دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

دهه شصتی ها

تصاویر و خاطرات نوستالوژیک دهه شصتی / شما هم خاطرات خودتون رو برامون تعریف کنید...

نوستالژی (Nostalgia)، خاطره‌انگیز یا یادمانه یا دریغ نگاشت را می‌توان به طور خلاصه یک احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت‌های گذشته، تعریف کرد. معنی دیگر نوستالژی دلتنگی شدید برای زادگاه‌است. واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد، نوستالژی را شکلی از دلتنگی که ناشی از دوری طولانی از زادگاه‌است، تعریف کرده‌است.
(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پدیا)

آخرین نظرات
  • ۲۷ آذر ۰۰، ۰۹:۳۴ - S
    سلام

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
توی این شهرقشنگ یه روزی هیچی نبود
دیوارامون گلی بود تلفن هندلی بود
کارامون هردلی بود گازمون کپسولی بود
برقمون چراغ سیمی لامپ هامونم قدیمی
قفل درها خفتی بود یخچالامون نفتی بود
هرچی بود خوش بود دلا بیخیال مشکلا
زیلوهامون شد قالی همه چی دیجیتالی
کابل، فیبر نوری شد همه چی بلوری شد
حالا چشما وا شده اشکنه پیتزا شده
حالا با اون ور آب جوونا با آب و تاب
شب و روز چت میکنند یعنی صحبت میکنند
آب نباتا قند شده پیکانا سمند شده
کوره ده ها راه دارن چوپونا همراه دارن
توی این بگو بخند عصر همراه و سمند
دل خوش سیری چند!!؟
توکجایی سهراب؟آ
آب را گل کردند،
وچه با دل کردند،
زخمها بردل عاشق کردند،
خون به چشمان شقایق کردند،
درهمین نزدیکی،عشق را دار زدند،
همه جاسایه دیوار زدند،
گفته بودی قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب،
دورخواهم شدازین شهرغریب!
قایقت جا دارد؟


لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی


دانلود آهنگ

این دل پره از ترس از دلهره
ازهمه چی خستس  از همه دلخوره
شُر شُر بارونِ که ازچشمام می باره
گونه هام شده واسش سرسره
 باید برگردم  اما  در بستس
خاموش شدم و نیستم در دسترس
هرچی بیشتر کندم، سقوط سخت تر شد
از هر دست دادی می گیری از همون دست پس
همه چی سر جاشه منم سرپا
زندگیم پل شده منم خرپا
که روم استرس و تنش زیاده  اما
هرچی می دوام فقط می زنم درجا
عجب، چی بگم آخه از این تکرار من 
وقتی به جا علاقه هام شدم یک کارمند
بی میل به ریسک و شدم جوونی سالمند
یه خط صافه زندگیم تا سی سال بعد
وقتی شده سالِ هزار و چارصد و بیست
دیگه واسه ناله  زاریا مادری نیست
تالعی گره خورده به چاله ای
که نزدیکتره وقتی شصت ساله ای...
رجز می خوندی ،حالا زجر و رنج
رو به سقوط مثل یه برج کج
 همیشه جستجو، پیدا نکردی گنج
تارِ موی سفید با پودِ پیری می خوره رج
 
هیچی عوض نشده نیست به این حرفا نیاز
که باید ریش گذاشت یا تیغ زد، صرف با چیاس؟!
طلا اون موقع هم زرد و هنوز نفتا سیاس
توو جیب بچه های امثال زنجانیاس.!.
هرچی پنجره باز بشه بازم بسته ای 
زندگیت وابسته به توافق هسته ای
امیدوارم منقرض بشه نسل این
دهه شصت که حتی خودمونم خسته ایم...
 بهمون گفتن علم خوبه و اصلش اینه
که جلو سوراخ سد وایسی مثل وصله پینه
ولی اونی الان صاحب اسب و زینه  
که تکیه داده به ثروت دست به سینه
نه من و تویی که درس خوندیم بلکه شاید
بتونیم وسط جنگ بشیم از ترکشا رد
این همه رویا تموم شد و فهمیدم
 نور زیاده ولی درخششا کم.!.


مطلب ارسالی از خواننده خوش ذوق، آقای اشکان شفیع

لطفا برای حمایت از ما در این سایت ثبت نام کنید: ثبت نام

شما هم می توانید عکس ها، خاطرات، و دیگر موارد نوستالژیک خودتون رو برای ما ارسال کنید تا به اسم خودتون در وبلاگ به ثبت برسه. لطفا مطالب خودتون رو به ایمیل من ارسال کنید.

ایمیل دهه شصتی ها: 1360s.blog.ir@gmail.com

  • غلامعلی حسینی بهجانی