دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

نوستالژی (Nostalgia)، خاطره‌انگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را می‌توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه‌است. واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاه‌است، تعریف کرده‌است.
(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پدیا)

آخرین نظرات
  • ۲۷ آذر ۰۰، ۰۹:۳۴ - S
    سلام

۱۳ مطلب با موضوع «دیگر...» ثبت شده است


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی

چیه رفیق تیپامون نمیخوره به هم نه؟؟؟
انگار که یه جورایی شما اشراف زاده ای ما گدا زاده؟؟؟
نه عزیزم یه سری چیزا شماها داشتین ما نداشتیم
ما وام داشتیم شما نداشتین ، شما وان داشتین ما نداشتیم
ما با دست تو مدرسه آب میخوردیم ، لیوان داشتین ما نداشتیم
بازی مون تیله و تشتک بود، مال شما اسکی تو شمشک بود
ما رو کهنه بمون میبستن، مال شما خوشگل پوشک بود
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
حرف ما دری وری بعد حرف، بیخودی یه دست کتک بود
شما ناااااز بودی الهی، فحشتون گوله نمک بود
آرزوم توپ هفت سنگی بود، عشق تو تلوزیون رنگی بود
خواب من شبا مداد سیاه، خواب تو مداد رنگی بود
ما تو رویا خونه ساختیم، حقیقت رو دور انداختیم
شما نجنگیدینُ بردین، ما جنگیدیمُ باختیم
ما غم داشتیم شما نداشتین ، پول کم داشتیم شما نداشتین
شما دردیُ آهی نداشتین، ما جز آآآآه راهی نداشتیم
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
شما آآآه ما نداشتیم، هه هه خب نداشتیم
شما زنده حالشو میبردین، ما فیلمشم حتی نداشتیم
لباس شما خارجی نو، از اون مارک دارا
لباس ما خارجی کهنه، ااااه تاناکورا
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری... بام بام بو
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
رفیق اینا همه اجباری بود، از اونا که توش دست نداری بود
خوب و بدش به من گذشت و رفت، برام شکل یادگاری بود
ولی امروز دست خودمه، حال منو تو فرق داره یه نمه
یه چیزی تو زندگی ما بود، فک نکنم پیش شما بود
شورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین
این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین!
شورُ حال داشتیم شما نداشتین ، انگار بال داشتیم شما نداشتین
این بار ما داشتیم شما نداشتین، دااااااااااشتین؟ نداشتین!
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو
دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری دیدی داری داری داری… بام بام بو



دانلود آهنگ سینا حجازی بنام دیدی داری


دانلود در ادامه مطلب


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


در شب‌های داغ تابستانی کویر، وقتی فارغ از کار روزانه می‌شدی تا ساعاتی را به سکوت و آرامش درونی خود برسی، روی بام «کاهگلی» در پشه‌بندی که دور و ور آن را آب می‌پاشیدند تا بوی کاهگلش نفس را جلا دهد استراحت می‌کردی انصافا، با بوی کاهگل و صمیمیت خانواده سختی کار روزانه از دوش برداشته می‌شد.

در شهرهای کویری که تمام خانه‌ها یکدست کاهگلی بود، لطف، صفا، صمیمیت و مهربونی نیز بیشتر از همیشه به چشم می‌خورد، گویی، خانه‌های کاهگلی با خاکی بودنش مرام صاحبش را به رخ می‌کشید و اهل خانه‌اش را معرفی می‌کرد.

اما اکنون کمتر خانه‌ای می‌بینیم که کاهگلی باشد و شاید هم تنها در یک بافت قدیمی یا در جایی که چشم را از دید خود پنهان می‌کند مشاهده می‌کنیم.کاشانی‌ها و به طور کل ساکنان شهرها و روستاهای کویر مرکزی ایران قبل از شروع بارندگی‌ها یعنی اوایل پاییز همزمان با پایان موسم برداشت گندم به فکر اندود کردن دیوارها و بام‌های خود می‌افتادند.

خانه‌های خشت و گلی کویر هم با ملات کاهگل اندود می‌شد. این ملات را با کاه و خاک رس و آب می‌ساختند. کشاورزها پس از برداشت گندم، کاه خرمن‌های خود را در جوال بسته‌بندی می‌کردند و برای فروش به شهر می‌فرستادند و کسانی که بنای بام اندود داشتند آن را با خاک رس می‌خریدند.

باربران با گاری، بار خاک رس و کاه سفارش صاحب‌خانه را پشت در خانه‌ها تخلیه می‌کردند و کارگران اندودکار بلافاصله مشغول ساخت کاهگل می‌شدند.

ابتدا خاک چسبنده رس را با کاه مخلوط می‌کردند، الیاف کاه باعث مقاومت این ملات می‌شد و افزودن آن به خاک باید دقیق صورت می‌گرفت.سپس انباشت کاه و خاک را به صورت تپه‌ای درمی‌آوردند، پس از آن میان تپه را گود می‌کردند و به آرامی به داخل آن آب اضافه می‌کردند.

بعد از آن مخلوط خاک و کاه دامنه تپه را با بیل به آب می‌ریختند و آن را با هم می‌آمیختند. پس از جذب کامل آب در خاک رس، کارگران با پاهای خود آن را لگد می‌کردند که به آن پامال می‌گفتند.

کارگران، کاهگل را آنقدر پامال می‌کردند تا آن ملات بخوبی ورز داده شود و به شکل خمیر درآید. سپس ملات کاهگل را در ظروفی می‌ریختند و با نردبام به پشت‌بام منتقل می‌کردند و استادکار با ماله، لایه‌ای از آن را روی بام پهن و تسطیح می‌کرد.

کاهگل عایق رطوبتی، حرارتی، صوتی و نوری خانه‌های قدیمی بود. سرما و گرما از آن عبور نمی‌کرد، در مقابل برف و باران نفوذناپذیر بود، همهمه و سروصدای داخل اتاق را خارج نمی‌کرد و رنگ آن نور خیره‌کننده آفتاب را برای کویرنشینان مطبوع می‌کرد.

از همه مهم‌تر بوی دل‌انگیز کاهگل خیس خورده را مگر می‌توان از خاطرات مردم این دیار پاک کرد.

در عصرهای بهار و تابستان، خیلی از کدبانوهای کاشانی وقتی حیاط خانه را آب و جارو می‌کردند وقتی کمی آب به دیوارهای کاهگلی می‌پاشیدند بوی آن همه را مدهوش می‌کرد. به قول سهراب سپهری «شب‌های داغ تابستان وقتی که خودآگاهی آدم ذوب می‌شد، روی بام (کاهگلی)‌ می‌خوابیدیم در پشه‌بند، دور و ور آب می‌پاشیدیم، بوی کاهگل تا ته خواب‌هایم می‌دوید.»


منبع: آفتاب


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


دانلود سرود زیبای رضا رضا


دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی

من تو رو صدا کنم تو هم منو صدا کنی

قربون صفات برم از راه دوری اومدم

جای دوری نمی ره اگه به من نگاه کنی

دل من زندونیه تویی که تنها می تونی

قفس و وا کنی و پرنده رو رها کنی

می شه کنج حرمت گوشه قلب من باشه

می شه قلب من و مثل گنبد طلا کنی

تو غریبی و منم غریبم اما چی می شه

این دل غریبه رو با دلت آشنا کنی

دوست دارم تو ایون آینه ات از صبح تا غروب

من با تو صفا کنم تو هم منو دعا کنی

دلمو گره زدم به پنجرت دارم می رم

دوست دارم تا من میام زود گره ها رو وا کنی

دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همیشه

من رضا رضا بگم تو هم منو صدا کنی

چی می شه اگه منو راهی کربلا کنی

یا علی موس الرضا می شه به من نگاه کنی

اونقده رضا می گم تا دردمو دوا کنی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی

لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی

قبلنا تو مهمونی ها همه به شکل 
(O) 
میشستند و باهم حرف میزدند.
یکم که گذشت تلویزیون اومد تو خونه ها همه تو مهمونی ها به شکل
(ن) 
مینشستند. تلویزیون جلو و بقیه روبروش!
اما الان ها
همه تو مهمونی ها اینجوری مینشینند
: : : : : : : : : : . .
هر کسی با گوشی خودش ( : ) !!
اگه گفتی اون دو نقطه تنها آخر کیا هستند!!
پدربزرگ و مادر بزرگ هستند که گوشی ندارند اگه هم دارند اینترنت و وایبر و لاین ندارند!
همونها که قبلا برای جمع های مهمونی خاطره تعریف میکردند و الان متعجبانه به دیگران نگاه میکنن!!
همونها که کم کم از بین ما میرن و ما یادمون میره یه زمانی پیش ما بودن.
به احترام بزرگترها در مجالس و مهمونی ها گوشی هامون رو از جیبهامون درنیاریم


منبع: dahe-shastiya.blogfa.com


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی

در برنامه ماه عسل احسان علیخانی خطاب به پسری نوجوانی که گروگان گرفته شده بود و بعد از آزادی به آغوش پدر و مادرش برگشته بود ، گفت : عزیز من نسل شما خیلی خوش شانسه تو وقتی پیش پدر و مادرت برگشتی نوازشت کردن و ساعتها قربون صدقت رفتن اما نسل ما وقتی گم میشدیم و پیدامون میکردن تا نیم ساعت فقط میزدنمون...


توی شهر ما روز نیمه شعبان (میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم یه سنتی دارند که میرن کوهنوردی (یه کوهی بنام بُنیز) جوری که توی اون روز وقتی از دور به اون کوه نگاه می‌کنی سیل جمعیت رو مثل کلونی مورچه ها می‌بینی. یادمه بچه بودم؛ با خانواده رفتیم بنیز و از قضا من توی اون جمعیت خیلی زیاد گم شدم! چون خیلی گریه می‌کردم، چندتا سرباز که اونجا گشت می زدن متوجه من شدن و منو (یادم نیست چطوری) بردن پیش خانواده. آقا چشمتون روز بد نبینه، یَک کتک جانانه هم اون روز خوردیم که مزه اش هنوز که هنوزه بعد از بیست سال زیر دندونامه :)

لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی