهایت بود..
    خانم معلم ما فلک می کرد . شدید ! کف پاها سرخ می شدن تا چن روز . محکم می زد تا کف پا قرمز بشه . کلاس چهارم ابتدایی .
    سلام.به کف پاهای عکس اولی دقت کردید ؟ زخمی شدن . ولی دومی زخمی نشده . به نظر میاد واسه فیلم باشه . ولی چوب و فلک اولی واقعی هست . نطر شما چیه ؟
    پاسخ:
    گمون نکنم واقعی باشه
    نامردا هرچی ما بیشتر التماس و گریه میکردیم اونا محکمتر میزدن
    من تو دبستان و راهنمایی فلک شدم
    دهه شصتیا از این چوب و فلک زیاد خاطره دارن
    روش تنبیه ما دهه شصتیا چوب و فلک بود
    بعضی وفتا بعد از فلک مجبورمون میکردن تو حیاط بدویم تا حسابی تنبیه بشیم

    خبر نداشتم دهه شصت دخترها هم فلک میشدن
    پاسخ:
    بله میشدن
    ساناز مگه مدرسه شما هم فلک داشت؟
    کجا مدرسه رفتین که مدرسه های دخترانه هم فلک داشتن؟
    پاسخ:
    به غیر از ساناز دختران دیگه ای هم قبلا کامت گذاشته بودن و خاطره فلک شدنشون رو تعریف کردن
    من چند بار اینطوری تنبیه شدم
    منم یه بار قرار بود فلک بشم ولی به خیر گذشت.
    ههههههه
    خخخخخخ
    پاسخ:
    داستانشو برامون تعریف کنید
    چه همکلاسی بامعرفتی
    پاسخ:
    آره. یادش بخیر. خیلی پسر گلی بود. کاش میشد بازم ببینمش :(
    تو دوره ای که به خاطر خندیدن فلک میکردن شما فلک نشدی حتما خیلی مثبت و درس خون بودی
    پاسخ:
    یه بار با وساطت یکی از همکلاسی ها از فلک شدن جون سالم بدر بردم :)
    شما هم به عنوان یه دهه شصتی تو مدرسه فلک شدین؟
    پاسخ:
    من بچه خوبی بودم. کی دلش میومد منو فلک کنه؟! :)
    منکه گفتم نامردیه
    اصلا فلک کردن بچه ها کار درستی نیست
    از کسایی که تو بچه گی فلک شدن شنیدم که خیلی درد داره و تنبیه خیلی سختیه
    پاسخ:
    آره خیلی نامردیه و خیلی درد داره
    اینکه خیلی نامردیه
    البته اونا هم کار اشتباهی کردن که به دوستاشون خندیدن
    پاسخ:
    خو آدم دست خودش نیس یه دفعه نیشش باز میشه؛ باید فلکش کنی؟ :)
    لابد بچه هایی که خیلی شیطون یا خیلی تنبل بودن فلک میشدن
    پاسخ:
    بعضی مواقع اون بچه فلک زده بیخود و بی جهت فلک میشد.
    مثلا یکی از دوستانی که توی همین بلاگ خاطره نوشته بود، گفته بود که شاگرد زرنگ بوده و از قضا درس رو هم خوب جواب داده بوده اونم جلوی بازرس هایی که همونروز به مدرسه شون اومده بودن. بعد معلمه از بقیه دانش آموزا سوال می پرسه ولی اونا بلد نبودن. این بیچاره هایی که درس بلد بودن به اونایی که بلد نبودن یه نیشخند غیرارادی می زنن. چشمتون روز بد نبینه، اون درس خون ها فلک میش :|
    یعنی دهه شصت اینطوری تنبیه میکردن؟
    پاسخ:
    بعضی مواقع
    ما که زیر چوب و فلک درس خوندیم و تربیت شدیم این شدیم
    وای به حال بچه های الان
    تصویری از چوب و فلک در مدارس
    http://s6.picofile.com/file/8206251218/1360s_blog_ir_11_.jpg
    پاسخ:
    این تصویر هم مال همین وبلاگ خودمون هست. به هرحال ممنون از شما
    ولی عکس دومیه خیلیه واقعی به نظر میرسه
    زیاد هم قدیمی به نظر نمیرسه احتمالا تو همون دهه شصت گرفته شده
    وقتی عکسو دیدم احساس کردم خودمم که دارم فلک میشم
    دوباره برگشم به اون دوران
    پاسخ:
    آره درسته
    آقا این عکسارو از کجا آوردی؟
    مخصوصا دومیه که انگار همین دیروز مدرسه خودمون بود
    پاسخ:
    این عکس ها توی اینترنت بوده. من فقط جمع آوری کردم و همه رو یکجا تقدیم شما کردم :)
    اگر هم بوده باشه ده حد چوب و فلک مدارس پسرونه نبوده
    پسرای دهه شصتی اکثرا چوب و فلک رو تجربه کردن ولی دخترا شاید یکی دو مورد استثنا
    پاسخ:
    آره خوب
    دهه شصت پسرارو اینطوری تنبیه میکردن
    چوب و فلک فقط تو مدرسه های پسرونه بود
    پاسخ:
    ظاهرا توی مدارس دخترونه هم بوده.
    یکی از خانوما یه بار کامنت داده بود و گفته بود که به همین روش تنبیه شده بوده.
    یکی از معلمان گرامی هم کامنت داده بودن و گفته بودن که به همین روش دانش آموزشون(دختر) رو تنبیه کردن :)
    آی غلط کردم
    آقا غلط کردم
    سوختم نزنین آقا
    آییییی
    آیییییییی
    غلط کردم ببخشید
    سوختم
    آی
    .
    .
    .
    والله
    پاسخ:
    خخخخخ
    اینو خیلی خوب اومدی :)
    عکس دومی رو که دیدم واقعا ترسیدم
    انگار از مدرسه خودمون عکس گرفتن
    پاسخ:
    آره خیلی حس قوی ای رو داره انتقال میده
    دهه شصتی باشیو فلک نشده باشی
    یادش بخیر
    دقت کردین عکس پایینیه داره گریه میکنه ولی بالاییها درحال خنده هستن
    ظاهرا دهه شصتیا چوب و فلکشون هم ویژه بوده
    بیچاره دهه شصتیها
    شماهارو با چه روشهایی تنبیه میکردن
    جناب غلامعلی اگه خودتون هم خاطره ای دارین لطفا بزارین
    پاسخ:
    فرهاد جان؛ تقریبا همه مطالب این وبلاگ خاطرات خودمم هست...
    شما یادتون نمیاد مارو اینطوری تنبیه میکردن
    آخ آخ مگه میشه دهه شصتی باشیو مزه فلک شدن رو نچشیده باشی
    پسرای دهه شصت اکثرا تجربه کردن این چوب و فلک لعنتیرو

    یه مطلبی خاطره ای چیزی هم بنویسین تا معلوم بشه موضوع چیه
    یعنی معلوم بشه موضوع مربوط به مدارس دهه شصته
    عکس اولیه خیلی قدیمیه ولی دومیه واقعا دهه شصتیه
    یادش بخیر چی کشیدیم تو اون دوران
    وای چه وحشتناک بود
    وای چقدر این مدلی تنبیه شدم
    هنوزم از اسم چوب و فلک میترسم
    اون عکس دومی خوده خوده منم سال 68 مقطع راهنمایی
    پاسخ:
    خخخخ واقعنی؟؟!!
    فلک کردن مختص مدارس نبود .در زمانهای قدیم اگر کسی و میخواستن تنبیه کنن مامورین در محلی از شهر فرد خاطی و فلک میکردن .اگه کلمه فلکه رو در آدرس دادن میشنویم مربوط به این قضیه هست مثلا فلکه صادقیه در تهران . چون در آن زمان محلی بوده که مجرمان رو فلک میکردن.در کتاب تهران قدیم اگه بخونید کامل توضیح داده.
    پاسخ:
    ممنون از شما...
    استفاده کردیم
    میبخشی دفعه اول عکس برای من باز نشد
    حالا مطمئنم این پست از بقیه پر بحث تر میشه
    پاسخ:
    خخخ بعید هم نیست. احتمالا دهه چهل و پنجاهی ها می ترکونن :)
    دخترداییم معلمه کلاس پنجم هستش یه بار منو با خودش برد مدرسه منم اون موقع 20 سالم بود سر کلاس یکی از شاگرداشو صدا کرد پای تخته نمیدونم چرا بچه نمیامد با عصبانیت از جاش بلند شد رفت پیشش گفت مگه من با تونیستم 6 بار صدات کردم جواب ندادی 6 بار محکم زد تو سرو صورتش من خیلی ناراحت شدم بعد آورد پای تخته گفت 1 ساعت سرپا میمونی زنگ  بعدم هم ریاضی داشتن صداش کرد سوال بپرسه اون بیچاره هم بلد نبود خیلی زدش .
    آقا این عکسو بزار
    فکر کنم به موضوع بخوره
    http://s2.img7.ir/tdcqk.jpg
    پاسخ:
    چشم
    آقا یه عکسی چیزی هم براش بزار
    پاسخ:
    عکس داره خو
    تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.